پاورقی : > صورت است ، و يك وقت از قبيل تحقق عرض در موضوع است كه تابع وجود موضوع است . در حالی كه شما [ فخررازی ] فرض كردهايد كه اگر چيزی در جسم موجود است ، آن چيز از قبيل عرض بايد باشد . 21 - " عادالتقسيم " يعنی نقل كلام در آنجا میكنيم كه منشأ آن لازم چيست ؟ خود جسم است يا امر موجود در جسميت ، ولاينقطع . 22 - يعنی اگر آن امر در عين اينكه لازمه جسميت است مشترك در تمام اجسام نباشد ، يعنی قاعده نقض گردد ، پس در حركت نيز میتوان چنين حرفی را زد . 23 - اين " قيل " نيز حرف فخر رازی است . 24 - جواب مرحوم آخوند به فخر رازی اين است كه : شما از كيفيت ارتباط جنس به فصل از نظر ذهن و ملازمت ميان ماده و صورت از نظر خارج غفلت كردهايد . فخررازی خيال كرده است كه رابطه جنس و فصل اين است كه جنس ، از خود تحصل و تحققی دارد ولو در ذهن ، و فصل عارض آن میشود ، در حالی كه اين طور نيست . حاجی در اين مورد در " منظومه " شعری دارد كه : " والجنس مغمور بكل اوعية " ، جنس ماهيتی است >