میآيد و حقيقت دين جدش را میگويد ، به نظر مردم میرسد كه اين دين غير
از دينی است كه داشتهاند و حال اينكه اسلام حقيقی همانی است كه آن حضرت
میآورد . در اخبار و روايات آمده است كه وقتی ايشان میآيد خانههائی و
مساجدی را خراب میكند ، كارهائی میكند كه مردم فكر میكنند دين جديدی
آمده است .
حال آيا از اين نظر كه هر پيغمبر ، مصلح دين سابق هم هست ، از نظر
احتياج به مصلح نه از نظر استعداد بشر برای دريافت كامل حقايق لازم از
طريق وحی مسأله خاتميت چگونه توجيه میشود ؟ اينجا باز دو مطلب است .
يك مطلب اين است كه در اينكه احتياج به مصلح و اصلاح هميشه هست و در
دين خاتم هم هست ، بحثی نيست . خود امر به معروف و نهی از منكر اصلاح
است . ائمه فرمودهاند : « و ان لنا فی كل خلف عدولا ينفون عنا تحريف
الغالين و انتحال المبطلين » در هر زمانی ، در هر عصری افرادی هستند كه
تحريف غلوكنندگان و نسبتهای دروغ مردمی را كه هدفشان خراب كردن دين
است اصلاح میكنند . در اينكه احتياج به اصلاح و مصلح هست بحثی نيست ولی
تفاوت در اين جهت است كه در زمان شرايع سابق مردم اين مقدار قابليت و
استعداد را نداشتهاند كه افرادی از ميان آنها بتوانند جلوی تحريفات را
بگيرند و با تحريفات مبارزه كنند . بايد پيغمبری با مأموريت الهی میآمد
و اين كار را انجام میداد . از مختصات دوره خاتميت ، قوه اصلاح و وجود
مصلحين است كه میتوانند اصلاح بكنند ، علاوه براينكه مطابق عقيده ما
شيعيان يك ذخيره اصلاحی هم وجود دارد كه حضرت حجه بن الحسن است و او هم
|