من میگويم . آن مسلكی میتواند در دنيا مسلك شمرده شود كه قناعت نكند به
گفتار نيك ، كردار نيك و پندار نيك ، بلكه بگويد گفتار نيك ، و بعد
بگويد گفتار نيك اين است ، گفتار خوب را مشخص بكند ، و همينطور كردار
نيك و پندار نيك .
در مسيحيگری و يهوديگری هم همينطور است . يگانه دينی كه میتوان در
دنيا اصولش را نشان داد كه هيچ دست آلودهای به آن نخورده و پاك مانده
است ، دين اسلام است . سر آن را هم عرض كردم . نمیخواهم بگويم در دنيای
اسلام هيچ جريان آلودهای پيدا نشده است ، نه ، ولی هر جريان آلودهای كه
پيدا بشود ، جريان پاكی در اين دين وجود دارد كه میتواند آن آلودگيها را
تصفيه بكند . اولش خود قرآن است . مقياس بزرگ قرآن است . از قرآن كه
بگذريم سنت قطعی و متواتر پيغمبر و برای ما شيعيان همچنين سنت قطعی و
متواتر ائمه اطهار است . يعنی در ميان اينهمه احاديث مشكوك و مظنون ،
احاديث و سنتهای قطعی داريم از پيغمبر و ائمه اطهار . اينها برای ما
حجت است ، اينها میتواند معيار و مقياس واقع بشود . ديگر اينكه قرآن
كريم از اول عقل را حجت قرار داده است . اسلام عليه عقل قيام نكرده .
اگر چه غلط است آدم اسم اين مردك را جزء سران اديان و اديان منسوخه
ببرد ، [ ولی به عنوان مثال ] " حسينعلی بها " میگويد كور شو تا جمال
مرا ببينی ، كرشو تا نغمه مرا بشنوی . عجب كاری است ! اين چه جمالی
است كه آدم بايد كور بشود تا او را ببيند و چه صدائی است كه آدم بايد
كر بشود تا آنرا بشنود ؟ ! ولی قرآن میگويد چشمت را باز كن تا جمال مرا
ببينی ، گوشت را باز كن تا صدای مرا بشنوی ، فكرت را باز كن تا
|