حافظه موجود بوده ( 1 ) و قبل از آن هم به صورت جزئی و به صورت حسی در
حاسه موجود بوده و بعدا به كمك قوه تجريد و تعميم ذهن به صورت كلی در
آمده است . اما معقولات ثانيه مسبوق به احساس و تخيل و جزئيت نيستند ،
يعنی ابتدائا بطور جزئی و از راه حس وارد ذهن نشده‏اند . مثلا " وحدت "
كه يك معقول ثانی است صورت خيالی و نيز صورت حسی نداشته و ندارد .
3 - معقولات اوليه جنبه اختصاصی دارند ، يعنی اختصاص به يك نوع خاص‏
و يا يك جنس خاص و يا حداكثر يك مقوله خاص دارند . اما معقولات‏
ثانيه جنبه عمومی دارند يعنی اختصاص به نوع خاص و جنس خاص و مقوله‏
خاص ندارند و نمی‏توان يك شی‏ء يا يك عده از اشياء را در ميان ساير
اشياء متمايز كرد و آنها را به عنوان مصاديق آنها مفهوم نشان داد و لهذا
معقولات ثانيه از امور عامه محسوب می‏شود . به عبارت ديگر معقولات اوليه‏
فاقد جنبه فلسفی و عمومی است اما معقولات ثانيه واجد جنبه فلسفی است .
معقولات ثانيه وسيله‏ای است برای ذهن كه علی رغم تصورات ماهوی كه انواع‏
و اجناس به صورت جدا و مباين تصور می‏شود ، تمام جهان را تحت مفاهيم و
عناوين مشترك و مشابهی در می‏آورد . اگر ما معقولات ثانيه را نداشتيم ،
مفاهيم عامه كه سراسر هستی را شامل شود نداشتيم و اگر مفاهيم عامه را
نداشتيم فلسفه به معنای حقيقی كلمه را نداشتيم و اگر مبانی اوليه فلسفه‏
را نداشتيم هيچ علمی از علوم گوناگون را نداشتيم ( 2 ) .
معمولا حكماء اهميت ذهن انسان را در مقابل ذهن حيوانات از جنبه‏

پاورقی :
1 - يعنی تصور اين تلخی يا آن تلخی در حافظه موجود بوده است .
2 - اين مطلب در پاورقی‏های جلد دوم " اصول فلسفه و روش رئاليسم "
تا حدی توضيح داده شده است .