مقدم غير از وجود مؤخر است . نقل كلام میشود به آن وجود مقدم كه آن نيز
بنا به فرض عارض بر ماهيت است و چون عارض است معلول است و چون
معلول ذات است پس ذات بايد وجودی قبل از اين وجود معلول داشته باشد .
بار ديگر نقل كلام میشود به وجود قبل از اين وجود ، آن نيز چون عارض است
معلول است و چون معلول ذات است مسبوق است به وجود قبلی و هكذا الی
غير النهايه ، پس لازم میآيد ذات حق دارای بی نهايت وجود ذات باشد كه
هر كدام معلول ديگری است و اين تسلسل است و محال است ( 1 ) .
پاورقی :
1 - شك نيست كه حق تعالی وجود محض است ، و براهين متقن بر آن اقامه
میشود ولی برهانی كه در بالا نقل شده فوق العاده ضعيف است . زيرا اساس
اين برهان اينست كه وجود عارض ماهيت است و هر عارضی معلول است ، و
حال آنكه بنا بر اصالت وجود ، ماهيت از لوازم وجود است و در نيازمندی
و عدم نيازمندی به علت ، تابع وجود است ، اگر وجودی واجب و مستغنی از
علت باشد ماهيت آن نيز بالتبع واجب و مستغنی از علت است . ( رجوع
شود به سفر سوم اسفار ، همين فصل ) .