حركت جوهريه همه مراتب هم موضوع است و هم مافيه الحركه و به تعبير
خودش فعل و قبول اينجا يكی است ، يعنی فرقشان تحليلی است . بخلاف‏
حركت در عرض كه اختلاف قابل و مقبول واقعی است .
پس بنابراين حرف مرحوم آخوند كه می‏گويد حركت جوهريه موضوع می‏خواهد
درست [ است ] . و اگر می‏گويد موضوع ماده است مع صورش ما ، به اعتبار
آن حرفی [ است ] كه در حركت توسطيه گفته است و بالاخره خالی از نوعی‏
مجاز نيست . موضوع با مافيه الحركه فرقشان تحليلی است ، نه فرق واقعی و
عينی ، يعنی مراتب حركت را اگر در نظر بگيريم ، تمام مراتب موضوع است‏
برای خودش ، اما باين معنی كه هر مرتبه قبل موضوع است برای مرتبه بعد ،
تازه فرق اين مرتبه و آن مرتبه هم به تحليل عقل است . حرف مرحوم آخوند
اين است و بنابراين تضادی و تناقضی هم بين حرفهايشان نيست .
و اما قضيه ماهيت چيست كه ايشان گاهی می‏گويد موضوع حركت ماهيت است‏
؟ مقصود ايشان اين است كه اگر چه ما قائل هستيم كه در باب حركات‏
اشتداديه تبدل ذات صورت می‏گيرد ، و انواع عوض می‏شوند ، ولی اجناس‏
خصوصا جنس عالی عوض نمی شوند . يعنی تبدل انواع يك حد محدودی دارد ، و
تبدل انواع معنايش اين نيست كه اين نوع تبديل می‏شود به نوع ديگری كه‏
حتی در جنس الاجناس هم با هم شريك نيستند ، مثلا " كيف " متبدل به "
كم " بشود يا جوهريت به كيف و نظاير آن ، نه ! يك اصل محفوظ كه همان‏
ماهيت جنسی و لااقل ماهيت مقوله باشد در اينجا محفوظ است . اينهم حرف‏
درستی است .
می‏رويم سراغ اينكه ايشان موجود مفارق و عقل مجرد را در اينجا دخالت‏
داده است ، اين معنايش چيست ؟ موضوع مفارق در واقع در طول اين مطلب‏
است نه در عرض آن . ايشان مدعی است كه وحدت حركت به وجودش است چه‏
حركت عرضی چه حركت جوهری . ولی همين طور كه وجود عرض قائم به وجود
جوهر است ، وحدت عرض هم قهرا قائم به وحدت جوهر است ، چون وحدتش‏
عين وجودش