بررسی آن باشد بعد از ذكر دو برهان ديگر :

برهان پنجم : محرك غير از متحرك است چون حيثيت بالقوه غير از

حيثيت فعل است .

مرحوم آخوند بيش از ساير براهين به اين برهان توجه دارد و بنای برهان‏
بر اختلاف قوه و فعل است . در فصل قبل گفتيم كه شی‏ء از آن جهت كه‏
متحرك است امر بالقوه است يعنی حركت در عين اينكه كمال اول است‏
مادام كه حركت است يك كمال ثانی بر او مترتب است يعنی فعليتی كه در
آينده بدان و اصل خواهد شد . يعنی تا وقتی كه حركت وجود دارد شی‏ء متحرك‏
می‏خواهد چيزی بشود كه نيست ، و همينكه اين حالت از بين رفت و فعليت و
آن چيز شدن برايش حاصل شد ديگر شی‏ء متحرك نيست . لااقل متحرك به آن‏
حركت خاصی كه برای اين فعليت معين داشت نيست و اگر باز هم متحرك‏
باشد ، فعليت ديگری برايش مطرح است كه بايد با حركت جديدی به آن برسد
.
اين مطلب را اتحاد قوه و فعل در حركت می‏نامند . پس امر متحرك از
حيث تحرك امر بالقوه است و نيز اينرا دانستيم كه شی‏ء از آن حيث كه‏
موجد و علت حركت و محرك است بايد امر بالفعل باشد يعنی كمالی را كه‏
اعطا می‏كند بايد بالفعل داشته باشد به عبارت ديگر شی‏ء از آن حيث كه‏
پذيرنده و قابل است فقط بايد قوه پذيرفتن را داشته باشد ولی بالفعل آن‏
كمال را فاقد باشد و از آن جهت كه شی‏ء فاعل و معطی است بايد آن كمال را
بالفعل واجد باشد . پس حركت امری است كه يك پای آن در فعليت و يك‏
پايش در قوه بودن است ، الان چيزی است و در آينده چيزی خواهد شد و اگر
اين " خواهد شد " نبود ، حركت هم معنی نداشت و نبود معنای اين كه شی‏ء
متحرك ، خود محرك حركت خود است اينست كه نسبت به يك كمال ( كه در
آينده و بعد از اتمام حركت به آن خواهد رسيد ) هم واجد است و هم فاقد ،
واجد است چون اگر نبود چگونه می‏توانست محرك و فاعل حركت شود ، حركتی‏
كه در بطن آن كمالی خوابيده است پس حتما علت اين حركت بايد آنرا
بطريق اولی دارا باشد . از طرفی فاقد همين كمال