و شكسته و كثيف و آلوده‏ای قرار گرفته باشد كه وقتی مردم می‏خواهند آن نور
را ببينند ، چون از ورای اين شيشه‏ها می‏بينند و آن نور را به اين شكل‏
شكسته و كثيف و سياه و تيره می‏بينند ، نمی‏دانند كه اين ، خاصيت اين‏
شيشه است ، اين شيشه را بشكن ، می‏بينی كه آن نور جور ديگری است . اسلام‏
محجوب به مسلمين است . من نمی‏دانم مسلمين چقدر بايد شلاق بخورند تا به‏
حقيقت اسلام بازگردند و به صورت يك شيشه پاكيزه خوبی دربيايند كه نور
اسلام را خوب نشان بدهند .
منطق قرآن اين است كه حق چون حق است باقی می‏ماند و باطل چون باطل و
پوچ است از ميان رفتنی است . اگر باطلی را ديديد كه مقداری باقی مانده‏
، حتما حقی را با خودش مخلوط كرده است . اين كلام اميرالمومنين عليه‏
السلام در نهج البلاغه است: « " فلو ان الباطل خلص من مزاج الحق لم يخف‏
علی المرتادين " » ( 1 ) . باطل هميشه خودش را با حقی ممزوج می‏كند و در
پناه آن خودش را نگه می‏دارد ، والا [ در مواجهه ] حق صريح با باطل صريح ،
باطل فورا از بين می‏رود . اين منطق قرآن است كه حق ، باقی‏ماندنی و باطل‏
از بين‏رفتنی است . اگر می‏بينيد حقی خودش را ضعيف می‏بيند در خود
تجديدنظری كند ، عيبهای خود را رفع كند ، آنوقت می‏فهمد كه نيرو دارد يا
نيرو ندارد .
قرآن مثال می‏زند به آب باران و به كفی كه روی آب را می‏گيرد . در سوره‏
رعد می‏فرمايد : " « انزل من السما ما فسالت اوديبقدرها فاحتمل السيل‏
زبدا رابيا . . . فاما الزبد فيذهب جفا و اما ما ينفع الناس فيمكث فی‏
الارض »". كف زود از بين می‏رود، پوچ و نابود می‏شود و آب باقی می‏ماند،
چرا ؟ آب چون نافع است و وجودش در نظام عالم خير است باقی می‏ماند .

پاورقی :
. 1 نهج‏البلاغه ، خطبه . 50