كه هر چيزی را كه گفته می‏شود و با امر دين تماس دارد بتواند تجزيه و
تحليل بكند . همين جمله‏ای كه من ديشب نقل كردم و گفتم اخيرا معروف شده‏
است و به حضرت اميرالمؤمنين نسبت داده‏اند : « لا تؤدبوا اولادكم » . . .
از باب تعبير لفظی خيلی زيبا و قشنگ است ، خيلی سازگار است . روی‏
همين جهت می‏بينيد يك مقبوليتی در ميان افراد پيدا كرده است و هر كس‏
در هر جائی اين جمله را می‏گويد .
الان حكايتی يادم آمد : من در سنين چهارده پانزده سالگی بودم كه مقدمات‏
كمی از عربی خوانده بودم . بعد از واقعه معروف خراسان بود و حوزه علميه‏
مشهد به كلی از بين رفته بود و هر كس آن وضع را می‏ديد می‏گفت ديگر اساسا
از روحانيت خبری نخواهد بود . جريانی پيش آمده بود كه احتياج به‏
نويسندگی داشت . از من دعوت كرده بودند . مقاله‏ای را من نوشتم . مردی‏
بود كه در آن محل رياست مهمی داشت . وقتی آن مقاله را ديد ، يك نگاهی‏
به سر و وضع من انداخت ، حيفش آمد ، ديد كه من هنوز پابند عالم آخوندی‏
هستم . شرحی گفت ، نصيحت كرد كه ديگر گذشت آن موقعی كه مردم به نجف‏
يا قم می‏رفتند و به مقامات عاليه می‏رسيدند . آن دوره از بين رفت ،
حضرت امير فرموده است بچه‏تان را مطابق زمان تربيت كنيد . و بعد گفت‏
آيا ديگران كه پشت اين ميزها نشسته‏اند شش تا انگشت دارند ؟ و حرفهائی‏
زد كه من آن فكرها را از مغزم بيرون كنم . البته من به حرف او گوش‏
نكردم . بعد رفتم به قم و مدت اقامتم در قم پانزده سال طول كشيد . بعد
كه به تهران آمدم ، اولين اثر علمی‏ای كه منتشر كردم كتاب