طبيعت واقع است و طبيعی است و آنچه كه جسم و جسمانی است متحرك است‏
كه مقصود از حركت در اينجا هرگونه حركتی اعم از تغييرات دفعی و تدريجی‏
را شامل می‏شود .
3 - سوم اينكه تسلسل علل محال است . يعنی اگر علل در طول يكديگر قرار
گيرند بايد منتهی شوند به علتی كه برای او علتی فرض نشود .
4 - چهارمين اصل اينست كه هر علتی با معلول خويش معيت دارد يعنی‏
علت از معلول ( و در اين مورد خاص محرك از متحرك ) خود نه تنها
انفكاك زمانی بلكه تقدم و تأخر زمانی نيز ندارد ، محرك بايد همواره‏
همراه حركت بوده باشد و نمی تواند بر آن تقدم زمانی داشته باشد ( 1 ) .
مطابق اين اصول گفته می‏شود كه حركاتی كه در طبيعت می‏بينيم و وجودشان‏
بديهی است ، اولا بنابر اصل اول نيازمند به محرك است و ثانيا عامل اين‏
حركت يا طبيعی است و يا از غير طبيعت منشأ گرفته و به عبارت ديگر
عامل آن يا جسم و جسمانی است و يا غير جسمانی و غير مادی . در صورتی كه‏
شق دوم را اختيار كنيم كه در همان قدم اول به مقصود رسيده‏ايم و محرك غير
متحرك چون مادی نيست اثبات شده ولی در صورتی كه بگوئيم عامل اين حركت‏
يك امر مادی و جسمانی است كه البته حرف درست هم همين است ، آنگاه‏
اين سؤال طرح می‏شود كه اگر مبدأ اين حركت جسمانی باشد در اين صورت طبق‏
اصل دوم خود متغير و حامل حركت است ، بنابراين احتياج به محرك دارد .
آنگاه همين سؤال و جواب در مورد خود اين محرك متحرك نيز مطرح می‏شود تا
به محرك آن برسيم و همين طور نقل كلام به اين محرك سوم می‏شود ، اين سؤال‏
همين طور ادامه می‏يابد و چون بنا به اصل سوم تسلسل علل محال است پس‏

پاورقی :
1 - البته اين اصل اخير معلوم نيست مورد نظر ارسطو بوده باشد ولی‏
بعدها كه مسلمين اين برهان را اقامه كردند اين اصل را هم ذكر می‏كردند و
بدون آن اين استدلال قابل ايراد و تشكيك است .