پر واضح است كه همه اين تعريفها و تفسيرها به منزله سپر انداختن در بر
ابر اشكالات ايده آليستها و سوفسطائيان و يك سلسله اشكالات ديگر است كه
بعضی از آنها را در ضمن گفتار فليسين شاله و ويليام جمس نقل كرديم .
نزاع فلسفه و سفسط ه يا رئاليسم و ايدهآليسم نزاع لفظی و اصطلاحی نيست
كه ما بتوانيم با تغيير دادن اصطلاح از محذور ايدهآليسم رهائی پيدا كنيم .
آيا سوفسطائيان غير از اينكه خاصيت مطابقت با واقع را از ادراكات نفی
میكنند حرف ديگری دارند ؟ آيا میتوان مقياس افكار علمی و فلسفی را از
اوهام سفسطی توافق همه اذهان در يك زمان و عدم توافق آنها يا مفيد بودن
و مفيد نبودن يا مواجهه حس با خارج و عدم مواجهه آن قرار داد ؟ آيا اين
نحو اظهار نظرها در تفسير حقيقت مستلزم نفی ارزش معلومات و غوطهور شدن
در ايده آليسم يا سپتی سيسم نيست ؟ آشنايان به منطق و فلسفه اسلامی
میدانند كه اشكالاتی كه فليسين شاله و ويليام جمس در ضمن گفتار خود به
مطابقت افكار با واقع وارد كردند حل شده است و چندان قابل توجه نيست .
عليهذا برای يك فيلسوف رئاليست كه از اصول ايده آليستی احتراز دارد
و میخواهد با يك روش واقعبينی سلوك نمايد چارهای نيست جز آنكه حقيقت
را همانطور كه قدما تفسير كردهاند تفسير كند و " مناط صدق " را همان
چيزی بداند كه قدما میدانستند .
اين سلسله مقالات كه عهدهدار بيان روش رئاليسم است به هيچيك از
معانی و تفسيراتی كه اخيرا برای حقيقت يا صدق نمودهاند و دانسته يا
ندانسته به سوی سوفيسم و ايدهآليسم گام برداشتهاند نظری ندارد بلكه همان
معنايی را كه قاطبه دانشمندان قديم و بيشتر دانشمندان جديد منظور
داشتهاند در نظر گرفته است .
در فلسفه قديم و جديد مباحث زيادی مربوط به " حقيقت " به اين معنی
كه تعريف كرديم مطرح میشود و البته ما در اين مقاله نمیتوانيم وارد تمام
مباحث مربوط به اين مطلب بشويم ، فقط قسمتی از آن مباحث را بهطور
اختصار بيان میكنيم . در اينجا در اين چند مبحث گفتگو خواهيم كرد :
. 1 آيا حقيقت فیالجمله وجود دارد يا آنكه تمام ادراكات بشر موهوم و
باطل و هيچ در هيچ است ؟
. 2 ميزان تشخيص حقيقت از خطا چيست ؟
|