اين دو سه شب عرض كرديم و مطلب علمیای بود ، پايان بدهيم .
عدالت اگر معنايش توازن باشد ، باز از آن معنای " اعطاء كل ذی حق
حقه " بيرون نيست . چرا ؟ چون هيچوقت اجتماع متوازن نمیشود به اينكه
حقوق افراد پايمال بشود . توازن اجتماع به اين است كه حقوق همه افراد
رعايت بشود ، حق اجتماع هم رعايت بشود . از آن فرضيه كه اساسا حقوق
افراد به كلی معدوم بشود ، هرگز توازن اجتماع بوجود نمیآيد . بله ، در
توازن پيش میآيد كه افراد بايد حقوق خودشان را فدای اجتماع بكنند ، اما
اين درست نمیشود مگر به اينكه خلقت هدف داشته و حق اين فرد در جای
ديگر تأمين و تضمين شده باشد . چطور ؟ به يك فرد تكليف بكنند برو جهاد
كن ، برو سربازی كن ، برو جان خود را فدا كن . در اينجا حق فرد به كلی
فدای اجتماع میشود . روی چه منطقی اين فرد اين كار را بكند ؟ آيا اين فرد
[ نسبت ] به جان خودش حق ندارد يا حق دارد ؟ حالا كه حق دارد چرا خودش
را فدای اجتماع بكند در صورتی كه بعد از كشته شدن هيچ فايدهای از اجتماع
نمیبرد ؟ میگوئيم دنيا ، آخرت ، موت و حيات ، تمام اينها به يكديگر
اتصال و ارتباط دارد . جهاد كردن تو ، سربازی كردن تو معنايش اين نيست
كه حق تو به كلی معدوم میشود ، بلكه حق تو در جهان ديگری به شكل ديگری
احيا میشود . اگر ارتباط دنيا و آخرت محرز نباشد و اگر پارهای از حقوق
كه قهرا در اجتماع معدوم مطلق میشود يعنی حقوقی از فرد كه فدای اجتماع
میشود ، در جای ديگر تأمين نشود ، جهاد ، سربازی ، تكليف كردن به
فداكاری اساسا هيچ پايهای پيدا نمیكند ، ظلمی است ، آنهم ظلم مطلق و علی
الاطلاق .
|