ديالكتيكی است : 1 - اثبات كه تز نام دارد ( حكم ) 2 - نفی ، آنتی تز (
ضد حكم ) 3 - نفی در نفی ، سنتز ( كه در پرانتز ميبايست ميگفت حكم‏
مركب ، مثل ارانی كه نگفت ) . اين كلمات به منظور نشان دادن همبستگی‏
تحولات و مشخص كردن آن است كه هر تحولی محصول انهدام تحولی پيشين است‏
، اين انهدام را ما نفی ميناميم " . در اينجا باز به اين ميرسد كه‏
انهدام ، نفی است ، در صورتيكه در سابق صحبت از اين بود كه نطفه نفی‏
است ، و فرق ايندو واضح است . انهدام اگر نفی باشد معنايش جوجه شدن‏
است ، تخم مرغ وقتی منهدم ميشود كه جوجه بشود . پس نفی ، انهدام تخم‏
مرغ است كه همان جوجه شدن باشد . بعد می‏گويد : " جوجه نفی تخم مرغ است‏
زيرا در هنگام پيدايش تخم را می‏شكند . ملاحظه ميشود كه نفی ديالكتيكی‏
همان انهدام است ، چيزی استكه از بين ميرود ، چيزی استكه منهدم ميگردد ،
سوسياليزم نفی كاپيتاليزم است ، كاپيتاليزم نفی فئوداليزم ، فئوداليزم‏
نفی دوره غلامی " سپس در ادامه مطلب می‏گويد : " تصور نشود هر نوع‏
انهدامی نفی خواهد بود منظور ما همان نفی ديالكتيكی است " . يعنی اگر
نفی از خارج بيايد نفی ميكانيكی است ، مثل اينكه انسان با لگد ككی را
بكشد . انهدام ديالكتيكی ، انهدامی است كه از درون شيئی ناشی شود . "
بنابراين وقتی كك را می‏كشيم اين عارضه حاصل انهدام ( نفی خودش ) نمی‏
باشد انهدام در صورتی نفی خواهد بود كه اثبات ديگر ناشی شود " .
تا اينجا حرفهای ژرژ پوليتزر پايان يافت و چند جمله زير را بعنوان نقد
بر آن نوشته‏ام :
در مجموع سخنان ژرژ پوليتزر نوعی اضطراب مشاهده ميشود . از طرفی‏
ميگويد نطفه‏ای كه در تخم است نفی آنست وجود نفی و مرحله اثبات است ،
پس تخم اثبات است و نطفه نفی ، و جوجه نفی در نفی است كه حالت‏
اثبات و تكامل و سنتز است ، و قهرا باز جوجه اثبات است و قوای درونی‏
كه او را به سوی نفی جوجه و مرغ شدن ميراند نفی است ، و مرغ نفی نفی و
سنتز و مرحله تكامل است .
ولی ژرژ پوليتزر از طرف ديگر ميگويد انهدام تخم را ما نفی ميدانيم .
جوجه نفی تخم است ، چون در هنگام پيدايش تخم را ميشكند و روی همين‏
حساب ميگويد سوسياليزم نفی كاپيتاليزم است و كاپيتاليزم نفی فئوداليزم‏
است . روی اين حساب مراحل ديالكتيك را نبايد يك در ميان حساب كرد
بلكه هر حالتی را بايد نفی حالت قبل و نسبت به حالت بعد اثبات دانست‏
. بنظر ما ريشه اين اضطراب در كلمات اينها ، اينستكه ميان ضد و نقيض‏
كه همان نفی باشد فرق نگذاشته‏اند ، و هر دو را ضد خوانده‏اند ، گاهی كه ضد
ميگويند ، يك عامل اثباتی اراده ميكنند و گاهی هم نفی ميگويند ، و مرحله‏
انهدام و منتفی شدن را اراده ميكنند .