آن عاطفه ، افراد خودشان را يكی ببينند ، عضو يك پيكر ببينند . اين است‏
كه گفتيم اصل اولی در زندگی بشر اختلاف است و اگر اتحادی پيدا بشود به‏
معنی همكاری است نه اتحاد واقعی ، آن هم در شرائط خاصی كه منافع اقتضا
بكند .
ولی گاهی عاطفه‏ای از خارج بر روح انسان حكومت می‏كند كه افراد با
يكديگر متحد می‏شوند ، واقعا همروح می‏شوند . اين عاطفه گاهی عواطف به‏
اصطلاح ملی است مثل هموطنی ، همزبانی ، هم نژادی كه تا اندازه‏ای روحيه‏ها
را با يكديگر يكی می‏كند ولی نه خيلی زياد . آن عاملی كه واقعا افراد را
همروح می‏كند ايمان الهی است . هرگز تاريخ جهان اتحادی را كه در ميان‏
همدينها و هم ايمانها بوده است ، در ميان گروههای ديگر نشان نداده است‏
كه اصلا خودشان را يكی ببينند . در يكی از غزوات صدر اسلام است ، گويا در
مؤته است ، مورخين نوشته‏اند بعد از خاتمه جنگ كسی در ميان مجروحين سير
می‏كرد كه اگر می‏تواند مجروحين را نجات بدهد . به يك مردی رسيد در حالی‏
كه سخت تشنه بود . ( 1 ) يك كاسه آب پيدا كرد . وقتی رفت به او بدهد
، او اشاره كرد به رفيق مجروحش كه به او بده . رفت سراغ او ، او نيز
اشاره كرد به رفيق مجروح ديگری و گفت به او بده ( و بعضی تا نه نفر
نوشته‏اند ) . رفت

پاورقی :
1 - چون قطع نظر از اينكه انسان در آن گرمای عربستان احتياج به آب‏
دارد ، خود تلاش جنگ تشنگی آور است و از اين بالاتر كسی كه مجروح می‏شود
چون خون از بدنش می‏رود خيلی تشنه می‏شود زيرا بدن فورا شروع می‏كند به خون‏
سازی و می‏خواهد آن كمبود خون را جبران كند ، و ساخته شدن خون هم در درجه‏
اول احتياج به آب دارد . اين است كه كسی كه از بدنش خون زياد می‏رود
فوق العاده تشنه می‏شود .