حركت است ، يك موج است ، يك مبارزه اجتماعی است .
اما تدريجا روح و فلسفه اين دستور فراموش می‏شود و محتوای اين ظرف‏
بيرون می‏ريزد و مسأله شكل يك عادت به خود می‏گيرد كه مردمی دور هم جمع‏
بشوند و به مراسم عزاداری مشغول شوند ، بدون اينكه نمايانگر يك جهتگيری‏
خاص اجتماعی باشد و بدون آنكه از نظر اجتماعی عمل معنی داری به شمار رود
، فقط برای كسب ثواب ( كه البته ديگر ثوابی هم در كار نخواهد بود )
مراسمی را مجرد از وظائف اجتماعی و بی رابطه با حسينهای زمان و بی رابطه‏
با يزيدها و عبيدالله های زمان بپا دارند . اينجا است كه حركت تبديل به‏
بنياد يعنی عادت شده و محتوای ظرف بيرون ريخته و ظرف خالی باقی مانده‏
است . در چنين مراسمی است كه اگر شخص يزيدبن معاويه هم از گور بدر آيد
حاضر است كه شركت كند بلكه بزرگترين مراسم را بپا دارد . در چنين مراسم‏
است كه نه تنها " تباكی " اثر ندارد ، اگر يك من اشك هم نثار كنيم‏
به جائی بر نمی‏خورد .
اين مطلب ، صحيح است و ما مكرر به زبانها و بيانهای ديگر در باره‏اش‏
سخن گفته‏ايم . اما پرسش ما از دوست عزيز اينست كه آيا فرهنگ كهن ما
كه رهبری سنتی پاسدار آن است ، اينچنين چيزهايی است ؟ آيا امثال‏
سيدجمال ، مدرس ، آيةالله خمينی ، طالقانی پاسدار اين مراسم و تشريفاتند
؟
رابعا كدام رهبری توانسته است مانند همين رهبری سنتی موج بيافريند و
حركت خلق كند ؟ در اين صد ساله اخير كه از قضا دوره فرنگ رفته ها و
روشنفكران متجدد ضد سنت است كدام