مقصود اين است كه در كار دنيا مثل آدمهايی باش كه فكر می‏كنند هميشه‏
هستند و می‏گويند " حال كه ما هميشه هستيم ، به اندازه كافی وقت داريم‏
پس كارهايمان را بعد انجام می‏دهيم " ، ولی برای آخرتت جدی باش .
بعضی برعكس ، گفته‏اند كه مقصود اين است كه كار دنياست كه خودت بايد
انجام بدهی ، آخرت را خدا كريم است ! كار دنيا كه می‏رسد جدی بچسب : ما
در اين دنيا هنوز خيلی بايد باشيم ، حالا كه هستيم خانه بايد داشته باشيم‏
، زندگی بايد داشته باشيم ، فردا كه نمی‏ميريم . مدتی بايد زندگی كنيم ،
بالاخره آدم زنده وسايل می‏خواهد ، آخرت هم مال خداست ، خدا كريم است .
برخلاف اين دو نظر اين حديث از آن احاديث معجزه‏آساست كه دستور به‏
جدی‏بودن در هر دو مورد است . حضرت می‏خواهد بفرمايد تو آن كسی هستی كه‏
در خانه‏ای زندگی می‏كنی و بعد هم از آن خانه می‏خواهی منتقل به خانه ديگری‏
بشوی و در آنجا زندگی كنی ، ولی نمی‏دانی از اين خانه كه در آن زندگی‏
می‏كنی فردا منتقل می‏شوی يا پنج سال ديگر يا ده سال ديگر . اگر بدانی فردا
از اينجا منتقل می‏شوی كه ديگر برای اينجا كاری نمی‏كنی ، تمام كارهايت را
برای آنجا متمركز می‏كنی . اگر مثلا گوشه‏ای از اين خانه يك ذره گچ بخواهد
، می‏گويی ما كه فردا می‏خواهيم برويم ، ديگر چرا بياييم اينجا را گچ كنيم‏
؟ بياييم برای آنجا كه فردا می‏خواهيم برويم كاری انجام دهيم . اما اگر
بدانی كه تا پنج سال ديگر در اينجا بايد زندگی كنی و بعد از پنج سال به‏
آنجا می‏روی ، می‏گويی حالا كارهای اينجا را انجام دهيم ، هر وقت خواستيم‏
آنجا برويم كارهايش را هم انجام می‏دهيم .
اين حديث می‏گويد هيچكدام از ايندو را نكن . وقتی برای اينجا فكر می‏كنی‏
، فكر كن كه از كجا معلوم است كه ما فردا بميريم ، شايد زنده باشيم .