است .
بعضی از مفسرين به گونه ديگری گفته‏اند و درست هم هست و از آيات ديگر
قرآن هم اين مطلب استنباط می‏شود . گفته‏اند مساله اطاعت خدا در قوانين‏
دينی و مساله اطاعت پيغمبر در مسائل اجرايی است . مثلا " جهاد كنيد "
امر خداست . بسيار خوب ، می‏خواهيم جهاد كنيم . پيغمبر تعيين می‏كند كه‏
مثلا اسامه امير جيش باشد و زيد و عمرو و بكر بايد با جيش اسامه همراه‏
شوند . اين قانون كلی الهی نيست ، مربوط به امر جزئی و شخصی است ، ولی‏
اين هم مانند آن قانون كلی اطاعتش واجب است . خدا او را " ولی امر
مسلمين " قرار داده است و اطاعت امر ولی امر مسلمين واجب است . در
مقام تشبيه مثل اين است : دستور خدا اين است كه اطاعت امر والدين‏
واجب است . اگر والدين شخص ، او را از يك سفر مباح نهی كنند ، آيا
رفتن به اين سفر مخالفت خداست يا مخالفت والدين ؟ مخالفت والدين است‏
، ولی چون مخالفت والدين است ، مخالفت خدا هم هست ، زيرا خدا امر
كرده است كه اطاعت امر والدين واجب است . درست است كه خدا مستقيم‏
نگفته است كه اين مسافرت را نرو ، دستور مستقيم خدا اين نيست ، دستور
مستقيم خدا اين است كه اطاعت والدين واجب است ، ولی دستور غيرمستقيم‏
خدا اين است كه رفتن به اين سفر حرام است . چون والدين اينچنين امر
می‏كنند ، قهرا اين امر خدا می‏شود .
" « فان توليتم فانما علی رسولنا البلاغ المبين »" اگر اعراض كرديد
، پشت كرديد و روی گردانديد ( اطاعت نكردن را روگرداندن می‏گويند ) و
امر خدا و رسول را اطاعت نكرديد ، جبری در كار نيست . همانا آنچه بر
رسول و فرستاده ماست ابلاغ و رساندن آشكار است .