ارتباط با اين آيات مطرح ميشود اين است كه آيا تكيه قرآن در حركت‏
تاريخ و در انقلابات ، روی اين مسئله به اصطلاح امروز زير بنائی است يا
روی امور روبنائی ؟
در سالهای اخير مسئله روبنا بكلی فراموش شده و همه روی مسائل به اصطلاح‏
خودشان ، زير بنائی تكيه ميكنند بايد سؤال كرد كه آيا قرآن تناقض گفته‏
است كه در يك جا روی استضعاف شدگی تكيه كرده و در جای ديگر روی ايمان‏
؟ در يك جا برای ايمان اصالت قائل شده و در جای ديگر برای محروميت ؟
به عقيده ما تناقض در كار نيست منطق قرآن همان منطق « وعد الله الذين‏
آمنوا و عملوا الصالحات » است ولی متاسفانه از آيه 5 سوره قصص ،
استنباط غلط شده است اين آيه يك اصل كلی بدست نميدهد ، حال آنكه از آن‏
اصل كلی استنباط كرده اند منشا اين اشتباه هم اين بوده كه قبل و بعد آيه‏
را حذف كرده اند و آنچه را كه باقی مانده ، بغلط تفسير كرده اند در آيه‏
چهار سوره قصص ميفرمايد :
« ان فرعون علا فی الارض و جعل اهلها شيعا يستضعف طائفة منهم و يذبح‏
ابنائهم و يستحيی نسائهم انه كان من المفسدين »
فرعون در روی زمين علو و استكبار كرده و مردم آن سرزمين را فرقه فرقه‏
كرده بود و گروهی از مردم را به استضعاف كشانده و پسرهای آن گروه را سر
می‏بريد و فقط زنهای آنان را زنده می‏گذاشت و او از مفسدان بود بعد از اين‏
آيه ، آيه « و نريد ان نمن »آمده است ، و بدنبال آن آيه :
« و نمكن لهم فی الارض و نری فرعون و هامان و جنودهما منهم ما كانوا
يحذرون »( قصص آيه 6 )

پاورقی :
>
هرگز سستی بخود راه ندهيد و اندوهگين مباشيد زيرا شما فيروزمند ترين و
بلند مرتبه ترين مردم هستيد ، اگر در ايمان خود ثابت قدم باشيد .