يكی از كارهای دين همين است ، چون عقل به تنهائی قادر نيست كه به
حساب اينها برسد . دين با تكاليفی كه دارد سهم بندیهای اينها را مشخص
میكند . به اين امر ما اخلاق میگوئيم . البته منحصر به اين نيست يعنی
اخلاق بد تنها از اين ناحيه پيدا نمیشود كه سهم يكی بيشتر است ، سهم
ديگری كمتر ، بلكه سهم يكی را زيادتر دادن و سهم ديگری را كمتر دادن يك
عوارضی ايجاد میكند چنانكه جامعه كه گوئی الگوی بدن انسان است اگر در آن
تقسيمات طبقاتی غلط صورت بگيرد به طوری كه يكی همه چيز داشته باشد و
ديگری هيچ چيز نداشته باشد ، هم آنهائی كه همه چيز دارند فاسد میشوند و
هم آنهائی كه هيچ چيز ندارند ، و يك سلسله مفاسد در اجتماع از ناحيه هر
دو پيدا میشود . مثلا اولين ضرر از ناحيه آنهائی كه زيادتر از حد خودشان
دارند اينست كه خودشان يك وجود عاطل و باطلی از آب در میآيند . اگر هم
خودشان درنيايند بچههاشان عاطل در میآيند . اينجور افراد امكان ندارد سه
يا چهار نسل باقی بمانند . مفاسدی كه از ناحيه محرومين پيدا میشود [ از
آنجا ناشی میگردد كه ] میبيند كار را اين كرده ، زحمت را اين كشيده اما
پولش به جيب ديگری رفته است . چقدر كينه پيدا میكند ؟ ! بعد جنايت
میكند ، آدمكشی میكند ، جمعيت تشكيل میدهد ، انقلاب میكند ، خونريزی
میكند . میبينيد يك نوكری در يك خانه چندين نفر را میكشد . معلوم است
: میبيند تمام افراد خانواده در ناز و نعمتاند ، خوشند ، دست به دست
يكديگر داده و غرق در شهوتند ، البته ناراحت میشود . اين ناراحتيها جمع
میشود مانند
|