پاورقی : . 1 نهج البلاغه ، خطبه . 86
برای اينكه بدانيم علی ( ع ) اوصاف علماء دين را ذكر میكند نه اوصاف
ديگران را اينست كه در آخر میگويد : « و آخر قد تسمی عالما و ليس به »
( 1 ) . من خودم يادم هست در دوران طلبگی كه در قم بودم خطبههای نهج
البلاغه را حفظ میكردم . از جمله خطبههايی كه حفظ كرده بودم همين خطبه بود
. همان وقت تعجب میكردم و خيال میكردم اين جملهها به هم نمیخورد ، زيرا
خيال میكردم اين خطبه اوصاف هر مؤمن كامل را بيان میكند . با خودم
میگفتم چرا در قسمت دوم خطبه میفرمايد : « و آخر قد تسمی عالما و ليس
به » ، يعنی اما آن ديگری نام خود را عالم گذاشته است ولی عالم نيست .
در قسمت اول كه اسمی از عالم برده نشده است ! درك نمیكردم كه خود
مضمون قسمت قبلی میرساند كه اينها هم صفت يك عالم و مرجع دينی است كه
بايد اينجور باشد . اسلام يك نفر متخصص دينی را به صرف اينكه سالها
درس خوانده و به اصطلاح استخوان خرد كرده است و سينه به حصير ماليده
است و حداكثر آدم موثقی است و به خدا و پيغمبر دروغ نمیبندد به رسميت
نمیشناسد . اين اندازه از نظر اسلام كافی نيست ، عدالت كامل لازم است ،
بلكه مافوق عدالت لازم است ، صفا و نورانيت و روشن انديشی خاصی لازم
است همين جور كه اميرالمؤمنين میفرمايد . اين ، وحی و نبوت و امامت
نيست ولی يك حالتی است برزخ ميان آنها و آنچه كه يك عالم ساده انجام
میدهد . او عالم است و با نيروی فكر و علم و عقل بايد كار كند ، پيغمبر
نيست كه نيروی وحی راهنمای او باشد ، اما يك پشتوانهای هم از نورانيت
بايد علم و فكر و عقل او را تأييد بكند .
پاورقی : . 1 نهج البلاغه ، خطبه . 86 |