مثال بالا يك حقيقت تاريخی بود مربوط به يك واقعيت مادی متغير . اين
بيان درباره جميع حقايق اعم از رياضی و طبيعی و فلسفی ، خواه مربوط به
يك واقعيت متغير باشد و خواه دائمی ، صادق است .
در منطق قديم درباب " برهان " كه بحث از دوام و ضرورت میشد مقصود
اين نوع از دوام بود كه خاصيت حقايق است و مربوط به مطلب ماست ، و
اين است مقصود دانشمندان قديم كه میگفتند " حقايق دائمی هستند " .
عليهذا يك مفهوم ذهنی يا اصلا حقيقت نيست و دروغ و غلط است و يا اگر
حقيقی بود و از يك واقع و نفسالامر حكايت كرد هميشه با واقع و نفسالامر
خود مطابقت دارد .
از بيان چند نكته در اينجا ناگزيريم :
الف . بيان گذشته مربوط به علوم حقيقی بود ، در اعتباريات و مسائل
مربوط به علوم اعتباری جاری نيست ، مثلا در مسائل اخلاقی و قوانين اجتماعی
كه مصداق عينی و خارجی ندارند و تابع اعتبار قانونگذاران و غير هم است ،
ممكن است برای يك مدت محدود يك چيز حقيقت اخلاقی يا اجتماعی شناخته
شود و با تغيير شرايط محيط ، آن حقيقت از بين برود ( البته واضح است از
لحاظ فلسفی اين امور را اساسا نمیتوان " حقايق " شناخت ) .
از اينجا بیپايگی يك رشته استدلالات دانشمندان مادی كه موقت بودن
مسائل اخلاقی را دليل بر موقت بودن حقايق آوردهاند روشن میشود .
ب . بحث دوام و توقيت حقايق مربوط به حقايق يقينی است نه حقايق
احتمالی . چنانكه خواهد آمد دانشمندان ، تجربه را محصل يقين نمیدانند و
قوانين تجربی را " حقايق احتمالی " و گاهی " يقينی نسبی " میخوانند .
البته حقيقت احتمالی میتواند موقت باشد . مانعی ندارد اگر يك فرضيه
و تئوری با چندين تجربه تطبيق شد مادامی كه خلافش مسلم نگشته آن را يك
" قانون علمی " فرض و تلقی كنيم و البته هر وقت فرضيه ديگری پديد آمد
كه با تجربيات بيشتری تطبيق شد آن را " حقيقت علمی " تلقی خواهيم كرد
و به همين ترتيب . . . ( هر چند از لحاظ فلسفی امور احتمالی را نيز "
حقايق " نمیتوان خواند و ما فقط به پيروی از اصطلاح دانشمندان جديد اين
تعبيرات را میكنيم ) .
ج . دانشمندانی كه حقيقت را به معنای ديگری غير از معنای معروف تفسير
|