نموده و سپس فراموش كرده يا غفلت می‏ورزيم و دوباره به يادش می‏افتيم ،
همان اولی به يادمان می‏افتد . اگر چنانچه مدرك ما در هر دو حال يك واحد
حقيقی نبوده و ثبات و بقائی كه حافظ عينيت است نداشت ، تحقق معرفت و
تذكر معنی نداشت ، با اينكه معرفتها و تذكرهايی با مرور هفتاد سال يا
كمتر و بيشتر داريم كه در ظرف اين مدتها اعصاب و مغز با همه محتويات‏
مادی خود چندين بار تا آخرين جزء مادی خود تغيير و تبديل يافته‏اند .

پاورقی :
> " يادآوری شده " عين همان ادراك گذشته است و ادراك جديد نيست ،
يكی از اسرار آميزترين مسائل روحی است .
دقت فلسفی در اين مسأله به خوبی واضح می‏كند كه دستگاه روحی و ادراكی‏
در ماوراء دستگاه اعصاب و فعاليتهای عصبی قرار گرفته و برخلاف فرضيه‏
ماديين ادراكات را از خواص معينه ماده نمی‏توان دانست .
برای اينكه زمينه استدلال روشن شود اول چگونگی اين استعداد ذهنی را
مطابق آنچه هر كسی حضورا و وجدانا در خود می‏يابد و روان‏شناسان تشريح‏
كرده‏اند يادآوری می‏كنيم ، سپس به ذكر تئوريهای علمی و فلسفی درباره آن‏
می‏پردازيم .
ترديدی نيست كه اگر انسان چيزی را به وسيله يكی از حواس خود احساس‏
نمود ، برای دفعات بعد می‏تواند آن چيز را در ذهن خود حاضر سازد بدون‏
آنكه احتياج داشته باشد كه از نو آن را احساس نمايد ، مثلا اگر يك روز
رفيق خود را در يك نقطه معين ملاقات نمود و بين آنها مذاكراتی واقع شد
خاطره‏ای از اين ملاقات و مذاكره در ذهن او باقی می‏ماند و هر وقت بخواهد
آن ملاقات و گفتگو را يادآوری می‏كند و آن منظره و كلمات را در صفحه ذهن‏
حاضر می‏سازد با تميز و تشخيص اينكه اين خاطرات فعلی تخيل موهوم نيست‏
كه ذهن از خود اختراع كرده باشد و احساس مجدد هم نيست يعنی آن ملاقات و
گفتگو در زمان حاضر تكرار نشده است بلكه اين خاطرات مربوط به ملاقات و
گفتگوهايی است كه در گذشته واقع شده است .
علمای روان‏شناسی می‏گويند از ابتدای اينكه ذهن انسان چيزی را در تحت‏
تأثير عوامل خارجی احساس می‏كند تا هنگامی كه خود به خود بدون تأثير
عوامل خارجی آن را در زمان بعد مورد توجه قرار می‏دهد چهار مرحله را طی‏
می‏كند :
الف . احساس ابتدائی ( فراگيری ) يعنی يك چيز ابتدا بايد احساس‏
بشود تا آنكه >