من ، مرغ شدن كار خدا . به مرغ شدن كه می‏رسد می‏گويد " « فيكون طيرا باذن‏
الله »" . ولی اين جواب دارد . جوابش اين است كه اولا خود كلمه "
باذن الله " نشان می‏دهند كه اگر كار خدا بود ديگر به اذن خدا غلط بود ،
ثانيا " فيكون طيرا " به تمام اينها می‏خورد : " « انی اخلق لكم من‏
الطين كهيئة الطير فانفخ فيه فيكون طيرا باذن الله »" من می‏سازم از گل‏
به اذن خدا و می‏دمم به اذن خدا و مرغ می‏شود به اذن خدا ، يعنی می‏گويد
تمام اين كارها را كه من می‏كنم و بعد چنان نتيجه‏ای پيدا می‏شود همه به اذن‏
پروردگار است . و از آن بالاتر جمله بعدی است كه كاملا توضيح می‏دهد : "
« و ابری‏ء الاكمه و الابرص و احی الموتی باذن الله »" ( 1 ) شفا می‏دهم‏
كور مادرزاد را و پيس را و زنده می‏كنم مرده را به اذن پروردگار . اينجا
در كمال صراحت فعل را به خودش نسبت می‏دهد ولی می‏گويد به اذن پروردگار.
آيه ديگری كه از آن بالاشاره می‏شود استفاده كرد اين است : " « و قال‏
الذين لا يرجون لقائنا لولا انزل علينا الملائكه او نری ربنا لقد استكبروا
فی انفسهم و عتوا عتوا كبيرا »" ( 2 ) . اين كافران اينجور می‏گويند كه‏
چرا ملائكه بر ما نازل نشد ، چرا ما نبايد خدای خود را ببينيم ؟ بعد از
اين هر دو ادعا قرآن جمله‏ای می‏فرمايد : " « لقد استكبروا فی انفسهم »"
اينها درباره خودشان ادعای بزرگی می‏كنند . اين آيه خودش می‏فهماند كه‏
نزول ملائكه يا رؤيت پروردگار به آن معنا كه پيغمبران ادعا می‏كردند كه ما
خدا را می‏بينيم ( البته نه با چشم سر ) شايسته فقط بعضی از افراد است نه‏
همه افراد . پس نفوس متساوی نيستند و نفوس خاصی هستند كه اين شايستگی‏
را پيدا می‏كنند و اين هم باز دلالت می‏كند بر اينكه نفوس پيغمبران دارای‏
يك درجه و مقام خاصی است كه به موجب آن درجه و مقام خاص ، هم وحی را
تلقی می‏كنند و با ملائكه ارتباط پيدا می‏كنند و هم كارهای معجز آسا را
انجام می‏دهند .
من اين را به صورت طرح عرض كردم . پس در اينجا دو نظريه است . يك‏
نظريه اين است كه واقعا معجزه را صاحب معجزه باذن الله انجام می‏دهد .
معنايش اين است كه دراينجا روح او ، نفس او ، اراده او ، قدرت او
واسطه است . نقطه مقابل ، اين است كه اساسا اينجا مسأله قدرت و اراده‏
انسان مطرح نيست . اگر چنين بگوييم ، مسائلی

پاورقی :
. 1 آل عمران / . 49
. 2 فرقان / . 21