پاورقی : 1 - رجوع شود به مقدمه جلد پنجم اصول فلسفه و روش رئاليسم .
فلسفه يونان ، نه به هدايت و الهام قرآن ، وارد اين گونه مباحث شدند ،
و اگر دقيقا تعليمات قرآن را مد نظر قرار میدادند ، خود را گرفتار اين
مباحث پر پيچ و تاب نمیكردند . اين افراد به همين جهت در اصالت
انتساب اين قسمت از مباحث نهج البلاغه به علی عليه السلام تشكيك میكنند
.
در قرن دوم و سوم هجری گروهی از نظر شرعی با اينگونه بحثها مخالفت
كردند . اين گروه مدعی بودند كه بر مسلمانان فرض است كه به آنچه از
ظواهر الفاظ در همان حدی كه عامه مردم فهم میكنند ، فهميده میشود متعبد
باشند و هر گونه سوال و جواب و چون و چرائی بدعت است . احيانا اگر فی
المثل كسی درباره آيه قرآن : « الرحمن علی العرش استوی »پرسش میكرد
اخم میكردند و ناراحت میشدند و طرح چنين سؤالی را ناروا میدانستند و
میگفتند : الكيفينه مجهوله و السوال بدعه . يعنی حقيقت مطلب بر ما
مجهول است و پرسش ممنوع ( 1 ) . !
در قرن سوم اين گروه كه بعدها اشاعره ناميده شدند بر معتزله كه اينگونه
تعقلات را جايز میشمردند ، پيروز شدند و اين پيروزی ضربه بزرگی بر حيات
عقلی اسلام وارد آورد . اخباريين خود ما در قرنهای دهم تا چهاردهم و
مخصوصا در قرنهای دهم و يازدهم دنباله رو افكار اشاعره بودند . اين از
جنبه شرعی .
پاورقی : 1 - رجوع شود به مقدمه جلد پنجم اصول فلسفه و روش رئاليسم . |