می‏رساند . شما اگر بخواهيد پيامی را ابلاغ بكنيد ، اگر وظيفه‏تان فقط اين‏
باشد كه به حس طرف برسانيد ، به رؤيت يا سمع او برسانيد كار مشكلی‏
نيست ، می‏شود به گوش يا چشم مردم حرفی را رساند . ولی آيا پيغمبران كه‏
بلاغ مبين دارند وظيفه‏شا ن فقط اين است كه مطلب را به گوش مردم برسانند
و همين كافی است ؟ به چشم مردم ابلاغ شده باشد كافی است ؟ نه ، بالاتر از
ابلاغ به حس و ابلاغ به چشم يا گوش مثلا ، ابلاغ به عقل و فكر است . يعنی‏
مطلب را آنچنان بيان كردن كه تا عقل نفوذ بكند . آنچه كه به چشم انسان‏
می‏آيد كافی نيست كه عقل هم بپذيرد . آنچه كه به گوش انسان می‏رسد كافی‏
نيست كه عقل هم بپذيرد . آن ابزاری كه يك پيام را به عقل می‏رساند ،
صوت يا شكل يا كتابت نيست ، چيز ديگر است . عقل دروازه خودش را بسته‏
است و جز با ابزار و مركب برهان و استدلال و به تعبير قرآن حكمت ،
پيامی را در خودش نمی‏پذيرد . پيغمبران می‏خواهند سخن خودشان را در درجه‏
اول به عقلها ابلاغ بكنند . اگر می‏بينيد مسيحيت بر ضد اين سخن قيام كرده‏
است و می‏گويد : كار ايمان با عقل ارتباط ندارد ، اين در اثر تحريف‏
مسيحيت است . مسيح اصلی هرگز چنين سخن نمی‏گويد . مسيح اصلی نه تثليث‏
گفت و نه بعد از اينكه ديد تثليث با هيچ عقلی جور درنمی‏آيد و عقل‏
دروازه خودش را بر روی تثليث بسته است و به هيچ وجه راه نمی‏دهد گفت :
ايمان حسابش از عقل جداست ، منطقه ايمان برای عقل منطقه ممنوعه است ،
عقل حق مداخله ندارد ! اين مربوط به تحريف مسيحيت است . هيچ پيغمبری‏
چنين سخنی نمی‏گويد . ولی قرآن كه آنچه حقيقت است از همه پيغمبران ، در
آن آمده است با اضافاتی ،