حائل نمی‏شود ميان من و آن ديواری كه آن طرف هست ، آمد با من مصافحه كرد
، گفتم تو كی هستی ؟ گفت من پسر حسين بن روح هستم ( عرض كردم در اينكه‏
چنين حالاتی برای بشر پيدا می‏شود ترديد نكنيد ، حالا ريشه‏اش هر چه می‏خواهد
باشد ) . بعد گفت من در حالت عادی هر چه كتابهای رجال را گشتم ديدم حتی‏
يك نفر هم ننوشته حسين بن روح پسر داشته ، اينهمه كتب رجالی كه علمای‏
شيعه داشته‏اند ، و اين برای من به صورت يك معما همين طور باقی ماند تا
اينكه كتاب خاندان نوبخت عباس اقبال منتشر شد ( كتاب جامعی راجع به‏
خاندان نوبخت نوشته . حسين بن روح كه از نواب اربعه است جزو خاندان‏
نوبخت است ) . اين كتاب را مطالعه می‏كردم ، ديدم نوشته است كه حسين‏
بن روح پسر جوانی داشت كه در زمان حيات خودش جوانمرگ شد . و امثال و
نظاير اينها ، كه من خودم با افرادی كه هيچ شك نمی‏كنم كه در اين موارد
دروغ نمی‏گويند و اينجور حالات ، زياد برای آنها رخ داده و می‏دهد برخورد
كرده‏ام و برای من كوچكترين ترديدی نيست كه چنين حالاتی برای افرادبشر رخ‏
می‏دهد ، حالاتی كه واقعا خارق عادت است .
يكی از رفقای ما كه الان هست و من بسيار به او ارادت دارم ( اسمش را
نمی‏برم كه مسلم می‏دانم خودش راضی نيست ) خيلی از اين جور جريانها دارد
. يك وقتی قضيه‏ای نقل می‏كرد ، گفت كه من در كاظمين بودم ، بچه‏ای داشتم‏
( بچه‏اش را نشان می‏داد ، حالا تقريبا هفده ساله است ) ، اين بچه دو سه‏
ساله بود و به هر صورت بچه‏ای بود كه غذا خور بود و او تب داشت ( در
وقتی بوده كه اين مرد وارد همين حرفها بوده ، هنوز هم وارد هست ) . وقتی‏
من بچه را می‏بردم پيش طبيب او خيلی بهانه می‏گرفت ، خربزه می‏خواست و
ممنوع بود كه خربزه بخورد . از بس كه بهانه گفت مرا ذله كرد . محكم زدم‏
پشت دستش . بعد كه زدم ديدم يك حالت تيرگی سخت و عجيبی در من پيدا
شد ، كه خودم هم فهميدم كه به علت زدن پشت دست اين بچه بوده . بعد
خودم را ملامت كردم كه آخر اين كه بچه است ، اين كه نمی‏فهمد كه حالا
مريض است و برايش خربزه خوب نيست ، اين كه ديگر مجازات نمی‏خواست .
حالتم همين جور خيلی سياه و كدر شد كه اتفاقا از روی جسر می‏گذشتيم . تازه‏
تلويزيون آورده بودند ( و اين شخص سال اول دانشگاه هم رفته ، بعد از اين‏
بود كه آمد قم و تحصيل كرد و حالا تحصيلات قديمه‏اش البته خيلی خوب است‏
) . من از دور نگاه كردم ديدم مردم دور تلويزيون جمع شده‏اند و اين فكر
برايم پيدا شد كه بشر و قدرت بشر را ببين كه به كجا