گفته بودند چرا ؟ گفته بود مگر آنها چكار كردند كه امام بگويد اصحابی از
اينها بالاتر نيست . آنهايی كه امام حسين را كشتند خيلی آدمهای بدی بودند
، اينهائی كه امام حسين را ياری كردند كار مهمی انجام ندادند . هر
مسلمانی جای آنها می‏بود ، وقتی می‏گفتند فرزند پيغمبر ، امام زمان در دست‏
دشمن تنها مانده است ، قهرا می‏ايستاد . يك شب در عالم رؤيا ديد كه‏
صحرای كربلاست ، امام حسين با 72 تن در يك طرف ، لشگر 30 هزار نفری‏
دشمن هم در طرف ديگر . آن جريان به نظرش آمد كه موقع ظهر است و
می‏خواهند نماز بخوانند . حضرت امام حسين ( ع ) به همين آقا فرمودند شما
جلو بايستيد تا ما نماز بخوانيم . ( همانطور كه سعيد بن عبدالله حنفی و
يكی دو نفر ديگر خودشان را سپر قرار دادند ) . دشمن تيراندازی می‏كرد .
آقا رفت جلو ايستاد . اولين تير از دشمن داشت می‏آمد . تا ديد تير دارد
می‏آيد ، خم شد . ناگاه ديد كه تير اصابت كرد به امام . در همان عالم‏
خواب گفت : استغفر الله ربی و اتوب اليه ، عجب كار بدی كردم ! اين‏
دفعه ديگر نمی‏كنم . دفعه دوم تير آمد . تا نزديك او شد دو مرتبه خودش‏
را خم كرد . چند دفعه اين جريان تكرار شد ، ديد بی اختيار خم می‏شود . در
اين هنگام امام به او فرمود : » انی لا اعلم اصحابا خيرا و لا افضل من‏
اصحابی « من اصحابی از اصحاب خودم بهتر نمی‏شناسم . يعنی تو خيال كرده‏ای‏
هر كه كتاب خواند مجاهد می‏شود ؟ ! اين حقيقتی است : » من لم يغز و لم‏
يحدث نفسه بغزو مات علی شعبه من النفاق « كسی كه عملا مجاهد نبوده است‏
يا لا اقل اين انديشه را نداشته كه مجاهد باشد در درون روحش يك دورويی‏
وجود دارد يعنی موقع جهاد كه می‏شود در