« الظالمين »" ما به آنها ستم نكردهايم ، اينها خودشان به خودشان ستم
كردهاند ، يعنی ما چيزی را از خارج به آنها تحميل نكردهايم ، اين همان
ظلم خودشان بر خودشان است كه اينجا ظاهر و بارز شده است . خيال نكنيد
كه مثل ظلمهايی است كه در دنيا واقع میشود كه يك كسی استحقاق چيزی را
ندارد و نبايد به او برسد ، از خارج به او تحميل میكنند . چيزی از خارج
بر آنها تحميل نشده است . يكی دو آيه بعد اين را توضيح میدهد . اينها به
جد راضی به انعدام و مرگ خودشان میشوند و يگانه آرزوی آنها اين است كه
بميرند و متأسفانه در آنجا اصلا مرگی وجود ندارد ، و بعضی از مفسرين
گفتهاند اينها با اينكه میدانند مرگ وجود ندارد ولی ( به سبب ) آن
ملكاتی كه در دنيا دارند كه ديدهاند مرگ در دنيا هست ، مثل اينكه يك
نوع قياسی میكنند ، خطاب میكنند به مالك جهنم " « و نادوا يا مالك
" فرياد میكنند ای مالك ! " « ليقض علينا ربك »" ( ديگر نمیگويند
" « ربنا »" پروردگارت كار ما را تمام كند .
از قرآن چنين استنباط میكنيم كه آن موجود و آن ملك و فرشتهای كه
اختياردار جهنم است نامش " مالك " است . اين نامگذاری مثل
نامگذاريهای دنيا نيست كه نامگذاری میكنند تا با همديگر اشتباه نكنند ،
نام ( در ) آنجا يعنی صفت ، يعنی حقيقت ، غير از نامگذاری اينجاست (
كه ) به يكی میگوييم " حسن " ، حسن يعنی نيك ، ولی ما به او میگوييم
" حسن " نه به اعتبار اينكه نيك است ، اسم گذاشتهايم ، قرارداد
كردهايم ، ممكن است خيلی هم زشت باشد ما به او بگوييم " حسن " . اسم
گذاری است ، غير از اين است كه صفت و حقيقت باشد . در اخبار هم زياد
وارد شده كه آن فرشته مأمور جهنم نامش " مالك " است و متقابلا خادم
بهشت نامش " رضوان " است ، و اين نكتهای و لطيفهای دارد . چطور شده
كه آنجا نگفتهاند مالك بهشت ، گفتهاند " رضوان " ، ولی اينجا
|