چطور می‏شود اين را توجيه كرد ؟
بعضی از مفسرين در كلمه " جاهد " تصرف كردند ، گفتند : " جاهد "
يعنی كوشش كن برای خنثی‏كردن فعاليت اينها ، مبارزه كن و مبارزه معنی‏
اعمی دارد ، مبارزه فكری ، مبارزه قلمی ، مبارزه زبانی ، همه اينها
مبارزه است و پيغمبر در زمان خودش با منافقين نبرد به اصطلاح تبليغاتی ،
نبرد فكری و نبرد روانی داشت ، نبرد شمشيری نداشت . پس به نظر اين‏
گروه از مفسرين ، جهاد در اينجا به معنای نبرد كردن است و يك معنی اعم‏
مراد است . بعضی آمده‏اند مطلب را اينچنين گفته‏اند .
اما اين مطلبی است كه تا نوعی تصرف در ظاهر كلمه نشود نمی‏توان به آن‏
قائل شد . در آيات ديگر قرآن هر جا جهاد آمده ، درست است كه تنها به‏
معنای مقاتله نيست ، اعم است ، اما شامل مقاتله هم می‏شود ، يعنی ما
قبول می‏كنيم كه جهاد در قرآن هر جا آمده ، اختصاص به نبرد در ميدان جنگ‏
ندارد ، شامل مطلق مبارزه‏ها می‏شود ، اما فردی كه قطعا شامل می‏شود همان‏
نبرد در ميدان جنگ است و نمی‏شود گفت شامل اقسام ديگر می‏شود و شامل اين‏
قسم نمی‏شود .

جهاد با منافقين

پس مقصود چيست ؟ در حديثی ديدم اين مطلب به شكل عالی توضيح داده شده‏
و اين يكی از ادله شيعه است و با آيات قبل هم تناسب دارد . دستور جهاد
با منافقين در قرآن رسيده است كه همين آيه است ، يعنی جهاد با منافقين‏
را خود قرآن مجاز شمرده است . پيغمبر اگر در زمان خودش با منافقين جهاد
نكرد ، نه برای اين بود كه اساسا جهاد با منافق جايز نيست ، بلكه به آن‏
شكلی است كه پيغمبر در سيزده سال