تفسير نور
(جلد هشتم)

حجة الاسلام و المسلمين حاج شيخ محسن قرائتى

- ۲۱ -


1 پيامبران و رهبران مصلح جامعه با گناهانِ شايع زمان خود به شدّت مبارزه مى كنند. (اءتاءتون الفاحشة )
2 با سؤ ال انتقادى ، وجدان ها را بيدار كنيد. (اءتاءتون الفاحشة )
3 يكى از وظايف انبيا، مبارزه با منكرات است . (اءتاءتون الفاحشة )
4 حرمت لواط، مخصوص اسلام نيست . (اءتاءتون الفاحشة )
5 گناه علنى و آگاهانه ، زشتى ، كيفر و انتقاد بيشترى دارد. (و انتم تبصرون )
6 زشتى لواط بر همه روشن است . (و انتم تبصرون )
7 در نهى از منكر، به سراغ منكرات علنى برويد. (و انتم تبصرون )
8 دفع شهوت بايد از طريق مشروع باشد. (اءئنّكم لتاءتون الرجال شهوة ...)
9 انحراف از مسير طبيعى و شرعى در امور جنسى ، جهل و حماقت است . (بل انتم قوم تجهلون )
10 هم جنس گرايى ، برخاسته از بى فرهنگى است . علم و دانشى كه انسان را از گناه باز ندارد، جهل است . (لتاءتون الرجال ... انتم قوم تجهلون )
جزء (20) 
ترجمه :
(56) فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلا اءَن قَالُوَّاْ اءَخْرِجُوَّاْ ءَالَ لُوطٍ مِّن قَرْيَتِكُمْ إِنَّهُمْ اءُنَاسٌ يَتَطَهَّرُونَ
ترجمه :
ولى پاسخ قومش جز اين نبود كه گفتند: خاندان لوط را از شهرتان بيرون كنيد، زيرا آنان مردمى هستند كه پاكيزگى مى جويند.
پيام ها : 
1 مجرمان ، چون منطق ندارند، در برابر انبيا به زور متوسّل مى شوند. (اَخرجوا)
2 در محيط آلوده ، پاكدامنى جرم است . (اَخرجوا آل لوط... انّهم اُناس يتطهّرون )
3 نهى از منكر، گاهى تاوان تبعيد شدن دارد. (اَخرجوا آل لوط)
4 در برابر گناه ، سكوت ممنوع است ، لااقل فضا را بر گناهكار تنگ كنيم . (اَخرجوا آل لوط)
5 آزادى براى گناه ، تفكّر قوم لوط است . (اَخرجوا آل لوط)
6 سابقه ى تبعيد مردان خدا، به زمان ابراهيم و لوط باز مى گردد. (اَخرجوا)
7 چون فطرت گناهكار پاك است ، لذا خود را مجرم و ديگران را پاك مى بيند. (انّهم اُناس يتطهّرون )
8 محيط، انسان را به گناه مجبور نمى كند زيرا در زمان شيوع فحشا نيز گروهى پاك زندگى مى كنند. (اُناس يتطهّرون )
(57) فَاءَنجَيْنَهُ وَاءَهْلَهُ إِلا امْرَاءَتَهُ قَدَّرْنَهَا مِنَ الْغَبِرِينَ 
ترجمه :
پس ما لوط و خانواده اش را نجات داديم ، جز زنش را كه (به خاطر انحراف ) مقدّر كرده بوديم از بازماندگان (و هلاك شدگان در آن شهر) باشد.
(58) وَاءَمْطَرْنَا عَلَيْهِم مَّطَراً فَسَآءَ مَطَرُ الْمُنذَرِينَ 
ترجمه :
سپس بارانى (از سنگ ) بر سر آنها باريديم (و همگى زير آن دفن شدند) و چه بد است باران انذار شدگان .
نكته ها : 
O كلمه ى ((غابرين )) به معناى بازماندگان و هلاك شدگان است ، اين كلمه هفت بار در قرآن به كار رفته و تمام هفت مورد درباره ى همسر لوط است .
O مراد از باران ، گِل سخت است ، به دليل آيه ى (و اَمطرنا عليهم حجارة من سِجّيل )(431)
O خداوند بارها نجات مؤ منان و خوش عاقبتى متّقين را وعده داده و تحقّق آن را در تاريخ انبيا و امّت ها بيان كرده است ، از جمله :
الف : (انّا لننصر رسلنا والّذين آمنوا)(432) ما قطعا پيامبران و كسانى را كه ايمان آورده اند يارى خواهيم كرد.
ب : (حقّا علينا ننج المؤ منين )(433) بر ما لازم است كه اهل ايمان را نجات دهيم .
پيام ها : 
1 ثمره ى تقوا و پاكدامنى در دنيا، نجات از قهر الهى است . (فانجيناه )
2 نجات الهى از طريق اسباب طبيعى است . (لوط به امر خدا از منطقه خارج شد تا نجات پيدا كند). (فانجيناه )
3 رهبران الهى ، تحت حمايت خداوند هستند. (فانجيناه )
4 زن در انتخاب عقيده ، مستقلّ است ونظام خانوادگى ، محيط زندگى و وابستگى اقتصادى به شوهر، او را در انتخاب عقيده و عمل مجبور نمى كند. (الاّامراته )
5 وابستگى ، عامل نجات نيست ؛ شايستگى لازم است . (الاّامراته )
6 در كيفر و مجازات متخلفان ، تحت تاءثير روابط قرار نگيريد. (الاّامراته )
7 در برخوردها، حساب هر كسى را جداگانه بررسى كنيم ؛ انحراف همسر، به پاكى شوهر ضررى نمى زند. (فانجيناه ... الاّامراته )(همسر پيامبر مى تواند دوزخى باشد)
8 گاهى همسر، عامل نفوذى مخالفان است . (هرگاه زمينه اى براى لواط پيدا مى شد، مثلا اگر مهمانان زيبا صورتى به خانه ى حضرت لوط مى آمدند، اين زن مردم را خبر مى كرد و به گناه ديگران راضى بود). (الاّامراته )
9 مقدرات الهى ، به عملكرد خود انسان بستگى دارد. (قدّرناها)
10 كسانى كه با لواط توليد نسل را قطع مى كنند، با سنگباران شدن ، نسل خودشان قطع مى شود. (امطرنا)
11 تغيير مسير ازدواج ، به هم جنس بازى ، و تغيير قانون خلقت ، سبب تغيير باران رحمت به باران عذاب مى شود. (فساء مطر المنذرين )
12 عقاب هاى الهى ، بعد از اتمام حجّت است . (مطر المنذرين )
(59) قُلِ الْحَمْدُ لِلِّهِ وَسَلَمٌ عَلَى عِبَادِهِ الَّذِينَ اصْطَفَى ءَآللّهُ خَيْرٌ اءَمَّا يُشْرِكُونَ 
ترجمه :
بگو: سپاس براى خداست و سلام بر آن بندگانش ، كه آنان را برگزيد. آيا خدا بهتر است يا آنچه را كه شريك قرار مى دهند؟
پيام ها : 
1 مجازات مجرمان و نجات مؤ منان ، از الطاف الهى است و بايد شكر آن را به جاى آورد. (فساء مطر المنذرين قل الحمدللّه )
2 شيوه ى شكر را بايد از خدا بياموزيم . (قل الحمدللّه )
3 ستايش بندگان خدا و سلام بر آنان ، در كنار ستايش خدا مطرح است . (الحمدللّه و سلام على عباده )
4 به ياد خدا باشيم ، (قل الحمدللّه )تا خدا هم ياد ما را زنده بدارد. (سلام على عباده )
5 ياد اولياى خدا را فراموش نكنيد. (سلام على عباده )
6 اولياى خدا زنده اند و سلام ما را دريافت مى كنند. (سلام على عباده )
7 دل به خدا بسپاريم و بنده ى او شويم تا سلام خدا و رسول را دريافت كنيم . (سلام على عباده )
8 بندگى انسان ، معيار گزينش الهى است . (عباده الّذين اصطفى )
9 با سؤ ال ، وجدان ها را بيدار كنيد. (ءاللّه خير امّا يشركون )
(60) اءَمَّنْ خَلَقَ السَّمَوَتِ وَالاَْرْضَ وَاءَنزَلَ لَكُم مِّنَ السَّمَآءِ مَآءً فَاءَنبَتْنَا بِهِ حَدَآئِقَ ذَاتَ بَهْجَةٍ مَّا كَانَ لَكُمْ اءَن تُنبِتُواْ شَجَرَهَآ اءَءِلَهٌ مَّعَ اللّهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ يَعْدِلُونَ
ترجمه :
كيست كه آسمان ها و زمين را آفريد؟ و از آسمان براى شما آب فرستاد، پس به وسيله ى آن ، باغ هايى بهجت انگيز رويانيد؛ كار شما نبود كه درختانش را برويانيد، آيا معبودى با خداست ؟ (نه ) بلكه آنان قومى منحرفند.
نكته ها : 
O ((حدائق ))، جمع ((حديقه ))، به معناى باغى است كه ديوار داشته باشد، نظير حدقه ى چشم .
پيام ها : 
1 تفكّر در آفرينش ، بهترين راه وصول به خداست . (اءمّن خلق )
2 هر درخت و گياهى كه مى رويد، زير نظر خداوند و با اراده ى اوست . (اَنبتنا)
3 اِعمال قدرت الهى ، از طريق اسباب عادّى است . (اَنبتنا به )
4 زيبايى دل انگيز، يك ارزش است . (ذات بهجةٍ)
5 طورى سخن بگوييم كه همه بفهمند. (خواصّ و اسرار گياهان را همه نمى فهمند، ولى شادابى وزيبايى سبزه وگل ها را همه درك مى كنند. (حدائق ذات بهجةٍ)
6 وقتى به قدرت خدا پى مى بريم كه به ناتوانى خود حتّى براى روياندن يك درخت پى ببريم . (ما كان لكم ان تنبتوا)
7 با سؤ ال هاى پيام دار، وجدان ها را بيدار كنيم . (اءمّن خلق ... ءالهٌ مع اللّه )
8 جلوى شبهات را بگيريد. آفرينش آسمان ها و زمين ، مدعى ندارد، ولى كشت و زرع ، مدعى دارد. بعضى مى گويند: ما منطقه را سبز و آباد كرديم . و لذا خداوند مى فرمايد: (ما كان لكم ان تنبتوا شجرها)و در جاى ديگر مى فرمايد: (ءانتم تَزرعونه ام نحن الزّارعون )(434) آيا شما كشت و زراعت مى كنيد يا ما؟
9 توحيد، راه مستقيم و شرك ، راه انحرافى است . (يعدلون )
(61) اءَمَّن جَعَلَ الاَْرْضَ قَرَاراً وَجَعَلَ خِلَلَهَآ اءَنْهَراً وَجَعَلَ لَهَا رَوَسِىَ وَ جَعَلَ بَيْنَ الْبَحْرَيْنِ حَاجِزاً اءَءِلَهٌ مَّعَ اللّهِ بَلْ اءَكْثَرُهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ
ترجمه :
كيست كه زمين را قرارگاهى ساخت و در آن ، رودها قرار داد، و براى آن ، كوه ها را (مانند لنگر) ثابت و پابرجا قرار داد و ميان دو دريا (شور و شيرين ) مانعى قرار داد (كه مخلوط نشوند). آيا معبودى با خداست ؟ (نه ) بلكه اكثر آنان نمى دانند.
(62) اءَمَّن يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوَّءَ وَيَجْعَلُكُمْ خُلَفَآءَ الاَْرْضِ اءَءِلَهٌ مَّعَ اللّهِ قَلِيلاً مَّا تَذَكَّرُونَ
ترجمه :
كيست كه هرگاه درمانده اى او را بخواند، اجابت نمايد و بدى و ناخوشى را برطرف كند، و شما را جانشينان (خود در) زمين قرار دهد؟ آيا با خداوند معبودى است ؟ چه كم پند مى پذيريد.
نكته ها : 
O در روايات و تفاسير نديدم كه درباره ى تلاوت آيه ى 62 براى استجابت دعا نقشى باشد، لكن مردم به خاطر تناسب محتواى آيه تبّركا آن را مى خوانند و مانعى ندارد.
O مناجات با خداى سبحان و راز ونياز با او كارى پسنديده و لازم است ، دعا به درگاه او و درخواست حل مشكلات خصوصا هنگام درماندگى ، براى همگان ضرورى است .
اين نياز مريمى بوده است و درد
كان چنان طفلى سخن آغاز كرد
هر كجا دردى دوا آن جا بود
هر كجا فقرى نوا آن جا بود
هر كجا مشكل جواب آن جا رود
هر كجا پستى است آب آن جا رود
پيش حقّ يك ناله از روى نياز
به كه عمرى در سجود و در نماز
زور را بگذار زارى را بگير
رحم سوى زارى آيد اى فقير(435)
O در رواى ات مى خوانيم : نمونه ى مضطرّ واقعى ، امام زمان (عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف ) است و بدترين سوء ((و يكشف السوء))، سلطه ى كفّار است كه در زمان آن حضرت برطرف مى شود و نمونه ى ((يجعلكم خلفاء)) حكومت صالحان در آن زمان است .(436)
O هر جا كه دعاى ما مستجاب نشود، دليلى دارد، همچون :
الف : دعاى ما، طلبِ خير نبوده وما گمان مى كرديم خير است . (زيرا دعا، يعنى طلبِ خير)
ب : نحوه ى درخواست ، جدّى و همراه با درماندگى نبوده است .
ج : در دعا اخلاص نداشته ايم ، يعنى اگر به درگاه خداوند رو كرده ايم ، به ديگران نيز چشم اميد داشته ايم .
البتّه گاهى به جاى استجابتِ آنچه مى خواهيم ، خداوند حكيم مشابه آن را به ما مى دهد و گاهى به جاى خواسته ى ما، كه نزد خداوند به مصلحت ما نيست ، خداوند بلائى از ما دور مى كند و گاهى به جاى برآوردن حاجت در دنيا، در قيامت جبران مى كند و گاهى به جاى لطف به ما، به نسل ما لطف مى كند كه همه ى اين مطالب در روايات آمده است .
O اجابتِ مضطرّ، كارى الهى است ولى سنّت الهى را تغيير نمى دهد. مثلاً سنّت خداوند آن است كه مردم به نحوى بايد از دنيا بروند و همه ى انسان ها در لحظه ى احتضار، مضطرّند و اگر خداوند به همه جواب مثبت دهد، بايد قانون مرگ را لغو كند.
ريشه ى ايمان به خدا 
O ريشه ى ايمان به خدا، عقل و فطرت است ؛ لكن مادّيون مى گويند: ريشه ى ايمان به خدا ترس است . يعنى انسان چون خود را در برابر حوادث عاجز مى بيند، هنگام بروز حادثه اى تلخ ، قدرتى را در ذهن خود تصوّر مى كند و به آن پناه مى برد.
مادّيون با اين محاسبه ، ايمان را زاييده ى ترس مى دانند؛ امّا اشتباه آنان اين است كه تفاوت رفتن به سوى خدا را با اصل ايمان به خدا نمى فهمند. مثلا ما هنگام ديدن سگ و احساس خطر، سراغ سنگ مى رويم . امّا آيا مى توان گفت : پيدايش سنگ به خاطر سگ است ؟ همچنين ما هنگام اضطرار و ترس رو به خدا مى رويم ، آيا مى توان گفت : اصل ايمان به خدا زاييده ى ترس است ؟
علاوه بر آنكه اگر سرچشمه ى ايمان ترس باشد، بايد هر كس ترسوتر است ، مؤ من تر باشد. در حالى كه مؤ منان واقعى ، شجاع ترين افراد زمان خود بوده اند و بايد انسان در لحظاتى كه احساس ترس ندارد، ايمانى هم نداشته باشد، در حالى كه ما در لحظه هايى كه ترس نداريم خدا را به دليل عقل و فطرت قبول داريم . در حقيقت ترس و اضطرار، پرده ى غفلت را كنار مى زند و مارا متوجّه خدا مى كند و لذا منكران خدا هرگاه در هواپيما يا كشتى نشسته باشند و خبر سقوط يا غرق شدن را بشنوند و يقين كنند كه هيچ قدرتى به فريادشان نمى رسد؛ از عمق جان به يك قدرت نجاتبخش اميد دارند. آنها در آن هنگام به يك نقطه و به يك قدرت غيبى دل مى بندند كه آن نقطه ، همان خداى متعال است .
پيام ها : 
1 از راه هاى شناخت خدا و يكتايى او، توجّه به يك قدرت نجاتبخش و بريدن از قدرت ها ووسايل ديگر در هنگام اضطرار است . (اءمّن يجيب )
2 شرط استجابت دعا، قطع اميد از ديگران واخلاص در دعاست . (يجيب المضطر)
3 آنان كه با سكوت ، از خداوند حاجتى مى خواهند، خداوند از حالشان با خبر است ولى دوست دارد بندگانش حاجت خود را به زبان آورند. (اذا دعاه )
4 انسان بر طبيعت حكومت دارد. (يجعلكم خلفاء الارض )
5 آيا در حال اضطرار، به قدرت هاى مادّى توجّه مى كنيد؟! (ءاله مع اللّه )
(63) اءَمَّن يَهْدِيكُمْ فِى ظُلُمَتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَن يُرْسِلُ الرِّيَحَ بُشْرا بَيْنَ يَدَىْ رَحْمَتِهِ اءَءِلَهٌ مَّعَ اللّهِ تَعَلَى اللّهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ
ترجمه :
كيست كه شما را در تاريكى هاى خشكى و دريا (به وسيله ى ستارگان ) هدايت مى كند، و كيست كه بادها را پيشاپيش (باران ) رحمتش به عنوان بشارت مى فرستد، آيا معبودى با خداست ؟ خداوند برتر است از آن چه براى او شريك قرار مى دهند.
نكته ها : 
O شايد مراد از هدايت در تاريكى هاى دريا و خشكى ، هدايت از طريق ستارگان باشد. زيرا در جاى ديگر مى خوانيم : (و بالنّجم هم يهتدون ) (437)
پيام ها : 
1 بهترين راه خداشناسى ، توجّه كردن به مشكلات و بن بست هاى زندگى و پيدا شدن راه حل وروزنه هاى اميد به لطف خداوند است . (اءمّن يهديكم من يرسل )
2 حركت بادها با تدبير اوست . (يرسل الرياح )
3 اگر وجدان خود را قاضى كنيم ، در مى يابيم كه جز او خدايى نيست . (ءالهٌ مع اللّه )
4 هرگونه شرك ، محكوم است . (عمّا)
5 قرار دادن شريك براى خداوند، توهين به مقام اوست . (تعالى اللّه عمّايشركون )
(64) اءَمَّن يَبْدَؤُاْ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ وَمَن يَرْزُقُكُم مِّنَ السَّمَآءِ وَالاَْرْضِ اءَءِلَهٌ مَّعَ اللّهِ قُلْ هَاتُواْ بُرْهَنَكُمْ إِنْ كُنتُمْ صَدِقِينَ
ترجمه :
كيست كه آفرينش را آغاز مى كند، سپس آن را (در قيامت ) باز مى گرداند و كيست كه شما را از آسمان و زمين روزى مى دهد؟ آيا با خداوند معبودى هست ؟ بگو: اگر راست مى گوييد برهانتان را بياوريد.
نكته ها : 
O از آيه ى 60 تا اين آيه ، پنج مرتبه پى در پى ، جمله ى ((ءالهٌ مع اللّه )) آمده است كه براى باطل كردن شرك و نفى خدايان دروغين مى باشد.
O روزىِ انسان ، گاهى مثل نور، هوا و باران ، از آسمان است و گاهى مثل سبزى و ميوه از زمين و گاهى از حيوانات است كه آنها نيز با واسطه ، از زمين استفاده و رشد مى كنند و گاهى از معادن است كه آنها نيز از زمين هستند.(438)
O از نظر قرآن هيچ آفريده اى محو نمى شود بلكه از نظر ماست كه مفقود مى شود.(439) معاد، برگرداندن معدوم نيست تا بعضى خيال كنند كارى محال است ، بلكه رجوع موجودات به شكل اوّل است ، بعد از تغييرى كه در شكل آنها به وجود آمده است .
O آيات تكرارى قرآن ، با نوآورى همراه است : از آيه ى 60 تا 64، جمله ى (ءاله مع اللّه )تكرار شده ، لكن هر بار با يك جمله ى تازه همراه است :
# در آيه ى 60 مى خوانيم : (بل هم قوم يعدلون )مشركان انحراف دارند.
# در آيه ى 61 مى خوانيم : (بل اكثرهم لايعلمون )انحرافشان به خاطر جهل است .
# در آيه ى 62 مى خوانيم : (قليلا ما تذكّرون )و حالا كه جاهلند، كمتر متذكّر مى شوند.
# در آيه ى 63 مى خوانيم : (تعالى اللّه عمّا يشركون )خداوند از شرك آنان منزّه است .
# در آيه ى 64 مى خوانيم : (قل هاتوا برهانكم )اين ها بى دليل به سراغ شرك رفته اند.
پيام ها : 
1 همان قدرتى كه در آغاز آفريد، باز هم مى تواند آن را برگرداند. (يبدؤ ا يعيد)
2 معاد، جسمانى است . (يعيده )
3 با سؤ ال ، وجدان ها را بيدار كنيد. (اءمّن يبدؤ ا الخلق من يرزقكم ءاله )
4 مخالفان شما اگر برهان دارند بپذيريد. (قل هاتوا)
5 اسلام ، دين برهان است و از مخالفان خود هم برهان مى طلبد. (قل هاتوا برهانكم )
(65) قُل لا يَعْلَمُ مَن فِى السَّمَوَتِ وَالاَْرْضِ الْغَيْبَ إِلا اللّهُ وَمَا يَشْعُرُونَ اءَيَّانَ يُبْعَثُونَ
ترجمه :
بگو: جز خداوند، هيچ كس در آسمان ها و زمين ، غيب نمى داند و كسى نمى داند چه زمانى برانگيخته خواهد شد.
(66) بَلِ ادَّ رَكَ عِلْمُهُمْ فِى الاَْخِرَةِ بَلْ هُمْفِى شَكٍّ مِّنْهَا بَلْ هُم مِّنْهَا عَمُونَ 
ترجمه :
بلكه علم مشركان در قيامت به كمال خواهد رسيد، بلكه آنان (امروز) درباره ى آن (آخرت ) در شك هستند، بلكه نسبت به (چگونگى ) وقوع آن كورند.
(67) وَقَالَالَّذِينَ كَفَرُوَّاْ اءَءِذَا كُنَّا تُرَباً وَءَابَآؤُنَآ اءَئِنَّا لَمُخْرَجُونَ 
ترجمه :
و كسانى كه كفر ورزيدند، گفتند: آيا هرگاه ما و پدرانمان (بعد از مرگ ) خاك شديم ، آيا حتما (زنده از گور) بيرون آورده مى شويم ؟
(68) لَقَدْ وُعِدْنَا هَذَا نَحْنُ وَءَابَآؤُنَآ مِن قَبْلُ إِنْ هَذَآ إِلا اءَسَطِيرُ الاَْوَّلِينَ 
ترجمه :
در حقيقت به ما و نياكانمان از قبل ، اين وعده داده شده ، (لكن ) اين وعده جز افسانه هاى پيشينيان چيز ديگرى نيست .
نكته ها : 
O غيب ، چند نوع است : نوعى از آن را خداوند به انبيا مى آموزد، (تلك من انباء الغيب نوحيها اليك )(440) ولى نوعى ديگر نظير علم به زمان وقوع قيامت ، مخصوص ذات مقدّس اوست .
O كلمه ى ((مَن )) براى موجودات باشعور است ، بنابراين چه بسا در آسمان ها علاوه بر فرشتگان موجودات باشعورى باشند كه در قيامت همچون انسان ها مبعوث شوند.
O جمله ى ((بل ادّارك علمهم فى الا خرة )) نظير جمله (كلاّسيعلمون ثمّ كلاّسيعلمون )(441) است .
O كلمه ى ((ادّارك )) از ((تدارك )) به معناى پيوستن و ملحق شدن اجزا مى باشد. يعنى مشركان در دنيا گرفتار تشتّت فكرند، ولى در آخرت اطلاعات آنها بهم پيوسته و به علم مى رسند، البتّه ديگر چه سود!
O كلمه ((اساطير)) جمع ((اُسطوره )) به معناى افسانه است . كافران به پيامبران تهمت مى زدند كه آنچه درباره ى قيامت مى گوييد، مطالب بى اساسى است كه براى سرگرمى بيان مى شود.
پيام ها : 
1 انكار معاد، كفر است . (قال الّذين كفروا)
2 اگر حقيقتى را ما نپذيرفتيم ، دليل آن نيست كه واقع نمى شود يا وجود ندارد. (ءاذا كنّا)
3 تكرار سؤ ال ، همراه با ناباورى ، نشانه ى انكار است . (ءاذا ءانّا)
4 يكى از كارهاى دشمنان ، ايجاد شك در مسايل عقيدتى است . (ءانّا لمجرمون )
5 قديمى بودن حرف ، نشانه ى ضعف آن نيست . (لقد وعدنا هذا ... من قبل )
6 همه ى انبيا وعده ى معاد مى دادند. (لقد وعدنا هذا نحن و اباؤ نا من قبل )
7 خلافكار، دنبال يافتن شريك جرم است . (نحن و اباؤ نا)
8 افسانه خواندن سخنان انبيا، يكى از حربه هاى كافران است . (اساطير الاوّلين )
(69) قُلْ سِيرُواْ فِى الاَْرْضِ فَانظُرُواْ كَيْفَ كَانَ عَقِبَةُ الْمُجْرِمِينَ 
ترجمه :
بگو: در زمين بگرديد پس بنگريد كه فرجام گنه پيشگان چگونه بوده است .
(70) وَلاَ تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَلاَ تَكُن فِى ضَيْقٍ مِّمَّا يَمْكُرُونَ 
ترجمه :
و بر (انحراف و عواقب شوم ) آنان اندوه مخور و از آنچه مكر (و توطئه ) مى كنند، دلتنگ مباش .
نكته ها : 
O قرآن بارها با جمله ى ((سيروا)) يا ((اءفلم يَسيروا)) مردم را براى سير در زمين تشويق كرده و در اكثر موارد براى انذار وهشدار وعبرت گرفتن از زندگى مجرمان بوده است .
پيام ها : 
1 بازديد از آثاز بجا مانده از ستمگران تاريخ ، يكى از ابزار رشد و تربيت است . (سيروا... فانظروا)
2 تاريخ بشر، اصول ، قانون و سنّتى دارد كه بر اساس آن اصول ، عبرت هاى گذشته مى تواند براى امروز درس باشد. (سيروا ... فانظروا)
3 سفرها بايد هدفدار باشد. (سيروا... فانظروا)
4 حفظ آثار گذشتگان ، براى پندگيرى آيندگان لازم است . (فانظروا)
5 مناطقى كه با قهر خدا قلع و قمع شده ، مناطق ملى است و بازديد از آنها بايد براى همگان بدون مانع باشد. (سيروا... فانظروا)
6 مجرمان ، بد عاقبت هستند. (عاقبة المجرمين )(جرم پى در پى ، سبب كفر و تكذيب مى شود).
7 گناه ، كيفر دنيوى و اُخروى دارد. (مشت نمونه خروار است ، قهر دنيوى را ببينيد تا به قهر اخروى پى ببريد). (عاقبة المجرمين )
8 وقتى كه عاقبت مجرمان ، قلع و قمع شدن است ، چرا براى لجاجت و عناد آنان محزون باشيم ؟ (لاتحزن )
9 پيامبر حتّى براى هدايت دشمنان مكّار دلسوز بود. (لاتحزن عليهم ... يمكرون )
10 پيامبران ، تحت حمايت الهى هستند. (لا تحزن لا تكن )خداوند پيامبرش را تسلى مى دهد.
غم مخور زان رو كه غمخوارت منم
وز همه بدها نگهدارت منم
از تو گر اغيار برتابند روى
اين جهان و آن جهان يارت منم
11 توان و ظرفيّت انسان ها حتّى انبيا، محدود است . (فى ضيق ) نگرانى پيامبر اسلام از مؤ ثّر واقع شدن حيله ى كفّار و بى اثر ماندن تبليغ خودش بود كه خداوند به او اطمينان وتسلّى مى دهد. (لا تكن فى ضيق )
12 دشمنان اسلام ، دائماً مشغول حيله و توطئه هستند. (يمكرون )
(71) وَيَقُولُونَ مَتَى هَذَا الْوَعْدُ إِن كُنتُمْ صَدِقِينَ 
ترجمه :
و مى گويند: اگر راست مى گوييد، اين وعده (عذاب دنيا يا قيامت ) كى خواهد بود؟
(72) قُلْ عَسَى اءَن يَكُونَ رَدِفَ لَكُم بَعْضُ الَّذِى تَسْتَعْجِلُونَ 
ترجمه :
بگو: چه بسا بخشى از آن عذابى را كه با شتاب مى خواهيد، در پى شما باشد (و به شما برسد و خود خبر نداشته باشيد).
(73) وَإِنَّ رَبَّكَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَكِنَّ اءَكْثَرَهُمْ لاَ يَشْكُرُونَ 
ترجمه :
و البتّه پروردگار تو بر (اين ) مردم داراى بخشش است و لكن بيشترشان شكرگزار نيستند.
(74) وَإِنَّ رَبَّكَ لَيَعْلَمُ مَا تُكِنُّ صُدُورُهُمْ وَمَا يُعْلِنُونَ 
ترجمه :
و البتّه پروردگارت ، آنچه را در سينه هاشان پنهان دارند و آنچه را آشكار مى نمايند، (به خوبى ) مى داند.
نكته ها : 
O هنگامى كه انبيا مردم را در مورد قيامت يا قهر خداوند هشدار مى دادند، مردم زمان وقوع قيامت را مى خواستند ولى از آن جا كه زمان قيامت را جز خدا كسى نمى داند، انبيا پاسخ نمى دادند و تنها نسبت به اصل قهر الهى به مردم هشدار مى دادند، نه زمان آن .
O آنچه در سينه هاست ؛ ((ما تكنّ صدورهم )) قبل از كارهاى علنى ؛ ((ما يعلنون )) آمده و اين مى تواند به چند دليل باشد:
الف : افكار و نيّت هاى درونى ، انگيزه ى كارهاى بيرونى است و لذا مقدّم شده است .
ب : دانستن باطن افراد مهم تر از دانستن ظاهر آنان است .
ج : علم خداوند به اهداف و افكار باطنى ، براى منكران معاد تهديد بيشترى دارد.
پيام ها : 
1 كفّاربراى مشاهده ى عذاب ، شتابى همراه با مسخره دارند. (متى هذا الوعد ان كنتم صادقين )
2 ندانستن جزئيّات يك حقيقت ، دليل بر انكار اصل آن نيست . (اگر زمان وقوع قيامت را نمى دانيم ، اصل آن را تكذيب نكنيم ). (متى هذا الوعد)
3 ريشه ى سؤ ال از زمان وقوع قيامت ، شك در نبوّت است . (ان كنتم صادقين )
4 پاسخ دادن به هر سؤ الى لازم نيست . (كفّار از پيامبر مى خواستند وقت عذاب را معيّن كند، ولى آن حضرت تعيين نمى كردند). (عسى اءن يكون ردف لكم )
5 عجله ى مردم در نزول عذاب بر كافران ، حكمت خدا را تغيير نمى دهد. (عسى اءن يكون ... الّذى تستعجلون )
6 دنيا جاى كيفر كامل نيست . (بعض الّذى تَستعجلون )
7 كيفرهاى الهى داراى نظام و زمان بندى و مرحله به مرحله است . (ردف لكم )
8 بيم و اميد، در كنار هم سازنده است . (ردف لكم ... اِنّ ربّك لذو فضل )
9 در پى بودن قهرالهى نسبت به كفّار حتمى نيست ، آنان مى توانند با توبه وتغيير موضع ، نجات يابند. (عسى ...)(((عسى )) به معناى بازبودن راه بازگشت است )
10 چشيدن گوشه اى از عذاب دنيوى مى تواند وسيله ى هوشيارى وتوبه و نوعى فضل الهى باشد. (ردف لكم بعض الّذى تستعجلون و اِنّ ربّك لذو فضل )
11 تاءخير در كيفر، يكى از شيوه هاى تربيت ونشانه ى لطف الهى وفرصتى براى توبه است . (اِنّ ربّك لذو فضل )
12 اكثريّت ناسپاس ، مسير لطف خدا را تغيير نمى دهد. (لذوفضل ... اكثرهم لايشكرون )
13 در علم خدا شك نكنيد. (اِنّ ربّك ليعلم )
14 وقتى كه خداوند همه چيز را مى داند، گناه و نفاق براى چه ؟ (ليعلم ما تكنّ صدورهم و مايعلنون )مخفى يا علنى بودن امور، در علم خداوند تاءثيرى ندارد.
15 ربوبيّت خداوند، مستلزم آگاهى كامل اوست . (ربّك ليعلم )
16 علم خداوند به نهان و آشكار، ضامن عمل به وعده هاى اوست ، پس عجله نكنيد. (متى هذا الوعد... تستعجلون ... انّ ربّك ليعلم ...)
(75) وَمَا مِنْ غَآئِبَةٍ فِى السَّمَآءِ وَالاَْرْضِ إِلا فِى كِتَبٍ مُّبِينٍ 
ترجمه :
و هيچ (موجود) پنهانى در آسمان و زمين نيست ، مگر اين كه در كتابى روشن (نزد خداوند ثبت ) است .

next page

fehrest page

back page