دارد ، مثل اينكه شما داريد با كسی كه حاضر است حرف می‏زنيد ، ولی وقتی‏
كه تقريبا از حرفهايتان نتيجه نمی‏گيريد ، می‏خواهيد يك نوع حالت تعرض‏
به خودتان بگيريد ، رويتان را برمی‏گردانيد و می‏گوييد : من اين‏طور دارم‏
می‏گويم ، اين اين‏طور حرف می‏زند ( حالا داريد با خودش حرف می‏زنيد ) .
بعد كه كمی حالت اعراض به خودتان می‏گيريد ، كانه می‏گوييد تو كه شايسته‏
اينكه مخاطب من قرار بگيری نيستی ، يكدفعه حالت غياب به خودتان می‏دهيد
: من اين‏جور می‏گويم ، اين اين‏جور می‏گويد ، می‏گويم اين‏طور بكن ، چنين‏
جواب مرا می‏دهد . با اين تغيير سخن به او نشان می‏دهيد كه تو اصلا شايسته‏
اينكه من تو را مخاطب قرار بدهم نيستی .
حال گاهی اين التفات از غياب به خطاب ، به اين شكل است كه شخص‏
سومی حضور دارد ، فورا او را مخاطب قرار می‏دهيد ، می‏گوييد به اين آقا
بگو ( حالا خودش هم در اينجا حاضر است ) ، تو با اين آقا چنين حرف بزن‏
، يعنی من كه ديگر نمی‏خواهم با اين حرف بزنم . اين خودش نوعی لحن‏
اعتراض گرفتن است .
آياتی كه قبل از اين " قل " ها شروع می‏شود ، آيات خطاب بود ، يعنی‏
قرآن در آنجا مستقيما مخالفين را مخاطب قرار داده بود و تا حد زيادی در
آن عطوفت و مهربانی و نصيحت بود كه از آيه چهاردهم شروع می‏شد : "
« و اسروا قولكم او اجهروا به انه عليم بذات الصدور »" شما اگر سخن به‏
سر و پنهان بگوييد يا علن بگوييد ، بر خدا مخفی نيست ، خدا می‏داند . "
« هو الذی جعل لكم الارض ذلولا »" خداست كه زمين را برای شما مانند
حيوانی راهوار قرار داده است. « ءامنتم من فی السماء ...غ بعد " « اولم‏
يروا الی الطير فوقهم صافات »" يك التفات است كه بار ديگر به خطاب‏