دسته دوم آياتی است كه صريحا مشكل ارتباط انسان را روشن می‏كند ، در
اين آيات است كه صريحا می‏بينيم آن شكلی كه محكوم شده است " تعلق "
يعنی " بستگی " و " اسارت " و " رضايت دادن " و " قناعت كردن‏
" به اين امور گذرا و ناپايدار است ، اين آيات است كه جوهر منطق قرآن‏
را در اين زمينه روشن می‏كند :
1 - " « المال و البنون زينه الحيوه الدنيا و الباقيات الصالحات خير
عند ربك ثوابا و خير املا »" ( 1 ) .
ثروت و فرزندان ، آرايش زندگی دنياست و كارهای پايدار و شايسته (
كارهای نيكی كه پس از مردن انسان نيز باقی می‏ماند و نفعش به مردم می‏رسد
) از نظر پاداشی كه در نزد پروردگار دارند و از نظر اينكه انسان به آنها
دل ببندد و آرزوی خويش را در آنها متمركز كند ، بهتر است .
می‏بينيم كه در اين آيه ، سخن از چيزی است كه نهايت آرزو است ،
نهايت آرزو آنچيزی است كه انسان به خاطر او زنده است و بدون آن ،
زندگی برايش پوچ و بی‏معنی است .
2 - « ان الذين لا يرجون لقائنا و رضوا بالحيوه الدنيا و اطمانوا بها و
الذين هم عن آياتنا غافلون »( 2 ) .
آنانكه " اميد ملاقات " ما را ندارند ( می‏پندارند زندگی ديگری كه در
آنجا پرده‏ها

پاورقی :
1 - سوره كهف آيه . 18
2 - سوره يونس آيه . 10