" وجدان و مسأله نسبيت اخلاق "
« افمن زين له سوء عمله فرآه حسنا »( 1 ) . امشب قصد داشتم به مناسبت بحثی كه راجع به مقتضيات زمان داشتم ، بحثی را كه مربوط به فلسفه تاريخ است عنوان كنم . آن بحث اين است كه آيا عواملی كه سبب سعادت بشر میگردد ، در هر زمان فرق میكند يعنی اين عوامل نو و كهنه میشود يا ممكن است يك سلسله عوامل ثابت وجود داشته باشد كه در هر زمانی سبب سعادت بشر گردد ؟ البته اين مطلب احتياج به توضيح و تفسير دارد اما نظر به اينكه بحثی كه در چند شب قبل راجع به نسبيت اخلاق كرديم ، قسمتی از آن را لازم نديدم كه تعقيب بكنيم ولی دوستان اظهار كردند كه تتمه آن مطلب را عرض بكنم ، امشب را در اطراف آن بحث میكنم : دليل كسانی كه قائل به نسبيت اخلاق بودند را اينطور ذكر كرديم كه اصولا پايه اخلاق بر حسن و قبح عقلی گذاشته شده است ، براينكه عقل بشر كارهائی را خوب و كارهائی را زشتپاورقی : 1 - سوره فاطر ، آيه . 8