لا ميز فی الاعدام من حيث العدم |
و هو لها اذا بوهم ترتسم |
پاسخ سؤال اول :
اينكه گفته شد كه ما اعدام را در خارج از يكديگر متمايز میكنيم سخن درستی است ، زيرا ذهن ما عدم را يك صفت خارجی اشياء اعتبار میكند . مثلا آنجا كه میگوئيم " زيد معدوم است " ، ظرف اين عدم را ( و يا ظرف اين نسبت را ) خارج اعتبار میكنيم ، يعنی میگوئيم اين شیء در ظرف خارج معدوم است . اينجا است كه مشكل بزرگی در ميان فلاسفه قديم و جديد بروز كرده است داير بر اينكه چگونه خارج ، ظرف عدم واقع میشود ؟ آيا واقعا عدم موجود است ؟ چنين چيزی كه تناقض است . قدماء فلاسفه اسلامی كه طرز فكرشان بر حسب معمول ، اصالت ماهوی است اين معما را اينگونه حل كردهاند كه امور بر دو گونهاند :