آن طرف ، شاه عبدالعظيم است [ و غيره ، يعنی ] اطلاعی از عموم و از
سراپای تهران به شما می‏دهد ، اما همه‏اش مبهم است . او از همه تهران به‏
شما اطلاعاتی داده است ، اندام تهران را برای شما كشيده است ولی اگر شما
بخواهيد خانه خود را در آن نقشه پيدا كنيد نمی‏توانيد ، خودآن مهندس هم‏
از آن اطلاعی ندارد .
ولی يك نفر ممكن است اساسا نداند طول و عرض تهران چقدر است ، چند
تا ميدان و خيابان دارد ، نقاط مشخص تهران چيست ، چند تپه در وسط اين‏
شهر قرار دارد ، اما اگر درباره يك محله معين و خاص از او بپرسيد ،
تمام جزئيات آن را می‏داند كه اين محله چند كوچه دارد و اين كوچه‏ها به چه‏
شكل به يكديگر راه دارند و در هر كوچه چند خانه وجود دارد و حتی رنگ در
خانه‏های اين محله را می‏داند كه اين در ، سبز و آن يكی آبی و ديگری به چه‏
رنگی است .
اگر از آن كسی كه اطلاعش مختص به مجموع شهر است راجع به اين كوچه‏
بپرسيد ، كوچكترين اطلاعی ندارد و اگر از كسی كه اطلاعش راجع به اين كوچه‏
و محله است ، راجع به اندام شهر تهران بپرسيد اطلاعی ندارد . فيلسوف به‏
آن كسی می‏گويند كه اندام هستی را در مجموع مطالعه می‏كند ، می‏خواهد رأس‏
هستی را پيدا كند ، اول و آخر هستی را بيابد و مراتب هستی و قوانين كلی‏
آن را دريابد . اما همين فيلسوف درباره فلان گياه يا حيوان يا سنگ و يا
زمين و خورشيد هيچ اطلاعی ندارد . حكمت از نظر فيلسوف يعنی اطلاع كلی از
سراسر هستی و از مجموع اندام عالم به طوری كه در آينه ذهن حكيم ، سراسر
هستی و اندام عالم منعكس شود ، يعنی همه