عمل بپيوندد شرافت دارد ، يعنی آن علمی كه با عمل توام است ، علمی كه‏
به تعبير اينها خيزی است در راه فتح كردن ، محترم است . اينجا ضمنا ما
به يك معيار اخلاقی خاص هم برای كار می‏رسيم و آن اين است : وقتی كه‏
كمال و شرف انسان به كارش شد - كه باز هم راجع به اين قضيه توضيح‏
می‏دهيم - به همين دليل كار يك امر قابل فروش نمی‏تواند باشد . ( درست‏
توجه كنيد ، بعد تطبيق كردن اينها با مسائلی كه ما خودمان داريم خيلی‏
جالب درمی‏آيد، مخصوصا اگر برسيم با يك مقايسه كاملتر نتيجه‏گيری كنيم. )
الان خود ما چيزهايی را كه معيار شرف انسانيت است ، ارزشهای عالی‏
بشريت است آيا فوق فروش می‏دانيم يا نمی‏دانيم ؟ اگر كسی كار خودش را
بفروشد ما نه تنها او را مذمت نمی‏كنيم ، تقديس هم می‏كنيم ، [ می‏گوييم ]
كار می‏كند ، مزد می‏گيرد ، نان می‏خورد . قصه آن شعرهای جلال الممالك است:
شنيدم كارفرمايی نظر كرد
ز روی كبر و نخوت كارگر را
بعد كارگر به آن كارفرما حرفهايی گفت ، آخرش خلاصه می‏گويد چه منتی بر من‏
داری ؟ " گهردادی و پس دادم گهر را " مقصود اين است كه تو به من پول‏
دادی ، من هم عرق ريختم و گرفتم " پس چرا بايست منت يكدگر را " .
اين ديگر حداكثر اين قضيه است : كار می‏كند و مزد می‏گيرد . ولی اگر كسی‏
بخواهد اخلاق را مصرف كند پول بگيرد ، مثلا يك مقدار از راستی را بفروشد
پول بگيرد ، اين از نظر ما دنی‏ترين كارهاست ، می‏گوييم راستی قابل فروش‏
نيست [ كه ] من اين قدر پول می‏گيرم كه اين دروغ را بگويم . يا كسی عفت‏
را مايه به دست آوردن پول قرار بدهد . يا كسی آزادی را [ چنين كند . ]
چرا ما در فقه خودمان آزادی را قابل فروش نمی‏دانيم ؟ انسان به ملاك‏
ديگری می‏تواند برده بشود ولی انسان به ملاك آزادی خودش نمی‏تواند آزادی‏
خود را بفروشد ، يعنی در حدی كه آزاد است و آن شرافت ذاتی آزادی‏اش‏
سقوط نكرده است و هنوز وجود دارد او نمی‏تواند آزادی خودش را بفروشد .
يك كسی بگويد من در همه چيز آزادم و حتی آزادم كه آزادی خودم را از دست‏
بدهم . من می‏خواهم خودم را برده فلان كس كنم ، خودم را به او بفروشم ،
الناس مسلطون علی اموالهم ، يك " انفسهم " هم اضافه شود ، كه در اصل‏
نيست ، البته يك قاعده اختياری است ، انسانها بر اموال خودشان و بر
نفس خودشان مسلطاند ، من اختيار خودم را دارم ، می‏خواهم آزادی خودم را
بفروشم . ولی به تو اجازه نمی‏دهند ، می‏گويند تو حق نداری آزادی خودت را
بفروشی ، چون آزادی جوهر