شدند و من از شهادت محروم شدم متاثر شدم . ( ايشان در اين زمان يك جوان‏
سی‏ساله است ، كسی كه بيش از سه چهار سال از ازدواجش نگذشته و دو پسر
كوچك هم در خانه دارد . بايد اين قرائن و شواهد مادی را هم درنظر گرفت‏
. ) رفتم خدمت رسول اكرم صلی الله عليه و آله و عرض كردم يا رسول‏الله !
آيا شما به من نفرموديد كه من شهيد خواهم شد ، پس چرا من شهيد نشدم ؟
فرمود : يا علی ! تو شهيد خواهی شد و شهادت برای تو مقدر است و تو با
شهادت از دنيا خواهی رفت . بعد پيغمبر اكرم صلی الله عليه و آله‏
می‏فرمايد : يا علی ! صبر تو در موطن شهادت چگونه خواهد بود ؟ عرض كردم:
« " ليس هذا من مواطن الصبر هذا من مواطن البشری و الشكر " » ( 1 )
بفرماييد كه شهادت چقدر باصفاست ، اينجا كه جای صبر نيست . صبر در يك‏
امر مكروه است ، شهادت آرزوی من است ، محبوب من است ، عطيه الهی‏
است .
ابراهيم عليه السلام در ميان پيغمبران به خلت معروف است . پيغمبران‏
در عين اينكه همه پيغمبر هستند شوون روحی آنها و يا به قول اهل‏معرفت‏
مظهريت آنها برای صفات الهی تفاوت دارد . يكی مظهر بكا و خوف است و
ديگری مظهر محبت و عشق است و مانند آن . مثلا كار ابراهيم يك وجهه دارد
و كار يحيی بن زكريا يا عيسی‏بن مريم عليهم‏السلام وجهه ديگری دارد .
ابراهيم خليل‏الله ، پيغمبر عشق است ، پيغمبر محبت است ولهذا لقبش هم‏
خليل‏الله است . يك شب ابراهيم در حالی كه در صحرا دنبال گله گوسفندش‏
است صدايی می‏شنود : " سبوح قدوس ، ربنا و رب الملائكوالروح " . اين‏
صدا را كه می‏شنود از خود بی‏خود می‏شود . يكدفعه می‏گويد كه بود ؟ كه بود كه‏
نام محبوب من را برد ؟ يك بار ديگر تكرار كن ، ثلث اين گوسفندانم را
به تو می‏دهم . بار ديگر تكرار می‏كند . هيجانش بيشتر

پاورقی :
. 1 نهج‏البلاغه ، خطبه . 154