به دنيا بيايد . كمال انسان با عمل انسان تحقق می‏پذيرد . انسان در ابتدای‏
تولد درست مثل آن ميوه‏ای است كه تازه در شكوفه می‏خواهد پيدا شود . بايد
مدتی باشد تا در همين جا رشد كند . منتها رشد انسان به وسيله اعمال صالح‏
و نيات صالح و به وسيله معرفتها و افكار است . پس خدای متعال موت و
حيات را ، زندگی و مردگی را ( كه اول انسان نيست ، بعد زنده می‏شود و
بعد می‏ميرد ) در اين دنيا آفريد برای اينكه شما را در آزمون نيكوكاری‏
قرار بدهد .

آفرينش مرگ يعنی چه ؟

اينجا مفسرين بحثی را طرح كرده‏اند كه " « خلق الموت و الحيوه » "
يعنی چه ؟ خدا ، هم مرگ را آفريد و هم حيات را . حيات امری است وجودی‏
، قابل آفرينش هست ، مرگ نيستی است ، فقدان حيات است ، نيستی كه‏
ديگر قابل آفرينش نيست . مثل اين است كه ما نور داريم و سايه ، سايه‏
همان نبودن نور است ، يك امری نيست كه قابل خلق و ايجاد باشد . پس‏
چطور در اينجا اين تعبير آمده است كه " « الذی خلق الموت و الحيوه
" ؟ اين سوال دو جواب دارد . يك جوابش اين است كه به اصطلاح می‏گويند
: عدمها و نيستيهايی كه فرضا نيستی باشد از نوع عدم و ملكه است ، باز
قابل آفرينش است ولی به تبع .
جواب ديگرش اين است كه مرگ در بيان قرآن صرفا نبود حيات و نيستی‏
نيست ، بلكه مرگ تطور است ، يعنی انتقال از نوعی از حيات به نوع ديگر
از حيات است . در واقع تولدی است از حياتی به حيات ديگر . اين را
مخصوصا در سوره " « اذا وقع »" اجمالا يادم هست كه مفصل بحث كرديم ،
و در آن آيه صراحت بيشتری داشت ، با يك نكاتی