سراغ سومی ، ديد مرده . آمد سراغ دومی ديد او هم مرده . آمد سراغ اولی‏
ديد او هم مرده است . اين مقدار همدلی در جايی است كه انسان واقعا درد
ديگری را درد خودش احساس بكند . اميرالمؤمنين فرمود : « او ابيت‏
مبطانا و حولی بطون غرثی و اكباد حری او اكون كما قال القائل :
و حسبك داء ان تبيت ببطنه
و حولك اكباد نحن الی القد
اين درد مرا بس است كه من با شكم سير بخوابم و در اطرافم شكمهای‏
گرسنه باشد .
اين مسئله [ يعنی همدلی ] آنقدر مهم است كه قرآن آن را به عنوان يك‏
نعمت بسيار بزرگ بر پيغمبر اكرم بيان می‏كند ، مخصوصا در ميان مردم‏
عربستان كه از همه مردم روی زمين متفرق‏تر و متشتت‏تر بودند و اختلافات در
ميانشان بيشتر و شديدتر بود ، هم كما و هم كيفا . كما از آن جهت كه هر
دو قبيله‏ای با هم جنگ داشتند و در داخل خودشان نيز اختلاف داشتند ، و
كيفا از آن جهت كه كينه‏های اينها در حد اينكه پشت سر يكديگر حرف بزنند
و از همديگر غيبت و انتقاد بكنند و يا در حد رقابت اقتصادی نبود ،
شمشير بود و خونريزی و اسارت . در خود مدينه دو قبيله زندگی می‏كردند به‏
نام اوس و خزرج ، و در كنارشان يهوديها بودند ، يهوديهای بنی قريظه ،
يهوديهای بنی نضير و يهوديان قطفان . خود يهوديها با همديگر اختلاف‏
داشتند . بنی نضير دشمن بنی قريظه ، بنی قريظه دشمن بنی نضير ، و بنی‏
قطفان دشمن هر دو ، و همه يهوديها دشمن اوس و خزرج از يك ريشه بودند .
يعنی اولاد دو برادر بودند ولی با همديگر جنگ داشتند ، جنگهايی تمام‏
نشدنی ! ملای رومی می‏گويد :