رهبری كند به شدت احساس می‏شود . واقعا انسان راه تكامل خودش را نمی‏
داند ، خودش را و جامعه خودش را هنوز نشناخته است .
اين همان چيزی است كه شيخ و ديگران می‏گويند كه ما وقتی به خلقت نگاه‏
می‏كنيم می‏بينيم همه چيز براساس نياز آفريده شده است و مثال به اشناف‏
عينين و اخمص قدمين می‏زنند و می‏گويند ، در طبيعت نياز به اشناف و
اخمص مهمل گذاشته نشده است ، و كوچكترين نيازها در نظر گرفته شده است‏
بعد می‏گويد : جامعه بشر به انسانی كه آن انسان راهنمای كمال او باشد
بيشتر نيازمند است و چطور ممكن است اين نياز مهمل گذاشته شده باشد و
چنين خلای وجود داشته باشد .
بحثی هم كه آقای طباطبائی در كتاب " وحی يا شعور مرموز " كرده‏اند
اساس و ريشه‏اش همين است ، و استناد به اصل هدايت شده است ، يعنی در
عالم امكان ندارد موجودی استعداد يك كمالی را داشته باشد و به نحوی به‏
سوی آن كمال هدايت نشده باشد ، هر موجود در هر مرحله‏ای نوع هدايتش فرق‏
می‏كند ، خود قوه جاذبه از نوع هدايت است "« و اوحی فی كل سماء امرها
" ( فصلت / 12 ) كنيم در هر آسمانی كارش را به او وحی كرديم و هر
موجود كارش را می‏داند ، " « و اوحی ربك الی النحل » " . در باب‏
گياهها هم همينجور ، در مورد انسان كه الی ماشاءالله انسان از نظر اينكه‏
يك موجود اجتماعی است ، و جامعه انسان حكم يك واحد را دارند ، اين‏
واحد احتياج به يك چشم ، به يك هدايت به يك راهنما دارد . نبوت همين‏
هدايت است ، يعنی هدايت به سوی كمال واقعی را نمی توان با مقياس‏
آسايش بدست داد ، بشر امروز هنوز ميان دنيا و آخرتش مردد است ، نمی‏
داند آيا كارش با همين دنيا پايان می‏پذيرد ، يا نمی‏پذيرد ، هنوز نمی‏
داند اجتماعی بودن در او اصل است يا انفرادی بودن ، هنوز استعدادهای‏
فردی شناخته نشده است ، هنوز معلوم نيست انسان دارای چند غريزه اصلی‏
است ، فرويد برای انسان يك غريزه اصلی قائل است [ و آن هم غريزه جنسی‏
است ] ماركسيستها تكيه‏شان بيشتر روی شكم است ، عده ديگری بعد از فرويد
آمدند و غريزه اصلی را غريزه برتری طلبی و قدرت طلبی دانستند ، يك عده‏
برای چندين غريزه معنوی اصالت قائل شدند . راسل كه يك شخص مادی است‏
می‏گويد : حق اين است كه اينها هيچكدام درست نيست ، نه حرف فرويد و نه‏
حرف ماركس ونه . . . را نمی توان قبول كرد ، همه اين غريزه‏ها در انسان‏
هست ، پس برای علم هنوز " انسان " مجهول است ( 1 ) .
پس با احساس آسايش و اينكه بشر امروز بيشتر احساس آسايش می‏كند نمی‏
شود گفت كه به همين دليل انسان به كمال بيشتر رسيده است .

پاورقی :
1 - سؤال : اگر فرضا يك روزی اين مسائل برای علم كشف شد ديگر انسان‏
احتياج به هدايت و راهنمائی ندارد ؟
جواب : اين يك جنبه احتياج به انبيا است . بشر بيشتر از جنبه اخروی‏
به انبيا احتياج دارد و نياز او به انبيا هميشه وجود خواهد داشت .