می‏توانيم افسانه‏های گذشته را بگوييم . مردی از اينها به نام نضربن‏
الحارث برای همين كار آمد به ايران ( رؤسای قريش با ايران هم روابط
داشتند ) و مقدار زيادی از افسانه‏های قديم ايرانی رستم و اسفنديار و
كيكاووس و جمشيد و از اين حرفها را جمع كرد و بعد گفت : مردم ! بياييد
تا برايتان داستان بگويم . اگر محمد ( ص ) برايتان داستان می‏گويد من هم‏
برايتان داستان می‏گويم . اما كسی نرفت حرفش را گوش بكند . چون‏
داستانهای قرآن افسانه نيست . گفتند « لو نشاء لقلنا مثل هذا »ميل ما
نيست و الا اگر ميل ما باشد ، مثل اين می‏توانيم بگوييم . چيزی نيست ،
اينها افسانه‏های گذشتگان است ، و افسانه‏های گذشتگان موضوع مهمی نيست .
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرين .