افسار پاره كردن است و اين زبان انسان در اختيارش است ، هر چه كه دلش
بخواهد بگويد گفته است . مسأله دوم مسخره كردن و به سخريه گرفتن است .
اين هم از آن چيزهايی است كه روی مردم اثر میگذارد ولی هيچ مقياسی ندارد
، يعنی هر چيزی را با منطق مسخره میشود مسخره كرد . چنين نيست كه يك
چيز را در دنيا بشود مسخره كرد ، يك چيز ديگر را نشود مسخره كرد . هر چه
كه در دنيا شما پيدا كنيد يك آدم مسخرهچی میتواند آن را موضوع مسخره
قرار بدهد و اتفاقا در روح مردم هم اثر میگذارد ، يعنی مسخره اثر
تبليغاتی زيادی دارد . اتفاق افتاده است ، بعضی افراد ، چه مرد چه زن (
شايد در زنها بيشتر ) ( زود تحت تأثير مسخره شدن قرار میگيرند ) . مثلا
شما با هزار دليل و منطق برای بعضی زنها ثابت كنيد كه پوشش خوب است
به اين دلايل ، همه را هم قبول میكند ، ولی آخرش در يك جلسه كه میخواهد
شركت كند كه در آن از زنهای جور ديگر هستند ، خودش را همرنگ آنها
میكند ، میگوييد چرا ؟ میگويد مرا مسخره میكنند . در مقابل مسخره ديگر
تاب مقاومت ندارد ، يعنی همه آن منطقها يك طرف و مسخرهای كه بكنند
طرف ديگر .
" « و اذا علم من اياتنا شيئا اتخذها هزوا »" هرگاه به بعضی از
آيات ما علم پيدا كند شروع میكند به مسخره كردن در ميان مردم و چون
مسخره كردن در مردم اثر زياد میبخشد اين است كه قرآن آن را ذكر میكند .
قبلا بود : " « يسمع ايات الله »" آيات ما را كه میشنود خودش اين
كار را میكند . در اينجا دارد : " « و اذا علم من آياتنا »" وقتی علم
پيدا میكند ، اين بيشتر نشان میدهد كه حتی در وقتی هم كه علم و معرفت
دارد و صد در صد به آيات ما يقين دارد و آيات ما را " آيات ما "
میشناسد با اين حال عالما عامدا و با معرفت كامل به مبارزه با آن بر
|