نقطه نظر اعتماد به منطق ثابت و اعتماد به منطق متحول ، به دو مكتب‏
ماديت معنوی ( ماترياليسم متافيزيك ) و ماديت تحولی ( ماترياليسم‏
ديالكتيك ( 1 ) منقسم می‏شود .
مكاتب فوق هر يك به واسطه اختلافاتی كه در ميان شاگردان وی پيدا شده‏
با

پاورقی :
>
هر چند اين غلط ابتدا يك غلط لفظی به نظر می‏رسد لكن اين غلط لفظی منشأ
غلطهای معنوی بسياری شده است .
شما اگر به كتب فلسفه مادی رجوع كنيد می‏بينيد متافيزيك را اينطور
تفسير می‏كنند : " علمی است كه از خدا و روح بحث می‏كند " . البته‏
خواننده محترم بايد خود را از اين اشتباه مصون بدارد و گمان نبرد كه‏
موضوع بحث متافيزيك خدا و روح است ، بلكه چنانكه قبلا گفته شد موضوع‏
بحث متافيزيك ( فلسفه اولی ) مطلق وجود است و ممكن است شخص ،
متافيزيسين باشد و در عين حال مادی باشد . لكن برای آنكه از اصطلاحاتی كه‏
اخيرا شايع شده خيلی دور نرفته باشيم كلمه " متافيزيك " را به آن‏
مكتب فلسفی می‏گوييم كه قائل به ماوراء الطبيعه نيز بوده باشد .
. 1 ديالكتيك ( dialectic ) كلمه‏ای است يونانی و از اصل ديالگو (
dialogos ) مشتق شده است كه به معنای مباحثه و مناظره است .
روش بحث و مناظره خاصی كه معمولا سقراط دانشمند بزرگوار يونان در
مقابل طرف برای رفع اشتباه و اثبات خطای وی پيش می‏گرفت به اين كيفيت‏
كه از مقدمات ساده شروع به پرسش می‏نمود و از طرف اقرار می‏گرفت و به‏
تدريج به سؤالات خود ادامه می‏داد تا جائی كه يكوقت طرف ملتفت می‏شد كه‏
به مدعای سقراط اعتراف كرده ، " ديالكتيك " ناميده می‏شد . اين روش‏
مخاطبه ، در علوم تعليم و تربيت امروز به نام " روش سقراطی " معروف‏
است .
افلاطون شاگرد سقراط نيز اين كلمه را در مورد طريقه مخصوص خود برای راه‏
بردن عقل در راه كسب معرفت حقيقی اصطلاح كرد . افلاطون می‏گويد : به افراد
محسوسه علم تعلق نمی‏گيرد زيرا متعلق علم بايد كلی باشد نه جزئی . معرفت‏
حقيقی درك " مثل " است و اين معرفت در روح هر كسی قبل از اينكه به‏
اين عالم بيايد حاصل شده است . علم در اين جهان تذكر و يادآوری گذشته‏
است . به عقيده افلاطون از راه ورزش فكری و از طريق ذوق و عشق بايد نفس‏
را نسبت به گذشته متذكر كرد . افلاطون طريقه خويش را برای كسب اين نوع‏
معرفت يا تذكر " ديالكتيك " می‏نامد . >