قضايم ، اسير رضا میپسندد |
رضايم بدانچه قضا میپسندد |
چرا دست يازم چرا پای كوبم |
مرا خواجه بی دست و پا میپسندد |
پاورقی : 1 - لهوف ص . 53
ايمان ، برای انسان تاج افتخار است كه بر سر میگذارد و برای يك مرد
مانند آن گردنبندی است كه يك زن جوان به گردن خود میآويزد . زينت است
، زيور است . « كانی باوصالی تتقطعها عسلان الفلوات بين النواويس و
كربلا » . ايها الناس ! الان از همينجا گويا به چشم خودم میبينم كه در آن
سرزمين چگونه آن گرگهای بيابانی ريختهاند و میخواهند بند از بند من جدا
كنند . « رضی الله رضانا اهل البيت » . ما اهل بيت از خودمان رضايی
نداريم ، رضای ما رضای اوست . هر چه او بپسندد ما آن رامیپسنديم . او
برای ما سلامت بپسندد ، ما سلامت را میپسنديم . بيماری بپسندد ، بيماری
میپسنديم . سكوت بپسندد ، سكوت میپسنديم . تكلم بپسندد ، تكلم . سكون
بپسندد ، سكون . تحرك بپسندد ، تحرك . گفت :
پاورقی : 1 - لهوف ص . 53 |