زيرا خلف است و خلاف مفروض ماست كه گفتيم اين صفت از لوازم ذات‏
موصوف نيست و به تعبير ديگر اتحاد فاعل و قابل در فعل و قبول‏های خارجی‏
و عينی محال است .
به همين دليل است كه اگر ببينيم جسمی حركت می‏كند مثلا اتومبيل راه‏
می‏رود يا ستارگان در مدارهای بالخصوص حركت‏های معينی را انجام می‏دهند و
يا يك ذره در داخل يك اتم به نحو خاص حركت می‏كند از خود می‏پرسيم كه‏
چرا حركت می‏كند ؟ اين " چرا " سئوال از علت است و به تعبير ديگر
سئوال از جعل تأليفی و علت تأليفی قضيه است ولی ما هرگز از خود يا
ديگران نپرسيده‏ايم كه چرا عدد چهارم زوج است و عدد پنج فرد ، يا
نپرسيده‏ايم كه چرا سه زاويه مثلث كمتر يا بيشتر از دو قائمه نيست ( 1 )
و اساسا ذهن ، خود را نيازمند به اين سئوال نمی‏داند زيرا می‏داند همان‏
چهار بودن كافی است برای زوج بودن و همان مثلث بودن كافی است برای‏
مساوی بودن زوايای مثلث با دو قائمه .
و به تعبير ديگر يك وقت هست كه برای يك چيز دو راه باز است ،
می‏تواند در اين راه برود و می‏تواند به آن راه ديگر برود . در اينجا اگر
در يك راه بالخصوص رفت قطعا يك علت خاصی از خارج دخالت كرده است‏
مثلا اگر در يك سطح مستوی دائره‏ای را فرض كنيم و گلوله‏ای را روی نقطه‏
مركزی اين دائره فرض نمائيم به هر تعداد شعاع كه از مركز دائره به محيط
بتوان فرض كرد خط سير برای اين گلوله نيز فرض می‏شود بنابراين اگر اين‏
گلوله يكی از شعاعها را در حركت خود انتخاب كرد قطعا يك علت خارجی (
گو اينكه ما نتوانيم او را تشخيص بدهيم ) وجود داشته است ولی در همين‏
مثال بين محيط دائره

پاورقی :
1 - البته در فضای اقليدسی و نه در ساير فضاهای هندسی .