پاورقی : . 1 اعراف / . 176 - . عنكبوت / 43 و حشر / . 21 . 3 فصلت / . 42
تاريخی بیارزش است ولی از نظر عملی با ارزش . [ همين طور ] داستانهايی
كه مولوی آورده . البته منشا بيشتر قريب به اتفاق اينها پيدا شده ، يعنی
اختراع خود مولوی نبوده ، يك ريشهای دارد ، ولی بسياری از اينها
ريشههايش افسانههای گذشته است كه خود مولوی هم احيانا میداند افسانه
بوده ، و بعضی موارد هم اگر ريشه تاريخی يا افسانهای قبل از مولوی دارد ،
مولوی خودش قضيه را پرورش داده ، بعد نتيجهاش را گرفته است . او
میگويد تو به نتيجه نگاه كن ، " خذالغايات و اترك المبادی " . او
كاری ندارد كه حالا اين قصه از نظر تاريخی واقعا راست است يا راست
نيست ، او بيشتر ، نظرش به آن نتيجه عملی است كه میخواهد بگيرد .
حتی بعضی از مصريها پا را بالاتر گذاشتهاند ، گفتهاند قرآن هم در قصص
خودش اين راه را طی كرده است ، يعنی گفتهاند قرآن هم صددرصد اعتبار
قضايای خودش را امضا نمیكند، چون خودش میگويد: ²" فاقصص القصص لعلهم
يتفكرون " »(1) يا میگويد : « " تلك الامثال " »(2)، به صورت امثال
ذكر میكند . لزومی ندارد كه مثلا قصه هابيل و قابيل يك واقعيت تاريخی
باشد كه بگوييم چون قرآن است و قرآن وحی الهی است و صادق القول است
پس قصه هابيل و قابيل يك قصه تاريخی است، يك واقعهای است كه در عالم
واقع شده است . يا حتی قصه آدم ، قصه نوح و . . . تمام اينها داستانهايی
است كه ارزش عملی دارد ، يعنی قرآن تكيهاش بر ارزش عملی قضاياست نه
بر ارزش نظری قضايا .
عدهای چنين فكری داشتهاند ، ولی البته فكر غلط و ناصحيحی است . آقای
طباطبائی از چيزهايی كه خيلی با آن مبارزه میكند همين فكر است ، كه هرگز
چنين چيزی [ نيست. قرآن ] ²"لا ياتيه الباطل من بين يديه و لا من خلفه"
(3) است . باطل و پوچ از هيچ راهی در قرآن نفوذ ندارد . غير حقيقت غير
حقيقت است ، پوچ پوچ است ولو اينكه شما آن را برای يك مقصد عالی
بياوريد .
حتی بعضی از بزرگان مثل بوعلی اين مساله را طرح كردهاند كه اصلا آيا
میشود از يك امر پوچ نتيجه صحيح گرفت ؟ يا نه ، برای اينكه ما به يك
نتيجه صحيح برسيم حتما بايد از يك راه صحيح برويم ، يعنی اصل " خذ
الغايات و اترك المبادی " اصل
پاورقی : . 1 اعراف / . 176 - . عنكبوت / 43 و حشر / . 21 . 3 فصلت / . 42 |