سبك كلامی در اثبات نبوت
متكلمين - كه سبكشان را میگويند سبك كلامی - اساسا قانون علت و معلول و نظام سببی و مسببی را در جهان قبول ندارند و آنچه را هم كه ديده میشود تقريبا يك امر تشريفاتی میدانند و گويند فكر میكنند تقيد به نظام علت و معلول نوعی محدوديت قائل شدن برای خداست كه بگوييم از يك علت معين معلول معين پيدا میشود و بعد هم كانه خدا را از كار خودش منعزل كردهايم ، نه ، اين حرفها در كار نيست ، هر چيزی را ما مستقيم و بلاواسطه بايد به خدا نسبت دهيم . بعد میگويند خداوند هم چون حكيم است كارها را بر طبق مصلحت انجام میدهد ، كاری كه خوب هست میكند و به مقتضای حكمتش بايد هم بكند ، اگر نكند به حكمتش ضربه میزند ( تازه آنهايی كه قائل به حسن و قبح هستند [ چنين میگويند ] ، آنهايی كه نيستند اين مقدار را هم نمیگويند ) ، كار بد را هم نبايد بكند ، اگر بكند باز به خدايی و حكمتش ضربه میزند . اين است كه كارهای خوب را تعبير میكنند كه " يحب علی الله " بر خدا واجب است ، چون نيك است بر او واجب است چنين كاری را بكند ، و كار بد را میگويند - مثلا - قبيح است بر خدا كه چنين بكند . اين سبك استدلال البته سبك صحيحی نيست ، چه از آن جهتی كه انكار نظام علت و معلول است و چه از نظر اينكه انسان بخواهد خداوند را محكوم يك قاعده و قانون كرده باشد كه خدا اين كار را میكند به دليل اينكه اگر نكند خلاف است ، يعنی تحت اين انگيزه اين كار را میكند ، اگر اين كار را نكند خلاف كرده است ، برای اينكه خلاف نكند [ اين كار را میكند ] . اصلا " برای " كه معنايش حكم انگيزه را داشته باشد ، با خدايی يعنی با واجب الوجود بودن ، با اينكه خودش تحت تأثير هيچ علتی قرار نداشته باشد منافات دارد . و بعلاوه اين حسن و قبح هايی كه ما درك میكنيم ، اينها را به