« يكفر بالطاغوت و يؤمن بالله فقد استمسك بالعروه الوثقی »" ( 1 ). و
هر جای قرآن را كه در نظر بگيريم [ همين طور است ] .
پس اين از ناتوانی و بيچارگی بشر است . بشر نمی‏تواند معانی بسيار
زيبا و عالی و لطيف را با بيانی لطيف ذكر كند جز آنكه جامه‏ای ازاين‏
امور حسی بر آن بپوشاند ، همين جامه‏هايی كه می‏بينيم چقدر زياد است و
بعضی از آنها به يك حد جلفی هم می‏رسد . پس برای اين مطلب ، اگر انسان‏
به معانی قرآن و به زبان عربی و فن فصاحت و بلاغت به طور كلی در همه‏
زبانها آشنا بشود آنوقت واقعا لطف تعبيرات قرآن را درك می‏كند ،
احساس می‏كند كه اين ، نوع ديگری از تعبير و بيان است . بعد هم واقعا
انسان خودش را تحت نفوذ قرآن می‏بيند و می‏بيند يك سنخيت خاصی دارد و
روح انسان را به سوی خودش می‏كشد .
اما از جنبه معنوی . در جنبه معنوی ، ما بايد قسمتهای مختلفی را در نظر
بگيريم و روی هر قسمتی جداگانه بحث كنيم يعنی اگر ديديم كه يك معانی‏
بسيار بلند و عالی برای اولين بار در قرآن مطرح شده است كه اصلا در تاريخ‏
فكر بشر اين جور بيان معنی سابقه ندارد نه تنها سابقه ندارد چون خيلی‏
فكرها در دنيا سابقه ندارد و يك كسی اول می‏آورد ، بلكه حتی رابطه تسلسلی‏
هم ندارد [ نشانه آن است كه اين كتاب از افقی بالاتر از افق بشر پديد
آمده است ] . فرض كنيد كه آقای نيوتن يك فرضيه علمی می‏آورد . فرضيه او
هم سابقه ندارد و او اول كسی است كه گفته ، اما ارتباط تسلسلی دارد يعنی‏
اگر كسی تاريخ علم را مطالعه كند می‏بيند بشر در راهی گام برداشته بوده‏
است كه می‏رسيده به اينجا كه يك نابغه‏ای پيدا بشود از آن افكار گذشته به‏
اين نتيجه برسد . ولی آنچه كه در قرآن تازه است ابتدا به ساكن است و
مخصوصا از جنبه ابتدا به ساكن بودنش خيلی بايد توجه كرد . وقتی در خود
قرآن هم دارد كه " « فأتوا بسوره من مثله »" و ضمير " مثله " را به‏
پيغمبر برگردانده‏اند يعنی گفته‏اند از مثل اين پيغمبری چنين چيزی [ عجيب‏
است ] ، يعنی توجه كنيد كه اين وابسته به يك محيط علمی فكری نيست كه‏
در دنباله سيری كه وجود داشته است يك ابتكار تازه‏ای آورده باشد : محيطی‏
فوق‏العاده منحط ، محيطی كه بويی از اين نوع انديشه در آنجا وجود نداشته‏
است . و شخصی كه در همين محيط منحط هم از همان حدود فرهنگ ناقص و

پاورقی :
. 1 بقره / . 256