نقمت بدهم . « و انه ليس من اهل قريه ولا اهل بيت كانوا علی معصيتی » و
مردم جايی يا حتی مردم خانواده‏ای نيستند كه بر معصيت من و در راه فساد
باشند « فاصابهم فيها ضراء » و در نتيجه به ايشان سختی برسد « فتحولوا
عما اكره الی ما احب » و برگردند از آنچه من مكروه می‏دارم به سوی آنچه‏
محبوب من است « الا تحولت لهم عما يكرهون الی ما يحبون » مگر آنكه من‏
دو مرتبه نظرم را درباره آنها تغيير بدهم و آنچه را كه بر آنها سختی بود
عوض كنم و به ايشان خوشی بدهم كه آنها هم راضی بشوند و آن را دوست‏
داشته باشند .
حديث ديگری را در اينجا ( 1 ) از تفسير " صافی " نقل می‏كنند و اين‏
هم ظاهرا از " كافی " است كه امام صادق ( ع ) فرمود :« كان ابی يقول »
پدرم امام باقر عليه‏السلام می‏فرمود : « ان الله عز و جل قضی قضاء حتما »
خدا تقدير و حكم حتمی و تخلف ناپذير كرده است كه « لا ينعم علی العبد
بنعمه فيسلبها اياه حتی يحدث العبد ذنبا يستحق بذلك النقمه » خداوند
نعمتی را به بنده‏اش نمی‏دهد كه آن نعمت را از او سلب كند مگر آنكه قبلا
آن بنده گناهی مرتكب شده است ، يعنی قبلا آن بنده ، خودش ، خودش را
تغيير داده است .
ممكن است در اينجا ذهنتان برود دنبال اين مطلب كه آيا اگر خداوند به‏
انسان نعمتی داد و انسان گناهی مرتكب شد ، آن گناه هر چه می‏خواهد باشد ،
خدا آن نعمت را از انسان می‏گيرد ، يا ميان گناهان و نعمتهايی كه سلب‏
می‏شود رابطه خاصی است يعنی هر

پاورقی :
1 - تفسير " الميزان " ج 9 ، ص . 110