روح را صحبت ناجنس عذابی است اليم |
پاورقی : 1 - نهج البلاغه ، حكمت . 147 2 - مدرك فوق .
« من قائم لله بحجه اما ظاهرا مشهورا و اما خائفا مغمورا » تا آنجا كه
میفرمايد : « هجم بهم العلم علی حقيقه البصيره و باشروا روح اليقين . . .
و انسوا بما استوحش منه الجاهلون » ( 1 ) ( دلم میخواست لااقل به
اندازهای كه من در اثر آشنائیای كه با زبان عربی دارم ، ارزش اين جملات
را میفهمم ، شما هم میفهميديد ، آنوقت میديديد كه اين جملهها ، جملههائی
است كه امكان ندارد در دنيا كهنه بشود . نشان میدهد كه اين سخن حقيقت
است ، كأنه سراسر هستی است كه اين حرف را میزند . ) میفرمايد هستند
افرادی كه علم از باطن به آنها هجوم آورده است . در حقيقت روشنائی يعنی
علمشان غير از اين علمهای متغير نسخ شدنی است . به آن عمق حقيقت
رسيدهاند ( ديگر بدل ندارد ) و با روح يقين مباشر و متصل شدهاند . (
خودش میفرمايد : « لو كشف الغطاء ما ازددت يقينا » اگر پرده برداشته
شود بر يقين من افزوده نمیشود . ) و برای مردم عياش ، كاری كه در آن
معنويتی باشد سخت است ولی چنين كاری برای اهل حقيقت آسان و مايه خوشی
است . « و صحبوا الناس بابدان ارواحها معلقه بالمحل الاعلی » ( 2 )
بدنهايشان با مردم است ولی روحهايشان در ملا اعلی است .
آنوقت ببينيد چقدر سخت و دشوار است اين مسأله كه : "
پاورقی : 1 - نهج البلاغه ، حكمت . 147 2 - مدرك فوق . |