میشوند از الف و ب و پ و ت و ث وج تا آخر . هيچ لفظی با هيچ لفظ
ديگری فرق نمیكند . ولی الفاظ برای معانی مختلفی وضع میشوند ، بعضی الفاظ
برای معانی بسيار عالی و لطيف وضع میشوند ، مثل اينكه ما از الف و دو
تا لام مشدد و يك الف ديگر و يك " ه " لفظ " الله " را ساختهايم كه
نام خداوند است . چون معنا مبارك است لفظ هم برای ما لفظی است مبارك
، حتی احترام دارد و وقتی كه به صورت كتبی در میآيد دست بی وضو هم به
آن نمیزنيم . همين طور اسماء پيغمبران و ائمه ، يا اسمهايی كه بر يك
معانی خيلی عالی مثلا از مقدسات بشر دلالت میكند مثل لفظ " علم " كه
گويی خود اين لفظ هم برای ما جلالتی دارد . ( در مقابل ، ) ما الفاظی را
وضع میكنيم برای معانیای كه مستقبح ذكره است يعنی بشر قبيح میشمارد كه
نام آنها را ببرد : " ما يستقبح ذكره " . بعد چون آن معنا چيزی است كه
بشر نمیخواهد آن را بازگو كند گويی قبح معنا در لفظ اثر میگذارد و الا
بديهی است كه لفظ ، بالذات قبحی ندارد ، قبح از معناست ، لفظ به تبع
معنا و چون نام اين معناست قبيح شمرده میشود . حال اگر كسی در مجلسی
شروع كند الفاظ زشت به زبان آوردن ، مردم به او میگويند اين كلمات
چيست كه به زبان میآوری ؟ ممكن است جواب بدهد مگر كلمه هم با كلمه فرق
میكند ؟ ! راست هم میگويد ، مگر كلمه هم با كلمه فرق میكند ؟ هيچ كلمهای
با هيچ كلمه ديگری فرق نمیكند ، اما كلمه به اعتبار معنیاش با كلمه ديگر
فرق میكند . وقتی میگويند اين كلمات را به زبان نياور ، چون اين كلمه را
كه شما میگوييد ، آن معنا به ذهن میآيد و بنا نيست كه بشر در مجامع آن
معانی را در ذهن خودش مجسم كند .
به اين معنا البته درست است كه برخی روزها روزهای مباركی است . حتی
میتواند يك سلسله دستورهای شرعی بر اساس همين
|