است كه اين دوستيها باقی بماند ، از قبيل اينكه اگر از نظر مالی احتياج‏
داشتند به آنها كمك كنيد ، ايثار كنيد . در وقت نياز ، حاجت ، گرفتاری‏
، بيماری مراقب آنها باشيد . يا وقتی كسی از دوستان آنها فوت می‏كند و
آنها مصاب هستند كسی به كمك و تسليت آنها برود . دستورهای زيادی كه در
اين زمينه داريم همه برای اين است كه اسلام می‏خواهد دوستيهايی كه بر
مبنای الهی هست حتما باقی بماند . بريدن از مردم و بريدن از خوبان از
نظر اسلام كار خوبی نيست .
در يك حديث ديگر ، حضرت صادق عليه‏السلام می‏فرمايد : « " مودش يوم‏
ميلة"» يعنی يك روز دوستی فقط يك تمايل است « " و مودش شهر قرابة"»
يك ماه دوستی قوم و خويشی است « " و مودش سنة رحم ماسة " » و يك سال‏
دوستی رحمی است كه با يكديگر تماس دارد ، خويشاوندی نزديك است ، قطع‏
آن در حكم قطع رحم است. در باب صله رحم چقدر ما شنيده‏ايم: « "من قطعها
قطعه الله " » كسی كه رحم را قطع كند خدا ببرد خودش را .
حديث عجيبی است كه در داستان راستان نيز نقل كرده‏ام و در كتب زيادی‏
نقل شده است ( 1 ) و آن اين است كه روزی اميرالمؤمنين علی عليه‏السلام در
زمان خلافتشان از شهر كوفه خارج شدند . ايشان دأبشان اين نبود كه وقتی به‏
جايی می‏روند به عنوان اينكه خليفه و اميرالمؤمنين هستند با اسكورت بروند
، ساده می‏رفتند و ساده هم می‏آمدند . نه افرادی پشت سرشان حركت می‏كردند
كه از جاه و جلال شناخته شوند و نه لباس خاصی داشتند ( لباسشان هم در حد
ساده‏ترين لباسها بود ) و نه مركبشان يك وضع خاصی داشت ، به شكل يك آدم‏
عادی می‏رفتند . در برگشتن

پاورقی :
. 1 اصول كافی ، كتاب " الشعره " ، باب حسن الصحابة و حق الصاحب‏
فی السفر ، حديث . 5