كردن . چندين سؤال كرد و حضرت جواب دادند متأسفانه در نقل متن سؤال و
جوابها ذكر نشده است همين قدر نوشته اند كه در آخر يك مرتبه ديدند آن‏
شخص گفت : اشهد ان لااله الا الله و ان محمدا رسول الله .
اسلام اساسا در اينگونه مسائل ، خفه شو و اين حرفها ندارد در زمان خود
پيغمبر می آمدند سؤال می‏كردند ، حضرت جواب می‏داد شما در تاريخ می‏خوانيد
كه علی ( ع ) در زمان خلافت شيخين مخصوصا زياد به مسجد می‏رفت و [ در
بيان علت اين كار ] می‏فرمود برای اينكه صيت اسلام در جهان بلند شده است‏
، از اطراف و اكناف مردم دانشمندی می‏آيند ، سؤالاتی دارند ، كسی بايد به‏
آنها جواب بدهد گاهی اصحاب خاص خودش مثل سلمان و ابی ذر را می‏فرستاد
و به آنها می‏فرمود برويد در مسجد ، مراقب باشيد اگر افرادی پيدا شدند كه‏
راجع به اسلام سؤالاتی داشتند مبادا كسی باشد كه نتواند جواب آنها را بدهد
، مبادا آدم جاهلی باشد به عنف آنها را رد كند اگر ديديد يك دانشمندی‏
از يك جای جهان پيدا شد و سؤالاتی درباره اسلام داشت فورا بيائيد مرا خبر
كنيد كه بروم جوابهايش را بدهم .
حتی بنی اميه عليرغم اينهمه تبليغاتی كه عليه آنها می‏شود و بسياری از
آن تبليغات ( حدود صدی نود آن ) درست است ، اگر آنها را قياس بكنيم‏
با بسياری از حكومتهای ديگر كه در جهان بودند ، باز آنها بهتر بودند
مخصوصا در دوره بنی العباس آزادی عقيده ( تا آنجا كه با سياست برخورد
نداشت ) فراوان بود اين داستان را من در " داستان راستان " تحت عنوان‏
" توحيد مفضل " نقل كرده ام : مفضل بن عمر يكی از اصحاب امام صادق ( ع‏
) است . رفت در