چيز ثابت و غير متحول مشاهده می‏كرده و كمترين تبدل و تغييری در خود "
من " نمی‏ديده و نمی‏بيند .
مشاهده می‏كند چيزی است واحد كه هيچ‏گونه كثرت و انقسام ندارد .

پاورقی :
حقيقت وحدانی ثابتی است كه جميع حالات نفسانی مظاهر وی هستند و از
خواص عمومی ماده مجرد و مبرا می‏باشد .
دكتر ارانی برای فرار از اشكال ثبات و عدم تغيير كه از خواص روح است‏
و با خواص عمومی ماده تطبيق نمی‏كند و ساير اشكالات ، دچار تناقض‏گويی‏
شديدی شده ، در صفحه 106 پسيكولوژی می‏گويد :
" حال بايد ديد " من " و " خود " ثابت است يا متغير ؟ موجود
زنده دائما عوض می‏شود ، يك دسته از سلولهای وجود او مرده يك دسته ديگر
جای آنها را می‏گيرد ، مواد بدن به تحليل می‏رود و به وسيله مواد غذايی‏
ديگر دوباره تشكيل می‏شود ، پس ماده بدنی موجود زنده دائما تغيير می‏نمايد
. از طرف ديگر حالت شعور ، هوشياری و دانستن از خود نيز دائما تغيير
می‏كند ، خود اجتماعی من در چند سال پيش با اكنون فرق دارد ، الان نيز در
يك لحظه معلوم من می‏توانم خود را به چند خود تقسيم كنم ، مثلا راه معلوم‏
را دانسته و فهميده بروم و در عين حال يك مسأله رياضی يا سياسی حل كنم ،
اين دو " خود " من با " خود " های ديگر من در زمانهای متوالی با
يكديگر اختلاف دارند . خلاصه نه فقط ماده جسم من بلكه طرز ارتباط زمانی و
مكانی اجزاء آن ماده ( حالات شعور ) نيز دائما در تغيير است . اما از
طرف ديگر من همان من هستم ، مسؤول تمام امضاهای همان خودهای گذشته‏
می‏باشم ، از تمام كارهايی كه خود گذشته كرده است برای خود كنونی و خود
آينده متوقع جز او نتيجه هستم . اين تضاد را نيز با فكر ديالكتيك می‏توان‏
برطرف كرد : من در عين اينكه خودم هستم خودم نيستم ، من " خود " و
ثابت هستم ولی متغير می‏باشم . بهترين مثال برای فهميدن قضيه تشبيه به‏
رودخانه است : رودخانه جاری است ، هر لحظه آن با لحظه گذشته اختلاف‏
دارد ، در عين حال رودخانه همان است و در ساليان دراز در همان محل قرار
دارد . " ديالكتيك " قضايا را در ضمن جريان در نظر می‏گيرد يعنی برای‏
ديالكتيك من مطلق وجود ندارد بلكه من به انضمام عده زيادی از قضايای‏
خارجی وجود پيدا می‏كند ، پس من آن ثابتی است كه به ازای قضايای خارجی‏
متغير می‏باشد " .
در اينجا نويسنده خواسته است روی اصول ماترياليسم " من " و " خود
" را متغير و >