زمان ادعای خدا نژادی كرده‏اند . حتی گاهی در بعضی از تعبيراتی كه در كتب‏
تاريخ ثبت شده اين‏طور آمده است : " خدايی از نژاد خدايان " .
به‏هرحال آنها می‏گفتند ما فرزندان خدا هستيم و دوستان خدا : " « نحن‏
ابنا الله و احبائه »" .
قرآن در اينجا روی كلمه " اولياالله " تكيه كرده است و بر اين اساس‏
استدلالی كرده است كه ما اين استدلال را طرح و درباره آن بحث می‏كنيم و
بسيار هم قابل بحث است و بحث خوبی هم هست .
قرآن چنين استدلال می‏كند كه شما اگر در ادعای خودتان كه اولياالله هستيد
راست می‏گوييد پس مرگ را آرزو كنيد : " « فتمنوا الموت »" ، اگر
راست می‏گوييد مرگ بايد برای شما مانند يك امر آرزويی باشد . در اينجا
ابتدا ترجمه دو آيه بعد را عرض می‏كنم و بعد به توضيح استدلال قرآن‏
می‏پردازم .
قرآن در ادامه می‏فرمايد : " « و لايتمنونه ابدا »" ولی هرگز اينها
آرزوی مرگ نخواهند داشت ، چرا ؟ " « بما قدمت ايديهم »" به موجب‏
آنچه دستهايشان پيش‏فرستاده است . بعد می‏فرمايد : " « والله عليم‏
بالظالمين »" خدا به ستمكاران آگاه است. معنای " « بما قدمت ايديهم‏
" اين است كه خودشان می‏دانند چه پيش فرستاده‏اند ، يعنی می‏دانند چه‏
اعمالی مرتكب شده‏اند و ضمنا می‏دانند كه اگر انسان بميرد بر همان اعمال‏
خودش وارد می‏شود و آينده‏اش به آنچه كه قبلا پيش فرستاده بستگی دارد .
خودشان می‏دانند و خدا هم به ستمكاران آگاه است . يك وقت است كه انسان‏
خودش می‏داند كه چه كرده است ولی می‏توان آن دستگاهی را كه مراقبت می‏كند
اغفال كرد ولی وقتی خدا مراقب باشد ديگر امكان اغفال‏كردن نيست .
بعد قرآن اشاره می‏فرمايد كه نه تنها مرگ برای اينها يك امر آرزويی‏
نيست بلكه اين كسانی كه به زعم خود اولياالله هستند و مدعی " « نحن