میخواست اختيار میكردم اما در واقع مسخر اراده او بودم ، فقط عددی را
انتخاب میكردم كه او قبلا نوشته بود . اين بود كه هرچه به من میگفت
انتخاب كنم میديدم قبلا او نوشته .
- روان درمانی فقط در مورد بيماریای است كه علتش صرفا جنبه روانی
دارد يعنی در مورد همان هيستری ، و در مورد بيماری عضوی به هيچ وجه مطرح
نيست يعنی در يك مورد بیحسی كه يك علت عضوی دارد ، به هيچ وجه اين
كار انجام نمیشود ، در موردی است كه به علتی - كه باز از نظر ما قابل
توجيه است و آن را میشناسيم - بيمار مبتلا به بیحسی يا كوری شده يا
حافظهاش را از دست داده و بعد با تلقين يا طرق خيلی سادهای كه الان در
دست داريم اين علايم از بين میرود و لذا علت اولی هم در آنجا علت روانی
بوده و درمان هم در اينجا اختصاصا روانی خواهد بود ، و اينكه فرموديد كه
بسياری از بيماريها را در ضمن هيپنوتيزم يا با اين نيرو میشود درمان كرد
فكر كنم احيانا همين بيماريها خواهند بود نه بيماريهای عضوی ، و در مورد
بيماريهايی عضوی كه فرموديد روان درمانی ممكن است مؤثر باشد ، از طريق
تقويت نيروی عمومی خواهد بود نه اينكه جنبه اختصاصی داشته باشد .
جواب : راجع به آن جهتی كه فرموديد كه اختصاص دارد به بيماريهای
روانی ، من مقصودم اين بود ( شايد مقصودم را خوب ادا نكردم ) : گاهی خود
عارضه روانی است و معالجه هم روانی است و آن اين است كه مثلا كسی دچار
يك تجسمات و توهماتی میشود كه يك خيالهايی برايش پيدا میشود ، بعد او
را از طريق روانی معالجه میكنند . ديگر اينكه [ عارضه عصبی باشد ] .
مقصودم از " عصبی " اين نبود كه علتش آيا اختلالی است در اعصاب يا نه
؟ بلكه عارضه عصبی است . آدمی كه فلج است اعصابش كار نمیكند ، حالا
منشأش هر چه میخواهد باشد . آن بيشتر نظر ما را تأييد میكند . با اينكه
منشأ ، روانی است عارضه بدنی است ولی بدنی عصبی .
- از نظر يك متخصص كاملا قابل تشخيص است كه الان كه يك تظاهر اين
گونه مثلا بیحسی يا فلج دارد اين تظاهر واقعا علت روانی دارد يا علت
عصبی . از نظر كسی كه وارد در موضوع نيست تظاهر يكی است ولی از نظر يك
نفر متخصص كاملا روشن است و میشود تشخيص داد كه اين عارضه روانی است
يا نه ؟
|