بحث دوم : حركت صفت جسم و تابع نحوه وجود آن است .
پس از اين ايراد مرحوم آخوند بحث دوم را به صورت يك توجيه مطرح میكند و البته در اين توجيه هيچ نظری به صحت وجه ندارد بلكه فقط سعی شده كه وجه وجهتی را كه باعث شده شيخ بگويد حركت قطعيه امری ذهنی است و آنچه در عالم اعيان موجود است حركت بمعنی التوسط است ، نشان بدهد . به اين ترتيب كه : شايد آنچه سبب شده شيخ حركت قطعی را نفی كند اين بوده كه فكر كرده حركت صفت جسم است و از سوی ديگر صفت از موصوف انفكاك پذير نيست . لهذا اگر تفكر ما درباره جسم ما را به هر نتيجه ای برساند ، آن نتيجه درباره حركت هم بايد صادق باشد . پس ببينيم كه نحوه وجود جسم در خارج چگونه است . آيا جسم در ظرف زمان به نحو قطع موجود و معدوم میشود و يا به نحو توسط شك ندارد كه اجسام به صورت امور دفعی الحدوث و مستمرالبقا در خارج میباشند . مثلا شيئی مثل آب كه از اجزا و عناصری تشكيل شده ، بعد از مهيا بودن كليه شرايط و حضور عناصر دفعه موجود میشود و همينكه موجود شد ديگر اين شیء را آب میخوانيم و اين آب به همين صورت مدتی استمرار دارد و باقی است