و قسم سوم را معقولات ثانيه فلسفی می‏نامند ( 1 ) .
اين بود خلاصه بيانی كه متأخرين در مورد معقولات ثانيه دارند و چنين به‏
نظر می‏رسد كه اين بيان - كه در منظومه سبزواری هست - در ميان متأخرين‏
پيدا شده باشد و شايد هم از اختصاصات حكيم سبزواری باشد . تا كنون ما
اين بيان را در كلمات ساير حكما و خصوصا حكمای بزرگ مانند ابن سينا و
صدرالمتألهين نديده‏ايم فقط در يكی از فصول اسفار ( 1 ) جمله‏ای هست كه‏
اين مطلب از آن استشمام می‏شود و شايد همين جمله منشاء بيان متأخرين شده‏
باشد . اما به هر حال اين نظريه مخدوش و ايرادات متعددی بر آن وارد
است كه به ذكر آن می‏پردازيم :

ايرادات وارده بر اين نظريه :

1 - اولين ايرادی كه بر بيان حاجی وارد است اين است كه مقسم همه اين‏
اقسام را عارض و يا محمول قرار داده است . يعنی هر وقت عارضی بر
معروضی و يا

پاورقی :
1 - معقولات اوليه معمولا در علوم مورد بحث قرار می‏گيرند ، مثلا در علم‏
فيزيك ما با نور ، صورت ، حرارت ، الكتريسيته ، آهن و غيره سر و كار
داريم كه اينها همه از معقولات اوليه بشمار می‏روند . بر عكس ، منطق ،
معقولات ثانيه منطقی را مورد بحث قرار می‏دهد و به هيچوجه با معقولات‏
اوليه سر و كار ندارد . همچنين معقولات ثانيه منطقی بجز در منطق در ساير
علوم ابدا مطرح نمی‏گردد . اما معقولات ثانيه فلسفی كه همان معانی عامه‏
هستند فلسفه را تشكيل می‏دهند . از معقولات اوليه نمی‏توان فلسفه بوجود
آورد . معقولات اوليه يكسره با خارج و معقولات ثانيه منطقی يكسره با ذهن‏
سر و كار دارند . اما معقولات ثانيه فلسفی از يك جهت شبيه معقولات‏
اوليه و از جهت ديگر شبيه معقولات ثانيه منطقی هستند و از يك طرف با
ذهن و از طرف ديگر با خارج ارتباط دارند .
1 - در كتاب اسفار ، جلد 2 ، صفحه 64 تعبيری هست در عروض خارجی و
عروض ذهنی كه با تعبير حاجی فرق می‏كند و مؤيد اشكالات ما بر بيان حاجی‏
است و بر خود آن بيان شايد چندان اشكالی وارد نباشد .