يكی اينكه دو شی‏ء مختلف را در مقايسه با يكديگر همانند و يكسان می‏گوئيم‏
و ديگر اينكه نه ، يك شی‏ء واحد را ولی در دو حال و دو وقت موردنظر قرار
داده حكم به يكسانی شی‏ء در آن دو وقت می‏كنيم . البته تعريف افلاطون به‏
ما بيش از اين را نمی‏رساند كه حركت خروج از يكسانی است ، لكن اين‏
تعريف غير حركت يعنی حدوث‏های دفعی را هم شامل می‏شود . چون شيئی هم كه‏
معدوم بوده و دفعه موجود شده از يكسانی خارج شده است . برای دفع اين‏
ايراد می‏گويند مقصود اينست كه در يك پاره از زمان در هر آنی كه حال شی‏ء
واحد را در نظر بگيريم با حال بعد همان شی‏ء در آن بعد ، يكسان نيست .

تعريف فيثاغورث و افلاطون از حركت

تعريف ديگری از فيثاغورث نقل شده است كه البته اين تعريف منسوب به‏
فيثاغورث است . چون اينكه آيا اين تعريف از كسانی باشد كه مدتها بعد
از فيثاغورث به مناسبت قبول اصول افكار او به فيثاغورثيان جديد معروف‏
بودند ، يا از خود فيثاغورث باشد ، روشن نيست . به هر حال مطلب اينست‏
كه : " حركت عبارت است از غيريت " . اينكه غيريت يعنی چه ؟ خود
تعريف رسا نيست ، ولی قدر مسلم اينكه مقصود مطلق غيريت نيست . چون‏
زيد هم غير عمر و است ، آيا غيريت بين اين دو حركت می‏باشد ، كه زيد هم‏
مثلا به واسطه آن متحرك است ؟ پس به ناچار بايد بگوئيم كه غيريت شی‏ء
با خودش و به عبارت صحيح تر اينكه شی‏ء به گونه‏ای حالتی داشته باشد كه‏
هر حالت با حالت آن قبلی همان شی‏ء مغايرت داشته باشد .
وقتی كه مطلب را بدين صورت در نظر بگيريم به قول مرحوم آخوند اين قول‏
به قول افلاطون خيلی نزديك می‏شود . افلاطون حركت را خارج شدن از يكسانی‏
در آنات مختلف برای شی‏ء واحد ، و فيثاغورث واقع شدن و تحقق غيريت‏