است : نحله اشعری و نحله معتزلی . اتفاقا اينها هم همانطورند يعنی مسلك‏
معتزلی مظهر افراط كاری و نحله اشعری مظهر جمود فوق العاده است .
معتزله افرادی بودند كه در زمان خودشان به روشنفكری معروف بودند .
روشنفكری به خرج می‏دادند و در اين كار افراط می‏كردند . مثلا اسم جن در
قرآن برده شده است : « قل اوحی الی انه استمع نفر من الجن »( 1 ) و يك‏
سوره بنام " جن " داريم . اينها وجود جن را انكار می‏كردند و به طور كلی‏
هر چه كه با عقل جور در نمی‏آمد به اين معنی كه عقل آنان نمی‏توانست آن را
حل بكند فورا درصدد انكار آن برمی‏آمدند . اشاعره درست برعكس بودند ، هر
چيزی را به مفهوم محسوسش حمل می‏كردند يعنی برای هر چيزی يك معنای حسی‏
در نظر می‏گرفتند . مثلا ما كه می‏گوئيم فلانكس آمده است و گفته است ،
مقصود از اين " آمده است " اين نيست كه با پای خودش آمده بلكه يعنی‏
گفته است يا عقيده‏اش اينست . آنها آنقدر جمود به خرج می‏دادند كه‏
تعبيراتی را كه در قرآن راجع به خدا هست كه تعبيرات اولی و مجازی است‏
به واقع فرض می‏كردند . از همين احمد حنبل كه اشعری مذهب است سؤال‏
می‏كردند كه « الرحمن علی العرش استوی »يعنی چه ؟ خداوند بر تخت نشسته‏
يعنی چه ؟ می‏گفت : الكيفيه مجهوله و السؤال بدعه كيفيت را ما نمی‏دانيم‏
، كسی هم حق سؤال كردن ندارد . می‏گفت : " قرآن گفته است خدا روی تخت‏
نشسته است ، منتها

پاورقی :
1 - سوره جن ، آيه . 1