برمی‏گردد : « امن هذا الذی هو جند لكم . . . امن هذا الذی يرزقكم . . .
تا می‏رسد به اين آيه و ديگر اصلا اينها از حالت مخاطب بودن می‏افتند ، آن‏
وقت رو به خود پيغمبر می‏كند : " قل " به اينها بگو ، يعنی ديگر اينها
لايق مخاطب واقع‏شدن نيستند . " « قل هو الذی انشاكم و جعل لكم السمع و
الابصار و الافئده »" كه در جلسه گذشته درباره آن بحث كرديم و در اين‏
زمينه بود كه خدا اين حواس و اين عقل را كه به انسان داده است برای چه‏
داده است ؟ جز برای اينكه تفكر كنيد و بينديشيد ؟ شكر هر نعمتی به اين‏
است كه آن نعمت مورد بهره‏برداری در مسير خودش قرار بگيرد . شما فكر
نمی‏كنيد ، نمی‏بينيد ، نمی‏شنويد و روی ديده‏ها و شنيده‏های خود نمی‏انديشيد ،
اگرنه ، حقايق واضح و روشن است . گفتيم كه در ابتدای سوره هم همين موضوع‏
را يادآوری فرمود. آنجا كه حسب حال گروهی را كه در جهنم می‏روند ذكر كرد،
وقتی به آنها می‏گويند چرا شما به اين سرنوشت گرفتار شديد ، « الم ياتكم‏
نذير غ، جواب دادند: " « لوكنا نسمع او نعقل ما كنا من اصحاب السعير
" اگر گوشی و فكری می‏داشتيم ، اگر می‏شنيديم و فكری می‏كرديم ، امروز چنين‏
سرنوشتی نداشتيم .
در اين آيه هم فرمود خدا كه شما را ايجاد كرده و به شما چشم و گوش‏
داده است و به شما دل برای تفكر داده است ، پس از اينها استفاده كنيد.
" « قل هو الذی ذراكم فی الارض و اليه تحشرون »" ای پيغمبر ! تو به‏
اينها بگو ، بگو اوست همان خدای عليم حكيمی كه هيچ كار لغو و عبث و
بيهوده نمی‏كند ، اوست كه شما را در زمين خلق كرده است ( می‏گويند در
مفهوم " ذرا " پخش و تكثير هم هست : شما را در زمين آفريده و پخش‏
كرده است ) و به سوی او جمع می‏شويد . كلمه " حشر " كه در