آيين بندگى و نيايش ( ترجمه ى عدة الداعى )

جمال و السالكين شيخ احمد بن فهد حلى (قدس سره الشريف)
ترجمه : حسين غفارى ساروى

- ۸ -


و - در حال روزه : 
امام صادق - عليه السلام - مى فرمايد:
315 - نوم الصائم عباده ، وصمته تسبيح ، و عمله متقبل ، و دعاوه مستجاب .
يعنى : خواب روزه دار عبادت ، سكوتش تسبيح حق ، عملش قبول و دعايش مستجاب است .
پيامبر خاتم - صلى الله عليه و آله و سلم - فرمود:
316 - لا ترد دعوه الصائم .
يعنى : دعاى روزه دار، رد نمى شود.
امام باقر - عليه السلام - هم فرمود:
317 - الحاج و المعتمر و الصائم و فد الله ان سالوه اعطاهم ، و ان دعوه اجابهم ، و ان شفعوا شفعهم الله ، و ان سكتوا ابتداهم ، و يعوضون بالدر هم الف الف درهم .
يعنى : حاجى و معتمر (كسى كه عمره به جاى مى آورد) و روزه دار، هر سه نمايندگان الهى اند، اگر درخواست كنند به آنان مى دهد، اگر دعا كنند، اجابت مى نمايد، اگر شفاعت كسى را بكنند، ذات اقدس الهى شفاعتشان را مى پذيرد، اگر ساكت شوند او سخن گفتن را آغاز مى كند و به جاى يك درهم (كه در راه خدا داده شده ) يك ميليون درهم عوض ‍ مى گيرند.
ز - كسى كه براى چهل برادر دينى خود دعا كند و نام آنان را بر زبان جارى نمايد.
ح - كسى كه در دستش انگشترى از فيروزه يا عقيق باشد: 
از امام صادق - عليه السلام - نقل است كه فرمود :
318 - قال رسول الله - صلى الله عليه و آله و سلم -: قال الله تعالى : انى لاستحى من عبد يرفع يده و فيها خاتم فيروز فاردها خائبه .
يعنى : رسول خدا - صلى الله عليه و آله و سلم - فرمود كه ذات اقدس ‍ الهى مى فرمايد: بنده اى كه دستش را به سوى من بالا بياورد و در آن دست ، انگشتر فيروزه باشد، من شرم مى كنم كه او را نا اميد برگردانم .
حضرت صادق - عليه السلام - فرمود:
319 - ما رفعت كف الى الله عزوجل احب اليه من كف فيها خاتم عقيق .
يعنى : دستى محبوبتر از دستى كه در آن انگشتر عقيق باشد به سوى خداوند عزيز و جليل بالا نرفته است .
در باب آداب دعا نيز ان شاء الله تعالى مطالبى در اين زمينه خواهد آمد (118).
آداب و اوصاف انگشتر 
از امام رضا - عليه السلام - نقل است كه فرمود:
320 - قال ابو عبد الله - عليه السلام -: من اتخذ خاتما فصه عقيق لم يفتقر و لم يقض له الا بالتى هى احسن .
يعنى : هر كس انگشترى به دست كند كه نگينش عقيق باشد، اولا فقير نمى شود و ثانيا قضا و قدر الهى الهى در مورد او نيك خواهد بود.
روزى فردى از نزديكان حضرت به همراه يكى از غلامان و الى از كنارش ‍ مى گذشتند، فرمود:
321 - اتبعوه بخاتم عقيق .
يعنى : انگشترى عقيق به او بدهيد.
اطرافيان چنين كردند، ديدند هيچ آسيبى به آن فرد نرسيد.
و فرمود:
322 - العقيق حرز فى السفر.
يعنى : عقيق در سفر، موجب حفاظت است .
و نيز از آن حضرت نقل شده است كه :
323 - من اصبح و فى يده خاتم فصه عقيق متختما به فى يده اليمنى و اصبح من قبل ان يراه احد فقلب فصله الى باطن كفه و قرا انا انزلناه الى اخرها ثم يقول : .
يعنى : كسى كه در دستش انگشترى - كه نگينش از عقيق است - باشد و آن را در دست راستش قرار داده باشد، اگر هنگام صبح قبل از آنكه كسى او را ببيند نگينش را به طرف دست برگرداند و سوره انا انزلناه را بخواند و سپس بگويد:.
- امنت بالله وحده لا شريك له ، و كفرت بالجبت و الطاغوت امنت بسر ال محمد - صلى الله عليه و آله و سلم - و علانيتهم و ولايتهم و قاه الله تعالى فى ذلك اليوم من شر ما ينزل من السماء و ما يعرج فيها و ما يلج فى الارض و ما يخرج منها و كان فى حرز الله و حرز رسوله حتى يمسى .
يعنى : ايمان آوردم به خدايى كه يكى است و شريكى ندارد و كفر ورزيدم به ساير معبودها و ايمان آوردم به آنچه از آل محمد - صلى الله عليه و آله و سلم - مخفى است و آنچه آشكار است و ايمان آوردم به ولايت ايشان . خداوند متعال در آن روز اين فرد را از بلاهاى آسمانى و زمينى نگاهدارى مى فرمايد و تا شب در پناه خدا و رسولش خواهد بود.
امير المومنين - عليه السلام - فرمود:
324 - تختموا بالعقيق يبارك الله عليكم ، و تكونوا فى امن من البلاء .
يعنى : انگشتر عقيق به دست كنيد تا خداوند متعال به شما بركت بدهد و از بلا در امان باشيد.
فردى نزد رسول خدا - صلى الله عليه و آله و سلم - آمد و از راهزنان شكايت كرد، حضرت فرمود:
325 - هلا تختمت بالعقيق ؟ فانه يحرس من كل سوء، و من تختم بالعقيق لم يزل ينظر فى الحسنى ما دام فى يده ، و لم يزل عليه من الله و اقيه ، و من صاغ خاتمامن عقيق و نقش فيه : محمد نبى الله و على ولى الله و قاه الله ميته السوء، و لم يمت الا على الفطره ، و ما رفعت كف الى الله احب اليه من كف فيها عقيق ، و من ساهم بالعقيق كان حظه فيه الاوفر .
يعنى : چرا انگشتر عقيق به دست نكردى ؟ اين انگشتر (انسان را) از هر بدى حراست مى كند، هر كس عقيق بر دست كند تا وقتى كه در دستش ‍ باشد، نظرش به عواقب نيك است . و نگاهدار هميشگى اش خداست . هر كس انگشتر عقيق بسازد و روى آن ، جمله : محمد نبى الله و على ولى الله را نقش كند، خداوند متعال او را از مرگ بد نگاهدارى مى فرمايد و با ايمان از دنيا مى رود. هيچ دستى به سوى خدا بالا نرفت كه محبوبتر باشد كه از دستى كه در آن عقيق است و كسى كه در حال قرعه زدن در دستش عقيق باشد، بهره اش بيشتر خواهد بود.
پس از مناجات حضرت موسى - عليه السلام - بر طور سينا، خداوند متعال عقيق را خلق كرد و فرمود:
326 - اليت على نفسى ان لا اعذب كفا لبسته بالنار اذا يوالى عليا صلوات الله عليه .
يعنى : سوگند مى خورم به خودم كه دستى را كه در آن عقيق باشد با آتش ‍ عذاب نكنم ، به شرط آنكه داراى ولايت على درود خدا بر او باشد.
و فرمود:
327 - صلاه ركعتين بفص عقيق تعدل الف ركعه بغيره .
يعنى : دو ركعت نماز با نگين عقيق ، مساوى است با هزار ركعت بدون آن .
328 - التختم بالفيروز و نقشه الله الملك النظر اليه حسنه ، و هو من الجنه اهداه جبرئيل الى النبى - صلى الله عليه و آله و سلم ، فوهبه لامير المومنين ، و اسمه بالعربيه الظفر .
يعنى : نگاه كردن به انگشتر فيروزه اى كه به آن الله الملك نوشته شده باشد، حسنه است ، فيروزه اصلش از بهشت است كه جبرئيل آن را براى رسول خدا - صلى الله عليه و آله و سلم - هديه آورد و ايشان هم آن را به امير المومنين - عليه السلام - هديه نمود كه در عربى به آن ظفر مى گويند.
امير المومنين على - عليه السلام - فرمود:
329 - تختموا بالجزع اليمانى فانه يرد كيد مرده الشياطين .
يعنى : جزع يمانى (119) را انگشتر كنيد كه حيله هاى شيطان را بر مى گرداند.
و نيز فرمود:
330 - التختم بالزمرد يسر لا عسر فيه ، و التختم باليواقيت ينفى الفقر .
يعنى : انگشتر زمرد در دست كردن ، موجب سهولت (كارهاست ) و سختى (به همراه ) ندارد و انگشتر ياقوت ، فقر را از بين مى برد.
و فرمود:
331 - نعم الفص البلور.
يعنى : بلور، خوب نگينى است .
باب سوم : اوصاف دعا كننده 
كسانى كه دعايشان مستجاب است  
الف - روزه دار.
ب - حاجى (كسى كه اعمال حج انجام مى دهد).
ج - معتمر (كسى كه عمره به جاى مى آورد).
د - جنگ كننده (در راه خدا).
ه - امام و رهبر عادل .
و - مظلوم .
ز - كسى كه پشت سر برادر مومن برايش دعا كند.
ح - دعاى فرزند صالح براى پدر و مادرش .
ط - دعاى پدر و مادر صالح براى فرزند.
عبد الله بن سنان از حضرت صادق - عليه السلام - روايت كرده است كه فرمود :
332 - خمس دعوات لا يحجبن عن الرب تبارك و تعالى : دعوه الامام المقسط، و دعوه المظلوم ، يقول الله عزوجل : لا نتقيمن لك ولو بعد حين ، والولد الصالح لوالديه ، والدالد الصالح لولده ، و دعوه المومن لاخيه بظهر الغيب فيقول : ولك مثله .
يعنى : پنج دعاست كه از پروردگار متعال مخفى نمى ماند (120):
- دعاى امام و رهبر عادل .
- دعاى مظلوم كه خداوند عزيز و جليل مى گويد: حتما انتقامت را خواهم گرفت و لو بعد از گذشت مدتى .
- دعاى فرزند صالح براى پدر و مادرش .
- دعاى پدر و مادر صالح براى فرزند.
- دعاى مومن براى برادر مومن در پشت سرش كه خداوند متعال مى فرمايد: براى تو نيز مانند آن خواهد بود
.
روايت شده است كه :
333 - ان اله سبحانه قال الموسى : ادعنى على لسان لم تعصنى به ، فقال : يا رب ، انى لى بذلك ؟ فقال ، ادعنى على السان غيرك .
يعنى : خداوند سبحان به حضرت موسى - عليه السلام - فرمود: اى موسى ! مرا به زبانى كه با آن گناه نكردى بخوان ، گفت : اين چنين زبانى كجا دارم ؟ فرمود: مرا با زبان ديگران بخوان .
ى - كسى كه دعايش را تعيم بدهد، (يعنى تنها براى خود دعا نكند).
ك - كسى كه قبل از نزول بلا دعا كرده باشد.
هارون بن خارجه از امام صادق - عليه السلام - روايت كرده است كه فرمود:
334 - ان الدعاء فى الرخاء ليستخر جمهورى اسلامى ايران الحوائج فى البلاء .
يعنى : دعا در زمان راحتى و آسايش ، براى برآورده شدن حوايج روز نيازمندى است .
محمد بن مسلم نيز از آن حضرت روايت كرده است كه فرمود:
335 - كان جدى يقول : تقدموا فى الدعاء فان العبد اذا دعا فنزل به البلاء فدعا قيل : صوت معروف ، فاذا لم يكن دعا فنزل به البلاء قيل : اين كنت قبل اليوم ؟ .
يعنى : حدم مى فرمود: در دعا پيشى بگيريد؛ چون هر وقت بنده اى دعا كند، بعد بلايى نازل شود، پس از بلا نيز دعا كند، گفته مى شود: صدايى است آشنا، اما اگر دعا نكرده ، بلا نازل گردد، گفته مى شود: تا امروز كجا بودى ؟.
و از آن حضرت نقل شده است كه فرمود:
336 - من تخوف من البلاء يصيبه فتقدم فيه بالدعاء لم يره الله ذلك البلاء ابدا .
يعنى : كسى كه از رسيدن بلايى هراسناك است ، اگر قبل از آن دعا كند، خداوند متعال هرگز آن بلا را به او نشان نخواهد داد.
از رسول خدا - صلى الله عليه و آله و سلم - نقل است كه فرمود :
337 - يا اباذر، الا اعلمك كلمات ينفعك الله بها؟ قلت : بلى يا رسول الله ، قال : احفظ الله يحفظك الله ، احفظ الله تجده امامك ، تعرف الى الله فى الرخاء يعرفك فى الشده ، و اذا سالت فاسال الله ، و اذا استعنت فاستعن بالله ، فقد جرى القلم بما هو كائن ، و لو ان الخلق كلهم جهدوا ان ينفعوك بشى ء لم يكتبه الله لك ما قدروا عليه .
يعنى : اى اباذر! آيا كلماتى به تو بياموزم كه برايت منفعت داشته باشد؟
(اباذر مى گويد:) گفتم : بلى اى رسول خدا! فرمود: تو از خدا حفاظت كن تا خدا از تو حفاظت كند، اگر از خدا حفاظت نمايى ، او را در جلو خود خواهى يافت ، در روز راحتى و آسايش ، معروف و شناخته شده درگاه حق باش تا او تو را در روز شدت و نيازت ، بشناسد. اگر درخواستى دارى از خدا بطلب و اگر كمك مى خواهى از او بخواه ، همانا مقدرات عالم تحت قلم ذات اقدس الهى است ، اگر تمام خلق بكوشند تا نفعى به تو برسانند كه خدا آن را برايت ثبت نكرده است ، هرگز قدرت چنين كارى را نخواهند داشت
.
سكونى از حضرت صادق - عليه السلام - روايت كرده است كه فرمود:
338 - قال رسول الله - صلى الله عليه و آله و سلم -: اياكم و دعوه المظلوم فانها ترفع فوق السحاب حتى ينظر الله اليها فيقول ارفعوها حتى استجيب له ، و اياكم و دعوه الوالد فانها احد من السيف .
يعنى : رسول خدا - صلى الله عليه و آله و سلم - فرمود: خود را از نفرين مظلوم دور نگه داريد (يعنى مبادا مظلومى عليه شما دعا كند) چون اين دعا از ابرها فراتر خواهد رفت تا جايى كه خداوند متعال بدان نظر كرده مى فرمايد: آن را بالا بياوريد تا برايش اجابت كنم . و خود را از نفرين پدر و مادر نيز نگه دارى نماييد، چون اين دعا از شمشير تيزتر است .
از حضرت صادق - عليه السلام - روايت شده است كه فرمود:
339 - ثلاث دعوات لا يحجبن عن الله عزوجل : دعاء الوالد اذا بره ، و عليه اذا عقه ، و دعاء المظلوم على ظالمه ، و دعاوه لمن انتصر له منه ، و رجل مومن دعا لاخيه المومن اذا واساه فينا، و دعاوه عليه اذا لم يواسه مع القدره عليه و اضطرار اخيه اليه .
يعنى : سه دعاست كه از خداوند عزيز و جليل مخفى نمى ماند:
اول - دعاى پدر و مادر براى فرزندش ، زمانى كه به او نيكى كنند و نفرينشان بر او وقتى كه ايشان را بيازارد.
دوم - نفرين مظلوم عليه ظالم و دعايش براى كسى كه وى را عليه ظالم يارى كرده است .
سوم - دعاى مومن براى برادر مومنى كه او را در راه ما يارى كرده باشد و نفرينش عليه او زمانى كه او را يارى نكرده باشد با اينكه هم او قدرت اين كار را داشت و هم برادر مومنش بدان نيازمند بود
.
در حديث ديگر آمده :
340 - اتقوا دعوه الوالد فانها ترفع فوق السحاب ، و اتقوا دعوه الوالد فانها احد من السيف .
يعنى : خود را از نفرين پدر و مادر نگهدارى كنيد؛ چون اين نفرين به بالاى ابرها مى رود، خود را از نفرين پدر و مادر نگهدارى كنيد؛ براى اينكه اين نفرين از شمشير تيزتر است .
در روايت آمده است .
341 - ان الولد اذا مرض ترقى امه السطح و تكشف عن قناعها حتى يبرز شعرها نحو السماء فتقول : .
يعنى : وقتى فرزند مريض مى شود، مادرش به پشت بام برود و رو سرى را از سر خود بردارد تا موهايش به سوى آسمان آشكار شود، آنگاه بگويد:.
- اللهم انت اعطيتنيه و انت و هبته لى اللهم فاجعل هبتك اليوم لى جديده انك قادر مقتدر .
يعنى : خدايا! تو اين فرزند را به من عطا كردى و بخشيدى ، خدايا! امروز هديه ات را تجديد كن كه تو قادرى .
- ثم تسجد فانها لا ترفع راسها الا قد برا ابنها .
يعنى : سپس سجده كند كه از آن سجده سر بر نمى دارد مگر اينكه فرزندش از آن مرض بهبودى يافته است .
ل - كسى كه در حوايجش بر غير خداوند سبحان تكيه نمى كند.
پروردگار متعال مى فرمايد:
- و من يتوكل على الله فهو حسبه ان الله بالغ امره قد جعل الله لكل شى ء قدرا (121).
يعنى : كسى كه بر خدا توكل كند، خداوند او را كافى است ، او كار خود را به اجرا مى رساند و براى هر چيزى اندازه اى قرار داده است .
حفص بن غياث از امام صادق - عليه السلام - روايت كرده است كه فرمود:
342 - اذا اراد احدكم ان لا يسال ربه شيئا الا اعطاه فليياس من الناس ‍ كلهم ولا يكون رجاء الا من عند الله ، فاذا علم الله ذلك من قلبه لم يساله شيئا الا اعطاه .
يعنى : اگر كسى خواست طورى باشد كه هرگاه از خدا چيزى درخواست نمود به او بدهد، بايد از همه مردم قطع اميد كند و تنها اميدش به درگاه او باشد، وقتى خداوند اين حالت را در قلب كسى يافت ، هرگاه چيزى بخواهد به او عطا مى كند.
از جمله موعظه هاى خداوند متعال به حضرت عيسى - عليه السلام - اين است كه فرمود:
343 - يا عيسى ، ادعنى دعاء الحزين الغريق الذى ليس له مغيث ، يا عيسى ، سلنى ولا تسال غيرى فيحسن منك الدعاء و منى الاجابه ، ولا تدعنى الا متضرعا الى و همك هما وحدا فانك متى تدعنى كذلك اجبك .
يعنى : اى عيسى ! مرا بخوان مانند انسان محزون در حال غرق شدن كه هيچ دادرسى برايش نيست . اى عيسى ! از من بخواه و از غير من نخواه تا از تو دعاى نيك بر آيد و از من اجابت ، دعا مكن مگر با حالت تضرع و تمام همتت را صرف اين امر بنما كه هرگاه اينگونه مرا خواندى تو را اجابت خواهم نمود.
تنبيه 
سزاوار است بنده مومن در تمام حوايج - چه بزرگ و چه كوچك - به پروردگارش مراجعه كند و از درخواست چيزهاى كوچك ، خجالت نكشد؛ چون پروردگارش مراجعه كند و از درخواست چيزهاى كوچك ، خجالت نكشد؛ چون چنين حالتى نشانه غايت توكل بر اوست . در حديث قدسى آمده است :
344 - يا موسى ، سلنى كلما تحتاج اليه حتى علف شاتك و ملح عجينك .
يعنى : اى موسى ! هر چه بدان نياز دارى از من بخواه ، حتى علف گوسفند و نمك غذايت را.
از حضرت صادق - عليه السلام - روايت شده است كه فرمود:
345 - عليكم بالدعاء فانكم لا تتقربون الى الله بمثله ، ولا تتركوا صغيره لصغرها ان تدعوا بها فان صاحب الصغار هو صاحب الكبار .
يعنى : بر شما باد به دعا كردن كه چيزى مانند آن شما را به خدا نزديك نمى سازد، مبادا در امور كوچك دعا را ترك كنيد و بگوييد چيزى نيست ؛ چون همان كس كه كارهاى كوچك در دست اوست ، كارهاى بزرگ را نيز در دست دارد.
نصيحت  
وقتى فهميدى كه نجات و رستگارى در گرو اعتماد بر خداست ، پس بدانكه روى گردانى از او به طرف ديگران ، همراه با بدبختى و فضاحت و موجب ذلت و محروم ماندن از رحمت حق خواهد بود، مگر حكايت محمد بن عجلان را نمى دانى كه در اثر مشكلات زمان به تنگنا افتاده بود؟ از زبان خودش بشنويد كه مى گويد:
در تنگدستى و مضيقه شديدى گرفتار شدم ، در آن حال رفيقى نداشتم ، دين سنگينى هم بر گردنم بود و طلبكار هر لحظه در مطالبه خود اصرار مى ورزيد. در اين حال ، به سمت خانه حسن بن زيد كه در آن زمان امير مدينه بود - رفتم چون او مرا مى شناخت ، پسر خاله ام محمد بن عبد الله نوه امام على بن الحسين - عليهما السلام - وقتى اين را فهميد در راه مرا ديد، دستم را گرفت و گفت : فهميدم كه چكار مى خواهى بكنى ؛ بگو ببينم به در خانه چه كسى براى گشايش مشكلت بستى ؟
گفتم : حسن بن زيد.
گفت : اگر اين كار را انجام بدهى ، نيازت برطرف نخواهد شد، بلكه بايد به سوى كسى روى كنى كه قدرت و توان اين كار را دارد و او همان خدائى است كه بخشنده ترين بخشندگان است . پس اميد و آرزويت به درگاه باشد؛ چون من از پسر عمويم امام جعفر صادق - عليه السلام - شنيدم و او از پدرش از پدرانش از رسول خدا - صلى الله عليه و آله و سلم - نقل كرده است كه فرمود:
346 - اوحى الله الى بعض انبيائه فى بعض وحيه : و عزتى و جلالى لا قطعن امل كل امل امل غيرى بالاياس ، ولا كسونه ثوب المذله فى الناس ، ولا بغدنه من فرجى وفضلى .
يعنى : از جمله چيزهائى كه خداوند متعال بر يكى از پيامبر وحى فرستاد اين بود كه فرمود: به عزت و جلالم سوگند! كه هر كس به غير من دل ببندد، اميدش را مبدل به ياس مى كنم و بر تنش لباس مذلت مى پوشانم و از فضل و گشايش خود، دورش مى سازم .
- اعبدى يامل فى الشدائد غيريو الشدائد بيدى ؟! ويرجو سواى و انا الغنى الجواد؟ بيدى مفاتيح الابواب و هى المغلقه و بابى مفتوح لمن دعانى .
يعنى : آيا بنده من در شدايد و سختيها به ديگران دل بسته است ؟ در حالى كه گرفتاريها همه به دست من است ؛ آيا به ديگران اميدوار است ؟ در حالى كه منم آن بى نياز بخشنده اى كه كليدهاى تمامى درهاى بسته در دست اوست ، دار خانه من ، براى هر كس كه مرا بخواند گشوده است .
- الم تعلمون ان من دهته نائبه لم يملك كشفها عنه غيرى ؟ فمالى اراه يامله معرضا عنى و قد اعطيته بجودى و كرمى ما لم يساله فاعرض عنى ولم يسالنى و سال فى نائبته غيرى ؟! .
يعنى : آيا نمى دانيد كه اگر بر كسى حادثه اى وارد شود، غير از من كسى نمى تواند آن را بردارد، پس چه شده است كه او را در حال اعراض از خود مى بينم ، من بر اساس جود و كرمم چيزهايى به او دادم كه حتى از من از درخواست هم نكرده بود، با اين حال در مشكلاتش به غير من رجوع نمود و از او طلب كرد و از من روى برگرداند!؟.
- و انا الله ابتدى ء با لعطيه قبل المساله افاسال فلا اجود؟ كلا اليس ‍ الجود و الكرم لى ؟ اليس الدنيا و الاخره بيدى ؟ فلو ان اهل سبع سماوات و ارضين سالونى جميعاو اعطيت كل واحد منهم مسالته ما نقص ذلك من ملكى مثل جناح البعوضه و كيف ينقص ملك انا قيمه ؟ .
يعنى : من آن خدايى هستم كه ابتدا به بخشش نمودم قبل از اينكه از من چيزى بخواهند، اما اگر چيزى خواستند به آنان نمى دهم ؟ نخير (اين چنين نيست ) آيا مگر جود و كرم ، مخصوص من نيست ؟ آيا مگر دنيا و آخرت در دست من نيست ؟ اگر ساكنين زمين و آسمانهاى هفتگانه همگى از من چيزى بخواهند و من تمام خواسته هايشان را بر آورده سازم ، چيزى حتى به اندازه بال يك پشه هم از ملكم كه نخواهد شد، چگونه كم شود ملكى كه من قيم آن هستم ؟.
- فيا بوسا لمن عصانى و لم يراقبنى .
يعنى : بنابر اين ، بدا به حال آن حس كه مرا معصيت كرد و مراقبم نبود.
به محمد بن عبد الله گفتم اين حديث را تكرار كن ، او سه مرتبه تكرار كرد، آنگاه گفتم : نه ، به خدا قسم ! از اين به بعد، هرگز از كسى حاجتى طلب نمى كنم ، مدتى نگذشت كه خداوند متعال از خزانه غيبى اش به من روزى رسانيد.
از رسول خدا - صلى الله عليه و آله و سلم - نقل است كه فرمود:
347 - قال الله عزوجل : ما من مخلوق يعتصم بمخلوق دونى الا قطعت اسباب السموات و اسباب الارض دونه ، فان سالنى لم اعطه ، و ان دعانى لم اجبه ، و ما من مخلوق يعتصم بى دون خلقى الا ضمنت السموات و الارض رزقه ، فان دعانى اجبته ، و ان سالنى اعطيته ، و ان استغفرنى غفرت له .
ضمانت مى كنم كه آسمان و زمين روزى اش را بدهند، چنين فردى اگر دعايم كند، اجابتش مى كنم و اگر از من چيزى بخواهد، به او مى دهم و اگر طلب آمرزش كند او را مى آمرزم .
از امام حسن عسكرى - عليه السلام - روايت شده است كه فرمود:
348 - ارفع المساله وجدت التحمل يمكنك فان لكل يوم رزقا جديدا، و اعلم ان الالحاح فى المطالب يسلب البهاء، ويورث التعب و العناء، فاصبر حتى يفتح الله لك بابا يسهل الدخول فيه ، فما اقرب الصنع من الملهوف ، و الامن من الهارب المخوف ، فربما كانت الغير نوعا من ادب الله .
يعنى : تا مى توانى چيزى نخواه ؛ چون هر روز را روزى تازه اى است و بدانكه اصرار در طلب ، ارزش و بهاى آدمى را زايل مى سازد و رنج و سختى را بر جاى مى گذارد، پس صبر كن تا خداوند متعال درى بر تو بگشايد كه دخول در آن آسان باشد. چه نزديك است نيكى و احسان به انسان اندوهگين و مظلوم و امن و امان به فرد ترسيده . و چه بسا تغيير حالات انسان (از غنى به فقر، از صحت به مرض و...) نوعى از تربيت الهى باشد.
- والحظوظ مراتب فلا تعجل على ثمره لم تدرك فانما تنالها فى اوانها و اعلم ان المدبر لك اعلم بالوقت الذى يصلح حالك فيه فثق بخيرته فى جميع امورك يصلح حالك ولا تعجل بحوائجك قبل وقتها فيضيق قلبك و صدرك و يعشيك القنوط .
يعنى : بهره ور روزى ، مراتبى دارد پس نسبت به ثمره و حاصلى كه به تو نرسيده عجله نكن ؛ چون هرگاه وقتش برسد، بدان خواهى رسيد. بدان آن كس كه كارگردان تو است بهتر مى داند كه چه وقتى براى تو مناسب تر است ؛ بنابر اين ، به اختيار و انتخاب او در تمام كارهايت اعتماد كن تا حالت اصلاح شود و در حاجات خود، قبل از رسيدن زمانش ، تعجيل ننما كه در اين صورت ، قلبت گرفته ، سينه ات تنگ خواهد شد و نا اميدى تو را در بر مى گيرد.
- و اعلم ان للحياء مقدارا فان زاد عليه فهو سرف ، و ان للحزم مقدارا فان زاد عليه فهو تهور، واحذر كل ذكى ساكن الطرف ولو عقل اهل الدنيا خربت .
يعنى : بدانكه حيا را اندازه اى است كه زياده بر آن اسراف است و براى احتياط و محكم كارى هم حدى است كه بيش از آن ، كار را خراب مى كند، مبادا افراد باهوش كه چشم بر هم نمى گذارند، به تو آسيبى برسانند اگر اهل دنيا عقل داشتند (و آن را به كار مى بستند، هرگز دنيا آباد نمى شد بلكه ) خراب مى گشت .
اى عزيز! در اين حديث نظر كن كه چه آداب دقيقى را در بردارد و چگونه انسان را به سوى زهد در دنيا گرايش مى دهد كه مى فرمايد: اگر اهل دنيا عقل مى داشتند، دنيا خراب مى شد، بنابر اين ، عقل سالم حكم به خراب ساختن دنيا و بى اعتنايى بدان دارد، هر كس به آن اهميت بدهد و آبادش ‍ سازد، معلوم مى شود كه عقل ندارد.
كسانى كه دعايشان مستجاب نيست  
الف - ب - ج - د - جعفر بن ابراهيم از امام صادق - عليه السلام - روايت كرده است كه فرمود:
349 - اربعه لا يستجاب لهم دعوه : رجل جالس فى بيته يقول : اللهم ارزقنى ، فيقال له : الم امرك فى الطلب ؟ و رجل كانت له امراه فاجره فدعا عليها، فيقال له : الم اجعل امرها اليك ؟ و رجل كان له مال فافسده ، فيقول : اللهم ارزقنى ، فيقال له : الم امرك بالاقتصاد .
يعنى : چهارم كس اند كه دعايشان مستجاب نيست :
اول - كسى كه در خانه اش مى نشيند و مى گويد: خدايا به من روزى بده ، به او گفته مى شود: مگر من به تو دستور ندادم كه به دنبال روزى بروى ؟
دوم - مردى كه زن بدكاره اى دارد و بر او نفرين مى كند، به چنين فردى گفته مى شود: مگر زمام كار او (طلاق يا نگهداريش ) به دست تو نيست ؟
سوم - مردى كه مالى دارد و آن از تباه كرده سپس مى گويد: خدايا به من روزى بده ، به او گفته مى شود: مگر به تو فرمان ندادم كه ميانه روى پيشه كنى ؟
.
سپس حضرت اين آيه را تلاوت فرمود:
- والذين اذا انفقوا لم يسرفوا ولم يقتروا وكان بين ذلك قواما (122).
يعنى : كسانى كه در مخارجشان اسراف نمى كند و تنگ هم نمى گيرند بلكه ميان اين دو، راه اعتدال را مى پيمايند.
- ورجل كان له مال فادانه رجلا ولم يشهد عليه فجحده ، فيقال له : الم امرك بالاشهاد؟ .
چهارم - كسى كه مالى داشت و به فردى قرض داد، ولى قرض دادن ، شاهدى نگرفت ، آن بدهكار هم اين قضيه را انكار نمود، به اين فرد گفته مى شود: مگر به تو نگفتم كه به هنگام قرض دادن شاهد بگير؟.
ه - و پنجمين اين افراد در روايت وليد بن صبيح آمده است كه :
350 - ورجل يدعو على جاره و قد جعل الله له السبيل الى ان يتحول عن جواره ببيع داره .
يعنى : پنجم - مردى كه بر همسايه اش نفرين مى كند در حالى كه خداوند متعال راهش را باز گذاشته كه خانه اش را بفروشد و از آنجا كوچ كند.
يونس بن عمال گويد: شنيدم كه امام صادق - عليه السلام - مى فرمود:
351 - ان العبد ليبسط يديه و يدعو الله و يساله من فضله مالا فيرزقه فينفقه فيما لا خير فيه ثم يعود و يدعوالله ، فيقول : الم اعطك ؟ الم بك كذا و كذا؟ .
يعنى : بنده اى دستش را به سوى خدا مى گشايد، او را مى خواند و از فضلش ، مال طلب مى كند، خداوند متعال هم آن مال را به وى مى دهد، اما او آن را در راهى كه خيرى در آن نيست خرج مى كند، مجددا از خدا درخواست مى نمايد، در اينجا ذات اقدس الهى به او مى گويد: مگر به تو ندادم ؟ مگر با تو چنين و چنان نكردم ؟.
و - كسى كه خدا را در حال قساوت قلب يا بى توجهى بخواند:
سليمان بن عمر گويد: شنيدم حضرت امام جعفر بن محمد الصادق - عليه السلام - مى فرمود:
352 - ان الله لا يستجيب دعاء بظهر قلب ساه فاذا دعوت فاقبل بقلبك ثم استيقن بالا جابه .
يعنى : خداوند متعال دعاى كسى را كه قلبش متوجه او نيست ، مستجاب نخواهد كرد، پس هرگاه خواستى دعا كنى ، با قلبت به او روى بياور، آنگاه يقين به اجابتش داشته باش .
ز - كسى كه قبل از نزول بلا نكرده باشد: 
سيف بن عميره به واسطه عده اى از آن حضرت نقل كرده است كه فرمود:
353 - ان الله عزوجل لا يستجيب دعاء بظهر قلب قاس ، و من لم يتقدوم فى الدعاء لم يسمع منه اذا نزل به البلاء .
يعنى : خداوند عزيز و جليل ، دعاى صاحب قلب قاسى را مستجاب نمى كند و كسى كه قبلا دعا نكرده باشد، دعايش هنگام بلا شنيده نخواهد شد.
هشام بن سالم نيز از آن حضرت روايت كرده است كه فرمود:
354 - من تقدم فى الدعاء استجيب له اذا نزل به البلاء وقيل : صوت معروف ، ولم يحجب عن السماء، و من لم يتقدم فى الدعاء لم يستجب له اذا نزل به البلاء و قالت الملائكه : ان ذا الصوت لا نعرفه .
يعنى : كسى كه قبل از نزول بلا دعا كند، دعايش هنگام نزول آن اجابت خواهد شد و گفته مى شود: صدايى است آشنا و از آسمان پوشيده نمى ماند و كسى كه در دعا پيشى نگيرد، دعايش هنگام نزول بلا مستجاب نخواهد گرديد و ملائكه مى گويند: اين صدا را نمى شناسيم .
ح - كسى كه در حال اصرار بر گناهان ، دعا مى كند:
رسول خدا - صلى الله عليه و آله و سلم - فرمود:
355 - مثل الذى يدعو بغير عمل كمثل الذى يرمى بغير وتر .
يعنى : كسى كه بدون كار نيك ، تنها دعا مى كند، مانند تيز اندازى است كه بدون وتر (123) مى خواهد تير اندازى نمايد.
از حضرت صادق - عليه السلام - روايت شده است كه فرمود:
356 - كان رجل من بنى اسرائيل يدعو الله تعالى ان يرزقه غلاما ثلاث سنين ، فلما راى ان الله لا يجيبه قال : يا رب ، ابعيد انا منك فلا تسمعنى ام قريب فلا تجيبنى ؟ فاتاه ات فى منامه قال : انك تدعو الله منذ ثلاث سنين بلسان بذى و قلب عات غير صافيه فاقلع عن بذائك وليتق الله قلبك ولتحسن نيتك ، ففعل الرجل ذلك عاما فولد له غلام .
يعنى : مردى از بنى اسرائيل سه سال تمام دعا كرد كه خداوند متعال پسر بچه اى به او بدهد، وقتى مشاهده كرد كه دعايش مستجاب نمى شود گفت : پروردگار! آيا من از تو دور هستم و صداى مرا نمى شنوى يا مى شنوى ولى جوابم را نمى دهى ؟
در خواب ديد فردى به او مى گويد: تو سه سال است كه خداوند متعال را با زبانى آلوده و قلبى چركين و نيتى دروغين مى خوانى ، بايد آلودگى را از زبانت بزدايى ، قلبت تقواى الهى را پيشه خود سازد و نيت درست شود. آن مرد يك سال چنين كرد آنگاه برايش پسر بچه اى به دنيا آمد
.
اين حديث ، چهار شرط را در بردارد:
اول - بد زبانى را بركندن .
دوم - قساوت قلب نداشتن .
سوم - نيت پاك داشتن كه در اينجا عبارت است از حسن ظن .
چهارم - توبه و بازگشت از گناه كه از جمله فاقلع عن بذائك وليتق الله قلبك فهميده مى شود.
ط - دعاى انسان حرام مخوار:
در حديث قدسى آمده است :
357 - فمنك الدعاء و على الاجابه فلا تحتجب عنى دعوه الا دعوه اكل الحرام .
يعنى : از تو دعا كردن است و بر من اجابت نمودن كه هيچ دعايى از من محجوب نمى ماند مگر دعاى انسان حرامخوار.
از رسول خدا - صلى الله عليه و آله و سلم - روايت شده است كه فرمود:
358 - من احب ان يستجاب دعاوه فليطيب مطعمه و كسبه .
يعنى : كسى كه دوست دارد دعايش مستجاب شود، خوراك و كسبش را پاك گرداند.
و نيز به كسى كه گفت دوست دارم دعايم مستجاب شود، فرمود:
359 - طهر ماكلك ولا تدخل بطنك الحرام .
يعنى : مركز تامين غذايت را پاك كن و در شكمت ، حرام داخل ننما.
على بن اسباط از امام صادق - عليه السلام - روايت كرده است كه فرمود:
360 - ترك لقمه الحرام احب الى الله من صلاه الفى ركعه تطوعا .
يعنى : ترك يك لقمه حرام نزد خدا، محبوبتر است از هزار ركعت نماز داوطلبانه .
362 - رد دانق حرام يعدل عند الله سبعين حجه مبروره .
يعنى : برگرداندن يك دانگ (124) حرام ، برابر است با هفتاد حج پاك و مخلصانه .
ى - كسى كه حقوق بندگان خدا بر عهده اوست :
از معصومين - عليهم السلام - روايت شده است كه :
363 - فيما وعظ الله به عيسى - عليه السلام -: يا عيسى ، قل الظلمه بنى اسرائيل : غسلتم وجوهكم و دنستم قلوبكم ابى تغترون ؟ ام على تجتروون ؟ تطيبون بالطيب لاهل الدنيا و اجوافكم عندى بمنزله الجيف المنتنه كانكم اقوام ميتون .
يعنى : از جمله چيزهايى كه خداوند متعال بر حضرت عيسى - عليه السلام - وحى فرستاد اين كه : اى عيسى ! به ظالمان بنى اسرائيل بگو: صورتهايتان را شستيد در حالى كه قلوبتان را چركين و آلوده كرده ايد، آيا مى زنيد؟ يا بر من جرئت نشان مى دهيد؟ با بوهاى خوش ، خود را براى اهل دنيا آراستيد در حالى كه اندرونتان نزد من مانند مردارى گنديده است ، شما همانند مردمى مرده ايد.
- يا عيسى ، قل لهم : قلموا اظافر كم من كسب الحرام ، و اصموا اسماعكم عن ذكر الخناء، و اقبلوا على بقلوبكم فانى لست اريد صوركم .
يعنى : اى عيسى به آنان بگو چنگالهايتان را از كسب حرام كوتاه كنيد و گوشهايتان را از شنيدن سخنان زشت بپوشانيد، با قلبهايتان به سوى من روى كنيد كه من صورتهاى شما را نمى خواهم .
- يا عيسى ، قل لظلمه بنى اسرائيل : لا تدعونى و السحت تحت اقدامك والاصنام فى بيوتكم ، فانى اليت ان اجيب من دعانى ، و ان اجابتى اياهم لعنا لهم حتى يتقرقوا .
يعنى : اى عيسى ! به ظالمان بنى اسرائيل بگو: مرا نخوانيد در حالى كه احكام كسبهاى حرام را لگدكوب مى كنيد و بتها در خانه هايتان جاى كرده ؛ من قسم ياد كردم كه هر كس مرا خواند، او را اجابت كنم (اگر اينان نيز بخواهند مرا بخوانند اجابتشان خواهم كرد) و اجابت من براى اينان ، لعن و نفرين آنان است تا جمعشان پراكنده گردد.
از رسول خدا - صلى الله عليه و آله و سلم - روايت شده است كه فرمود:
364 - اوحى الله الى ان يا اخا المرسلين ، ويا اخالمنذرين ، انذر قومك لا يدخلوا بيتا من بيوتى ولاحد من عبادى عند احد منهم مظلمه ، فانى العنه ما دام قائما يصلى بين يدى حتى يرد تلك المظلمه فاكون سمعه الذى يسمع به ، واكون بصره الذى يبصربه ، و يكون من اوليائى ، و يكون جارى مع النبيين و الصديقين والشهداء والصالحين فى الجنه .
يعنى : خداوند متعال بر من وحى فرستاد كه اى برادر انبيا و اى برادر بيم دهندگان ! قومت را بترسان از اينكه وارد خانه اى از خانه هاى من شوند در حالى كه حقى از بندگان من بر عهده آنان است ؛ چون ما دامى كه اين فرد در برابر من نماز مى گزارد، او را لعنت مى فرستم تا زمانى كه آن حق را برگرداند، اگر چنين كند من گوشش مى شوم كه با آن مى شنود و چشمش مى شوم كه با آن مى بيند. او جزء دوستان و برگزيدگان من مى گردد و همراه با پيامبران و صديقين و شهدا و صالحين در بهشت ، همسايه من مى شود.
از امير المومنين - عليه السلام - روايت شده است كه فرمود:
365 - اوحى الله الى عيسى قل لبنى اسرائيل : لا يدخلوا بيتا من بيوتى الا بابصار خاشعه ، و قلوب طاهره ، وايد تقيه ، و اخبرهم انى لا استجيب لاحد منهم دعوه ولاحد من خلقى لديه مظلمه .
يعنى : خداوند متعال بر حضرت عيسى - عليه السلام - وحى فرستاد كه به بنى اسرائيل بگو: داخل خانه اى از خانه هاى من نشويد مگر با چشمهاى خاشع و قلبهاى پاك و دستهاى بى گناه ، و به آنان خبر بده كه من دعاى احدى از آنان را مستجاب نخواهم كرد در حالى كه حق يكى از مخلوقات من بر عهده اوست .
باب چهارم : كيفيت دعا 
آداب قبل ازدعا 
الف - طهارت
ب - استعمال بوى خوش
ج - رو به قبله بودن
د - صدقه دادن
خداوند متعال مى فرمايد:
-فقدموا بين يدى نجويكم صدقه (125).
يعنى : پيش از نجوا كردنتان ، صدقه بدهيد.
ه - اعتقاد به قدرت خداوند سبحان بر انجام كارش كه در قرآن كريم مى فرمايد:
- و ليومنوابى (126).
يعنى : بايد برايشان محقق شود كه من قدرت بر اعطاى در خواستشان را دارم .
از رسول خدا - صلى الله عليه و آله و سلم - نقل است كه فرمود:
366 - يقول الله عزوجل : من سالنى و هو يعلم انى اضر و انفع استجيب له .
يعنى : خداوند عزيز و جليل مى فرمايد: هر كه از من چيزى بخواهد و يقين داشته باشد كه ضرر و منفعت در دست من است ، اجابتش خواهم نمود.
و - حسن ظن به خدا داشتن به اينكه اجابتش خواهد نمود.
رجا و اميدوارى به رحمت حق 
خداوند متعال مى فرمايد:
- و ادعوه خوفا و طعا (127).
يعنى : خداى را از روى بيم و اميد بخوانيد.
367 - انا عند ظن عبدى بى فلا يظن عبدى بى الا خيرا .
يعنى : گمان بنده ام به من هر چه باشد، من نيز همانطور هستم ، پس سزاوار نيست كه به من جز حسن ظن داشته باشد.
رسول خدا - صلى الله عليه و آله و سلم - فرمود:
368 - ادعوا الله و انتم موقنون بالا جابه .
يعنى : در حالى كه يقين به اجابت خدا داريد، او را بخوانيد.
در آنچه خداوند متعال بر حضرت موسى - عليه السلام - وحى فرستاد آمده است :
369 - يا موسى ، ما دعوتنى و رجوتنى فانى ساغفر لك .
يعنى : اى موسى ! اگر در حالت اميدوارى مرا بخوانى ، بزودى تو را خواهم آمرزيد.
سليمان بن فراء از راويان حديث از امام صادق - عليه السلام - روايت كرده است كه فرمود:
- اذا دعوت فظن حاجتك بالباب (128).
يعنى : هر گاه دعا مى كنى ، گمانت اين باشد كه حاجتت پشت در آماده است .
و در روايت ديگر آمده است كه فرمود:
370 - فاقبل بقلبك وظن حاجتك بالباب .
يعنى : با قلبت به او روى كن و گمانت اين باشد كه حاجتت پشت در آماده است .
چگونه انسان حسن ظن به خدا پيدا نكند در حالى كه او اكرم الامين و ارحم الراحمين مى باش و اوست كه رحمتش بر غضبش پيشى گرفته است .
روايت شده است كه :
371 - ان الله سبحانه لما نفخ فى ادم من روحه و صار بشرا فعندما استوى جالسا عطس فالهم ان قال : الحمد لله رب العالمين ، فقال الله تعالى : يرحمك الله يا ادم .
يعنى : هنگام كه خداوند متعال از روحش در آدم دميد و آدم به صورت بشر در آمد، نشست و عطسه اى كرد، به او الهام شد كه بگويد: الحمد لله رب العالمين ، خداوند متعال در پاسخش گفت : يرحمك الله يا ادم ؛ يعنى : اى آدم خدا! تو را رحمت كند.
بنابر اين ، اولين خطاب خداوند متعال به حضرت آدم - عليه السلام - توام با رحمت بود.
در روايت آمده است كه :
372 - ان الله سبحانه قال لموسى حين ارسله الى فرعون يتوعده و اخبره انى الى العفو و المغفره اسرع منى الى الغضب و العقوبه .
يعنى : خداوند سبحان حضرت موسى - عليه السلام - را به سوى فرعون فرستاد تا تهديدش كند و به او بگويد: سرعت من به رحمت و مغفرت بيشتر است تا به خشم و عقوبت .
در روايت ديگر آمده است :
373 - انه استغاث بموسى حين ادركه الغرق و لم يستغث بالله فاوحى اليه يا موسى لم تغث فرعون لانك لم تخلقه ولو استغاث بى لا غثته
يعنى : فرعون هنگام غرق شدن به جاى كمك خواستن از خداوند متعال ، از حضرت موسى عليه السلام كمك خواست خداوند متفال به او وحى كرد كه اى موسى ! او را يارى نمدى چون تو را خلق نكرده اى اما اگر از من يارى مى طلبيد كمكش مى كردم .
محمد بن خالد در كتابش از رسول خدا - صلى الله عليه و آله و سلم - روايت كرده است كه فرمود:
374 - وقتى حضرت يونس - عليه السلام - به دريايى رسيد كه قارون در آن بود تقارن به فرشته اى كه مامور او بود گفت : اين صدا و ترس و وحشت چيست كه ميشنوم ؟
فرشته گفت : اين يونس است كه خداوند او را در شكم ماهى زندانى كرده و در درياهاى هفتگانه او را گردانده تا به اين دريا رسيده است ، اين صدا و وحشت به خاطر وجود اوست .
قارون گفت : آيا اجازه مى دهى با او سخن بگويم ؟
فرشته گفت : اجازه دادم .
آنگاه قارون به حضرت يونس - عليه السلام - گفت : چرا به سوى پروردگارت توبه نمى كنى ؟
يونس در جواب گفت : چرا تو به سوى پروردگارت توبه نكردى ؟
قارون گفت : من به سوى موسى - عليه السلام - توبه كردم ولى از من نپذيرفت ، اما اگر توبه سوى خدا توبه كنى و باز گردى ، در اولين قدمى كه به سويش بردارى ، رحمتش را مى يابى . مگر نمى بينى كه او با بندگانش چه نيك رفتار مى كند و چگونه احسان و رحمتش را بر آنان ارزانى مى دارد؟
.
از جمله نشانه هاى رحمتش اين است كه مومنين را تحريك كرده كه براى برادران ايمانى خود دعا كنند و فرموده است كه :
با زبانى كه مرا با آن معصيت نكرده اى دعا كن و آن زبان ديگران است (129).
هم آن دعا را مستجاب مى كند و هم چندين برابرش را به تو مى دهد، كه اين مطلب ان شاء الله به طور مفصل خواهد آمد (130).
از ديگر نشانه هاى رحمتش ، رواياتى است كه در ترغيب اهداى ثواب طاعات و عبادات براى مردگان آمده و ثواب آن را چندين برابر قرار داده تا جايى كه از رسول خدا - صلى الله عليه و آله و سلم - روايت شده است كه فرمود:
375 - تدخل على الميت فى قبره الصلاه و الصوم و الحج و الصدقه و الدعاء و البر و يكتب اجره للذى يفعله و للميت .
يعنى : بعد از مرگ ، ثوابهاى نماز و روزه و حج و صدقه و دعا و نيكهايى كه براى ميت انجام مى گيرد به او مى رسد و پاداشش هم براى كسى كه آنها را انجام داده ، نوشته ميشود و هم براى آن مرده .
و نيز فرمود:
377 - من عمل من المسلمين عن ميت عمل خير اضعف الله اجره و نفع الله به الميت .
يعنى : هر مسلمانى كه به نيابت از طرف ميتى ، عمل خيرى انجام دهد، خداوند متعال پاداش او را دو برابر كرده به آن مرده نيز بهره اى مى رساند.
علامت سوى براى رحمت واسعه حق ، فرمان او به پيامبر - صلى الله عليه و آله و سلم - است كه فرمود:
- فاعلم انه لا اله الا الله و استغفر لذنبك و للمومنين و المومنات
(131).
يعنى : پس بدانكه هيچ خدايى جز الله نيست ، براى گناه خود و گناه مردان و زنان با ايمان ، آمرزش بخواه .
در اين آيه كريمه دقت كن و ببين كه چگونه ذات اقدس الهى ، فرمان به استغفار را در كنار شهادت به توحيد كه اساس اسلام است و احكام الهى ، حول آن محور دور مى زند قرار داد؟ آيا اين جز نهايت عنايت و توجه و كمال رحمت و تفضل اوست ؟ به اين مقدار هم اكتفاء نكرد و در جاى ديگر فرمود:
- انا عند ظن عبدى بى (132).
يعنى : گمان بنده ام هر چه باشد، من همانجا هستم .
و نيز كسى را كه به او سوء ظن داشته و بر او غضب كند، ترسانيده است .
واضحتر از همه دليلها بر فراوانى لطف و محبتش نسبت به كسى كه به او حسن ظن دارد و اينكه اگر گمان بنده به او نيك باشد، هرگز خلافش را انجام نمى دهد، آيه شريفه قرآن است كه فرمان به توكل مى دهد و مى فرمايد:
- و على الله فتوكلو ان كنتم مومنين (133).
يعنى : تنها بر خدا توكل كنيد اگر مومن هستيد.
اگر جز اين آيه ، چيز ديگرى ما را بر توكل ، تحريك نمى كرد كافى بود، چون توكل را شرط ايمان قرار داده است .
سپس اين كلام را با بشارت به جزاى نيك و تفضل و... براى كسانى كه گرد آن جمع شوند تاكيد كرد و فرمود:
- وقالوا حسبنا الله و نعم الوكيل فانقلبوا بنعمه من الله و فضل لم يمسسهم سوء و اتبعوا رضوان الله (134).
يعنى : گفتند: خدا ما را بسنده است و چه نيكو ياورى است ، آنگاه از جنگ بازگشتند در حالى كه نعمت و فضل خدا را به همراه داشتند و هيچ آسيبى به آنان نرسيده بود، اينان به راه خشنودى و رضايت خدا رفتند.
علاوه بر آن بشارت داده كه متوكلين را دوست دارد.
- ان الله يحب المتوكلين (135).
يعنى : خدا توكل كنندگان را دوست دارد.
از حضرت صادق - عليه السلام - سوال شد كه ميزان توكل چيست ؟ فرمود:
378 - الا يخاف مع الله شيئا.
يعنى : وقتى با خدا بود، ديگر از غير او هراسى نداشته باشد.
بنابر اين ، مدار و مركز توكل ، حسن ظن به خداست ، چون تنها، كسى كه به خدا حسن ظن داشته باشد، از غير او ترسى ندارد.
پس از بررسى آيات قرآنى ، نظرى به روايات وارده از معصومين - عليهم السلام - نما كه در اين باره چه فرموده اند؟
از امام كاظم - عليه السلام - روايت شده است كه فرمود:
379 - والله ما اعطى مومن قط خير الدنيا و الاخره الا بحسن ظنه بالله عزوجل و رجائه له و حسن خلقه والكف عن اغتياب المومنين ، والله تعالى لا يعذب عبدا بعد التوبه و الا ستغفار الا بسوء ظنه و تقصيره فى رجائه الله عزوجل و سوء خلقه و اغتيابه المومنين .
يعنى : به خدا قسم به هيچ مومنى ، خير دنيا و آخرت داده نشد مگر به خاطر:
- حسن ظن به خداوند عزيز و جليل و اميدش به او.
- اخلاق نيكويش .
- و دست برداشتن از غيب مومنين .
- و خدا بنده اى را بعد از توبه و استغفارش عذاب نكرد مگر به خاطر:
- سوء ظن و اميد نداشتن به خداوند عزيز و جليل .
- بد اخلاقى .
- و غيبت مومنين را نمودن
.
- وليس يحسن ظن عبد مومن بالله عزوجل الا كان الله عند ظنه لان الله كريم يستحى ان يخلف ظن عبده و رجاءه فاحسنوا الظن بالله و ارغبوا اليه فان الله تعالى يقول : .
يعنى : هرگز بنده مومنى به خداوند عزيز و جليل حسن ظن نشان نمى دهد مگر آنكه خداوند متعال با او بر اساس همان ظن و گمان نيكش ‍ رفتارى نمايد؛ چون خداوند، كريم است و شرم دارد از اينكه با گمان و اميد بنده اش مخالف كند، بنابر اين گمانتان را به خداوند نيك گردانيد و به سوى او ميل و رغبت نشان دهيد كه خودش مى فرمايد:.
- الظانين بالله ظن السوء عليهم دائره السوء و غضب الله عليهم (136).
يعنى : (منافقين و مشركين ) بر خدا گمان بد دارند (بدين سبب ) بدى برگردشان حلقه زد و خداوند نيز بر آنان خشم گرفت .
در روايت آمده است كه :
380 - ان الله تعالى اذا حاسب الخلق يبقى رجل قد فضلت سيئاته على حسناته فتاخذه الملائكه الى النار و هو يلتقت فيامر الله تعالى برده فيقول له : لم تلتقت - و هو اعلم به -؟ فيقول : يا رب ، ما كان هذا حسن ظنى بك ، فيقول الله تعالى : ملائكتى و عزتى و جلالى ما احسن ظنه بى يوما ولكن انطلقوا به الى الجنه لا دعائه حسن الظن بى .
يعنى : خداوند متعال حساب خلق را كه رسيد، يك نفر باقى مى ماند كه سيئاتش بر حسناتش فزونى دارد، ملائكه او را مى گيرند تا به سوى آتش ‍ ببرند در حالى كه او پشت سر خود را نگاه مى كند، در اين هنگام خداوند متعال فرمان مى دهد او را برگردانند آنگاه به او مى گويد: چرا پشت سر خود را نگاه كردى ؟ - البته ذات اقدس الهى خود علت آن را مى داند - آن فرد مى گويد: خدايا! گمان نيكوى من به تو اين نبود (كه مرا به آتش بسوزانى )، در اينجا خداوند سبحان مى فرمايد:
ملائكه من ، به عزت و جلالم سوگند! اين بنده حتى يك روز هم به من حسن ظن نداشت ، اما او را به بهشت ببريد، چون ادعا كرد كه به من حسن ظن دارد
.
عطاء بن يسار مى گويد: امير المومنين - عليه السلام - فرمود:
381 - يوقف العبد يوم القيامه بين يدى الله سبحانه و تعالى فيقول : قيسوا بين نعمتى عليه و بين عمله ، فيستغرق النعم العمل ، فيقول الله : و قد و هبت له نعمتى له فقيسوا بنى الخير و الشر، فان استوى العملان اذهب الله تعالى الشر بالخير و ادخله الجنه ، و ان كان له فضل اعطاه الله بفضله ، و ان كان عليه فضل و هو من اهل التقوى لم يشرك بالله تعالى و اتقى الشرك فهو من اهل المغفره يغفر له ربه برحمته و يدخله الجنه ان شاء بعفوه .
يعنى : روز قيامت بنده اى را در برابر خداوند سبحان نگه مى دارند، آنگاه (به ملائكه ) فرمان مى دهد: نعمتهاى مرا با عمل او بسنجيد، كه نعمت بر عمل مى چربد و آن را در بر مى گيرد. در اينجا ذات اقدس الهى مى فرمايد: تمام نعمتهايم را به او بخشيدم ، كارهاى خير و شرش را با هم بسنجيد، در اين هنگام اگر اين دو مساوى بودند، خداوند متعال كارهاى شر را به واسطه كارهاى خير مى برد و او را داخل در بهشت مى نمايد و اگر كارهاى خيرش ‍ برتر بود، خداوند متعال او را مى بخشد و اگر كارهاى شرش برتر بود، ولى با اين حال ، او در دنيا انسانى با تقوا بوده و چيزى را شريك خداوند متعال قرار نمى داده ، و از آن پرهيز داشته است ، پروردگار منان به واسطه رحمتش ‍ او را بخشيده و از اهل مغفرتش قرار مى دهد. و اگر بخواهد، به واسطه عفوش او را داخل بهشت مى نمايد.
در روايت آمده است كه :
382 - ان الله سبحانه و تعالى يجمع الخلق يوم القيامه و لبعضهم على بعض حقوق و له تعالى قبله تبعات فيقول : عبادى ما كان لى قبلكم فقد و هبته لكم فهبوا بعضكم تبعات بعض و ادخلوا الجنه جميعا برحمتى .
يعنى : خداوند سبحان ، روز قيامت تمام خلق را جمع مى كند در حالى كه هم آنان بر يكديگر حقوقى دارند و هم خداوند متعال بر آنان ، در اين هنگام مى فرمايد: بندگانم ! من حق خود را بخشيدم ، شما نيز حقوق يكديگر را به هم ببخشيد و همگى به واسطه رحمت من ، وارد بهشت شويد.
از پيامبر اكرم - صلى الله عليه و آله و سلم - نقل است كه فرمود:
383 - ينادى مناد يوم القيامه تحت العرش : يا امه محمد ما كان لى قبلكم فقد وهبته لكم و قد بقيت التبعات بينكم فتوا هبوا و ادخلوا الجنه برحمتى .
يعنى : روز قيامت از عرش الهى ندا مى رسد كه : اى امت محمد - صلى الله عليه و آله و سلم - هر حقى از من برگردنتان بود آن را به شما بخشيدم ، باقى مى ماند حقوق خودتان ، پس همديگر را ببخشيد و به واسطه رحمت من وارد بهشت شويد.
محمد بن خالد برقى به واسطه اى از امام صادق - عليه السلام - روايت كرده است كه فرمود:
384 - مرد عابدى در ميان بنى اسرائيل بود، خداوند متعال بر حضرت داوود - عليه السلام - وحى فرستاد كه او رياكار است ، پس از گذشت مدتى ، آن مرد از دنيا رفت . حضرت داوود - عليه السلام - بر جنازه اش ‍ حاضر نشد، اما چهل نفر از بنى اسرائيل بر جسدش ايستاده و گفتند:
خدايا! ما از او جز خير ديگرى نمى دانيم ، اما تو از ما داناترى و بهتر مى دانى ، او را بيامرز.
بعد از غسل دادن چهل نفر ديگر ايستادند و گفتند:
خدايا! ما از او جز خير چيز ديگر نمى دانيم ، اما تو از ما داناترى و بهتر مى دانى ، او را بيامرز.
در اينجا خداوند متعال بر داوود - عليه السلام - وحى فرستاد كه چرا بر او نماز نگزارى ! داوود - عليه السلام - جواب داد : به خاطر اينكه خودت به من گفتى كه او رياكار است .
وحى آمد كه : چون عده اى به نيكوكارى او شهادت دادند، من شهادتشان را تجويز كردم و آنچه را كه من مى دانم و آنان نمى دانند، برايش ‍ آمرزيدم
.