متغيری است از روابط اقتصادی ، و روسازيهايی است بر روی اين زيرسازيها
، و طبعا با دگرگونی روابط توليدی و اقتصادی ، همه شؤون زندگی بالطبع‏
دگرگون می‏گردد . اگر اين نظريه درست باشد جبرا و الزاما با تكامل ابزار
توليدی و روابط اقتصادی همه چيز بايد تغيير كند .
اكنون مجال نقد اين نظريه كه نيازمند به بسط زيادتری است نيست ، همين‏
قدر می‏گوئيم اين نظريه نتوانسته است توجيه درستی از تاريخ بيابد و هم‏
نتوانسته تأييدی از صاحبنظران مستقل الفكر و غيرمقلد به دست آورد .
تاريخ ، ساخته انسان و روابط انسانها است . در انسان و در روابط انسانی‏
عناصر پايدار زيادی وجود دارد كه ثبات و بقاء خود را علی رغم تغييرات‏
روابط اقتصادی حفظ كرده است .
اكنون نوبت آن است كه در مختصات سيستم قانونگزاری اسلام بحثی به عمل‏
آوريم ، همان مختصاتی كه سبب شده بدون آنكه اجازه بدهد نسخ و تبديل در
اصل قوانين اسلام رخ دهد و بدون آنكه بگذارد كوچكترين آسيبی به جاودانگی‏
آن برسد آن را نرم و قابل انعطاف و انطباق با صور متغير زندگی ساخته‏
است .