طبقات اعيان و اشراف و حتی ملازاده‏ها يك ملا و يك مرجع تقليد حسابی به‏
وجود آمده باشد .
يكی ديگر از جنبه‏های منفی ، اسم گذاری است . كمتر افراد به اين مطلب‏
توجه دارند . حتی اسلام برای علماء دينی اسم و عنوان خاصی انتخاب نكرده‏
است با اينكه علمای دين در آن زمانها اسم داشتند : كشيش و قسيس و يا
رهبان كه آن زهادشان بودند ، احبار كه علمای يهود بودند . اسلام فقط گفت‏
[ ( عالم ) ] همان اسمی كه از حقيقت حكايت می‏كند . اگر بگوئيد كه اين‏
اسمهائی كه بعدها پيدا شده ، اين اسمهائی كه الان هست : شيخ ، ملا ، آخوند
، روحانی چيست ؟ می‏گوئيم اينها اسمهائی است كه بعدها خود مردم انتخاب‏
كرده‏اند . البته نمی‏خواهيم بگويم بدعت است چون اينها را كسی به قصد
اينكه از اسلام است نمی‏گويد . اگر كسی واقعا خيال كند كه يكی از دستورهای‏
اسلام اينست كه به يك عالم دينی بايد گفت شيخ يا آخوند يا ملا ، اشتباه‏
كرده است . آن جوری كه من فكر می‏كنم تا قرن چهارم هجری و شايد اوائل قرن‏
پنجم ، تا چهار قرن پس از پيدايش اسلام ما يك نفر عالم دينی نداريم كه‏
يك اسم مخصوصی برای او گذاشته باشند ، مثلا كلمه [ ( شيخ ) ] به او اطلاق‏
كرده باشند ، فقط از قرن چهارم و پنجم است كه می‏بينيم در ميان علماء و
فلاسفه و بزرگان كلمه [ ( شيخ ) ] بر اكابر علماء اطلاق می‏شده است ، مثلا
شيعه به شيخ طوسی گفت [ ( شيخ ) ] يعنی بسيار عالم ، كثير العلم ، چون‏
اين مرد واقعا بسيار عالم بود . فلاسفه و منطقيين به بوعلی سينا گفتند [ (
شيخ ) ] ، علمای ادب به عبدالقادر جرجانی گفتند [ ( شيخ ) ] ، شعرا به
سعدی گفتند [ ( شيخ ) ] ، ديگر بعد شايع شد و به هر طلبه‏ای هم گفتند [ (
شيخ ) ] . لفظ آخوند و ملا تا آنجا كه من تفحص كرده‏ام تا ده قرن بعد از
اسلام به احدی گفته نمی‏شده است ، در زمان صفويه بود كه اين