قوش فی جسم يحرك فانها تتحرك أيضا بالعرض ( 8 ) فالمحرك الذی لايتحرك‏
لايصلح أن تكون قوش جسمانية ، وقد علمت ( 9 ) اثبات أن كل جسم يفعل فعلا
خاصا أو حركة مخصوصة ليس بعرض ولا باتفاق أو قسر فانه بقوش زائدش علی‏
الجسمية ، فهی اما طبع أو ارادش نفسانية ( 10 ) متعلقة ، و علی التقديرين‏
لابد أن يكون لتلك القوش تعلق بالجسم ، ولاتكون مفارقة عنه بالكلية ( 11 )
، فان الفعل الخاص اذا صدر عن فاعل مفارق بالكلية غير مخالط للاجسام وجب‏
أن يكون المفارق يطلب بالحركة أمرا ليس له ، و هذا باطل كما علمت .
فاذن ان كان مفارق مشاركا له فی التحريك فانه يحرك علی أحد الوجهين‏
المذكورين لاغير كالحال فی الحركات الفلكية .

پاورقی :
> ممكن است مقصود اين باشد كه در " كيفيت احتواء " و نه در "
محتوی " مانند آنها باشيد ، يعنی همچنان كه يك پيرزن محتويات عقيده‏
اش را با جزم و قاطعيت و بدون هيچگونه ترديد دارد ، شما هم به معتقدات‏
خويش به اين نحوه از جزم و قطع ايمان داشته باشيد . مثل قصه ميرزای قمی‏
و مريد فدوی كه حاضر بود همه كار برای ميرزای قمی انجام دهد و آرزو داشت‏
ميرزا يك لحظه به خانه او برود ، و حتی می گفت حاضر است اگر ميرزا امر
بفرمايد املاكش را به ديگران ببخشد ، و حتی زن و بچه خود را رها كند ،
ولی وقتی ميرزا برای امتحان ارادت او از او خواست از ايمان به خدا
بگذرد ، در جواب به ميرزا گفت : اگر بعد از اين ، از اين فضوليها بكنی‏
سرت را با بيل خرد می‏كنم . اين قصه ، كيفيت عقيده جازم عوام را می‏رساند
.
8 - همين بود كه گفتيم قابل خدشه است [ و حركت بالعرض برهان را تمام‏
نمی كند و تنها با حركت ذاتی جوهری است كه اين برهان كامل می‏شود ] .
9 - به جای " وقد علمت " بايد بگويد : " ستعلم " ، زيرا اين بحث‏
در فصل بعد خواهد آمد .
10 - قبلا هم اشاره شد كه هر جسمی كه يك كاری را انجام می‏دهد ، منشأ آن‏
قوه‏ای است كه در خود جسم وجود دارد ، و ممكن است اين طبيعت باشد ( در
غير شاعرها ) و يا اراده نفسانيه باشد ( در شاعرها و ذی اراده ها ) .
11 - می‏خواهد چيزی را بگويد كه مقدمه است برای بحث آينده كه : آن قوه‏
كه به جسم حركت عرضی می‏دهد نمی تواند يك امر مجرد باشد ، حركتهای عارضی‏
را طبيعت انجام می‏دهد ، مفارق و موجود عقلی خود طبيعت را ايجاد می‏كند .