فرضيه حكمای اسلامی درباره وحی

به نظر ما بهترين فرضيه همين فرضيه‏ای است كه حكمای اسلامی گفته‏اند . با
توجه به اينها ، آنها آمدند اينجور گفتند كه انسان از جنبه استعدادهای‏
روحی حكم يك موجود دو صفحه‏ای را دارد . خواستند بگويند چون ما دارای روح‏
هستيم و تنها اين بدن مادی نيستيم ، روح ما دو وجهه دارد : يك وجهه‏اش‏
همين وجهه طبيعت است . علوم معمولی‏ای كه بشر می‏گيرد از راه حواس خودش‏
می‏گيرد . اصلا حواس وسيله ارتباط ماست با طبيعت . آنچه از حواس می‏گيرد
در خزانه خيال و خزانه حافظه جمع‏آوری می‏كند و در همانجا به يك مرحله‏
عالی‏تری می‏برد ، به آن كليت می‏دهد ، تجريد می‏كند ، تعميم می‏دهد ( كه به‏
عقيده آنها تجريد و تعميم يك مرتبه عالی‏تری ا ست از مرتبه احساس ، كه‏
حالا نمی‏خواهيم درباره آن بحث كنيم ) . ولی گفته‏اند اين روح انسان يك‏
وجهه ديگری هم دارد كه به آن وجهه سنخيت دارد با همان جهان ما
بعدالطبيعه . به هر نسبت كه در آن وجهه ترقی كند می‏تواند تماسهای بيشتری‏
داشته باشد .
مولوی می‏گويد :
دو دهان داريم گويا همچو نی
يك دهان پنهانست در لبهای وی
تشبيه می‏كند روح انسان ( 1 ) را به نی كه دو دهان دارد ، و خدا را به‏
نی زن ، می‏گويد شما با يك دهانی آشنا هستيد ، وقتی در مجلس نی زن‏
نشسته‏ايد ، شما آن دهانی را می‏بينيد كه آواز می‏خواند و صدا می‏كند و نغمه‏
می‏سرايد و خيال می‏كنيد كار اين دهان است ، نمی‏دانيد كه اين نی يك دهان‏
ديگری دارد كه در لبهای آن نی زن پنهان است و چون در لبهای او پنهان‏
است شما نمی‏بينيد .
آنگاه می‏گويند آنچه كه در آن جهان است با آنچه در اين جهان است فرق‏
می‏كند . اين جهان ، طبيعت است ، ماده است ، جسم است ، جرم است ،
حركت است ، تغيير است ، تبدل است ، آنجا جور ديگری است ولی جهانها
با همديگر تطابق دارند

پاورقی :
. 1 البته روح عارف را می‏گويد كه سخنی كه می‏گويد به قول او سخن حق‏
است .