پاورقی : . 1 بحارالانوار ، ج / 97 ص 375 ، با اندك اختلاف .
شبهه دوم اين است كه آيا اولياالله فقط بايد آرزوی مرگ داشته باشند و
آرزوی طول عمر نبايد داشته باشند ؟ اگر چنين است پس چرا خود اولياالله
در دعاها از خدا طول عمر خواستهاند و به ما هم دستور دادهاند كه از خدا
طول عمر بخواهيد ؟ « " اللهم اجعل فيما تقضی و تقدر من الامر المحتوم و
فيما تفرق من الامر الحكيم فی ليله القدر من القضاء الذی لايرد و لايبدل ان
تكتبنی من حجاج بيتك الحرام ، المبرور حجهم ، المشكور سعيهم ، المغفور
ذنوبهم ، المكفر عنهم سيئاتهم و اجعل فيما تقضی و تقدر ان تطيل عمری فی
خير و عافيه " » ( 1 ) . در بخش آخر اين دعا به خداوند عرض میكند : از
تو میخواهم عمرم را زياد كنی ولی در خير و عافيت . هم خودشان آرزوی طول
عمر دارند و هم از ما خواستهاند كه از خداوند عمر طولانی بخواهيم . نيز
اگر مرگ مورد آرزوست چرا خودكشی مانند كشتن هر انسان ديگر گناه كبيره و
نتيجهاش عذاب مخلد است ؟ چرا اگر كسی ولو به همين خيالات ، خودش را
بكشد ، نفس محترمی را كشته است و قرآن فرموده است كه تا ابد در عذاب
الهی است ؟
از توضيحاتی كه داديم معلوم شد كه در عين اينكه مرگ برای اولياالله
يك امر مورد آرزوست معنايش اين نيست كه آنان مجازند اين فرصت را از
دست بدهند ، بلكه هر وقت آن فرصت به قضا و قدر الهی تمام شد آرزو
دارند به آنجا بروند .
گفتيم كه در دو مورد است كه برای اولياالله مرگ بهطور مطلق يك امر
آرزويی میشود و ديگر از خدا طول عمر نمیخواهند . يكی همانطور كه عرض
كردم آنجا كه احساس كنند ديگر بعد از اين فرصت كار نيست .
پاورقی : . 1 بحارالانوار ، ج / 97 ص 375 ، با اندك اختلاف . |