لانه منبع كل شرف
و الفرق بين نحوی الكون يفی
زيرا منشأ هر خير و كمالی وجود است و فرق ميان دو نحو از وجود ( خارجی‏
و ذهنی ) كافی است ( برای اثبات مطلوب ) .

پاورقی :
> در خارج نه از هستی خبری باشد و نه از چيستی و اين خلاف اصل بديهی و
قطعی اولی ماست كه : " واقعيتی بلكه واقعيتهايی در خارج از انديشه ما
هست " . اين اصل تكيه گاه و نقطه شروع فلسفه است و راه فلسفه از سفسطه‏
و راه رئاليسم از ايدئاليسم در همين نقطه از يكديگر جدا می‏شود .
همچنين ممكن نيست هيچ كدام اعتباری نباشند و هر دو اصيل باشند . زيرا
اگر هر دو اصيل باشند يا اينست كه در خارج متحدند و مجموعا يك واحد
واقعيت را تشكيل می‏دهند يا دو واحد واقعيت را تشكيل می‏دهند . اگر در
خارج متحد باشند لازم می‏آيد حيثيت وجود عين حيثيت ماهيت باشد و حال‏
آنكه بالضروره حيثيت ذاتی وجود غير از حيثيت ذاتی ماهيت است ، بعلاوه‏
لازم می‏آيد همه ماهيتها يك ماهيت باشند ، زيرا هر ماهيتی مساوی با وجود
خواهد بود و قهرا همه ماهيتها مساوی هم و عين هم خواهند بود ، و اگر
مجموعا دو واحد را تشكيل دهند مستلزم اينست كه هيچ واحدی وجود نداشته‏
باشد زيرا هر يك از دو واحد نيز به نوبه خود مركب خواهند بود از ماهيت‏
و وجود ، و هر يك از آن ماهيت و وجودها نيز از ماهيت و وجود ديگری و
همچنين الی غير النهايه ، و منتهی نخواهد شد به ماهيت و وجودی كه مركب‏
از ماهيت و وجود ديگری نباشد . يعنی هر واحدی مركب از دو واحد خواهد
بود و آن واحد نيز به نوبه خود از دو واحد ديگر مركب خواهد بود و همين‏
طور الی غير النهايه و به واحد غير مركب از دو واحد منتهی نخواهد شد .
پس به واحد واقعی نخواهيم رسيد و چون به واحد واقعی نمی‏رسيم كثير واقعی‏
نيز نخواهيم داشت . پس لازمه اينكه ماهيت و وجود دو حيثيت جداگانه‏
واقعی در كنار هم باشند ، اينست كه واحد مفروض ما مثلا انسان وجود
نداشته باشد . پس طبق اين فرض نيز سقوط خواهيم كرد به دره هولناك‏
انكار واقعيت خارج و پوچ اندر پوچ دانستن جهان