اين نظريه يك اصل علمی است . داروين فلسفه نياورده ، يك نظريه علمی
آورده . هگل فلسفه آورده . هگل میگويد تمام هستی با اصل تكامل توجيه
میشود . داروين فقط نظريهای در باب جاندارها آورده ، يعنی داروين
نظريهای كه شامل تمام موجودات بشود نياورده ، ولی چون قبلا فلسفهای بر
اساس تكامل وجود داشت و اين نظريه به درد آن فلسفه خورد ، در واقع اين
نظريه در آن فلسفه جذب شد و الا خودش را ما به اسم فلسفه بخواهيم [
بخوانيم ] اين يك مسامحه است .
و اما آن اصل ديگر هگلی ، اصل تبديل كميت به كيفيت . آن هم باز از
طرف زيستشناسان به عنوان يك اصل علمی تاييد شد ولی زيستشناسان بعد از
داروين . اصل متاسيون ، اصل جهش بعد از داروين پيدا شد . داروين به چنين
اصلی قائل نبود . منتها اين اصل تنها در زيستشناسی تاييد نشده است ، در
غير زيستشناسی هم احيانا مويداتی آوردهاند ، گو اينكه اينها هنوز كافی
نيست برای اين كه ما اينها را مبنا برای يك اصل فلسفی تلقی كنيم .
يك مطلبی كه قبلا هم گفتهايم اين است كه بعد از همه تشكيكاتی كه در
دوره جديد درباره فلسفه شد كه آيا فلسفه میتواند وجود داشته باشد يا هر
چه هست علوم است ، كه اول يك نوع اعراضی از فلسفه پيدا شد و به علوم
اكتفا شد ولی بعد ديدند علوم جوابگوی بسياری از سوالات بشر نيست و
دوباره رو به فلسفه آوردند ، كه خود هگل در نيمه اول قرن نوزدهم بوده ،
يعنی اصلا نبوغ هگل مال نيمه اول قرن نوزدهم است ، بعد از آن تشكيكات ،
عدهای آمدند به فلسفهای به اصطلاح گرايش پيدا كردند ، اسمش را گذاشتند [
(فلسفه علمی " يعنی فلسفه باشد ، همان كليت فلسفه را داشته باشد ولی در
عين حال از علوم استنتاج شده باشد . اين كه اگر فرضا ما فلسفه علمی
اينچنين داشته باشيم ، میتواند ما را از همه نيازهای فلسفی كه قبلا فلسفه
برای ما حل میكرده است بینياز كند يا نه ، مساله جداگانهای است ، كه
البته نمیتواند . ولی حالا خود فلسفه علمی چيست ؟ فلسفه علمی در اين حدود
درست است : اگر يك اصلی را يك علم توضيح بدهد ، علم ديگر هم در قلمرو
خودش همان اصل را توضيح بدهد ، علم سومی هم در قلمرو خودش همان اصل را
توضيح بدهد ، لااقل علومی كه الان ما داريم در هر علمی ببينيم اين اصل وجود
دارد ، فلسفه علمی اين است كه آن وقت میآيد میگويد پس ما بايد اين را
به عنوان يك اصل كلی برای همه موجودات بپذيريم . مثلا اگر ببينيم اصل [
(تبديل كميت به كيفيت " در فيزيك صدق میكند در همه مسائل(نه فقط مثلا
در آب صدق كند) ، در زيستشناسی هم صدق میكند ، در آسمانشناسی هم صدق
میكند ، در معدنشناسی هم صدق میكند ، در زمينشناسی هم صدق میكند ،
میگوييم پس اين يك اصل كلی است ، پس يك فلسفه است ولی فلسفه علمی .
اما هنوز خيلی زود است كه ما نه به اتكا
|