نمود و گفت مثلا فلان حكايتی كه من حفظ دارم يا الان در نظرم هست ، يا فلان‏
شعر سعدی يا حافظ ، در فلان نقطه مغز من است ولی زمانی هستند زيرا پديد
آمدن و از بين رفتن آنها احتياج به وقت و زمان دارد .
البته اين بيان با يك نظر مسامحی ادا شده ولی مطابق نظريه فلسفی كه‏
صدرالمتألهين روی اسلوب فلسفی خود درباره زمان اظهار نموده و با براهين‏
دقيق فلسفی آن را اثبات نموده و همچنين مطابق آخرين نظريه علمی كه امروز
مورد قبول دانشمندان مغرب زمين است ، زمان و تغيير همدوش يكديگرند و
اين دو از جوهر امور مادی طبيعی انتزاع می‏شوند و واقعيت مادی غير متغير
يا غير زمانی و يا متغير و غير زمانی و يا زمانی و غير متغير تصور ندارد
و بالاخره تغيير ( حركت ) و زمان را نمی‏توانيم خارج از حقيقت و واقعيت‏
امور مادی و طبيعی بدانيم و به تعبير صدرالمتألهين يكی از مشخصات هر
موجود مادی همان زمانی است كه در آن زمان به وجود آمده و تغييرات پيدا
نموده و به تعبير دانشمندان امروز مغرب زمين هر چيزی را در چهار مختص‏
می‏توان نشان داد : طول و عرض و عمق و زمان ، بنابراين اگر در موجودی‏
اثبات شد كه تغيير ندارد ضمنا معلوم می‏شود كه زمانی و مادی نيست ، و
چون در ادراكات ثابت شد كه ثابت و پابرجا هستند و تغييری ندارند ،
ضمنا زمانی نبودن آنها نيز ثابت می‏شود . >