سر و صورتی بدهيم ، كار آن خانه فعلا دير نمی‏شود فرصت زياد است .
در حالی كه شخص در ترديد به سر می‏برد و نمی‏داند كه به زودی منتقل‏
خواهد شد و يا سالهای ديگر در اين خانه خواهد ماند ، شخص عاقلی پيدا
می‏شود و می‏گويد نسبت به كارهای مربوط به اين خانه كه فعلا ساكن آن هستی‏
چنين فرض كن كه برای هميشه در اينجا باقی خواهی بود عليهذا اگر احتياج‏
به تعمير و اصلاح هست انجام بده ، ولی نسبت به كارهای مربوط به خانه دوم‏
چنين فرض كن كه فردا منتقل خواهی شد ، پس هر چه زودتر نواقص و
ناتماميهای آنجا را تكميل كن .
نتيجه چنين دستوری اينست كه انسان در هر دو قسمت كوشا و جدی می‏شود .
فرض كنيد می‏خواهد دست به كار تحصيل علم و يا تاليف كتاب و يا
تاسيس موسسه‏ای بزند كه سالها وقت و فرصت می‏خواهد ، اگر بداند عمرش‏
كفاف نمی‏دهد و كارش ناتمام می‏ماند شروع نمی‏كند ، اينجا است كه می‏گويند
چنان بينديش كه عمرت دراز است . ولی همين شخص از نظر توبه و جبران‏
گذشته‏ها ، از نظر اداء حقوق الهی و حقوق مردمی ، و بالاخره از نظر كارهائی‏
كه وقت و فرصت كم هم كافی است ، امروز نشد ، فردا ، فردا اگر نشد ،
پس فردا هم می‏شود انجام داد چيزی كه هست ممكن است انسان امروز را به‏
فردا و فردا را به پس فردا بيفكند اما فردائی يا پس فردائی نيايد . در