ميان افكار و ادراكات نيز حالی نظير اين حال بی‏ترديد می‏بينيم چنانكه‏
قضيه " چهار از سه بزرگتر است " با خارج ماده وفق می‏دهد ولی قضيه "
سه از چهار بزرگتر است " اين وفق را نمی‏دهد و فكر و ادراك را به ملاحظه‏
پيدايش اين دو صفت ،

پاورقی :
> معروف را ( در يك رودخانه دو دفعه نمی‏توان وارد شد ) از هراكليد
نقل می‏كند می‏گويد :
" هراكليد متوجه تأثير مفهوم جريان در مفهوم رودخانه شده است " .
ولی حقيقت اين است كه هيچيك از حكمای قديم يونان و حكمای دوره اسلامی‏
و حكمای جديد اروپا در اين قسمت با طرفداران ماترياليسم ديالكتيك شريك‏
نيستند . از دانشمندان جديد اروپا فقط هگل ( نيمه دوم قرن هجدهم و نيمه‏
اول قرن نوزدهم ميلادی ) را می‏توان نام برد كه چنين عقيده‏ای داشته است ،
و از دانشمندان دوره اسلامی تنها محقق جلال‏الدين دوانی ( قرن دهم هجری )
عقيده خاصی درباب علم دارد كه همين نتيجه را می‏دهد . اشتباه اساسی‏
ماترياليسم ديالكتيك هم همين جاست .
اين آقايان گمان كرده‏اند كه اگر يك مفهوم ، حقيقت و مطابق با واقع‏
باشد بايد خاصيت مصداق خود را داشته باشد و چون مصداقهای خارجی خاصيت‏
تكامل و تأثير متقابل را دارند عين اين دو خاصيت بايد در مفاهيم ذهنی‏
موجود باشد و الا با واقع مطابق نخواهند بود ، غافل از اينكه اگر بنا شود
مفهوم ، خاصيت مصداق خود را داشته باشد بايد تمام خاصيتهای او را داشته‏
باشد و در اين صورت اين مفهوم ، مفهوم شی خارجی نيست ، بلكه خود يك‏
واقعيتی است در عرض آن واقعيت و ساير واقعيتهای طبيعت .
كسانی كه به منطق و فلسفه قديم - كه اين آقايان آنها را كهنه و جامد
می‏خوانند - آشنايی دارند می‏دانند كه در مبحث معروف " وجود ذهنی " كه‏
از غامض‏ترين و پيچيده‏ترين مسائل است ، شبهه معروفی هست كه اساس آن‏
شبهه با اين اشتباهی كه ماترياليسم ديالكتيك درباب حقيقت دچار آن شده‏
است يكی است . آن شبهه اين است : اگر عين ماهيت معلوم در ذهن موجود
شود يعنی اگر مفهوم ذهنی ، حقيقت و مطابق با واقع باشد ناچار بايد
تصورات ذهنی مصداق ماهيت معلوم باشند و قهرا تمام خواص و آثاری كه‏
ساير مصاديق دارند داشته باشند ، مثلا اگر يك جوهری از جواهر يا >