و به مردم ابلاغ كند . اين همان امامت است . امامت مقام علمی و مرجعيت‏
علمی است .
مقام قضاوت هم همينطور است . پيغمبر كه می‏ميرد مقام قضاوت كه‏
نمی‏ميرد چون مردم به قضاوت احتياج دارند ، بعد از پيغمبر هم بين مردم‏
مشاجرات صورت می‏گيرد و بايد مقامی باشد كه بين آنها فصل خصومت بكند ،
قضاوت بكند . بنابراين پيغمبر بايد تكليف قضاوت را برای بعد از خودش‏
مشخص بكند كه بعد از من چه كسی بايد قاضی باشد . در اينجا هم اختلاف‏
است . اهل تسنن می‏گويند همان كسی كه خليفه است قاضی هم او است ، يا
بايد قاضی را معين بكند . ما شيعيان می‏گوئيم اين مقام ، مقام امامت است‏
، مقام حكومت است ، با مردن پيغمبر كه حكومت ساقط نمی‏شود ، چون بعد از
پيغمبر مردم به آن احتياج دارند و بايد كسی اين مقام را داشته باشد .
پس يك نكته كه می‏خواستم عرض بكنم اينست كه اين سه مقام هر كدام به‏
نحوی بعد از پيغمبر به شخص ديگری منتقل می‏شود با اين تفاوت كه انتقال‏
اوليش كه پيغامبری است به اين شكل است كه آن شخص ، ديگر از طريق وحی‏
احكام را نمی‏داند بلكه از طريق تعلم پيغمبر احكام را می‏داند و پيغمبر
احكام را به او ياد داده است و او بايد مرجع باشد .
مطلب دوم اينست كه از اين سه مقام ، مقام پيغمبری يك مقام شخصی است‏
، يعنی نمی‏تواند كلی باشد ، ولی مقام قضاوت و حكومت می‏تواند كلی باشد .
يعنی پيامبر نمی‏تواند مقام پيغمبری و همچنين مقام امامت را به طريق كلی‏
بيان بكند مثلا بگويد هر