مساله شهادت
دوم مساله شهادت است . مرگ به صورت شهادت ، جمع ميان هردوست . از يك طرف ولیالله از اين جهان به جهان ديگر منتقل شده و از طرف ديگر فرصت را از دست نداده است ، چرا كه شهادت يعنی تبديل كردن عمر به بهترين شكل عمل ، يعنی بهصورت يك عمل و بهصورت يك تكليف و يك مسؤوليت ، عمر را به پايان رساندن ، كه ديگر انسان نمیتواند چنين فرض كند و بگويد كه اگر من شهيد نشوم و در دنيا عمر كنم ممكن است كار بالاتری انجام دهم ، كار بالاتری نيست . پيغمبر فرمود : هر ذیبری يعنی هر صاحب عمل نيكی ، فوق عمل برش ، بری هست ، مگر شهادت كه ديگر مافوق اين بر ، بری نيست ( 1 ) ، يعنی كسی نمیتواند بگويد من آرزوی شهادت در راه خدا را ندارم ، برای اينكه میخواهم به جای شهادت كار بالاتری در اين دنيا انجام بدهم . پيغمبر فرمود كار بالاتری وجود ندارد . اين است كه در مقابل آرزوی مرگ به صورت شهادت ، ديگر خواستن طول عمر معنی ندارد و ما میبينيم كه اولياالله هميشه مرگ بهصورت شهادت را آرزو میكنند . آن جملهای كه علی عليه السلام فرمود كه اگر هزار ضربت شمشير بر من وارد شود و شهيد شوم آن را بر مرگ در بستر ترجيح میدهم ، معنايش همين است . آن كسانی كه اولياالله واقعی هستند آن دنيا را به رایالعين دارند میبينند و از آنچه پيش فرستادهاند [ خشنودند ] . در نهجالبلاغه آمده است كه پيغمبر اكرم صلی الله عليه و آله به اميرالمومنين عليه السلام فرمود : يا علی ! مرگ تو به صورت شهادت است و تو شهيد از دنيا خواهی رفت . علی عليه السلام میفرمايد وقتی كه در احد هفتاد نفر از مسلمين شهيدپاورقی : . 1 بحارالانوار ، ج / 74 ص . 60