پرتاب می‏كردند . يكی دو نفر از صحابه ابا عبدالله كه خودشان رابرای‏
ايشان سپر قرار داده بودند ، روی خاك افتادند . يكی از آنها سعيد بن‏
عبدالله حنفی به حالی افتاد كه وقتی نماز ابا عبدالله تمام شد ، ديگر
نزديك جان دادنش بود . آقا خودشان را به بالين او رساندند . وقتی به‏
بالين او رسيدند ، او جمله عجيبی گفت عرض كرد : " يا ابا عبدالله !
اوفيت ؟ " آيا من حق وفا را بجا آوردم ؟ مثل اينكه هنوز هم فكر می‏كرد
كه حق حسين آنقدر بزرگ و بالاست كه اين مقدار فداكاری هم شايد كافی‏
نباشد . اين بود نماز ابا عبدالله در صحرای كربلا .
ابا عبدالله در اين نماز تكبير گفت ، ذكر گفت ، « سبحان الله » گفت‏
، « بحول الله و قوته اقوم واقعد » گفت ، ركوع و سجود كرد ، دو سه ساعت‏
بعد از اين نماز برای حسين ( ع ) نماز ديگری پيش آمد ، ركوع ديگری پيش‏
آمد ، سجود ديگری پيش آمدآبشكل ديگری ذكر گفت . اما ركوع ابا عبدالله‏
آن وقتی بود كه تيری به سينه مقدس وارد شد و ابا عبدالله مجبور شد تير
را از پشت سر بيرون بياورد . آيا می‏دانيد سجود ابا عبدالله به چه شكلی‏
بود ؟ سجود بر پيشانی نشد چون ابا عبدالله قهرا ازروی اسب بر زمين افتاد
. طرف راست صورتش را روی خاكهای گرم كربلا گذاشت . ذكر ابا عبدالله‏
اين بود :
« بسم الله و بالله و علی ملة رسول الله » .
و لا حول و لا قوش الا بالله العلی العظيم و صلی الله علی محمد و آله‏
الطاهرين .
بسمك العظيم الاعظم . . .
خدايا ! عاقبت امر همه ما را ختم به خير بفرما ، توفيق عبادت‏