پاورقی : 1 - نهجالبلاغه ، خطبه . 180
بميرد .
علی ( ع ) دوستان و رفقای خالص و مخلص خودش را در آن خطبه معروف كه
ظاهرا آخرين خطبه ايشان است ، با اين وصف ياد میكند كه آنها دين را
زنده نگه میداشتند . " نوف بكالی " گفت : علی ( ع ) روی سنگی كه آن
سنگ را " جعده بن هبيره " گذاشته بود ، رفت و ايستاد " « و عليه
مدرعة من صوف » " در حالی كه جامه پشمين به تنش بود ، حمايل شمشيرش
از ليف خرما بود ، كفشهايش هم همينطور . با همين حالت رفت روی آن
سنگ قرار گرفت و از آن به جای كرسی خطابه و منبر استفاده كرد ، آن
خطابه غراء عجيب كه اشكها را جاری كرد انشاء فرمود ، آخرش به ياد
دوستان گذشتهاش افتاد ، فرمود : " « اين اخوانی الذين ركبوا الطريق ، و
مضوا علی الحق ؟ » " آن دوستان و راهروان طريق كجا رفتند ؟ آنها كه بر
جاده حق قدم زدند و بر حق از دنيا رفتند . " « اين عمار ؟ اين ابن
التيهان ؟ اين ذو الشهادتين ؟ » " عمار ياسر كجا است ؟ ابوالهيثم بن
التيهان كجا است ؟ خزيمة بن ثابت ذوالشهادتين كجا است ؟ بعد با يك
حالت تأثر و شايد گريه فرمود : " « اوه علی اخوانی الذين قرؤوا القرآن
فاحكموه » " حسرت بر آن دوستان ، بر آن برادرانم كه قرآن را به حق
تلاوت كردند و محكم كردند . " « و تدبروا الفرض فاقاموه » " فرائض
دين را درست فكر كردند ، دقت كردند به حقيقت آن رسيدند ، آنرا اقامه
كردند " « احيوا السنة و اماتوا البدعة » " ( 1 ) آنها كه سنت پيغمبر
را زنده كردند و بدعت را میراندند .
پاورقی : 1 - نهجالبلاغه ، خطبه . 180 |