می‏كاهد .
ثانيا مگر بشر فقط بايد كار بكند ؟ مگر بشر يك ماشين است كه حداكثر
استحصال را بايد از اين ماشين كرد ؟ مگر حيوان باركش است ؟ مگر بشر دل‏
ندارد ؟ مگر بشر روح ندارد ؟ مگر بشر احتياج به تقوا ندارد ؟ آيا بشر فقط
احتياج به يك چيز دارد و آن كار است ؟ ديگر احتياج به آدميت ندارد ؟
احتياج به اينكه طبيعت سركش را رام بكند ندارد ؟ احتياج به اينكه‏
شهوات خودش را بشكند ندارد ؟ احتياج به اينكه اراده عقلانی و انسانی‏
خودش را تقويت بكند ندارد ؟ همه چيز را بايد از دريچه كار ببينيم و كار
فقط ؟ ! برويد از ادارات راهنمائی و شهربانی بپرسيد كه در ماه رمضان‏
آمار جرم و جنايت چقدر كاهش پيدا می‏كند . ببينيد در ماه رمضان چاقوكشی‏
، آدمكشی ، خرابكاری ، قماربازی چقدر كمتر می‏شود و در مقابل ، اعمال‏
انسانی چقدر مضاعف می‏شود ! انسانيت چقدر بالا می‏رود ، احسان چقدر بيشتر
می‏شود ، صله ارحام چقدر زياد می‏شود ! اينها را هم بايد در نظر بگيريم ،
فقط نگوئيم نيروی كار .
اينهاست كه ما نامشان را افراط می‏گذاريم ، جهالت می‏گذاريم . اينجور
دخل و تصرفها است كه بايد جلوی آنها گرفته بشود . معلوم شد اينهائی كه‏
اين حرفها را به حساب مقتضيات زمان و انطباق با زمان و احتياجات‏
روزگار می‏زنند و می‏گويند اگر در زمان پيغمبر مردم روزه می‏گرفتند اينقدر
احتياج به كار نبود و امروز جامعه احتياج زيادی به كار دارد پس زمان فرق‏
كرده است و حالا كه زمان فرق كرده است مقتضيات زمان عوض شده