جريان ديگر جريان اخباريگری است . اين دو جريان خيلی شبيه يكديگر
هستند . راجع به اخباريگری عرض كردم كه خيلی تفاوتها ميان روش اخباريين
و روش مجتهدين است ولی اگر بخواهيم اساس را به دست بياوريم كه روح
اخباريگری چيست ، میبينيم روح اخباريگری را جمود تشكيل داده است . جمود
اين است كه میگويد اجتهاد كه اظهار نظر است ، تفكر است ، تجزيه و
تحليل است و به عبارت ديگر عقل را در دين دخالت دادن است ، درست
نيست . و گفتند قرآن هم برای فهميدن نيست ، ما حق نداريم مستقيما به
قرآن مراجعه كنيم ، آن برای ائمه است و ما بايد به اخبار و روايات
مراجعه كنيم .
جريان ديگری هم هست كه مربوط به زمان خودمان است و آن ، جريان
مشروطيت است . مشروطيت كه به ايران آمد اگر تاريخش را خوانده باشيد
مردم ايران را به دو قسم منقسم كرد . گروهی طرفدار استبداد و گروهی
طرفدار مشروطيت . هم سياسيون منقسم شدند و هم روحانيون ، آنهم روحانيون
بزرگ . عدهای حامی مشروطيت شدند و سخت از آن حمايت كردند و عدهای
ديگر با مشروطيت مخالفت كردند بطوری كه مخصوصا مخالفين درهر جا كه
بودند ، در حوزههای علميه ، فضلا ، مدرسين و طلابی را كه طرفدار مشروطيت
بودند از خود نمیدانستند يعنی اگر میفهميدند فلان شخص طرفدار مشروطيت
است ، به هيچ وجه به او شهريه نمیدادند . كم كم كار به جائی رسيد كه هر
دسته ، دسته ديگر را تكفير و تفسيق میكردند و واقعا فتنه بزرگی در دنيای
روحانيت بوجود آمد چون موضوع اينجور نبود كه مثلا سياسيون
|