« احق با لا جلال من معلم الناس و مودبهم » " ( 1 ) . يعنی آنكس كه‏
می‏خواهد پيشوای مردم باشد و مردم را به دنبال خود به راهی دعوت كند ،
پيش از آنكه می‏خواهد به ديگران ياد بدهد خود را مخاطب كند و به خودش‏
تعليم و تلقين نمايد . پيش از آنكه می‏خواهد مردم را با زبان خود تربيت‏
كند ، با عمل و روش اخلاقی خوب و اخلاق صحيح ، خود را تربيت كند . آنكس‏
كه خودش را تعليم و تلقين می‏كند و خودش را تربيت و تأديب می‏كند برای‏
احترام و تكريم شايسته‏تر است از آنكه معلم و مربی ديگران است .

انتظار بيش از حد از زبان و گوش

اين خود يك غفلت عظيم و اشتباه بزرگی است امروز در اجتماع ما كه‏
برای گفتن و نوشتن و خطابه و مقاله ، و خلاصه برای زبان و مظاهر زبان بيش‏
از اندازه ارزش قائليم و بيش از اندازه انتظار داريم . در حقيقت از
زبان اعجاز می‏خواهيم . بالضروره ، گفتن و نوشتن خصوصا اگر همانطوری باشد
كه قرآن فرموده ، حكمت و موعظه حسنه باشد ، حقائق را روشن كند ، تنها به‏
صورت پندهای تحكم‏آميز و آمرانه نباشد ، شرط لازمی است ولی به اصطلاح شرط
كافی و يا علت تامه نيست . و چون از زبان بيش از اندازه انتظار داريم‏
و از گوش مردم هم بيش از اندازه انتظار داريم و می‏خواهيم تنها با زبان‏
و گوش همه كارها را انجام دهيم و انجام نمی‏شود ناراحت می‏شويم و ناله و
فغان می‏كنيم و می‏گوئيم :

پاورقی :
1 - نهج‏البلاغه ، حكمت . 73