پاورقی : 1 - از آنچه گفته شد ضمنا پاسخ پرسشی كه در اول فصل مطرح كرديم كه آيا امكان >
ضرورت وصفی . مثلا رابطه عدد چهار با جفت بودن ضروری است و ذات موضوع
قطع نظر از هر قيد و شرطی ايجاب میكند محمول را . يعنی عدد چهار از آن
جهت كه عدد چهار است ايجاب میكند جفت بودن را بدون دخالت هيچ شرط و
قيدی پس ضرورتی كه در اينجا هست ضرورت ذاتی است .
اما يك معدود خاص مثلا گردو يا تخم مرغ به خودی خود ايجاب نمیكند كه
جفت باشد بلكه به شرط چهار بودن يا شش بودن و امثال اينها ايجاب میكند
كه جفت باشد . پس ضرورتی كه اينجا هست ضرورت وصفی و شرطی است .
از طرف ديگر هر جا كه ضرورت وصفی باشد امكان ذاتی هم هست يعنی ذاتی
كه به واسطه يك قيد و شرط اقتضاء میكند محمول معينی را ، قطعا قطع نظر
از آن قيد و شرط چنين اقتضائی ندارد بلكه لااقتضاء است پس با قطع نظر از
آن قيد و شرط امكان ذاتی دارد .
در مثال بالا گردو يا درخت به حسب ذات خود امكان ذاتی دارد كه جفت
باشد ولی با قيد چهار يا شش يا دو و يا هشت بودن ايجاب میكند جفت
بودن را .
حالا اگر رابطه موضوعی با محمولی چنان باشد كه نه ذات موضوع به تنهائی
ايجاب كند محمول را و نه ذات موضوع به اضافه يك قيد و شرطی چنين
اقتضائی بكند ، يعنی نه ضرورت ذاتی در كار باشد و نه ضرورت وصفی ، در
اينجا میگوئيم رابطه موضوع و محمول ، امكان اخص است . ضمنا معلوم شد كه
هر جا كه امكان اخص هست امكان خاص هم هست . پس امكان خاص اعم است
از امكان اخص همچنانكه قبلا گفتيم كه امكان عام اعم است از امكان خاص (
1 ) .
پاورقی : 1 - از آنچه گفته شد ضمنا پاسخ پرسشی كه در اول فصل مطرح كرديم كه آيا امكان > |