1 - تعريف حكومت
اگر حكومت را بخواهيم تعريف كنيم يك وقت هست آنچه را كه وجود دارد و وجود داشته به عنوان امری موجود تعريف میكنيم مثلا حكومت امروز ايران ، عراق ، شوروی ، چين ، فرانسه ، انگليس كه شكلهای مختلفی دارند و البته جامع مشترك هم برای همه آنها میتوان پيدا كرد و يك وقت حكومت را به عنوان امری كه بايد باشد میخواهيم تعريف كنيم كه قهرا تعريف امری اعتباری خواهد بود و اين امور از طريق نوع نيازی كه به آنها هست كه اعتبار میشوند و از طريق آثاری كه بر آنها مترتب میشود تعريف میشوند . جامعه نيازمند است به حكمران ( 1 ) ، وضع قانون ، اجرای قانون ، مصالح كلی جامعه كلی جامعه در مقابل فرد ، وحدت ، تأمين امكانات اجتماعی ، دفاع از هجوم اقوام و ملل ديگر ، جلوگيری از تجاوزات افراد در داخل و حفظ آزادی و امنيت افراد از تجاوز افراد ديگر ، مديريت ، قضاوت و فصل خصومات ، ارتباط و عهد و پيمان و معامله با واحدهای اجتماعی ديگر ، تعليم و تربيت ، بهداشت ، حفظ مواريث فرهنگی . از ميان آنچه در بالا گفته شد قانون ( مجلس شورا ) ، دفاع ازپاورقی : 1 - حكمران بالضروه يعنی كسی كه مطاعبت مشروع دارد نه كسی كه به زور خود را تحميل كرده است و آن كسی كه مطاعبت مشروع دارد به دو گونه ممكن است : يكی به نحو ولايت ، و ديگر نه نحو وكالت آنچه در فقه مطرح است به عنوان ولايت حاكم مطرح است اين بحث را در فصل حق حاكميت نيز میتوان طرح كرد .