داشته باشد ، آزادی قلم داشته باشد ، آزادی سياسی داشته باشد . آيا كسی
حق دارد كه بيايد همه اينها را بفروشد ، مثلا به حكومت وقت بگويد چقدر
به من میدهی كه من آزادی قلمم را به تو بفروشم ؟ اين قدر پول میگيرم ديگر
چيز نمینويسم . چرا ما افرادی را كه چنين كاری میكنند محكوم میكنيم ؟
ممكن است آنها منطقی داشته باشند ، بگويند مگر شما قائل به آزادی نيستيد
؟ میگوييم بله . مگر هر فردی اختيار خودش را ندارد ؟ بله . من از جمله
آزاديهايی كه دارم همين آزادی قلم است و از جمله آزاديهايی كه دارم اين
است كه آزادم در اينكه آزادی قلم خودم را محدود كنم در مقابل پول ،
آزادی خودم را میفروشم . چطور اگر شما كتابتان را بفروشيد كسی شما را
ملامت نمیكند ، چون به خودتان تعلق دارد ، من هم آزادی خودم را فروختم ،
به خودم تعلق دارد . يا اگر كسی رای سياسی خودش را بفروشد چرا او را
محكوم میكنيم ؟ و حال آنكه او هم میتواند ادعا كند كه من آزادم . اينجا
شما يك امر ديگری را میتوانيد در مقابل اين اشخاص بگوييد . بايد بگوييد
نه ، شرافت انسانيت حقيقتی است مافوق خريد و فروش . انسان نمیتواند
آنچه را كه ملاك شرافت خودش است و انسانيت خودش است بفروشد . ناچار
چنين حرفی بايد بزنيم ، و الا حرف ديگری در اينجا نداريم .
ماركس اين حرف را در مورد كار میزند ، میگويد كار جوهر انسانيت است
و هر كسی كار خودش را بفروشد جوهر و گوهر خودش را فروخته است . حال
برويم سراغ مساله اصالت كار در مقابل انديشه ، و ارزش كار و نقش كار
نه فقط در تقدم كار بر انديشه ، بلكه به چند معنی ديگر . تقدم كار بر
انديشه يعنی تقدم كار درواقع بر شخصيت انسان ، يعنی كار انسان است كه
شخصيت او را میسازد . چون انسان آفريننده كار خودش است و كارش
آفريننده شخصيت خودش است ، پس انسان به وسيله كار خودش آفريننده
خودش است . پس تنها تقدم كار بر انديشه نيست ، بلكه تقدم كار بر
انسان است ، كه باز به معنی تقدم انسان بر انسان است ، به معنی خالق
شدن انسان خودش راست ، كه انسان خود را میآفريند . اين قسمتش همان
مطلبی است كه در اگزيستانسياليسم بيشتر توضيح داده شده است و بحث خيلی
خوب و عالی هم هست از نظر تلاقيهايی كه با فلسفه اسلامی دارد ، كه
انشاالله آنها را هم عرض میكنيم .
پس اين فلسفه تقدم كار بر انديشه ، تا اينجا میرسد كه كار آفريننده
انسان است و
|