كه ما در اصطلاح به آنها مجتهد يا فقيه می‏گوئيم . مجتهد يا فقيه ، كسی‏
است كه بصير در دين است . اين هم ركن سوم مسأله خاتميت .

ركن چهارم : وضع خاص موضوعات تفقه و اجتهاد

ركن چهارم در مسأله خاتميت آن چيزی است كه موضوع تفقه و تفكر و
اجتهاد است ، يعنی آن چيزی كه تفقه و اجتهاد بايد روی آن صورت بگيرد .
آن ، قرآن و سنت و اجماع و عقل است ، و البته ما فعلا راجع به عقل و
اجماع نمی‏خواهيم بحث كنيم . مسأله قرآن و سنت يك پايه ديگر است . از
چه نظر ؟ از اين نظری كه می‏خواهم عرض كنم ، و آن اينست : مسأله‏ای ما
داريم كه آيا فهم قرآن و درك معانی و استنباط حقايق قرآن ، مطلبی است‏
كه در گذشته انجام شده است ؟ يا خير ، قرآن در هر زمانی می‏تواند موضوع‏
مطالعه جديد قرار بگيرد و بلكه بايد موضوع مطالعه جديد قرار بگيرد . به‏
عبارت ديگر آيا [ ( ديدی ) ] كه با آن [ ( ديد ) ] بايد منابع اسلامی‏
مطالعه شود يك ديد ثابت و يكنواخت است يا متغير و متكامل است ؟ اگر
من بتوانم مقصود خودم را توضيح بدهم خوب است .
ما در دنيا كتابهائی داريم كه اين كتابها به دست بشر تأليف شده است‏
. اين كتب هر اندازه عالی باشد و هر اندازه مشكل باشد بالاخره يك موضوع‏
محدودی است ، يك نفر ، دو نفر ، پنج نفر متخصص كه روی اينها كار كردند
می‏توانند پنبه آنها را كاملا حلاجی كنند كه ديگر چيزی برای آيندگان باقی‏
نماند . مثلا گلستان سعدی يك شاهكار است . روی گلستان سعدی چقدر
می‏توانيم كار كنيم كه درست اين گلستان را ، پشت و رويش را ، دولا و سه‏
لايش را زيرورو كرده باشيم ، تحليل كرده باشيم كه هر بيتی از ابيات‏
گلستان و هر جمله‏ای از آن نثرهای عالی آن را اگر از ما بپرسند كه‏