خدا حافظی كرديم و آمديم بيرون . خيلی هم علاقه داشتم كه زودتر بيايم .
سوار اسب كه شدم يك وقت ديدم سيدی از جلو دارد میآيد . گفتم خدا نكند
زنها بفهمند كه اگر بفهمند نخواهند گذاشت بروم . خدا خدا میكردم ،
ايستادم ، سيد آمد جلوی اسب من را گرفت ، میخواست از من بپرسد كه شما
كه میرويد به آن ده كه اسمش رامان بود آيا از رامان يكسره میرويد قم يا
بر میگرديد اينجا و از اينجا سوار ماشين میشويد و میرويد ؟ گفت : آقا ان
شاء الله ديگر برنمیگرديد . گفتم : نه ، ان شاء الله ديگر برنمیگردم . با
خود گفتم اگر اين به گوش زنها برسد كه سيد جلو آمده و بعد هم گفته ان
شاء الله كه ديگر بر نمیگردی ، محال است بگذارند من بروم . اما رفتم و
برگشتم و حالا دارم با شما حرف میزنم ، سی سال هم از آن زمان میگذرد .
يك فرد مسلمان نبايد فكر خودش را با اين موهومات خسته بكند . پس
توكل برای چيست ؟ ما هم دم از توكل میزنيم ، هم دم از توسل ، و هم از
گربه سياه میترسيم . آدمی كه میگويد توكل ، و بالخصوص میگويد توسل و
ولايت ، ديگر نبايد اين حرفها را بزند . آن كه میگويد ولايت ، میگويد اگر
توسل داری ، به اين مهملات اعتماد نكن . پس هر يك از اينها خودش يك
اصلی است : غدر و نيرنگ ، و نيز استفاده از وهمها در سيره پيغمبر اكرم
ملغی است .
باسمك العظيم العظم الاجل الاكرم يا الله . . .
پروردگارا ما را قدردان اسلام و قرآن قرار بده ، انوار معرفت و محبت
خودت را در قلبهای ما بتابان ، محبت و معرفت پيغمبر و آل پيغمبرت را
در دلهای ما جايگزين بفرما ، حاجات مشروعه ما را برآور ، اموات ما
مشمول عنايت و رحمت خودت بفرما .
و عجل فی فرج مولانا صاحب الزمان
|