می‏گفت من از پيغمبر اينطور شنيده‏ام . اما در زمانهای بعد دروغ بستن به‏
پيغمبر جنبه اجتماعی پيداكرد يعنی ابزاری شد در دست سياسيون . خلفای‏
وقت از اين موضوع به نفع سياستهای خودشان استفاده می‏كردند ، پولها خرج‏
می‏كردند ، محدثينی را كه ايمانشان سست بود و بنده دينار و درهم بودند
پيدا می‏كردند و پولها می‏دادند كه مثلا در فلان موضوع يك حديث نقل كن . "
سمره بن جندب " هشت هزار دينار معاويه به او داد كه گفت من از پيغمبر
شنيدم كه آيه : « و من الناس من يشری نفسه ابتغاء مرضات الله »( 1 )
در شأن عبدالرحمن بن ملجم نازل شده است . در زمان مهدی خليفه سوم عباسی‏
پسر منصور كه يكی از عاداتش كبوتر بازی بود و در اين كار مسابقه می‏داد ،
يك نفر از همين محدثين نزد او آمد . برای رضای خاطر مهدی گفت من از كه‏
شنيدم از پيغمبر : « لا سبق الا فی خف او حافر او طائر » كه او " طائر "
را از خودش اضافه كرده بود. مهدی خيلی خوشش آمد و پول حسابی به او داد.
اينجور جريانها در دنيای اسلام زياد پيدا شده است . در موضوع وضع و جعل‏
حديث ابتكار در دست يهوديها بود . يهوديها افكار و معتقدات خودشان را
در ميان مسلمانان به صورت حديث در آوردند . اينها در نفاق هم عجيب‏
بودند ، به ظاهر مسلمانی می‏كردند و با مسلمانها رفت و آمد می‏كردند ولی‏
افكار خودشان را به صورت حديث در ميان مسلمين رائج می‏كردند . و در اين‏
كار بسيار مهارت داشتند . البته مسيحيها و مانويها هم اين كار را

پاورقی :
1 - سوره بقره ، آيه . 207