است ، احتياج به هيچ چيزی ندارد . اين است كه در آيه ديگر میخوانيم :
« افوض امری الی الله ان الله بصير بالعباد »(1) . حافظ در همين زمينه
شعر خوبی دارد ، میگويد :
كار خود گر به خدا باز گذاری حافظ
|
ای بسا عيش كه با بخت خدا داده كنی
|
توكل هم مثل تقواست . در زبان عربی ( و شايد در زبان فارسی هم وجود
داشته باشد ، ولی من در زبان فارسی تاكنون به اين مطلب توجه نداشتم )
فنی هست كه آن را جز فنون بديعيه میشمارند و نامش " تضمين " است .
تضمين معنايش اين است كه كلمهای ذكر میشود وبعد متعلقی برای اين كلمه
ذكر میشود كه متعلق اين كلمه نيست ، متعلق كلمه ديگری است ، و معنای آن
كلمه ديگر را در اين كلمه اشراب و تضمين میكنند ، میگنجانند ، مثل اينكه
در تقدير وجود داشته باشد . مثلا ما میگوييم : سمع الله لمن حمده . در
همين جمله تضمين وجود دارد . " سمع " يعنی شنيد ، كه در مورد خدا ديگر
زمان ندارد ، شنيد و میشنود يك معنا دارد . خدا میشنود . اين كلمه اينجا
تمام است . خدا میشنود از برای كسی كه او را سپاس بگويد . میشنود با "
از برای " يعنی اين فعل با آن متعلق اگر چيزی در بين نباشد نمیچسبد ،
ولی وقتی كه میخواهد بگويد : میشنود و اجابت میكند ، اين " اجابت
میكند " در ضمن است . خدا میشنود و استجابت میكند ( میشنود درحالیكه
استجابتكننده است ) مر كسانی را كه او را سپاس میگويند . اينجا در
مفهوم " سمع " ، " سميع مجيب " افتاده است ، " سمع و اجاب " .
ايندو با همديگر با يك كلمه بيان
پاورقی :
. 1 غافر / . 44