داستان طلبه و اقتدا در نماز
در قديم يك حرفهايی را ما به عنوان شوخی و متلك تلقی میكرديم ، حالا میبينيم بعضیها اصلا برای اينها فلسفه درست كردهاند ، میگويند اينها شوخی نيست بلكه جدی است . يك شوخی بود كه طلبههای مشهد میكردند ، میگفتند طلبهای میگفته است : من هميشه به آن آقايی كه به من پول بدهد اقتدا میكنم و نماز من صحيح است . هر كس به من پول بدهد به همو اقتدا میكنم و نماز من قطعا صحيح است . میگفتند : اگر هر كس به تو پول بدهد به او اقتدا میكنی ، پس تو برای پول اقتدا میكنی . میگفت : هر كس كه به من پول ندهد چون به من پول نمیدهد عقيدهام اين میشود كه او فاسق است و آن وقت اگر من پشت سرش نماز بخوانم نمازم باطل است . اما همان ساعتی كه به من پول بدهد ، پول كه به دستم میآيد میبينم عقيدهام هم تغيير كرد ، از همان ساعت عقيدهام اين میشود كه آن آقا عادل است و آن وقت كه نماز میخوانم نماز هم درست است . چون عقيده من تابع پول من است : اگر پول به من بدهد عقيدهام واقعا اين میشود