1 - بعضی از امور " خارج " ظرف وجود يا ظرف عدم آنها است .
2 - بعضی از امور مثل " وجود " و " عدم " ( و بلكه جميع معقولات‏
ثانيه فلسفه به معنی اخص ) ، " خارج " ظرف خود آنها است .
بنابراين آنجا كه می‏گوئيم " زيد موجود است " به اين معنی است كه "
خارج " ظرف وجود و تحقق زيد است و نيز " خارج " ظرف خود وجود است‏
. همچنين آنجا كه می‏گوئيم " زيد معدوم است " به اين معنی است كه "
خارج " ظرف عدم زيد است و نيز " خارج " ظرف خود عدم است . آنگاه‏
از اين مطلب چنين نتيجه می‏گرفتند كه موجود يا معدوم خارجی چيزی است كه‏
" خارج " ظرف وجود يا عدم او باشد و در نتيجه اشكال ، حل و تناقض‏
مرتفع می‏گردد ، زيرا وقتی می‏گوئيم " زيد معدوم است در خارج " هر چند
" خارج " ظرف عدم زيد است ولی مستلزم اين نيست كه عدم در خارج موجود
باشد . پس اين تناقض كه ادعا شده بود كه اگر " عدم " ، صفت شی‏ء باشد
در خارج ، لازم می‏آيد كه در خارج موجود باشد مرتفع می‏گردد .
اما اين پاسخ كه مبتنی بر طرز فكر اصالت ماهوی است جواب صحيحی نيست‏
. زيرا :
اولا : لازمه اين بيان اين است كه هر يك از وجود و عدم نه موجود است و
نه معدوم و تنها ماهيت است كه صلاحيت اتصاف به موجوديت و معدوميت را
دارد و اين باطل است . زيرا به ضرورت حكم عقل هر چيزی را كه ما فرض‏
كنيم يا در خارج موجود است يا معدوم ، نه ممكن است كه هم موجود باشد و
هم معدوم ، و نه ممكن است كه نه موجود باشد و نه معدوم ، و همچنانكه در
پاورقی‏های " اصول فلسفه و روش رئاليسم " كاملا توضيح داده‏ايم اصل‏
امتناع تناقض يكی از دو