از طريق وحی به او گفته شود نا محدود نيست بلكه محدود است . اينكه تمام‏
دستورها به بشر اوليه داده نشده است برای اين بوده كه بشر دوره كودكی را
طی می‏كرده است . قوانين كلی در تمام اعصار يك جور است ولی بشر آن‏
استعدادی را كه تمام احكام به او گفته شود نداشته است و اگر هم می‏گفتند
نمی‏توانست بكار بندد . همان مقداری هم كه می‏گفتند می‏بايستی بعد از آن‏
برايش سرپرست بفرستند كه آنها را بكار بندد . وقتی كه بشر به دوره بلوغ‏
خودش رسيد ، به دوره عقل كامل ، به دوره‏ای كه در آن استعداد دريافت آن‏
قوانينی را دارد كه اصول نظام اجتماعی و فردی اوست ، در اين هنگام بايد
آن قوانين را به او گفت . آنوقت به او می‏گويند تمام وحی كه بايد بشر را
هدايت كند ، همين است ، عقلت به آنجا رسيده است كه آنچه را كه از
طريق وحی احتياج داری كه به تو بگويند و تو بايد به كار بندی ما به تو
می‏گوئيم ، تو آنها را حفظ كن و الی الا بد زندگيت را با آنها تطبيق بده .
معنای دوره خاتميت اين نيست كه يكی از ادوار تمدن اسمش شده است‏
دوره خاتميت ! ادوار تمدن ملاك خاتميت نيست . دوره خاتميت يعنی‏
دوره‏ای كه بشريت رسيده است به حدی كه اگر قانون را به او تلقين و تعليم‏
كنند ، می‏تواند آن را ضبط كند و بعد با نيروی عقل خودش از همين قوانين‏
برای هميشه استفاده بكند . مثل اين می‏ماند كه از خواص بچه ، كتاب پاره‏
كردن است . در قديم كه بچه‏ها عمه جزو داشتند ، تا يك بچه يك عمه جزو
می‏خواند ، هفت هشت تا عمه جزو را تكه تكه می‏كرد . حالا هم كه عمه جزو
نمی‏خوانند ، با همه مراقبتی كه از بچه‏ها