كوه قاف است . پس همه راه بيفتيم برويم او را به رياست و آقايی و
پادشاهی خودمان برگزينيم . همه راه افتادند . از هفت منزل میگذرند، هفت
شهر عشق كه همه منازل ، منازل سلوك عرفان است. از منزل مثلا رضا گذشتند،
منزل تسليم ، منزل . . . تدريجا كم شدند . هميشه اينطور است ، آنهايی كه
راهی را شروع میكنند زيادند ولی آنهايی كه تا مقصد میروند كمند :
خليلی قطاع الفيافی الیالحمی
|
كثير و اما الواصلون قليل (1)
|
آن آخر كار كه به آن قله مقصد رسيدند سیتا بيشتر باقی نماندند . يك وقت
نگاه كردند ديدند سيمرغ همان خودشان هستند ، سيمرغ يعنی سیمرغ يعنی همان
خودشان ، يعنی حس كردند كه اينچنين نيست كه يك موجودی را در جای ديگری
گذاشته باشند بيرون از اينها كه بخواهند قطع مكان كنند ، از جايی به جای
ديگر بروند . تو وقتی حقيقت خودت را كاملا بشكافی بعد او را میبينی كه
از تو به خودت نزديكتر است . وقتی از خود خيالی و فانی خودت غايب
بشوی قائم به خود او میشوی .
آن افراد گاهی در حرفهايشان نقل میكنند ، میگويند پس اينها لابد مادی
مسلك بودهاند كه چنين حرفهايی گفتهاند !
اين بحثی بود راجع به " از خود بيگانگی " كه مقداری بحث كرديم ، اگر
مقدار بيشتری لازم باشد ، يك وقت ديگر .
پاورقی :
. 1 چهارده رساله فارسی ، ابن تركه ، ص . 300