عكس اين آيه است كه می‏فرمايد : « و لا يحسبن الذين كفروا سبقوا » خيال‏
نكنند كافرانی كه ما توصيف كرديم ، با آن راهشان پيش می‏افتند . ما
عكسش را می‏گوييم . می‏گوييم حق هيچ وقت پيش نمی‏رود ، عدالت هيچگاه‏
پيش نمی‏رود ، درستی هيچ وقت در دنيا پيش نمی‏رود . بعد هم می‏گوييم‏
دليلش اين است كه ما می‏بينيم مردان حق پيش نرفتند . علی عليه‏السلام‏
شكست خورد و پيش نرفت . امام حسين عليه‏السلام كشته شد پس پيش نرفت .
ولی اشتباه می‏كنيم ، اگر علی ( ع ) دنبال همان چيزی می‏رفت كه معاويه‏
رفت ، كه معاويه به آن رسيد و علی ( ع ) نرسيد [ اين سخن صحيح بود ] .
ما فكر كرده‏ايم علی ( ع ) و معاويه العياذبالله مثل همند ، راهشان هم مثل‏
هم بوده است . يعنی علی ( ع ) می‏خواست سياستش پيش برود به اينكه‏
خليفه بشود و بر گرده مردم سوار بشود . معاويه هم همين را می‏خواست ، [
منتها ] علی ( ع ) يك متود داشت ، معاويه متود ديگری . معاويه با متود
خودش به آن هدف رسيد ، علی ( ع ) با متودی كه داشت به آن هدف نرسيد .
اگر هدف هر دو را يكی بدانيم ، آنوقت علی ( ع ) العياذبالله بدتر از
معاويه بوده است ، چون معاويه هدفش رياست بود ، متودی كه در پيش‏
گرفته بود متود بی دينی بود ، ولی علی ( ع ) العياذ بالله هدفش همان‏
رياست بود ولی متود تظاهر به تقوا را در پيش گرفته بود ، پس بايد هم‏
شكست بخورد . اما حقيقت اين است كه علی ( ع ) يك هدف داشت ، معاويه‏
هدف ديگری . هدف علی ( ع ) مبارزه با روش معاويه‏ها بود . علی ( ع )
شكست نخورد ، پيروز شد . خودش كشته شد ولی هدفش را نگهداری كرد و زنده‏
نمود .