چيزها كه مايه روشنايی چشمهاست در آنجا پنهان است ، يعنی امكان ندارد
انسان در اين دنيا بفهمد . اگر يك جنين در رحم می‏تواند لذات و آلام اين‏
دنيا را درك كند ، يك انسان دنيايی هم می‏تواند لذات و آلام آن جهان را
درك كند . پس غير از اينكه تعبيری بيان كنند و بعد بگويند مطلب بالاتر
از اين حرفهاست ( راه ديگری نيست ) . حديث نبوی است كه : « " و فيه‏
ما لا عين رأت و لا اذن سمعت و لا خطرت علی قلب بشر " » يعنی آنجا
چيزهايی است كه نمونه‏اش را نه چشمی ديده و نه گوشی شنيده و نه به قلب‏
بشری خطور كرده است .
" « و انتم فيها خالدون »" . عبارت ، اول مغايب بود ( « يطاف‏
عليهم بصحاف من ذهب ») . قبلش هم خطاب بود ( « ادخلوا الجنة » وارد
بهشت بشويد شما و همسرانتان ) . بعد يكمرتبه آهنگ كلام از خطاب به‏
غيبت می‏آيد ، يعنی اول ، كلام به اين صورت است كه مخاطب خود بهشتی‏ها
هستند ، بعد يكدفعه مثل اينكه با ديگری سخن گفته می‏شود ، كأنه مردم ديگر
بدانيد كه اوضاع از چه قرار است، « يطاف عليهم بصحاف من ذهب »، كأنه‏
ما داريم برای ديگران توصيف می‏كنيم ، آنها كه در آن هستند و می‏دانند ،
برای ديگران داريم می‏گوييم ، دو مرتبه خطاب به آنها : " « و انتم فيها
خالدون »" . بالاترين لذت روحی همين است كه خطاب به آنها برسد كه شما
برای ابد در اينجا هستيد . " « و تلك الجنة التی اورثتموها بما كنتم‏
تعملون غ" بعد كه اعلام جاويد ماندن را از طرف خدای صادق به آنها می‏دهند
كه اين مژده يك مژده‏ای است كه اگر در آنجا مرگی وجود می‏داشت هر كسی از
همان مژده قالب تهی می‏كرد وقتی به آنها می‏گفتند : " « و انتم فيها
خالدون »" آنوقت علت و دليلش را ذكر می‏كنند ، يعنی ما اينجا قرعه‏
نكشيديم يك عده را بياوريم بهشت و يك عده را ببريم جهنم ، محصول دار
تكليف و دنيای شماست. " « تلك الجنة التی اورثتموها »" آن (نمی‏گويد
" اين " همان