صلاحيت و شايستگی اشاره شده است . اين تصور صحيح نيست ، زيرا اولا در
خطبه 2 نهج البلاغه كه در فصل پيش نقل كرديم ، صريحا درباره اهل بيت
میفرمايد : « و فيهم الوصيه و الوراثه » يعنی وصيت رسول خدا ( ص ) و
همچنين وراثت رسول خدا ( ص ) در ميان آنها است .
ثانيا در موارد زيادی علی ( ع ) از حق خويش چنان سخن میگويد كه جز با
مساله تنصيص و مشخص شدن حق خلافت برای او بوسيله پيغمبر اكرم ( ص )
قابل توجيه نيست . در اين موارد سخن علی اين نيست كه چرا مرا با همه
جامعيت شرائط كنار گذاشتند و ديگران را برگزيدند ، سخنش اينستكه حق
قطعی و مسلم مرا از من ربودند . بديهی است كه تنها با نص و تعيين قبلی
از طريق رسول اكرم ( ص ) است كه میتوان از حق مسلم و قطعی دم زد ،
صلاحيت و شايستگی حق بالقوه ايجاد میكند نه حق بالفعل ، و در مورد حق
بالقوه سخن از ربوده شدن حق مسلم و قطعی صحيح نيست .
اكنون مواردی را ذكر میكنيم كه علی ( ع ) خلافت را حق خود میداند . از
آنجمله در خطبه 6 كه در اوايل دوره خلافت هنگامی كه از طغيان عايشه و
طلحه و زبير آگاه شد و تصميم به سركوبی آنها گرفت انشاء شده است ، پس
از بحثی درباره وضع روز میفرمايد :
" « فو الله ما زلت مدفوعا عن حقی مستاثرا علی منذ قبض الله نبيه (
ص ) حتی يوم الناس هذا » " .
به خدا سوگند از روزی كه خدا جان پيامبر
|