پاورقی : > ساير علوم مورد گفتگو قرار میگيرد فرق نمیگذارند و از اين رو حل يك مسأله فلسفی را از علوم ديگر انتظار دارند و يا مسألهای را كه مربوط به علوم ديگر است جوابگويی آن را از فلسفه میخواهند ، و عده ديگر بين اسلوب فكری كه در فلسفه مورد استفاده قرار میگيرد ( اسلوب قياس عقلی ) و اسلوب فكری كه در ساير علوم مخصوصا طبيعيات ( اسلوب تجربی ) از آن استفاده میشود فرق نمیگذارند و انتظار دارند مسائل دقيق و عميق فلسفه را كه جز با براهين مخصوص عقلی نمیتوان كشف كرد در زير ذرهبينها يا لابلای لابراتوارها پيدا نمايند . ولی با بيانی كه در متن شده و توضيحاتی كه داده میشود اين ابهام رفع میشود و آن انتظارات بيجا نيز خود به خود از بين میرود . لفظ " فلسفه " كه ريشه يونانی دارد سابقا به يك معنای عام گفته میشد كه شامل جميع معلومات نظری و عملی بود و تقريبا با لفظ " علم " مرادف بود . در ميان دانشمندان ما هم همين اصطلاح جريان داشت لكن اخيرا از زمانی كه در پارهای از علوم ، اسلوب برهان و قياس عقلی جای خود را به اسلوب تجربی داد ، در اصطلاح دانشمندان لفظ " علم " و " فلسفه " هر يك به معنای جداگانه گفته میشود . و بايد در نظر داشت كه اصطلاحات دانشمندان جديد نيز به حسب اختلاف نظرها و مسلكهايی كه درباب فهم و عقل انسان و حدود توانايی قوای مدركه دارند فرق میكنند . معمولا آنان كه هم اسلوب تجربی و هم اسلوب برهان و قياس عقلی را صحيح و معتبر میدانند به آن رشته از مسائل كه محصول تجربيات بشر است " علم " میگويند و به آنها كه صرفا جنبه تعقلی و نظری دارد " فلسفه " میگويند . و چون حكمت اولی كه سابقا يكی از شعب سهگانه فلسفه نظری شمرده میشد و دانشمندان قديم آن را از آن جهت كه كاملا تعقلی و نظری بود " فلسفه حقيقی " و از آن جهت كه در اطراف كلیترين موضوعات يعنی " وجود " بحث میكرد و مشتمل بر كلیترين مسائل بود آن را " علم كلی " و از آن جهت كه يكی از مسائل آن ، >