جنبه عمل تأثير میگذارد ، و رابطهايست ميان طرز تفكر و طرز عمل ، مثلا
بعضی از جهان بينیها الهام بخش عمل و فعاليت و مبارزه و سخت كوشی است
و بعضی از جهان بينیهای ديگر برعكس ، الهام بخش سكون و ركود و جمود
است .
مثلا اينها ( مسيحیها و فرنگيها ) درباره اسلام میگويند : چون جهان بينی
اسلام مبتنی بر قضا و قدر و حتميت وقايع جهان است ، منشأ جمود و ركود در
ميان پيروانش میشود ، و اين گونه نظر درباره اسلام يك امر رايجی ميان
آنها است ، گوستاو لوبون همين اشكال را مطرح میكند و جواب میدهد و
میگويد : در اسلام چيزی بيش از آنچه در مكتبهای مسيحی هست وجود ندارد .
حالا میخواهيم ببينيم مكانيسم جدل ( كه يك نوع جهان بينی است ) از نظر
عمل چه فلسفهای است ؟
آندره پی يتر در اين باره چنين میگويد :
" جدل كه بيان روانی خصلت پر تحرك آلمانی است عميقا يك فلسفه
قدرت به شمار میرود . جدل انديشه را بر میانگيزد و به عمل ترغيب میكند
زيرا گوئی همه رازها را آشكار ساخته است . جدل روح را لابلای پيشامدها
میبرد و میتوان گفت تاريخ را در اختيار انسان قرار میدهد زيرا از ديدگاه
جدل ، تاريخ شامل يك رشته نيرو و ضد نيروست كه با تحريك آنها میتوان
حركتش را تسريع كرد . " اصل منفی به زندگی حركت میبخشد " اما اين
فلسفه قدرت پس از رسيدن به اين مرحله مستقيما به تجليل و تكريم از
مبارزه منتهی میشود . قبلا هراكليت كه پدر جدل محسوب میشود اين جمله
ناشاد معروف را برای ما باقی گذاشته بود كه " جنگ ، مادر همه است "
اما فيلسوف برلينی است كه عاقبت فرمول آشتی ناپذيری در مدح جنگ ارائه
میدهد . " به هنگام صلح انسانها زار و نزار میشوند ، مرگ در چنين
هنگامی است . . . دولت برای ( تصديق ) فرديت خود . . . بايد يك دشمن
به وجود آورد . . . خلقها در نتيجه جنگ قويتر میشوند . . . و غيره " .
نخست به جنبه روانی مسئله اشاره میكند و میگويد فلسفه ديالكتيك كه
مخلوق هگل است بيان كننده خصلت روح پر تحرك آلمانی است . يعنی
میخواهد بگويد روح آلمانی كه روح پرتحركی است قهرا فلسفهاش هم فلسفه
مبارزه خواهد بود و ماركس هم كه آلمانی بود و از همين روحيه برخوردار
بود قهرا همين فلسفه را انتخاب كرد . میگويد : اين فلسفه ، فلسفه عمل و
قدرت و مبارزه است ، يعنی الهام بخش چنين چيزها است چون لازمه اين
فلسفه اين است كه هر چيزی از تضاد بر میخيزد ، میگويد : هراكليت كه پدر
ديالكتيك ، در يونان قديم شناخته شده است میگويد : جنگ مادر همه چيز
است ، و همه زائيده جنگ و تنازع و كشمكش است ، هگل خودش هم يك قدم
از اين بالاتر رفته و اشاره كرده كه هر كجا كه صلح كامل برقرار باشد ،
پشت سرش مرگ به وجود میآيد . البته در يك حدی ديگران هم اين حرف را
گفتهاند ، و اين حرف در باب فوائد شرور در فلسفه ما مطرح میشود ، و
گفته میشود علت اينكه دورههای گوناگون صعود و نزول در زندگی ملتها ،
اقوام ، خانوادهها ، افراد پيدا میشود ، همين است ، مثلا اگر انسانی به
رفاه برسد گرفتار ركود و سكون
|