ديگری نيست بلكه ايجاد كردن كه فعل و افاضه علت است عين وجود و تحقق‏
يافتن معلول است .
همين بيان كه مبنی بر وحدت ايجاد و وجود است برای ما كافی خواهد بود
كه بفهميم حق با اصالت وجوديها است كه می‏گويند اصالت از آن وجود است‏
هم در جعل و هم در تحقق زيرا معلوم شد كه معلول و مجعول حقيقتی است كه‏
در ذات خود عين موجد و عين ايجاد است و آن داده شده‏ای كه می‏تواند در
عين حال عين دادن باشد وجود است و جز با فرض اصالت وجود معنا ندارد
زيرا " الماهيه من حيث هی ليست الا هی " اين برهانی است كه ما اقامه‏
كرده‏ايم و شايد با برهان قوم قابل انطباق باشد .

مقدمه يازدهم :

در مقدمه پنجم ، در اينكه بحث معروف جعل ، ( 1 ) در جعل تأليفی جاری‏
باشد ترديد كرديم . اكنون می‏گوئيم بنابر اصالت وجود ، در جعل و در تحقق‏
، حقيقت ايجاد عين حقيقت وجود است و چگونه ممكن است ما حقيقت ايجاد
را تقسيم بكنيم به ايجاد فی نفسه و ايجادی كه رابط است ، زيرا هر ايجادی‏
را در نظر بگيريم حقيقتش رابط است پس دو نوع ايجاد نمی‏توانيم داشته‏
باشيم . و بنابراين كه وجود مجعول است و وجود عين ايجاد است چنين به‏
نظر می‏رسد كه ما دو نحوه جعل و دو نحوه وجود و دو نحوه ايجاد نداريم .
حقيقت مطلب اين است كه در مواردی كه توهم می‏شود كه جعل تأليفی وجود
دارد مثل مورد جعل صورت برای ماده و جعل عرض از برای موضوع جز جعل بسيط
چيز ديگر نيست يعنی چنين نيست كه بتوان چيزی را مفروض -

پاورقی :
1 - يعنی اينكه آيا جعل به وجود تعلق می‏گيرد يا به ماهيت يا به‏
صيرورت