علم أنه ليس لامكان الوجود مطلقا ( 4 ) وجود فی الخارج ثم يعرض له‏
الاضافة من خارج ( 5 ) بل الموجود من امكان الوجود هو الامكانات المخصوصة
حتی يكون مضافا مشهوريا ( 6 ) لاحقيقيا فهی أعراض لموضوعات ، والاضافة
مقومة لامكان وجود

پاورقی :
> شی‏ء " درست بود ولی به اين صورت كه گفته است معنای درستی ندارد
چون ظاهر عبارت اين است كه راجع به امكان شی‏ء خاصی است در صورتی كه در
اينجا شی‏ء خاصی طرح نشده است .
3 - در اينجا منظور از عرض قار ، عرض غير اضافه است . در اينجا نيز
يك اشكال لفظی وارد است كه چرا عرض قار را به غير معنای مصطلح خودش‏
به كار برده است زيرا اصطلاح مسلم اين است كه عرض قار را در مقابل عرض‏
غير قار به كار می‏برند . عرض را به قار و غير قار تقسيم می‏كنند ، مثلا
مقوله " ان يفعل " و " ان ينفعل " و " متی " را غير قار الذات‏
می‏شمارند و بقيه را قار می‏شمارند مثل " كم " و " كيف " ، اما اينكه‏
قار را در مقابل اضافه به كار ببريم ، كاری است كه هيچ فيلسوفی و حتی‏
خود مرحوم آخوند در جائی به آن تفوه نكرده است .
4 - چنانكه ملاحظه می‏شود در اينجا برخلاف چند سطر بالاتر لفظ " الوجود
مطلقا " را به كار برده و ديگر نگفته " الوجودالمطلق " و اين مؤيد
بيان قبلی ما است كه معنای مرحوم حاجی را نادرست دانستيم .
5 - يعنی از قبيل مضاف مشهوری نيست كه ذاتی باشد كه له الاضافة مثل‏
أب ، بلكه خود اضافه است مثل ابوت .
اشكال : باز هم اشكال شما باقی است كه اگر برای امكان ، وجودی فرض‏
كنيم ، آن نيز امكانی می‏خواهد .
پاسخ : اين اشكال در مورد وجود مستقل برای امكان است ، اما اضافه هر
چند كه وجود دارد ولی وجود مستقل ندارد . در مثل اضافه و امثال آن اشكالی‏
نيست چون همانطور كه گفتيم اضافه خفيف المؤونه است و وجودش به تبع‏
منشأ انتزاعش است ، و لهذا در بعضی از كتابها اضافه را از معقولات‏
ثانيه می‏شمارند ، ولی در باب كيفيت نمی شود اين حرف را زد كه يك شی‏ء
را از مقوله كيف بدانيم و در عين حال امر انتزاعی بدانيم .
6 - جای اين جمله : " حتی يكون مضافا مشهوريا " بعد از جمله : " له‏
الاضافة من >