آيين بندگى و نيايش ( ترجمه ى عدة الداعى )

جمال و السالكين شيخ احمد بن فهد حلى (قدس سره الشريف)
ترجمه : حسين غفارى ساروى

- ۲ -


فواعد دعا 
گفته شد كه خداوند حكيم بر خلاف مقتضاى حكمت ، عمل نمى كند و وسايلى نظير دعا نيز نمى توانند حكمتش را تغيير بدهند، با اين دو مقدمه ، ممكن است كسى گمان كند كه آنچه بنده از خدا طلب مى كند از دو حال خارج نيست :
- يا مصلحتى ندارد كه خداوند آن را انجام نخواهد داد.
- يا مصلحت دارد كه حتما انجام خواهد داد اگر چه بنده آن را تقاضا نكند.
پس دعا در اين ميان چه نقشى دارد؟
در پاسخ بايد گفت كه تاثير دعا بسيار است : منجمله :
الف - ممكن است آنچه مصلحت گرديده و ذات اقدس الهى آن را انجام خواهد داد، بعد از دعا مصلحت شده باشد، يعنى اگر بنده آن را طلب كند، فعلش مصلحت خواهد داشت در غير اين صورت خير، پس تا نخواهى انجام نخواهد شد. به همين معنا اشاره دارد سخن امام صادق - عليه السلام - به ميسر بن عبد العزيز.
30 - يا ميسر، ادع الله و لا تقل ان الامر قد فرغ منه ان عند الله منزله لا تنال الا بالمساله و لو ان عبدا سد فاه و لم يسال لم يعط شيئا فاسال تعط. يا ميسر انه ليس يقرع باب الا يوشك ان يفتح لصاحبه .
يعنى : اى ميسر! خدا را بخوان و نگو فرمان حق صادر شده ( و طلب ، فايده اى ندارد)؛ چون نزد خداوند متعال ، درجه و منزلتى هست كه انسان بدون درخواست ، به آن نمى رسد. اگر بنده دهانش را ببندد و از او چيزى نخواهد، هيچ به او داده نخواهد شد، پس از خدا بخواه تا به تو بدهد. اى ميسر! هيچ در كوبيده شده اى نيست مگر آنكه بزودى باز خواهد شد.
عمرو بن جميع نيز از آن حضرت روايت كرده كه فرمود:
31 - من لم يسال الله من فضله افتقر .
يعنى : كسى كه از فضل و عنايت ويژه حق ، درخواست نكند فقير مى ماند.
و از على - عليه السلام - روايت شده است كه فرمود:
32- ما كان الله ليفتح باب الدعاء و يغلق عنه باب الاجابه .
يعنى : مبادا بپندارى كه خداوند متعال ، در دعا را گشوده ولى در اجابت را بسته است .
و نيز فرمود:
33 - من اعطى الدعاء لم يحرم الا جابه .
يعنى : اگر خداوند سبحان به كسى توفيق دعا بدهد، او را از اجابت محروم نخواهد ساخت .
ب - دعا خودش ذاتا عبادت است و مطلوب حق مى باشد كه بندگان از اين طريق ، خشوع و فقر خود را ابراز مى دارند چنانچه فرمود:
و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون (26).
يعنى : جنها و انسانها را خلق نكردم مگر اينكه بنده من باشند( يعنى كمال اين دو موجود در اين است كه بندگان مرا بكنند).
عبادت در لغت به معناى ذلت است و در اصطلاح ، بهترين و زيباترين مظهر تذلل و خشوع در برابر معبود مى باشد. پيامبر اكرم - صلى الله عليه وآله و سلم - فرمود:
الدعاء مخ العباده (27).

يعنى : دعا جان و مغز عبادت است .
از جمله مواعظه خداوند متعال به حضرت عيسى - عليه السلام - اين است كه فرمود:
يا عيسى ، اذل لى قلبك و اكثر ذكرى فى الخلوات و اعلم ان سرورى ان تبصبص (28) الى و كن فى ذلك حيا ولا تكن ميتا (29).
يعنى : اى عيسى قلبت را در برابر من خوار و ذليل كن و مرا در خلوتها زياد به ياد بياور و بدان كه خوشحالى من در اين است كه با بيم و اميد به سوى من بيايى اما مبادا با قلبى مرده چنين كنى ، بلكه بايد قلبت زنده و با نشاط باشد
.
ج - روايت شده كه :
34 - دعاء المومن يضاف الى عمله و يثاب عليه فى الاخره كما يثاب على عمله .
يعنى : دعاى مومن موجب اضافه شدن اعمال نيك و پاداش بردن در قيامت مى شود، همچنانكه به ساير كارهاى حسنه اش ثواب و پاداش ‍ مى دهند.
د - مى دانيم كه اگر دعا مطابق مصلحت باشد و مصلحت هم در تعجيل ، حتما تعجيل خواهد شد، و اگر مصلحت در تاخير باشد، اجابت ، تاخير مى شود.
در اين صورت ، فايده دعا اين است كه هم حاجتش انجام مى پذيرد و هم براى صبرش ، ثواب مى برد. اما اگر اصلا مصلحت نداشته باشد، بلكه داراى مفسده باشد، در اين حال ، خود دعا كردنش ثواب دارد و حتى ممكن است موجب دفع ناگواريها از او بشود. دليل ما روايت ابو سعيد خدرى از پيامبر اكرم - صلى الله عليه و آله و سلم - است كه فرمود:
35 - ما من مومن دعا الله سبحانه و تعالى دعوه ليس فيها قطيعه رحم ولا اثم الا اعطاه الله بها احدى خصال ثلاث : اما ان يعجل دعوته ، و اما ان يوخر له ، و اما ان يدفع عنه من السوء. مثلها، قالوا: يا رسول ، الله اذن نكثر، قال : الله اكثر. و فى روايه انس بن مالك : اكثر - و اطنب ثلاث مرات - .
يعنى : اگر مومنى خدا سبحان را بخواند و از او اختلاف خانوادگى يا كار گناه را طلب نكند، خداوند متعال يكى از سه خصلت زير را به او عطا خواهد فرمود:
- يا در بر آوردن دعايش تعجيل مى كند.
- يا بر آوردن را به تاخير مى اندازد.
- و يا يك بدى به ميزان آنچه طلب كرده را از او دفع مى نمايد.
اصحاب گفتند: يا رسول الله پس دعايمان را زياد كنيم .
فرمود: خدا بيشتر اجابت مى كند و در روايت انس ابن مالك آمده كه حضرت سه مرتبه فرمود: خدا بيشتر اجابت مى كند
.
و نيز از امير المؤ منين - عليه السلام - نقل است كه فرمود:
36 - ربما اخرت عن العبد اجابه الدعاء ليكون اعظم لاجر السائل و اجزل لعطاء الامل .
يعنى : گاهى اوقات خداوند متعال اجابت دعا را به تاخير مى اندازد تا هم اجر عظيمترى بدهد و هم عطاى بيشترى ببخشد.
ه - گاهى اوقات ، تاخير اجابت به خاطر مقام و منزلت رفيع بنده نزد خداوند متعال است ، چون شنيدن صداى بنده اش را دوست دارد. در اين رابطه جابر بن عبد الله انصارى از پيامبر اكرم - صلى الله عليه و آله و سلم - روايت كرده كه فرمود:
37 - ان العبد ليدعو الله و هو يحبه فيقول لجبرئيل اقض لعبدى هذا حاجته و آخرها فانى احب ان لا ازال اسمع صوته و ان العبد ليدعو الله عزوجل و هر يبعضه فيقول : يا جبرئيل ، اقض لعبدى هذا حاجته و عجلها فانى اكره ان اسمع صوته .
يعنى : اگر بنده اى كه محبوب خداست دعا كند، ذات اقدس اله به جبرئيل مى گويد حاجت بنده ام را بدهيد ولى آن را به تاخير بيندازند، چون من دوست دارم هميشه صدايش را بشنوم . و اگر بنده مغضوب حق دعا كند خداوند متعال به جبرئيل مى گويد: اى جبرئيل ! حاجت اين بنده ام را بده و در دانش عجله كن ، چون من خوش ندارم صدايش را بشنوم .
تنبيه 
بايد آگاه باشى كه اگر دعايى كردى و درخواستى نمودى ، ممكن است آثار اجابت را ببينى و ممكن است آن را نبينى . اگر آثار اجابت را ديدى ، دست نگهدار و به خود مغرور مشو، مبادا گمان كنى كه اين اجابت به سبب پاكى و صالح بودن تو است ، بلكه چه بسا به خاطر اين باشد كه تو از كسانى هستى كه خداوند سبحان او را خوش ندارد و از صدايش بدش مى آيد و روا كردن حاجت تو به خاطر اين باشد كه حجت را بر تو تمام كرده باشد و روز قيامت به تو بگويد:
آيا تو جزء افرادى نبودى كه استحقاق رويگردانى مرا داشتند ولى با اين وصف دعايت را اجابت كردم ؟
بلكه وظيفه ات اين است كه در برابر نعمت و لطف الهى ، اولا شكر آن را به جاى آورى ، و ثانيا بر كارهاى نيكت بيفزايى و از او بخواهى كه اين تعجيل در اجابت را درى از درهاى لطف و رحمتش قرار بدهد و تو را در شكر گزارى نعمتى كه اهليت آن را نداشتى ، كمك فرمايد و آن را موجب استدراج قرار ندهد (30).
بنابر اين ، دو كار بايد انجام بدهى : يكى اينكه حمد كنى ؛ چون ممكن است اين اجابت ، از باب انعام الهى بوده . و ديگر اينكه استغفار نمايى ؛ چون ممكن است از باب استدراج و بغض الهى باشد.
و اگر آثار اجابت را نديدى ، مبادا نا اميد گردى ، بلكه بايد اميدت به كرم حق ، بيشتر شود؛ چون ممكن است اين عدم اجابت ، به خاطر اين باشد كه او دوست دارد صدايت را بشنود، پس در اينجا وظيفه ات اصرار در دعا و تكرار آن است به چند دليل :
اول اينكه : با اصرار كردن ، مشمول دعاى معصوم - عليه السلام - گردى كه فرمود:
38 - رحم الله عبدا طلب من الله شيئا فالح على .
يعنى : خدا رحمت كند بنده اى را كه از خدا چيزى بخواهد و بر آن اصرار بنمايد!.
دوم اينكه : جزء محبوبين و دوستان خدا گردى ؛ چون خودش به تو خبر داده كه صدايت را دوست دارد، پس مبادا اين صدا را قطع كنى .
سوم اينكه : ممكن است با تكرار دعا در بر آورده شدن حاجتت تعجيل گردد، همچنانكه در روايت آمده است . اما به هر حال بايد خوف از ذات اقدس اله را ملاك قرار داده با خودت بگويى :
شايد عدم اجابت ، به خاطر اين باشد كه دعايم از ذات اقدس الهى ، محجوب و در پس پرده است و ملائكه حق ، به خاطر گناهان بسيارم و يا به خاطر حقوق مردم كه بر عهده دارم ، اعمالم را بالا نمى برند.
شايد به خاطر غفلت و قساوت قلبم باشد.
شايد به خاطر اين باشد كه به خداوند سبحان ، حسن ظن ندارم ( خواهد آمد كه تمامى اين امور موجب پرده افكنى بر دعا مى شوند).
و شايد به خاطر اين باشد كه من شايستگى اين مقام را ندارم ، چون اگر داشتم پروردگار منان بدون اينكه از او درخواست كرده باشم ، آن را عطا مى فرمود و...
اگر زبان حالت اينگونه بود، بدانكه به مقام خوف رسيدى و فهميدى ؟ تقصير از جانب تو است و تو بنده كوچكى هستى كه عيبهايش او را از مولايش دور ساخته و گناهانش او را از محبوبش طرد نموده است . اعمال زشتش او را زمينگير كرده و آرزوهايش او را زندانى نموده است . شهواتش ‍ موجب محروم گشتن از رحمت حق شده و بار گناهان ، او را سنگين كرده از حركت در ميدان سالكين و عروج و صعود به درجات فائزين باز داشته است .
اما بايد آگاهى باشى كه اگر به همين حالت حقارت و دورى از مولايت و عقب ماندن از راهروان طريق ، بر جاى خودت بنشينى و چيزى نگويى ، حركتى نكنى و در نتيجه از هدايت دور بمانى ، در اين صورت ، شيطان بر تو طمع كرده ، فرصت مى يابد تا تو را در دام خودش بيفكند و چنگالهايش را در تو فرو ببرد كه در نتيجه راه فرارى برايت باقى نخواهد ماند و به شقاوت و عذاب ابدى گرفتار مى گردى ، بلكه قبل از گرفتار شدن در دام آن پليد، بايد فرياد بكشى ، يارى بخواهى و در رحمت او را بكوبى تا ان شاء الله تعالى حجاب برداشته شود. و به زبان خجالت و شرمسارى با خدايت مناجات كن و بگو:
خداى من ! آقاى من ! اگر طلب و حاجت من مطابق مصلحت دين و دنياى من نيست بلكه مصلحت در خلاف آن است ، پس مرا راضى كن به قضاى خودت ، و آنچه را كه برايم تقدير فرمودى ، مبارك قرار بده تا من به حالتى برسم كه نه تعجيل آنچه كه تو تاخيرش فرمودى ، محبوب من باشد و نه تاخير آنچه تو آن را تعجيل نمودى . نفس مرا در برابر آنچه كه از جانب تو به من مى رسد، راضى و مطمئن قرار ده ، بلكه آن را نزد من محبوب تر از چيزهاى ديگر گردان .
و اگر عدم اجابت و روى گردانى تو به خاطر كثرت گناهان و خطاهاى من است ، پس بار الها! (من كه دعايم به سبب گناهان بسيار - مستجاب نمى شود ولى ) به سوى پيامبر- صلى الله عليه وآله و سلم - و اهل بيت طبين و طاهرينش - عليهم السلام - دست توسل دراز مى كنم و آنها را وسيله قرار مى دهم .
خدايا! تو از من بى نيازى و من به تو محتاج .
خدايا! من بنده توام و بنده بايد از آقاى خودش حاجت بطلبد، حال كه مرا نمى پذيرى به سوى چه كسى روى كنم و از خانه تو به كجا پناه ببرم .
خدايا! اگر فضلت را از من باز دارى ، چيزى بر تو اضافه نمى شود و عطا كردن هم نزد تو كار دشوارى نيست ، در حالى كه تو كريم ترين كريمانى و رحيم ترين رحيمان .
در اينجا مناسب است مناجات امام زين العابدين و سيد الساجدين - عليه افضل صلوات المصلين - را متذكر شوى و در مضمونش تفكر كنى كه چگونه موجب تقويت اميد در انسان مى شود:

39 - الهى و عزتك و جلالك لو قرنتنى فى الاصفاد و منعتنى سيبك من بين الاشهاد و دللت على فضائحى عيون العباد و امرت بى الى النار و حلت بينى و بين الا برار ما قطعت رجائى منك ولا صرفت تا ميلى للعفو عنك و لا خرج حبك عن قلبى انا لا انسى اياديك عندى و سترك على فى دار الدنيا و حسن صنيعك الى .
يعنى : معبود من ! به عزت و جلالت قسم ! كه اگر گردنم را با زنجير ببندى و تنها مرا از بخششت محروم سازى و رسوائيهايم را بر چشم همگان آشكار نمايى و فرمان به در آتش افتاد نم بدهى و بين من و نيكان ، جدايى بيفكنى ، هرگز اميدم را از تو قطع نخواهم كرد. آرزوى عفو و بخشش تو را از دلم بر نخواهم گرداند و بالاخره محبت تو از دلم خارج نخواهد شد. من هرگز نيكيها و عيب پوشيها و خوشرفتاريهاى تو در دنيا را فراموش نمى كنم .
با اين سخنان و امثال آن ، اميدات را زياد كن تا مبادا خوف و ترس تو بر آن غلبه كند موجب نا اميدى تو گردد؛ چون :
ولا يفنط من رحمه ربه الا الضالون (31).
يعنى : تنها گمراهانند كه از رحمت پروردگارشان مايوس مى شوند .
از آن طرف ، مبادا رجاء و اميدت زياد شود و موجب غرور و حماقتت گردد كه رسول خدا - صلى الله عليه وآله و سلم - فرمود:
40 - الكيس دان نفسه و عمل لما بعد الموت و الا حمق و العاجز من اتبع نفسه هواه و تمنى على الله المغفره .
يعنى : فرد هوشيار كسى است كه (هواهاى ) نفس خود را خوار و كوچك مى نمايد و براى سراى پس از مرگ ، كار مى كند، اما فردا حمق و عاجز آن است كه از هواهاى نفس پيروى كرده با اين حال از خدا آرزوى آمرزش ‍ دارد.
از معصومين - عليهم السلام - رسيده است كه :
41 - انما المومن كالطائر وله جناحان الرجاء و الخوف .
يعنى : مؤ من مانند پرنده دو بال دارد يكى اميد و ديگرى ترس است .
و لقمان حكيم به فرزندش نامان چنين گفت :
يا بنى ، لو شق جوف لوجد على قلبه سطر ان من نور لو وزنا لم يرجع احدهما على الاخر مثقال جبه من خردل احد هما الرجاء و الاخر الخوف .
يعنى : اى پسركم ! اگر سينه مؤ من را بشكافى ، بر صفحه قلبش دو رشته نورانى خواهى ديد كه اگر كشيده شوند هيچيك بر ديگرى حتى به اندازه ذره مثقالى برترى نخواهد داشت ، آن دو نور، يكى از اميد و ديگرى ترس ‍ است .
نا گفته نماند كه از ائمه اطهار - عليهم السلام - رسيده است كه در حالت مرض ، خصوصا مرض مرگ ، سزاوار است رجاء بيشتر از خوف باشد.
در اين مقام ، مناسب است مناجاتى كه جهت دفع فقر و شدايد گفته شده ، ذكر گردد:
1 - يا من يرى ما فى الضمير و يسمع انت المعد لكل ما يتوقع
2 - يا من يرجى للشدائد كلها يا من اليه المشتكى و المفزع
3 - يا من خزائن ملكه فى قول كن امنن فان الخير عندك اجمع
4 - مالى سوى فقرى اليك وسيله بالافتقار اليك فقرى ادفع
5 - مالى سوى قرعى لبابك حيله ولئن رددت فاى باب اقرع
6 - و من الذى ادعو و اهتف باسمه ان كان فضلك عن فقيرك يمنع
7 - خاشا لمجدك ان تقنط عاصيا و الفضل اجزل و المواهب اوسع
يعنى : 1 -اى كسى كه مى بينى و مى شنوى ! آنچه ما، در اندرونمان پنهان داريم ، تويى زمينه ساز آنچه ما انتظار و وقعش را مى كشيم ! .
2 - اى كسى كه در شدايد و سختيها، اميد مايى ! اى كسى كه شكايت و و زارى ستمديدگان به سوى اوست .
3 اى كسى كه تمامى خزائن عالم هستى ، تحت فرمان اوست ! بر ما منت بگذار كه تمامى خيرها نزد توست .
4 - من وسيله اى بجز فقر و ندارى ، ندارم ، اين فقر را با اظهار آن نزد تو، مى خواهم دفع نمايم .
5 - چاره اى جز كوبيدن در رحمت براى من نمانده ، اگر مرا برانى ، كدام در را بكوبم .
6 - چه كسى را مى توانم صدا بزنم ؟ در حالى كه تو فضل و عطايت را از فقيرى چون من ، منع كرده باشى .
7 - مجد و عظمت تو برتر از آن است كه گنهكار را نا اميد نمايى ، در حالى كه عطاى تو از هر كسى برتر و بخشش تو از هر كسى ، وسيعتر است .
مناجات ديگر:
1 - اجلك عن تعذيب مثلى على ذنبى و لا ناصر لى غير نصرك يا رب
2 - انا عبدك المحقور فى عظم شانكم من الماء قد انشات اصلى و من ترب
3 - و نقلتنى من ظهر ادم نطفه احدر فى قفر جريح من الصلب
4 - و اخر جتنى من ضيق قعر يمنكم و احسانكم اهوى الى الواسع الرحب
5 - فحاشاك فى تعظيم شانك و العلى تعذب محفورا باحسانكم ربى
6 - لانا راينا فى الا نام معظما يخلى عن المحقور فى الحبس و الضرب
7 - و از فده مالا و لو شاء قتله لقطعه باسيف اربا على ارب
8 - و ايضا اذا عذبت مثلى و طابعا تنعمه فالعفو منك لمن تحبى
9 - فما هو الا لى فمند رايته لكم شيمه اعددته لمحو للذنب
10 - و اطمعتنى لما رايتك غافرا و وهاب قد سميت نفسك فى الكتب
11 - فان كان شيطانى اعان جوارحى عصتكم فمن توحيد كم خلا قلبى
12 - فتو جيد كم فيه و ال محمد سكنتم به فى حبه القلب و اللب
13 - و جيرانكم هذا الجوارح كلها و انت فقد او صيت بالجار ذى الجنت
14 - و ايضا راينا العرب تحمى نزيلها و جيرانها التابعين من الخطب
15 - فلم لا ارجى فيك يا غايه المنى جما مانعا ان صح هذا من العرب
يعنى :
1 - من تو را بزرگتر از آن مى دانم كه انسانى مانند مرا بر گناهانش عذاب نمايى و حال آنكه غير از نصرت تو، يار و ياورى بر آيم نمانده است .
2 - شان و مقام شما عظيم و رفيع است ، ولى من بنده حقير توام ، كه مرا از آب و خاك خلق نمودى .
3 - نطفه مرا از پشت آدم انتقال دادى تا اينكه از صلب پدر، در قعر رحم مادر قرار گرفتم .
4 - باز بر من منت نهاده مرا از تنگناى رحم بيرون كشيدى و به سبب لطف و احسان تو به اين دنياى وسيع و فراخ پاى نهادم .
5 - از مقام و مرتبه رفيع و عظيم تو دور است كه بنده حقيرى مانند مرا - كه به دست تو پرور يده شده - عذاب نمايى .
6 - چون در ميان ، خلايق ، گاهى اوقات ديده مى شود كه شخص بزرگى ، زندانى پست و حقير خود را از حبس و زدن ، آزاد مى كند(تا چه رسد به تو) .
7 - علاوه بر آزادى ، مالى نيز به او بخشيد و حال آنكه اگر مى خواست او را بكشد، مى توانست با شمشير پاره پاره اش نمايد .
8 - اگر گنهكارى مانند مرا عذاب نمايى و بنده مطيع را نعمت دهى ، پس ‍ عفو خود را براى چه كسى نگه داشته اى ؟ .
9 - عفو تنها براى امثال من است . من از روزى كه آن را خوى و خصلت هميشگى شما يافتم ، به عنوان محو كننده گناهان خود قرارش دادم .
10 - از وقتى كه خود را در كتابها، غافر و وهاب آمرزنده و بخشنده نام نهادى ، مرا به طمع انداختى .
11 - اگر شيطان ، اعضا و جوارح مرا كمك كرد كه از فرمان شما سرپيچى كنند، ولى قلب من از توحيد(و ايمان به شما) خالى نيست .
12 - به آل محمد - صلى الله عليه وآله و سلم - سوگند! كه توحيد شما در قلب من استوار است ، شما خودتان آن را در قلب و انديشه من كاشته ايد.
13 - اين اعضا و جوارح من ، همگى همسايه هاى شمايند، خودت امر فرمودى كه حتى با همسايه هاى دور نيز، خوشرفتارى داشته باشيد .
14 - افزون بر اين ، عرب را مى بينيم كه ميهمانان خود را حمايت مى كنند، و همسايه ها و توابع خود را از بلاهاى بزرگ نگهدارى مى نمايند.
15 - وقتى چنين حمايتى از عربها نيكو و صحيح شمرده مى شود، پس ‍ چرا من حمايتى كه مانع از آتش جهنم و عذاب باشد را از همچون تويى كه نهايت آرزوها هستى ، اميدوار نباشم .
نصيحت (اگر دعا اجابت نشد) . 
اگر ديدى اجابت دعايت به تاخير افتاد، سزاوار است كه به قضاى الهى راضى باشى و آن را حمل بر خير كنى . و بدانى كه حتما آن حالى كه فعلا عين صلاح تو است ، چون تنها در اين صورت است كه به درجه عالى ، تفويض و واگذار كردن كارها به ذات اقدس الهى خواهى رسيد. در اين مورد از رسول خدا - صلى الله عليه وآله و سلم - روايت شده كه فرمود:
43 - لا تسخطوا نعم الله ، و لا حوا على الله ، و اذا ابتلى احدكم فى رزقه و معيشه فلا يحدثن شيئا يساله فى ذلك حتفه و هلاكه ، ولكن ليقل :
اللهم بجاه محمد واله الطيبين ان كان ما كرهته من امرى هذا خيرا لى و افضل فى دينى فصبرنى عليه و قونى على احتماله و نشطنى بثقله ، و ان كان خلاف ذلك خيرا فجد على به و رضنى بقصائك على كل حال فلك الحمد .
يعنى : از نعمتهاى الهى بدتان نيايد و فكر نكرده از خدا چيزى طلب نكنيد.
و اگر بلائى در روزى و زندگانى يكى از شما پديدار شد، مبادا چيز ديگرى از خدا طلب كند چون شايد آن چيز جديد، موجب مرگ و نابودى او شود، بلكه اينگونه بگويد:
بار خدايا! تو را به جاه و جلال محمد و آلش - صلى الله عليه وآله و سلم - قسمت مى دهم ! اگر اين مسئله اى كه مرا ناراحت كرده ، برايم خير است ، مرا نسبت بدان صبور گردان و نه تنها قوت بر تحملش عنايت كن ، بلكه مرا نسبت بدان با نشاط نيز بگردان . اما اگر خلاف آن برايم خير است ، پس ‍ همان (خلاف ) را به من ببخش . به هر حال مرا نسبت به قضاى خود، راضى گردان كه تنها تو سزاوار ستايشى
.
و آنچه كه از امام صادق - عليه السلام - روايت شده نيز همين معنا را مى رساند كه : خداى متعال به موسى بن عمران - عليه السلام - اينگونه وحى كرد:
44 - يا موسى ما خلقت احب الى من عبدى المومن ، و انى انما ابتليته لما هو خير له ، و اعافيه لما هو خير له ، و انا اعلم بما يصلح عبدى عليه ، فليصبر على بلائى ، و ليشكر على نعمائى ، اثبته فى الصديقين عندى اذا عمل برضائى و اطاع امرى .
يعنى : اى موسى ! احدى را محبوبتر از بنده مومنم خلق نكردم و اگر او را مبتلا بر بلايى مى سازم يا از آن معافش مى دارم ، حتما به خير و صلاح اوست ؛ چون من صلاح او را بهتر مى دانم . پس در موارد بلا، سزاوار است صابر و در موارد نعمت ، شاكر باشد تا او را نزد خود جزء صديقين قرار بدهم . و اين وقتى است كه مطابق رضاى من عمل كند و فرمان مرا اطاعت نمايد .
45 - يا عبادى اطيعونى فيما امرتكم به ولا تعلمونى بما يصلحكم فانى اعلم به ولا عليكم بمصالحكم .
يعنى : اى بندگان من ! هر فرمانى كه دادم اطاعتش كنيد، مبادا بخواهيد مصالح خود را به من بياموزيد؛ چون من خود بهتر از شما مى دانم و بخيل هم نيستم (تا بگويند مصلحت ما را مى داند و نمى دهد) .
و از رسول خدا - صلى الله عليه وآله و سلم - روايت شده است كه فرمود:
46 - يا عباد الله ، انتم كالمرضى ، و رب العالمين كالطبيب ، فصلاح المرضى بمايعلمه الطبيب و يدبره لا فيما يشتهيه المريض و يفتر حه ، الا فسلموا الله امره تكونوا من الفائزين .
يعنى : اى بندگان خدا! شما همانند مريض هستيد و پروردگار عالمين همانند طبيب است و صلاح مريض در آن چيزى است كه طيب آن را مى آموزند و عاقبت انديشى مى كند، نه در اشتهاى مريض و خواسته هاى بى جايش ، پس تسليم فرمان حق باشيد تا رستگار و پيروز گرديد .
از امام صادق - عليه السلام - نيز آمده است :
47 - عجبت للمرء المسلم لا يفضى الله بقضائه الا كان خيراله ، ان قرض بالمقاريض كان خيرا اله ، و ان ملك مشارق الارض و مغاربها كان خيرا له .
يعنى : حالات مرد مسلمان موجب شگفتى است ، هر حكمى كه ذات اقدس الهى در مورد او جارى كند براى او خير مى باشد، اگر با قيچى قطعه قطعه گردد خير اوست كما اينكه اگر مالك شرق و غرب عالم گردد نيز، براى وا خير خواهد بود .
و از آن حضرت است كه خداوند متعال مى فرمايد:
48 - ليحذر عبدى الذى يستبطى ء رزقى ان اغضب فا فتح عليه بابا من الدنيا .
يعنى : آن بنده اى كه گمان مى كند من روزى خود را دير به او مى رسانم ، بايد خود را از غضب من نگه دارد (و چنين گمانى را بر طرف نمايد) كه مبادا( در اثر همين خيالش ) بابى از دنيا را بر او بگشايم .
و از جمله سخنانى كه ذات اقدس الهى بر داوود نبى - عليه السلام - وحى فرستاد اين است كه :
49 - من انقطع الى كيفته و من سالنى اعطينه و من دعانى اجبته . يعنى : هر كس به من روى كند و از غير من قطع اميد بنمايد، او را كفايت مى كنم (و كارهايش را بر عهده مى گيرم و به انجام مى رسانم ) هركه از من درخواست كند به او عطا خواهم كرد و هر كه مرا بخواند، جوابش را خواهم داد .
- و انما اوخر دعوته و هى معلقه و قد استجبتها له حتى يتم قضائى فاذا تم قضائى انفذت ما سال .
يعنى : و اگر دعاى اجابت شده او را معلق مى گذارم و آن را به تاخير مى اندازم به خاطر اين است كه حكم و قضاى من به درجه اتمام و اكمال برسد (و تمام مصالح آن فراهم گردد) و وقتى به اين درجه رسيد، درخواستش را انجام خواهم داد .
- قل للمظلوم : انما اوخر دعوتك و قد استجبتها لك على من ظلمك حتى يتم قضائى لك على من ظلمك لظروب كثيره غابت عنك و انا احكم الحاكمين .
يعنى : اى داود! به مظلوم بگو: اگر من دعاى مستجاب شده ات عليه كسى كه به تو ظلم روا داشته را به تاخير مى اندازم ، به خاطر كامل شدن قضا و فراهم آمدن جهات مصلحت آن است ، اين جهات بسيار زياد بوده ، تو آن را نمى دانى ولى من احكم الحاكمين هستم ( دستوراتم بى پايه و بى سابقه نيست بلكه استوارترين احكام از من صادر مى شود .
- ما ان تكون قد ظلمت رجلا فدعا عليك فتكون هذه بهذه لا لك و لا عليك .
يعنى : به عنوان مثال ، ممكن است تو در گذشته بر كسى ظلمى كرده باشى كه آن مظلوم عليه تو دست به دعا برداشته باشد، در نتيجه اين ، در مقابل آن ، نه طلبكارى و نه بدهكار ( و حال آنكه اگر دعاى تو عليه ظالم را اجابت مى كردم ، مى بايست دعاى آن مظلوم عليه تو را نيز اجابت مى نمودم ، در نتيجه دچار عذاب و عقاب مى شدى ) .
- و اما ان تكون لك درجه فى الجنه لا تبلغها عندى الا بظلمه لك لانى اختبر عبادى فى اموالهم و انفسهم .
يعنى : و با اينكه براى تو در بهشت درجه اى فراهم كردم كه بدان نمى رسى مگر اينكه بر تو ظلمى شود؛ چون من بندگانم را در مالها و جانهايشان مورد امتحان و آزمايش قرار مى دهم .
- و ربما امرضت العبد فقلت صلاته و خدمته ، و لصوته اذا دعانى فى كربته احب الى من صلاه الصلين .
يعنى : چه بسا بنده اى را مريض كنم كه اثر آن ، نماز و خدمات او كم گردد، اما صداى او در حالت غم و اندوهش ، نزد من محبوبتر و دوست داشتنى تر از نماز نماز گزاران است .
- و ربما صلى العبد فاضرب بها واحجب عنى صوته ، اتدرى من ذلك يا داود؟ ذلك الذى يكثر الالتفات الى حرم المومنين بعين الفسق ، و ذلك الذى حدثته نفسه لو ولى امرا لضرب فيه الاعناق ظلما يعنى و چه بسا بنده اى نماز بگزارد ولى من همان نماز را بر چهره او بكوبم و صدايش را نشنوم و بدان اعتنايى نكنم .
اى داوود! آيا مى دانى او چه كسى است ؟ او فردى است كه به حرم مومنين ، با نگاه شهوت آلود و حرام ، زياد مى نگرد و كسى است كه اگر بر مردم حاكم شود، ظلم كرده ، گردنها را مى زند
.
- يا داود، نح على خطيئتك الثكلى على ولدها .
يعنى : اى داوود! براى گناهانت نوحه و زارى كن آنچنان كه مادر فرزند مرده بر پسرش نوحه و زارى مى كند .
- لو رايت الذين ياكلون الناس بالسنتهم و قد بسطتها بسط الاديم ، و ضربت نواحى السنتهم بمقامع من نار، ثم سلطت عليهم موبخا لهم يقول : يا اهل النار، هذا فلان السليط فاعرفوه .
يعنى : خوب بودى مى ديدى حالات آن افرادى را كه با زبانشان ، گوشت مردم را مى خورند(نظير غيض كنندگان ) در حالى كه زبانهايشان را مانند پوستى مى گسترانم و اطرافش را با گرزهايى از آتش مى زنم ، سپس فردى را بر او مى گمارم كه توبيخش كند و بگويد: اى اهل جهنم ! اين فلان شخص بد زبان است بشناسيدش .
- كم ركعه طويله فيها بكاء بخشيه قد صلاها صاحبها لا تساوى عندى فتيلا حين نظرت فى قبله فوجدته ان سلم من الصلوه و برزت له امراه و عرضت عليه نفسها اجابها، و ان عامله مؤ من خاتله .
يعنى : چه بسا ركعتهاى طولانى كه داراى اشك و گريه از روى خشيت باشد اما نزد من ذره اى (حتى به مقدار تار باريك هسته خرما) ارزش ندارد، چون وقتى نظر به قلب او مى كنم ، مى بينم اگر بعد از نماز، زنى خود را به او عرضه كند، اجابتش خواهد كرد. و اگر مومنى با وى معامله اى انجام بدهد، آن مؤ من را فريب خواهد داد .
روايات : 
اخبارى كه دلالت بر تشويق به دعا دارند بسيارند كه ذكر همه آنها موجب طولانى شدن بحث مى شود، بنابر اين فقط نمونه هايى از آن عرضه مى گردد:
اول - حنان بن سدير مى گويد به امام باقر - عليه السلام - عرض كردم : كدام عبادت برتر است ؟ فرمود:
50 - ما من شى ء احب الى الله من ان يسال و يطلب ما عنده ، و ما احد ابغض الى الله ممن يستكبر عن عبادته ولا يسال ما عنده .
يعنى : هيچ چيزى نزد خدا محبوبتر از اين نيست كه بندگان از او طلب كنند و حاجت بخواهند. و هيچ كس نزد او مبغوض تر نيست از كسى كه از عبادت خدا سركشى و از او چيزى نخواهد .
دوم - زراره از امام باقر - عليه السلام - روايت كرد كه حضرت فرمود:
51 - ان الله عزوجل يقول : ان الذين يستكبرون عن عبادتى سيد خلون جهنم داخرين . قال : هو الدعاء و افضل العباده الدعاء .
يعنى : خداوند سبحان مى گويد: كسانى كه از عبادت من استكبار بورزند، با خوارى داخل در جهنم مى شوند، منظور از عبادت ، دعاست كه برترين عبادت است .
زراره مى گويد: عرض كردم معناى اين آيه چيست كه مى فرمايد:
ان ابراهيم لاواه حليم (32) قال : الاواه هو الدعاء .
يعنى : هر آينه ابراهيم او اه و بردبار بود فرمود: او اه يعنى بسيار دعا كننده .
سوم - ابن قداح از امام ششم - عليه السلام - اينگونه روايت كرد:
52 - قال امير المومنين عليه السلام : احب الاعمال الى الله فى الارض ‍ الدعاء، و افضل العفاف ، قال : و كان امير المومنين عليه السلام رجلا دعاء .
يعنى : امير المومنين على بن ابى طالب - عليه السلام - فرمود: محبوبترين كارها در روى زمين ، نزد خداوند متعال ، دعاست . و برترين عبادت عفاف مى باشد. بعد حضرت صادق - عليه السلام - فرمود: امير المومنين - عليه السلام - بسيار اهل دعا بود .
چهارم - عبيد بن زراره از پدرش و او هم از مردى نقل كرده كه حضرت جعفر بن محمد الصادق - عليه السلام - فرمود:
53 - الدعاء هو العباده قال الله : ان الذين يستكبرون عن عبادتى ... الايه ادع الله ولا تقل الامر قد فرغ .
يعنى : دعا همان عبادتى است كه در آيه شريفه آمده : كسانى كه از عبادت من سركشى كنند... خدا را بخوان و نيكوكار از كار گذشته است .
پنجم - عبد الله بن ميمون قداح از امام صادق - عليه السلام - روايت كرد كه فرمود:
54 - الدعاء كهف الاجابه كما ان السحاب كهف المطر .
يعنى : دعا معدن ( و موجب ) اجابت است همچنانكه ابر، معدن باران مى باشد .
ششم : هشام بن سالم گويد امام صادق - عليه السلام - فرمود:
55 - اتعرفون طول البلاء من قصره ؟ قلنا: لا. قال : اذا الهم احدكم الدعاء فاعلموا ان البلاء قصير .
يعنى : آيا مى توانيد بلاى طولانى را از بلاى كوتاه تشخيص بدهيد؟ گفتند: نه . فرمود: هرگاه به يكى از شما دعا الهام گرديد (و بدان موفق شد) بدانيد كه بلا كوتاه خواهد بود .
هفتم - ابو ولاد گويد: امام موسى كاظم - عليه السلام - فرمود:
56 - ما من بلاء ينزل على عبد مؤ من فيلهه الله الدعاء الا كان كشف ذلك البلاء و شيكا، و ما من بلاء ينزل على عبد مؤ من فيمسك عن الدعاء الا كان البلاء طويلا فاذا نزل البلاء فعليكم بالدعاء و التضراع الى الله عزوجل .
يعنى : اگر بلا بر بنده مومنى كه خداوند او را موفق به دعا كرده نازل شود، بزودى بر طرف خواهد شد، اما اگر بر بنده مومنى كه از دعا كردن دست نگه داشته ، بلايى نازل گردد، طولانى خواهد گرديد، پس هرگاه بلايى نازل شد، بر شماست كه به درگاه خداوند عزيز و جليل ، دعا و تضرع كنيد .
هشتم -از وجود مقدس حضرت رسول - صلى الله عليه وآله و سلم - روايت گرديد:
57 - افزعوا الى الله فى حوائجكم ، و الجلاوا اليه فى ملماتكم ، و تضرعوا اليه و ادعوه فان الدعاء مخ العباده ، و ما من مؤ من يدعو الله الا استجاب له ، فاما ان يعجل له فى الدنيا او يوجل له فى الاخره ، و اما ان يكفر عنه من ذنوبه بقدر ما دعا ما لم يدع بماثم .
يعنى : در حوائجتان از خدا كمك بخواهيد، در شدايد و گرفتاريها به او پناه ببريد و به سوى او تضرع كنيد، او را بخوانيد و دعا كنيد؛ چون دعا مغز عبادت است ، هيچ مومنى خدا را نمى خواند مگر آنكه به يكى از اين وجوه اجابت مى شود:
- يا در دنيا بزودى حاجتش را خواهد گرفت .
- يا در آخرت آن را دريافت خواهد كرد.
- و يا به مقدارى كه دعا كرده ، گناهانش پرده پوشى خواهد شد به شرط آنكه براى گناه دعا نكرده باشد
.
نهم - و نيز از آن حضرت نقل گرديده است كه :
58 - اعجز الناس من عجز عن الدعاء، و ابخل الناس من بخل بالسلام .
يعنى : عاجزترين مردم كسى كه از دعا درمانده باشد و بخيل ترين مردم كسى است كه در سلام كردن ، بخل بورزد .
دهم - همچنين فرمود:
59 - الا ادلكم على ابخل الناس ، و اكسل الناس ، و اسرق الناس ، و اجفا الناس ، و اعجز الناس ؟ قالوا: بلى يا رسول الله ، قال : اما بخل الناس ، فرجل يمر بمسلم و لم يسلم عليه ، و اما اكسل الناس ، فعبد صحيح فارغ لا يذكر الله بشفه ولا بلسان . و اما اسرق الناس ، فالذى يسرق من صلاته تلف كما يلف الثوب الخلق فيضرب بها و جهه . و اما اجفا الناس ، فرجل ذكر، بين يديه فلم يصل على . و اما اعجز الناس ، فمن يعجز عن الدعاء .
يعنى : آيا بخيل ترين ، كسل ترين ، و دزدترين ، و ستمكارترين و عاجزترين مردم را به شما معرفى كنم ؟ گفتند: بلى يا رسول الله - صلى الله عليه وآله و سلم - فرمود:
- بخيل ترين مردم كسى است كه گذارش بر مسلمانى مى افتد ولى به او سلام نمى كند.
- كسل ترين مردم فردى است كه از صحت و سلامت برخوردار است ولى در اوقات بيكارى با لب و زبانش ذكر حق نمى گويد.
- دزدترين مردم كسى كه از نمازش مى كاهد، چنين نمازى همانند لباس كهنه ، در هم پيچيده شده به صورتش زده مى شود.
- جفا كار ترين مردم كسى است كه نام من در برابرش برده مى شود، ولى بر من صلوات نمى فرستد.
- عاجزترين مردم كسى است كه از دعا، درمانده باشد
.
يازدهم - و نيز از آن حضرت روايت شده است كه فرمود:
60 - افضل العبادات الدعاء، و اذا اذن الله للعبد فى الدعاء فتح له باب الرحمه ، انه لن يهلك مع الدعاء احد .
يعنى : برترين عبادت ، دعاست ، اجازه دعا كردن از سوى خداوند متعال و گفتگوى بنده با او مساوى است با گشودن در رحمت براى وى ، كسى كه اهل دعا باشد، هرگز بدبخت نمى شود .
دوازدهم - معاويه بن عمار گويد: به امام صادق - عليه السلام - عرض ‍ كردم : دو نفر در يك لحظه نمازشان را آغاز مى كنند، يكى از آن دو در نمازش ‍ قرآن بيشترى تلاوت مى كند و ديگرى بيشتر دعا مى نمايد و سپس هر دو در يك لحظه نمازشان را پايان مى دهند، كداميك افضلند؟ فرمود:
61 - كل فيه فضل و كل حسن .
يعنى : هر دو داراى فضيلت بوده و هر دو نيكند .
گفتم : مى دانم هر دو خوبند، ولى مى خواهم بدانم كداميك بهتر است ؟
فرمود:
- الدعاء افضل ، اما سمعت قول الله عزوجل : و قال ربكم ادعونى استجب لكم ان الذين يستكبرون عن عبادتى سيدخلون جهنم داخرين ؟ هى والله العباده ، هى والله افضل ؛ هى والله العباده ، هى والله اشدهن .
يعنى : دعا، برتر است ، مگر سخن خداى متعال را نشنيدى كه فرمود: مرا بخوانيد تا اجابتتان كنم ، همانا كسانى كه از عبادت من سركشى كردند، آن را با خوارى داخل جهنم خواهم كرد، به خدا قسم ! منظور از عبادت ، همان دعاست ، به خدا قسم ! دعا برتر است ، به خدا قسم ! دعا عبادت است ، به خدا قسم ! دعا شديدترين عبادت است .
سيزدهم : يعقوب بن شعيب گويد: شنيدم كه امام صادق - عليه السلام - فرمود:
62 - ان الله اوحى الى ادم - عليه السلام - انى ساجمع لك الكلام فى اربع كلمات . قال : يا رب ما هن ؟ قال : واحده لى ء واحده لك ، واحده فيما بينى و بينك ، واحده بينك و بين الناس ، فقال ادم - عليه السلام -: بينهن لى يا رب . فقال الله تعالى : اما التى هى لى فتعبدنى ولا تشرك بى شيئا، و اما التى لك فاجزيك بعملك احوج ما تكون اليه ، و اما التى بينى و بينك فعليك الدعاء و على الا جابه ، و اما التى بينك و بين الناس فترضى للناس ما ترضى لنفسك .
يعنى : خداوند متعال بر حضرت آدم - عليه السلام - وحى فرستاد كه من تمام سخنان را در چهار جمله براى تو گرد مى آورم .
گفت : پروردگار! آن چهار جمله چيست ؟
فرمود: يكى مال من ، ديگرى مال تو، سومى مربوط به ما بين من و تو و آخرى مربوط به ما بين تو و مردم است .
حضرت آدم - عليه السلام - گفت : پروردگار! آنها را برايم روشن كن خداوند متعال فرمود:
- آنكه مال من است اين است كه بنده من باشى و چيزى را شريك من قرار ندهى .
- و آنكه مال تو است كه جزاى عملت را به چيزى كه بيشترين احتياج را بدان دارى مى دهم .
- و آنكه مربوط به ما بين من و تو است اين است كه تو دعا كن ، من اجابت مى نمايم .
- و آنكه مربوط به مابين تو و مردم است اين است كه هر آنچه را كه براى خود مى پسندى براى ديگران نيز بپسند
.
چهاردهم : از كتاب دعاى محمد بن حسن صفار از رسول الله - صلى الله عليه وآله و سلم - نقل شده كه فرمود:
63 - يدخل الجنه رجلان كانا يعملان عملا واحدا فيرى احد هما صاحبه فيقول : يا رب ، بما اعطيته و كان عملنا واحدا؟ فيقول الله تبارك و تعالى : سالنى و لم تسالنى ، ثم قال - صلى الله عليه وآله و سلم -: اسالوا و اجزلوا فانه لا يتعاظمه شى ء .
يعنى : دو نفر كه هر دو يك گونه عمل انجام داده اند وارد بهشت مى شوند ولى يكى ديگرى را برتر از خود مى بيند، لذا مى گويد: پروردگار! من و او عملمان يكى بود، اين مقام برتر او در برابر چيست ؟ خداى تبارك و تعالى مى فرمايد: او از من درخواست كرد ولى تو نخواستى . آنگاه حضرت فرمود: از خدا بخواهيد و زياد هم بخوانيد؛ چون در برابر ذات اقدس حديث ، چيزى بزرگ نيست .
پانزدهم - و نيز در همان كتاب آمده است كه از رسول خدا - صلى الله عليه وآله و سلم - فرمود:
64 - ليسالن الله او ليقضين عليكم ، ان الله عبادا يعملون فيعطيهم ، و اخرين يسالونه صادقين فيعطيهم ثم يجمعهم فى الجنه فيقول الذين عملوا: ربنا عملنا فاعطيتنا فبما اعطيت هولاء؟ فيقول : هولاء عبادى اعطيتكم اجوركم و لم التكم من اعمالكم شيئا، و سالنى هولاء فاعطيتهم ، و هو فضلى اوتيهه من اشاء .
يعنى : از خدا بخواهيد تا او حكم كند، همانا خداوند متعال به يك سرى از بندگانش در مقابل اعمالشان بخشش دارد و به گروه ديگر در برابر درخواست صادقانه شان ، سپس هر دو گروه را در بهشت جمع مى كند، گروه اول مى گويند: پروردگار! ما اهل عمل بوديم ، به ما عطا كردى اما اينها را به چه سبب ؟ مى فرمايد: اينان بندگان من هستند، من اجر و پاداش شما را و از آن چيزى كم نكردم ، اما اينان از من درخواست كردند و من هم از فضل و رحمت فوق العاده خود به آنان دادم (بلكه ) به هر كسى كه بخواهيم ، مى دهم .
باب دوم : اسباب اجابت 
سبب اول : زمان دعا 
الف : شب و روز جمعه : 
امام صادق - عليه السلام - فرمود:
65 - ما طلعت الشمس بيوم افضل من يوم الجمعه ، و ان كلام الطير فيه اذا لقى بعضها بعضا: سلام سلام ، يوم صالح .
يعنى : خورشيد بر روزى برتر از روز جمعه طلوع نكرد، وقتى پرندگان آسمان در اين روز يكديگر را ملاقات مى كنند، بر هم سلام مى فرستند و مى گويند: روز خوبى است ! .
66 - گفته شده كه رسول خدا - صلى الله عليه وآله و سلم - در ابتداى تابستان ، وقتى مى خواست از اتاق خارج شود، روز پنجشنبه خارج مى شد و در ابتداى زمستان وقتى مى خواست داخل شود، روز جمعه داخل مى گرديد .
در همين رابطه از ابن عباس روايت شده است كه حضرت ، شب جمعه خارج مى شد و سبب جمعه داخل مى گرديد (33).
از امام باقر - عليه السلام - روايت شده است كه فرمود:
- اردت ان تتصدق بشى ء قبل اجمعه فاخره الى يوم الجمعه (34).
يعنى : اگر قبل از روز جمعه خواستى صدقه اى بدهى ، آن را تا روز جمعه به تاخير بينداز .
و نيز از همان حضرت روايت شده است كه فرمود:
67 - ان الله تعالى لينادى كل ليله جمعه من فوق عرشه من اول الليل الى اخره . الا عبد مؤ من يدعونى لدينه او دنياه قبل طلوع الفجر فاجيه ؟ الا عبد مؤ من يتوب الى من ذنوبه قبل طلوع الفجر فاتوب اليه ؟ الا عبد مؤ من قد قتر عليه رزقه فيسالنى الزياده فى رزقه قبل طلوع الفجر فازيده و اوسع عليه ؟ الا عبد مؤ من سقيم فيسالنى ان اشفيه قبل طلوع الفجر فاعافيه ؟ الا عبد مؤ من محبوس مغموم فيسالنى ان اطلقه من سجنه فاخلى سربه ؟ الا عبد مؤ من مظلوم يسالنى ان اخذ بضلامته قبل طلوع الفجر فانتصر له و اخذ له بضلامته ؟ قال : فلا يزال ينادى بهذا حتى يطلع الفجر .
يعنى : ذات اقدس الهى هر شب جمعه از اول تا آخر شب اينگونه ندا مى دهد:
- آيا بنده مومنى نيست كه تا قبل از صبح مرا براى دين يا دنيايش بخواند تا من اجابتش كنم ؟
- آيا بنده مومنى نيست كه تا قبل از صبح از گناهانش توبه كند و بر گردد و من نيز رحمت و مغفرتم را برگردانم ؟
- آيا بنده مومنى نيست كه روزيش تنگ شده باشد و تا قبل از فجر، از من بخواهد آن را زياد كنم و من هم حاجتش را بر آورده روزيش را زياد و وسيع گردانم ؟
- آيا بنده مؤ من مريضى نيست كه تا قبل از طلوع فجر از من بخواهد كه شفايش بدهم و من هم او را عافيت و تندرستى عطا نمايم ؟
- آيا بنده زندانى گرفتارى نيست كه از من بخواهد از زندان آزادش كنم و من نيز آزادش گردانم ؟
- آيا بنده مؤ من مظلومى نيست كه تا قبل از صبح از من بخواهد حقش را از ظالم بستانم و من نيز او را يارى كرده حقش را برگردانم ؟
آنگاه حضرت فرمود: همينطور ذات اقدس الهى ندا مى دهد تا صبح شود
.
از امام باقر يا امام صادق - عليهما السلام - روايت شده است كه فرمود:
68 - ان العبد المومن يسال الله الحاجه فيوخر الله عزوجله قضاء حاجته التى سال الى يوم الجمعه .
يعنى : بنده مؤ من از خدا حاجتى طلب مى كند و خداوند عزيز و جليل بر آوردن آن را تا روز جمعه به تاخير مى اندازد .
از رسول خدا - صلى الله عليه وآله و سلم - رسيده است كه فرمود:
69 - ان يوم الجمعه سيد الايام و اعظمها عند الله تعالى و اعظم من يوم الفطر و يوم الاضحى ، و فيه خمس خصال . خلق الله فيه ادم ، و اهبط فيه ادم الى الارض ، و فيه توفى الله ادم ، و فيه ساعه لا يسال الله تعالى فيها احد شيئا الا اعطاه ما لم يسال حراما، و ما من ملك مقرب و لا سماء ولا ارض ولا رياح ولا جبال ولا شجر الا و هو يشفق يوم الجمعه ان تقوم الساعه فيه .
يعنى : همانا جمعه آقاى روزها و با عظمت ترين آنها نزد خداوند تعالى است ، بلكه از عيد فطر و قربان هم برتر است . اين روز، پنج خصلت دارد:
اول : خداوند متعال حضرت آدم - عليه السلام - را در اين روز خلق فرمود.
دوم : آن حضرت را در همين روز از بهشت بر زمين فرود آورد.
سوم : در چنين روزى حضرت آدم - عليه السلام - را قبض روح كرد.
چهارم : در اين روز ساعتى هست كه هر كس در آن ساعت از خداوند متعال چيزى طلب كند به او خواهد داد به شرط اينكه چيز حرام نخواهد.
پنجم : ملائكه مقرب ، آسمان ، زمين ، بادها، كوههاى درختها همگى هراس ‍ دارند از اينكه قيامت در اين روز واقع شود
.
فرزندان يعقوب از پدرشان خواستند كه از خداوند متعال بر ايشان طلب آمرزش و بخشش كند، آن حضرت اينگونه پاسخ دادند:
سوف استغفر لكم ربى (35)
يعنى : بزودى برايتان از پروردگارم تقاضاى مغفرت خواهم كرد .
در تفسير همين آيه از امام صادق - عليه السلام - روايت شده است كه حضرت فرمود:
70 - اخره الى السحر من ليله الجمعه .
يعنى حضرت يعقوب - عليه السلام - اين استغفار را تا سحرگاه شب جمعه به تاخير انداخت .
در روز جمعه دو ساعت هست كه زمان استجابت دعاست .
- يكى وقتى كه خطيب ( و امام ) جمعه از خطبه فارغ شده تا صفوف نماز جمعه مرتب شود.
- ديگرى آخرين لحظات روز جمعه است كه در روايت آمده :
71 - زمانى كه نصف قرص خورشيد پنهان شد (36).
امام باقر - عليه السلام - فرمود:
72 - اول وقت الجمعه ساعه تزول الشمس الى ان تمضى ساعه يحافظ عليها فان رسول الله - صلى الله عليه وآله و سلم - قال : لا يسال الله تعالى فيها عبد خيرا الا اعطاه .
يعنى : در روز جمعه از اول زوال (ظهر شرعى ) تا ساعتى را بايد محافظت كرد، چون رسول خدا - صلى الله عليه وآله و سلم - فرمود: هيچ بنده اى در اين ساعت از خداوند تعالى خيرى طلب نمى كند مگر آنكه آن را عطا مى نمايد .