" مثاليگری اروپا هرگز به صورت عامل زنده ای در حيات آن در نيامده ،
و نتيجه آن پيدايش " من " سرگردانی است كه در ميان دموكراسيهای‏
ناسازگار با يكديگر به جستجوی خود می‏پردازد كه كار منحصر آنها بهره كشی‏
از درويشان به سود توانگران است . سخن مرا باور كنيد كه اروپای امروز
بزرگترين مانع در راه پيشرفت اخلاق بشريت است . از طرف ديگر مسلمانان‏
مالك انديشه ها و كمال مطلوبهای نهائی مطلق مبتنی بر وحيی می‏باشند كه‏
چون از درونی‏ترين ژرفای زندگی بيان می‏شود ، به ظاهری بودن آن رنگ باطنی‏
می‏دهند " ( 1 ) .
مزيت ديگر اقبال اينست كه در ذهن خود درگيريهائی كه محمد عبده گرفتار
آنها بوده داشته است . يعنی يافتن راه حلی كه مسلمانان بدون آنكه پا روی‏
حكم يا اصلی ازاصول اسلام بگذارند مشكلات سياسی و اقتصادی و اجتماعی زمان‏
خود را حل كنند . از اينرو در باره مسائلی از قبيل اجتهاد ، اجماع و
امثال اينها زياد می‏انديشيده است . اقبال ، اجتهاد را موتور حركت اسلام‏
می‏شمارد .
از جمله مزايای اقبال اينست كه بر خلاف ساير پرورش يافتگان فرهنگ‏
غرب شخصا معنويتگرا است و از بعد روحی عرفانی و اشراقی نيرومندی‏
برخوردار است . از اينرو برای عبادت و ذكر و فكر و مراقبه و
محاسبةالنفس و بالاخره سير و سلوك و معنويت و آنچه امروز آن را
درونگرائی می‏خوانند و احيانا تخطئه می‏نمايند ارزش فراوان قائل است و از
جمله مسائلی كه در " احياء فكر دينی " طرح می‏كند اين مسائل است .
اقبال احياء فكر دينی را

پاورقی :
. 1 " احيای فكر دينی " صفحه . 204