فقدان محرك در حركت ذاتی يا ثبات علت در متغير بالذات

اگر متحركی باشد كه حركت صفت ذاتی آن باشد ، اگر خود حركت را
بخواهيم معلول حساب بكنيم و ببينيم علت اين حركت چيست ، جواب‏
اينستكه حركت در اينجا علت نمی خواهد چون ذاتی است ، و الذاتی لايعلل .
ولی اگر بحث از علت خود متغير باشد نه تغيير آن ، و گفته شود متغير
نيازمند به علت متغير است ، جوابش اينستكه اين اصل در متغيرهايی است‏
كه تغييرشان ذاتی نباشد ، اما متغيرهای ذاتی احتياج به علت متغير ندارند
بلكه ثابت هم می‏تواند علت آنها باشد .
مقصود از حركت ذاتی بايد روشن شود . يك وقت می‏گوييم حركت جوهريه در
مقابل حركت در اعراض ، و يك وقت می‏گوييم حركت ذاتی در مقابل حركت‏
عارضی ، فرق ايندو بايد درست روشن شود .

" علةالمتغير متغير " در حركت ذاتی جاری نيست :

مقصود از حركت عارضی حركتی است كه از حاق ذات متحرك انتزاع نمی شود
، بلكه مانند يك امر خارج از ذات متحرك ، بايد به آن ملحق شود . مثلا
جسم كه يك حركت أينی يا كمی انجام می‏دهد ، اين حركت عارضی است برای‏
متحرك ، متحرك در مرتبه قبل از تحرك هويت و تحققی دارد و در مرتبه‏
بعد از تحققش حركت به آن ملحق می‏شود ، اين حركت حركت عارضی يا زايد
بر ذات ناميده می‏شود ، اين حركت است كه علت می‏خواهد و علتش هم بايد
متغير باشد .
اما حركت ذاتی ، حركتی است كه متحرك قطع نظر از حركت ، هويتی ندارد
و حركت در مرحله بعد از تحقق به آن ملحق نمی شود ، بلكه از حاق ذات آن‏
انتزاع می‏شود . البته نه از ماهيت بلكه از حاق وجودش انتزاع می‏شود ،
يعنی نحوه وجود نحوه سيلانی است نه اينكه وجودش غير از حركت باشد و
حركت