پاورقی : 1 - سوره بقره ، آيه . 34
تعليم كرديم . بعد فرشتگان عالم بالا را در ميدان مسابقه اين انسان آورديم
. انسان از فرشتگان برنده شد . بعد به ايشان گفتيم : فرشتگان ! نگفتم من
چيزهائی میدانم كه شما نمیدانيد ؟ شما آن طرف سكه را خوانديد ، گفتيد :
اين موجود چون دارای شهوت غضب است ، خونريزی میكند ، آدم كشی و
خرابكاری میكند . ولی اين طرف سكه رانخوانده بوديد . همه اعتراف كردند
كه : « سبحانك لا علم لنا الا ما علمتنا »خدايا اعتراف میكنيم كه ما
نمیدانيم ، ما فقط آنچه را كه تو بما تعليم كنی میدانيم . از جهالتمان
بود كه آن سخن را گفتيم . آنوقت بفرشتگان گفتيم در پيشگاه اين موجود
خضوع و سجده كنيد . ( يعنی چه كه شما بخواهيد فرشتگان را بقوای اينجهان
تعبير كنيد ؟ ! به چيز ديگر تعبير نكنيد . میگوييم فرشتگان موجوداتی
هستند كه تمام قوای اين جهان مسخر آنهاست ) . « و اذ قلنا للملائكة
اسجدوا لادم فسجدوا الا ابليس »( 1 ) .
بهر حال بزرگترين تعبير از نظر قائل بودن رسالت و آزادی و اختيار برای
انسان ، همين است كه او را خليفه وجانشين حق میداند ، مكمل وجود و هستی
میداند . من خدا كه خودم خلاقم ، قسمتی از خلاقتيم را بتو تفويض كردم ،
بعهده توگذاشتم ، تو بايستی انجام بدهی ، تو مظهر فعاليت وخلاقيت منی .
مسئله ديگر درباره انسان مسئلهء سعادت و لذت انسان است . اين را هم
بطور اجمال و اشاره برگزار میكنم : انسان دنبال لذت میرود . طبعا لذتها
را از كجا بايد جستجو كند ؟ آيا لذت را از بيرون بايد
پاورقی : 1 - سوره بقره ، آيه . 34 |