معنوی يعنی معرفت و لذت حاصل از آن ، و رحمت مادی يعنی باغ و بهشت و
حور و قصور - ، اما بعضی ديگر حتی از اعتراف به رحمت معنوی نيز امتناع‏
دارند و همه عنايات و مقامات انسانها را در نزد خداوند محدود می‏كنند به‏
باغ و بهشتهای جسمانی و حور و قصور و سيب و گلابی نتيجه سخن دسته اخير
اين است كه معنای تقرب بيشتر اولياء خدا به ذات احديت اين است كه‏
بيش از افراد ديگر حور و قصور و سيب و گلابی و باغ و بوستان در اختيار
دارند .
نتيجه سخن منكران قرب حق اين است كه در اثر طاعت و عبادت ، نه‏
نسبت خداوند به بنده فرق می‏كند - همچنانكه طرفداران قرب حقيقی نيز به‏
اين مسأله اعتراف دارند - و نه نسبت بنده با خدا فرق می‏كند از نظر
نزديكی و دوری حقيقی ، اولين شخص جهان بشريت يعنی رسول اكرم با شقی‏ترين‏
آنها از قبيل فرعون و ابوجهل مساوی اند .
حقيقت اين است كه اين اشتباه از يك نوع طرز تفكر مادی درباره خدا و
انسان ، و بالاخص درباره انسان پيدا شده است كسی كه انسان و روح انسان‏
را صرفا توده ای از آب و گل می‏داند و نمی‏خواهد به اصل " « فاذا سويته و
نفخت فيه من روحی »" ( 1 ) اعتراف كند و حتی اين تعبير را نيز حمل به‏
يك معنای مجازی می‏كند ، چاره ای ندارد جز انكار قرب واقعی حق .
ولی چه لزومی دارد كه ما انسان را اينچنين حقير و خاكی فرض نماييم تا
مجبور شويم همه چيز را تأويل و توجيه كنيم ؟ خداوند كمال مطلق و نامحدود
است ، و از طرفی حقيقت وجود مساوی با

پاورقی :
. 1 حجر / . 29