است ، خوب درك كرده ، اجتهادی را كه بوعلی گفته كه وجود مجتهد در تمام‏
زمانها لازم است خوب به دست آورده است ، هسته را از پوسته تشخيص داده‏
است .
مثال ديگر : اگر بپرسند كلاه شاپو حرام است يا نه ، كت و شلوار حرام‏
است يا نه ، می‏گوئيم اينها يك زمانی حرام بوده‏اند ولی فعلا حرام نيستند
برای اينكه زمانی بود كه كلاه شاپو مخصوص اجانب بود ، واقعا كلاه فرنگی‏
بود ، در هر جا اگر كسی اين كلاه را به سر می‏گذاشت ، معنايش اين بود كه‏
او مسيحی است ، كلاه شاپو به سر گذاشتن اين مفهوم را داشت . تا وقتی كه‏
اين كلاه شعار آنها بود ، هر مسلمانی كه آن را می‏پوشيد عمل حرامی انجام‏
داده بود ولی بعد اين كلاه در تمام دنيا معمول شد ، مردم از هر مذهب و هر
ملتی آن را پذيرفتند و آن شعار مخصوص را از دست داد و چون از شعار بودن‏
خارج شد ، امروز ديگر آن لباس معنی‏دار سابق نيست . لذا امروز پوشيدن آن‏
حرام نيست . پيغمبر جديدی هم لازم نيست بيايد ، حكم اسلام هم دو تا نشده‏
است .
به نظر من يكی از معجزات اسلام خاصيت اجتهاد است . معنای اجتهاد اين‏
نيست كه يك نفر بنشيند و يك حرفی را همينطور بزند . اسلام به جهاتی كه‏
اتفاقا بعضی از آنها را ذكر كردم ، خصوصياتی در ساختمان خود دارد كه بدون‏
اينكه با روح دستوراتش مخالفتی شده باشد ، خودش حركت و گردش می‏كند نه‏
اينكه ما بايد آن را به حركت در آوريم ، خودش يك قوانين متحرك و
ناثابتی دارد در عين اينكه قوانين ثابت و لايتغيری دارد ، ولی چون آن‏
قوانين متغير را وابسته كرده است به اين قوانين ثابت ، هيچوقت‏