مبداء اين حمل ذات زيد نيست ، يعنی ذات زيد از آن جهت كه ذات زيد
است استحقاق حمل " عالم " را ندارد ، بلكه آن جهت كه دارای كيفيت و
حالتی است كه بر وجود علاوه شده و ضميمه گشته است .
اما گاهی محمولی بر موضوعی حمل میشود به حمل صحيح و راستين بدون آنكه
محمول مرتبهای ديگر از وجود را اشغال كرده باشد و بدون آنكه در خارج چيزی
بر وجود موضوع علاوه شده باشد و به آن ضميمه گشته باشد ، بلكه ذات موضوع
از آن جهت كه ذات موضوع است استحقاق حمل آن محمول را دارد و به آن
متصف است ، مثل اينكه میگوئيم زيد حادث است ، خدا قديم است ، زيد
معلول است ، عمرو بر زيد مقدم است . حدوث ، قدم ، معلوليت ، تقدم ، و
امثال اينها در عين اينكه بر موضوعاتی حمل میشوند اموری علاوه و ضميمه بر
ذات موضوعات و موصوفات خود نيستند . بلكه اين ذهن ما است كه با قدرت
فعاله شگفت انگيز خود اين معانی و مفاهيم را از حاق ذات اشياء انتزاع
میكند و بر آنها حمل مینمايد و اتفاقا اين مفاهيم و معانی انتزاعی ،
فطریترين و صادقترين معانی و مفاهيم ذهنی میباشند .
اين معانی و مفاهيم كه هميشه به صورت محمول و صفت بر اشياء ديگر صدق
میكنند ولی خود هرگز موضوع يك محمول ( خواه وجود يا يك محمول ديگر )
واقع نمیشوند حتی درباره معدومات نيز صدق میكنند . يعنی لزومی ندارد كه
حتی موصوف آنها وجود خارجی داشته باشد ، مثل اينكه میگوئيم سيمرغ ممكن
الوجود است ، يا شريك الباری ممتنع الوجود است . بديهی است كه سيمرغ
و شريك الباری خود معدومند و در عين حال به صفت امكان يا امتناع متصف
میشوند و اين خود يك دليل قاطع است بر اعتباری بودن اينها ، يعنی بر
اينكه
|