مقدمه دوم : اعتقاد حكما به " صورت نوعيه " .
دومين مطلبی كه لازم است مقدمتا ذكر گردد اين است كه يكی از مسائل مهم در فلسفه قديم مسئله " صورت نوعيه " است كه اين معنی در فلسفه جديد به نحوی نفی و رد شده است ، در عين حال نظرياتی ابراز میشود كه مبتنی بر قبول آن يا در جهت اثبات آن است ، ولی آنچه مسلم است اثبات يا نفی صورت نوعيه بحثی فلسفی است و نه بحثی علمی و نمی توان در لابراتوارها وجودش را جستجو كرد . صور نوعيه يعنی صورتهای نوع دهنده ، يعنی صورتهای منوع . بسياری از مسائل منطق و فلسفه قديم مبتنی بر قبول صورت نوعيه است ( 2) . مثلا در باب كليات خمس منطق كه اجسام را تنويع میكنيم و از جنس و فصل و نوع سخن میگوئيم و انسان را يك نوع و گوسفند را نوع ديگر و اين دو را در يك جزء از ماهيت شريك و در جزء ديگر مغاير میدانيم ، همه اين ها براساس قيول صور نوعيه است . يعنی در صورت انكار صور نوعيه كليات خمس نيز منتفی است . يكی از نظرياتی كه امروزه وجود دارد اين است كه همه انواع مثل سنگ و انسان و گوسفند و همه آنچه كه در طبيعت وجود دارد افراد نوع واحدند ، يعنی دارای ماهيات مغاير يكديگر نيستند . اينكه در علوم و زيست شناسی اينها را انواع ناميده اند صرفا بكار بردن يك اصطلاح است و ارزش فلسفی ندارد و معتقد نيستند كه هر كدام دارای ماهيتی مغاير آن ديگری است . هنوز افرادی هستند كه معتقدند هر چيزی انبوهی از ماده است كه اختلافپاورقی : 1 - اينكه ماده و هيولی بدون صورت جسميه وجود دارد يا نه در اسفار بحث نشده است و ليكن بوعلی در الهيات " شفا " اين بحث را طرح كرده است و ثابت میكند كه ماده و قوه محض بدون صورت جسميه امكان وجود ندارد . 2 - استاد مطالبی را كه مبتنی است بر مسأله صور نوعيه در پاورقی های خود بر جلد چهارم " اصول فلسفه " مشروحا بيان كرده اند . [ ناشر ]