( يعنی صورت میگيريم ) بدون وجود تصديق و حكم از ما . پس بايد گفت "
حكم " فعل خارجی قوه حاكمه است كه با واقعيت خود روی قضيه مدركه میآيد
و نظر به اينكه معلوم نيز هست بايد گفت معلوم با علم حضوری است .
ثانيا چون هيچ موردی از حكم نقيضين مستثنی نيست بايد گفت هيچ خطايی
بیصواب محقق نمیشود يعنی اگر قضيهای به موردی منطبق نشد قضيه ديگری (
طرف مقابل ) كه منطبق به مورد بوده باشد موجود است ، پس هر خطايی
صوابی دارد .
آنگاه میگوييم قضيهای كه مشتمل به خطا میباشد اجزاء وی " موضوع " و
" محمول " و " حكم " میباشد ( و اگر صورت قضيه غير اين نحو باشد
بالاخره مرجع همانهاست ) ولی حكم نمیتواند خطا بوده باشد زيرا فعلی است
خارجی و فعل خارجی به خطا متصف نمیشود چنانكه گفته شد ، پس ناچار به
يكی از دو طرف قضيه ( موضوع - محمول ) برمیگردد و طرف قضيه نيز از آن
راه كه " مفرد " بیحكم است خطا برنمیدارد ، پس ناچار به حسب تحليل
همين مفرد به يك قضيه ديگر منحل است كه حكم در قضيه تحليلی با حكمی كه
در قضيه مفروضه داريم موافق نبوده و به مورد وی قابل انطباق نيست وگرنه
در اصل قضيه بجز موضوع و محمول و حكم نبوده و چنانكه روشن كرديم هيچكدام
از اين اجزاء قابل خطا نيست و فرضا هر چه با تحليل پيش برويم باز موضوع
و محمول و حكم پيش خواهد آمد كه خطا بردار نيستند .
مثلا اگر گفتيم " دزد به خانه آمد " و فرضا اين سخن خطا بود ، چنانكه
گفته شد ، اين خطا به يكی از دو طرف قضيه ( يا به هر دو ) بايد برگردد
نه به حكم : يا كسی به خانه آمده ولی مثلا برادرمان بوده نه دزد و ما خطا
نموده و دزد را بجای برادر گذاشتهايم ، و يا راستی دزد بوده ولی به خانه
نيامده بلكه از دم در گذشته و ما پنداشتهايم كه به درون خانه آمد و از
اين روی " آمد " را بجای " از دم درگذشت " گذاشتيم ( يا از هر دو
جهت اشتباه كرديم ) و در نتيجه يا غير موضوع را به جای موضوع گذاشتهايم
يا غير محمول را به جای محمول يا هر دو كار را كردهايم .
در صورتی كه غير موضوع را به جای موضوع گذاشته باشيم ناچار ميان غير
موضوع و موضوع مفروض يك رابطه و يگانگی ديدهايم كه حكم به يكی بودن
آنها نموده و اين را آن پنداشتهايم ، مثلا در مثال بالا ما دزد را با قدی
بلند و سری پر مو و لباسی مشكی شناخته بوديم و برادر را نيز با همين
اوصاف به همراهی مشخصات ديگر تشخيص داده بوديم و در موقعی كه گفتيم "
دزد به خانه آمد " از كسی كه وارد خانه شده جز اوصاف مشتركه چيزی
مشاهده نكرديم ، علاوه شب نيز بود و درب
|