آدم به دنيا می‏آيند . نه ، آدم بودن به يك سلسله صفات و اخلاق و معانی‏ای‏
است كه انسان به موجب آنها انسان است و ارزش و شخصيت پيدا می‏كند .
امروزه همين اموری كه به انسان ارزش و شخصيت می‏دهند و اگر نباشند انسان‏
با حيوان تفاوتی ندارد ، به نام " ارزشهای انسانی " اصطلاح شده است .
در اين جلسه ، بحث را در دنباله مطلب جلسه گذشته ادامه می‏دهيم كه‏
عرض كرديم انحرافاتی كه برای فرد يا جامعه پيدا می‏شود دو نوع است : يكی‏
انحرافاتی است كه " ضد ارزش " ها در مقابل ارزشها ايستادگی می‏كنند ،
مثل آنجا كه ظلم در مقابل عدل ، اختناق و خفقان در مقابل آزادی ،
خدانشناسی و بی‏بندوباری در مقابل عبادت و خداپرستی ، و سفاهت و حماقت‏
در مقابل عقل و فهم و حكمت می‏ايستد . ولی شايد بيشترين انحرافات بشر به‏
اين شكل نباشد كه ضد ارزشها در مقابل ارزشها می‏ايستند ، آنجا كه ضد
ارزشها در مقابل ارزشها می‏ايستند ، زود شكست می‏خورند . بيشتر انحرافات‏
بشر به اين صورت است كه همانطور كه دريا جزر و مد دارد ، گاهی يك‏
ارزش از ارزشهای بشری رشد سرطان مانندی می‏كند ، بطوريكه ارزشهای ديگر را
در خود محو می‏كند مثلا چنانكه عرض كرديم زهد و تقوی يك ارزش است ، يكی‏
از معيارهای انسانيت است ولی گاهی می‏بينيد يك فرد ( يا يك جامعه )
آنچنان به زهد گرايش پيدا می‏كند و در زهد محو می‏شود كه همه چيز برای او
می‏شود " زهد " ، مثل انسانی می‏شود كه فقط يك عضوش ( مثلا بينی‏اش )
رشد كند و عضوهای ديگر از رشد باز مانند .