پدر از آن پسر ارث میبرد . نه آن پسر مثلا به زن اين پدر و دخترهای او
محرم میشود و نه زن او در حالی كه زن اوست به اين پدر محرم میشود . اين
حرفها در كار نيست .
مردی است به نام زيد بن حارثه كه قبل از اسلام غلام خديجه بود . خديجه
او را بخشيد به رسول اكرم ، و رسول اكرم او را آزاد كرد . زيد بن حارثه
مرد بسيار بزرگواری بود . در دوره اسلام هم اين مرد شرافتها و فضيلتها
كسب كرد و در جنگ مؤته همراه جناب جعفر بن ابیطالب شهيد شد .
اين مرد مسلمان شد و ظاهرا دومين مرد مسلمان باشد ، يعنی بعد از علی
اولين مردی كه به پيغمبر اكرم ايمان آورد همين زيد بن حارثه آزاد شده
رسول اكرم بود . اين مرد ايمان و علاقه عجيبی به رسول اكرم داشت ، به
طوری كه پدر و مادرش بعدها كه فهميدند پسرشان آزاد شده آمدند او را به
نزد خود ببرند ، رسول اكرم هم او را مرخص كرد و فرمود اختيار با خودت ،
اگر میخواهی پيش پدر و مادرت بروی برو . اما اين پدر و مادر هر كاری
كردند كه برگردد گفت من بر نمیگردم و اين خانه را رها نمیكنم . اين جوان
را مردم پسر خوانده پيغمبر میخواندند . پيغمبر اكرم مخصوصا دختر عمه
خودشان زينب بنت جحش را به عقد او در آوردند كه اين هم داستان خيلی
معروفی دارد . پيغمبر اكرم فرستاد دنبال زينب بنت جحش به عنوان
خواستگاری . او اول خيال كرد كه خود رسول اكرم خواستگار او است ، خودش
و برادرش عبدالله بن جحش با كمال خوشحالی و سرور جواب مثبت دادند ،
ولی بعد كه اطلاع پيدا كرد پيغمبر او را برای غلام آزاد شده خودش میخواهد
ناراحت و عصبانی شد ، گفت من خيال كردم كه پيغمبر مرا برای خودشان
خواستگاری كردهاند . من نوه
|