و بسيار كتاب خوب و نفيسی است ، مباحثه بين مأمون و علمای اهل تسنن‏
راجع به خلافت نقل شده است . اينها مجالس مناظره ميان ائمه و ديگران‏
فراهم می‏كردند . گاهی " هشام بن الحكم " در مجالس اينها شركت می‏كرد .
از جمله يك مباحثه شيعی و سنی ميان حضرت جواد كه هنوز طفل بودند و
علمای اهل تسنن برقرار شد . در آنجا آن عالم اهل تسنن در حرفهايش‏
احاديثی در فضيلت ابوبكر و عمر روايت كرد . به حضرت عرض كرد شما
درباره شيخين چه می‏گوئيد و حال اينكه ما حديث معتبری از پيغمبر داريم كه‏
فرمود : « ابوبكر و عمر سيدا كهول اهل الجنه » يعنی ابوبكر و عمر دو آقای‏
پيرمردان اهل بهشتند . همچنين حديث ديگری نقل كرد كه روزی جبرئيل نازل‏
شد به پيغمبر ، از جانب خدا عرض كرد من از ابوبكر راضی هستم ، از
ابوبكر بپرس آيا او از من راضی هست يا نه ؟ حضرت جواد فرمود ما منكر
فضيلت ابوبكر نيستيم ولی يك مطلب هست و آن اينست كه همه قبول دارند
كه پيغمبر در حجه الوداع فرمود : « كثرت علی الكذابه » دروغگويان بر من‏
زياد شده‏اند ، و معياری در اختيار قرار داد كه هر حديث را كه از من‏
روايت كردند اول بر قرآن عرضه بداريد اگر موافق قرآن بود قبول كرده و الا
رد كنيد . قرآن می‏گويد تمام اهل بهشت جوان هستند . و اما حديث ديگری كه‏
گفتيد ، خدا در قرآن می‏فرمايد : « انا خلقنا الانسان و نعلم ما توسوس به‏
نفسه و نحن اقرب اليه من حبل الوريد »( 1 ) ما انسان را آفريده‏ايم و از
تمام خطورهای قلبی او آگاه

پاورقی :
1 - سوره‏ق ، آيه . 16