من الان به آقای مهندس مطلبی را عرض می‏كنم كه قبلا فكر كنند ، شايد
خودشان جوابش را پيدا كنند : مسأله مهم اين است كه اگر ما اين مسأله را
هم حل كنيم ، حتی ثابت كنيم كه عالم ما رو به قيامت می‏رود و روزی خواهد
شد كه وضع عالم ما همان وضعی می‏شود كه قرآن درباره قيامت توصيف كرده ،
مسأله بقای شخص ما چه خواهد شد ؟ يعنی بحثی كه روزهای اول كرديم آيا ما
كه می‏ميريم ، به عنوان يك فرد و شخص باقی هستيم يا باقی نيستيم ؟ و اگر
به عنوان فرد و شخص باقی هستيم كه عرض كرديم مطابق آنچه قرآن می‏گويد
قطعا ما به عنوان فرد و شخص باقی هستيم اين فرد و شخص باقی ، با عالم‏
كه به سوی قيامت می‏رود چه حالتی پيدا می‏كند ؟ عالم به سوی ما خواهد آمد
؟ ما به اين عالم بر می‏گرديم ؟ و اگر بگوييم فرد و شخص باقی نيست ،
تكليف جزا و پاداش و كيفر و بقای شخصيت كه نص قرآن است چه می‏شود ؟
- البته در بحث دو عالم وارد شدن خيلی مشكل است ! آقای مطهری بين ما
از لحاظ مطالعات قديمی شاخص هستند ، آقای مهندس بازرگان هم استاد همه‏
ما بوده‏اند و در تطبيق دين با معارف جديد از همه استادتر . آقای مهندس‏
بازرگان فرمودند بشر يا هر موجود ذی حياتی در بدو پيدايش ، انرژی فعالش‏
زيادتر است و بعد به تدريج اين انرژی تبديل می‏شود ، آن قسمت قابل‏
استفاده‏اش كم می‏شود و آن انرژی بی خاصيتش كه آنتروپی است زيادتر می‏شود
و اين در دنباله اين بحث بود كه آقای مطهری می‏خواستند از تكامل فردی‏
برای اثبات روح استنتاج كنند و آقای مهندس بازرگان می‏فرمودند تكامل‏
فردی بر مسأله اثبات روح تطبيق نمی‏كند . آقای مطهری فرمودند استدلال قرآن‏
درباره تكامل فردی است . البته استدلال قرآن روی تكامل فردی است ولی‏
نبايست تكامل را به آن معنا بگيريم . درجاتی كه قرآن در خلقت متذكر
می‏شود : " « ثم جعلناه نطفة فی قرار مكين . . . ثم انشأناه خلقا اخر
فتبارك الله احسن الخالقين » " توجه به نتيجه‏دار بودن اين تغييرات‏
است . قرآن نوع اين تبديل هدايت شده را می‏خواهد بيان كند . قرآن نظرش‏
اين است كه اگر اين تغييرات تغييرات هدايت شده‏ای نبود ممكن بود مضر
واقع شود و اصلا اين انرژی هدر برود ، در حالی كه شما می‏بينيد اين‏
تغييرات مفيد واقع شده است . پس يك مدبری هست كه اين تغييرات را
يك تغييرات هدايت شده‏ای می‏كند تا نتيجه