صرف نظر كرد .
در چند سال پيش در زمان زعامت و رياست مرحوم آية الله آقا سيد
ابوالحسن اصفهانی - اعلی الله مقامه - عده معتنابهی از علماء و فضلاء مبرز
نجف كه در زمان حاضر بعضی از آنها مرجع تقليدند جلسه كردند و پس از
تبادل نظر اتفاق كردند كه در برنامه دروس طلاب تجديد نظری نمايند و
احتياجات روز مسلمين را در نظر بگيرند ، مخصوصا مسائلی را كه جزء اصول
عقايد مسلمين است جزء برنامه درسی طلاب قرار دهند ، و خلاصه حوزه نجف را
از انحصار فقاهت و رساله عمليهنويسی خارج كنند . جريان به اطلاع معظم له
رسيد . معظم له كه قبلا درس خود را از جريانی كه برای مرحوم آية الله
حائری پيش آمده بود و از نظاير آن ياد گرفته بودند پيغام دادند كه تا من
زنده هستم كسی حق ندارد دست به تركيب اين حوزه بزند ، اضافه كردند سهم
امام كه به طلاب داده میشود فقط برای فقه و اصول است نه چيز ديگر .
بديهی است كه عمل ايشان درس آموزندهای بود برای آن آقايان كه زعماء
فعلی حوزه نجف هستند .
با اين توضيح معلوم شد كه چرا شخصيتهای برجسته ما همينكه روی كار
میآيند از انجام منويات خود عاجزند ؟ و با اينكه خون دل میخورند و
انديشه اصلاح را همواره در دل میپرورانند در عمل قدرت اجرا ندارند ؟ چرا
حوزههای علميه ما از صورت دانشگاه دينی به صورت " دانشكده فقه "
درآمده ؟ چرا علماء و فضلاء ما همينكه معروف و مشهور شدند اگر معلومات
ديگری غير از فقه و اصول دارند روی آنها را میپوشانند و منكر آنها میشوند
؟ چرا بيكاره و علف هرزه در محيط مقدس روحانی ما زياد است به طوری كه
يك زعيم روحانی مجبور است برای آب دادن يك گل ،
|