اسلامی معنی گردد كه از نظر ما هم بعيد است بگوئيم كه ارسطو محرك را
بعنوان موجود خارج از متحرك و مغاير با آن می‏دانسته آنوقت بحثهای جديدی‏
عنوان می‏شود . بهرحال اين بحث را بعدا بيشتر بررسی می‏كنيم فعلا فقط
بعنوان مقدمه ای بود كه بيان كنيم كه فخر رازی با توجه به تفسير فلاسفه‏
اسلامی ايرادات خود را وارد نموده است .

اشكالات فخر رازی بر براهين مغايرت متحرك و محرك

اشكالات فخر رازی به اين ترتيب است كه می‏گويد : عين همان ايراداتی كه‏
شما در اثبات ذاتی نبودن حركت برای متحرك آورده‏ايد از قبيل اينكه اگر
حركت ذاتی متحرك باشد سكون لازم می‏آيد يا لازمه اش غايت نداشتن حركت و
اجتماع اجزاء حركت و از اين قبيل اشكالاتی كه گفتيد لازم می‏آيد ، درست‏
همان ايرادات بر اينكه محرك جسم طبيعت باشد وارد است . مثلا آنجا كه‏
گفته شد اگر محرك ، ذات متحرك باشد ، چون ذات ثابت است سكون لازم‏
می‏آيد اينجا هم می‏گوئيم چون طبيعت ثابت است سكون لازم می‏آيد يا اينكه‏
اگر حركت ذاتی باشد اجزاء حركت جمع می‏شوند ، همين را در مورد طبيعت‏
می‏گوئيم .
فخر رازی به اين ترتيب سه برهان اول را نقض می‏كند ولی قبل از پرداختن‏
به برهان چهارم يك پرسش و پاسخی ترتيب می‏دهد كه شايد شما بگوئيد ،
طبيعت به شرط وجود يك حالت منافی يا خروج از حالت ملايم ، متحرك است‏
يعنی اگر جسم را از حالت طبيعی خارج كنيم يا اينكه جسم قبلا دارای حالت‏
منافی طبيعت خود شده باشد در اينصورت برای رهائی از حالت منافی و
رسيدن به حالت ملايم حركت رخ می‏دهد و الا در شرايط طبيعی حركتی در كار
نيست ، در اين صورت ما نيز عينا همين توجيه را در مورد ذات شی‏ء هم‏
می‏توانيم بكنيم ، از ذكر و انطباق تك تك موارد صرفنظر می‏كنيم .

ايراد فخر رازی بر برهان چهارم :

برهان چهارم اين بود كه چنانچه جسم از آن جهت كه جسم است از همان‏