قرآن خدا را به زيباترين وجه توصيف كرده است
قسمت سوم مسألهای است كه به نظر میرسد خيلی جالب است و آن اين است كه قرآن خدا را به زيباترين وجهی توصيف كرده است . غير از عظيم توصيف كردن است . اگر من بتوانم اين مطلب را خوب توضيح بدهم آن طور كه دلم میخواهد ، به نظر میرسد مطلب خوبی است . اول يك مقايسه كلی میكنيم : آنهايی كه معتقد به خدا بودهاند ، در قديم و اكنون هم همينطور ، دو تيپ و دو دستهاند : يكی دسته فيلسوفان الهی و ديگر دسته انبياء . ما وقتی كه سراغ آن فيلسوفان الهی میرويم ، فرض كنيد در رأس آنها در قديم افلاطون و ارسطو را در نظر میگيريم ، میبينيم آنها هم از خدا ياد میكنند و با دلايلی كه دارند وجود خدا را اثبات میكنند . اما میبينيم كه خدايی كه آنها به ما نشان میدهند حداكثر آنچه بتوانند نشان بدهند يك موجود خشك بیروحی است . خدايی كه آنها معرفی میكنند مثل اين است كه يك ستارهای را يك ستارهشناس به ما بشناساند . فرض كنيد يك ستارهشناس میآيد مدعی میشود كه غير از اين سياراتی كه ما میشناسيم به دور خورشيد میچرخند و آنها را میبينيم . سياره ديگری هم وجود دارد كه اسمش را مثلا میگذارند " نپتون " يا " ارانوس " . بسيار خوب ، يك ارانوسی هم در دنيا وجود دارد . آن فلاسفه وقتی كه خدا را معرفی میكنند مثلا [ میگويند ] علهالعلل . از اين بيشتر ديگر حرفی ندارند . میخواهند با دلايل فلسفی ثابت كنند كه همه علتها در يك نقطه متمركز میشود . البته حرف درستی است . [ میگويند ] آيا تمام علتهای عالم در يك علت نهايی متمركز میشود و آن علت نهايی