دروغی درباره پيغمبر بگويد ، مبادا كسی اطلاعی داشته باشد بگويد در حضور
قيصر دروغ می‏گويی ؟ و همان جا گردنش را بزنند . غرق در تعجب شده بود كه‏
كار اين مرد به كجا رسيده كه حالا يكی از دو قدرت بزرگ دنيا را دارد
دعوت می‏كند كه بيا اگر سعادت می‏خواهی نزد من است . تازه اين هم به‏
ترديد افتاده ، می‏گويد ببينيد چه می‏گويد . قيصر گفت : آيا اهل منطقه‏
شماست ؟ بله ، اهل منطقه ماست . از احوال او چيزی می‏دانی ؟ بله ،
می‏دانم . بگو ، ولی راست بگو ، يك كلمه دروغ نگو . ابوسفيان مثل يك‏
دستگاه ضبطصوت [ سخن گفت و ] اصلا جرات نكرد يك كلمه خلاف بگويد ،
عليرغم عقيده خودش مجبور شد كه آنچه در پيغمبر اكرم از حقيقت هست بيان‏
كند كه در كودكی چگونه بوده ، در جوانی چگونه بوده ، ما او را با چه صفتی‏
می‏شناختيم و چه می‏گويد ، عين حقيقت را گفت . اين همان " « فستبصر و
يبصرون باييكم المفتون »" است . [ گويی ابوسفيان با خود گفت : ] عجب‏
ديوانه‏ای بود ! ما نمرديم و ديديم كارش به كجاها رسيد !
اين به اصطلاح آزمايش عملی است ، زمان مطلب را ثابت می‏كند ، از اين‏
اتهامات ، از اين حرفها هرچه می‏خواهند بگويند ، عن قريب آزمايشگاه زمان‏
مطلب را به ثبوت می‏رساند .

درد واقعی كفار قريش

بعد قرآن می‏خواهد بفرمايد كه حال ، درد واقعی اينها چيست ؟ اين بشر كه‏
اينقدر می‏آيد روی نيات خودش پرده می‏كشد [ و ] حرفهايی می‏زند كه خودش‏
هم به آن حرفها معتقد نيست ، قرآن می‏خواهد بگويد كه اينها خودشان هم به‏
اين حرف معتقد نيستند . يك وقت واقعا