²يبعث لهذه الامه علی رأس كل مائه من يجدد لها دينها » پيغمبر فرمود خدا
برای اين امت در سر هر صدسال كسی را مبعوث میكند تا دين اين امت را
تازه بكند . غير از ابی داود كس ديگری اين روايت را نقل نكرده است .
خوب حالا چطور شد كه شيعه اين را قبول كرده است ؟
اين روايت از آن روايات خوش شانس است . اين حديث مال اهل تسنن
است . آنها در اين فكر رفتهاند و راجع به اين موضوع در كتابها زياد بحث
كردهاند . مثلا میگويند اينكه پيغمبر گفته است در سر هر صدسال يك نفر
میآيد كه دين را تجديد بكند آيا او برای تمام شؤون دينی است يا اينكه
برای هر شأنش يك نفر میآيد ؟ مثلا يكی از علما میآيد كه در كارهای علمی
اصلاح بكند ، يكی از خلفا يا سلاطين میآيد كه دين را اصلاح كند . ( هر چند
در اينجا منافع خصوصی به ميان آمده است كه وقتی در هر قرنی يكی از علما
را مجدد حساب كردهاند ، برای اينكه خلفا را راضی كنند گفتهاند او وظيفه
ديگری دارد ، در هر قرنی يك خليفه هم میآيد كه دين را اصلاح كند ) مثلا در
اول قرن دوم عمر بن عبدالعزيز بود ، اول قرن سوم هارون الرشيد بود و . .
. از قرن هفتم به بعد كه چهار مذهبی شدند گفتند آيا برای هر يك از اين
مذاهب بايد يك مجدد بيايد يا برای هر چهار مذهب يك مجدد ؟ گفتند برای
هر يك از مذاهب يك مجدد ، به اين ترتيب كه سر هر صد سال ، مذهب
ابوحنيفه مجدد عليحده ، مذهب شافعی مجدد عليحده ، مذهب حنبلی مجدد
عليحده و . . . بعد راجع به ساير مذاهب اسلامی بحث شد ، گفتند مذهب
شيعه هم يكی از مذاهب است ، بالاخره پيغمبر
|