عالم انسانيت است ، ( 1 ) میگويد :
به نام آنكه جان را فكرت آموخت
|
چراغ دل به نور جان برافروخت
|
زفضلش هر دو عالم گشت روشن
|
زفيضش خاك آدم گشت گلشن
|
در يك جا توجهش به آيات آفاقی كاملا خوب است ،
میگويد :
به نزد آنكه جانش در تجلی است
|
همه عالم كتاب حق تعالی است
|
عرض اعراب و جوهر چون حروف است
|
مراتب همچو آيات وقوف است
|
غرض اين مطلب است كه گاهی اين توجهات [ در بين عرفا ] هست .
يا جامی میگويد :
صلای باده زد پير خرابات
|
بيا ساقی كه فیالتاخير آفات
|
جهان مرآت حسن شاهد ماست
|
فشاهد وجهه فی كل مرات
|
اگر ما قرآن را يك طرف و عرفان را در طرف ديگر بگذاريم ، يعنی
ببينيم كه قرآن تا چه اندازه به طبيعت توجه دارد و عرفان تا چه اندازه
به طبيعت توجه دارد ، متوجه میشويم كه قرآن بيش از عرفان به طبيعت
توجه دارد ، بدون آنكه قرآن مسئله توجه به باطن نفس و رجوع به آن را به
شكلی انكار كرده باشد . بنابراين ، انسان كامل قرآن در كنار عقل گرايی و
در كنار دل گرائی [ جامعهگرا و طبيعت گرا هم هست ] . حال ارزش هر كدام
از اينها چقدر است ، مطلبی است كه وقتی سيمای انسان كامل اسلام را
پاورقی :
. 1 پيدايش اين كتاب هم عجيب است . سؤالهايی از خراسان در مسائل
عرفانی از او میكنند و او اين سؤالها را در يك جلسه جواب میدهد البته
خودش میگويد كه بعد آنها را بسط داده است و يك شاهكار به وجود میآورد.