با قطع نظر از واسطه تقييدی فقط ، معلول است و سخن ما در اين است كه "
معقول " با قطع نظر از جميع اغيار معقول است .
اكنون اگر گفته شود كه پس " معقول " را به " موجود " قياس كن ،
همانطور كه بر موجودی " موجوديت " با واسطه تقييدی و تعليلی صادق است‏
مثل ماهيت ، و بر موجودی " موجوديت " با واسطه تعليلی و نه تقييدی‏
صادق است مثل موجوديت وجود ممكن و بر موجودی موجوديت بلاواسطه مطلقا ،
صادق است پس معقوليت نيز بايد چنين باشد .
در پاسخ می‏گوييم فرق است بين اين دو ، موجوديت ممكن عين اضافه‏اش به‏
غير است ولی معقوليت ممكن عين اضافه‏اش به غير نيست . يعنی اعتبار
وجود فقری ، عين اعتبار حيثيت تعليليه و عين اعتبار معلوليت است ولی‏
اعتبار معقوليت ممكن ، عين اعتبار معلوليت ممكن نيست ، بلكه از قبيل‏
اعتبار جسميت ، ممكن است . و اين مطلب صحيح نيست كه مثلا بگوئيم‏
اعتبار جسميت جسم موقوف به اعتبار حيثيت تعليليه است به دليل اينكه‏
اعتبار موجوديت وجود جسم موقوف به اعتبار حيثيت تعليليه است . و به‏
عبارت ديگر فرض معلوليت ممكن و فرض وجود فقری ممكن عين فرض غير و
عين اعتبار حيثيت تعليليه است ، اما بالضروره می‏بينيم كه اعتبار
معقوليت جسم و انسانيت انسان عين اعتبار " غير " و عين اعتبار حيثيت‏
تعليليه نيست . و به عبارت ديگر اعتبار معلوليت و وجود فقری عين‏
اعتبار اضافه به غير و اضافه اشراقی است . اما اعتبار معقوليت ، اعتبار
ظهور شی‏ء لشی‏ء است اعم از اينكه آن شی‏ء خودش باشد يا غير خودش ( 1 ) .
علاوه بر همه اينها اگر فرض عاقل جداگانه از معقول دخالت داشته باشد

پاورقی :
1 - يعنی خواه ظهور شی‏ء لنفسه باشد و خواه ظهور شی‏ء لغيره .