در اينكه نيروی عقل و تفكر و انديشه برای تدبيرهای جزئی و محدود زندگی‏
ضروری و مفيد است بحثی نيست انسان در زندگی همواره مواجه با مسائلی‏
است از قبيل انتخاب دوست ، انتخاب رشته تحصيلی ، انتخاب همسر ،
انتخاب شغل ، مسافرت ، معاشرت ، تفريح ، فعاليتهای نيكوكارانه ،
مبارزه با كژيها و ناراستيها و بدون شك در همه اينها نيازمند به تفكر و
انديشه و تدبير است و هر چه بيشتر و بهتر بينديشد موفقيت بيشتری كسب‏
می‏كند ، و احيانا نيازمند به استمداد از تفكر و تجربه ديگران می‏شود ( اصل‏
مشورت ) در همه اين موارد جزئی ، انسان طرح تهيه می‏كند و آن را به مرحله‏
اجرا در می‏آورد .
در دايره كلی و وسيع چطور ؟ آيا انسان قادر است طرحی كلی برای همه‏
مسائل زندگی شخصی خود كه همه را در بر گيرد و منطبق بر همه مصالح زندگی‏
او باشد بريزد ؟ يا قدرت طرح ريزی فكری فردی ، در حدود مسائل جزئی و
محدود است و احاطه بر مجموع مصالح زندگی كه سعادت همه جانبه را در
برگيرد از عهده نيروی عقل بيرون است ؟
می‏دانيم كه برخی فيلسوفان به چنين " خودكفائی " معتقد بوده‏اند ، مدعی‏
شده‏اند كه راه سعادت و شقاوت را كشف كرده‏ايم و با اعتماد به عقل و
اراده ، خويشتن را خوشبخت می‏سازيم .
اما از طرف ديگر می‏دانيم كه در جهان دو فيلسوف يافت نمی‏شوند كه در
پيدا كردن اين راه ، وحدت نظر داشته باشند خود سعادت كه غايت اصلی و
نهائی است و در ابتدا مفهومی واضح و بديهی به نظر می‏رسد يكی از ابهام‏
آميزترين مفاهيم است . اينكه