اجبار عملی
در كتب اخلاقی گاهی از دستهای از قدما ياد میكنند كه برای آنكه زياد حرف نزنند و سخن لغو يا حرام به زبان نياورند ، سنگريزه در دهان خود میگذاشتند كه نتوانند حرف بزنند ، يعنی اجبار عملی برای خود درست میكردند . معمولا ديده میشود كه از اين طرز عمل به عنوان نمونه كامل تقوا نام برده میشود ، در صورتی كه اجبار عملی به وجود آوردن برای پرهيز از گناه و آنگاه ترك كردن گناه كمالی محسوب نمیشود . اگر توفيق چنين كاری پيدا كنيم و از اين راه مرتكب گناه نشويم البته از گناه پرهيز كردهايم اما نفس ما همان اژدها است كه بوده است فقط از غم بیآلتی افسرده است . آنوقت كمال محسوب میشود كه انسان بدون اجبار عملی و با داشتن اسباب و آلات كار از گناه و معصيت پرهيز كند . اينگونه اجتنابها و پهلو تهی كردنها اگر كمال محسوب شود از جنبه مقدميتی است كه در مراحل اوليه برای پيدا شدن ملكه تقوا ممكن است داشته باشد ، زيرا