پيدايش انسان
مثال پنجم خصوص پيدايش انسان است : " يكی از مراحل تكامل عمومی جانوران به عقيده داروين پيدايش انسان است . . . تئوری داروين ديگر به صورت اوليه طرفدار ندارد . علاوه بر قوانين تناسب با محيط ، تنازع در بقاء و انتخاب اصلح كه پايههای تطور داروينی است ، دانشمندان بعدی پايه چهارمی نيز به نام " جهش " وارد كردهاند كه خيلی به بحث و نظر ما نزديك است و كليدی محسوب میشود . مراد آنكه نظريه دو عنصری و قوانين تطور و تكامل ، بدون استمداد و اقرار به پيشامدهای پيش بينی نشده يعنی جهشهايی كه يا بايد معلول تصادف باشد و يا اثر دخالت يك عامل و عنصر ثالث ، نمیتواند ظهور انسان را به روی صحنه جهان توجيه و تعليل كند " . اين هم البته مطلب خوبی است ، فقط چيزی كه ما اينجا اضافه میكنيم اين است كه اگر فرض كنيم اصل جهش هم كه اصل بسيار ارزندهای از نظر الهيون است نبود ، و ما بوديم و همان اصل تناسب با محيطی كه داروين در ميان اصول ديگر خودش آورده است ، باز برای ما خيلی ارزش داشت و كافی بود . " تنازع در بقا " فی حد ذاته يك اصل تقريبا عادی و طبيعی است ، جنبه فوق العادگی ندارد . " انتخاب اصلح " هم كه در واقع انتخاب نيست ( باقی ماندن و غربال شدن اصلح است از غير اصلح ) آن هم تقريبا يك امر عادی است و با قوانين عادی و طبيعی و مادی عالم سازگار است .پاورقی : . 1 هميشه افراد از " ماوراء الطبيعی " يك نوع تصور خاصی دارند ، مثل اينكه شيئی از بيرون وجود اين اجسام میآيد و يك دخالتی میكند .