( می‏دانيم چيزی نيست ) نتيجه‏اش اثبات علم به عدم واقعيت خواهد بود و
اين خود يك واقعيتی است كه اثبات می‏شود ( من ، علم ، خاصه كاشفيت علم‏
از عدم واقع ) .
و با تسليم خاصه كشف در اين علم و ادراك ، خاصه كاشفيت را از ساير
افراد علم سلب نمی‏توان كرد ، و اين بيان چند نكته زيرا را نتيجه می‏دهد :

نكته 1

كسانی را كه يك نحوه واقعيت خارج اثبات می‏كنند نبايد در صف‏
ايده‏آليستها قرار داده سوفسطی شمرد چنانكه :
. 1 بعضی واقعيت را از خواص اجسام بجز خواص هندسی نفی كرده و همه را
ساخته ذهن می‏دانند ( چنانكه دكارت می‏گويد خواص هندسی اجسام ، موجود و
خواص غير هندسی كه " خواص ثانوی " ناميده مانند رنگ و بوی و مزه و
كيفيات ديگر ، موهوم و ساخته‏های ذهن می‏باشند ) .
. 2 جمعی جسم و خواص جسم را انكار نموده و عالم را مجرد از ماده‏
می‏دانند .
. 3 جمعی مكان را موهوم می‏دانند .
. 4 جمعی زمان را .
. 5 جمعی زمان و مكان را .
اين عقايد اگرچه عموما پوچ و بی‏پايه می‏باشند و " فلسفه " پرده از روی‏
آنها برداشته و بطلان هر يك را مانند آفتاب روشن نموده ، ولی چون ارباب‏
اين عقايد ، جهان با واقعيتی را معتقدند نمی‏توان آنها را در ميان‏
سوفسطائيان و تيپ ضد علم نام برد ( 1 ) .
و همچنين عده ديگری را از غير فلاسفه كه از غير طريق استدلال سير می‏كنند
نبايد " ايده آليست " شمرد و با همين ترازو سنجيد ، مانند :
. 1 دسته‏ای از عرفا كه راه وصول به حقايق را تنها كشف ذوقی معرفی‏
كرده‏اند و روش استدلال را منكرند .
. 2 گروهی از اصحاب شرايع كه معلومات صحيحه را به معلوماتی كه از
طريق وحی آسمانی و اديان انبياء و رسل اخذ می‏شود محدود می‏سازند . همچنين‏
طايفه ديگر از فلاسفه كه عالم را به حسب روش علمی از دو سنخ مختلف مادی‏
و مجرد مولف دانسته و به حسب روش علمی به تنزه از عالم مادی فانی و
ارتقاء و انجذاب به

پاورقی :
. 1 رجوع شود به پاورقی صفحات 59 و . 60