خاتمه مقاله

از بيان گذشته چند نكته زير روشن می‏شود :

نكته 1

نظر به اينكه سنخ بحث فلسفی با سنخ بحثهای علمی دو سنخ صد در صد
مختلف می‏باشد هيچگاه يك مسأله علمی از هيچ علم ، جزء بحث فلسفی نبوده‏
و متن بحث فلسفی قرار نخواهد گرفت ، بلكه هرگونه بحث و كاوش فلسفی (
الهی يا مادی ) از بحثهای علمی كنار می‏باشد و به روش خاصی كه از بود و
نبود سخن گويد

پاورقی :
>
انتزاع : انتزاع در اصطلاح فلسفه و روانشناسی معمولا به يك عمل خاص‏
ذهنی گفته می‏شود كه آن را " تجريد " نيز می‏توان ناميد ، به اين نحو كه‏
ذهن پس از آنكه چند چيز مشابه را درك كرد آنها را با يكديگر مقايسه‏
می‏نمايد و صفات مختص هر يك را از صفت مشترك آنها تميز می‏دهد و از آن‏
صفت مشترك يك مفهوم كلی می‏سازد كه بر همه آن افراد كثيره صدق می‏كند .
در اين هنگام گفته می‏شود كه اين مفهوم كلی از اين افراد انتزاع شده است‏
، مثل مفهوم انسان كه از زيد و عمرو و غيره انتزاع شده است .
در اصطلاحات فلسفی كلمه " انتزاع " در موارد ديگر نيز استعمال می‏شود.
در اينجا منظور از اين تعبير صرفا اين است كه فلسفه براساس يك مسأله‏
علمی استدلال فلسفی می‏كند و نتيجه فلسفی می‏گيرد و به اصطلاح يك مسأله علمی‏
را صغرای قياس فلسفی خود قرار می‏دهد ( نه كبری ) و از روی اصول كلی خود
يك نتيجه فلسفی استنتاج می‏كند .
پس معلوم شد در عين اينكه فلسفه غير از علم است ، بين ايندو رابطه‏
خاصی برقرا ر است كه هم علم از فلسفه استفاده می‏كند و هم فلسفه از علم .
در ضمن مقالات آينده خواهد آمد كه نيازمندی علوم به فلسفه منحصر به اين‏
جهت كه گفته شد نيست ، بلكه جميع قوانين كلی علمی قانون بودن و قطعی‏
بود نشان متوقف به يك سلسله اصول كلی است كه فقط فلسفه می‏تواند
عهده‏دار صحت آن اصول باشد .