« الغيب و الشهادش »" يعنی خيال نكنيد اين شهادت برای اين است كه‏
العياذ بالله خدا نمی‏داند، شاهدها بايد بيايند به اطلاع او برسانند (و او)
قاضی اين گونه است ، اين روی آن نظام نيست ، اين شاهدها هستند و تازه‏
بازگردانده می‏شويد به كسی كه خودش عالم بر غيب و بر شهادت و بر همه‏
چيز است و اعلم است از خود شما و از خود شاهدها بر اين مطلب .
" « انا ارسلناك شاهدا »" . پس يك شأن از شؤون مقام رسالت‏
شهادت است ، تحمل شهادت در دنيا و ادای شهادت در آخرت . "
« و مبشرا و نذيرا »" . شأن ديگر تبشير است و شأن ديگر انذار . هميشه‏
پيغمبران مردم را در حال حركت و در جريان می‏بينند ، يعنی انسان خواه‏
ناخواه اين طور است . انسان هيچ وقت ساكن نيست ، هميشه در حركت است‏
، منتها در چه راهی و به كدام سو در حركت است ؟ پيامبران مبشر و منذر
هستند ، يعنی راه را ارائه می‏دهند و بشارت و نويد می‏دهند كه اگر از اين‏
راه بروی به چه فتح و سعادت و كمالی نائل می‏شوی و اگر از آن راه و آن‏
راه بروی به چه بدبختی و شقاوتی نائل می‏شوی .
حديثی هست كه پيغمبر اكرم با اصحاب نشسته بودند ، چند خط از نقطه‏ای‏
به نقطه‏ای رسم كردند ، بعد اشاره به خط وسط كه خط راست بود كردند و
فرمودند اين راه من است ( صراط مستقيم ) و بقيه راهها راههای من نيست ،
يعنی انسان هميشه در حال حركت است ، منتها يك وقت راه راست را به‏
سوی مقصد در پيش می‏گيرد و يك وقت از راههای كج می‏رود ، و پيغمبران‏
آمده‏اند كه مبشر به راه راست باشند .
اينجا عمل خاصی از پيغمبر اكرم صورت گرفته كه مسأله مبشر بودن و منذر
بودن پيغمبر را خيلی خوب مجسم می‏كند ، مخصوصا منذر بودن . در سالهای اول‏
بعثت رسول اكرم بعد از نزول آيه " « و أنذر عشيرتك غ