میكردند و منافق و دورو بودند پوستخند میزدند ، میگفتند اين بيچارهها را
ببينيد ! وعدههای قرآن ، وعدههای دينشان اينها را مغرور كرده ، ديوانهاند
دارند خودكشی میكنند . كجا دارند میروند ؟ ! با چه عدهای ! با چه عدهای !
با چه قدرتی ! يك لقمهاند در مقابل دشمن . فريب خوردهاند ، دينشان
اينها را فريب داده است . قرآن میگويد اينها نمیدانند كه اگر كسی با
خدا باشد ، تكيهاش به خدا باشد ، چگونه عوامل الهی به نصرت او میآيند و
او را در هدفش تأييد میكنند و قوت میدهند . « و اذ يقول المنافقون » (
عطف به ما قبل است ) نباشيد از كسانی كه [ از شهرشان ] بيرون شدند در
حالی كه چنان بودند و در حالی كه منافقين و بيماردلان چنين میگفتند . « اذ
يقول المنافقون »آنگاه كه منافقين میگويند در اينجا يعنی " میگفتند "
« و الذين فی قلوبهم مرض »و آنها كه در دلشان بيماری است ، بيمار دلان
. ( مقصود بيماری معنوی است نه اينكه قلبشان مريض است و بايد به دكتر
مراجعه كنند . قرآن هر جا میگويد : « فی قلوبهم مرض »مقصود مرضهای
روانی و اخلاقی است ) . منافقين و آنها كه در دلشان بيماريهای روانی و
اخلاقی است میگفتند : « غر هؤلاء دينهم »دين اينان ، اينها را مغرور كرده
. بيچارهها ! كجا میرويد و با كدام قدرت ؟ ! ولی اينها غافل بودند كه
²و من يتوكل علی الله فهو حسبه »هر كه اتكايش به خدا باشد ، خدا [ برای
او ] كافی است . شما واقعا توكل را در كارهای پيدا بكنيد ( توكل يعنی
انسان وظيفه خودش را با اعتماد به خدا انجام بدهد ) آن وقت میبينيد
چطور دست خدا به همراهتان میآيد « فان الله عزيز حكيم »خدا غالب و
قاهر است ،
|