بميرد .
علی ( ع ) دوستان و رفقای خالص و مخلص خودش را در آن خطبه معروف كه‏
ظاهرا آخرين خطبه ايشان است ، با اين وصف ياد می‏كند كه آنها دين را
زنده نگه می‏داشتند . " نوف بكالی " گفت : علی ( ع ) روی سنگی كه آن‏
سنگ را " جعده بن هبيره " گذاشته بود ، رفت و ايستاد " « و عليه‏
مدرعة من صوف » " در حالی كه جامه پشمين به تنش بود ، حمايل شمشيرش‏
از ليف خرما بود ، كفشهايش هم همينطور . با همين حالت رفت روی آن‏
سنگ قرار گرفت و از آن به جای كرسی خطابه و منبر استفاده كرد ، آن‏
خطابه غراء عجيب كه اشكها را جاری كرد انشاء فرمود ، آخرش به ياد
دوستان گذشته‏اش افتاد ، فرمود : " « اين اخوانی الذين ركبوا الطريق ، و
مضوا علی الحق ؟ » " آن دوستان و راهروان طريق كجا رفتند ؟ آنها كه بر
جاده حق قدم زدند و بر حق از دنيا رفتند . " « اين عمار ؟ اين ابن‏
التيهان ؟ اين ذو الشهادتين ؟ » " عمار ياسر كجا است ؟ ابوالهيثم بن‏
التيهان كجا است ؟ خزيمة بن ثابت ذوالشهادتين كجا است ؟ بعد با يك‏
حالت تأثر و شايد گريه فرمود : " « اوه علی اخوانی الذين قرؤوا القرآن‏
فاحكموه » " حسرت بر آن دوستان ، بر آن برادرانم كه قرآن را به حق‏
تلاوت كردند و محكم كردند . " « و تدبروا الفرض فاقاموه » " فرائض‏
دين را درست فكر كردند ، دقت كردند به حقيقت آن رسيدند ، آنرا اقامه‏
كردند " « احيوا السنة و اماتوا البدعة » " ( 1 ) آنها كه سنت پيغمبر
را زنده كردند و بدعت را می‏راندند .

پاورقی :
1 - نهج‏البلاغه ، خطبه . 180