( نه قسم به وجدان ، چون وجدان دربشر همان كاری را می‏كند كه ميزان در
قيامت می‏كند ) . می‏خواهد بگويد كه ما يك چنين هادی ملامتگری به بشر
داده‏ايم كه دقيقا حقيقت را رسيدگی می‏كند ، حقيقت را می‏فهمد .
در جای ديگر می‏فرمايد : « و الشمس و ضحيها و القمر اذا تليها و النهار
اذا جليها و الليل اذا يغشيها و السماء و ما بنيها و الارض و ما طحيها و
نفس و ما سويها فالهمها فجورها و تقويها »( 1 ) در اينجا ده قسم رديف‏
شده است . در هيچ جای قرآن اينقدر قسم پشت سر هم نيامده است . علامت‏
اهميت مطلب است . قسم به خورشيد و روشنائی قرص خورشيد . . . قسم به‏
نفس انسان و آن اعتدالی كه در نفس انسان است ، خدا الهام كرده ( به‏
صورت يك الهام فطری ) به نفس انسان كار خوب و كار بدش را . يعنی با
الهام الهی خوب و بد را می‏فهمد و لازم نيست كه خوب و بد را معلم به‏
انسان بياموزد ، وجدان انسان به انسان می‏فهماند .
آيه ديگری است كه می‏فرمايد : « و اوحينا اليهم فعل الخيرات و اقام‏
الصلوه »( 2 ) ما به اين مردم وحی كرديم انجام دادن كارهای خير را و بپا
داشتن نماز را . نفرمود : واوحينا اليهم ان افعلوا الخيرات و اقيموا
الصلواه كه ما وحی فرستاديم به مردم كه كار خوب انجام دهيد و نماز را
بجا آوريد ، بلكه فرمود : « و اوحينا اليهم فعل الخيرات »خود اين كار
را وحی كرديم به آنها نه امر به

پاورقی :
1 - سوره شمس ، آيات 1 تا . 8
2 - سوره انبياء ، آيه . 73