كه عرض كردم اگر همينقدر ثابت بشود كه تمام حوادث دنيا را علل اقتصادی‏
به وجود نياورده است ، جبر زمان به اين مفهوم غلط است . برای مثال مغول‏
به ايران حمله كرد . حمله مغول ممكن است ريشه اقتصادی داشته باشد اما
آيا واقعا ريشه اقتصادی داشته است ؟ تاريخ خلاف اين را نشان می‏دهد . بشر
غريزه ديگری دارد به نام غريزه برتری طلبی . بشر همانطور كه تحت تأثير
علل اقتصادی هست تحت تأثير شخصيت پرستی خودش هم هست . تاريخ اينطور
می‏گويد : مغولها در وهله اول قصد حمله به ايران را نداشتند . البته چنگيز
به آنها سرو صورتی داده بود و نيروئی پيدا كرده بودند . چند تا از تجار
اينها می‏آيند به ايران و به دربار سلطان می‏روند . اموال اينها را می‏گيرند
. به آنها بر می‏خورد . كسانی را می‏فرستند پيش سلطان كه چرا اموال تجار
ما را توقيف كرده‏ايد ؟ توضيح می‏خواهند . مأمورين رسمی آنها را می‏كشند در
صورتی كه در هيچ جای دنيا معمول نبوده است كه دشمن ، رسولها و مأمور
ابلاغها را بكشد . وقتی كه اين خبر به مغولها رسيد آتش گرفتند يعنی به‏
شخصيتشان لطمه وارد شد ، احساس تحقير كردند ، عصبانی شدند يعنی آن حس‏
شخصيت پرستی و مقام پرستی كه در هر فردی هست و محرك است ، تحريك شد
. يكدفعه مثل سيل هجوم آوردند . تازه اينها نرفتند به علت كار بدی كه‏
كرده بودند از مغول معذرت بخواهند . جنگيدند . معلوم است ، نتيجه همين‏
می‏شود كه شد .
اعراب به ايران حمله كردند . چرا ؟ علت اقتصادی داشته است ؟ نه ،
تاريخ خلاف اين را می‏گويد . تاريخ می‏گويد جنگ