مفهومه من أعرف الاشياء
|
و كنهه فی غايه الخفاء
|
مفهوم ذهنی وجود از شناختهترين چيزهاست و ( اما ) واقعيت وجود در
نهايت پنهانی است
شرح : در اين بيت تفكيك شده ميان مفهوم وجود ، و حقيقت وجود ، مفهوم
وجود به بيانی كه گذشت يك مفهوم بديهی است ، و اما حقيقت وجود نه
تنها بديهی نيست ، نظری نيز نيست ، زيرا بديهی و نظری هر كدام قسمتی از
مفهوم ذهنی میباشند كه تحت احاطه علمی در میآيد با اين تفاوت كه مفهوم
بديهی مفهوم روشنی است ، نيازی به تحليل و شكافتن و يا معرفی از راه
لوازم و آثار ندارد ولی مفهوم نظری مفهومی مبهم است و نيازمند به تحليل
و تجزيه و حداقل به معرفی از راه لوازم و آثار است .
اما حقيقت وجود اساسا به ذهن منتقل نمیشود تا گفته شود كه بديهی است
يا نظری . البته واضح است كه اين تفكيك ميان مفهوم و ميان حقيقت وجود
مبتنی بر مسئله اصالت وجود است كه برای وجود حقيقت عينی قائل است ،
اما بر اعتباريت وجود ، اين تفكيك موضوع ندارد ( 1 ) .
پاورقی :
> دو تاست . گاهی میگويند " شرح الاسم " و مقصود همان تعريف لفظی
است ، چنانكه در عبارت بوعلی در نجات آمده است كه : " الوجود لا يمكن
ان يشرح بغير الاسم " و گاهی " شرح الاسم " به تعريف حدی گفته میشود
قبل از آنكه وجود محدود محرز شده باشد . در عبارت بالا كه میگويد : "
" اصطلاح اول رعايت شده است .
1 - ضمنا اين نكته بايد يادآوری شود كه همانطور كه قبلا در مقدمه گفته
شد ، ظهور و خفا بر دو قسم است : ظهور و خفای برای خود ، ظهور و خفای
برای ما . قبلا گفتيم كه حقيقت " وجود " مساوی " ظهور " است ، پس
اينكه گفته میشود : حقيقت وجود در نهايت خفاست مقصود خفای برای ماست
نه خفای برای خود ، حقيقت وجود برای خود عين ظهور است .