پاورقی : . 1 بيت الاحزان ، ص . 155
تاريخ بگويد : سبحان الله ! چرا دختر پيغمبر را در شب دفن بكنند ؟ !
مگر تشييع جنازه يك امر مستحبی نيست آن هم مستحب مؤكد ، و آن هم تشييع
جنازه دختر پيغمبر ؟ ! چرا بايد افرادی معدود به او نماز بخوانند ؟ ! و
چرا اصلا محل قبرش مجهول بماند و كسی نداند زهرا را در كجا دفن كردهاند ؟
!
علی زهرا را دفن كرد . زهرا همچنين وصيت كرده بود : علی جان ! بعد كه
مرا به خاكسپردی و قبر مرا پوشانيدی ، لحظهای روی قبر من بايست و دور
نشو كه اين ، لحظه ای است كه من به تو نياز دارم . علی در آن شب تاريك
تمام وصايای زهرا را مو به مو اجرا میكند . حالا بر علی چه میگذرد من
نمیتوانم توصيف بكنم : زهرای خود را با دست خود دفن كند و با دست خود
قبر او را بپوشاند ، ولی اينقدر میدانم كه تاريخ میگويد :
« فلما نفض يده من تراب القبر هاج به الحزن » ( 1 ) .
علی قبر زهرا را پوشاند و گرد و خاك لباسهايش را تكان داد . تا آن
لحظه مشغول كار بود و اشتغال به يك كار قهرا تا حدی برای انسان انصراف
ايجاد میكند . كارش تمام شد . حالا میخواهد وصيت زهرا را اجرا كند يعنی
بماند . تا به اين مرحله رسيد غمهای دنيا بر دل علی رو آورد . احساس
میكند نياز به درد دل دارد . گاهی علی درد دلهای خودش را با چاه میگفت
، سرش را در چاه فرو میبرد ، ولی برای درد دلی كه در زمينه زهرا دارد
فكر میكند هيچكس از پيغمبر بهتر نيست ، رو میكند به قبر مقدس پيغمبر
اكرم :
پاورقی : . 1 بيت الاحزان ، ص . 155 |