كنی در قلمرو ايمان حق فكر كردن نداری قلمرو ايمان فقط قلمرو تسليم است‏
، حق فكر كردن در اينجا نيست ببينيد تفاوت ره از كجاست تا به كجا ؟
يكی اصول دين خودش را ، منطقه ممنوعه برای عقل و فكر اعلام می‏كند ، و
ديگری نه تنها منطقه ممنوعه اعلام نمی كند ، بلكه منطقه لازم الورود اعلام‏
می‏كند كه عقل بايد در اين منطقه وارد بشود ، اگر وارد نشود من چيزی را
نمی پذيرم اين ، معنی آزادی تفكر است .
بنابراين اگر كسی واقعا در اين مسائل فكر كند ، آيا از نظر اسلام حق‏
دارد ؟ مسلم حق دارد ، لازم هم هست فكر كند آيا اگر كسی واقعا به فكرش‏
از نظر منطقی يك چيزی می‏رسد در باب خدا ، در باب قيامت ، در باب‏
نبوت ، فكر می‏كند و يك اشكال به ذهنش می‏رسد ، حق دارد اين اشكال را به‏
ديگران بگويد كه برای من در اين مسئله شبهه ای پيدا شده است ، بيائيد
اين شبهه را برای من حل بكنيد ؟ البته آزاد است ، اشكالش بايد حل بشود
سؤال كردن در مسائل اصول دين ، امر واجب و لازمی است از پيغمبر اكرم‏
سؤال می‏كردند ، از علی ( ع ) سؤال می‏كردند ، از ساير ائمه اطهار سؤال‏
می‏كردند ، زياد هم سؤال می‏كردند و آنها هم جواب می دادند اين كتابهای‏
احتجاجاتی كه ما داريم ( و غير آنها ) نشان ميدهد در زمينه اصول دين در
اسلام چقدر حق آزادی بيان و حق آزادی سؤال داده شده است تا وقتی كه انسان‏
روحش روح تحقيق و كاوش است و انگيزه اش واقعا تحقيق و كاوش و فكر
كردن است ، اسلام می‏گويد بيا فكر كن ، هر چه بيشتر فكر و سؤال بكنی ، هر
چه بيشتر برايت شك پيدا شود ، در نهايت امر بيشتر به حقيقت می‏رسی ،
بيشتر به واقيت می‏رسی اين مسئله را ما مسئله فكر می‏ناميم .