ثانيا الان پول همراهم نيست ، اجازه بده بروم . می‏گويد يك قدم نمی‏گذارم‏
آن طرف بروی . ( پيغمبر هم می‏خواهد برود برای نماز شركت كند ) همين جا
بايد پول من را بدهی و دين مرا بپردازی . هر چه پيغمبر با او نرمش نشان‏
می‏دهد او بيشتر خشونت می‏ورزد تا آنجا كه با پيغمبر گلاويز می‏شود و ردای‏
پيغمبر را لوله می‏كند ، دور گردن ايشان می‏پيچد و می‏كشد كه اثر قرمزيش در
گردن پيغمبر ظاهر می‏شود . مسلمين می‏آيند كه چرا پيغمبر دير كرد ، می‏بينند
يك يهودی چنين ادعايی دارد . می‏خواهند خشونت كنند ، پيغمبر می‏گويد كاری‏
نداشته باشيد من خودم می‏دانم با رفيقم چه بكنم . آنقدر نرمش نشان می‏دهد
كه يهودی همان جا می‏گويد : اشهد ان لا اله الا الله و اشهد انك رسول الله‏
و می‏گويد تو با چنين قدرتی كه داری اينهمه تحمل [ نشان می‏دهی ؟ ! ] اين‏
تحمل ، تحمل يك فرد عادی نيست ، پيغمبرانه است .
ظاهرا در فتح مكه است : زنی از اشراف قريش دزدی كرده است . به حكم‏
قانون اسلام دست دزد بايد بريده شود . وقتی قضيه ثابت و مسلم شد و زن‏
اقرار كرد كه دزدی كرده‏ام ، می‏بايست حكم درباره او اجرا می‏شد . اينجا
بود كه توصيه‏ها و وساطتها شروع شد . يكی گفت : يا رسول الله ! اگر می‏شود
از مجازات صرف نظر كنيد ، اين زن دختر فلان شخص است كه می‏دانيد چقدر
محترم است ، آبروی يك فاميل محترم از بين می‏رود . پدرش آمد ، برادرش‏
آمد ، ديگری آمد كه آبروی يك فاميل محترم از بين می‏رود . هر چه گفتند ،
فرمود : محال ممتنع است ، آيا می‏گوئيد من قانون اسلام را معطل كنم ؟ !
اگر همين زن يك زن بی كس می‏بود و وابسته به