فرسودگی برسد . اگر كسی ( قائل به خدا باشد يا نباشد ) قبول كرد كه اين‏
قوانينی كه در جهان هست ، اين قوانينی كه در آفرينش وجود دارد ، اينها
يك سلسله قوانين مسلم و خلاف ناپذير و اجتناب ناپذير است ، پس قبول‏
كرده است جبر در طبيعت را .
اينجا ممكن است شما مسأله معجزات را به ميان بياوريد كه آيا با اينها
مخالف نيست ؟ اجمالا عرض می‏كنم كه خير ، آنها با اينها مخالف نيست .
حالا جای اين بحث نيست .
اما جبر تاريخ يعنی چه ؟ جبر در تاريخ معنايش اينست كه همانطوری كه‏
يك پديده طبيعی ، يك گياه ، يك حشره ، يك حيوان ، يك دريا ، قانون‏
خاصی دارد و با آن قانون خاص به وجود می‏آيد و از بين می‏رود ، زندگی‏
اجتماعی بشر هم مجموعا يك قوانين مخصوص به خود دارد . مجموع بشر حكم‏
يك واحد [ و پيكر ] را دارد و افراد بشر به منزله اجزاء اين پيكر هستند
.
اين واحد ، سرگذشت و تاريخی دارد ، گذشته و آينده‏ای دارد ، حسابهای‏
خاص و معينی دارد . همانطوری كه بدن شما كه يك فرد هستيد حساب دارد و
وقتی شما از پزشكان می‏پرسيد می‏گويند آقا سلامت يا بيماری شما حساب خاص‏
و معينی دارد ، يك نفر جامعه شناس هم می‏گويد اجتماع بشر نيز عينا مانند
يك پيكر حساب مخصوص به خود دارد ، حسابهای منظم و قطعی دارد .

حساب منظم و قطعی اجتماع و تاريخ

اگر بپرسيد آيا ما از آن جهت كه مسلمان و موحد و خداشناس هستيم و
پيرو قرآن می‏باشيم ، بايد تاريخ را دارای يك قوانين و قواعدی