روح و خوی و منش ، يك " زنگی مست تيغ بران به دست " بيش نيست .
انسان امروز با همه پيشرفتهای معجزآسا در ناحيه علم و فن ، از لحاظ مردمی‏
و انسانيت گامی پيش نرفته بلكه به سياه‏ترين دوران سياه خويش بازگشته‏
است ، با يك تفاوت ، و آن اينكه از بركت قدرت علمی و فلسفی و ادبی‏
خويش ، برخلاف گذشته ، تمام جنايتها را در زير پرده‏ای از تظاهر به‏
انسانيت و اخلاق ، نوع پرستی ، آزاديخواهی و صلحدوستی انجام می‏دهد .
صراحت و يكرويی جای خود را به دو رويی و فاصله ميان ظاهر و باطن داده‏
است . در هيچ دوره‏ای مانند عصر جديد درباره عدالت ، آزادی ، برادری ،
انساندوستی ، صلح و صفا ، راستی و درستی ، امانت و صداقت ، احسان و
خدمت سخن گفته نشده است و در هيچ عصری هم مانند اين عصر بر ضد اين امور
عمل نشده است . در نتيجه بشر امروز مصداق سخن خداوند شده است :
« و من الناس من يعجبك قوله فی الحيوش الدنيا و يشهد الله علی ما فی‏
قلبه و هو الد الخصام 0 و اذا تولی سعی فی الارض ليفسد فيها و يهلك‏
الحرث و النسل »( 1 ) .
در جهان امروز از يك طرف لاف نوعخواهی و بشر دوستی با

پاورقی :
1 - سوره بقره آيه 204 و . 205 [ و پاره‏ای از مردم هستند كه سخن آنها
در ( مصالح ) زندگانی دنيا تو را به شگفت آورد و خوشايند توست و خداوند
را بر آنچه در دل دارند گواه می‏گيرند و حال آنكه سرسخترين دشمنان هستند و
چون از نزد تو بروند ، كوشش می‏كنند تا در زمين فساد كنند و كشت و زرع (
منابع اقتصادی ) و نسل ( نيروهای انسانی ) را تباه سازند ] .