است ، " زمين من " و " زمين تو " ، " ثروت من " و " ثروت تو "
[ مطرح ] نبوده ، همه چيز اشتراكی بوده است و بشر در يك بهشت و در
آسايش زندگی میكرده است . آن طور كه در اديان آمده است جد اعلای ما
ابتدا در بهشت بود و بعد عصيان كرد و به خاطر عصيانی كه كرد ، از بهشت
رانده شد و گرفتار زندگی خاكی زمين شد . از نظر آنها اين [ مسئله ] تعبير
ديگری از اين است كه بشر در بهشت اشتراكيت زندگی میكرد و " ما " بود
، نه " من " و بعد يك عصيان مرتكب شد و به واسطه آن عصيان از بهشت
اشتراكيت رانده شد و آن عصيان ، پيدايش مالكيت فردی است . وقتی
مالكيت فردی پيدا شد ، بشر از بهشت سعادت رانده شد و دچار سختی گرديد
و هنوز هم دچار همان بدبختی است . توبه انسان برای اينكه به بهشت باز
گردد ، توبه از مالكيت است و همان طور كه در اديان آمده بهشتی كه انسان
بعدا میرود از اولی كاملتر و بهتر است . هر وقت بشر از اين گناه بزرگ
توبه كرد و به جای مالكيت فردی به اشتراكيت روآورد ، بار ديگر به مقام
آدميت و انسانيت خودش میرسد .
میگويند مالكيت كه پديد آمد ، ظلم پيدا شد و ظلم ناشی از مالكيت است
و لذا [ با پيدايش مالكيت ] ، " استثمارگر " و " استثمار شده "
پيدا شد . بشر در حالی كه استثمارگر و يا استثمار شده است ، ناقص است
، تا وقتی كه اين ناهمواريها و پستی و بلنديها در بين افراد بشر وجود
دارد كه يكی آنقدر گنده میشود كه به اندازه قله دماوند بالا میرود و يكی
هم آنقدر پائين میرود و در يك دره هولناك [ سقوط میكند ] ، هرگز جامعه
بشريت روی سعادت را نمیبيند ، وقتی روی سعادت را میبيند كه حالت دشت
را پيدا كند و متساوی
|