پاورقی : 1 - سؤال : حركت به چه معنی فعل است ؟ پاسخ : حركت فعليت دارد و موجود بالفعل است . >
باشد اصلا حركت نيست ، چون حركت معنايش اين نيست كه شیء مجموع بودن
ها باشد ، يعنی در يك آن در اين حد مسافت وجود دارد و در آن ديگر در حد
ديگر مسافت ، بلكه حركت يك شدن مستمر است ، و دو اعتبار دارد يكی
بنحو حركت توسطی كه امری موجود است و استمرار دارد و حدودش تغيير
میكند ، و ديگر به نحو حركت قطعی ( كه درستتر است ) ، يك وجود متصرم
كه آنا فانا موجود و معدوم میشود ولی به هر حال [ مجموع بودن ها نيست ]
، حركت توسطی يعنی يك امر بسيط و نقطهوار ، و حركت قطعی يعنی يك امر
متجدد و متكمم كه علی الاتصال موجود و معدوم میشود كه حدوثش عين بقاء و
بقائش عين حدوثش است علی نحوالاتصال .
با اين بيان ماهيت چگونه توجيه میشود ؟ در هر آنی قابليت آنرا دارد
كه ماهيتی برای آن انتزاع شود نه اينكه آنی رخ میدهد كه ماهيت بالفعل
داشته باشد ، و اين يك نكته خيلی مهمی است كه شیء در حال حركت دارای
هيچ ماهيت بالفعلی نيست بلكه بالقوه دارای ماهيت است و اگر يك آن از
حركت بايستد بالفعل ماهيت خواهد داشت ، عينا مثل حد كه شیء در حال
حركت دارای حد معين ، اندازه معين نيست همين كه بايستد حد پيدا میكند .
پس بنابراين به فخررازی اينجور جواب میدهيم : اينكه شیء متحرك از
نوعی خارج میشود و به نوع ديگر میرود ، اينطور نيست كه اين نوعها فعليت
پيدا میكند و يك مرتبه فعلی از اين مراتب سواد است ؟ اصلا هيچ نوعی
فعليت پيدا نمی كند بلكه در همه مراتب ، بالقوه چنين است كه اگر
بخواهيم به اعتبار ثبوتش میتوانيم ماهيت و نوعی برای آن اعتبار بكنيم ،
پس اين انواع ، همه انواع بالقوه است ، آن چيزی كه ثابت است جنس
است حالا يا جنس قريب بگوييم مثلا سواد يا جنس بعيد مثلا كيف ، نه
اينكه نوعی برود و نوعی بيايد ( 1 ) و ( 2 ) .
پاورقی : 1 - سؤال : حركت به چه معنی فعل است ؟ پاسخ : حركت فعليت دارد و موجود بالفعل است . > |