محمول دارد ولی موضوع ندارد .
در جواب اين اشكال مرحوم آخوند می‏گويد دو طرف داشتن اضافه مربوط است‏
به عالم ذهن و در تعريف مقوله مضاف گفته شده اضافه متكررشالطرفين بحيث‏
ان عقلا عقلا معا ، به طور تكافی چون المتضايفان متكافئان قوش و فعلا يعنی‏
تقدم و تأخری بين آنها نيست ، قوش و فعلا و همچنين زمانا متكافی هستند
پس محال است تعقل آنها بدون يكديگر در ظرف ذهن نه اينكه در خارج‏
وجودشان بدون ديگری ممكن نيست .
در اينجا آقای طباطبائی ايراد خوبی می‏گيرند و می‏گويند : فرق است ميان‏
مقوله مضاف و اضافه به معنای مطلق نسبت . يك وقت می‏گوئيم اضافه و
مقصودمان اضافه مقولی است يعنی آنچه كه حكما در باب مقولات عشر آنرا
مقوله ناميده اند ، اين اضافه اضافه متكررالطرفين است و حرف مرحوم‏
آخوند در اينجا درست است كه تكررالطرفين در اين نوع اضافه مربوط به‏
عالم ذهن است . ولی اضافه معنی ديگری دارد كه همان نسبت است . مثلا
وقتی می‏گوئيم زيد قائم ، نسبتی را كه ميان زيد و قائم است كسی از مقوله‏
اضافه نمی داند . نسبت به هر حال رابط است و رابط احتياج به دو طرف‏
دارد ، بله نسبت اگر در ذهن باشد دو طرف هم بايد در ذهن باشد ولی اگر
نسبت در خارج بود ، طرفين هم بايد در خارج باشند . بنابراين وقتی يك‏
چيز به عنوان يك نسبت در خارج بود طرفين آن هم بايد در خارج باشد .
بنابراين وقتی ما يك چيز را به عنوان يك نسبت و اضافه شناختيم و يك‏
طرف آن در خارج است و بگوئيم يك شی‏ء موجود در خارج با يك شی‏ء معدوم‏
نسبت دارد ، اشكال می‏شود كه اين حرف چه معنی می‏تواند داشته باشد ؟ و
اين جواب كه طرفين در ذهن موجودند جواب صحيحی نيست . البته اصل مدعا
را مرحوم آخوند قبول دارند ولی به حرفشان در اينجا اشكال وارد است .
[ علامه طباطبائی ] بعد می‏گويند كه : لازمه اثبات امكان استعدادی اين‏
است كه ما گسستگی ميان حال و آينده را از بين ببريم ، امكان استعدادی‏
يك رابطه ميان گذشته و حال و آينده به شمار می‏رود و رابطی است كه آنها
را بهم پيوسته