و هی غنيه عن الحدود
ذات تاس فيه بالوجود
اين مواد سه گانه از تعريف بی نياز می‏باشند و در اين جهت اقتدا به‏
وجود دارند .
شرح : در اول هر باب و هر فصل بايد موضوع آن باب يا آن فصل تعريف‏
شود تا معلوم گردد كه بحث در اطراف چيست ؟ در اينجا نيز اين پرسش‏
می‏آيد كه تعريف هر يك از مواد سه گانه چيست ؟
جواب اين است كه اينها بی نياز از تعريف می‏باشند و امكان تعريف‏
برای اينها وجود ندارد . مفهومی نيازمند به تعريف است و امكان تعريف‏
برايش هست كه بديهی و معلوم اولی نفس نباشد ، اما اگر يك مفهوم بديهی‏
و معلوم اولی نفس شد و جهل و ابهامی در مفهومش نبود كه نيازمند به‏
توضيح و تعيين و معلوم كردن باشد ، بی نياز از تعريف است و به عبارت‏
ديگر معانی و مفاهيمی كه بلاواسطه

پاورقی :
> است ، مانعی ندارد كه هر سه قسم را بپذيرد .
اين نكته بايد دانسته شود كه بنا بر اصالت وجود ، اگر حقيقت وجود را
در نظر بگيريم نه ماهيت اعتباری را ، هيچ يك از اينها " ماده " يا "
جهت " نخواهند بود . زيرا ماده عبارت است از كيفيت نسبت محمول به‏
موضوع ، و جهت ، تعبير لفظی اين كيفيت است . و نسبت كه موضوع اين‏
كيفيت است مربوط به عالم ذهن است نه عالم خارج ، وجوب در عالم خارج‏
عين حقيقت وجود و واجب است ، نه كيفيت انتساب وجود به واجب .
همچنين امكان عين وجودات فقری و ربطی است ، نه كيفيت انتساب آن‏
وجودها بذات اشياء . و اما اگر ماهيت را كه بنابراين مبنا امر اعتباری‏
است در نظر بگيريم البته مانعی نيست كه هر يك از اينها " ماده " يا
" جهت " ناميده شود . تمام احكامی كه بنابر اصالت ماهيت بر ماهيت‏
جاری می‏شود ، بنا بر اصالت وجود نيز عينا همان احكام بر ماهيت جاری‏
می‏شود ولی اصالت خود را از دست می‏دهد و جنبه اعتباری پيدا می‏كند .