عليه‏السلام درباره همين مسئله كه قرآن بيان كرده است راجع به عزت و ذلت‏
امم ، يك فصل مشبعی بحث می‏كند يعنی مطلبی كه می‏گويد توضيح همين آيه‏
قرآن است . اكنون دو حديث را كه در تفسير آمده است به عنوان نمونه‏
برايتان می‏خوانم .
حديث اول در كافی است كه از امام صادق عليه‏السلام روايت می‏كند :
« ان الله بعث نبيا من انبيائه الی قومه و اوحی اليه » خدا به يكی از
پيغمبرانش كه او را به سوی قومش فرستاده بود چنين وحی كرد : « ان قل‏
لقومك »به مردمت اطلاع بده كه « انه ليس من اهل قريه و لا ناس » (
قريه يعنی محل جمع شدن . لازم نيست كه حتما ده باشد . در اصطلاح امروز ما
قريه يعنی ده ، ولی در اصطلاح قرآن قريه به شهر هم اطلاق می‏شود . از ماده‏
" قری " به معنی محل اجتماع است ) مردم يك محلی ، دهی ، شهری ، و به‏
طور كلی مردمی نيستند كه « كانوا علی طاعتی »كه بر راه من و اطاعت من‏
باشند يعنی صالح باشند « فاصابهم فيها سراء »و به همين جهت برای آنها
خوشی و نعمت و سعادت بيايد « فتحولوا عما احب الی ما اكره »و بعد
اينها از اين نعمتها سوء استفاده بكنند يعنی بيافتند در عيش و فساد اخلاق‏
، و فاسد بشوند ( به عبارت ديگر مردمی نيستند كه صالح باشند و پشت سر
اين صلاح ، من برايشان سعادت بياورم ولی بعد اين سعادت و خوشی ، آنها را
به سوی فساد بكشاند يعنی از اين نعمت سوء استفاده كنند ) « الا تحولت‏
لهم عما يحبون الی ما يكرهون » مگر اينكه من هم نظرم را درباره آنها
تغيير بدهم و آنچه را كه آنها دوست می‏دارند از ايشان بگيرم و چيزی به‏
آنها بدهم كه از آن بدشان می‏آيد ، يعنی بجای نعمت ،