داريد مبادله اسير بكنيد و يا اينكه پول بگيريد و آزادشان كنيد .
در قرآن بيش از اين نيست ، ولی در سنت دو چيز ديگر هست ، يكی اينكه‏
اگر فرد ، فردی است كه زنده نگهداشتن او برای اسلام و مسلمين خطرناك‏
است او را بكشيد ، و ديگر اينكه او را برده بگيريد . پس چهار چيز : يا
منت گذاشتن و آزاد كردن ، يا فدا گرفتن به صورت پول گرفتن يا مبادله‏
اسير ، يا كشتن و يا برده گرفتن . اختيار با ولی امر مسلمين است كه از
ميان اين چهار كار هر يك را مصلحت بداند اجرا كند . يعنی غير از اينكه‏
در قرآن استرقاق وجود ندارد و فقط در سنت هست و معلوم می‏شود كه امری‏
است كه در درجه دوم است نه دردرجه اول ، تازه ولی امر مسلمين اختيار
دارد كه مصلحت را رعايت كند ، آيا مصلحت است كه همين طوری او را آزاد
كند ، يا مصلحت اين است كه فدا بگيرد يا بكشد يا برده بگيرد ، و اگر
ولی امر مسلمين هيچوقت مصلحت نداند ، مثلا مقتضيات زمان اجازه ندهد ،
برده نمی‏گيرد ، و با برده نگرفتن حكم اسلام را الغاء نكرده بلكه اجرا كرده‏
است .
تازه يك سؤال ديگری در اينجا هست و آن اينست كه آيا اينكه اسلام به‏
حكم سنت اجازه داده كه اسير را برده بگيريد ، از راه مقابله به مثل است‏
، چون در آن زمان معمول بوده است كه اسيران را برده می‏كرده‏اند ؟ يعنی‏
چون آنها از شما برده می‏گيرند شما هم از آنها برده بگيريد ؟ يا نه ، اگر
آنها هم برده نگرفتند شما برده بگيريد ؟ عقيده بسياری بر اين است كه چون‏
آنها برده می‏گيرند شما هم برده بگيريد . پس اگر دشمن اسيران ما را برده‏
نگرفت آيا ما حق داريم كه اسيران آنها را برده بگيريم ؟ اگر امروز ميان‏
مسلمين و كفار مثلا اسرائيل جنگ برقرار است آيا مسلمين می‏توانند اسيران‏
اسرائيلی را شرعا برده خودشان قرار دهند ؟ در صورتی كه