از اين جور نسبتها ، درصورتی كه امام مجتبی عليه السلام " اعبد " اهل
زمانشان بودهاند . نماز كه میخواندند سراسر گريه بود و اگر به آيهای از
آيات قرآن میرسيدند كه در آن آيه ذكری از عذاب بود ، میافتادند و غش
میكردند .
نمونهای بودند از پدر بزرگوارشان علی عليه السلام . آنچه كه درباره علی
عليه السلام شنيدهايد ، نمونهاش درباره امام حسن عليه السلام صادق است .
اين كه روزگار با اين وجود مقدس در زمان خودش چه كرد و بعد در زمانهای
بعد از خودش ، دستگاه خلافت عباسی چه كرد داستان درازی دارد . ده سالی
كه بعد از پدر بزرگوارشان زنده بودند كه بين نه تا ده سال طول كشيد (
اميرالمومنين عليه السلام در سال چهلم هجری و امام حسن عليه السلام درسال
چهل و نهم هجری از دنيا رفتند ) دوره حكومت استبدادی سياه معاويه است و
بيشترين فشارها روی شخص امام است . ديگر معاويه از هيچگونه آزار و
اذيت و تحقير و تبليغی عليه امام حسن عليه السلام خودداری نمیكرد . در
اوايل حكومت معاويه هنوز به اصطلاح آنچنان كه بايد و شايد صابون معاويه و
بنیاميه به جامه مردم نخورده بود ، اواخر حكومت معاويه و در زمان حكومت
يزيد بود كه تشت اينها ديگر بهطوركلی از بام افتاد والا قبلا مردم میگفتند
معاويه مرد باكفايتی است . معاويه به حكم اينكه بعد از خودش تمام
انديشهاش اين بود كه خلافت به پسرش يزيد برسد موانع را در زمان حيات
خودش يكی پس از ديگری برمیداشت و اين اختصاص به امام حسن عليه السلام
ندارد . عده ديگری هم كه از نظر مردم يا از نظر خودشان كانديدای خلافت
بودند ، همه را از بين برد مثل سعد بن وقاص . معاويه سعدبن وقاص پدر
عمر سعد را مسموم كرد و كشت چون يكی از شش نفری بود كه عمر برای شورا
معين كرد . قهرا در ميان مردم [ شايع ] بود كه سعد مردی است كه لياقت
خلافت دارد برای اينكه خليفه دوم او را هم جزو آن شش نفر نامزد كرد .
|