حساب آنقدر رياضی و دقيقی كه عقل بشر قادر نيست آن را حساب كند .
امروز هم تا اين ماشينها پيدا نشده بود كسی نمیتوانست به اين حساب برسد
، يعنی اين قدر حسابش دقيق و رياضی و كسورش زياد است . حال چه
رابطههايی ميان حروف و معانی هست مطلب ديگری است . اين يك واقعيتی
است كه ميان حروف و معانی يك رابطهای در واقع وجود دارد . اين مطلب
اگر چه به مرحله قطعی و علمی نرسيده ولی به صورت يك فرضيه موجود است .
اول كه میگويد " حم " اين " حم " پيغمبر را متوجه میكند به اينكه
آغاز وحی است و وحی دارد آغاز میشود و هم توجه میدهد كه سوره هم سوره "
ح " و " م " است . " « تنزيل الكتاب من الله العزيز الحكيم »" .
اين ديگر تقدير نمیخواهد : تنزيل منزل است ، منزل اضافه شده به كتاب ،
باز الكتاب المنزل با هو در تقدير ، اينها معنی ندارد . در حالی كه وحی
دارد فرود میآيد ، خودش دارد خودش را بيان میكند . تنزيل : فرود آمدن
كتاب است . اين خودش مبتدای خودش است و خودش خبر خودش . نظير اين
است كه شما از جلوی يك مسجد میگذريد میبينيد آنجا نوشته " مسجد نور "
. اين معنی ندارد كه بگوييم در اينجا يك چيزی در تقدير است : اين مسجد
نور است . " اين " اش خود همان هيكل مسجد است كه آنجاست . ديگر لازم
نيست كسی بيايد بگويد كه " اين مسجد نور است " . " اين " را در
جايی بايد گفت كه بايد با حرف " اين " آن را نشان داد . اما آنجايی
كه " مسجد نور " را در كنار خود مسجد نوشتهاند وجود عينی مسجد خودش
جانشين وجود لفظی است . وجود لفظی در جايی لازم است كه وجود عينی مخفی و
پنهان است ، اما آنجا كه خود وجود عينی در آنجاست ( نيازی به وجود لفظی
نيست ) ، مثل آن كارمند اداری كه در آنجا اسم خودش را نوشته ، فرض
كنيد كه " احمد حسينی " . ( نبايد گفت
|