میرسد . اين دستگاه به طور خودكار اين كار را میكند ، راه خودش را
میداند . اين هم يك نوع هدايت است . بالاخره بايد لقمه به معده برسد .
خود لقمه كه نمیداند چه بكند ولی دستگاه میداند .
عقل انسان هادی ديگری است در وجود انسان . خيلی از مسائل است كه
انسان آنها را به حكم عقل كشف میكند . انسان مصلحتهای خودش را به حكم
عقل درك میكند . مثلا يك وقت به او دو كار عرضه میشود ، فكر میكند و
يكی را انتخاب میكند . اين ، فقط كار عقل است . آدمهای ديوانه غريزهشان
به اندازه آدم عاقل هست ، حسشان هم به اندازه آدم عاقل كار میكند ولی
عقلشان كار نمیكند . اين هادی در وجودشان نيست . منطقه اين هاديها با هم
فرق میكند . منطقه غريزه محدود است . آنجا كه منطقه غريزه است منطقه
فكر نيست . منطقه حس هم منطقه ديگری است . منطقه عقل هم باز غير از
منطقه حس است .
يك هادی چهارم وجود دارد و آن ، وحی است ، هدايت وحی است . ولی اين
هدايت اينطور نيست كه به طور كامل در وجود هر كسی باشد . نيروی وحی
ناقص در هر كسی هست . الهامات جزئی در هر كسی هست ولی وحی كامل در هر
كسی نيست . خداوند افراد لايق را مبعوث و بر آنها وحی نازل میكند كه يك
سلسله حقايق و يك راههائی است كه انسان به آنها احتياج دارد . نه غريزه
به آن حقايق و راهها راهنمائی میكند نه حس ، و نه عقل میتواند راهنمائی
بكند . اينجا است كه وحی به كمك انسان میآيد و او را راهنمائی میكند .
پس سر اينكه
|