و كذا صحن الدار صفة الدار ، فاذا عقل و عقل مايسعه من الرجال كان امكان‏
وجودهم . فبهذا ينحل شبهة من يقول : ان الموجود كيف يكون مضافا الی‏
المعدوم ؟ فان حدالمضاف كون الشی‏ء بحيث اذا عقل ، عقل معه اتصاف اليه‏
، و أن قيل ( 20 ) ان سعة الحوض وصحن الدار كل منهما معنی وجودی ،
والقوش معنی عدمی ، كان ( 21 ) كل منهما بالقياس الی مايسعه و هو الماء
مثلا لاالی الوجود هو معنی عدميا ، والقوش التی هی بالاطلاق معنی عدمی ( 22 )
هی ما يكون بالقياس الی الوجود مطلقا .

[ الفرق بين الصورش و النفس ]

تنبيه : ان بعض الحوادث يكون امكان وجوده بأن يكون موجودا فی المادش
، و بعض الاشياء يكون امكان وجوده بأن يكون مع المادش لافيها . فالاول‏
كالصور

پاورقی :
20 - مطلب " ان قيل " اين است كه مقايسه سعه حوض با قوه ای كه در
اشياء هست مع الفارق است ، سعه يك امر وجودی است و قوه يك امر عدمی‏
است . جواب می‏دهد كه : نه ، سعه هم به يك اعتبار وجودی است و به يك‏
اعتبار عدمی است ، قوه هم همين طور ، وقتی می‏گوئيم : در نطفه قوه‏
انسانيت هست ، اين قوه به اعتبار آن فعليت انسانيت يك امر عدمی است‏
ولی خودش فی نفسه وجودی است ، اضافه هم بالاخره يك وجودی است در خارج‏
، سعه حوض هم از اين نظر كه در آن امكان صفت خاصی است وجودی است ،
ولی اگر امكان آب را در نظر بگيريم كه فعلا وجود ندارد امر عدمی است .
پس نه آن عدمی مطلق است و نه اين عدمی مطلق .
21 - در اينجا عبارت خالی از نقص نيست . در بعضی نسخ اين طور است‏
كه : " كان الجواب أن كلامنهما بالقياس الی مايسعه و هوالماء مثلا لاالی‏
الوجود معنی عدمی " و در بعضی نسخ " كان الجواب " ندارد ولی " هو "
هم ندارد ، " هو " زايد است . خلاصه عبارت خالی از تشويش نيست چون‏
جواب " ان قيل " را اگر بخواهيم با " كان " بدهيم از نظر عبارت‏
خوب نيست ، مثل اين است كه بگوئيم : " اگر چنين بگوئی ، چنان است "
بلكه بايد گفت : " اگر چنين بگوئی ، جواب اين است كه چنان است " .
22 - يعنی آن قوه ای كه شنيده ايد كه عدم مطلق است ، آن وقتی است كه‏
به وجود >