دنيا لعب است ( « انما الحيوش الدنيا لعب و لهو » ) ( 1 ) ، چطور ؟
كار حكيمانه چگونه است ؟ مثلا می‏آييم در زمينی خانه‏ای می‏سازيم دارای هال‏
، مهمانخانه ، آشپزخانه ، حمام و . . . هر كه از ما بپرسد اين كار را
برای چه می‏كنی ، ديگر نمی‏گوييم " هيچ چيز " ، می‏گوييم معلوم است ،
می‏خواهم زندگی كنم ، انسان كه می‏خواهد زندگی كند جا لازم دارد . چرا اين‏
طور می‏سازی ؟ آدم مهمان برايش می‏آيد ، مهمانخانه می‏خواهد ، حمام می‏خواهد
، . . . اينجا اين كار شكل حكيمانه به خودش می‏گيرد ، يعنی روی يك نقشه‏
عقلانی و روی اثر و فايده‏ای كه بر اين كار برای آن شخص مترتب است صورت‏
می‏گيرد . اينجا ديگر " خيال " اين كار را نكرده ، " عقل " اين كار را
كرده است و چون هدف درستی از اين كار دارد ، ما اين كار را " حكيمانه‏
" می‏گوييم . باز هم اين كار حكيمانه نسبت به " كننده " حكيمانه است‏
، از نظر كسی كه اين كار را می‏كند و از نظر انتساب اين كار به شخصی كه‏
اين كار را انجام می‏دهد حكيمانه است ، ولی از نظر مجموع آجرها و سنگها و
گچها و آهنهايی كه در اين خانه به كار رفته چطور ؟ يعنی اگر ما خودمان را
مجزا كنيم و توجهی به اينها بكنيم ، برای اينها چه كار حكيمانه‏ای صورت‏
گرفته ؟ از نظر اين آجرها كه قبلا خاك بود و هنوز در كوره نرفته بود و به‏
صورت آجر در نيامده بود و امروز به صورت آجر درآمده و جرم اين ديوار را
تشكيل می‏دهد چگونه است ؟ يعنی اگر او به جای ما باشد و اگر او شاعر به‏
ذات خودش باشد ، برای او فرق نمی‏كند ، باز برای او كاری است لعب ،
يعنی از نظر طبيعت و ذات آن اشياء لعب است . از نظر كننده ، اين كار
حكيمانه است نه از نظر خود آن كار . به تعبير ديگر ما با اين كار خودمان‏
اين در و ديوار را به كمال خودشان سوق نداده‏ايم ، اينها را

پاورقی :
. 1 محمد / . 36