ای صبا از من بگو با ساكنان شهر يزد |
كای سر ما حقشناسان گوی چوگان شما |
داستان مردی كه اغلاط قرآن را اصلاح كرد !
گفتم داستانی كه ما شنيده بوديم و باور نمیكرديم ، درست همان داستان است كه مردی خط خوبی داشت ، يك آقايی میخواست او يك نسخه از قرآنی را با خط خوش خودش برايش بنويسد ( قديم كه چاپ نبود ، استنساخ میكردند ) گفت : تو خيلی خط خوبی داری ، بنويس . او هم آمد يك قرآنی برای او نوشت و با كاغذ اعلا و خط كشی عالی و خط خوب تحويل داد . آن شخص گفت : اين قرآن بیغلط بیغلط است ؟ گفت : بلی ، ولی دو سه جا بود كه من خودم به نظرم آمد كه بايد اصلاح شود ، ديدم آنجور درست نيست . در يك جا ديدم نوشته : « شغلتنا اموالنا و اهلونا » . در قرآن كه غلط نمیتواند وجود داشته باشد ، نوشتم : شدرسنا اموالنا و اهلونا . يك جای ديگر ديدم كه نوشته است: « و خر موسی صعقا غ. من ديدم موسی كه خر نداشته ،آن عيسی بوده كه خر داشته است، آن را " خر عيسی صعقا " كردم. يك جای ديگر هم دست بردم، ديدم غلط است و درستش را نوشتم . ديدم نوشته است : " « ساريكم دار الفاسقين »" ( ساريكم را