ندارم .
اين گونه فكر و اعتقاد با اساس توحيد منافات دارد . خود ما ممكن است
همين حرف را ، نه به اين تندی و پر رنگی ، به شكل ديگری ( بگوييم ) .
اينكه انسان برای اسباب عالم استقلال قائل باشد و اثر قائل نباشد ، فكر
غلطی است . خدا برای امور اثر قرار داده ، مثلا برای دوا اثر قرار داده
برای شفا . اما اگر ما بگوييم نه ، دوا اثر ندارد ، فقط خدا دارد شفا
میدهد ، درست است خدا دارد شفا میدهد ولی خدا كه شفا میدهد نه معنايش
اين است كه دوا اثر ندارد ، چون دوا هم از خداست ، اثر و تأثير دوا هم
از خداست . از پيغمبر اكرم صلی الله عليه و آله سؤال كردند كه يا رسول
الله ! با وجود اينكه همه چيز به تقدير الهی است آيا دوا و رقيه و اين
چيزها هم اثری دارد ؟ فرمود اين هم از قدر الهی است ، يعنی قضا و قدر
الهی است كه آن اثر را در اين قرار داده . ولی همين جا اگر ما بگوييم
اين اثر به اصطلاح امروز يك اثر جبری است يعنی فعلا اين دوا اين اثر را
دارد ، خدا بخواهد خوب میشود ، نخواهد هم خوب میشود ، اين میشود آن
تفويضی كه نبايد به آن قائل شد ، يعنی كأنه خدا اين كار را كرده ، ديگر
فعلا از اختيارش بيرون است . خدا برای اين دواها اين اثرها را قرار داده
، حالا كه اين كار را كرده ، اينها ديگر از اختيار خدا العياذ بالله بيرون
است . آتش میسوزاند ، چه خدا بخواهد چه خدا نخواهد . خدا میخواست آتش
را خلق نكند ، حالا كه آتش را خلق كرده ديگر آتش نمیتواند نسوزاند ،
آتش حتما میسوزاند چه او بخواهد چه او نخواهد ! اين فكر ممكن است در
خيلی افراد باشد .
يك اثر تعليمی و تربيتی كه در كار انبياء هست ارائه همين مطلب است
كه هيچ چيزی به صورت استقلال كه خدا چه بخواهد چه نخواهد در عالم وجود
ندارد ، و اين عجيب مطلبی است ! قرآن
|