پنج . اگر به او از بيست كمتر بدهيم ظلم كردهايم و اگر به اين از پنج
بيشتر بدهيم نيز ظلم كردهايم .
برای مثال اگر از همانهائی كه دم از اشتراك و مساوات میزنند بپرسيم
چرا زيد در ميان ميليونها مردم نخست وزير شد ، میگويند شايستگی نشان داد
. اول يك كارگر ساده بود ، مثلا در سنديكا شركت كرد و به نمايندگی در
هيأت بالاتری انتخاب شد و بعد در هيأت بالاتر و همينطور سلسله مراتب را
طی كرد و چون لياقت و شايستگی داشت به نخست وزيری رسيد . اين ، همان
عدالت است . پس معلوم میشود كه اساس ، لياقت است . البته اگر يكی
لياقت دارد و ديگری ندارد ، چنانچه آنچه را كه بايد به لايق بدهيم به
نالايق بدهيم ، بی عدالتی كردهايم .
آنكه هفت اقليم عالم را نهاد
|
هر كسی را آنچه لايق بود داد
|
ظلم اجتماع وقتی است كه اينجور نباشد . سعدی میگويد :
وقتی افتاد فتنهای در شام
|
هر يك از گوشهای فرا رفتند
|
روستا زادگان دانشمند
|
به وزيری پادشا رفتند
|
پسران وزير ناقص عقل
|
به گدائی به روستا رفتند
|
معنای عدالت اين است . مساوات درباره قانون میتواند معنی پيدا بكند
يعنی قانون افراد را به يك چشم نگاه بكند ، قانون خودش ميان افراد
تبعيض قائل نشود بلكه رعايت استحقاق را بكند . به عبارت ديگر افرادی
كه از لحاظ خلقت در شرايط مساوی هستند ، قانون بايد با آنها به مساوات
رفتار بكند اما افرادی كه خودشان در شرايط مساوی نيستند ، قانون هم نبايد
با آنها مساوی