پس نتيجه اين شد كه سيره يعنی منطق عملی غير از منطق نظری است ، و
می‏شود انسان علی رغم شرايط اجتماعی و اقتصادی و موقعهای طبقاتی مختلف‏
دارای يك منطق ثابت باشد . يعنی تز اسلام اين است و تربيت شدگان واقعی‏
اسلام هم نشان دادند كه بشر می‏تواند چنين باشد .

متودولوژی

گفتيم كه در منطق عملی مثل منطق نظری سبكها و متودها مختلف است ،
يعنی راه حل‏هايی كه افراد جستجو می‏كنند فرق می‏كند . به عنوان مثال گفتيم‏
يكی منطقش منطق زور است ، ديگری منطقش منطق محبت و اخلاق و رأفت است‏
، سومی منطقش منطق دور انديشی و تدبير است ، چهارمی منطقش منطق سرعت‏
و تصميم فوری و معطل نشدن است ، يكی ديگر منطقش منطق نيرنگ و فريب‏
است ، يكی منطقش منطق تماوت و مرده‏وشی است . و مثال زديم . اكنون در
تتمه سخنم همين قدر عرض بكنم كه در منطق نظری ، عده‏ای تابع منطق قياسی‏
بودند ، عده‏ای تابع منطق تجربی و حسی شدند . و عده‏ای تابع منطق آماری .
قياسيها تجربيها را نفی می‏كردند ، تجربيها قياسيها را نفی می‏كردند . و
وضع به همين منوال بود . در عصر اخير ، از كارهای بسيار خوبی كه شد اين‏
بود كه علمی به نام " متودلوژی " يعنی علم متودشناسی به وجود آمد . اين‏
علم می‏گويد : آنها كه می‏گويند متود قياسی و نفی می‏كنند متودهای ديگر را
اشتباه می‏كنند ، آنها هم كه می‏گويند متود تجربی و نفی می‏كنند متود قياسی‏