« حقوق الولد علی الوالد ان يحسن اسمه و يعلمه الكتابه و يزوجه اذا بلغ »
يعنی از حقوق پسر بر پدر است كه اسم نيكو بر او بگذارد ، نوشتن را به او
بياموزد و وقتی بالغ شد برای او همسر انتخاب كند . نوشتن ، فن است ،
هنر است و به عبارت ديگر جزء آداب است . خياطی جزء آداب است ، جزء
فنون است . اسب سواری جزء فنون است ، شناگری جزء فنون است . اين‏
آداب در زمانها فرق می‏كند . انسان نبايد بچه‏اش را هميشه به آدابی كه‏
خود دارد مؤدب بكند . در زمانی كه تو بودی ، ادب تو اقتضا می‏كرد كه‏
نوشتن را بياموزی ، اما بعد ماشين تحرير و ماشين پلی كپی پيدا شد . تو
خودت خط نوشتن را بلد بودی ، در زمان بعد ديگر تنها نوشتن كافی نيست ،
بايد ماشين كردن را هم بلد بود . در زمان جنابعالی وسيله حمل و نقل اسب‏
بود ، شما می‏بايستی اسب سواری ياد می‏گرفتی اما حالا يك مسأله ديگر در
كار است و آن رانندگی است . در زمان تو اين هنر وجود نداشت ولی در
زمانی كه بچه‏ات می‏خواهد زندگی بكند ديگر اسب سواری معنی ندارد ، بايد
به او رانندگی ياد بدهی . ديگر اينجا نبايد كج سليقگی به خرج داد و گفت‏
همان كاری را كه من بلدم بايد بچه من هم انجام بدهد . نه ، لا تؤدبوا
اولادكم باخلاقكم لانهم خلقوا لزمان غير زمانكم .
مثلا كسی براثر جهل و جمود می‏گويد چون من خودم عطاری و زردچوبه فروشی‏
كارم بوده است ، بچه من هم بايد همين كار را بكند . فكر نمی‏كند كه الان‏
كارهائی پيدا شده است كه صدمرتبه بيشتر ، هم برای دنيای خودش و هم برای‏
آخرتش مفيد