تخت چگونه است و نشستن چگونه ، ما نمیدانيم . " قرآن خودش میگويد خدا
جسم نيست ولی بر همه چيز احاطه دارد ، خدا با همه اشياء هست . اين چطور
میشود كه خدا تخت داشته باشد و روی آن بنشيند ؟ ! میگفت اين ديگر به ما
مربوط نيست .
در مقابل افراط كاریهای معتزله كه در اينجور مسائل ترديد میكردند ،
اشاعره برعكس اگر در قرآن جاء ربك بود میگفتند خدا روز قيامت میآيد .
خدا را درست يك انسان فرض میكردند . اگر كسی میگفت اين حرفها با عقل
جور در نمیآيد میگفتند عقل حق مداخله ندارد . در اينجا هم باز روشی كه
ائمه راهنمائی كردند ، روشی بود كه نه اين بود و نه آن ، راه معتدل بود ،
راهی كه نه افراط كاری بيجا بود و نه جمود احمقانه .
امشب میخواهم مثالهائی برای جمودهائی كه در تاريخ اسلام پيدا شده و
ضربههائی به اسلام زده است ذكر كنم . اولين جريان جمود آميزی كه در تاريخ
اسلام پيدا شد جريان " خوارج " بود . خوارج به اسلام زياد ضربه زدند و
ضربه اينها نه تنها از اين ناحيه بود كه مدتی فساد كردند ، ياغی شده و
اشخاص بيگناهی از جمله اميرالمؤمنين را كشتند ، بلكه غير از اينها ضربه
بزرگی به عالم اسلام وارد ساختند . خلاصه يك نوع خشكه مقدسی داشتند .
تاريخچه خوارج از اينجا شروع میشود :
اينها گروهی از اصحاب اميرالمؤمنين بودند و در جنگ صفين در لشكر
اميرالمؤمنين شركت داشتند . اين جنگ چندين ماه طول كشيد . البته گاهی
هم متاركه میشد ولی مجموع مدت جنگها را چهارده ماه نوشتهاند . اواخر كار
و در آخرين جنگ
|