و معقول مجموعا يك واحد را تشكيل می‏دهند و اختلاف اين دو صرفا اختلاف‏
مفهومی است و يا آنكه دو واحد را تشكيل می‏دهند ( و مفهوما و مصداقا با
يكديگر اختلاف دارند ) . بحث اتحاد عاقل و معقول درباره همين مطلب است‏
.

مقدمه دوم :

بطور كلی در نظر ابتدايی ، انسان گمان می‏كند كه هرگاه لفظ و مفهوم‏
مختلف شد معنی و واقعيت نيز بايد مختلف باشد . در ابتدا انسان‏
نمی‏تواند بپذيرد كه يك واحد واقعيت دارای دو عنوان و دو مفهوم مختلف‏
باشد كه با دو لفظ مختلف تعبير شود و لهذا در ابتدا برای اذهان ، امر
غير قابل قبولی به نظر می‏رسد كه گفته شود عقل و عاقل و معقول همواره يك‏
واحد را تشكيل می‏دهند . ولی تحقيقات فلسفی درباره ذهن و طرز انديشه سازی‏
ذهن برای ما ثابت می‏كند كه خاصيت ذهن اين است كه تحت قواعد و قوانين‏
معين انديشه سازی كرده و كثرتی را به وجود می‏آورد كه اين كثرت ربطی به‏
كثرت مصاديق خارجی ندارد . و ما اين قسمت از تحقيقات فلسفی را گاهی به‏
نام بخش روانشناسی فلسفه و يا بخش فلسفی - روانشناسی می‏ناميم . البته‏
نبايد انتظار داشت كه اين سبك تحقيق درباره ذهن در كتب روانشناسی‏
معمولی حل و فصل شود . اين تحقيق خود دامنه وسيعی دارد كه به تدريج گفته‏
خواهد شد .

مقدمه سوم :

اختلافی كه در باب اتحاد عاقل و معقول است در مورد تعقل انسان به غير
ذات خود می‏باشد يعنی بحث در اين است كه هنگامی كه انسان مثلا فضا را
تعقل می‏كند آيا وجود خودش و وجود اين معقول يك واحد است يا دو واحد .
ولی در