نظام خلقت
يكی از مسائل مهم و بلكه از مهمترين مسائل برای فكر بشر همين مساله خلقت و نظام خلقت است . انسان وقتی كه به اين دنيا چشم میگشايد ، تدريجا كه دارای درجهای از تفكر میشود قهرا اين سوال برای هر انسان متفكری پيدا میشود مگر اينكه انسانی در افق حيوانات باشد كه اين فكر برايش پيدا نشود كه به قول حافظ : اين " سقف ساده بسيار نقش " چيست ؟ اين زمين ما چيست ؟ چرا شب میآيد ، روز میآيد ، بهار میآيد ، تابستان میآيد ، پاييز میآيد ، زمستان میآيد ، باز همان جريان تكرار میشود ؟ در زمستان گياهان میميرند ، در بهار زنده میشوند ، تا تابستان به حد كمالشان میرسند ، پاييز فصل پژمردگی و افسردگی میرسد ، در زمستان میميرند . سال آينده دومرتبه همين نظام تكرار میشود . اين حركاتی كه در بالای سر ما در اين ستارگان هست چيست ؟ اين ستارگان چه هستند ؟ اين چراغهای آويخته شده بالای سر ما ( تعبير " مصباح " تعبير خود قرآن است ) چيست ؟ بعد انسان به كارهای اين اشيا دقت میكند ، حساب میكند : ماه مثلا برای چيست ؟ آيا چه اثری روی اشيا دارد ؟ اثری دارد يا اثری ندارد ؟ آيا اگر يكی از اينها را از اين نظام بردارند باقی ديگر سر جای خودشان میتوانند كار بكنند ، يا يك نظام بهم وابسته بهم پيوستهای