و احمقانه [باعث شده‏] كه تا آيات ما (آيات الهی) بر او خوانده می‏شود ،
می‏گويد اينها افسانه‏های قديمی است ، خرافات است ، افسانه‏هايی است كه‏
گذشتگان ساخته‏اند ، آدم عاقل ، يك آدم روشنفكر كه زير بار اين حرفها
نمی‏رود .
آنجا كه آيه " « و لا تطع كل حلاف مهين »" را تفسير می‏كردم ، عرض‏
كردم كه در دو آيه " « فلا تطع المكذبين ودوا لو تدهن فيدهنون »" ( 1 )
نظر به اين جهت بود كه با اينها توافق نكن ، برای اينكه موضوع توافقی كه‏
اينها می‏خواهند تو با آنها در آن موضوع توافق كنی اين است كه تو از بعضی‏
دعوتهای خودت صرف‏نظر كنی . چنين پيشنهادی را هر كسی بكند نبايد پذيرفت‏
، چون او تو را دروغگو می‏داند كه چنين پيشنهادی می‏كند و اين قابل تصالح‏
نيست . ولی آيه " « و لا تطع كل حلاف مهين »" ناظر به موضوع نيست كه‏
چون در موضوع دعوت تو چنين پيشنهادی می‏كنند [ اطاعت نكن ، بلكه ] اصلا
خود اينها قابل نيستند ، اينها رسيده‏اند به جايی كه [ درد ] اينها را جز
اينكه دماغشان به خاك ماليده شود چيز ديگر چاره نمی‏كند ، يك راه بيشتر
وجود ندارد و آن همين است ، و لهذا بعد از همه اينها می‏فرمايد : « سنسمه‏
علی الخرطوم ».
در زبان عربی بيشتر و در زبان فارسی كمتر ، " بينی " مظهر عزت و
ذلت انسان است . مثلا در فارسی وقتی می‏خواهيم بگوييم فلان‏كس ذليل و پست‏
شد می‏گوييم بينی‏اش به خاك ماليده شد . عرب هم می‏گويد " رغم انف " .
در فارسی شايد كم گفته می‏شود به كسی كه خيلی تكبر به خرج می‏دهد و
بی‏اعتناست ، می‏گويند خيلی دماغت را

پاورقی :
. 1 قلم / 8 و . 9