آنكه در آغوش دروغهای ارتجاعيون بورژوا قرار گرفته باشيد . فلسفه ماركس‏
مانند يك قطعه محكم پولاد است " ( 1 ) .
چرا ؟ آيا استثنائی در جهان رخ داده است ؟ يا خير ، ماركسيسم از آن‏
جهت اين ادعا را دارد كه يك فلسفه است نه يك پديده ، و به علاوه‏
فلسفه‏ای است كه به حسب ادعای خود قوانين واقعی زندگی بشر را شناخته‏
است .
بديهی است كه ماركسيسم نمی‏تواند اين ادعا را در انحصار خود قرار دهد .
هر فلسفه اجتماعی می‏تواند اين ادعا را اظهار كند و دليل خود را ارائه دهد
. هيچ مكتب اجتماعی را به دليل شناسنامه و تاريخ تولد نمی‏توان محكوم به‏
زوال و فنا دانست .
از اينرو ما اگر بخواهيم درباره اسلام و مقتضيات زمان قضاوت كنيم تنها
راه اينست كه با معارف اسلامی آشنا شويم و روح قوانين اسلامی را درك‏
كنيم و سيستم خاص قانونگزاری اسلامی را بشناسيم تا روشن شود كه آيا اسلام‏
رنگ يك قرن معين و عصر مشخص دارد و يا از مافوق قرون و اعصار ، وظيفه‏
رهبری و هدايت و سوق دادن بشر را به سوی تكامل برعهده گرفته است .
البته توجه داريم كه نظريه‏ای درباره تاريخ وجود دارد كه می‏توانيم آن را
" ماديت تاريخ " بناميم يعنی اينكه تاريخ از نظر ماهيت يك موجود
صددرصد مادی است ، نيروئی كه موتور تاريخ را به حركت می‏آورد روابط
اقتصادی جامعه بشری است و ساير شؤون حياتی اعم از فرهنگی و دينی و قضائی‏
و اخلاقی تابعهای

پاورقی :
1 - " بعثت و ايدئولوژی " صفحه 42 نقل از كتاب ماديت و انتقاد
تجربی .