و از تقاضای زمان يعنی در اين زمان يك پديده‏هائی پيدا شده است و چون‏
اين پديده ها پيدا شده است ، پس اين قرن تقاضا دارد ، بنابراين بايد
خود را با اين تقاضا يعنی با پديده‏هائی كه در زمان پيدا شده تطبيق داد ،
آنها را پذيرفت . اين يك جور تفسير است . حالا عرض می‏كنم كه اين حرف‏
يعنی چه ؟
يك تفسير ديگر برای تقاضای زمان يا اقتضای زمان ، تقاضای مردم زمان‏
است يعنی پسند مردم ، ذوق و سليقه مردم ، به اين معنی كه ذوق و سليقه و
پسند مردم در زمانهای مختلف اختلاف پيدا می‏كند . ( در اين بحثی نيست .
) هر زمانی يك ذوق و يك پسند حكمفرماست . مثلا در مدهای كفش و لباس‏
می‏بينيد در هر زمانی يكجور كفش ميان مردم مد است ، يك نوع دوخت لباس‏
مد است يعنی مردم آنطور می‏پسندند . يك نوع پارچه مد می‏شود ، پسندهای‏
مردم عوض می‏شود . معنای اينكه انسان بايد با مقتضای زمان هماهنگی بكند ،
اينست كه ببيند پسند اكثريت مردم چيست ، ذوق عمومی چيست و از پسند
عموم پيروی بكند . اين همان جمله‏ای است كه از قديم گفته‏اند : " خواهی‏
نشوی رسوا همرنگ جماعت شو " اكثريت هر رنگ را پذيرفتند ، تو هم از
جماعت پيروی كن همان رنگ را بپذير .
اگر معنای مقتضای زمان هر يك از اين دو تفسير باشد ، غلط است كه‏
انسان تابع مقتضای زمانش باشد . اگر معنای اول باشد ، يعنی در هر زمانی‏
هر چه كه پيدا شد چون پديده قرن است ، بايد تابع آن باشيم . اينجا سؤالی‏
پيش می‏آيد : آيا هر چه در قرن جديد پيش می‏آيد خوب است و در جهت صلاح‏
و سعادت