. 3 آيا ممكن است يك چيز هم حقيقت بوده باشد و هم خطا ؟
. 4 آيا حقيقت موقت است يا دائمی ؟
. 5 آيا حقيقت قابل تحول و تكامل است ؟
. 6 چرا حقيقت حاصل از تجربه غير يقينی است ؟
. 7 آيا حقيقت ، مطلق است يا نسبی ؟

. 1 آيا حقيقت فی‏الجمله وجود دارد ؟

حقيقی بودن و مطابق با واقع بودن ادراكات انسان ( فی الجمله ) بديهی‏
است ، يعنی اينكه " همه معلومات بشر - علی‏رغم ادعای ايده آليستها - صد
در صد خطا و موهوم نيست " بر همه كس در نهايت وضوح هويداست و احتياج‏
به استدلال ندارد بلكه استدلال بر اين مطلب محال و غير ممكن است .
يك سلسله حقايق مسلمه يا بديهيات - كه در مقاله 2 آنها را " فطريات‏
" ناميديم - در ذهن هر كسی حتی خود سوفسطائيان موجود است و خود آنها
نيز در حاق ذهن به آنها اعتراف دارند . سوفسطائی واقعی - يعنی كسی كه‏
نسبت به همه چيز مردد يا منكر باشد - يافت نمی‏شود .
سوفسطائيان و ايده‏آليستها وقوع خطا را از حس و عقل دليل بر مدعای خود
قرار داده‏اند و ما در جواب شبهه 2 از مقاله 2 گفتيم كه خود همين پی بردن‏
به خطا دليل بر اين است كه يك سلسله حقايق مسلمه در نزد ما هست كه‏
آنها را معيار و مقياس قرار داده‏ايم و از روی آنها به خطاهايی پی‏
برده‏ايم و الا پی بردن به خطا معنی نداشت زيرا با يك غلط نمی‏توان غلط
ديگری را تصحيح كرد .
غرض از اين بيان تنبيه و توجه دادن هر كس است به فطريات خود نه‏
استدلال و اقامه برهان بر مدعا ، زيرا همچنانكه دانشمندان گفته‏اند اگر كسی‏
منكر جميع اصول و حقايق مسلمه بشود ( البته به زبان ) استدلال و اقامه‏
برهان برای محكوم كردن او بی‏فايده است زيرا هر استدلالی متكی به مقدماتی‏
خواهد بود و آن مقدمات يا خود بی‏نياز از استدلال‏اند يا آنكه بالاخره متكی‏
به اصول و مقدماتی خواهند بود كه بی‏نياز از