هم هست چون اگر نبود ، پس ديگر چه جائی برای حركت است ، حركت برای‏
بدست آوردن چيزی است ، اگر آن چيز خود موجود باشد ديگر حركت كه‏
معنايش وسيله رسيدن به آن كمال است برای چه ؟ اين می‏شود مصداق " يار
در خانه و ما گرد جهان می‏گرديم " و اين نيز تناقضی است آشكار ، يعنی‏
وجدان و فقدان از يك حيث و لحاظ پس اين نكته حاصل می‏شود كه هر جا
حيثيت قوه غير از حيثيت فعل شد ، ما نياز به دو منشأ داريم ، منشأ قوه‏
بايد غير از منشأ فعليت باشد و به همين دليل است كه جسم مركب از ماده‏
و صورت است و به همين دليل است كه محرك غير از متحرك است . اين‏
همان برهانی است كه در فصل پيش مرحوم آخوند برای اثبات اينكه محرك‏
غير از متحرك است اقامه كرد .

برهان ششم : محرك غير از متحرك است ، چون حيثيت ايجاب غير از

حيثيت امكان است .

اين وجه بيان ديگری از همان برهان پنجم است به اين نحو كه : شی‏ء از آن‏
حيث كه چيزی را می‏پذيرد ، ممكن است ، يعنی می‏شود كه دارای آن چيز و يا
فاقد آن باشد و نسبتش با امر مورد نظر نسبت امكانی است ، و نيز شی‏ء از
آن جهت كه علت فاعلی است جنبه ايجابی دارد ( 1 ) .
اگر بنا شد دهنده عين پذيرنده باشد لازم می‏آيد نسبت اثر معين به يك‏
شی‏ء هم ايجابی باشد و هم امكانی و اين محال است .
اين براهينی بود كه متقدمين صدرالمتألهين برای اثبات نيازمند بودن‏
متحرك به محركی غير از خودش اقامه كرده اند . فخر رازی بر تمام اين‏
ادله ايراد وارد كرده و ماقبل از اينكه به بررسی ايرادات فخر رازی‏
بپردازيم لازم است مقدمه ای برای ادامه بحث تمهيد كنيم . بدينصورت كه :

معنی مغايرت محرك و متحرك

حكما قائلند كه هر حركت عرضی نيازمند به محركی غير از متحرك‏

پاورقی :
1 - چون علت فاعلی هميشه جنبه ايجابی دارد ( الشی‏ء مالم يجب لم يوجد
) و نسبت هر اثر به مؤثر نسبت ايجابی است زيرا تا شی‏ء به حد ايجاب‏
نرسد اثر از او صادر نمی شود .