چيست ؟ پس كو طلا و جواهرهاشان ؟ پس كو تشكيلات و تشريفاتشان ؟ علی
میگويد : « اعظاما للذهب و جمعه و احتقارا للصوف و لبسه » .
به نظرش پول خيلی بزرگ آمده و لباس ساده كوچك آمده با خودش فكر
میكند اين اگر راست میگويد و با يك مبدأ الهی ارتباط دارد ، آن خدايش
بيايد به او ده برابر ما گنج و جواهر و دبدبه بدهد . پس چرا ندارد ؟ علی
( ع ) بعد [ اشاره میكند ] به فلسفه اينكه چرا خدا پيغمبران را اينگونه
مبعوث میكند و همراه آنها از اين تجهيزات ظاهری و تشكيلات و قدرتهای
برو و بيا و پول و جواهر نمیدهد ؟ میگويد : اگر اينها را خدا بدهد ديگر
اختيار در واقع از بين میرود . اگر ايمان جبری در كار باشد همه مردم
میآيند ايمان میآورند ولی آن ديگر ايمان نيست . ايمان آن است كه مردم
از روی حقيقت و اختيار [ گرايش پيدا كنند ] و الا ( تعبير خود
اميرالمؤمنين است ) خدا میتواند حيوانات را مسخر اينها قرار بدهد كه به
طور نمونه برای سليمان پيغمبر اين كار را كرد مرغها را مسخر اينها قرار
بدهد و وقتی كه اين دو نفر میآيند نزد فرعون مرغها از بالای سرشان حركت
بكنند ، حيوانها آنها را تعظيم بكنند تا ديگر هيچ شكی برای مردم باقی
نماند و اصلا اختيار به كلی از بين برود . میفرمايد در اين صورت « لا
لزمت الاسماء معانيها » اين ايمان ديگر ايمان نيست . ايمان آن ايمانی
است كه هيچ نوع جبری در كار نباشد . معجزه و كرامت هم در حد اينكه دليل
باشد [ اعمال میشود ] . وقتی تا حد دليل است قرآن میگويد آيه ، معجزه
اما اگر از حد دليل بيشتر بخواهند ، میگويد
|