اين يك راهی است كه اينها برای توجيه اخلاق از يك طرف(چون يك بن‏بستی‏
است)و فرار از پوچی‏گرايی از طرف ديگر [ پيدا كرده‏اند ، گفته‏اند ] ما
الان دو مشكل داريم . يك مشكل اين است كه يك موج پوچی‏گرايی در ميان نسل‏
جوان پيدا شده است . بعد از ضعيف‏شدن دين و مذهب اين موج پوچی‏گرايی‏
پيدا شده ، آيا می‏شود فلسفه‏ای به وجود آورد كه بدون بازگشت به مذهب‏
بتواند با پوچی‏گرايی مبارزه كند ؟ اين يك راه حلی است كه برای خودشان‏
فكر كرده‏اند . گذشته از مساله پوچی‏گرايی برای جوانهای روگردانده از مذهب‏
، خود جامعه به هر حال نيازمند به يك توجيه برای اخلاق است يعنی نيازمند
به يك فلسفه برای اخلاق است . مذهب ، خود فلسفه‏ای دارد برای اخلاق و
فلسفه هست ، نه خود مذهب ، نه به آن معنايی كه اغلب اينها می‏گويند كه‏
مثلا اميد به ثواب و ترس از عقاب ، فلسفه اخلاق است ، نه ، اميد به‏
ثواب و ترس از عقاب فلسفه اخلاق نيست ، بلكه اساسا اعتقاد به وجود
متعالی خداوند و اعتقاد به وجود متعالی انسان و " و نفخت فيه من روحی‏
" (1)ملاك فلسفه اخلاق است .
اينها می‏خواهند بدون آن كه رجوع به مذهب كرده باشند و بدون اين كه به‏
مساله پوچی‏گرايی جوانها كاری داشته باشند [ فلسفه‏ای برای اخلاق بسازند . ]
به هر حال جامعه نيازمند به يك فلسفه اخلاق است ، يك اخلاقی كه بتوان‏
برايش فلسفه‏ای درست كرد كه وقتی به فرد می‏گوييم راستی ، ولو اين كه نفع‏
تودر دروغ باشد ، بتواند به آن پايبند باشد . امانت ، ولو نفعت در
خيانت باشد ، بتواند وجدانش به آن پايبند باشد . شجاعت ، ولو منجر به‏
كشته شدن بشود ، بتواند به آن پايبند باشد . عفت ، ولو بر خلاف شهوت‏
شكم و دامن و امثال اينهاست ، بتواند به آن پايبند باشد . همين‏طور ايثار
، ازخودگذشتگی ، فداكاری ، همه اينها . فكر كردند با اين فلسفه می‏توانند
برای اخلاق هم يك توجيه و يك تكيه‏گاهی درست كرده باشند . اين يكی ، كه‏
راه انسان‏گرايی [ بود . ]

. 2 تكامل

تكيه‏گاه ديگرشان مساله تكامل است . اين هم تقريبا به همين‏جا برمی‏گردد
، با اين

پاورقی :
. 1 حجر / . 29