خودمان را هرگز در تنگنا قرار نمیدهيم . باور نمیكرد كه ما پيغمبر خود را
در تنگنا قرار بدهيم : " « فظن ان لن نقدر عليه »" . ولی وقتی كه ما
او را در تنگنا قرار داديم ، در همان ظلمات فرياد كرد : « فنادی فی
الظلمات ان لا اله الا انت سبحانك انی كنت من الظالمين »( 1 ) .
بسياری از مفسرين گفتهاند " قادر " در اينجا به هر دو معنا درست
است : در كمال قدرت بر آن حرث وارد شدند ، اما چه فايده ؟ آنها قدرت
داشتند ولی زمين چيزی به آنها تحويل نمیداد . يا " « قادرين »" يعنی
درحالی بر اين سرزمين خشمناك و غضبناك كه ابا كرده است از اينكه چيزی
به آنها بدهد وارد شدند كه در دل خودشان داشتند اندازه میكردند ، يعنی در
همان حالی كه داشتند پيش خودشان حساب میكردند وارد شدند . ( اين معنا
بهتر است و در تفسير الميزان اينطور معنی كردهاند . )
آرزوهای بیمنطق
اين يك نكته روانشناسانه است . انسان دارای قوه خيال است . بسيار
بسيار كماند افرادی كه بتوانند خودشان را از تحت سيطره قوه خيال رها
سازند . آرزوهای بیمنطق انسان كه اكثر آرزوهای انسان بیمنطق است همه
ملعبههای قوه خيال است . آرزوی بیمنطق يعنی چه ؟ يك وقت انسان آرزويی
دارد كه اين آرزو منطق هم دارد ، يعنی واقعا اگر انسان فكر منطقی هم بكند
، اين فكر منطقی لااقل به صورت يك امر محتمل يا بسيار محتمل اين آرزو را
تاييد میكند . مثل يك
پاورقی :
. 1 انبيا / . 87