فرمايشی ببيند . از طرف بپرسد اين شی‏ء را چگونه ببينيم ؟ بزرگ يا كوچك‏
؟ سفيد يا سياه يا آبی ؟ زيبا يا زشت ؟ تعبدی فكر كردن جز فكر نكردن و
بدون فكر پذيرفتن معنی ديگر ندارد .
خلاصه اينكه سخن در اين نيست كه آيا بشر قادر است پا از تعليمات‏
اولياء وحی فراتر بگذارد يا نه ؟ معاذ الله فراتری وجود ندارد ، آنچه‏
بوسيله وحی و خاندان وحی رسيده است آخرين حد صعود و كمال معارف الهی‏
است ، سخن در استعداد عقل و انديشه بشری است كه می‏تواند با ارائه اصول‏
و مبادی اين مسائل ، سير علمی و عقلی بكند يا نه ؟ ( 1 ) .
اما مساله دعوت قرآن به تحقيق و مطالعه در طبيعت و وسيله بودن طبيعت‏
برای شناختن خدا و ماوراء طبيعت .
در اينكه توجه دادن فكر بشر به طبيعت و پديده‏های خلقت به عنوان آيات‏
معرفت الهی يكی از اصول اساسی تعليمات قرآن است و قرآن اصرار و ابرام‏
فوق العاده دارد كه مردم ، زمين و آسمان و گياه و حيوان و انسان را كاوش‏
كنند و مورد جستجوی علمی قرار دهند جای سخن نيست ، و در اينكه مسلمين در
اين راه آنطور كه شايسته بود گام برنداشتند باز جای شك نيست . شايد
علت اصلی اين كندی همان فلسفه يونان بود كه قياسی و تعقلی محض بود و
حتی در طبيعيات هم از اين روش

پاورقی :
1 - رجوع شود به مقدمه جلد پنجم اصول فلسفه و روش رئاليسم .