" سيد انگلستان را نه تنها قدرتی استعماری ، بلكه دشمن صلبی مسلمانان‏
می‏دانست و معتقد بود كه هدف انگلستان نابودی اسلام است ، چنانكه يك‏
بار نوشت : انگلستان از اينرو دشمن مسلمانان است كه اينان از دين اسلام‏
پيروی می‏كنند . انگلستان هميشه به نيرنگهای گوناگون می‏كوشد تا بخشی از
سرزمينهای اسلامی را بگيرد و به قومی ديگر بدهد ( 1 ) . گوئی شكست و
دشمنكامی اهل دين را خوش دارد و سعادت خويش را در زبونی آنان و نابودی‏
دار و ندارشان می‏جويد . . . يك نتيجه بينش ضد انگليسی سيد تمايل او به‏
اين بود كه اسلام را دين پيكار و سختكوشی بداند و از اينرو به روی فريضه‏
جهاد بسيار تأكيد كند . به نظر او ، در برابر حكومتی كه مصمم به نابودی‏
اسلام است مسلمانان راهی جز توسل به زور ندارند " ( 2 ) .
8 - مبارزه با خود باختگی در برابر غرب . مسلمانان در قرن سيزدهم هجری‏
و نوزدهم مسيحی ، يا از آنچه در غرب می‏گذشت بی‏خبر بودند ، و يا اگر
سفری به غرب رفته بودند و كم و بيش از آنچه در جهان پيشرفته غرب‏
می‏گذشت آگاه می‏شدند ، سخت مرعوب يا مجذوب می‏شدند و از اينكه شرق‏
اسلامی بتواند در برابر غرب مسيحی به نحوی ، چه به شكل رقابت ، و چه به‏
شكل مبارزه قد علم كند مأيوس بودند . گويند ناصرالدين شاه در بازگشت از
يكی از مسافرتهای فرنگ ، به صدر اعظم خود گفت : صدراعظم ! ما هرگز به‏
غرب نخواهيم رسيد . تو فقط كاری بكن تا من زنده هستم صدائی از كسی بلند
نشود ! .

پاورقی :
. 1 همان كاری كه انگلستان به موجب اعلاميه بالفور در مورد فلسطين و به‏
سود صهيونيستها انجام داد .
. 2 سيری در انديشه‏های سياسی عرب ، صفحات 101 - . 102