به علاوه ، رواياتی كه در اين زمينه از علی عليه السلام رسيده است و فقط
برخی از آنها در نهج البلاغه جمع شده است رواياتی مسند است و به زمان
خود آن حضرت متصل میشود ، بنابراين چه جای ترديد است ؟ و اگر شباهتی
ميان كلمات علی عليه السلام و برخی سخنان معتزله مشاهده شود احتمالی كه
بايد داده شود اينست كه معتزله از آن حضرت اقتباس كردهاند .
متكلمين اسلامی عموما - اعم از شيعی و سنی ، اشعری يا معتزلی - محور
بحثهای خود را " حسن و قبح عقلی " قرار دادهاند . اين اصل كه جز يك
اصل عملی اجتماعی بشری نيست از نظر متكلمين در عالم الوهيت نيز جاری
است و بر سنن تكوين هم حكومت میكند . ولی ما در سراسر نهج البلاغه
كوچكترين اشاره و استنادی به اين اصل نمیبينيم ، همچنانكه در قرآن نيز
اشارهای بدان نيست ، و اگر افكار و عقايد متكلمين در نهج البلاغه راه
يافته بود در درجه اول میبايست پای اين اصل باز شده باشد .
نهج البلاغه و انديشههای فلسفی
برخی ديگر كه به كلماتی در نهج البلاغه از قبيل وجود و عدم و حدوث و
قدم و مانند اينها برخوردهاند فرضيه ديگری پيش آورده احتمال دادهاند كه
اين كلمات و اصطلاحات پس از آنكه فلسفه يونانی وارد دنيای اسلام شده به
عمد و يا سهو در رديف كلمات علی عليه -