تا ناگهان از بين رفته و يا تبديل به شیء ديگری مثل بخار بشود . ولی هيچ
جسمی نداريم كه تدريجی الحدوث و تدريجی الفنا باشد يعنی وجود و عدمش ،
بقا و فنايش توأم با يكديگر باشند و از همان حيث كه موجود میشود ،
معدوم بشود كه اين معنای وجود قطعی است . پس نحوه وجود اجسام به صورت
توسط است و وقتی كه حال جسم كه منعوت و معروض حركت است چنين باشد
پس حال عارض هم كه حركت باشد به همين صورت دفعی الحدوث و مستمر
البقا خواهد بود .
البته گفتيم كه بيان اين وجه از طرف مرحوم آخوند مبين وجيه بودن آن
نيست بلكه صرفا به عنوان يك توجيه آمده كه آنگاه خود ايشان هم به آن
پاسخ میدهند كه : جسم ماهيتی مركب از صورت و ماده است . صورت جسم
همين صورت جسميه ای است كه میبينيم و برهان در جای خودش ثابت كرده
است كه اين صورت عارض بر ماده ای است . حالا بايد ديد كه جسم كه
معروض حركت است آيا حركت عارض بر ماده آن است و يا صورت جسميه
است كه حركت را قبول میكند . اگر معروض حركت صورت جسميه بود مطلب
همين بود كه شما گفتيد و حرف درستی است چون صورت جسميه آنی الحدوث و
مستمرالبقا است پس حال عارض آن نيز بايد چنين میبود ولی در همين باب
مفصلا بيان میشود كه قابل حركت ماده جسم است و قابل حركت و فاعل حركت
آنا فانا متجدد و متحرك میشوند ، يعنی ماده در هر آنی دچار تغيير و
متحرك به يك حركت جديدی میشود و حركت هم كه صفت اوست به همين نحو
آنا فانا موجود و معدوم میشود .
به اين ترتيب مرحوم آخوند اين وجهی را كه برای شيخ ذكر كرد وجيه
نشمرده است ولی در خود همين بيان مرحوم آخوند به همين اندازه هم كه قبول
كرده است حرف است ، چه بر مبنای ايشان همانطور كه اين مطلب در جاهای
ديگر هم آمده در مورد صورت جسميه هم نمی توان گفت كه دفعی الحدوث و
مستمرالبقا است ، زيرا ايشان كه قائل به حركت جوهريه میباشند نمی
توانند اين مطلب را
|