پاورقی : . 1 بقره / . 74
خيلی خوبی فرنگيها دارند . به فارسی به كلمه " تثبيت " ترجمه شده است
. میگويند انسان گاهی در يك چيزهايی " تثبيت " میشود ، يعنی شخصيتش
در همان شیء ثابت میماند ، شخصيت او میشود عين آن . بعد مثال میزند ،
میگويد با اينكه انسان بايد به پول مثل يك وسيله برای خود نگاه كند ،
ولی گاهی خود را وسيله برای پول قرار میدهد ، شخصيتش در پول تثبيت
میشود ، يعنی همه چيز او میشود پول ، او بودن او و تمام شخصيتش میشود
پول . وقتی كه پول را میشمارد گويی خودش را دارد میشمارد . اگر مثلا يك
تومان بر پول اضافه شده ، چيزی بر خودش اضافه شده ، اگر يك تومان از
پول كم شده ، قطعهای از جان او كم شده است .
" « يحسب ان ماله اخلده »" خيال میكند اين ثروت میتواند او را
جاويدان كند . انسان میتواند جاويدان شود ولی نه از راه ثروت . آنكه
انسان را جاويدان میكند ثروت نيست . " كلا " سخن مگو ، رها كن ، حرف
آخر را بزن " « لينبذن فی الحطمه »" اين پرت خواهد شد در حطمه . بعد
میگويد : " « و ما ادريك ما الحطمه »" چه میدانی حطمه چيست "
²نارالله الموقده »" آتش افروخته الهی، آنكه طلوع میكند بر دلها نه بر
جسمها : " « ا لتی تطلع علی الافئده »" آتشی كه بر دلها طلوع میكند ،
يعنی اين از آن آتشها نيست كه فقط بدن را بسوزاند ( بدن را بسوزاند
خاكسترش میكند ) آتشی است كه بر دلها [ طلوع میكند . ]
در جای ديگر همين دلها را تشبيه به سنگ میكند ، میگويد دلهای سنگ و
بدتر از سنگ : « كالحجاره او اشد قسوه »( 1 ) . آنگاه گفتهاند اينجا كه
پاورقی : . 1 بقره / . 74 |