در جای خود ثابت شده است كه وجود مساوی با ظهور است ، و هر چه وجود
كاملتر و قويتر باشد ظاهرتر است و بر عكس هر چه ضعيفتر و با عدم‏
مخلوطتر باشد ، از خود و از غير پنهانتر است .
برای هر چيز دو نوع وجود است : " وجود فی نفسه " و " وجود برای ما
" . وجود هر چيزی برای ما وابسته است به ساختمان قوای ادراكی ما و به‏
شرائط خاصی كه بايد باشد ، و از اينرو ظهور نيز بر دو قسم است : ظهور فی‏
نفسه و ظهور برای ما .
حواس ما به حكم محدوديتی كه دارد فقط قادر است موجودات مقيد و محدود
و دارای مثل و ضد را در خود منعكس كند ، حواس ما از آنجهت رنگها و
شكلها و آوازها و غير اينها را درك می‏كنند كه به مكان و زمان محدود
می‏شوند ، در يك جا هستند و در جائی ديگر نيستند ، در يك زمان هستند و
در زمانی ديگر نيستند ، مثلا اگر روشنی هميشه و همه جا بطور يكنواخت‏
می‏بود قابل احساس نبود ، اگر يك آواز بطور مداوم و يك نواخت شنيده‏
شود هرگز شنيده نمی‏شود .
ذات حق كه صرف الوجود و فعليت محض است و هيچ مكان و زمان او را
محدود نمی‏كند نسبت به حواس ما باطن است اما او در ذات خود عين ظهور
است و همان كمال ظهورش كه ناشی از كمال وجودش است سبب خفای او از
حواس ما است ، جهت ظهور و جهت بطون در ذات او يكی است ، او از
آنجهت پنهان است كه