احتياجی نيست كه به عنوان پيغمبر اصلاح بكند بلكه به عنوان امام . امام
يعنی كسی كه تعليمات و حقايق اسلامی را از طريق وراثت خوب میداند يعنی
پيغمبر آنچه را میدانسته است به اميرالمؤمنين گفته است ، خالص اسلام در
دست حضرت امير بوده است و بعد از او بدست ائمه ما رسيده است .
احتياجی به وحی جديد نيست . امام همان چيزی را كه از طريق وحی به پيغمبر
رسيده است بيان میكند .
اينجا مطلبی هست كه بايد عرض بكنم . يكی از مسائلی كه در اطراف آن
خرافه به وجود آمده است ، خود مسأله احياء دين است . من يك وقتی در
انجمن ماهيانه دينی يك سخنرانی كردم تحت عنوان " احياء فكر دينی " .
آنجا گفتم برای دين مانند هر حقيقت ديگر عوارضی پيدا میشود . در همين
شبهای اول سخنرانی در اينجا عرض كردم دين مانند آبی است كه در سرچشمه
صاف است ، بعد كه در بستر قرار میگيرد ، آلودگی پيدا میكند و بايد اين
آلودگيها را پاك كرد . ولی متأسفانه در همين زمينه افكار كج و معوجی
پيدا شده است . خوشبختانه از خصوصيات دين خاتم است كه مقياسی در دست
ما هست كه اينها را بفهميم و تشخيص بدهيم .
راجع به مسأله تجديد و احياء دين از همان قرن دوم و سوم هجری در ميان
مسلمين البته اول در اهل تسنن و بعد در شيعيان ) فكری پيدا شده است كه
چون در طول زمان برای دين بدعت پيدا میشود و دين شكل كهنگی و اندراس
پيدا میكند احتياج به يك اصلاح و تجديد دارد مانند اتومبيل كه سرويس
میشود يا
|