« ا فبلسانی هذا الكال اشكرك » ( 1 ) . اين را توجه داشته باشيد كه‏
درباره ايشان نوشته‏اند : كان يصلی عامه الليل همه شب را به نماز
می‏پرداخت . سحر كه می‏شد اين دعا را می‏خواند . خود اين دعا نمونه بزرگی‏
از زبان آوری بشر است ، نمونه بزرگی از بلاغت و سخنوری بشر است . در
مقابل خدا می‏گويد : آيا من با اين زبان گنگ و لكنتی ترا شكر كنم ؟ ! اين‏
است كه اميرالمؤمنين ( ع ) می‏فرمايد : اگر كسی باشد كه او بر ديگران حقی‏
دارد اگر چه می‏فرمايد اين حق ، از نوع حقی كه بندگان بر يكديگر دارند
نيست . يعنی اگر نام اين را حق بگذاريم و هيچكس بر وی حق ندارد ، او
خدای تبارك و تعالی است . آن وقت حضرت اين جمله را مقدم ذكر می‏فرمايد
: « قد كان لی عليكم حقا بولايه امركم و لكم علی مثل الذی لی عليكم » .
مضمون چنين است : من به حكم اينكه والی و حاكم شما هستم حقی بر شما دارم‏
و هر والی بر رعيت حق دارد كما اينكه رعيت هم بر والی حق دارد . اكنون‏
من به موجب اينكه خليفه هستم حقی بر شما دارم و شما به موجب اينكه‏
نسبت به من رعيت هستيد و من والی شما هستم ، بر من حقی داريد . آن‏
مقدمه را برای اين ذكر كرد كه كسی فكر نكند والی بر مردم حق دارد و مردم‏
بر او حق ندارند .
وقتی انسان گفتار برخی از كسانی را كه در فلسفه‏های حقوق مطالعه می‏كردند
، مطالعه می‏كند ، می‏بيند در آنها يك افكار پرت و پلائی كه ضد و نقيض‏
است ، وجود دارد . بعضيها

پاورقی :
1 - دعای ابوحمزه ثمالی .