مشاهده می‏كند كه از آن دمی كه می‏تواند از روزهای گذشته خود به ياد
آورده و اين حال شهودی خود را متذكر شود ( بايد به اين نكته متوجه بود كه‏
اين تذكر غالبا با

پاورقی :
>
در صفحه 104 می‏گويد :
" در موجود زنده سالم مفهوم " خود " منظما و به‏طور متوالی در مدت‏
زمانهای متوالی وجود دارد و فقط به وسيله خواب قطع می‏شود . اختلال در "
خود " ممكن است به واسطه مواد بيهوش كننده و مسكرات به ظهور برسد ".
در صفحه 106 می‏گويد :
" من در عين اينكه خودم هستم خودم نيستم . من همان خود و ثابت هستم‏
ولی متغير می‏باشم . بهترين مثال برای فهميدن قضيه تشبيه به رودخانه است‏
: رودخانه جاری است ، هر لحظه آن با لحظه گذشته اختلاف دارد ، در عين‏
حال رودخانه همان است " .
خلاصه اين نظريه همان بود كه قبلا گفته شد : مفهوم " من " عبارت است‏
از يك سلسله ادراكات و احساسات و افكار متوالی كه رشته واحدی را تشكيل‏
می‏دهند .

نظريه روحانی

خلاصه اين نظريه اينكه " من " يا " خود " كه هر كس حضورا آن را
می‏يابد و به وجودش اطمينان دارد عبارت است از يك موجود وحدانی متشخص‏
( نه يك سلسله امور متوالی ) و ثابت و باقی در ضمن جميع حالات و عوارض‏
، و قابل تعدد و تكثر و تفاسد نيست .
دليل بر اينكه " من " يك حقيقت وحدانی است نه يك سلسله ادراكات‏
متوالی ، اولا اين است كه حقيقت " من " همه آن ادراكات متوالی را به‏
خود نسبت می‏دهد و منسوب را غير از منسوب‏اليه می‏داند ( من می‏انديشم ،
من می‏بينم ) و همان‏طوری كه حضورا به وجود خود آگاه است اين خصوصيت را
نيز حضورا آگاه است و ترديدی ندارد . >