تفسير سوره حمد
امام خمينى سلام الله عليه

- پى‏نوشت‏ها -


1-  آداب الصلاة ، ص 193 - 195.
2-  ((هستى با بسم الله الرحمن الرحيم پديدار گشت )) اين وجه را در معناى ((بسمله )) محيى الدين عربى در كتاب الفتوحات المكية ، ج 2، ص 133 آورده است .
3-  ((خداوند نور آسمانها و زمين است )) (نور / 35)
4-  ((همان طور كه در آغاز بيافريدتان باز خواهيد گشت .)) (اعراف / 29))
5-  بحار الانوار، ج 89، ص 226، ((كتاب القرآن )) باب 29، حديث 3 محجة البيضاء، ج 1، ص 388.
6-  ((بخوان و بالارو)) اصول كافى ، ج 2، ص 606، ((كتاب فضل القرآن ))، ((باب فضل حامل القرآن )) حديث 10.
7-  ((ما خدا را تسبيح گفتيم پس ملائكه تسبيح گفتند و ما خدا را تقديس كرديم ، پس ملائكه تقديس كردند و اگر ما نبوديم ملائكه تسبيح نمى گفتند)). عين اخبارالرضا، جلد 1، ص 262، باب 26، حديث ، 22. بحارالانوار، ج 25، ص ‍ 1، ((كتاب الامامة )) روايات باب اول از ((اءبواب خلقهم و طينتهم و ارواحهم )).
8-  در كتاب توحيد از امام رضا (ع ) روايت شده است كه چون تفسير ((بسمله )) (بسم الله ) از حضرتش سؤ ال شد. فرمود: ((معناى اين كه گوينده مى گويد ((بسم الله )) اين است كه من بر خود سمه اى از سمات خدا را مى گذارم و آن عبادت است . راوى گفت پرسيدم : سمه يعنى چه ؟ فرمود: نشانه )) التوحيد، ص 229، باب 31، حديث 1. معانى الاخبار، ص 3.
9-  ((آيا ديده اى آن را كه هواى نفس خود را خداى خود گرفته )) فرقان / 43)
10-  ((مرا از آتش و او را از گل آفريده اى )) (اعراف / 12 و ص / 76)
11-  ((و به آدم همه نامها را آموخت )). (بقره / 31)
12-  -((رشته هاى پيوند را به غير آن كس كه او را قصد كرده و به سويش روانه شده و از او اعطا و يارى طلبيده گسسته است )) فلاح السائل ، ص 25.
13-  ((بندگى خدا جوهرى است كه باطن و مغز آن ربوبيت است )) مصباح الشريعة ، باب 100.
14-  ((منزه است آن كس كه بنده اش را سير داد)) (اسراء / 1)
15-  ((پس منزه است آن كس كه پيامبرش را با نردبان عبوديت مطلق سير داد)).
16-  در دعاى سجده رسول خدا آمده است . ... اعوذبك منك ... لااءحصنى ثناء عليك ، اءنت كما اءثنيت على نفسك )) ((... از توبه خودت پناه مى برم ... حمد و ستايش تو را به شمارش نتوانم آورد تو همان طور كه خودت را ستايش ‍ كرده اى هستى .)) فروع كافى . جلد 3، ص 324.((كتاب الصلاة ))، باب السجود و التسبيج و...، حديث 12. مصباح المجتهد، ص 308. مصباح الشريعة ، باب 5، عوالى اللئالى ، ج 1، ص 389، حديث 21.
17-  ((به نام او، حمد او راست ، از اوست و براى اوست ))
18-  ((چون او را دوست بدارم ، گوش ، چشم و زبان او باشم )) اصول كافى ، ج 2.
19-  ((هان بازگشت امور فقط به سوى خداست )) (شورى / 53)
20-  ((آن فطرت الهى كه مردم را بر آن آفريد)). (روم / 30)
21-  ((آنچه در آسمانها و زمين است او را تسبيح مى گويند)) (حشر/ 22) .
22-  ((بدرستى كه پروردگار من بر راه راست است )) (هود / 56)
23-  ((برادرم موسى را چشم راست نابينا بود، برادرم عيسى را چشم چپ ، و من داراى دو چشم هستم .))
24-  ((قرآن را فقط آن كس كه قرآن بدو خطاب شده مى شناسد)) بحارالانوار، ج 46، ص 349، ((تاريخ الامام محمد باقر)) باب 20، حديث 2.
25-  معانى الاخبار، باب معنى ((الله )) عزوجل ، حديث 2. التوحيد، ص 231، باب 31، حديث
26-  ص 7، پاورقى 1.
27-  ص 1، پاورقى 1 .
28-  عن ابى عبدالله (ع ) قال : خلق الله المشيئة بنفسها ثم خلق الاشياء بالمشيئة (اصول كافى ، ج 1 ص 110، ((كتاب التوحيد)) ((باب الارادة اءنها من صفات الفعل ...))، حديث (..- 1041 ه‍ ق )
29-  مير محمد باقر بن شمس الدين محمد، معروف به ميرداماد در اصفهان به دنيا آمد و در نجف به خاك سپرده شد وى از دانشمندان اماميه و فيلسوفى بزرگ و جامع علوم عقلى و نقلى و در حل برخى مشكلات فقهى و حديثى بى مانند بوده است رواج و رونق بوعلى و اشراق در قرن يازدهم هجرى و فراهم شدن زمينه براى حكمت متعاليه ملاصدار (شاگرد ميرداماد) مرهون زحمات اين فيلسوف بزرگ است از تاءليفات اوست : قبسات ، تقديسات ، سدرة المنتهى .
30-  مرآة العقول ، ج 2، ص 19، الوافى ج 1، ص 57
31-  محمد محسن بن الشاه مرتضى (متوفى 1091ه‍ ق ) مشهور به ((فيض كاشانى )) محدث ، فقيه ، عارف و حكيم قرن 11 هجرى است وى شاگرد شيخ بهايى ، مولى محمد صالح ، سيد هاشم بحرانى صدرالمتاءلهين ، مى باشد تاءثير افكار صدار در آثار فيض آشكار است علامه مجلسى ، سيد نعمة الله جزايرى ، قاضى سعيد قمى و فرزندش از او استفاده كرده اند، حدود 90 اثر به او نسبت مى دهند برخى از آنها عبارت است از: تفسير صافى ، وافى در حديث ، المحجة اليضاء فى تهذيب الاحياء، شافى ، علم اليقين ، الحقايق كلمات مكنونه ، الاصول الاصليه .
32-  الوافى ، ج 1، ص 457، ((ابواب معرفة صفاته سبحانه و اسمائه )) ((باب صفاته الفعل )) بيان حديث 4
33-  براى نمونه دعاى شريف ((سمات )) مصباح المجتهد، ص 376.
34-  ((پس چون پروردگار او بر كوه تجلى كرد آن را از هم فرو پاشيد و موسى مدهوش بيفتاد.)) (اعراف / 143)
35-  انعام آيات 75 - 79.
36-  النجم ، آيات 5 - 18.
37-  ((قسم به نور وجه تو كه بدان به كوه تجلى كردى و آن را متلاشى نمودى و موسى مدهوش بيفتاد، و سوگند به مجد و عظمت تو كه بر طور سينا نمايان گشت و با آن با بنده و رسولت موسى بن عمران (ع ) سخن گفتى ، و سوگند به طلوع تو در ساعير و ظهورت در كوه فاران ...)) از دعاى ((سمات ))، مصباح المتهجد، ص 376.
38-  ((همانا منم خداى يكتا خدايى جز من نيست ، پس مرا پرستش كن و نماز را براى ياد من برپادار)) (طه / 14)
39-  ((سپاس او به خود اوست ))
40-  ص 9،پاورقى 1
41-  فكان قاب قوسين اءو اءدنى . (پس نزديك شد چنانكه فاصله اش با او به قدر دو كمان يا نزديكتر بود)(نجم /9)
42-  مصباح الهداية الى الخلاقة و الولاية ، در بيان حقيقت خلافت و ولايت بر مبناى عرفان نظرى و به سبك آثار بزرگان عرفا به عربى نگارش يافته است اين اثر در شوال 1349 هجرى قمرى به نجام رسيده و در سال 1372 هجرى شمسى چاپ جديد آن با مقدمه و تحقيق و تصحيح توسط مؤ سسه تنظيم و نشر آثار حضرت امام انجام پذيرفته است .
43-  شرح دعاى اولين تاءليف حضرت امام (س ) است كه به سبك آثار عارفان بزرگ به زبان عربى نگارش يافته است تاريخ نگارش اين اثر شريف در سال 1347 هجرى قمرى مى باشد چاپ جديد آن با تصحيح و تحقيق از طرف مؤ سسه تنظيم و نشر آثار حضرت امام (ره ) منتشر شده است .
44-  ص 5 پاورقى 1
45-  ((اوست كسى كه در آسمان خداست و در زمين خداست )) (زخرف / 84)
46-  رحمن اسم خاصى است براى صفتى عام و رحيم اسم عامى است براى صفتى خاص .)) مجمع البيان ج 1، ص 21 از امام صادق عليه السلام . (با اندكى اختلاف )
47-  ((براى تمامى مخلوقاتش رحمان است و براى مؤ منين به ويژه رحيم است )) المحاسن ، ص 238، ((كتاب مصابيح الظلم ))، ((باب جوامع من التوحيد))، حديث 213. البرهان ، ج 1 ص 46، ((تفسير سوره حمد)) حديث 3.
48-  بحار الانوار، ج 88، ص 355، ((كتاب الصلاة )) ((باب صلاة الحاجة )) حديث 19.
49-  ((اى رحمان دنيا و آخرت و رحيم دنيا و آخرت )) اصول كافى ، ج 2، ص 557((كتاب الدعاء)) ((باب الدعاء للكرب و الهم ...))، حديث 6. صحيفه سجاديه ، دعاى 54.
50-  ((رحمت من همه موجودات را فراگرفته است )) (اعراف / 156)
51-  ((رحمت او بر خشمش پيشى جسته است )) علم اليقين ، ج 1 ص 57. در كافى ، در تعقيب نماز مغرب و صبح در دعايى از امام صادق (ع ) آمده است : ((...سبقت رحمتك غضبك ...)) اصول كافى ، ج 2، ص 529 ((كتاب الدعاء))، ((باب القول عندالاصباح و الامساء)) حديث 20
52-  ((آن دو (رحمن و رحيم ) دو نام لطيف (متضمن معناى لطف ) هستند كه يكى از ديگرى لطيفتر است ، رحمن يعنى لطف كننده و رحيم يعنى مهربانى كننده با بندگانش به دادن روزى و نعمتها)) الدر المنثور فى التفسير بالماءثور، ج 1،ص 9 به نقل بيهقى در اسما و صفات .
53-  ((مقاصد را بگير و مقدمات را رها كن )) از امثال مشهور است كه اصل آن (خذو الغايات واتركواالمبادى ) مى باشد. امثال و حكم ، ج 2، 723.
54-  ((آتش خدا، آتش افروخته اى كه بر قلبها زبانه مى كشد)) (همزه / 6و7)
55-  اشاره است به اين بيت از مولوى :
((پاى استدلاليان چوبين بود
پاى چوبين سخت بى تمكين بود))
56-  اشاره است به اين بيت از حافظ:
(( من به سر منزل عنقانه به خود بردم راه
قطع اين مرحله با مرغ سليمان كردم ))
57-  در بعضى از نسخ اين چنين ضبط شده است : ((حيرت اندر حيرت آمد اين قصص / بيهشى خاصگان اندر اخص )). - مولوى
58-  ص 9،پاورقى 1.
59-  خرج اءبو عبدالله عليه السلام من المسجد و قد ضاعت دابته ، فقال لئن ردها الله على لاشكرن الله حق شكره قال : فمالبث ان اءتى بها، فقال : الحمدالله فقال له قائل : جعلت اءليس قلت لاءشكرن الله حق شكره ؟ فقال اءبوعبد الله عليه السلام : اءلم تسمعنى قلت الحمدلله )) اصول كافى ، ج 2، ص 97، ((كتاب الايمان و الكفر،)) باب الشكر، حديث 18
60-  عنى النبى (ص ) قال : لااله الاالله نصف الميزان والحمدالله يملاءه . بحارالانوار، ج 90، ص 210، ((كتاب الذكر و الدعاء)) ((باب التحميد و انواع المحامد))، حديث 7.
61-  قال (ص ): قول العبد: الحمدلله ، اءرجح فى ميزانه من سبع سماوات و سبع اءرضين .مستدرك الوسائل ، ج 5، ص 314، ((كتاب الصلاة ))، ((ابواب الذكر)) باب 20، حديث 26.
62-  عن الرسول (ص ): لو اءن الله اءعطى الدنيا باءسرها، لعبد من عبيده ، فيقول العبد: الحمدلله ، لكان الذى اءتى به اءفضل مما اءعطى )) مستدرك الوسائل ، ج 5، 314، ((كتاب الصلاة ))، ((ابواب الذكر))، باب 20، حديث 25.
63-  انشاءالدوائر، ص 28
64-  ((اوست خدايى كه جز او خدايى نيست داناى نهان و آشكار، اوست رحمان رحيم )) (حشر / 22)
65-  و فى كل شيئى له آية / تدل على انه واحد (در هر چيز خدا را آيتى است كه دلالت كند بر اين كه او يكتاست ) ديوان ابوالعتاهيه ، ص 104.
66-  محمد بن ابراهيم شيرازى (979-1050 ه‍ ق ) ملقب به ((صدرالدين )) و ((صدرالمتاءلهين )) معروف به صدرا و ملاصدرا از بزرگان حكماى اسلامى است . وى بنيانگذار ((حكمت متعاليه )) است و صاحب آراى بديعى در فلسفه مى باشد مكتب فلسفى صدرالمتاءلهين پس از او بر ديگر مكاتب فلسفى برترى يافت و بيشتر حكماى اسلامى پس از او از پيروان مكتب او بشمار فلسفى او بنحو گسرتده مى باشد از آثار ديگر اوست : تفسيرالقرآن الكريم ، شرح اصول كافى ، مبداء و معاد، مفاتيح الغيب ، شواهد الربوبيه ، اسرارالآيات ، حاشيه بر شفا. وى از شاگردان محقق داماد، ميرفندرسكى و شيخ بهايى است ملامحسن فيض و عبدالرزاق لاهيجى (فياض ) از شاگردان معروف او هستند.
67-  عبدالله بن عمر شيرازى (685 ه‍ ق ) مشهور به بيضاوى ، در فارس به دنيا آمد و مدتى قاضى بود و در تفسير داراى شهرت از آثار اوست : انوار التنزيل و اسرارالتاءويل يا تفسير بيضاوى ، طوامع الانوار لب اللباب .
68- 
((بار ديگر از ملك قربان شوم
آنچه اندر وهم نايد آن شوم
پس عدم گردم عدم چون ارغنون
((گويدم كانه اليه راجعون )). مولوى
69-  ((اى فرزندم آدم ، من همه چيز را به تو و تو را براى خودم آفريدم )). علم اليقين ، ج 1 ص 381.
70-  ((تو را براى خود ساختم )) (طه / 41)
71-  ((و من تو را برگزيدم )) (طه / 41)
72-  ((همانا بازگشت آنان به سوى ماست )) (غاشيه / 25)
73-  ((بازگشت آفريدگان به سوى شما و حسابرسى آنان با شماست ... خدا به سبب شما شما (خلقت را) آغاز كرد و به شما پايانش مى دهد)) عيون اخبار الرضا. ج 2 ص 28، 27. من لايخضره الفقيه ، ج 2، ص 370 - 374، ((باب مايجزى من القول عند زيارة جمع الائمه عند زيارة جمع الائمه عليهم السلام )) حديث 2.
74-  ((همانا بازگشت آنان به سوى ماست ، آن گاه حسابشان بر عهده ماست )) (غاشيه / 25،26)
75-  ص 11، پاورقى 3.
76-  محمد بن حسن طوسى معروف به ((خواجه نصير)) و ((محقق طوسى )) (597 - 672) از حكما و دانشمندان مشهور اسلام است در فلسفه و كلام و رياضيات و هياءت متبحر بوده است . علامه حلى ، قطب الدين شيرازى ، سيدعبدالكريم بن طاووس از شاگردان وى مى باشند، آثار ارزشمندى از او بجاى مانده است مانند: شرح اشارات ، تجريد، تحرير اقليدش ، تحرير مجسطى ، اخلاق ناصرى .
77-  مصارع المصارع ، ص 141. شرح اشارات ، نمط هفتم ، فصل 16.
78- 
((مذهب عاشق زمذهبها جداست
عاشقان را مذهب و ملت خداست )) مولوى
79-  آيت الله العظمى حاج شيخ عبدالكريم حائرى يزدى (1276 - 1355 ه‍ ق ) از فقيهان بزرگ و مراجع تقليد شيعه در قرن چهاردهم هجرى است وى پس از تحصيلات مقدماتى به نجف و سامرا سفر كرد و در آنجا از درس ‍ استادانى چون ميرزاى بزرگ شيرازى ، ميرزا محمد تقى شيرازى ، آخوند خراسانى ، سيد كاظم يزدى ، سيد محمد اصفهانى فشاركى بهره گرفت ، در سال 1332 ه‍ ق به اراك آمد و در سال 1340 ه‍ ق به قم مشرف گرديد و به اصرار بزرگان آن سامان و پس از استخاره در آن جا رحل اقامت افكند و حوزه علميه قم را تاءسيس كرد در حوزه درس ايشان عالمانى بزرگ تربيت شدند كه حضرت امام خمينى (ره ) در صدر آنان جاى دارند از آثار ايشان است : دررالفوائد در علم اصول ، الصلوة ، النكاح ، الرضاع ، المواريث در علم فقه .
80-  وسائل الشيعه ، ج 4، ص 821، ((كتاب الصلوة )) ((ابواب القرائة فى الصلوة )) باب 74، حديث 1-3.
81-  ((ما از شما به او نزديكتريم )) (واقعه / 85)
82-  ((ما از رگ گردن به او نزديكتريم )) (ق / 16)
83-  ص 5، پاورقى 1
84-  ص 22، پاورقى 2.
85-  ((او را راست ملك آسمانها و زمين )) (بقره / 107)
86-  اگر با ريسمانى به سوى زمينهاى زيرين فرستاده شويد، به خدا فرود مى آييد)) علم اليقين ، جلد 1، ص 54، با كمى اختلاف . مقدمه قيصرى ، فصل اول .
87-  ((هيچ جايى خالى از او نيست ، و هيچ جايى او را در خود نگيرد و به جايى نزديكتر از جاى ديگر نيست )) اصول كافى ، ج 1، ص 125، ((كتاب التوحيد)) ((باب الحركة و الانتقال ))، حديث 3.
88-  ((و بدان كه هنگاميكه او در آسمان و دنياست همان گونه است كه بر عرش جاى دارد و همه چيز در برابر قدرت و مالكيت و احاطه او يكسان است )). منبع پيشين ، حديث 4.
89-  امروز ملك از آن كيست ؟ از آن خداى يگانه قهار است )) (غافر / 16)
90-  گروهى در بهشت و گروهى در آتش اند)) (شورى / 7)
91-  ينابيع المودة ، ج 1، ص 68، الباب الرابع عشر، فى غزارة علمه عليه السلام . الاسفار الاربعة ، ج 7، ص 32.
92-  ((... پس هر كس در آسمانها و زمين است مدهوش شود جز آن كه پروردگار تو نخواهد)) (زمر 68)
93-  ((من و قيامت همانند اين دو هستيم )) بحارالانوار، ج 2، ص 39، ((كتاب العلم )) حديث 72.
94-  ((و بدان همان طور كه كيفر مى دهى جزا داده مى شوى )).
95-  ((و جز دشمنى چيزى نماند كيفرشان داديم آنچنان كه آنها جزا دادند)) (فلما صرح اصبح الشر و اءمسى و هو عريان / ولم يبق سوى العدوان دناهم كما دانوا) شهل بن شيبان ، جامع الشواهد، ((باب الفاء بعده اللام ))، ص 216.
96-  ((روزهاى خدا را به يادشان آور)) (ابراهيم / 2)
97-  ((از صبر و نماز يارى جوييد)) (بقره / 45)
98-  قال اءبوعبدالله عليه السلام : ان الشرك اءخفى من دبيب النمل و قال : منه تحويل الخاتم ليذكرالحاجة و شبه هذا معانى الاخبار، ص 379 ((باب نوادر المعانى )) حديث 1. بحارالانوار، ج 69 ص 96، ((كتاب الايمان الكفر)) ((باب مساوى الاخلاق )) حديث 9
99-  ص 9،پاورقى 1.
100-  ((كمال توحيد عبارت است از نفى صفات از او)) اصول كافى ، ج 1، ص 140، ((كتاب التوحيد))، حديث 6.
101-  وسائل الشيعه ، ج 5، ص 379، ((كتاب الصلاة )) ((ابواب صلوة الجماعة )) باب 4، حديث 2و 5.
102-  ((هيچ چيزى نيست ، مگر آن كه به حمد او تسبيح گويد، لكن شما تسبيح آنها را نمى فهميد)) (اسراء/ 44)
103-  ((چنانچه گفته مى شود: حق مرا دادى پس به من نيكى كردى و به من نيكى كردى پس حقم را دادى )).
104-  بحارالانوار، ج 89، ص 226، ((كتاب القرآن )) باب 29 حديث 3.محجة البيضاء ج 1 ص 338 عيوان اخبار الرضا، ج 1، ص 300 حديث 59، باب 28، حديث 59.
105-  ((اينك رسيدى (به من ) نام مرا ياد كن )) علل الشرايع ، ص 315، از حديث ((صلاة معراج ))
106-  جمله اى است كه بنا به روايت امام صادق عليه السلام بر كفن فرزند خود اسماعيل نوشت وسائل الشيعه ، ((كتاب الطهاره )) ((ابواب التكفين )) باب 29،
107-  در كتاب علم اليقين ، ج 2 ص 967 نيز قريب به اين مضمون وارد شده است .
108-  ((شما را امت ميانه قرار داديم )) (بقره / 143)
109-  (( قال ابوعبدالله عليه السلام : نحن الامة الوسطى و نحن شهداء الله على خلقه ... اصول كافى ، ج 1، ص 190 ((كتاب الحجة )) ((باب فى اءن الائمة شهداءالله على خلقه )) حديث 2.
110-  ((عن ابى جعفر عليه السلام ... الينا الغالى و بنا يلحق المقصر)) تفسير عياشى ج 1، ص 82، حديث 111.
111-  اسرار الشيعه و اطوارالطريقه و انوار الحقيقه ، ص 45 بحارالانوار، ج 84، ص 199 و 339،((كتاب الصلوة )) باب 81، 82 حديث 6، 19
112-  ((هيچ بنده اى نيست جز آن كه ناصيه اش (زمام اختيارش )به دست خداست ، همانا پروردگار من بر راه است )) (هود 56)
113-  ((به عدد نفسهاى آفريدگان به سوى خدا راههاست )) حديث منسوب به پيامبر(ص ) است . جامع الاسرار و منبع الانوار، ص 8، 95، 121. وشرح لاهيجى برگلشن راز، ص 153 نقد النصوص ، ص 185، منهاج الطالبين ، ص 221، الاصول العشرة ، ص 31.ك
114-  ((... آن گاه او را به پست ترين جايگاههاى پست بازگردانديم )) (تين /5)
115-  ((هر كه را بخواهد گمراه مى كند و هر كه را بخواهد هدايت مى كند)) (نحل /93،فاطر/8)
116-  قال اميرالمؤ منين عليه السلام فى القدر: الا ان القدر سر من سر الله و ستر من ستر الله . التوحيد، ص 383، ((باب القضاء و القدر...)) حديث 32.
117-  كتاب اربعين (شرح اربعين حديث ) از آثار اخلاقى و عرفانى حضرت امام (س ) است . كه در محرم 1358 هجرى قمرى نگارش يافته است و چاپ اخير آن توسط مؤ سسه تنظيم و نشر آثار حضرت امام با تصحيح و تحقيق انتشار يافته است .
118-  ((ما آل محمد جمعيت ميانه هستيم ، پيشى گيرنده به ما نمى رسد و پيرو از ما پيشى نمى گيرد)) اصول كافى ، ج 1، ص 101، ((كتاب التوحيد)) ((باب النهى عنه الصفة )) حديث 3
119-  ((بهترين اين امت جمعيت ميانه است دنباله رو به آن مى پيوندد و تندرو به سوى ايشان باز مى گردد.)) لسان العرب ، ماده ((نمط)) و مجمع البحرين ذيل كلمه ((نمط)) از على عليه السلام قسمت اول آن را نقل كرده اند. و بحارالانوار، جت 6 ص 178، ((كتاب العدل و المعاد)) ((باب مايعاين المؤ من و الكافر عند الموت )).
120-  ان موسى (ع ) لما ساءل ربه ان ينظر اليه ، نودى من الملاء الا الاءعلى : ما للتراب و رب الاءرباب . مصباح الهداية ، تاءليف عزالدين كاشانى ، ص 210. و مرصادالعباد، ص 28 كلمات مكنونه ، ص 12. شرح گلشن راز، ص 746 و 759. اسرار الحكم ، ص 23.
121-  ص 21، پاورقى 2
122-  شيخ بهاءالدين محمد حسين عاملى ، معروف به شيخ بهايى (953 - 103 ه‍ ق ) استاد و يگانه دوران بوده است وى شيخ الاسلام اصفهان بود ملاصدار و ملامحمدتقى مجلسى از شاگردان وى بوده اند: از آثاراوست : جامع عباسى و حواشى بر قواعد شهيد در فقه ، اسطرلاب و تشريح الافلاك در هيئت ، مشرق الشمسين ، حبل المتين ، اربعين ، الفوائد الصمدية و اسرار البلاغة .
123-  ((اگر (بخواهيد) نعمتهاى خدا را شماره كنيد نتوانيد كرد91 ابراهيم / 34 نحل / 18)
124-  (طه / 10، نمل / 7، قصص ، / 29)
125-  ص 19، پاورقى 1.
126-  بحارالانوار، ج 74، 21 ((كتاب الروضة )) ((باب مواعظ الله تعالى ))
127-  بحارالانوار 89، ص 289، ((كتاب القران )) باب 29، احاديث 37 و 39.
128-  ص 57، پاورقى 1
129-  تفسير صافى ، ج 5، 273. ذيل آيه شريفه ((عن النباءالعظيم ))
130-  ((از پيامبر صلى الله عليه و آله روايت شده كه به جابربن عبدلله انصارى فرمود: اى جابر، آيا برترين سوره اى را كه خدا در كتابش نازل فرموده به تو بياموزم ؟ جابر عرض كرد:آرى پدر و مادرم فداى تو باد اى رسول خدا. آن را به من بياموز. پس رسول الله سوره ((حمد)) ام الكتاب را به او تعيم داد و فرمود اى جابر آيا آگاهت نسازم از اين سوره ؟ عرض كرد: چرا پدرو مادرم فداى تو باد رسول الهل از آن مرا با خبر ساز. فرمود: آن شفاى هر دردى است جز مرگ .تفسير عياشى ، ج 1 ص 34، ((تفسير سوره حمد)) حديث 9. تفسيرالبرهان ج 1 ص 42 تفسير مجمع البيان ، ج 1 ص 17 و 18.
131-  مجمع البيان ، ج 1، ص 17
132-  تفسير عياشى 1، ص 34، حديث مجمع البيان ، ج 1 ص 17و 18
133-  سمعت ابا عبدلله (ع ) يقول : من لم تبراءه الحمدلم يبرئه الشيئى .تفسير عياشى ج 1، ص 35 حديث 10. بحارالانوار ج 89، ص 237 حديث 34 تفسير نورالثقلين ، ج 1 ص 4 حديث 7
134-  نامه اى گرامى از سليمان به من رسيده است و در آن چنين (گفته ) است بسم الله الرحمن الرحيم )) نمل 29 و 30
135-  عيون اخبار الرضا ج 1، ص 301، ((فى ما جاءعن الامام على بن موسى من الاخبار المتفرقه )) حديث 60 بحارالانوار ج 89، ص 227 ((كتاب القرآن ((باب فضائل سورة الفاتحة و تفسرها)) حديث 5.
136-  عن ابى عبدالله عليه السلام قال : لو قراءت الحمد على ميت سبعين مرة ثم ردت فيه الروح ما كان ذلك عجبا اصول كافى ، ج 4 ص 623، ((كتاب فضل القرآن )) ((باب فضل القرآن )) حديث 16
137-  قال رسول الله : ايما مسلم قراء فاتحة الكتاب اءعطى من الاءجر كانما قراءثلثى القرآن تفسير مجمع البيان ، ج 1، ص 17، جامع الاخبار، ص 49.بحارالانوار ج 89، ص 259 ((كتاب القرآن )) ((باب فضائل سورة الفاتحة و تفسيرها،)) حديث 52
138-  عن اءبى بن كعب انه قال : قراءت على رسول الله (ص ) فاتحة الكتاب ، فقال : والذى نفسى بيده ما اءنزل الله فى التواراة لا فى الاءنجيل ولا فى الزبور ولا فى القرآن مثلها، هى ام الكتاب هى السبع المثانى ، و هى مقسومة بين الله و بين عبده و لعبده ماساءل . تفسير مجمع البيان ج 1، ص 17 بحارالانوار، ج 89 ص 259 ((كتاب القران )) ((باب فضائل سورة الفاتحة ، حديث 52))
139-  التفسير الكبير، 1، ص 184
140-  ان ملكا نزل عليه قال : ان الله يبشرك بسورتين ، كم يعطهما نبيا قبلك : فاتحة الكتاب ، و خواتيم سورة البقرة و مستدرك الوسائل ، ج 4، ص 33، ((كتاب الصلاة )) ((ابواب قراءة القرآن )) باب 44 حديث 3
141-  مجمع البيان ، ج 1، 18
142-  محمد بن على بن محمد عربى (560 - 638 ق ) بزرگترين عارف قرن هفتم و از عارفان بزرگ قرون اسلامى است وى به ((ابن عربى )) ((محيى الدين ))، ((شيخ اكبر)) شهرت دارد. در آثارش مانند فتوحات مكيه آيات قرآن را به سبك عرفانى تفسير كرده است .
143-  ملا عبدالرزاق بن جمال (جلال ) الدين كاشانى ، مكنى به ((ابوالغنائم )) و ملقب به ((كمال الدين )) از مشاهير عارفان قرن هشتم هجرى است مطالب تفسير وى را در اثر او به نام تاءويل الايات يا تاءويلات القرآن مى توان يافت .
144-  سلطان محمدبن حيدر الجنابذى الخراسانى ، تفسير وى به نام بيان السعادة فى مقامات العبادة پر از مطالب رمزى همراه مباحث فلسفى مى باشد اين اثر وى در چهار مجلد در سال 1342 ه‍ ش در چاپخانه دانشگاه تهران به چاپ رسيده است .
145-  طنطاوى بن جوهرى مصرى (1287 - 1358 ق ) از دانشمندان مصر و اساتيد دارالعلوم قاهره بوده است تفسير وى به نام الجواهر تفسيرالقرآن الكريم مى باشد وى در تفسيرش به بيان احكام مورد نياز مسلمانان و اخلاق پرداخته است ولى مهمترين ويژگى اين تفسير مباحث علمى آن است كه حدو 750 آيه از قرآن را با مطالب علوم طبيعى تطبيق كرده است .
146-  سيد بن قطب بن ابراهيم ، متفكر اسلامى مصرى در قرن 14 هجرى ، نويسنده و مدرش عربى در مصر مى باشد وى عضو گروه ((اخوان المسلمين )) بوده و رياست روزنامه آن را به عهده داشته است سيد قطب توسط حكومت جمال عبدالناصر دستگير و زندانى و سپس اعدام گرديد. آثار متعددى در زمينه قرآن دارد مانند: التصوير الفنى فى القرآن ، مشاهد القيامة فى القرآن و تفسير فى ظلال القرآن كه در آن بيشتر به مباحث اجتماعى پرداخته است .
147-  مجمع البيان فى تفسيرالقرآن ، تاءليف ابوعلى فضل بن حسن بن فضل طبرسى (472 - 578 يا 551) مفسر و فقيه بزرگ شيعه در قرن ششم هجرى است وى در تفسير گرانقدر خود به بحثهاى ادبى و قرائات و نقل اقوال مفسرين و بيان مراد آيات قرآن پرداخته است .
148-  عن النبى (ص ): من فسر القرآن براءيه فليتبواء مقعده من النار. (( هر كس قرآن را به راءى خود تفسير كند، جايگاه او در آتس است )) تفسير صافى ، ج 1، ص 35، المدمة لخامسة .
149-  عبارت بسم الله الرحمن الرحيم ، مركب از جار و مجرور (ب‍ - اسم ) و مضاف اليه (الله ) و توابع آن (رحمن ، رحيم ) است . طبق اساليب كلام عرب جار و مجرور براى تكميل جمله و اتمام معنا مى آيد و بايد به فعل يا كلمه اى ديگر تعلق گيرد، اين متعلق ممكن است اسم يا فعل ، مقدم يا مؤ خر و مخذوف يا مذكور باشد مفسرين در اين آيه بحثهاى مفصلى مطرح كرده اند؛ برخى متعلق مذكور را فعلى مؤ خر در تقدير گرفته اند مانند: بسم الله اقراء يا بسم الله اءتلو.(تفسير كشاف ) برخى آن را اسم مؤ خر گرفته اند: بسم الله اتبداء كل شى ء(تفسير فخر رازى ) و برخى فعل مقدم : ابداء يا اقراء يا قولوا بسم الله (تفسير تبيان ). بعضى از متحققين نيز متعلق آن را معنايى كه از مجموع آيات سوره بعد حاصل مى شود دانسته اند باسمك اءظهرلك العبودية .
150-  پيامبر(ص ) فرموده اند: ما عبدناك عبادتك و ما عرفناك حق معرفتك ((ما آنگونه كه شايسته عبادت تو است تو را عبادت نكرده ايم و آنگونه كه شايسته معرفت تو است تو را نشناخته ايم )) مرآة العقول ، ج 8، ص 146، ((كتاب الايمان والكفر)) ((باب الشكر)) شرح حديث 1.
151-  اشاره به امام به اشكالات و دلايل حكماى الهى بر رد فضاى نامتناهى است . شرح الاشارات و التنبيهات ، ج 3، نمط اول شرح منظومه ، غررفى اثبات تناهى الابعاد .شرح مختصر منظومه ، شهيد مطهرى ، ج 2، ص 227.
152-  ص 63، پاورقى 2.
153-  تفسير كشاف ، ج 2، ص 451 ذيل آيه 44 اسراء تفسير كبير فخر رازى ج 20، ص 219 ذيل آيه فوق
154-  بحارالانوار، ج 61، ص 27، ((كتاب السماء والعالم )) ((باب عموم احوال الحيوان و اصنافها)) حديث 8.
155-  ص 5، پاورقى 1.
156-  ((خداوند آسمانها را روشن مى سازد))
157-  هر چه در آسمانها و زمين است او را تسبيح مى كنند. (حشر/ 24)
158-  ((من )) براى صاحبان عقل مى آيد و ((ما)) براى تمام اشيا و در آيه مباركه ((ما)) آمده است كه دلالت بر تسبيح همه موجودات دارد نه فقط موجوداتى كه داراى عقل و انديشه هستند.
159-  (اى رسول )چون تو تو تير افكندى نه تو بلكه خدا تير افكند)) (انفال / 17)
160-  ان الذين يبابعونك انما يبايعون الله (فتح / 10)
161-  على عليه السلام در ضمن مواعظ خود به نوف بكالى مى فرمايد: اجتنب الغيبة فانها ادام كلاب النار ((از غيبت دورى كن زيرا كه آن نانخورش سگ هاى آتش است )) وسائل الشيعة ج 8، ص 599، ((ابواب احكام العشرة )) باب 152، حديث 13. و اربعين ، امام خمينى ، حديث 19.
162-  يعنى يك بار بلعيدن انجام نمى پذيرد و پايان كند، بلكه دائما بلعيدن تكرار مى شود.
163-  اشاره به مسئله تجسم اعمال و صفات و ملكات انسانى است كه در عوالم برزخ و قيامت بروز مى كند براى اطلاع بيشتر شواهد الربوبية صدرالمتاءلهين ، ص 329، ((الشاهد الثالث )) ((الاشراق السابق )) اربعين ، امام خمينى ، شرح احاديث 1، 4، 7، 19، 27.
164-  بحارالانوار، ج 2، ص 32 ((كتاب العلم )) باب 9،حديث 22 از رسولخدا(ص ) غررالحكم و دررالكلم ، ج 5، ص 194، حديث شماره 7946، از على عليه السلام
165-  ص 146 پاورقى 1
166-  ((حيثيت )) خصوصيتى است كه در شى ء مورد بررسى و مطالعه لحاظ مى گردد، مثلا ماهيت انسان را از آن حيث كه تحت عنوان كلى حيوان است در نظر مى گيريم وقتى ((تمام حيثيت )) مراد است كه از همه جهات و... در نظر گرفته شود نه خصوصيت و جهتى غير از خصوصيات و جهات ديگر.
167-  ص 18، پاورقى 1
168-  اقوال در پيرامون ((بسم الله الرحمن الرحيم )) مختلف است ، مهمترين آنها چنين است :
1 - گروهى معتقدند كه اين نه آيه اى از سوره حمد است و نه هيچيك از ديگر سوره هاى قرآن .
2 - عده اى قائلند آيه اى از اول سوره حمد و ديگر سوره هاست ، و هر كس آن را ترك كند 113، آيه از قرآن را رها كرده است .
3 - دسته سوم آن را آيه اول سوره حمد مى دانند ولى جزء ديگر سوره ها نمى شناسند.
4 - عده اى هم آن را آيه اول سوره حمد مى دانند و در ديگر سوره ها آن را جزء آيه اول مى شمرند بدين معنا كه بسم الله الرحمن الرحيم با عبارت پس از خود يك آيه مى شو الخلاف ، ج 1، ص 102، ((كتاب الصلاة )) ص 40 به بعد. تفسير كشاف ، ج 1، ص 24، و 25، تفسير تبيان ، ج 1 تفسير كبير ج 1 ص 25، تفسير الميزان ، ج 1، ص 17 و 18.
169-  اسمى كه با الف و لام جنس همراه شود گاه صرف ماهيت و حقيقت را مى فهماند مانند كلمه ((الحمد)) در آيه ((الحمدالله ...)) كه بنابر يكى از اقوال ، به طبيعت و حقيقت حمد اشاره دارد، و گاه ماهيت را از اين نظر كه در ضمن افرادى متحقق است مى فهماند، البته در ضمن تمامى افراد و نه بعضى از آنها، مانند، ((الانسان لفى خسر)) اين جا مراد اين نيست كه ماهيت انسانى يا برخى از افراد در خسران هستند، بلكه منظور آن است كه افراد انسان همگى زيانكارند و مراد از استغراق نيز همين نحو شمول و فراگيرى است .
170-  ص 9پاورقى 1.
171-  ابن فنارى در تعريف وجود مطلق مى گويد: ((وجود محض كه عارى از هرگونه كثرت و تركيب ، صفت و نعت ، اسم و رسم ، حكم و نسبت است ، نه كلى است و نه جزيى ، نه خاص است و نه عام ، بكله مطلق از همه قيود حقى قيد اطلاق ، زيرا محض به معنى خالص از هر چيزى است و اين وجود خالص و مبراست از هر اعتبارى و قيدى )) و وجود متعين ، وجود مقيد است و داراى حد لذا هر حمدى كه از ما صادر شود چون وجود مقيد و محدود هستيم ، و معرفت ما نيز از حق ، معرفت به مظاهر حق (وجودهاى متعين و محدود) نه خود حق (وجود مطلق ) مى باشد، همه حمدها براى وجود متعين واقع مى شود نه وجود مطلق .
172-  ص 16، پاورقى 2.
173-  ص 17، پاورقى 4.
174-  ((هر كه هجرت كنا به سوى خدا و پيغمبر او از خانه خويش درآيد، آن گاه مرگ او فرا رسد پاداش و اجر وى بر خداست .)) (نساء/ 100)
175-  كلمات مكنونه ، ص 138.
176-  اسرارالشريعة و اطوارالطريقة و انوارالحقيقة ، ص 177.
177-  تمام بيت مولوى چنين است :
مادر بتها بت نفس شماست
زانكه آن بت مادر وين بت اژدهاست .
178-  اشاره به حديث پيغمبر خدا(ص ) است كه در استقبال مجاهدين بيان فرمودند: مرحبا بقوم قضواالجهاد الاءصغر و بقى عليهم الجهاد الاءكبر فقيل : يا رسول الله ماالجهادالاءكبر؟ قال : جهاد النفس . ((آفرين باد بر گروهى كه جهاد كوچكتر را به جاى آوردند و جهاد بزرگتر براى آن ها باقى مانده است گفته شد؛ اى فرستاده خدا جهاد بزرگتر چيست ؟ فرمودن جهاد نفس .)) فروع كافى ، ج 5، ص 12 ((كتاب الجهاد)) ((باب وجوه الجهاد)) حديث 3.
179-  بحارالانوار، ج 39(ص )1-2، ((تاريخ اميرالمؤ منين ،)) باب 70، حديث 1 السيرة الحلبية ، ج 2، ص 642، المستدرك ، ج 3، ص 32.
180-  عن ابى عبدالله عليه السلام قال : قال رسول الله (ص ) اءفضل الناس من عشق البادة فعانقها و اءحبها بقلبه و با شرها بجسده و تفرع لها، فهو لايبالى على ما اءصبح من الدنيا على عسر اءم على يسر . ((امام صادق عليه السلام فرمود كه آن دست به گردن شو و آن را با قلبش دوست بدار و با تن خود انجام دهد و براى آن از (امور ديگر) فارغ شود چنين شخصى باكى ندارد كه زندگانى دنيايش به سختى يا به آسانى گذرد)) اصول كافى ، ج 3، ص 131، ((كتاب الايمان و الكفر)) ((باب العبادة )) حديث 3.
181-  ((همانا دوزخ فراگير كافران است )) (توبه / 49)
182-  ملكوت در اصطلاح به عالم ارواح و عالم غيب و عالم معنى گفته مى شود به عبارت ديگر در سلسله مراتب عوالم وجود پايين ترين عوالم را عالم طبيعت (ملك ، ظاهر) مى نامند و مرتبه بعدى و باطن آن را عالم ملكوت مى گويند كه عالم ارواح و غيب و معنى است .
183-  ((آنچه نزد شماست فانى و نابود مى شود و آنچه نزد خداست ماندنى است )) (نحل / 96)
184-  نهج البلاغة ، نامه 45.
185-  نهج البلاغة ، ص 1138، حكمت 126.
186-  ص 19، پاورقى 1.
187-  ص 19، پاورقى 4.
188-  ((خداوند است كه هنگام مرگ ، ارواح خلق را مى گيرد)) (زمر/42)
189-  ((و هنگامى كه تيرانداختى تو نينداختى )) (انفال /17)
190-  تجلى ظهورى بر دو نوع است : عام و خاص ، عام را تجلى رحمانى نامند و عبارت است از افاضه وجود بر تمامى موجودات كه در اين تجلى همه موجودات مساويند، و تجلى خاص را تجلى رحيمى گويند و عبارت است از فيضان كمالات وجود بر موجودات و افاضه كمالات معنويه بر مؤ منان و صديقان . امام خمينى (س ) در شرح دعاى سحر مى فرمايند: ((رحمت رحمانيت مقام بسط وجود است و رحمت مقام بسط كمال وجود است به رحمت رحمانيت وجود ظهور پيدا مى كند و به رحمت رحيميت هر وجود به كمال معنوى و هدايت باطنى مى رسد)).
و همچنين رحمان و رحيم ذاتى و فعلى خواهند بود، قيصرى در فصل دوم مقدمه شرح فصوص گويد: هرگاه حقيقت وجود با تعينى از تعينات صفات كماليه اخذ شود اسم ذاتى است و اگر همين حقيقت وجود با تجلى خاصى از تجليات الهيه اخذ شود اسم فعلى است )) امام خمينى در شرح دعاى سحر مى فرمايند: ((رحمانيت و رحيميت يا فعلى است يا ذاتى ، خداوند تعالى داراى رحمت رحمانيت و رحيميت ذاتى است و آن تجلى ذات است بر ذات ظهور صفات و اسماء او و لوازم آنها از اعيان ثابته به ظهور علمى و كشف تفصيلى در عين علم اجمالى در حضرت واحديت است همچنان كه داراى رحمت رحمانيت و رحيميت فعلى است و آن تجلى ذات است در لباس افعال به گسترش فيض ‍ و كمال آن بر اعيان و اظهار آنها مطلق غايت كامله و نظام اتم )) بنابراين در احتمال اول رحمان و رحيم تجلى فعلى مى شود و در احمال رحمانيت و رحيميت ذاتى مى گردد.
191-  فلسفه اعلى ، حكمت متعاليه است كه صدرالمتاءلهين آن را بنيان گذاشته است .
192-  قال النبى (ص ): ان للقرآن ظهرا و بطنا و لبطنه بطن الى سبعة اءبطن . ((همانا براى قرآن ظاهر و باطنى است و براى باطن هم تا هفت بطن است )) تفسير صافى ، ج 1، ص 31، مقدمه چهارم . و احاديث 1 و 2 و 8 و 10 همين مقدمه .
193-  ((آيا در آفرينش شتر نمى نگرند كه چگونه آفريده شده است )) (غايشه / 17)
194-  ((پروردگارا سينه من بگشاى و كار مرا آسان گردان و گره از زبان من باز كن )) (طه / 25 - 27)
195-  ولما جاء موسى لميقاتنا و كلمه ربه قال رب ارنى انظر اليك ، قال : لن ترانى ولكن انظر الى الجبل فان استقر مكانه فسوف ترينى فلما تجلى ربه للجبل جعله دكا و خر موسى صعقا فلما سبحانك تبت اليك و اءنا اول المؤ منين . ((و چون موسى به وعده گاه ما آمد و پروردگارش با او سخن گفت ، موسى عرض كرد: پرودرگارا خودت را به من بنما كه تو را اگر به جاى خويش برقرار ماند پس مرا توانى ديد، و همين كه پروردگارش بر آن كوه جلوه كرد آن را متلاشى و هموار كرد و موسى بيهوش افتاد و چون به خود آمد گفت : منزهى تو، سوى تو باز مى گرددم كه من مؤ من نخستينم )) (اعراف / 143)
196-  تمام بيت اين است :
من گنگ خواب ديده عالم تمام كر
من عاجزم زگفتن و خلق از شنيدنش
197-  زيد شحام گويد كه قتاده بن دعامة خدمت امام باقر عليه السلام رسيد حضرت به او فرمودند: آيا تو فقيه اهل بصره هستى ؟ قتاده عرض كرد: چنين گمان مى كنند. سپس حضرت فرمود: خبردار شده ام كه تو قرآن تفسير مى كنى ؟ قتاده جواب داد: آرى حضرت فرمودند: آيا قرآن را از روى علم و آگاهى تفسير مى كنى يا بر پايه جهل و نادانى ؟ گفتگوى آنان ادامه پيدا كرد تا آن جا كه حضرت فرمودند: ويحك يا قتادة انما يعرف القرآن من خوطب به . ((واى بر تو اى قتاده ، جز اين نيست كه قرآن را فقط آن كسى كه مورد خطاب آن قرار گرفته مى شناسد)) بحارالانوار ج 46، ص 349، ((تاريخ الامام محمد الباقر)) باب 20، حديث 2.
198-  تمام آيات : وانه لتنزيل رب العالمين نزل به الروح الامين على قلبك لتكون من المنذرين . ((و اين قرآن نازل شده از پروردگار جهانيان است ، آن را روح الامين بر قلب تو نازل كرده تا از بيم دهندگان باشى )) (شعراء/ 192 - 194)
199-  ((اين (قرآن ) را در شب قدر نازل كرديم )) (قدر/1)
200-  ((همانا من خدايم )) (طه / 14)
201-  الجامع الصغير، ج 2، ص 144، بدون كلمه ((مثل ))
202-  تمام بيت شيخ بهايى چنين است :
علم رسمى سربه سر قيل است و قال
نه از او كيفيتى حاصل و نه حال
203-  قال النبيب (ص ): ان لله سبعين اءلف حجاب من نور و ظلمة . ((پيامبر فرمود: همانا براى خداوند هفتاد هزار حجاب از نور و ظلمت است )) مرصاد العباد ص 171، بحارالانوار، ج 55، ص 45، ((كتاب السماء و العالم )) باب 5، ذيل حديث 13
204-  اقتباس از اين بيت مولوى در ((مثنوى )) است :
ماعمهابيهم هستى ها نما
تو وجود مطلق و هستى ما
205-  دعاى عرفه حضرت سيدالشهداء، عليه السلام ، اقبال الاعمال ، ص 349
206-  (سباء/46)
207-  عن ابى عبدالله عليه السلام قال : راءس كل خطيئة حب الدنيا، اصول كافى ج 4، ص 2 ((كتاب الايمان و الكفر)) ((باب حب الدنيا و الحرص عليها)) حديث 1، اصول كافى ج 3، ص 197، ((كتاب الايمان و الكفر)) ((باب ذم الدنيا و الزهد فيها)) حديث 11، بحارالانوار، ج 7، ص 1 و ج 74، ص 178.
208-  در نوار ((پاك )) شنيده مى شود
209-  ((گاه دلم را كدورتى مى پوشاند و من به راستى هر روز هفتاد بار از خداوند درخواست آمرزش مى كنم .)) مستدرك الوسائل ، ج 5، ص 320 ((كتاب الصلاة )) ((ابواب الذكر)) ((باب 22))، حديث 2
210-  اقبال الاعمال ، اعمال ماه شعبان ، ص 685، مصباح المتهجد و سلاح المتعبد ص 374، بحارالانوار، ج 91، ص 97-99((كتاب الذكر و الدعاء)) باب 32، حديث 12.
211-  قال : ان اءعربيا قام يوم الجمل الى اءميرالمؤ منين عليه السلام قال : يا اميرالمؤ منى اءتقول : ان الله واحد؟ قال : فحمل الناس عليه ، قالوا: يا اءعرابى اءماترى فيه اميرالمؤ منين من تقسم القلب ، فقال اميرالمؤ منين عليه السلام : دعوه فان الذى يريده الاءعرابى هوالذى نريده من القوم . ((شرح بن هانى نقل مى كند كه در روز وقوع جنگ جمل يك عرب بيابان نشين در برابر اميرالمؤ منين عليه السلام ايستاد و گفت : آيا مى گويى خداوند يكى است ؟ در اين حال مردم به او هجوم آوردند و گفتند: اى مرد مگر نمى بينى اميرالمؤ منين پريشان خاطر است ؟ آن گاه اميرالمؤ منين فرمود: او را رها كنيد، آنچه اين عرب صحرانشين از ما مى خواهد، همان است كه ما از اين مردم مى خواهيد)) توحيد، شيخ صدوق ، ص 83، ((باب معنى الواحد و التوحيد و الموحد)) حديث 3
212-  سيد احمد پسر حاجى ميرقاسم (1296- 1324 ه‍ق ) مورخ و زبانشناس معاصر كه با تصوف و عرفان سخت مخالف بود او با برخى از عقايد و معارف دينى مخالفت مى كرد و آنها را از دين نيم دانست وى از به كار بردن لغات عربى دورى مى جسب و در برابر آن ها لغت و اصطلاحات و تركيباتى از ريشه فارسى ساخته بود و خود آنها را به كار مى برد از آثار اوست : تاريخ مشروطيت ، تاريخ هجده ، ساله آذربايجان ، بهاييگرى ، شيعه گرى ، ورجاوند بنياد.
213-  ((بگو اگر دعايتان نباشد، پروردگار من اعتنايى به شما ندارد)) (فرقان / 77)
214-  ((مرا بخوانيد تا شما را اجابت كنم )) (غافر/ 60)
215-  ((او اول و آخر و پيدا و نهان هست )) (حديد/ 3)
216-  ((من نقطه زير حرف با هستم )) مشارق انواراليقين فى اءسرار اميرالمؤ منين ، ص 21
217-  ((اوست خدايى كه جزا و خدايى نيست ، داناى غيب و شهود است و او رحمان و رحيم است . اوست خدايى كه جز او خدايى نيست ، بدانيد كه او پادشاه پاك ، بى خلل ، ايمنى بخش ، مراقب ، نيرومند، مقتدر، عظيم است . خداى يكتا از آنچه با او شريك مى سازند منزه است ، وى خداى آفريننده ، موجد، صورتگر است ...))
218-  صرف الوجود مفهوم وجود است با قطع نظر از اين كه بر ماهيتى عارض شود، در مقابل وجود خاص و وجود مقيد. و به عبارت ديگر صرف از هر چيزى ، خود آن چيز است بدون هرگونه صفت و قيدى كه به آن خصوصيت و ويژگى بدهد.
219-  مصرع دوم اين بيت مولوى است :
ما عدمهاييم هستى ها نما
تو وجود مطلق و هستى ما
220-  ((صرف وجود، همه چيز است و هيچ يك از آنها نيست )) الاسفارالاربقه ، ج 6، ص 110 - 118، ((سفر سوم )) ((موقف اول )) فصل 12.
221-  ((بگو خدا را بخوانيد يا رحمان را بخوانيد، هر كدام را بخوانيد نامهاى نيكو از اوست )) (اسراء/ 110)
222-  گوينده سخن ابوسعيد ابوالخير بود. نامه دانشوران ناصرى ، ج 3، ص 187
223-  ((در خانه جز او كسى نيست )) برگرفته از اين بيت شيخ بهايى :
خوانده در گوش او در و ديوار
ليس فى الدار غيره ديار
امثال و حكم ، ج 3، ص 1374.
224-  ((تا قلب من به آن آرام گيرد)) (بقره / 260) و براى اطلاع از مقام اطمينان آداب الصلاء، امام خمينى (س )، ص 16-19. شرح منازل السائرين ، ص 254-255، ((قسم دهم )) باب التحقيق .
225-  (طه /9)
226-  اشاره است به روايت امام صادق عليه السلام كه مى فرمايد: ان اءمرنا سر فى سر و سر مستسر و سر لايفيد الاسر على سر و سر مقنع بسر . ((همانا امر ما سر در سر است سر بسيار پنهان و سرى كه جز سر بهره ندهد و سرى بر روى سرى و سر پوشيده به سر)) بصائر الدرجات 1، ص 48.
227-  اقتباس از اين بيت مولوى در مثنوى است :
بار ديگر از ملك پران شوم
آنچه در وهم نايد آن شوم .
228-  ص 17 , پاورقي 4·
229-  حسين بن عبدالله بن سينا( حوالى 37 - 427 يا 428 ق ) مشهور به ((ابوعلى سينا)) و ((شيخ الرئيس )) از بزرگان حكماى اسلامى است كه به تمامى علوم زمان خود آشنا و مسلط بوده است . كتابهاى فراوانى در زمينه هاى مختلف تاءليف كرده است ، مانند: الاشارات و التنبيهات ، الشفاء، النجاة من الغرق فى بحر الضلالات ، المبداء و المعاد، القانون .
230-  شرح الاشارات والتنبيهات ، نمط دهم ، ج 3، ص 418.
231-  ص 139، پاورقى 1.
232-  تمام بيت حافظ اين است :
نقد صوفى نه همه صافى و بى غش باشد
اى بسا خرقه كه مستوجب آتشباشد
233-  ((و او با شما است هر كجا باشيد)) (حديد/ 4)
234-  ص 53، پاورقى 1.
235-  مصرع اول اين بيت مولوى است :
چون كه بى رنگى اسير رنگ شد
موسى اى با موسى اى در جنگ شد.
236-  تمام بيت حافظ اين است :
غلام همت آنم كه در زير چرخ كبود
از آنچه رنگ تعلق پذيرد آزاد است .
237-  ((خدايا كمال بريدگى از خلق به سوى خودت را به من ببخش ، و ديده دلمان را با روشنايى نگاهش به سوى تو، نورانى فرما، تا جايى كه ديدگان دلها پرده هاى نور را ديده و به معدن تو رسد، و روانهايمان به عز قدس تعلق يابند)) اقبال الاعمال ، ص 687. مصباح المجتهد و سلاح المتعبد، ص 374.
238-  ((خدايا من را از آنان قرار ده كه صدايشان زدى پس اجابت كردند، و به ايشان نظر كردى پس در برابر جلال تو مدهوش گشتند)).
239-  سمعت اءميرالمؤ منين عليه السلام : اءنا عين الله و اءنا يدالله و اءنا جنب الله و اءنا باب الله . هاشم بن ابى عماره گويد: ((از اميرالمؤ منين شنيدم كه مى فرمود: منم چشم خدات منم دست خدا، منم جنب خدا، منم درب خدا،)) اصول كافى ، ج 1، ص 199، ((كتاب التوحيد))، ((باب نوادر)) حديث 8.
240-  قال ابوعبدالله عليه السلام ... و هو تقع فى يد الرب تبارك و تعالى قبل اءن تقع فى يد العبد ((صدقه در دست پروردگار تبارك و تعالى قرار مى گيرد پيش از آن كه در دست بنده قرار گيرد)) فروع كافى ، ج 4، ص 3، ((كتاب الزكاة )) ((باب صدقة الليل ))، حديث 3،
241-  حضرت امام (س ) با دست خود را بالا قرار دادن به اين حالت اشاره مى كنند.
242-  ((فرقى بين تو و آنها (نشانه هاى تو) نيست مگر آن كه آنان بندگان و آفريدگان تو هستند و اداره امور آنها به دست توست )) (اقبال الاعمال ، ص 646، ((دعاهاى هر روز ماه رجب ))
243-  اصول كافى ، ج 1، ص 93،((كتاب التوحيد)) ((باب النسبة )) حديث 3
244-  شيخ محمد بهارى (متوفى 1325 ق ) اهل بهار همدان و از سرآمد شاگردان عارف بزرگ ملاحسينقلى همدانى است
245-  امام باقر عليه السلام ميفرمايند:... و لعل النمل الصغار تتوهم اءن لله زبانيتين فانهما كمالها، و تتصور اءن عدمها نقصان لمن لايكونان له ((و چنين گمان كند مورچه كوچك كه براى خدا دو شاخك است و اين دو كمال است و تصور مى كند هركس آن دو را نداشه باشد براى او نقص است )) المحجة البيضاء، ج 1، ص 219 - 220
246-  (مورچه اى گفت :) ((اى موران همه به خانه هاى خود درآييد، مبادا سليمان و سپاهش ندانسته شما را پايمال كنند، پس خنده كننده اى از سخن مور لبنخند زد))(نمل / 18 - 19
247-  ((من به چيزى كه تو آگاه نشدى خبر يافتم )) (نمل / 22)
248-  (من آن را براى تو مى آوردم ) ((پيش از آن كه چشمت را بهم بزنى )) (نمل / 40)
249-  ميرزا على اكبر يزدى (متوفاى 1344 ه‍ق ) از شاگردان حوزه فلسفه و عرفان تهران بود، در اواخر عمر در قم اقامت گزيده و به تدريس فلسفه پرداخت در رياضيات تبحر فراوان داشت ، حضرت امام خمينى نيز مدتى از درس او بهره گرفته اند.
250-  آيت الله سيد محمد تقى خوانسارى (1305 - 1371 ه‍ ق ) تحصيلات خود را در خوانسار و نجف و قم به انجام رسانيد وى از مراجع شيعه و اساطيد حوزه علميه قم پس از مرحوم حاج شيخ عبدالكريم حايرى بشمار مى رود. وى در جنگ عراق عليه انگليس شركت كرد و در پايان نبرد دستگير و تبعيد شد.
251-  ميرزا محمد تقى اشراقى (1313 - 1368 ه‍ ق ) فرزند مرحوم عالم بزرگ ميرزا محمد ارباب بود، از پدر و شيخ ابوالقاسم كبير قمى و آية الله حايرى استفاده كرد و به مرتبه اجتهاد رسيد وى در خطابه كم نظير و فوق العاده بود تفسير سوره يوسف و تفسير ((ن و القلم )) از آثار مطبوع اوست .
252-  آيت الله سيد احمد خوانسارى (1309 - 1405 ه‍ق ) از مراجع تقليد پس از مرحوم آيت الله بروجردى مى باشد، وى در خوانسار و نجف و قم تحصيل كرده است و با درخواست مردم تهران و فرمان مرحوم آيت الله بروجردى در تهران اقامت گزيد و به تدريس و ارشاد پرداخت از آثار اوست : جامع المدارك فى شرح مختصرالنافع .
253-  ميرزا محمد على فرزند محمد جواد حسين آبادى اصفهانى شاه آبادى (1292 - 1369 ه‍ق ) فقيه ، اصولى ، عارف و فيلسوف برجسته قرن به پايان برد ابتدا در سامرا و سپس در قم و تهران به تدريس پرداخت و در بين سالهاى 1347 - 1354 ق حضرت امام خمينى (س ) از درس عرفان و اخلاق ايشان بهره برد از آثار اوست : شذرات المعارف ، الانسان و الفطره ، القرآن و العترة ، الايمان و الرجعة ، منازل السالكين ، حاشيه بر كفاية .
254-  بحارالانوار، ج 23، ص 117
255-  من لا يحضره الفقيه ، ج 2، ص 370 - 375، ((باب ما يجزى من القول عند زيارة جميع الائمة عليهم السلام حديث 2
256-  (نجم /9)
257-  بحارالانوار، ج 26، ص 6، ((كتاب الامامة )) ((باب نادر فى معرفتهم صلوات الله عليهم بالنوارانية )) حديث 1
258-  ص 57، پاورقى 1
259-  در بحار الانوار، ج 16، ص 118، ((تاريخ نبينا)) باب 6، حديث 44 از پيامبر(ص ) روايت شده است : ((نحن الاخرون السابقون )).
260-  (روم / 20)
261-  (انعام / 59)
262-  مستدرك الوسائل ، ج 4، ص 158، ((كتاب الصلاة )) ((ابواب القراءة فى الصلاة )) باب 1، حديث 5 و 8 و وسائل الشيعه ، ج 4، ص 732، ((كتاب الصلوة 8 ((ابواب القراءة فى الصلوة )) باب 1، حديث 1
263-  ص 57، پاورقى 1.
264-  ميرزا جواد بن ميرزا شفيع ملكى تبريزى (1343 ق ) فقيه و عالم بزرگ اخلاق ، ساليانى در نجف اشرف از عارف مشهور ملاحسينقلى همدانى درس سلوك و اخلاق فرا گرفت و فقه و اصول را در محضر حاج آقا رضا همدانى و ديگران آموخت ، در سال 1320 ق به ايران بازگشت و در قم ساكن گرديد از آثار اوست : اسرارالصلاة ، المراقبات ، رساله لقاءالله .
265-  اسرارالصلاة ، ص 230.
266-  ص 3، پاورقى 1
267-  ص 23، پاورقى 4
268-  ص 23، پاورقى 3
269-  ص 23، پاورقى 5.
270-  داوود بن محمود قيصرى (751 ه‍ ق ) از بزرگان عرفان و تصوف مى باشد شرح وى بر فصوص يكى از مهمترين شرح هاى فصوص الحكم است از آثار ديگر او مى توان نهاية البيان فى دراية الزمان ، تحقيق ماءالحياة و شرح تائيه ابن فارض را نام برد.
271-  شرح فصوص ، ص 20 - 26
272-  اقبال الاعمال ، ص 707، ((دعاى كميل در نيمه ماه شعبان ))
273-  صحيح مسلم ، ج 2، ص 596، ((كتاب التوبة )) باب 4، حديث 19
274-  اسرار الصلواة ، 218
275-  (اسراء/ 110)
276-  (اسراء/ 1 - 2)
277-  (بقره / 163).
278-  ((اى خردمندان ، در قصاص براى شما زندگانى است )) (بقره / 179)
279-  ((و رحمت من همه موجودات را فراگرفته اس )) (اعراف / 156)
280-  ((گويند) پروردگارا علم و رحمت تو همه عالم را فرا گرفته است )) (غافر / 7)
281-  ص 3، پاورقى 1
282-  ((همانا پيامبرى از خودتان براى شما آمد كه سنگين است بر او گمراهى شما و (در نجات شما) حريص است و به مؤ منان مهربان و دلسوز است )) (توبه / 128)
283-  ((اى رسول ما) نزديك است جان خود را از دست دهى از اين كه آنها ايمان نمى آورند)) (شعراء/ 3)
284-  ((اى رسول ما) نزديك است جان خود را از غم و اندوه ايمان نياوردن آن ها به اين قرآن از دست بدهى )) (كهف / 6)
285-  ص 16، پاورقى 2.
286-  ((و نوح عرض كرد: خدايا، هيچيك از كافران را در روى زمين زنده مگذار، آخر آن ها را باقى گذارى بندگانت را گمراه ميكنند و فرزندى جز فاجز و كافر به دنيا نمى آورند)). (نوح / 26 و 27).
287-  (غافر / 16)
288-  بحارالانوار، ج 6، ص 326، و 328، 329، ((كتاب العدل و المعاد)) باب نفخ الصور و فناءالدنيا)) احاديث 3 و 7 و 14.
289-  (انبياء/ 104)
290-  (فجر / 27)
291-  (اعراف / 29)
292-  ((رو به سوى كسى كردم كه آسمان و زمين را آفريد، در حاليكه ميانه رو و مسلمان هستم و از مشركان نيستم .)) (انعام / 79)
293-  اشاره است به آيه 18 از سوره حشر: يا ايهاالذين امنوا اتقوالله ولتنظر نفس ما قدمت لغد واتقوالله ان الله خبير بما تعملون (اى مؤ منان خدا ترس شويد و هر كس بنگرد تا چه عملى براى فرداى خود پيش مى فرستد و از خدا بترسيد همانا او به آنچه انجام مى دهيد آگاه است )
294-  بحارالانوار، ج 7، ص 125، ((كتاب العدل والمعاد)) ((باب مواقف القيامة و زمان مكث الناس فيها)) حديث 1
295-  معانى الاخبار، ص 32، ((باب معنى الصراط))، حديث 2.
296-  معانى الاخبار، ص 35، ((باب معنى الصراط)) حديث 5.
297-  ص 43، پاورقى 5.
298-  ((آيا آن كس كه بر روى صورت خود راه مى رود با آن كس كه مستقيم راه مى رود كدام بهتر هدايت يافته اند)). (ملك / 22)
299-  اصول كافى ، ج 1، ص 432، ((كتاب الحجة )) باب فيه نكت و نتف من التنزيل فى الولاية )) حديث 91.
300-  بحارالانوار، ج 24، ص 15، ((كتاب الامامة )) ((باب انتم السبيل و الصراط...)) حديث 17.
301-  روضه كافى ، ص 288، حديث 434.
302-  (هود/56)
303-  علم اليقين ، ج 2، ص 971
304-  ((قسم به عصر، بدرستيكه همه انسانها در خسران هستند)) (عصر/1 و2)
305-  ص 166، پاورقى 1
306-  ص 227، پاورقى 1
307-  هود/56.
308-  ((خداوند سرپرست مؤ منان است ، آنان را از تاريكيها بيرون مى آورد و به نور داخل مى كند و آنان كه كافر شدند سرپرست هاى آن ها طاغوت است ، آنها را از نور به تاريكيها داخل مى نمايد)) (بقره /257)
309-  ص 231، پاورقى 1.
310-  ((همانا جهنم كافران را در برگرفته است )). (عنكبوت /54)
311-  ((گور آدمى يا گودالى از گودالهاى جهنم يا باغى از باغهاى بهشت است )) بحارالانوار، ج 6، ص 214، ((كتاب العدل و المعاد)) ((باب احوال البرزخ و القبر و عذابه و سؤ اله )) حديث 1 و همين جلد، ص 205، 208 218، 267، 257.
312-  ص 123، پاورقى 1.
313-  ص 231، پاورقى 1
314-  مجمع البيان ، ج 1، ص 30، ذيل تفسير آيه فوق .
315-  ص 11، پاورقى 4.