من " ، بگو " كره شتر ما " . بيا " من " را به كلی از بين ببريم و
تبديل به " ما " كنيم . من بعد از اين به پالان تو می‏گويم " پالان ما "
و تو هم به دم من بگو " دم ما " و اساسا ديگر منی در كار نباشد . شتر
بيچاره هم باور كرد ، مدتی با هم زندگی اشتراكی كردند تا اينكه حادثه‏ای‏
پيش آمد : روباه چند روزی شكاری گيرش نيامد . يك‏روز در حالی كه عصبانی‏
و ناراحت بود ، به خانه اشتراكی آمد ولی روده بزرگش داشت روده كوچكش‏
را از گرسنگی می‏خورد . چشمش به كره شتر افتاد . او را به گوشه‏ای برد و
دريد و شكمی از عزا درآورد . شتر كه برگشت ، سراغ بچه‏اش را گرفت .
روباه اظهار بی‏اطلاعی كرد و گفت : نمی‏دانم . شتر دنبال بچه‏اش گشت تا
لاشه‏اش را پيدا كرد . بی‏تاب شد و به سرش می‏زد كه چه كسی بچه من را چنين‏
كرده است . تا شتر گفت " بچه من " ، روباه گفت : تو هنوز تربيت‏
نشده‏ای كه می‏گوئی بچه من ؟ ! بگو " بچه ما " !
وقتی " من " اينطور بخواهد تبديل به " ما " بشود ، شكل " روباه و
شتر " را پيدا می‏كند .
پس اين مكتب هم در مورد انسان كامل ، مكتب كاملی نيست . در اين‏
مكتب فقط به يك ارزش آن هم به طور ناقص توجه شده است .

اجمال نظر اگزيستانسياليسم

مكتب ديگری را در آخر اين جلسه به طور خلاصه عرض می‏كنم و تفصيلش را
در جلسه بعد بيان خواهم كرد .