به خدا سوگند اگر بيم وقوع تفرقه ميان مسلمين و بازگشت كفر و تباهی‏
دين نبود رفتار ما با آنان طور ديگر بود .
آنگاه سخن را درباره طلحه و زبير ادامه داد و فرمود اين دو نفر با من‏
بيعت كردند ولی بعد بيعت خويش را نقض كردند ، عايشه را برداشته با
خود به بصره بردند تا جماعت شما مسلمين را متفرق سازند .
ايضا از كلبی نقل می‏كند :
علی قبل از آنكه به سوی بصره برود در يك خطبه فرمود : قريش پس از
رسول خدا حق ما را از ما گرفت و به خود اختصاص داد . « فرايت ان الصبر
علی ذلك افضل من تفريق كلمه المسلمين و سفك دمائهم و الناس حديثوا عهد
بالاسلام و الدين يمخض مخض الوطب يفسده ادنی وهن و يعكسه اقل خلق » .
ديدم صبر از تفرق كلمه مسلمين و ريختن خونشان بهتر است ، مردم تازه‏
مسلمانند و دين مانند مشكی كه تكان داده می‏شود كوچكترين سستی آنرا تباه‏
می‏كند و كوچكترين فردی آنرا وارونه می‏نمايد . آنگاه فرمود چه می‏شود طلحه‏
و زبير را ؟ خوب بود سالی و لااقل چند ماهی صبر می‏كردند و حكومت مرا
می‏ديدند آنگاه تصميم می‏گرفتند ، اما آنان طاقت نياوردند و عليه‏