ما بايد اين غرائز شهوانی را در حد احتياج طبيعی اشباع كنيم ، يك حدی
دارند ، يك حقی دارند ، يك حظی دارند ، حظ اينها را به اندازه خودشان
بايد بدهيم . مثل اينست كه شما اسبی يا سگی در خانه تان داشته باشيد ،
اگر اين اسب را برای سواری يا اين سگ را برای پاسبانی میخواهيد ، اين
اسب يا سگ احتياج به خوراك دارد ، خوراكش را بايد بدهی . حالا يك
آدمهای كج سليقهای پيدا میشوند كه به خودشان يا به بچه شان كه تحت
كفالت تربيتشان است ، فشار میآورند . بچه احتياج به بازی دارد وخود اين
احتياج به بازی يكی از حكمتهای پروردگار است ، يك مقدار انرژی در وجود
كودك ذخيره است كه او فقط بوسيله بازی میتواند اين انرژی را دفع بكند ،
بچه غريزهای دارد برای بازی كردن . حالا انسان اشخاصی را میبيند كه
میگويند میخواهم بچه راتربيت كنم . خوب ، چطور میخواهی تربيت كنی ؟
نمیگذارد بچه پنج شش ساله برود با بچهها بازی بكند ، هرمجلسی كه خودش
میرود بچه را هم میبرد برای اينكه تربيت بشود ، جلوی خنده او را میگيرد
، جلوی خوراك او را میگيرد . يا يك افرادی پيدا میشوند ( ما ديدهايم )
كه چون خود او معمم است ، يك عبا و عمامه و نعلين تهيه میكند ، بچه هت
ساله را عمامه سرش میگذارد ، عبا بدوشش میاندازد و همراه خودش اين
طرف و آن طرف میبرد . بچه بزرگ میشود در حالی كه احتياجات طبيعی
وجودش بر آورده نشده است ، همه اش به او گفتهاند ، خدا ، همهاش
گفتهاند ، قيامت ، همهاش گفتهاند ، آتش جهنم . تا در سنين بيست و چند
سالگی اين قوای ذخيره شده ، اين شهوتها و تمايلات
|