رابطه اطاعت و توكل
هر اطاعتی مستلزم يك نوع توكل است . اطاعت از توكل جدا نيست ، حتی اطاعت غيرخدا . اطاعت يك انسان از نوعی توكل به آن انسان جدايیناپذير است . انسانی را فرض كنيد كه در يك دستگاه انسانی كار میكند ، مثل يك كارمند كه در دستگاه دولت كار میكند . چنين شخصی دستورهايی را كه دريافت میكند اجرا میكند . در مقابل اين كه برای اين دستگاه كار میكند ، اين دستگاه متعهد است مخارج ماهانه او را برساند ، اگر بيمار شد در بيمارستان از او پذيرايی كند . اطاعت ، يك رابطه طرفينی است . از يك طرف اطاعتكردن ، تسليمبودن ، جز درباره امر آن مقام يا آن دستگاه و جز درباره وظيفه نينديشيدن و از طرف ديگر تعهد به تحت حمايت قرار دادن و او را به خود وانگذاشتن . البته در دستگاههای بشری توكل صحيح نيست . يكی از اشتباهاتی كه در باب توكل میشود ، خلط ميان " توكل در سرنوشت " و " توكل در وظيفه " است . ما در باب توكل يك وظيفه داريم كه همان اطاعت است . ما بايد كار را به منظور اطاعت و به منظور امر انجام دهيم ولی اوست كه ما را در حفاظت خود قرار میدهد . بعضی از افراد به جای اينكه توكل در سرنوشت كنند ، توكل در وظيفه میكنند ، يعنی به جای اينكه اطاعت كنند ، توكل میكنند . نه ، اطاعت كن ، ببين او چه دستور داده است ، اگر دستور داده است كه حركت كنی حركت كن و اگر دستور داده است نروی نرو ، تو خود را آماده اجرای دستور او كن و آنوقت اعتماد داشته باش كه او تو را به خود وا نمیگذارد . مثلا به انسان گفتهاند تو