وجود هر چيزی را غير از وجود چيز ديگر می‏دانيم و هر يك را از ديگری سلب‏
می‏كنيم و مثلا می‏گوئيم : وجود زيد غير از وجود عمرو است و وجود عمرو غير
از وجود زيد است ، همچنين كثرت و مغايرتی بين اعدام اشياء قائل هستيم‏
به طوری كه می‏گوئيم : عدم زيد غير از عدم عمرو است و عدم عمرو غير از
عدم زيد است و بالضروره چنين می‏يابيم كه هر عدمی غير از عدم ديگر است و
لذا دو قضيه " زيد معدوم است " و " عمرو معدوم است " برای ما دو
معنی مختلف و متمايز دارد همانطور كه دو قضيه " زيد موجود است " و "
عمرو موجود است " برای ما دو معنی مختلف دارد . اكنون كه به تمايز بين‏
اعدام و همچنين تمايز بين وجودات پی برديم می‏خواهيم بدانيم منشاء تمايز
اعدام چيست ؟
شك نيست كه هنگامی ما می‏توانيم بحث از تمايز به ميان آوريم كه در
واقع و نفس الامر ، دو شيئيت وجود داشته باشد وگرنه لا شی‏ء چيزی نيست كه‏
بتواند از يك شی‏ء و يا فرضا از يك لا شی‏ء ، تمايز پيدا كند . مثلا اگر من‏
لباسی دارم و شما لباس ديگری داريد و يا من كتابی دارم و شما كتاب‏
ديگری داريد در اينجا می‏توانيم از فرق اين دو لباس و يا اين دو كتاب‏
سخن بگوئيم و يا اگر فرض كنيم به زيد جايزه‏ای داده شده است و به عمرو
نيز جايزه‏ای داده شده است می‏توانيم از تشابه يا تمايز اين دو جايزه سخن‏
به ميان آوريم . اما اگر لباس و كتاب و جايزه‏ای در ميان نيست آيا
می‏توان گفت فرق اين لباسی كه من ندارم با لباسی كه شما نداريد در چيست‏
و يا فرق كتاب معدوم من با كتاب معدوم شما در چيست و يا فرق جايزه‏
دريافت نشده زيد با جايزه دريافت نشده عمرو در چيست ؟ مسلم است كه‏
پاسخ اين پرسش ، منفی است . پس بايد شيئيت و واقعيتی در كار باشد تا
بتوان از تشابه و تمايز سخن گفت .