پاورقی : 1 - با اين تفاوت كه بی نيازی نوع اول بی نيازی " فوق العليه " است و بی نيازی نوع دوم بی نيازی " تحت العليه " است . اين مطلب در مبحث " جعل " بحث شده است .
ذاتی " است نه هستی و نه سابقه نيستی . يعنی ذات و ماهيت اشياء
متفاوت است ، گاهی ذات اقتضا دارد هستی را و گاه اقتضا دارد نيستی را
در اين دو صورت آن ذات بی نياز از علت است ( 1 ) . به عبارت ديگر
وجوب و امتناع ملاك بی نيازی از علت است . و اما گاه هست كه ذات نه
اقتضا دارد هستی را و نه اقتضا دارد نيستی را بلكه لا اقتضا است و لا
اقتضائی ذاتی همان امكان ذاتی است و همان است كه سبب میشود شیء
نيازمند به علت باشد .
ضمنا معلوم شد كه طبق عقيده ماديين " نيستی " ملاك بی نيازی از علت
است و طبق نظريه متكلمين " قدم " ملاك بی نيازی است و اما طبق نظريه
حكماء الهی " وجوب و امتناع ذاتی " ملاك بی نيازی است .
طبق نظريه اول ، موجود مساوی است با حادث و يا ممكن . يعنی موجود و
حادث و ممكن مفاهيم متساوی هستند و طبق نظريه دوم موجود بر دو قسم است
: يا حادث و ممكن است و يا قديم و واجب . يعنی حادث مساوی با ممكن
است و قديم مساوی با واجب و موجود اعم از هر دو است . اما طبق نظريه
سوم موجود بر دو قسم است يا واجب است و يا ممكن و ممكن بر دو قسم است
يا حادث است و يا قديم و اما واجب منحصر است به قديم .
از اينجا است كه حكماء مانعی نمیبينند كه معتقد باشند به يك سلسله
حقايق قديم زمانی كه در عين حال معلول و مخلوق واجب تعالی بوده باشند و
آنها به اصطلاح حكماء الهی ، " عقول قاهره " ناميده میشوند . ولی
متكلمين وجود هر نوع قديم زمانی را غير از واجب تعالی منكرند . حاجی
سبزواری كه تابع نظريه
پاورقی : 1 - با اين تفاوت كه بی نيازی نوع اول بی نيازی " فوق العليه " است و بی نيازی نوع دوم بی نيازی " تحت العليه " است . اين مطلب در مبحث " جعل " بحث شده است . |