عرض بكنم و آن اينست كه يكی از جهات احتياج به شريعت جديد اينست كه‏
مقداری از حقايق شريعت قبلی در دست مردم تحريف شده و به شكل ديگری در
آمده است . در حقيقت يكی از كارهای هر پيغمبری احيا و زنده كردن‏
تعليمات پيغمبر گذشته است يعنی قسمتی از تعليمات هر پيغمبری همان‏
تعليمات پيغمبر پيشين است كه در طول تاريخ در دست مردم مسخ شده است ،
و اين ، تقريبا می‏شود گفت كه لازمه طبيعت بشر است كه در هر تعليمی كه‏
از هر معلمی می‏گيرد ، كم و زياد می‏كند ، نقص و اضافه ايجاد می‏كند و به‏
عبارت ديگر آن را تحريف می‏كند . اين مسأله را قرآن كريم قبول دارد ،
تجارب بشر هم به درستی آن شهادت می‏دهد . مثلا خود قرآن كريم كه آمد
تورات و انجيل را نسخ كرد ولی قسمتی از تعليمات آنها را احيا و زنده‏
نمود ، يعنی بعد از آنكه به دست مردم مسخ شده بود قرآن گفت نه ، آنكه‏
تورات يا انجيل واقعی گفته است اين نيست كه در دست اين مردم است ،
اين است كه من می‏گويم ، اين مردم در آن دست برده اند . مثلا همين موضوع‏
ملت ابراهيم ، طريقه ابراهيم كه در قرآن آمده است . قريش خودشان را
تابع ابراهيم حساب می‏كردند ولی چيزی كه تقريبا باقی نمانده بود ،
تعليمات اصلی ابراهيم بود . عوض كرده بودند ، دست برده بودند ، يك‏
چيز من در آوردی شده بود . قرآن اينطور بيان می‏كند : « ما كان صلاتهم عند
البيت الا مكاء و تصديه »( 1 ) ابراهيم نماز را واجب كرده بود . نماز
او واقعا عبادت بوده

پاورقی :
1 - سوره انفال ، آيه . 35