اراده را ، قوه عقل را ، تمركز فكر را ، اينها را بايد تقويت كرد .
اينها اخلاق است . پايه اخلاق اين است كه اراده انسان قوی و نيرومند باشد
يعنی اراده انسان بر شهوتش حكومت بكند ، بر عاداتش حكومت بكند ،
برطبيعتش غالب باشد . چطور ؟ يعنی شخص آنچنان با اراده باشد كه اگر
تشخيص داد كه بايد اين كار را كرد ، تصميم بگيرد و هيچ طبيعتی نتواند
جلوی او را بگيرد . مثلا همان اولی كه نماز بر شخصی تكليف می‏شود و يا
تشخيص می‏دهد كه نماز برای او خوب است و بعد از اين بايد سحرها حركت‏
كند نماز بخواند ، دعا بكند ، استغفار بكند ، از خداوند استعانت بجويد و
كمك بگيرد ، هنگام خواب يكدفعه بلند می‏شود . طبيعتش به او می‏گويد
بخواب ، استراحت كن . دلش می‏خواهد بخوابد . خوابش هم می‏آيد و از
خوابيدن لذت می‏برد . در اينجا اگر اراده قوی و نيرومند باشد ، برطبيعت‏
غلبه می‏كند ، فورا از جا بر می‏خيزد و نماز می‏خواند . يا اگر احساس كرد
كه كم خوردن خوب است ، وقتی سر سفره می‏نشيند ، مقداری كه می‏خورد ،
می‏بيند باز هم اشتها دارد ( مخصوصا ما ايرانيها كه به پرخوری عادت‏
كرده‏ايم ، اتساع معده داريم ، هميشه بيش از اندازه‏ای كه احتياج داريم‏
غذا می‏خوريم ) ، احساس می‏كند كه هنوز گرسنه است و باز هم ميل دارد .
عقل به او حكم می‏كند ديگر نخور ! ، همين مقدار كه خوردی كافی است .
طبيعت می‏گويد بخور ! اراده قوی است ، نمی‏گذارد بخورد . يا در مورد
عادتها ، می‏فهمد كه سيگار كشيدن برايش بد است ، ضرر بدنی دارد ، ضرر
اخلاقی دارد ، ضرر مالی دارد . اگر با اراده باشد تصميم می‏گيرد كه ديگر