تقدم حق جمع بر حق فرد استوار است يعنی خواه ناخواه آزادی فرد را و
دمكراسی را سوسياليسم محدود ميكند و بالعكس .
امروزه در دنيا گروهی از كشورها از دمكراسی دم ميزنند و گروهی ديگر از
سوسياليسم و صاحبنظران هم اعتراف دارند كه نه دمكراسی آن دنيای به اصطلاح‏
آزاد و ليبرال ، دمكراسی واقعی است و نه سوسياليسم آن قطب ديگر ،
سوسياليسم اصيل است از سوی ديگر گروه كشورهای باصطلاح ليبرال از
سوسياليسم سخنی نميگويند و اگر هم ادعای دموكراسی و سوسياليسم داشته‏
باشند خود به بی‏محتوا بودن آن اذعان دارند ، و كشورهای سوسياليستی هم‏
بحثی درباره دمكراسی بميان نمی‏آورند و آنان نيز كه مدعی نوعی سوسياليسم‏
دمكراتيك هستند پوچی سخنشان امروزه كاملا آشكار شده است ژ
اين مشكل كه آيا واقعا از نظر فلسفی و حقوقی بكدام يك از دو قطب‏
دمكراسی و سوسياليسم بايد گرايش پيدا كرد و يا اينكه ايندو ديدگاه قابل‏
جمعند يا نه ، مشكلی است كه بايد از طريق فلسفی حل بشود البته در اين‏
زمينه مكتبهايی هستند كه به دمكراسی و سوسياليسم هر دو گرايش دارند و
ميخواهند ايندو نظر را با يكديگر تلفيق كنند ولی تلفيق ايندو مبتنی بر
همان مسئله بسيار دقيق فلسفی است كه به مسئله اصالت جمع يا اصالت فرد
معروف است پيروان اين مكاتب بدنبال يافتن پاسخ اين پرسش هستند كه آيا
آنچه عينيت دارد فرد است و جمع ، يك وجود عرضی و اعتباری دارد - كه‏
البته طبيعی است كه در صورت مثبت بودن جواب ، دمكراسی بر سوسياليسم‏
اولويت پيدا ميكند - و يا بايد نظريه مخالف را پذيرفت كه معتقد است‏
جامعه شناسی انسان بر روانشناسی او تقدم دارد و فرد اساسا اصالتی ندارد ،
فرد و روح و خواست و اراده و احساس و همه چيز او توابعی و انعكاساتی‏