پاورقی : 1 - وسائل ، ج 3 ، ص 17 ، ح . 11
شمردن ، استخفاف كردن ، بی اهميت تلقی كردن گناه ديگری است . پس از
وفات امام صادق ( ع ) ابو بصير آمد به ام حميده تسليتی عرض كند . ام
حميده گريست . ابوبصير هم كه كور بود گريست . بعد ام حميده به ابوبصير
گفت : ابوبصير ! نبودی و لحظه آخر امام را نديدی ، جريان عجيبی رخ داد .
امام در يك حالی فرو رفت كه تقريبا حال غشوهای بود . بعد چشمهايش را
باز كرد و فرمود : تمام خويشان نزديك مرا بگوئيد بيايند بالای سر من حاضر
شوند . ما امر امام را اطاعت و همه را دعوت كرديم . وقتی همه جمع شدند
، امام در همان حالات كه لحظات آخر عمرش را طی میكرد يك مرتب چشمش
را باز كرد ، رو كرد به جمعيت و همين يك جمله را گفت : « ان شفاعتنا لا
تنال مستخفا بالصلوش » ( 1 ) هرگز شفاعت ما به مردمی كه نماز را سبك
بشمارند ، نخواهد رسيد . اين را گفت و جان بجان آفرين تسليم كرد .
امام نفرمود كه شفاعت ما به مردمی كه نماز نمیخوانند نمیرسد آن كه
تكليفش خيلی روشن است ، بلكه فرمود به كسانی كه نماز را سبك میشمارند
. يعنی چه نماز راسبك میشمارند ؟ يعنی وقتی و فرصت دارد ، میتواند نماز
خوبی با آرامش بخواند ولی نمیخواند . نماز ظهور و عصر را تا نزديك
غروب نمیخواند ، نزديك غروب كه شد میرود يك وضوی سريعی ميگيرد و بعد
با عجله يك نمازی میخواند و فورا مهرش را میگذارد آنطرف ، نمازی كه نه
مقدمه دارد و نه مؤخره ، نه آرامش دارد و نه حضور قلب . طوری عمل میكند
كه خوب ديگر
پاورقی : 1 - وسائل ، ج 3 ، ص 17 ، ح . 11 |