است ، باز همين جور كه وجود جوهر مادی قائم به عقل مجرد است قهرا وحدت‏
جوهر مادی هم تابع وحدت عقل مفارق است ، پس اين حرف در طول حرفهای‏
گذشته است نه در عرض آن ، از اين بگذريم .

عجز شيخ از تشخيص موضوع در حركت كميه

بحثی دارند درباره حركت در " كم " ، درباب حركت در " كم " حكما
دچار يك مشكل علمی هستند . بعضی از مسائل از نظر حسی واضح است ولی پای‏
تحليل فلسفی كه بميان می‏آيد به اشكال برخورد می‏كند ، يكی از حركات‏
محسوس ، حركت كمی است ، يعنی اينكه يك شی‏ء ابعادش تغيير كند لااقل از
نظر قدما خيلی واضح بود ، هر چند از نظر امروزيها قدری مشكل شده است و
رشد كند مثل گياه و حيوان ، يا آنچه كه قدما آنرا تخلخل و تكاثف‏
می‏ناميدند مثلا هوا در اثر تخلخل بر ابعادش افزوده شود يا بر اثر تكاثف‏
حجمش كم شود ، اين هم حركت كمی است .
حكما در تصوير حركت كمی دچار اشكال هستند ، بعضی ها حركت كمی را
انكار كردند . مثل شيخ اشراق و گفتند هر چه كه حركت كمی بنظر می‏آيد در
واقع حركت كمی نيست هم چنانكه به حساب‏های امروز هم بعضی از حركات كمی‏
قدما را حركت كمی نمی دانند ، مثلا قدما جنين را متصل واحد می‏دانستند و
می‏گفتند بر حجمش افزوده می‏شود ، ولی امروز كه مسأله سلولها پيدا شده و
معلوم شده ازدياد حجم عبارت است از ازدياد سلول‏ها ، در واقع اين حركت‏
كمی نيست بلكه اضافه شدن شی‏ء از خارج است ، نه اضافه شدن بر ابعاد شی‏ء
از درون خودش .
شيخ الرئيس سخت دچار اشكال شده است و گفته ما حركات كمی نباتات و
حيوانات را چگونه توجيه بكنيم ، و در جواب بعضی از شاگردهايش [
بهمنيار ] اظهار عجز كرده است و گفته من در كتاب " اصول المشرقيه "
خوض عظيمی در اين مسأله