خارج به آن كمك و امداد نرسد و چيزی وارد نشود يك سرمايه ثابتی است ،
يك انرژی است . آنوقت اين انرژی دائما رو به تنزل می‏رود ، يعنی آن‏
سهميه غير مفيد و غير مؤثر مرتبا زياد می‏شود ، سهميه مفيد و مؤثر كم‏
می‏شود . از اين نكته در شيمی خيلی استفاده می‏كنند . اغلب قوانين شيميايی‏
و فيزيكی را روی همين به دست می‏آورند ، يعنی جستجو می‏كنند كه انرژی مؤثر
كی مينيمم می‏شود ، آن حالت تعادل است . وقتی مثلا يك مقدار اسيد و يك‏
مقدار باز با هم فعل و انفعال می‏كنند يا در يك ظرفی تركيبات مختلفی‏
هست ، هر قدر انرژی مؤثر بيشتر باشد سرعت فعل و انفعال و عمليات بيشتر
است . آن سرعت به صفر می‏رسد يعنی حالت تعادل پيدا می‏شود وقتی انرژی‏
مؤثر مينيمم باشد و بنابر اين آنتروپی ماكزيمم باشد .
در مورد موجود زنده و همين مثال بچه اتفاقا بر خلاف آنچه به صورت ظاهر
جلوه می‏كند ، بچه كه به دنيا می‏آيد و حتی در نطفه‏اش انرژی مؤثر ماكزيمم‏
است ، در ما كه جنب و جوش داريم ، حرف می‏زنيم ، حركاتی داريم ،
آنتروپی بيشتر است منتها آنتروپی واحد ، يعنی كل آنتروپی يا كل انرژی‏
تقسيم بر وزن . در ابتدا سرمايه‏ای كه پدر و مادر يا خلقت به بچه داده‏اند
، آن سرمايه صد در صد انرژی مؤثر است و به فرمايش حضرت امير كه‏
فرمودند شما از همان روز تولد به طرف مرگ می‏رويد ، اين يك حقيقتی است‏
. درست بر خلاف آنچه كه گفته‏اند يا به نظر می‏آيد ، شخص يك قوس صعودی‏
و نزولی پيدا نمی‏كند كه مثلا از بچگی رفته رفته قدرتش ، جثه‏اش ، قامتش‏
رو به ترقی می‏رود ، مثلا به سن چهل سالگی كه رسيد سير نزولی پيدا می‏كند .
نه ، از همان اول به طرف مرگ می‏رود ، از همان اول آنتروپی ترقی می‏كند .
بنابراين ، مسأله تكامل فردی تأييدی است بر اينكه دخالت يا لزوم و
وجوب امر يا وحی در اينجا نمی‏تواند صدق كند و نشانه خارجی اين قضيه اين‏
است : شما بچه را وقتی كه نگاه كنيد می‏بينيد دائما پاهايش حركت می‏كند
، دستش حركت می‏كند . اين همان انرژی مؤثر است . در بچه اين تحرك و
ميل به جنب و جوش فوق العاده زياد است . سن كه زياد می‏شود ، يعنی وقتی‏
كه بچه چهار ساله هفت ساله می‏شود ، به مدرسه می‏رود ، از كلاس اول به‏
كلاس دوم و سوم می‏رود ، همينكه می‏گويند بچه معقول و سر به راهی شده ، اين‏
يعنی آنتروپی او زياد شده ، انرژی مؤثر كم شده است . اين درست بر خلاف‏
تكامل است ، در حال تنزل است . انسان از همان نطفه اول در حال تنزل‏
است ، منتها ظاهر نشده است . تكامل فردی نمی‏تواند دخالت يك موجود
ديگری يعنی خدا يا چيز ديگری را درست و حسابی توجيه كند ، برای اينكه در
مقابل می‏توانم بگويم طبيعتی است كه بنده برای اينكه زندگی كنم ، در
مقابل سختيها و مشكلات به تلاش و تفكر درمی‏آيم ، كاری می‏كنم كه بتوانم‏
خودم را زنده