است كه نبايد روابط مسلمان با غير مسلمان در حد روابط مسلمان با مسلمان‏
باشد به اين معنی كه مسلمان عملا عضو پيكر غير مسلمان قرار گيرد و يا به‏
اين شكل درآيد كه عضويتش در پيكر اسلامی به هيچ وجه در نظر گرفته نشود .
پس منافاتی نيست ميان آنكه مسلمان به غير مسلمان احسان و نيكی كند و
در عين حال ولاء او را نپذيرد ، يعنی او را عضو پيكری كه خود جزئی از آن‏
است نشمارد و بيگانه وار با او رفتار كند ، همچنانكه منافاتی نيست ميان‏
ولاء منفی و اصل بشر دوستی و رحمت برای بشر بودن لازمه بشر دوستی اين است‏
كه انسان به سرنوشت و صلاح و سعادت واقعی همه انسانها علاقه مند باشد به‏
همين دليل هر مسلمانی علاقه مند است كه همه انسانهای ديگر ، مسلمان باشند
و هدايت يابند ، اما وقتی كه اين توفيق حاصل نشد ، ديگران را كه چنين‏
توفيقی يافته اند نبايد فدای آنان كه توفيق نيافته اند كرد و اجازه داد
كه مرزها در هم بريزد و هر نوع فعل و انفعالی صورت گيرد .
فرض كنيد گروهی از مردم دچار يك نوع بيماری هستند ، بشر دوستی ايجاب‏
می‏كند كه آنها را نجات دهيم ، و تا وقتی كه نجات نيافته اند بشر دوستی‏
ايجاب می‏كند كه به آنها نيكی كنيم ، اما بشر دوستی ايجاب نمی‏كند كه هيچ‏
محدوديتی ميان آنها - كه از قضا بيماريشان مسری است - و افراد سالم و
شفا يافته برقرار بكنيم اين است كه اسلام از طرفی احسان و نيكی به غير
مسلمان را مجاز می‏شمارد و از طرف ديگر اجازه نمی‏دهد كه مسلمان ولاء غير
مسلمان را بپذيرد .
اسلام دين بشر دوستی است . اسلام حتی مشرك را دوست