هر وقت اين قصيده را می‏خوانم تكان می‏خورم .
مرحوم حاج ميرزا علی آقا شيرازی بسياری از شعرهای اين قصيده را حفظ
داشت كه من می‏ديدم گاهی می‏خواند و خيلی افراد خيلی شعرهايش را حفظ
دارند . ايشان می‏گفت كه من معتقدم ائمه از اين آدم شفاعت می‏كنند ، با
اينكه يك عالم و سنی بوده است . می‏گفت من اعتقاد دارم ائمه از او
شفاعت می‏كنند . می‏گفت اينها قاصرند ، تشيع به اينها عرضه نشده است .
مثل بوسيری درباره‏اش يك چنين حرفی می‏زنند . يك آدمی كه تا آن حد اخلاص‏
نشان می‏دهد نمی‏شود گفت اين اهل جهنم است . بله ، اگر حقيقت بر او عرضه‏
شد و مخالفت كرد ( اهل جهنم است ) . اين است كه ما كه حقيقت بر ما
بيشتر از هر قوم و ملتی عرضه شده است ، همين ما كه از هر قومی بيشتر بر
ما حقيقت عرضه شده است و از هر قومی كمتر در مقابل حقيقت تسليم هستيم‏
، خطر برای ما بيشتر است ، بر عكس آنچه كه ما خيال می‏كنيم . ما خيال‏
می‏كنيگم به دليل اينكه حقيقت بر ما بيشتر از ساير اقوام عرضه شده پس ما
اهل نجات هستيم . نه ، اين ، كار را مشكل كرده . به دليل اينكه حقيقت‏
بر ما از همه بيشتر عرضه شده ما خطرمان بيشتر است ، چرا ؟ چون ما كمتر
عمل می‏كنيم . بله ، اگر ما كه بر ما حقيقت عرضه شده عمل بكنيم بشويم حاج‏
ميرزا علی آقا شيرازی و يا افراد ديگری مادون او از همه می‏زنيم جلو ، اما
اگر ( عمل ) نبود نه . اينجا ببينيد به آنها چه می‏گويند ؟ چرا می‏گويند كه‏
اين شما خودتان هستيد كه به خودتان ظلم كرده‏ايد ( ظلم در اينجا ظلم به‏
نفس است ) ، آن ظلم شما چيست ؟ مگر چكار كرديد ؟ چه حركت 180 درجه‏ای‏
انجام داديد ؟ درباره آنها می‏گويد " « الذين امنوا باياتنا و كانوا
مسلمين »" اما درباره اينها می‏فرمايد : " « لقد جئناكم بالحق »" (
اينجا اختلاف است كه از زبان مالك است يا از زبان