اين مكتب ، امروز خيلی رايج است و میتوان گفت از نظر ارزشهای انسانی
و از نظر خطوطی كه برای انسان كامل ترسيم میكند ، نقطه مقابل سوسياليزم
است . در مكتب سوسياليزم بيشتر به جنبههای اجتماعی توجه شده است . از
نظر سوسياليزم ، انسان آن وقت انسان كامل است كه بين همه انسانها تساوی
و برابری و وحدت برقرار باشد . " مالكيت اشتراكی " را هم كه میگويند
، [ حاكی از ] توجه به جنبههای جمعی است .
در اين مكتبی كه میخواهم عرض كنم به ارزشهائی توجه شده است كه بيشتر
جنبه فردی دارد نه جنبه اجتماعی : مسئله آزادی اراده ، مسئله آزادی
انديشه ، مسئله حاكميت و استقلال يك فرد نسبت به خود ، بيشتر تكيه اين
مكتب روی اين مسائل است . میگويد انسان كامل انسانی است كه " من "
او از هر جبری آزاد باشد ، تحت تأثير هيچ قدرتی نباشد ، آزاد مطلق زندگی
كند ، اراده اش آزاد باشد . در واقع ملاك اساسی انسانيت در اين مكتب ،
" آزادی " است و اگر " آگاهی " هم میگويند مقدمه آزادی است .
میگويند انسان كامل يعنی انسان آزاد و هرچه انسان ، آزادتر باشد كاملتر
است ، هرچه تحت تأثير عوامل ديگر قرار گيرد ، از انسانيت او كاسته شده
است . حتی در اين مكتب معتقدند ايمان و اعتقاد به خدا و بندگی خدا ،
انسانيت انسان را نقض میكند ، چون انسان را وادار میكند در مقابل خدا
تسليم باشد ، و بندگی نسبت به خدا و در مقابل خدا ، آزادی را از انسان
سلب میكند چون كمال انسانی در آزادی است و انسان كامل ، انسانی است كه
از همه چيز آزاد باشد ، [ پس ] حتی بايد از قيد مذهب آزاد باشد . حافظ
ما میگويد :
|