تحليل قرآن
قرآن اين مساله را تحليل میكند : " « افنجعل المسلمين كالمجرمين » " چه میگويند اينها ؟ روی چه منطق و حسابی اين سخن را میگويند ؟ آيا كوچكترين منطقی در كار است ؟ آيا عقل چنين حكم میكند ؟ پس عقلتان كجا رفت ؟ آيا در شرعی و در نقلی و در يك كتاب آسمانی چنين مطلبی آمده است ؟ ( « ام لكم كتاب فيه تدرسون ») آيا به طور خصوصی از خداوند برای خودشان پيمانی گرفتهاند و يك استثنايی در كار است ؟ يا نه ، اعتمادشان به اين شركاست ؟ برای خدا شريكها قائل شدند و برای آن شريكها يك قدرتی قائلاند و آنها هستند كه حسابها را به نفع اينها بهم میريزند ؟ يا مطلب چيز ديگری است و آن اين است كه اين حرف را بهانه كردهاند ، يعنی از نظر خودشان هم اين يك فكر جدی نيست ، تظاهر به اين حرف میكنند برای اينكه از آن باج و خراجی كه بايد بپردازند معاف شوند ، يعنی مساله حتی اين نيست كه واقعا به اينها غرور دست داده باشد و فكری برايشان پيدا شده باشد ، فقط يك حرفی است كه به زبان میآورند برای اينكه خودشان را از يك باج و خراجی كه بايد بپردازند معاف كنند ، كه اين هم نيست ، زيرا مگر ما اجر و مزدی خواستهايم ؟ مگر يك تاوانی در اينجا خواستهايم كه چون بر دوششان سنگينی میكند يك چنين حرفی را به زبان میآورند ؟ " « ام تسئلهم اجرا فهم من مغرم مثقلون »" آيا اين حرف را میگويند تا بهانهای در دست بگيرند برای آنكه خودشان را از يك غرامت سنگين رها كنند ، كه تو اجر و مزدی برای رسالت میخواهی ، غرامتی از آنها میخواهی ؟