پس در اين مكتب ، يك اشتباه درباره انسان كامل اين است كه همه‏
ارزشها جز يك ارزش فراموش شده است و آن هم ارزش " ما " بودن است‏
. اين " ما بودن " حرف درستی است ، يعنی اگر انسانی " من " او
تبديل به " ما " نشده باشد انسان كامل نيست ، اما اينكه خيال كنيد به‏
صرف اينكه " من " انسان تبديل به " ما " شد ، كامل شده است ، دروغ‏
است . [ " ما " شدن ] يكی از خطوط سيمای انسان كامل است نه تمام خطوط
سيمای آن .
اشتباه ديگرشان اين است كه خيال كرده اند آن چيزی كه " من " ها را
" ما " كرده است ، مالكيتهای اختصاصی است و اگر مالكيت اختصاصی را
از بين برديم و مالكيت اشتراكی حاكم شد ، ديگر " من " ها " ما " شده‏
است و هيچكس احساس " منيت " نمی‏كند .

داستان شتر و روباه

چندين سال پيش داستانی را در مجله‏ای خواندم . افسانه‏ای ساخته بودند كه‏
روزی يك شتر و يك روباه با هم رفيق شدند . روباه به شتر پيشنهاد كرد كه‏
بيا يك زندگی اشتراكی داشته باشيم و اين زندگی اختصاصی و مالكيت‏
اختصاصی را الغاء كنيم و با يكديگر دوست و متحد باشيم و حتی يكديگر را
" رفيق " صدا بزنيم . من به تو می‏گويم " رفيق شتر " و تو هم به من‏
بگو " رفيق روباه " ، صحبت " من " در كار نباشد . حتی من هيچوقت‏
بعد از اين نمی‏گويم " بچه من " ، می‏گويم " بچه ما " و تو هم به كره‏
شترت ديگر نگو " كره شتر