فرصت انجام تكليف و مسؤوليت را به دست خود از بين بردن . امام‏
زين‏العابدين سلام‏الله عليه به خداوند عرض می‏كند كه خدايا به من طول عمر
بده مادامی كه عمر من مبذول در راه توست و سرمايه‏ای است كه در راه تو
بذل می‏شود ، از آن ساعت كه اين سرمايه چراگاه شيطان است آن را نمی‏خواهم‏
. اگر بناست من زنده بمانم ولی آن زندگی برای من مايه خير و بركت يعنی‏
خدمت در راه تو نباشد ، بذله در راه تو نباشد كه ديگر در آن صورت زندگی‏
برای من تكامل نيست نقص است خدا اينچنين زندگی را نمی‏خواهم .
پس در اين مكتب مرگ برای همه مردم يك امر آرزويی نيست . برای بعضی‏
از مردم منفور است و بايد هم منفور باشد ، چون مرگ درواقع ورود بر خود
و بر حقيقت خود است ، و برای بعضی از مردم امری آرزويی است . ولی بايد
توجه داشت كه برای آنها كه مرگ يك امر آرزويی است اين‏طور نيست كه‏
بخواهند اين فرصت را از دست بدهند ، چرا كه عمر برای آنها فرصت است ،
می‏خواهند در اين فرصت حداكثر تقرب به حق و تكامل را حاصل كنند .

مرگ در دو حالت ، بلاشرط مطلوب اولياالله است

فقط در دو حالت است كه مرگ برای اولياالله بلاشرط مطلوب می‏شود .
حالت اول اينكه بداند كه بعد از اين اگر زنده هم بماند كاری ندارد كه‏
انجام بدهد . قبل از بيان حالت دوم لازم است در مورد حالت اول مقداری‏
توضيح دهيم .
كسانی كه می‏خواهند روی اصول مادی خودكشی را توجيه كنند ، آنها هم بر
اساس همين مسؤوليت اين حرف را می‏زنند . دو سال پيش بود كه يك نفر كه‏
نمی‏خواهم نامش را ببرم كه با اينكه مرد دانشمندی است ولی