هيچكدامش درست نيست مخصوصا مقدمه اول . ابتدا بايد ببينيم پايه اخلاق
همان زشتی و زيبائی است يا نه ؟ اگر پايه اخلاق زشتی و زيبائی بود ، آن
وقت بايد بحث كنيم كه زشتی و زيبائی نسبی هست يا نيست .
اساسا اين حرف غلط است كه اخلاق برپايه حسن وقبح است . اين ، جزء
افكار اسلامی نيست . در كلمات علمای اسلامی اين حرف خيلی زياد است ولی
در خود اسلام چنين حرفی نيست . اين فكر ، فكری است كه از يونان به
مسلمين رسيده است . فكر سقراطی است . اين حرف ، مال سقراط است كه
پايه اخلاق ، زشتی و زيبائی است آنهم زشتی و زيبائی عقلی . سقراط يك
مكتب اخلاقی دارد و میگويند مكتب اخلاقی سقراط مكتب عقلی است . علت
اينكه میگويند مكتب اخلاقی او مكتب عقلی است ، اينست كه به عقيده
سقراط اخلاق خوب ، كارهائی است كه عقل آنها را زيبا میداند ، و اخلاق بد
كه انسان نبايد آن را داشته باشد ، كارهائی است كه عقل آنها را نازيبا
میداند . سقراط مكتب اخلاقش را براساس عقل گذاشته است آنهم زيبائی و
زشتی عقلی . آن كسانی هم كه كتابهای او را ترجمه كردهاند ، همين فكر
سقراطی را پذيرفتهاند و البته علمای اسلامی كه روی آن بحث میكردند . اين
موضوع را درك كردند كه حسن و قبح پايه ثابتی نيست و متغير است . ولی
مطلب اين است كه ما چرا پايه اخلاق را زشتی و زيبائی عقلی بدانيم تا بعد
جواب آن را بدهيم .
نه ، اينجور نيست . همانطور كه عرض كردم معنای اخلاق نظام دادن به
غرائز است . چنانكه طب نظام دادن قوای بدنی
|