و دمكراسی در اصيلترين شكلش ، نشان ميدهد .
گروهی ميپندارند جمهوری اسلامی مفهومی طبقاتی دارد ، يعنی حكومت عده ای
از مردم ( روحانيون ) و اين تقويت فلسفه مادی طبقاتی است اما اگر بعوض
جمهوری اسلامی ، جمهوری مطلق نام برده شود ، بكار بردن همين كلمه بیطرفی
جناح روحانيون را نشان ميدهد و باين ترتيب حكومت واقعا در دست مردم
قرار خواهد گرفت نه در دست طبقه ای خاص اما همانطور كه عرض كردم ،
اين اشتباه ناشی از پندار باطلی است مبتنی بر اينكه حكومت جمهوری اسلامی
حكومت طبقه روحانيون است حال آنكه نه كلمه جمهوری بطور مطلق ميتواند
منشاء يك تحول واقعی باشد و نه اينكه هر جا جمهوری با قيدی و پسوندی
مقيد شود ، تضاد پيدا میشود بايد ديد كه آن قيد در ذات خود چه مفهومی
دارد و آيا در ذات خود محدوديت و محتوای طبقاتی دارد يا نه قيد اسلام ،
با توجه به ذات و محتوای آن هرگز جمهوری اسلامی را طبقاتی نمیكند
ميدانيم كه اوضاع زمانه دائما در تحول و دگرگونی است بر اين اساس
حكومت . جمهوری اسلامی ، چگونه میخواهد جوابگوی مسائل پيچيده و دائما در
حال تحول اقتصادی ، اجتماعی ، سياسی و باشد آيا الگوی جمهوری اسلامی در
اين مورد همان ضوابط و مقرراتی است كه 1400 سال پيش عرضه شده است ؟
آيا اين قوانين كه قاعدتا تا زمان ما كهنه شده اند قادر به رويارويی با
اين مسائل هستند ؟
استاد مطهری : مسئله تحولات زمان و ثابت بودن ضوابط و قوانين اسلامی
مسئله ای است كه همواره اين شبهه را ايجاد ميكند كه چگونه ميتوان اين
ثابت را با آن متغير تلفيق كرد مسئله زمان و تغيير و تحول مسئله درستی
است اما ظرافتی در آنست كه اغلب
|