پاورقی : > شیء " درست بود ولی به اين صورت كه گفته است معنای درستی ندارد چون ظاهر عبارت اين است كه راجع به امكان شیء خاصی است در صورتی كه در اينجا شیء خاصی طرح نشده است . 3 - در اينجا منظور از عرض قار ، عرض غير اضافه است . در اينجا نيز يك اشكال لفظی وارد است كه چرا عرض قار را به غير معنای مصطلح خودش به كار برده است زيرا اصطلاح مسلم اين است كه عرض قار را در مقابل عرض غير قار به كار میبرند . عرض را به قار و غير قار تقسيم میكنند ، مثلا مقوله " ان يفعل " و " ان ينفعل " و " متی " را غير قار الذات میشمارند و بقيه را قار میشمارند مثل " كم " و " كيف " ، اما اينكه قار را در مقابل اضافه به كار ببريم ، كاری است كه هيچ فيلسوفی و حتی خود مرحوم آخوند در جائی به آن تفوه نكرده است . 4 - چنانكه ملاحظه میشود در اينجا برخلاف چند سطر بالاتر لفظ " الوجود مطلقا " را به كار برده و ديگر نگفته " الوجودالمطلق " و اين مؤيد بيان قبلی ما است كه معنای مرحوم حاجی را نادرست دانستيم . 5 - يعنی از قبيل مضاف مشهوری نيست كه ذاتی باشد كه له الاضافة مثل أب ، بلكه خود اضافه است مثل ابوت . اشكال : باز هم اشكال شما باقی است كه اگر برای امكان ، وجودی فرض كنيم ، آن نيز امكانی میخواهد . پاسخ : اين اشكال در مورد وجود مستقل برای امكان است ، اما اضافه هر چند كه وجود دارد ولی وجود مستقل ندارد . در مثل اضافه و امثال آن اشكالی نيست چون همانطور كه گفتيم اضافه خفيف المؤونه است و وجودش به تبع منشأ انتزاعش است ، و لهذا در بعضی از كتابها اضافه را از معقولات ثانيه میشمارند ، ولی در باب كيفيت نمی شود اين حرف را زد كه يك شیء را از مقوله كيف بدانيم و در عين حال امر انتزاعی بدانيم . 6 - جای اين جمله : " حتی يكون مضافا مشهوريا " بعد از جمله : " له الاضافة من >