است ، طبيعت زمان اقتضای دگرگونی دارد و هر روز اوضاع و احوال و شرائط
جديدی خلق می‏كند مغاير با شرائط پيشين . چگونه ممكن است چيزی كه در ذات‏
خود ثابت و لايتغير است با چيزی كه در ذات خويش متغير و سيال است‏
توافق و هماهنگی داشته باشند ؟ آيا ممكن است تيرهای برق و تلفن كه در
منطقه معينی در كنار جاده‏ها نصب می‏شوند با اتومبيلهائی كه مرتبا از
جاده‏ها عبور می‏كنند و در دو لحظه در يك نقطه نيستند توافق و هماهنگی‏
داشته باشند ؟ آيا ممكن است جامه‏ای كه برای يك كودك دوساله دوخته‏
می‏شود تا بيست سالگی او مورد استفاده قرار گيرد در حالی كه جامه در طول‏
بيست سال همان است كه بوده و تن كودك ماه به ماه و سال به سال رشد
می‏كند و بر ابعادش افزوده می‏گردد ؟ !
بايد اعتراف كرد كه مشكلی است و ارائه راه حل صحيح آن چندان آسان‏
نيست . اين مشكل آدمی را به ياد مشكلی می‏اندازد كه فلاسفه الهی تحت‏
عنوان " ربط متغير به ثابت " و " ربط حادث به قديم " طرح كرده و
راه حل آن را ارائه كرده‏اند . مشكل فلاسفه از آنجا پيدا می‏شود كه علت‏
متغير بايد متغير و علت ثابت بايد ثابت باشد و همچنين علت حادث بايد
حادث و علت قديم بايد قديم باشد پس چگونه است كه همه متغيرها و
حادثهای جهان در نهايت امر به يك علت ازلی غير قابل تغيير منتهی‏
می‏گردد ؟ فلاسفه " رابطی " كشف كرده‏اند كه از وجهه‏ای ثابت و ازلی است‏
و از وجهه‏ای متغير و حادث ، و معتقدند كه او است پيوند دهنده متغيرها و
حادثها به ذات قديم و كامل ازلی .