برگشت . تاريخ هم نوشته است ) ، در يك غزلش به اين قضيه اشاره می‏كند،
می‏گويد :
ای صبا از من بگو با ساكنان شهر يزد
كای سر ما حق‏شناسان گوی چوگان شما
می‏گويد حافظ بزرگتر از اين حرفهاست كه اين‏طور بگويد ، من عوضش كردم‏
گفتم : " ای صبا از من بگو با ساكنان شهر يار " آخر حافظ كه نبايد اسم‏
يزد را برده باشد !

داستان مردی كه اغلاط قرآن را اصلاح كرد !

گفتم داستانی كه ما شنيده بوديم و باور نمی‏كرديم ، درست همان داستان‏
است كه مردی خط خوبی داشت ، يك آقايی می‏خواست او يك نسخه از قرآنی‏
را با خط خوش خودش برايش بنويسد ( قديم كه چاپ نبود ، استنساخ‏
می‏كردند ) گفت : تو خيلی خط خوبی داری ، بنويس . او هم آمد يك قرآنی‏
برای او نوشت و با كاغذ اعلا و خط كشی عالی و خط خوب تحويل داد . آن‏
شخص گفت : اين قرآن بی‏غلط بی‏غلط است ؟ گفت : بلی ، ولی دو سه جا بود
كه من خودم به نظرم آمد كه بايد اصلاح شود ، ديدم آن‏جور درست نيست . در
يك جا ديدم نوشته : « شغلتنا اموالنا و اهلونا » . در قرآن كه غلط
نمی‏تواند وجود داشته باشد ، نوشتم : شدرسنا اموالنا و اهلونا . يك جای‏
ديگر ديدم كه نوشته است: « و خر موسی صعقا غ. من ديدم موسی كه خر نداشته‏
،آن عيسی بوده كه خر داشته است، آن را " خر عيسی صعقا " كردم. يك جای‏
ديگر هم دست بردم، ديدم غلط است و درستش را نوشتم . ديدم نوشته است :
" « ساريكم دار الفاسقين »" ( ساريكم را