ولی پيغمبر توجه به يك نكته دارد . وقتی میفرمايد [ مثل مؤمنين ] مثل
يك پيكر است توجه دارد كه پيكر ، روح میخواهد . يك روح بايد وجود
داشته باشد تا همه اعضاء را " او " كرده باشد و بعدا " ما " شده
باشند . آيا اگر جسد مرده باشد و شما يك عضو را قطعه قطعه كنيد ، ساير
اعضاء حس میكنند ؟ نه ، چون روح وجود ندارد . اين روح است كه همه
مؤمنين را يكی كرده است . چون اينها در آن روح يكی هستند ، " ما "
شدهاند و با يكديگر همدردی دارند . آن روح ، ايمان است ، همان " « كلمة
سواء بيننا و بينكم »" است . چون مؤمنين ايمان دارند و " « كلمه سواء
بيننا و بينكم »" بر آنها حكمفرماست ، " من " های آنها " او " شده
است و طبعا همدل و همدرد هستند . اما انسانها بدون " كلمه سواء "
اينطور نيستند . پيغمبر فرمود مؤمنين ، يعنی آنها در يك روح شريكند و
آنها كه " « كلمة سواء بيننا و بينكم » " بر آنها حكمفرماست . سعدی
اشتباه كرده كه گفته است "
" . بنیآدم تا آن " « كلمة سواء بيننا و بينكم » " نباشند ، هرگز
اعضای يك پيكر نمیتوانند باشند و نيستند . دروغ است كه بنیآدم اعضای
يكديگرند . آيا آمريكائيها و ويتناميها بنیآدم هستند يا نيستند ؟ اگر
بگوئيم ويتناميها بنیآدمند و آمريكائيها بنیآدم نيستند يا بالعكس ، كه
درست نيست . نه ، هر دو بنیآدمند ولی دروغ است كه بنیآدم اعضای يك
پيكرند . بنیآدم هرگاه يك روح و يك ايمان بر آنها حاكم شد ، يعنی وقتی
كه " من " های ايشان در يك " او " حل شد ، در يك ايمان حل شد و "
من " برايشان باقی نماند ، با يكديگر همدردی دارند . در آن وقت است كه
:
چو عضوی به درد آورد روزگار
|
دگر عضوها را نماند قرار
|