است ، اگر بعد از آنكه تمام جوانانش هم كشته شدند ، لشكريان عمر سعد
توبه میكردند ، میگفت توبه همه تان را قبول میكنم ، بدليل اينكه يزيد بن
معاويه بعد از حادثه كربلا به علی بن حسين ( ع ) میگويد : آيا اگر من توبه
كنم قبول میشود ؟ فرمود : بله ، تو اگر واقعا توبه كنی قبول میشود ، ولی
او توبه نكرد . حر ، به حسين ( ع ) گفت : آقا اجازه بده من بروم به
ميدان ، جان خودم را فدای شما بكنم . فرمود تو مهمان ما هستی ، از اسب
بيا پائين ، چند لحظهای اينجا باش . عرض كرد : آقا ! اگر اجازه بدهيد
من بروم بهتر است . اين مرد خجالت میكشيد ، شرم داشت . چرا ؟ چون با
خودش زمزمه میكرد كه خدايا من همان گنهكاری هستم كه برای اولين بار دل
اولياء ترا لرزاندم ، بچههای پيغمبر ترا مرعوب كردم . چرا اين مرد حاضر
نشد در كنار حسين بن علی بنشيند ؟ چون انديشيد كه در حاليكه من
اينجانشستهام ، نكند يكی از بچههای حسين بيايد وچشمش به من بيفتد و من
غرق در شرمندگی و خجالت بشوم .
و لا حول و لا قوش الا بالله العلی العظيم و صلی الله علی محمد و آله
الطاهرين .
بسمك العظيم الاعظم ، الاعز الاجل الاكرم يا الله . . . اللهم اقض
حوائجنا ، و اكف مهماتنا ، و اشف مرضانا ، و ارحم موتانا و اد ديوننا ،
و وسع فی ارزاقنا ، و اجعل عاقبة امورنا خيرا ، و وفقنا لما تحب و ترضی
.
رحم الله من قرأ الفاتحة مع الصلوات .
|