« الله حق تقاته غ" (1) يعنی تقوای خدا را داشته باشيد آنچنان كه شايسته‏
اين تقواست . و آيه دوم همين آيه مورد بحث است : " « فاتقوا الله ما
استطعتم »" تقوای الهی داشته باشيد به آن اندازه كه قدرت داريد .
بعضی از مفسرين گفته‏اند كه آيه دوم ناسخ آيه اول است ، تخصيصی است در
مفاد آيه اول ، چون اين‏كه " آنچنان كه او شايسته است تقوای او را داشته‏
باشيد " مافوق قدرت بشر است . آيه دوم می‏فرمايد شما كه نمی‏توانيد
آنچنان كه او شايسته است تقوای او را داشته باشيد پس به اندازه قدرت‏
خودتان تقوا داشته باشيد .
همان‏طور كه بعضی از مفسرين مخصوصا صاحب تفسير الميزان می‏فرمايند اين‏
سخن درست نيست ، اين دو آيه اصلا با يكديگر منافات ندارند . چنين نيست‏
كه در آيه اول گفته شده باشد نسبت به خدا آنچنان كه شايسته اوست ولو
اينكه مافوق قدرت شما باشد تقوا داشته باشيد ، يعنی آن آيه تكليف به‏
مافوق قدرت كرده باشد ، خدا هيچ‏گاه تكليف به مافوق قدرت نمی‏كند ، بلكه‏
آيه اول ناظر به اين است كه تقوای هر چيزی متناسب با خود آن چيز است .
با توجه به اينكه گفتيم تقوا يعنی " خود نگهداری " ، مثلا اگر انسان‏
بخواهد خودش را از كيفرهای قوانين دنيوی نگه دارد حداكثر خودنگهداری اين‏
است كه يك تخلف ظاهر و روشنی نكند . " « حق تقاته » " در مورد
قوانين دنيوی همين مقدار است . اما آيا قانون بشری اقتضا دارد كه من در
قلب خودم هم رضايت به آن داشته باشم ؟ نه ، ديگر قانون بشری چنين‏
اقتضايی ندارد . آيا من در دل خودم هم خلاف آن را خطور ندهم ؟ نه ، اين‏
يك امر قراردادی اجتماعی است كه بيش از آنچه گفتيم اقتضا ندارد . ولی‏
تقوای الهی داشتن مطلب ديگری است . اينكه

پاورقی :
. 1 آل عمران / . 102