موجود مجبور ، و به تعبير بعضی : غير انسان هرچه هست مجبور است ، يعنی‏
تحت تأثير جبری يك سلسله علل و معلولات است ولی انسان مجبور نيست و
هيچگونه جبر علی و معلولی او را اداره نمی‏كند .

" اصالت وجود " در اگزيستانسياليسم

اين مكتب در اينجا مطلب ديگری هم دارد و آن اين است كه اين انسان كه‏
آزاد و مختار در اين جهان آمده است ، برعكس همه موجودات ديگر دارای‏
سرشت و طبيعت مخصوص نيست . هرچه در دنيا آفريده شده است ، با يك‏
سرشت و ماهيت خاص آفريده شده است ، سنگ ، سنگ آفريده شده است ،
ديگر نمی‏تواند سنگ نباشد و كلوخ باشد ، گربه ، با طبيعت گربه‏ای آفريده‏
شده است و اسب هم با طبيعت اسبی آفريده شده است . اما انسان دارای‏
هيچگونه طبيعت خاص نيست ، مگر آن طبيعتی كه خودش آن طبيعت را به‏
خودش بدهد . انسان كه موجود مختار و آزاد است ، دائره اختيار و آزادی‏
او در اين حد است كه به خودش سرشت می‏دهد و طبيعت و ماهيت می‏بخشد .
اسم اين را " اصالت وجود " يا " تقدم وجود بر ماهيت " گذاشته‏اند .
اصطلاح اصالت وجود و اصالت ماهيت در ميان ما يك اصطلاح نسبتا قديمی‏
است و در حدود سيصد و پنجاه سال ( يعنی از زمان صدرالمتألهين ) از عمرش‏
می‏گذرد . ولی آنها ( فلاسفه ) اصالت وجود و اصالت ماهيت را اختصاصا در
اين مورد به كار نمی‏بردند ، بلكه در مورد همه اشياء به كار می‏بردند و از
آن معنی ديگری غير از