بكند . اين ، با خدائی خدا منافات دارد . لازمه نسخ به اين معنی ، جهالت‏
قانونگزار است . پس علت نسخ به طور قطع اين نيست . ولی از طرف ديگر
ما می‏بينيم " نسخ " در قوانين الهی هست برای اينكه پيغمبری می‏آيد و
شريعتی می‏آورد ، پس از مدتی پيغمبر ديگری می‏آيد و شريعت آن پيغمبر را
نسخ می‏كند و شريعت ديگری می‏آورد ، چنانكه از زمان آدم تا زمان نوح‏
شريعتی بوده است ، حضرت نوح می‏آيد و شريعت حضرت آدم را نسخ می‏كند ،
بعد حضرت ابراهيم می‏آيد و شريعت حضرت نوح را نسخ می‏كند ، موسی می‏آيد
شريعت حضرت ابراهيم را نسخ می‏كند ، عيسی می‏آيد شريعت حضرت موسی را
نسخ می‏كند . ( البته حضرت عيسی تقريبا قوانينش شريعتی ندارد ولی در
اينكه فی الجمله ناسخ هست بحثی نيست . ) دين مقدس اسلام می‏آيد و تمام‏
شرايع را نسخ می‏كند . نسخ در قانون الهی وجود دارد . علت نسخ هم همانطور
كه عرض كردم آن علتی نيست كه معمولا در قوانين بشری هست يعنی پی بردن‏
به نقص قانون . اين ، در علوم ناقص بشر صادق است ولی در علم الهی صادق‏
نيست . پس چرا نسخ می‏شود ؟
از لحاظ مقتضيات زمان است . قانونی كه بوسيله پيغمبر سابق آمده است‏
، از اول محدود به زمان معين بوده است يعنی خداوند تبارك و تعالی از
اولی كه اين شريعت را نازل كرده است ، برای هميشه نازل نكرده است كه‏
بعد پشيمان شده باشد بلكه از اول برای يك مدت موقت نازل كرده است تا
بعد از آنكه آن مدت منقضی شد شريعت ديگری بياورد . پس چرا از اول برای‏
هميشه وضع نكرد ؟ می‏گوئيم هر زمانی يك اقتضائی دارد . قانون نوح ( ع )