آيا مرگ امری مورد آرزوست ؟
ابتدا بايد خود مرگ را قطعنظر از خصوصيات ديگر درنظر بگيريم . آيا مرگ فی حد ذاته يك امر مطلوب و يك امر آرزويی است كه هر كس اعم از اولياالله و غير اولياالله بايد آن را امری مطلوب و محبوب بداند يا نه ؟ اين خودش مسالهای است . در اينجا چند مكتب وجود دارد . مكتبهايی در دنيا بودهاند و الان هم به شكل ديگری وجود دارند كه معتقدند مرگ فی حد ذاته برای هر فردی بايد امری مطلوب و مورد آرزو باشد ، چرا ؟ زيرا اين مكتبها معتقدند رابطه انسان با جهان رابطه زندانی است با زندان ، يا به تعبير ديگر رابطه روح با بدن رابطه زندانی است با زندان ، رابطه " در چاه افتاده " است با چاه ، رابطه مرغ است با قفس . انسان از همان اولی كه به دنيا میآيد كه كم و بيش میتوان گفت حرف افلاطون هم چنين است يك مرغ ساخته و پرداخته شده عالم ملكوت است . بعد اين مرغ را در اينجا در قفس زندانی كردند . معلوم است وقتی يك انسان آزاد به زندان میافتد خروج از زندان بايد يك امر آرزويی برای او باشد . اگر رابطه انسان و جهان اينچنين باشد آيا مردن تاسف دارد ؟ اينكه در زندان باز شود و زندانی از زندان بيرون بيايد كه تاسف ندارد ، به چاه افتاده را از چاه بيرون بكشند و يا مرغ را از قفس آزاد كنند كه تاسف ندارد . چنين مكاتبی مخصوصا در دنيای قديم وجود داشته است . مانی ( 1 )پاورقی : . 1 او در ايران قديم مذهبی آورد كه ثابت شده است ريشههايی در مذاهب مختلف دارد و ريشه تعليماتش بيشتر در مسيحيت است ولی پوشش ظاهریاش از مذهب زرتشتی است >