رسول اكرم كشته شد بيشتر سبب پراكنده شدن مسلمين گشت ، اما همين كه‏
فهميدند رسول اكرم زنده است نيروی روحی خويش را بازيافتند .
عده‏ای مجروح روی زمين افتاده بودند و از سرنوشت نهائی به كلی بی‏خبر
بودند . يكی از مجروحين سعد بن ربيع بود . دوازده زخم كاری برداشته بود .
در اين بين يكی از مسلمانان فراری به سعد - در حالی كه روی زمين افتاده‏
بود - رسيد و به او گفت شنيده‏ام پيغمبر كشته شده است .
سعد گفت :
" اگر محمد كشته شده باشد خدای محمد كه كشته نشده است . دين محمد هم‏
باقی است . تو چرا معطلی و از دين خودت دفاع نمی كنی ؟ ! "
از آن طرف ، رسول اكرم پس از آنكه اصحاب خويش را جمع و جور كرد يك‏
يك اصحاب خود را ياد كرد ببيند كی زنده است و كی مرده ؟ سعد بن ربيع‏
را نيافت . پرسيد كيست برود از سعد بن ربيع اطلاع صحيحی برای من بياورد
؟ يكی از انصار گفت من حاضرم . مرد انصاری وقتی رسيد كه رمق مختصری از
حيات سعد باقی بود . گفت ای سعد پيغمبر مرا فرستاده كه برايش خبر ببرم‏
كه مرده‏ای يا زنده ؟ سعد گفت سلام مرا به پيغمبر برسان و بگو سعد از
مردگان است ، زيرا چند لحظه ديگر بيشتر از عمرش باقی نمانده است . بگو
به پيغمبر كه سعد گفت :