اينها [ يعنی " كمال و نقص " و " حسن و قبح " ] را با معيار توانائی‏
و ناتوانی سنجيده‏اند . فلاسفه می‏گويند كمال و نقص ، اينها می‏گويند كمال‏
يعنی توانايی ، نقص يعنی ناتوانی . متكلمين می‏گويند حسن و قبح ، نيكی و
بدی ، اينها می‏گويند نيكی يعنی توانائی و بدی يعنی ناتوانی . در اين‏
مكتب " حق و باطل " و " عدل و ظلم " هم قهرا با همين مقياس سنجيده‏
می‏شود ، يعنی حق چيزی نيست كه از توانائی جدا باشد و باطل چيزی نيست كه‏
از ناتوانی جدا باشد . عدل و ظلم هم همينطور است : عدل توانائی ، و ظلم‏
ناتوانی است . بنابراين اگر دو نفر با يكديگر درگير شوند و يكی از ديگری‏
تواناتر باشد ، آن فرد تواناتر از نظر اين مكتب ، هم كاملتر است ، هم‏
نيكتر است ، هم حق است و هم عدل است و آن كه مغلوب است و شكست‏
خورده است به همين دليل كه مغلوب است ، ناقص و بد و باطل و ظلم است‏
، مغلوب بودن و ناتوان بودن يعنی نقص ، بدی ، باطل بودن و ظلم .

اشكال اول مكتب قدرت

در اين مكتب دو اشتباه وجود دارد : يكی اينكه تمام ارزشهای انسانی جز
يك ارزش كه همان قدرت است در اين مكتب ناديده گرفته شده است . در
اين كه قدرت ، خود يك ارزش انسانی و در اصطلاح امروزيها يك valeur ( 1
) است و به اصطلاح فلاسفه خودمان يك كمال است ، ترديدی نيست . قدرت‏
بدون شك مساوی

پاورقی :
. 1 [ اين لغت ، فرانسوی است ] .