واقعيت ( صورت ) مركب كه از بين می‏رود از باب اين است كه اجزای آن‏
تغيير حالت می‏دهند ، ديگر نمی‏تواند باقی بماند .
ای انسان ، اگر بنا بود زندگی محدود باشد به همين زندگی دنيا و بعد از
اين زندگی ای نبود ، ما ديگر انسان نمی‏آفريديم ، همان گياهها و سنگها
كافی بود . اگر كسی درباره سنگ فكر كند ، می‏بيند كه اين سنگ حشری ندارد
. همه تجهيزات زندگی سنگ در حدود همين دنياست ، بيش از اين نيست .
اين گياه حشر ندارد ، چون همه تجهيزاتش برای همين است ، همين مقدار
هستی می‏تواند قبول كند ، به آن همين مقدار را داده‏اند و پايانش هم همين‏
جا بوده است ( و بالاخره هر چه باشد ، هستی از نيستی بهتر است ، هستی‏
كمال است ) ، سير تكاملی خودش را كرده و تمام شده است .
اگر انسان قيامتی نداشته باشد معنايش اين است كه در قدم اول خلقت‏
نابود شود در حالی كه كمال او در اين دنيا بروز و ظهور نكرده ، و لازم‏
می‏آيد اين تجهيزات ، از آن جهت كه انسان دارد ، همه بيهوده باشد . همان‏
طوری كه جهان دنيا توجيه كننده خلقت اعضای بدن جنين است ( زندگی دنيا
توجيه می‏كند كه چشم و گوش و دست و پا و . . . در رحم عبث آفريده نشد ،
اين توجيه كننده آن است ) ، عالم آخرت نيز توجيه كننده انسان بما هو
انسان است كه در او " مثال " آفريده شده است ( كه اصطلاحا به آن قوه‏
خيال می‏گويند ) ( 1 ) و در او عقل آفريده شده است و در او عواطف بسيار
عالی خداجويی و استعداد پيوستن به حق آفريده شده است ، اين استعدادهايی‏
كه اصلا مال جای ديگر است . اگر انسان اينجا تمام شود ، مثل اين است كه‏
تمام اينها را در اينجا لغو و عبث گذاشته‏اند .
در مورد آيه " « ا فحسبتم انما خلقناكم عبثا ». . . " كه مربوط به‏
خصوص انسان است ، بهترين توضيحی كه به نظر ما رسيده است همين است .
قدر مسلم اين است و در اين جهت ترديدی نيست كه از نظر منطق قرآن اگر
قيامت نباشد خلقت انسان عبث است ، يعنی اين آيه در واقع انسان شناسی‏
است ، توجه دادن انسان است به انسانيت خودش ، به آن جوهرها و
استعدادهای فوق العاده‏ای كه همه ، بذر ابديت در وجود اوست ، كه اين‏
بذرها اگر انسان در همين جا پايان بپذيرد بذرهايی است كه در زمينی‏
پاشيده شده بدون اينكه هيچ وقت به حد محصول برسد .

پاورقی :
. 1 غير از قوه تخيل است .