است .
پس اين نپختگی است كه وقتی انسان يك فلسفه‏ای را درباره احكام پيدا
كرد بگويد هر چه هست همين است . مثلا در باب مشروب يك كسی بگويد (
البته مشروب در تمام شرايع حرام بوده است ) علت اينكه مشروب حرام‏
است اينست كه برای كبد و قلب مضر است ولی تجربيات نشان داده است كه‏
اگر كسی به مقدار كم مصرف بكند نه فقط مضر نيست بلكه نافع است ، پس‏
شراب كمش حلال و زيادش حرام است . اين هم باز دستپاچگی ديگری است .
نه ، انسان بايد در اينجور مسائل سرعت به خرج ندهد .
بعضی از افراد در قديم می‏گفتند علت حرمت شراب زايل كردن عقل است و
ما يك طبيعتی داريم كه در ما شراب ايجاد سكر و مستی نمی‏كند ، پس شراب‏
بر ما حلال و بر ديگران حرام است . نه ، اينجور نيست . اولا ممكن است‏
هزاران دليل برای حرمت شراب وجود داشته باشد كه ما هنوز به آنها
نرسيده‏ايم . ثانيا يك شيی‏ء حرام ولو اينكه يك ذره‏اش آن خاصيت ضرری را
نداشته باشد ولی بايد آن را به طور دربست حرام كرد كه مردم اصلا به سوی‏
آن نروند .
مثال ديگری عرض می‏كنم : بعد از جنگ بين الملل اول به علل سياسی‏
استعماری حس مليت را طرح كردند . " ويلسن " يك طرح چهارده ماده‏ای‏
ريخت كه يكی از مواد آن اين بود كه احساس ناسيوناليستی را زنده كنند .
اينطور نبود كه اين مواد را برای كشورهای اسلامی طرح كرده باشند ، برای‏
دنيا طرح كرده