تفسير نور
(جلد هشتم)

حجة الاسلام و المسلمين حاج شيخ محسن قرائتى

- ۵ -


3 در مثال هاى قرآنى ، دقّت و توجّه كنيم . (فاستَمِعوا له )
4 اگر انسان ها، همه ى توان خود را هم به كار گيرند، نمى توانند موجود زنده اى خلق كنند. (لن يَخلُقوا ذُبابا ولو اجتمعوا له )
5 مخلوقات كوچك را كوچك نشمريم . (اِن يَسلُبهم الذُّباب )
6 كسى كه در برابر يك مگس عاجز است ، لايق نيست پرستش شود. (لايَستَنقِذوه منه )
7 مشركان خدا را قبول داشتند، ولى غير او را نيز مى پرستيدند. (قدردانى صحيح از خداوند، يكتا پرستى است ). (ما قدروا اللّه حقّ قَدرِه )
8 انگيزه ى شرك ، استمداد از شريك هاست ، ولى بايد غير خدا را كنار گذاشت و تنها به سراغ او رفت ، كه قدرت وعزّت مخصوص خداوند است . (اِنّ اللّه لَقوىّ عزيز)
(75) اللّهُ يَصْطَفِى مِنَ الْمَلََّئِكَةِ رُسُلاً وَمِنَ النَّاسِ إِنَّ اللّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ 
ترجمه :
خداوند از ميان فرشتگان ومردم رسولانى برمى انگيزد، همانا خداوند شنوا و بيناست .
(76) يَعْلَمُ مَا بَيْنَ اءَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَإِلَى اللّهِ تُرْجَعُ الاُْمُورُ 
ترجمه :
آنچه را پيش روى آنها و پشت سر آنهاست مى داند و تمام كارها به خدا بازگردانده مى شود.
نكته ها : 
O كلمه ((اِصطَفى )) از ((صَفوَة )) به معناى خالص و ناب است و برگزيدن ناب نشانه آن است كه بعضى از مردم و فرشتگان لياقت دارند و ناب و خالص هستند.
O ابوذر از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نقل مى كند كه تعداد انبيا يكصد و بيست و چهار هزار نفرند كه سيصد و سيزده نفرشان رسول بودند.(49)
O فرشتگان خداوند يكسان نيستند؛ هم مقام آنان تفاوت دارد و هم مسئوليّت آنان . مقام بعضى مانند جبرئيل و ميكائيل و عزرائيل از سايرين برتر است .
پيام ها : 
1 گزينش پيامبر، حقّ خداست ، كه خالق وبصير است . (يَصطفِى بصير) (شايد كلمه سميع و بصير رمز آن باشد كه ما هر كس را انتخاب مى كنيم و مسئوليّت مى دهيم ، بر كارشان نظارت و حمايت داريم )
2 هر كسى لياقت واستعداد پيام رسانى الهى ندارد. (من الملائكة رُسلا ومن النّاس )
3 عالم ، محضر خداست . (يعلم ما بين ايديهم و ما خلفهم )
4 اكنون كه خدا مى داند وهمه به سوى او مى رويم ، گناه نكنيم . (يعلم ... تُرجَع )
5 خداوند آفرينش را طورى آفريده كه بازگشت همه ى مسائل به سوى اوست . (و الى اللّه تُرجَع الامور)
6 حركت هستى به سوى خدا، به خواستن يا نخواستن آنها نيازى ندارد. (تُرجع )
7 كاروان هستى به سوى هدفى مشخص ، روان است . (تُرجَع الامور)
(77) يََّاءَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ ارْكَعُواْ وَاسْجُدُواْ وَاعْبُدُواْ رَبَّكُمْ وَافْعَلُواْ الْخَيْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ
ترجمه :
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! ركوع كنيد و سجده نماييد و پروردگارتان را عبادت كنيد و كار نيك انجام دهيد، باشد كه رستگار شويد.
نكته ها : 
O با اينكه ركوع و سجود از مصاديق عبادت هستند ولى در اين آيه نام آن دو در كنار ((واعبدوا)) آمده كه نشانه ى اهميّت نماز و اين دو ركن نماز است .
O براى سعادت انسان دو برنامه مطرح شده و رستگارى او در انجام هر دو نوع عمل است : الف : برنامه هاى ثابت مانند ركوع وسجود و عبادت هاى ديگر. ب : برنامه هاى متغيّر و تابع زمان ومكان كه در هر زمان كار خير مصداق خاصّى دارد. (آمنوااركعوا... وافعلواالخير)
پيام ها : 
1 كار خير (و ابتكارات و اختراعات و خدمات ،) زمانى مؤ ثّر است كه در سايه ى ايمان و بندگى خدا باشد. (آمنوا اركعوا ... وافعلوا الخير)
2 حتّى با ركوع و سجود و تعبد و كار خير، رستگارى خود را قطعى ندانيد، زيرا آفت غرور و حبط عمل در كار است . (لعلّكم تفلحون )
3 فلاح و رستگارى ، آخرين مرحله ى تكامل است كه بعد از انجام عبادات و كارهاى خير بايد اميد آن را داشت . (لعلّكم تفلحون )
ترجمه :
(78) وَ جَهِدُواْ فِى اللّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَكُمْ وَ مَا جَعَلَ عَلَيْكُم فِى الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ مِلَّةَ اءَبِيكُمْ اءِبْرَاهِيمَ هُوَ سَمَّكُمُ الْمُسْلِمِينَ مِن قَبْلُ وَ فِى هَذَا لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيدًاعَلَيْكُمْ وَ تَكُونُوا شُهَدَاَّءَعَلَى النَّاسِ فَاءَقِيمُوا الصَّلَوةَ وَ ءَاتُواْ الزَّكَوةَ وَاعْتَصِمُوا باْللّهِ هُوَ مَوْلَكُمْ فَنِعْمَ الْمَولَى وَ نِعْمَ النَّصِيرُ
ترجمه :
و در راه خدا جهاد كنيد چنان كه شايسته جهاد (در راه ) اوست ، او شمارا (بر همه ى امّت ها) برگزيد و در دين (اسلام ) هيچ گونه دشوارى بر شما قرار نداد، آيين پدرتان ابراهيم (را پيروى كنيد)، او كه شما را از قبل مسلمان ناميد و در اين (كتاب نيز مطلب چنين است ) تا اين پيامبر بر شما گواه باشد و شما بر مردم گواه باشيد، پس نماز بر پا داريد و زكات بپردازيد و به خدا تمسّك جوييد، كه او مولا و سرپرست شماست ، پس چه خوب سرپرستى است و چه خوب ياورى .
نكته ها : 
O مى دانيم كه گواه بودن ، به علم و عدالت نياز دارد و همه ى مردم نه عادلند و نه آگاه كه بتوانند بر ديگران شاهد باشند، بنابراين ، مراد از گواه بودن مسلمانان كه در اين آيه عنوان شده است ، بعضى از آنان هستند كه هم به اعمال و رفتار مردم علم دارند و هم امين و عادلند و چنين افرادى همان گونه كه در روايات مى خوانيم ، اهل بيت پيامبر و امامان معصوم عليهم السلام هستند كه اعمال و رفتار ما بر آنان عرضه مى شود.
O خداوند در آغاز اين سوره ، از زلزله عظيم قيامت وعذاب شديد الهى ياد كرد و در پايان سوره از جهاد و نماز و زكات سخن گفت و يادآور شد كه او براى همه بندگانش ، مولا وسرپرست و ياورى نيكوست ، اين نكته به ما مى آموزد كه براى نجات از خطرهاى زلزله ى عظيم قيامت و عذاب شديد الهى ، بنده ى او باشيم و به او پناه ببريم كه ((نِعم المَولى و نعم النصير)).
O نفى ((حَرَج )) به معناى سخت نبودن احكام الهى نيست ، زيرا در همين آيه كه مى فرمايد: جهاد كنيد آن گونه كه حقّ جهاد است . و ناگفته پيداست كه جهاد كار بس سختى است . پس مراد از نبودن حرج در دين آن است كه اسلام بن بست ندارد. مثلا در فرمان جهاد افراد بيمار، لنگ ، نابينا، سالمند و زنان و كودكان و ناتوانان معافند، ولى دفاع با همه ى سختى آن وظيفه است .
پيام ها : 
1 ارزش كارها، به انگيزه و شيوه ومقدار آن بستگى دارد. (جهادى ارزش دارد كه با تمام توان در راه خدا باشد) (فى اللّه حقّ جهاده )
2 هم به مردم شخصيت دهيد، (اِجتَباكم اءبيكم تَكونوا شهداء على الناس ) و هم سخت گيرى نكنيد. (ما جَعَل عليكم فى الدّين من حَرَج )
3 در وضع قانون ، مراعات توان مردم را بكنيم . (ما جَعل عليكم فى الدّين من حَرَج )
4 اسلام ، دين آسان واحكام آن انعطاف پذير است . در زمان ها و مكان هاى مختلف ، شايستگى اجرا شدن را دارد. (ما جَعل عليكم فى الدّين من حَرَج )
5 اسلام آئين ابراهيمى و سابقه بس درخشان دارد. (هو سَمّاكم المسلمين )
6 پيامبران ، پدران امّت ها هستند. (اءبيكم )
7 ((مسلمان )) نام مباركى است كه از قبل براى ما انتخاب شده است . (مِن قَبل )
8 پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله بر اعمال ما گواه است . (ليكون الرّسول شهيدا)
9 نماز و زكات ، تشكّر از خداوند است . (بايد به شكرانه ى برگزيدگى و سابقه و لياقت و گواه بودن امّت اسلام ، نماز به پا داشت . (فاقيموا الصلوة ...)
10 تنها به برگزيده بودن و نام اسلام و مسلمانى تكيه نكنيم ، با نماز و زكات و تمسّك به خدا، اين افتخارات را پاسدارى كنيم . (فاقيموا الصلوة و آتواالزكوة )
11 مشروعيّت ولايت ها و حكومت هاى بشرى در گرو منتهى شدن به ولايت الهى است . (هو مولاكم )
((الحمدللّه ربّ العالمين ))
سيماى سوره ى مؤ منون 
اين سوره كه يكصد وهجده آيه دارد، در مكّه نازل شده است .
با توجّه به بيان سيماى مؤ منان و آثار و نشانه هاى ايمان در آيات ابتدايى اين سوره ، نام ((مؤ منون )) براى آن انتخاب گرديده است . البتّه سرگذشت پيامبرانى چون حضرت نوح ، هود، موسى و عيسى عليهم السلام و پاسخ اقوام مختلف به دعوت آنان در ادامه آمده است .
در فضيلت تلاوت اين سوره ، امام صادق عليه السلام مى فرمايد: تداوم بر تلاوت اين سوره خصوصا در روزهاى جمعه ، مايه ى سعادت دنيا و آخرت و همنشينى با پيامبران الهى در فردوس برين مى گردد.(50)
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
(1) قَدْ اءَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ (2) الَّذِينَ هُمْ فِى صَلاَتِهِمْ خَشِعُونَ 
ترجمه :
قطعاً مؤ منان رستگار شدند. همان كسانى كه در نمازشان خشوع دارند.
نكته ها : 
O در قرآن ، يازده مورد كلمه ى فلاح (رستگارى ) با كلمه ى ((لعلّ)) (شايد) همراه است : ((لعلّكم تفلحون )) لكن در سه مورد بدون اين كلمه و به طور حتمى مطرح شده است ، يكى در همين سوره ويكى در سوره ى شمس : (قد اءَفلح مَن زكّاها) وديگرى در سوره ى اعلى : (قد اَفلح مَن تَزكّى ). از مقايسه اين سه مورد با يكديگر، روشن مى شود كه ايمان و تزكيه داراى جوهر واحدى هستند.
O برترين و آخرين هدف تمام برنامه هاى اسلام ، فلاح و رستگارى است . در بسيارى از آيات قرآن از تقوا سخن گفته شده و هدف از احكام دين هم رسيدن به تقواست : (لعلّكم تتّقون )(51) و آخرين هدف تقوا نيز فلاح است : (واتّقوا اللّه لعلّكم تفلحون )(52) جالب است كه مهم ترين و آخرين هدف دين اسلام در اوّلين شعار آن آمده است : ((قولوا لا اله الاّ اللّه تفلحوا)) به يگانگى خداوند ايمان آوريد و ((لا اله الاّ اللّه )) بگوييد تا رستگار شويد.
O هر شبانه روز، در اذان و اقامه ى نمازهاى يوميّه جمله ى ((حَىّ على الفَلاح )) را بيست بار بر زبان مى آوريم و هدف نهائى را با فرياد رسا اعلام مى كنيم ، تا راه را گم نكنيم .
O اسلام مى گويد: (قد اءفلح المؤ منون )، (قد اءفلَح مَن تَزكّى )(53) كسانى رستگارند كه ايمان و تزكيه ى نفس داشته باشند، ولى كفر مى گويد: (قد اءفلح اليوم مَنِ استعلى ) (54) فرعون مى گفت : امروز هر كس زور و برترى دارد رستگار است .
O كلمه ى ((فَلاح )) به معناى رستن است ، شايد دليل اينكه به كشاورز، ((فَلاّح )) مى گويند آن باشد كه وسيله ى رستن دانه را فراهم مى كند. دانه كه در خاك قرار مى گيرد با سه عمل خود را نجات مى دهد و به فضاى باز مى رسد: اوّل آنكه ريشه ى خود را به عمق زمين بند مى كند. دوّم اينكه مواد غذايى زمين را جذب مى كند. سوّم آنكه خاك هاى مزاحم را دفع مى كند.
آرى ، انسان هم براى رهايى خود و رسيدن به فضاى باز توحيد و نجات از تاريكى هاى مادّيات و هوسها و طاغوت ها بايد مثل دانه همان سه عمل را انجام دهد: اوّل ريشه ى عقايد خود را از طريق استدلال محكم كند. دوّم از امكانات خدادادى آنچه را براى تكامل و رشد معنوى اوست جذب كند. سوّم تمام دشمنان و مزاحمان را كنار زند و هر معبودى جز خدا را با كلمه ((لا اله )) دفع كند تا به فضاى باز توحيدى برسد.
O شخصى در حال نماز با ريش خود بازى مى كرد، پيامبراكرم صلى الله عليه و آله فرمود: اگر او در دل خشوع داشت ، در عمل اين گونه نماز نمى خواند.(55)
O امام صادق عليه السلام فرمود: مراد از خشوع در نماز، فرونهادن چشم است .(56)
چه كسانى رستگارند؟ 
1 عابدان . (واعبدوا ربّكم وافعلوا الخير لعلّكم تفلحون )(57) پروردگارتان را پرستش كنيد، شايد رستگار شويد.
2 آنان كه اعمالشان ارزشمند وسنگين است . (فَمَن ثَقُلت مَوازينه فاولئك هم المفلِحون )(58)
3 دورى كنندگان از بخل . (و مَن يُوقَ شُحَّ نفسه فاولئك هم المفلِحون ) (59)
4 حزب اللّه . (اَلا اِنّ حزب اللّه هم المفلِحون )(60) حزب خدا رستگارند.
5 اهل ذكركثير. (واذكروا اللّه كثيرا لعلّكم تفلحون )(61) خدارا بسيار يادكنيد تا رستگار شويد.
6 تقوا پيشگان . (فاتّقوا اللّه يا اولى الالباب لعلّكم تُفلِحون ) (62) اى خردمندان ! تقوا پيشه كنيد تا رستگار شويد.
7 مجاهدان . (و جاهدوا فى سَبيله لعلّكم تُفلحون )(63) در راه خدا جهاد كنيد تا رستگار شويد.
8 توبه كنندگان . (تُوبوا الى اللّه جميعاً ايّها المؤ منون لعلّكم تُفلحون ) (64) اى اهل ايمان ! همگى توبه كنيد تا رستگار شويد.
پيام ها : 
1 رستگارى مؤ منان حتمى است . (قد اءفلح )
2 ايمان ، شرايط و نشانه هايى دارد. (المؤ منون الّذين ...)
3 نماز، در راءس برنامه هاى اسلامى است . (فى صلاتهم )
4 در نماز، حالت وكيفيّت مهم است . (خاشعون )
(3) وَالَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ (4) وَالَّذِينَ هُمْ لِلزَّكَوةِ فَعِلُونَ 
ترجمه :
و آنان كه از بيهوده روى گردانند. و همان كسانى كه زكات مى پردازند.
(5) وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَفِظُونَ 
ترجمه :
و آنان كه دامان خود را (از گناه ) حفظ مى كنند.
(6) إِلا عَلَى اءَزْوَجِهِمْ اءَوْ مَا مَلَكَتْ اءَيْمَنُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ 
ترجمه :
مگر در مورد همسرانشان يا كنيزانى كه به دست آورده اند، پس آنان (در آميزش با اين دو گروه ) ملامت نمى شوند.
نكته ها : 
O ((لغو))، به كار و سخن بيهوده مى گويند.
O دورى و پرهيز از لغو، مخصوص مسلمانان نيست ، قرآن درباره ى خوبان اهل كتاب نيز مى فرمايد: (و اذا سَمعوا اللغو اعرضوا عنه ...) (65) اهل كتاب با ايمان ، از لغو گريزانند.
O ((زكات )) در لغت ، به معناى رشد و نموّ و پاكيزگى است و در اصطلاح ، يك نوع ماليات شرعى و از اركان و واجبات دين است .
O در جامعه اسلامى ، پاسدارى از نماز وناموس ، بسيار مهم است . در همين چند آيه ، نسبت به ناموس با تعبير (حافظون )و درباره نماز با جمله (على صلوتهم يحافظون )ياد شده است .
O دورى از لغو در دنيا، بهره اش ، محفوظ ماندن از لغو در قيامت است . (عن اللغو معرضون )، (لا تسمع فيها لاغيه )(66)
O اعراض از لغو، نبايد با بدگويى و تندخويى همراه باشد، زيرا در آيه ى ديگر مى فرمايد: (و اذا مرّوا باللغو مرّوا كراما)(67)
O در روايات براى لغو، نمونه هايى آمده است از جمله : سخنى كه در آن ياد خدا نباشد و يا غنا و لهويّات باشد.(68)
O در روايات مى خوانيم : جز با زن عفيفه ازدواج نكنيد و با كسى كه در مال خود او را امين نمى دانيد، هم بستر نشويد.(69)
اهميّت زكات  
# زكات ، يكى از پنج چيزى است كه بناى اسلام بر آن استوار است .
# در قرآن 32بار كلمه ((زكات )) و 32بار واژه ((بَرَك )) آمده ، گويا زكات مساوى با بركت است .
# پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله افرادى را كه زكات نمى دادند، از مسجد بيرون كرد.
# حضرت مهدى عليه السلام در انقلاب بزرگ خود، با تاركين زكات مى جنگد.
# كسى كه زكات ندهد، هنگام مرگش به او گفته مى شود: يهودى بمير يا مسيحى .
# تارك زكات در لحظه ى مرگ از خداوند مى خواهد كه او را به دنيا باز گرداند تا كار نيك انجام دهد، امّا مهلت او پايان يافته است .
# امام صادق عليه السلام فرمود: اگر مردم زكات بدهند، هيچ فقيرى در زمين باقى نمى ماند.
پيام ها : 
1 نشانه ى ايمان ، دورى از لغو است . (والّذينهم عن اللغو معرضون ) (مؤ من بايد در تمام كارها و سخنان خود هدف صحيح داشته باشد)
2 دورى از لغو، به اندازه اى مهم است كه بين نماز و زكات ذكر شده است . (خاشعون معرضون للزّكوة فاعلون )
3 اهميّت زكات مانند اهميّت نماز است . (در 28 آيه ، نماز و زكات در كنار هم آمده است ) (فى صلوتهم خاشعون ، للزّكوة فاعلون )
4 اعتقاد به تنهايى كافى نيست ، عمل هم لازم است . (المؤ منون ... فاعلون )
5 حيا شرط ايمان است . (لفروجهم حافظون )(آلودگى جنسى نشانه ى ضعف ايمان است )
6 شهوت ، طغيانگر است و به كنترل و حفاظت نياز دارد. (حافظون )
7 در ارضاى غريزه ى جنسى ، محدوديّت لازم است ولى ممنوعيّت خلاف فطرت است . (الاّ على ازواجهم )
8 حياى نابجا ممنوع . همين كه اسلام ، انجام كارى را اجازه داد، همه ى سنّت ها و عادت ها و سليقه هاى شخصى و مخالف دين ، محكوم است . (غير ملومين )
(7) فَمَنِ ابْتَغَى وَرَآءَ ذَلِكَ فَاءُوْلََّئِكَ هُمُ الْعَادُونَ 
ترجمه :
پس هر كس فراتر از اين (همسر و كنيز) طلب كند، پس آنانند كه متجاوزند.
(8) وَالَّذِينَ هُمْ لاَِمَنَتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَعُونَ 
ترجمه :
و(مؤ منان رستگار) كسانى هستند كه امانت ها وپيمان هاى خود را رعايت مى كنند.
(9) وَالَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلَوَتِهِمْ يُحَافِظُونَ (10) اءُوْلََّئِكَ هُمُ الْوَ رِثُونَ 
ترجمه :
و آنان بر نمازهاى خود مواظبت دارند. آنان وارثانند.
(11) اءَلَّذِينَ يَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِيهَا خَلِدُونَ 
ترجمه :
كسانى كه بهشت برين را ارث مى برند و در آن جاودانه خواهند ماند.
نكته ها : 
O كلمه ى ((فردوس )) به معناى بوستان ، برترين جاى بهشت مى باشد.(70) و چون به جاى جنّت بكار رفته ، براى آن ضمير مؤ نث آمده است .
O امام صادق عليه السلام در پاسخ از حكم استمناء، آيه ى 7 را تلاوت فرمودند.(71)
اهمّيت امانت در روايات  
# به نماز و روزه و حجّ مردم ننگريد، به صداقت و امانتدارى آنان بنگريد.(72)
# پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در آخرين لحظه هاى عمر خود به حضرت على عليه السلام فرمود: ((ادّ الامانة الى البّر و الفاجر فيما قلّ و جلّ حتّى الخيط و الَمخيط)) امانت را به صاحبش برگردان ، چه نيكوكار باشد و چه گناهكار، ارزشمند باشد يا ناچيز، اگر چه مقدارى نخ باشد و يا پارچه و لباسى دوخته شده .(73)
# همه ى نعمت هاى مادّى ، معنوى و سياسى ، امانت الهى هستند. (امام خمينى قدس سره فرمود: جمهورى اسلامى امانت الهى است )
# قرآن كريم برخى از اهل كتاب را كه امانتدار هستند، ستوده است . (و من اهل الكتاب من ان تاءمنه بِقنطار يُؤ دّه اليك )(74) اگر به برخى از اهل كتاب ، مال فراوانى به امانت بسپارى ، آن را به تو برمى گرداند.
پيام ها : 
1 قانون شكنى ، تجاوز به حدودى كه خداوند تعيين نموده مى باشد. (العادون )
2 به سراغ گناه رفتن نيز گناه است . (ابتغى عادون )
3 مؤ من ، متعهّد است . (عهدهم راعون )خلف وعده ، نشانه ى ضعف ايمان است .
4 مراعات عهد وپيمان لازم است ، گرچه در عمل نتوانيم وفا كنيم . (راعون ) نه ((موفون ))
5 در معرّفى سيماى مؤ منان ، نماز هم در ابتدا مطرح شد: (فى صلوتهم خاشعون )و هم در پايان (على صلوتهم يحافظون )اين تكرار وتاءكيد، نشان اهميّت نماز است .
(12) وَلَقَدْ خَلَقْنَا الاِْنْسَنَ مِن سُلَلَةٍ مِّن طِينٍ 
ترجمه :
و همانا ما انسان را از عصاره اى از گِل آفريديم .
(13) ثُمَّ جَعَلْنَهُ نُطْفَةً فِى قَرَارٍ مَّكِينٍ 
ترجمه :
سپس او را به صورت نطفه در جايگاهى استوار قرار داديم .
(14) ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَماً فَكَسَوْنَا الْعِظَمَ لَحْماً ثُمَّ اءَنشَاءْنَهُ خَلْقاً ءَاخَرَ فَتَبَارَكَ اللّهُ اءَحْسَنُ الْخَلِقِينَ
ترجمه :
سپس از نطفه ، لخته خونى آفريديم ، آن گاه لخته خون را پاره گوشتى ساختيم وپاره گوشت را به صورت استخوان هايى در آورديم ، و استخوان ها را با گوشت پوشانديم ، سپس آن را آفرينش تازه اى داديم ،پس شايسته ى تكريم و تعظيم است خداوندى كه بهترين آفرينندگان است .
نكته ها : 
O كلمه ى ((سُلالة )) به معناى عصاره و كلمه ((عَلَقة ))به معناى خون غليظ وبسته شده و كلمه ((مُضغة )) به معناى پاره گوشت بدون استخوان است .
O امام باقر عليه السلام فرمودند: مراد از (خلقا آخر)دميده شدن روح در بدن است .(75)
O مراد از (احسن الخالقين )به فرموده امام رضا عليه السلام آن است كه قدرت آفريدن را خدا به ديگران نيز داده ، مثلا حضرت عيسى از طرف خداوند مى آفريند.(76) (اءخلق لكم من الطين كهيئة الطّير)(77)
O دلائل بهترين خالق بودن خداوند بسيار است از جمله :
الف : خالقيّت او دائمى است .
ب : محدوديّت به اشياى خاصّى ندارد.
ج : تنوّع در آن نامحدود است .
د: از ساده ترين چيز مهم ترين را مى سازد.
ه‍: مواد اوّليه اش از خودش مى باشد.
و: در ساختن تقليد نمى كند.
ز: پشيمانى و ترديد در او راه ندارد.
ح : بر اساس رحمت مى آفريند، و تمام ساخته هايش هدفدار است .
ط: ساخته او با نظام هستى هماهنگ است .
پيام ها : 
1 ياد گذشته ها و ضعف هاى انسان و توجّه به قدرت و لطف خداوند، زمينه اى است براى تقويت ايمان و عبادت بيشتر. (لقد خلقنا)
2 آفرينش انسان در چند مرحله انجام گرفته است . (طين نطفة علقة ...)
3 با اين كه مادر انواع حركت ها را دارد، ولى رحم او براى فرزند، جايگاهى مطمئن است . (قرار مَكين )
4 تمام مراحل آفرينش ، زير نظر خداوند است . (خلقنا كسونا انشاءنا)
5 ارزش انسان به روح اوست . (خلقاً آخر)
6 خودشناسى ، مقدّمه ى خداشناسى است . (نطفة ، علقة ، مضغة فتبارك اللّه احسن الخالقين )
(15) ثُمَّ إِنَّكُمْ بَعْدَ ذَلِكَ لَمَيِّتُونَ (16) ثُمَّ إِنَّكُمْ يَوْمَ الْقِيَمَةِ تُبْعَثُونَ 
ترجمه :
سپس بدون ترديد بعد از آن (مراحل ) مى ميريد. آن گاه شما روز قيامت برانگيخته مى شويد.
نكته ها : 
O خداوند در اين آيات ، مردن را قطعى و حتمى شمرده است ، در اين جا ذكر كلامى از اميرالمؤ منين عليه السلام مناسب است :
((فلو اءنّ احداً يجد الى البقاء سُلّماً او لدفع الموت سبيلاً لكان ذلك سليمان بن داوود عليه السلام الّذى سُخّر له ملك الجنّ و الانس ، مع النبوّة و عظيم الزلفة ... رمته قسى الفناء بنبال الموت )).(78) حضرت فرمود: اگر كسى براى ماندن هميشگى در دنيا چاره اى مى انديشيد يا براى برطرف كردن مرگ راهى مى يافت ، او سليمان پسر داود عليه السلام بود كه بر جن و انس حكومت داشت ، علاوه بر آن كه پيامبر بود و مقام و منزلتى بزرگ داشت ... (با اين حال ) كمان هاى نيستى با تيرهاى مرگ ، او را از پاى درآوردند (و از جهان هستى رخت بربست ).
O آيه ى قبل سير تكامل خلقت انسان را بيان و خداوند به خود تبريك گفت ، اين دو آيه نيز مراحل نهائى تكامل را پس از مرگ بيان مى كند.
پيام ها : 
1 مرگ نابود شدن نيست ، مرحله اى از تكامل است . (ثمّ انّكم بعد ذلك لميّتون )
2 مرگ ، سرنوشت قطعى انسان است . (ثمّ انّكم ... لميّتون ) (((انّ)) و حرف ((لام )) و جمله ى اسميّه همه نشانه ى تاءكيد است )
3 آفرينش انسان ، هدفدار است . (ثمّ انّكم يوم القيامة تبعثون )
4 ميان مرگ ورستاخيز فاصله طولانى است . (((ثمّ)) نشان فاصله ى طولانى است )
(17) وَلَقَدْ خَلَقْنَا فَوْقَكُمْ سَبْعَ طَرَآئِقَ وَمَا كُنَّا عَنِ الْخَلْقِ غَفِلِينَ 
ترجمه :
و همانا ما بالاى سر شما هفت راه (هفت آسمان ) آفريديم ، و ما از خلق (و جهان هستى ) غافل نبوده ايم .
نكته ها : 
O شايد مراد از كلمه ((طرائق ))، راه عبور فرشتگان و يا راه و مدار حركت كرات باشد و ممكن است منظور، هفت آسمان باشد كه به يكديگر راه دارند.
O آيات قبل ، آفرينش انسان را طرح كرد و اين آيه آفرينش آسمان ها را.
پيام ها : 
1 خداوند، هم خالق است و هم ناظر. (عالم محضر خداست ) (وما كنّا عن الخلق غافلين )
2 آفريدن وتدبير جهان هستى ، مديريّت دائمى لازم دارد. (ماكنّاعن الخلق غافلين )
(18) وَاءَنزَلْنَا مِنَ السَّمَآءِ مَآءً بِقَدَرٍ فَاءَسْكَنَّهُ فِى الاَْرْضِ وَإِنَّا عَلَى ذَهَابٍ بِهِ لَقَدِرُونَ
ترجمه :
و از آسمان ، آبى به اندازه ى (معين ) فرو فرستاديم ، و آن را در زمين جاى داديم و همانا ما بر بردن آن قادريم .
پيام ها : 
1 قدرت خداوند، در دادن و گرفتن نعمت ها يكسان است . (انزلنا ذهاب )
2 قطره هاى باران ، حساب و كتاب دارد. (بقدر)(باران يك پديده ى طبيعى بى هدف و بى حساب نيست ).
3 ذخيره سازى آب از الطاف الهى ونشانه ى غافل نبودن از خلق است . (و ماكنّا عن الخَلقِ غافلين و انزلنا... فاسكناه )
4 خداوند بر پديده ها حاكم است . (و اِنّا على ذهاب به )
5 فكر نكنيم نعمت ها هميشگى است . (على ذهاب به لَقادرون )
(19) فَاءَنشَاءْنَا لَكُم بِهِ جَنَّتٍ مِّن نَّخِيلٍ وَاءَعْنَبٍ لَّكُمْ فِيهَا فَوَكِهُ كَثِيرَةٌ وَ مِنْهَا تَاءْكُلُونَ
ترجمه :
پس به وسيله ى آن (آب ) براى شما باغ هايى از خرما و انگور پديد آورديم كه در آن باغها براى شما ميوه هاى فراوانى است و از آنها مى خوريد.
(20) وَشَجَرَةً تَخْرُجُ مِن طُورِ سَيْنَآءَ تَنبُتُ بِالدُّهْنِ وَصِبْغٍ لِّلاَْكِلِينَ 
ترجمه :
و (نيز) درختى كه از طور سينا مى رويد، (و) روغن و نان خورش براى خورندگان به بار مى آورد.
پيام ها : 
1 آب ، سرچشمه ى حيات گياهان ونباتات است . (فاَنشاءنا لكم به )
2 درختان و گياهان ، براى استفاده ى انسان ها آفريده شده اند. (كلمه ى ((لكم )) دو بار در آيه ى 19 به كار رفته است ).
3 در ميان ميوه ها، بعضى مثل خرما وانگور حساب ديگرى دارد. (نَخيل واَعناب )
4 خداوند حكيم ، نيازهاى مادّى انسان را تاءمين كرده است . (نَخيل واَعناب )
5 توليد خداوند بيش از مصرف انسان هاست . (فَواكِهُ كثيرةٌ و منها تاءكلون )
6 آنچه را كه خداوند آفريده ، مفيد ومبارك است . (فَواكهُ كثيرة تَاءكلون صِبغٍ)(ولى آن جا كه زيان و خرابى است ، كار انسان است ، چنانكه در آيه 67 سوره نحل مى خوانيم : (تتّخذون منه سكراً)شما از آن شراب درست مى كنيد)
7 هر منطقه اى براى درخت وگياه مخصوصى مناسب است . (تخرج من طورسيناء)
8 بعضى زمين ها از نظر معنوى و مادّى مباركند. (طور سينا محل نزول وحى و محل رويش درختان زيتون است ). (من طور سيناء)
9 روغن زيتون ، يكى از نعمت هاى الهى است . (تَنبُتُ بالدُّهن )
(21) وَإِنَّ لَكُمْ فِى الاَْنْعَمِ لَعِبْرَةً نُّسْقِيكُم مِّمَّا فِى بُطُونِهَا وَلَكُمْ فِيهَا مَنَفِعُ كَثِيرَةٌ وَمِنْهَا تَاءْكُلُونَ
ترجمه :
و همانا براى شما در چهارپايان عبرتى است ، از آنچه در شكم آنهاست (شير) به شما مى نوشانيم و براى شما در آنها منافع زيادى است و از (گوشت ) آنها مى خوريد.
(22) وَعَلَيْهَا وَعَلَى الْفُلْكِ تُحْمَلُونَ 
ترجمه :

next page

fehrest page

back page