باشند كه در مقام جواب بر نيايند يعنی عكس العمل نشان ندهند اما اگر
همين مقدار حيات و زندگی در ملت اسلام وجود داشته باشد كه در مقابل
ضربت دشمن عكس العمل نشان بدهد ، مطمئن باشيد كه در نهايت امر به نفع
اسلام است همان طوری كه در طول سی چهل سال اخير ، كسروی پيدا شد عليه
شيعه بالخصوص و احيانا عليه اسلام چيزها نوشت توده ايها آمدند در مسائل
ماديگری حرفها زدند و به اساس اسلام اعتراض كردند ، افراد ديگری پيدا
شدند كه به نام حمايت از مليت ايرانی عليه اسلام سخنانی گفتند اينها
بدون اينكه خودشان بخواهند و قصد داشته باشند ، به طور غير مستقيم آنقدر
به اسلام خدمت كردند كه خدا میداند يعنی وقتی كسروی آن كتابها را نوشت
تازه دست علمای اسلام رفت روی كاغذ و مسائلی را كه در طول چند قرن در
اثر اينكه اعتراض و تشكيك و ايرادی نشده بود پرده هايی از ابهام روی
آنها را گرفته بود و كم كم خرافات و اوهامی هم درباره آنها پيدا شده بود
، تشريح كردند اصلا مردم نمی دانستند مثلا در باب امامت چه بايد بگويند ،
در باب تشيع چه بايد بگويند ، در باب تقيه جه بايد بگويند ، در باب
بداء چه بايد بگويند آنوقت علما شروع كردند به آشكار ساختن حقايق از زير
پرده های اوهامی كه در طول چند قرن در اثر نبودن شكاك و اين دشمنان
خدمتگزار به وجود آمده بود ، و يك سلسله از مسائل خيلی بهتر روشن شد
توده ايها آمدند چقدر توانستند به طور غير مستقيم بدون اينكه خودشان
بخواهند به منطق فلسفی و منطق اجتماعی اسلام خدمت بكنند يعنی اينها سبب
شدند كه دستهای علمای اسلام از آستين بيرون آمد و چه آثار نفيسی در اين
زمينه منتشر شد .
يك دين زنده هرگز از اينگونه حرفها بيم ندارد . يك دين
|