يعنی اولا تا اجتماع چند چيز نباشد تكامل معنی ندارد ، شيئی تنها را اگر
در نظر بگيريم تكامل در آن معنی ندارد چند چيز بايد جمع بشوند تا ماده‏
اصلی تكامل فراهم شود ، ولی صرف قرار گرفتن چند چيز در كنار يكديگر برای‏
تكامل كافی نيست ، شرط دومش تنوع و تقسيم كار است ، مثلا يك عده 20
نفری يك جايی جمع بشوند صرف اين جمع شدن تكامل نيست ، اما وقتی كار
آنها را تقسيم كرديم و از آنها يك واحدی بوجود آورديم مثلا يكی را رئيس‏
و ديگری را معاون و . . . قرار داديم و تنوع در ميان آنها بوجود آورديم ،
يك پايه ديگری از پايه‏های تكامل بوجود می‏آيد ، پس در واقع تنوع به نوعی‏
اختلاف بر - ميگردد ، پس در تكامل ، يك شرط اختلاف خاصی است ميان‏
اعضاء و اجزاء .
شرط سوم انتظام است يعنی اختلاف كه كثرت و تكثر است اگر به نوعی‏
وحدت برنگردد ، تكامل نيست ، مثلا همان 20 نفر فرض شده ، اگر هر كدام‏
را پی كاری بفرستيم كه ارتباطی با كار بقيه افراد نداشته باشد ، و وحدتی‏
ميان اينها نباشد ، تكامل نيست ، پس بعد از آنكه اختلاف و تكثر صورت‏
می‏گيرد ، اگر نظام واحد بر آنها حكم فرما شد ، آنوقت تكامل است .
حالا اگر ما می‏گوييم فلان موجود ، مثلا انسان تكامل پيدا كرده است‏
معنايش اينستكه : اولا اعضاء و اجزاء زيادتری مثلا سلولهای زيادتری در
وجود او شركت كرده‏اند ، بعد تقسيم خيلی دقيقتری ميان آنها هست در اعضاء
و اجزاء بدن انسان تقسيم كار بسيار دقيق و گسترده‏ای وجود دارد . اين‏
معنای تنوع و تقسيم كار است ولی در عين حال اين تنوع به كثرت منتهی‏
نشده است و تمام اينها يك ارتباط بسيار دقيق و منظمی با يكديگر دارند و
يك هماهنگی كامل بين آنها وجود دارد كه همان انتظام است . اينها كه‏
تكامل را از جنبه مادی و حسی بررسی می‏كنند درباب تكامل بيش از اين قائل‏
نيستند كه تراكمی و تنوعی و انتظامی در كار باشد .
در كتاب " ماوراء الطبيعه " پل فولكيه ، ترجمه دكتر مهدوی تعريف‏
تكامل از نظر اسپنسر چنين آمده است :
" تطور عبارت است از تغييری كه بدان مجموعه‏ای از امور متجانس به‏
نامتجانس يا اموری كه عدم تجانس آنها كمتر است به اموری كه تجانس‏
آنها بيشتر است تبدل پيدا كند ( 1 ) .
حصول و وقوع اين تطور نيز خود تابع دو مرحله است : يكی فرق يا تفصيل و
ديگر مرحله جمع يا اجمال ( 2 ) . مثلا پروتوپلاسم نامتفرق ، يعنی متجانس‏
كه اجزای آن باهم پيوستگی ندارد ، به حيوان پستاندار كه از اعضای متعددی‏
با تعقد و اندباح زياد ( فرق و تفصيل ) تقويم پيدا كرده است و اين اعضا
باهم سخت پيوستگی دارند ( جمع و اجمال ) تطور حاصل می‏كند . "
در اين كتاب سه مرحله ذكر شده را در دو مرحله بيان كرده است ، مرحله‏
اول را كه تراكم بود " تجانس " می‏نامد و دو مرحله ديگر ( تنوع و
انتظام ) را مرحله " عدم تجانس " نام گذاشته است و اين مرحله را باز
به دو مرحله فرق و مرحله جمع تقسيم كرده است .

پاورقی :
1 - منظور از " تجانس " همان تراكم اوليه و منظور از " عدم تجانس‏
" ، اختلاف و تكثر است .
2 - اينها همان اصطلاحات فلسفی و عرفانی خود ما است كه در اينجا بكار
گرفته شده است .