آنچه كه در شبهای گذشته راجع به احاديث بحث می‏كرديم كه پيغمبر فرمود
آنچه را كه از من می‏شنويد به قرآن عرضه بداريد اگر موافق است بپذيريد و
اگر مخالف است نه ، خود نوعی نقادی است . حديثی است كه من عين‏
عبارات آن يادم نيست ولی مضمون آن يادم است كه ائمه ما آن را از حضرت‏
عيسای مسيح نقل كرده‏اند . تقريبا مضمونش اينست : شما كه علم را فرا
می‏گيريد ، اساس كار اينست كه نقاد باشيد يعنی قدرت انتقاد در شما باشد
، كوركورانه تسليم نشويد ، خواه گوينده صالح باشد و خواه ناصالح . در بين‏
حديث دارد : " كونوا نقادا " . حديث ديگر كه فی الجمله از آن يادم‏
هست راجع به اصحاب كهف است كه داستان آنها در قرآن آمده است :
« انهم فتيه آمنوا بربهم و زدناهم هدی و ربطنا علی قلوبهم »( 1 ) . . .
معروف است كه اينها صراف بوده‏اند ، صيرفی بوده‏اند . اين سخن را به اين‏
معنی گرفته‏اند كه كار آنها صرافی بوده است . ائمه ما فرموده‏اند كه در
اين نسبت كه گفته‏اند اينها صراف طلا و نقره بوده‏اند ، اشتباه شده است .
نه ، كانوا صيارفه الكلام صراف سخن بودند نه صراف طلا و نقره ، يعنی‏
مردمان حكيمی بوده‏اند ، مردمان دانائی بوده‏اند و چون حكيم بوده‏اند وقتی‏
حرفی به آنها عرضه می‏شد ، آن حرف را می‏سنجيدند . تفقه در دين كه در اين‏
آيه ذكر شده است :« فلولا نفر من كل فرقه منهم طائفه ليتفقهوا فی الدين
مستلزم اين است كه انسان واقعا نقاد باشد و كار نقادی او به آنجا كشيده‏
شود

پاورقی :
1 - سوره كهف ، آيه 13 و . 14