به كار رفته از آن جهت است كه چنين فرض شده كه خاصيت زمان اينست كه
همه چيز حتی حقايق جهان را نيز فرسوده و كهنه نمايد . و حال آنكه آنچه در
زمان كهنه و نو میشود ماده و تركيبات مادی است ، يك ساختمان ، يك
گياه ، يك حيوان ، يك انسان محكوم به كهنگی و زوال است ، اما حقايق
جهان ثابت و لايتغير است . آيا جدول فيثاغورث به حكم اينكه بيش از
دوهزار سال از عمرش میگذرد كهنه شده است ؟ آيا گفته سعدی : " بنی آدم
اعضای يك پيكرند " چون هفتصد سال از عمرش میگذرد منسوخ و غير قابل عمل
است ؟ آيا به دليل اينكه عدالت و مروت و وفا و نيكی چندين هزار سال
است كه دهان به دهان میگردد مندرس شده است ؟ بلكه گفتن اينكه جدول
فيثاغورث عمر چندهزار ساله دارد و گفته سعدی عمر هفتصدساله ، غلط است ،
محتوای جدول فيثاغورث و شعر سعدی حقايقی ازلی و ابدی میباشند و آنان
بازگو كننده آن حقايقند و بس .
میگويند قوانين عصر برق و هواپيما و فضانورد نمیتواند عينا همان قوانين
عصر چراغ نفتی و اسب و قاطر و الاغ باشد . جواب اينست كه شك نيست كه
در عصر برق و هواپيما مسائل جديدی رخ مینمايد كه بايد پاسخ خودش را
بازيابد ولی هيچ ضرورتی ايجاب نمیكند كه الزاما چون برق بجای چراغ نفتی
و هواپيما به جای الاغ آمده است بايد مسائل حقوقی مربوط به اينها از قبيل
خريد و فروش و غصب و ضمان و وكالت و رهن هم يك سره تغيير كند و يا
چون والدين و فرزندان و زوجين اعصار گذشته الاغ سوار بودهاند و پدران و
مادران و فرزندان و شوهران و
|