و ثانيا معاد به معنی اعاده معدوم نيست . و اشياء - خصوصا انسانها -
معدوم نمی‏شوند تا اينكه پس از انعدام مجددا مخلوق شوند بلكه معدوميت ،
معدوميت نسبی است . مثلا انسانی كه می‏ميرد از زندگی‏ای كه داشته است‏
معدوم شده است ، نه اينكه به كلی از صفحه وجود محو و نابود شده باشد . و
بلكه به يك معنی بنابر عقيده فلاسفه هيچ چيز از صفحه وجود معدوم نمی‏شود .
حاجی سبزواری نيز در آخر اين مبحث ذكر می‏كند كه عقيده متكلمين در مورد
انعدام مخلوقات و معاد جسمانی كه اجسام پس از انعدام دوباره اعاده‏
می‏شوند مضر به قول ما نيست . گر چه در اينجا راجع به اين مطلب توضيحی‏
نمی‏دهد ولی ارجاع می‏كند به باب معاد كه در آنجا ثابت كرده است كه‏
امتناع اعاده معدوم با اعتقاد به معاد جسمانی منافاتی ندارد .
پس مقصود از اعاده معدوم ، اعاده عين شخص معدوم شده است ( 1 ) البته‏
ما گاهی در تعبيرات خود شبيه يك شی‏ء را عين خود آن شی‏ء فرض می‏كنيم و
يا به جای شخص ، " نوع " را در نظر می‏گيريم . مثلا در بعضی از موارد از
لحاظ آنكه غرض انسان قائم به " نوع " چيزی است نه به " شخص " آن ،
نوع آن چيز را به جای شخص در نظر می‏گيرد ، مانند اينكه انسان به پول‏
علاقه‏مند است ، ولی به يك واحد معين و شخص معين از پول علاقه ندارد ،
بلكه هر واحد معادل ديگر می‏تواند قائم مقام آن بشود . و لهذا اگر فردی‏
دارای يك اسكناس يكصد ريالی باشد و كسی

پاورقی :
1 - در اينجا ممكن است اين شبهه برای عده ديگری پيش بيايد كه چون‏
اساسا موجود معدوم نمی‏شود بنابراين اين بحث موضوع ندارد . ما در مقدمه‏
مقاله هشتم " اصول فلسفه و روش رئاليسم " درباره اين مطلب بحث كافی‏
كرده‏ايم . جواب اين شبهه را از آنجا بايد مطالبه كرد .