پاورقی : > و الا ثبات در ماهيت بعد از تجدد ذاتی وجود معنی ندارد چون ماهيت حكمی از خود ندارد . 7 - يكی از نتايجی كه مرحوم آخوند از حركت در جوهر میگيرد اين است كه : ديگران گفته اند كه صورتها ، آن هم در عالم طبيعت حادثند چون كون و فساد است ، و نيز نفوس و اعراض حادثند ولی ماده و اجسام فلكی و نفوس فلكيه حادث نيستند چون در آنجا كون و فسادی نيست ، ولی با مبنای مرحوم آخوند اين نتيجه در اينجا گرفته میشود كه در عالم طبيعت ، چه فلكی و چه عنصری امر ثابتی وجود ندارد . حتی در اينجا تعبير میكنند كه جوهر و جميع اعراضش ( سائر أعراضها ) در حركتند . يعنی در عالم طبيعت روی هيچ چيز نمی توان دست گذاشت كه ثابت باشد ، از صور نوعيه ، و ماده جوهريه ، و صور جسميه ، و نفوس انسانيه ، و نفوس فلكيه ، و حتی اجسام فلكيه كه به نظر ثابت میآيند همه در حركتند و در حال تجدد و حدوثند ، و قديم زمانی نداريم ، و هر چه كه داريم نه تنها حادثند بلكه عين تجدد و حدوثند . البته در اينجا صرفا اشاره ای به اين نتايج حركت جوهريه میكنند ، و در الهيات بالمعنی الاخص مفصلا در اين باره بحث كرده اند . علامه طباطبائی از كلمه " ساير اعراضها " چنين استفاده میكنند كه چون ساير به معنای جميع اعراض است و اين به ظاهر منافی است با بحثهای بعد كه گفته اند فقط پنج مقوله متحرك است و در " ان يفعل " و " ان ينفعل " و " متی " و " اضافه " و " جده " حركت نيست ، آيا اين دو مطلب متناقض نيستند ؟ و خود ايشان مطلبی كه از مختصات ايشان است در اين باب دارند ، و حرف خيلی عالی و لطيفی است ، و آن اين است كه : جوهر و جميع اعراض آن به تبع جوهر هميشه در حركتند يعنی جسم در وقتی هم كه ساكن است در مكان . در حركت است ، يعنی لازمه حركت جوهريه اين است كه اين جسم كه الان سفيد است و سفيديش ثابت است ، همان سفيديش هم در حركت است . البته آقای طباطبائی براساس حسن ظن میخواهند مطلب و عقيده خود را به مرحوم آخوند نسبت دهند ، و ايشان در حاشيه >