طرف ديگر . به اصطلاح امروز صفها از همديگر جدا می‏شود . از يك نظر خيلی‏
اسباب تأسف است . انسان يكوقت می‏بيند افرادی كه هيچ از آنها انتظار
نداشت چغاله از آب در آمدند . ولی از نظر افراد دقيق و باريك بين بايد
گفت خوب شد كه صفها از همديگر جدا شد .
مثلا اگر پيغمبر اكرم ( ص ) در مكه مبعوث نشده بود و فرضا ما را
می‏بردند در همان جامعه مكه ، در آنجا افرادی را می‏ديديم همه مثل همديگر ،
يكسره و همانند و يكسان . ابوجهل و ابوسفيان را می‏ديديم ، عمار ياسر و
ابوذر غفاری را هم می‏ديديم و از نظر ما ميان اينها فرقی نبود . اما حادثه‏
شديدی مثل ظهور اسلام و نزول قرآن پيش می‏آيد ، يك تكان شديد می‏دهد ، يك‏
وقت می‏بينيم كه اينها از همديگر جدا می‏شوند ، درست مثل دستگاههای تجزيه‏
شيميائی كه عناصری را كه به يكديگر آميخته‏اند ، از همديگر جدا می‏كند ، هر
قسمتش به يك طرف می‏رود . اميرالمؤمنين علی عليه السلام در يكی از
خطبه‏های نهج البلاغه می‏فرمايد : « لتبلبلن بلبله ، و لتغربلن غربله ، و
لتساطن سوط القدر ، حتی يعود اسفلكم اعلاكم و اعلاكم اسفلكم » ( 1 ) يعنی‏
شدائدی برای شما پيش خواهد آمد و شما مانند دانه‏هايی كه در غربال ريخته‏
باشند و غربال آنها را تكان بدهد به طوری كه از همديگر جدا بشوند ، غربال‏
خواهيد شد ، و مانند ديگ جوشانی خواهيد شد كه در اثر حرارت دادن زياد
به آن ، آنچه در ته ديگ است بالا بيايد و آنچه در بالاست پائين برود .
چه تشبيه عجيبی

پاورقی :
1 - نهج البلاغه ، خطبه . 16