نعمتی كه خدا به وسيله تو بر ما ارزانی داشت بيش از آن اندازه ای است
كه ما تصور میكنيم ظاهرا اين سخن را در وقتی گفت كه پيغمبر اكرم به
دخترشان يا به يك دختر بچه ديگری مهربانی میكرد بعد يك جريان قساوت
آميزی را از خودش نقل كرد كه واقعا اسباب حيرت است و خود او آنوقت
حيرت كرده بود كه چگونه بوده است كه چنين كاری را انجام میداده اند
میگويد من از كسانی بودم كه تحت تأثير اين عادت قرار گرفته بودم كه
دختر را نبايد زنده نگه داشت ، دختر مايه ننگ است و اين مايه ننگ را
بايد از ميان برد بعد نقل میكند كه زنش دختری میزايد و سپس دختر را
مخفی میكند و به او میگويد من دخترم را از ميان بردم دختر بزرگ میشود ،
شش هفت ساله میشود يك روز اين دختر را میآورد به اين پدر نشان میدهد
به اطمينان اينكه اگر ببيند يك چنين دختر شيرينی دارد ديگر كاری به
كارش نخواهد داشت ، و بعد با چه وضع قساوت آميزی همين مرد اين دختر را
زنده به گور میكند میگويد حالا من میفهمم كه ما چه جانورهايی بوديم و تو
چطور ما را نجات دادی ما آنوقتی كه اين كار را میكرديم فكر میكرديم چه
كار خوبی داريم میكنيم .
مسئله اينكه بشر در چه چيزهايی بايد آزاد باشد و در چه چيزهايی نمی
تواند آزاد باشد و اصلا فكر آزادی درباره آنها غلط است ، انيست : بعضی
چيزهاست كه اصلا اجبار بردار نيست يعنی نمی شود بشر را مجبور كرد كه آن
را داشته باشد ، خود موضوع قابل اجبار نيست ، اگر تمام قدرتهای مادی
جهان جمع شوند و بخواهند با زور آنرا اجرا بكنند قابل اجرا نيست مثلا
محبت و دوستی اگر يك فرد فرد ديگر را دوست نداشته بشاد ، آيا با زور
میشود او را
|