تفسير نور
(جلد هشتم)

حجة الاسلام و المسلمين حاج شيخ محسن قرائتى

- ۳ -


7 اخلاص ، انسان را در برابر بادها و طوفان ها بيمه ونداشتن اخلاص انسان را در مسير طوفان ها قرار مى دهد. (او تَهوى به الرِّيح )
8 شرك ، گرچه كم يا در يك لحظه باشد، هيچ سرمايه اى را باقى نمى گذارد. (خَرّ من السماء فى مكان سَحيق )
(32) ذَلِكَ وَمَن يُعَظِّمْ شَعََّئِرَ اللّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقْوَى الْقُلُوبِ 
ترجمه :
اين است (دستورات خداوند درباره ى حج ) و هر كس شعائر خدا را گرامى بدارد، پس اين از تقواى دل هاست .
نكته ها : 
O قرآن كريم در آيات ديگر، با صراحت دو مورد از مراسم و برنامه هاى حج را جزء شعائر الهى شمرده است : يكى ((صفا و مروه )) و ديگر ((شتران قربانى ))، ولى شعائر الهى در اين دو خلاصه نمى شود و تمام عبادت هاى دسته جمعى از شعائر خداوند است ، مانند نماز جمعه وجماعت وهمه ى مراسم حج .
O تقوا، از حالت هاى روحى است كه از آثار و نشانه ها به وجود آن پى برده مى شود، زيرا در كارهاى ظاهرى ، بين گناه و ثواب فرق چندانى نيست ، مثلاً: نماز خالصانه با نماز رياكارانه در ظاهر يكى است وآنچه يكى را ارزشمند وديگرى را ضدارزش مى كند، همان روح وباطن كار است كه مربوط به قلب هاست . (تقوى القلوب )
پيام ها : 
1 تقواى درونى بايد آثار بيرونى هم داشته باشد، هر كس به شعائر بى اعتنا باشد، در حقيقت تقواى قلبى او كم است . (مَن يُعظِّم شعائر اللّه فانّها من تقوى القلوب )
2 بزرگداشت ها بايد بر اساس تقوا باشد، نه رقابت . (مَن يُعظِّم ... تقوى القلوب )
(33) لَكُمْ فِيهَا مَنَفِعُ إِلَى اءَجَلٍ مُّسَمّىً ثُمَّ مَحِلُّهَآ إِلَى الْبَيْتِ الْعَتِيقِ 
ترجمه :
در آن (حيوانات قربانى ) براى شما تا رسيدن زمان معيّن (عيد قربان ) منافعى است ، سپس جايگاه آن (قربانى ) به سوى آن خانه قديمى و آزاد (كعبه ) است .
نكته ها : 
O بعضى گمان مى كردند همين كه شتر يا حيوان ديگرى را براى قربانى معيّن كردند، حقّ سوار شدن برآن و شير دوشيدن از آن را ندارند. اين آيه اين تفكّر را رد مى كند.
پيام ها : 
1 در سايه ى تعظيم شعائر، منافع مادّى شما نيز تاءمين مى شود. (و لكم فيها منافع )
2 در مراسم حج محوريّت با كعبه است . (وليَطّوفّوا بالبيت ... مَحِلّها الى البيت العتيق )
(34) وَلِكُلِّ اءُمَّةٍ جَعَلْنَا مَنسَكاً لِّيَذْكُرُواْ اسْمَ اللّهِ عَلَى مَا رَزَقَهُم مِّن بَهِيمَةِ الاَْنْعَمِ فَإِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَحِدٌ فَلَهُ اءَسْلِمُواْ وَبَشِّرِ الْمُخْبِتِينَ
ترجمه :
و (شما تنها امّتى نيستيد كه تكليف قربانى دارد، زيرا) ما براى هر اُمّتى آئينى قرار داديم ، تا هنگام قربانى نام خدا را بر حيواناتى كه خداوند روزى آنان كرده ببرند، خداى شما معبود يكتاست ، پس فقط تسليم او باشيد، و به بندگان خالص بشارت ده .
نكته ها : 
O كلمه ((مُخبتين )) از ((خَبت )) يعنى زمين وسيع وهموار كه خالى از فراز و نشيب است و مخبت به انسان آرام ومطمئن گفته مى شود كه از هرگونه پندار شرك دور باشد.
O كلمه ى ((مَنسَك )) يا مصدر، يا اسم زمان ويا اسم مكان است .لذا معنا چنين است : ما براى هر اُمّتى برنامه عبادت يا زمانى را براى قربانى يا مكانى را براى آن قرار داديم .
پيام ها : 
1 برنامه قربانى ، در تمام اديان آسمانى بوده است . (لكلّ اُمّة ...)
2 هنگام قربانى ، نام خدا را بايد به زبان آورد. (ليَذكُروا)
3 شيوه ى بندگى خداوند، تنها بايد از طريق وحى باشد. (جَعلنا مَنسكاً)
4 خداى ما پروردگار يكتاست . (فالهكم اله واحد)، همان خدايى كه هم دين مارا تاءمين مى كند، (جعلنا مَنسكاً)و هم دنياى مارا (رَزَقهم من بَهيمة الانعام ).
5 نام خداوند به قدرى ارزش دارد كه اگر هنگام ذبح حيوان بر زبان جارى شود، گوشت آن حيوان حلال ، وگرنه حرام خواهد بود. (ليَذكُروا اسم اللّه )
6 غذاى انسان هاى خداپرست نيز بايد رنگ الهى داشته باشد. (ليَذكُروا اسم اللّه )
7 جز براى خدا تسليم نشويد. (فله اَسلِموا)
8 همين كه در تمام اديان نام خدا بردن مطرح است ، پس آفريدگار همه يكى است . زيرا اگر خداى ديگرى بود اين مراسم به صورت هاى ديگرى نيز مطرح مى شد. (فالهكم اله واحد)(حرف ((فاء)) براى نتيجه است يعنى وحدت مكتب ، نشانه ى وحدت معبود است ).
9 بشارت هاى الهى ، مخصوص كسانى است كه متواضع و تسليم خدا هستند. (بَشّر المخبِتين )
(35) اءَلَّذِينَإِذَا ذُكِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَالصَّبِرِينَ عَلَى مَآ اءَصَابَهُمْ وَ الْمُقِيمِى الصَّلَوةِ وَمِمَّا رَزَقْنَهُمْ يُنفِقُونَ
ترجمه :
(مُخبتين ) كسانى هستند كه هرگاه نام خدا برده شود دل هايشان از خوف (خداوند) مى لرزد و بر آنچه (از سختى ها) به آنان مى رسد مقاومند و برپاكنندگان نمازند و از آنچه به آنان روزى داده ايم انفاق مى كنند.
نكته ها : 
O ياد خدا هم آرام بخش است وهم براى اهل ايمان ، خوف آور، همانند كودكى كه با ياد والدين ، هم آرام مى گيرد وهم از آنان پروا مى كند وحساب مى برد.
پيام ها : 
1 ترس از خدا و پرواى درونى ، يك ارزش است . (وَجِلت قلوبهم )
2 تقوا، بر همه ى كمالات مقدّم است . (وَجِلت قلوبهم ... والصّابرين ...)
3 زيربناى انجام وظيفه بعد از تقوا، مقاومت و صبر است . (وَجِلت قلوبهم والصّابرين )
4 صبرى ارزش دارد كه در برابر مشكلات دوام بياورد. (الصابرين على مااصابهم )
5 رابطه با خدا، از رابطه با محرومان جدا نيست . (والمقيمى الصلوة ينفقون )
6 بخشش ، مخصوص مال نيست ، از علم و آبرو و هنر نيز مى توان انفاق كرد. (ممّا رزقناهم )
7 انفاقى ارزش دارد كه دائمى باشد. (((ينفقون )) فعل مضارع نشانه استمرار است )
8 در انفاق نيز اعتدال و ميانه روى لازم است . (و ممّا...)
9 اموال و دارائى هاى انسان رزق الهى است . (رزقناهم )
ترجمه :
(36) وَالْبُدْنَ جَعَلْنَهَا لَكُم مِّن شَعََّئِرِ اللّهِ لَكُمْ فِيهَا خَيْرٌ فَاذْكُرُواْ اسْمَ اللّهِ عَلَيْهَا صَوَآفَّ فَإِذَا وَجَبَتْ جُنُوبُهَا فَكُلُواْ مِنْهَا وَاءَطْعِمُواْ الْقَانِعَ وَالْمُعْتَرَّ كَذَ لِكَ سَخَّرْنَهَا لَكُمْلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ
و (قربانى كردن ) شترهاى چاق را براى شما از شعائر الهى قرار داديم ، در آنها براى شما خير است ، پس (هنگام قربانى ) نام خدا را بر شتران در حالى كه ايستاده اند ببريد، پس چون به پهلو افتادند (و جان دادند) از (گوشت ) آنها بخوريد و به فقير قانع و فقيرى كه روى سؤ ال ندارد اطعام كنيد، بدين گونه حيوانات قربانى را براى شما (رام و) مسخّر كرديم ، تاشايد شكرگزارى كنيد.
نكته ها : 
O ((بُدن )) جمع ((بُدنَة )) است به معناى شتر سالم و فربه ، و ((صَوافّ)) حيوانى است كه زانوى خود را صاف نگاه داشته است .
O جمله ى ((وَجَبتْ جنوبها)) يعنى استقرار به پهلو و كنايه از جان دادن حيوان است . ((قانع )) فقيرى است كه قانع است و ((مُعتَرّ)) فقيرى را گويند كه نيازمند است امّا حرفى به زبان نمى آورد، ولى به قصد كمك گرفتن از كنار شما عبور مى كند.(34)
O در اسلام ، هر جا مساءله خوردن مطرح است ، در كنارش وظيفه ديگرى نيز ذكر شده است :
(كُلوا... ولاتسرفوا)(35) بخوريد ولى اسراف نكنيد.
(كُلوا... واطعموا)(36) بخوريد و به ديگران بخورانيد.
(كُلوا... واعلموا)(37) بخوريد و عمل صالح انجام دهيد.
(كُلوا... واشكروا)(38) بخوريد و سپاس گزاريد.
پيام ها : 
1 در بزرگداشت شعائر الهى ، سخاوت مندانه خرج كنيد. (والبُدن ) (((بُدن )) به معناى شتر چاق است )
2 عرب جاهلى مى پنداشت كه از گوشت قربانى نبايد استفاده كند. (فكلوا)
3 در تعظيم شعائر دينى ، مهم توجّه وعنايت الهى است ، خواه نسبت به جماد باشد، خواه نسبت به حيوان . (اِنّ الصفا و المروة من شعائر اللّه )،
للّه (والبُدن ... من شعائر اللّه )

4 احكام دينى بايد از طريق وحى معيّن شود. (جعلنا)
5 در شعائر الهى ، منافع انسان ها نيز تاءمين است . (لكم ) (برخلاف قربانى در راه بت ها و يا ريخت وپاش هاى مسرفانه )
6 در مكتب تربيتى اسلام ، در تغذيه نيز خدا مطرح است . (فاذكروا اسم اللّه )
7 بهترين روشِ قربانىِ شتر، نحر آن در حال ايستاده است . (صَوافّ)
8 تا جان در بدن حيوان هست ، مصرف گوشتش ممنوع است . (فاذا وَجَبت جُنوبها فكلوا)
9 گوشت قربانى بايد تقسيم شود. (بين خود و ديگران ) (كلوا اطعموا)
10 به تمام گروه هاى بى بضاعت رسيدگى كنيد. (القانع المعترّ)
11 قربانى در مكانى انجام گيرد كه محل عبور فقرا باشد. (المعترّ)
12 رام بودن و مسخّر بودن حيوانات ، خوردن گوشت قربانى واطعام به ديگران ، ذِبح ونَحر حيوانات در مراسم حج واخلاص ورنگ الهى داشتن ، نعمت هايى است كه بايد شكرگزارى شود. (لعلّكم تشكرون )
(37) لَن يَنَالَ اللّهَ لُحُومُهَا وَلاَ دِمَآؤُهَا وَلَكِن يَنَالُهُ التَّقْوَى مِنكُمْ كَذَلِكَ سَخَّرَهَا لَكُمْ لِتُكَبِّرُواْ اللّهَ عَلَى مَا هَدَيَكُمْ وَبَشِّرِ الْمُحْسِنِينَ
ترجمه :
هرگز گوشت و خون حيوانات قربانى ، به خداوند نمى رسد، بلكه آنچه از طرف شما به او مى رسد تقواست ، اين گونه خداوند حيوانات را براى شما مسخّر نمود، تا خدا را به خاطر آن كه شما را هدايت كرده است به بزرگى ياد كنيد، و به نيكوكاران بشارت ده .
پيام ها : 
1 خداوند به تكاليفى كه انجام مى دهيم ، نيازى ندارد. (لن يَنالَ اللّه لُحومها)
2 در وراى مسائل ظاهرى دين ، اهداف والاترى وجود دارد. (به ظاهر دستورات دينى بسنده نكنيم ، داشتن اخلاص و روح تعبّد و تسليم در برابر فرمان خداوند، باطن احكام الهى است ). (و لكن يَنالُه التّقوى )
3 رابطه ى انسان با خداوند از راه تقواست . (يَنالُه التّقوى منكم )
4 خدا را به بزرگى يادكردن ، يك نوع شكر الهى است . (لتكبّروا اللّه على ماهداكم )
5 نعمت هدايت ، از نعمت هايى است كه براى شكر آن سفارش ويژه اى شده است . (على ما هداكم )
6 اگر لطف خداوند نباشد، همه گمراه خواهيم شد. (هداكم )
7 حج و مناسك آن جلوه آشكار هدايت است . (على ما هداكم )
8 انجام مناسك حج ، انسان را در زمره محسنين قرار مى دهد. (وبَشّر المحسنين )
(38) إِنَّ اللّهَ يُدَفِعُ عَنِ الَّذِينَ ءَامَنُوَّاْ إِنَّ اللّهَ لاَ يُحِبُّ كُلَّ خَوَّانٍ كَفُورٍ 
ترجمه :
قطعاً خداوند از كسانى كه ايمان آورده اند دفاع مى كند، بى شك خداوند هيچ خيانتكار ناسپاسى را دوست ندارد.
نكته ها : 
O يكى از وعده ها و سنّت هاى الهى ، نصرت و دفاع از مؤ منين است و خداوند اين دفاع و حمايت را به عنوان يك حقّ، بر خود لازم فرموده است : (و كان حَقّاً علينا نَصرالمؤ منين )(39) البتّه معناى دفاع و نصرت الهى ، هميشه دفاع و نصرت فورى و كوتاه مدّت نيست ، بلكه دفاع دراز مدّت را نيز شامل مى شود، زيرا در آيات ديگر مى فرمايد: (والعاقبة للمتّقين ) آرى ، ممكن است در يك درگيرى و جنگ ، مؤ منين به ظاهر شكست بخورند ولى اهداف و تفّكر آنان پيروز شود، چنانكه ابن ملجم ، حضرت على عليه السلام را به شهادت رساند، ولى آيا خداوند او را حمايت كرد يا على عليه السلام را؟ نام على ، فرزند على ، كتاب على ، مناجات على ، عزّت على ، شيعه ى على و تفكّر على سرانجام به پيروزى رسيد.
O ((خَوّان )) و ((كَفور)) به معناى كسى است كه كفر و خيانت ، كار و سيره ى او باشد.
پيام ها : 
1 تحقّق وعده ى الهى در دفاع از مؤ منان ، حتمى است . (اِنَّ)
2 مؤ منان ، تنها و بى مدافع نيستند. (اِنّ اللّه يُدافع عن الّذين آمنوا)
3 حمايت خداوند، ابدى است . (يُدافع )
4 مؤ منان ، از حريم خدا دفاع مى كنند وخدا از حريم مؤ منان .
(يُدافع )
، نه ((يدفع ))
5 مؤ منان ، محبوب خدا هستند. (اِنّ اللّه يُدافع )
6 عنصرى كه نصرت و دفاع خدا را جلب مى كند، ايمان است . (عن الّذين آمنوا) (و كان حقّاً عَلينا نَصرالمؤ منين )(40)
7 قهر و غضب خداوند، بر اساس معيارهاست . (يدافع عن الّذين آمنوا لايحبّ كل خَوّان )(دين خداوند امانتى در دست ماست كه نبايد به آن خيانت شود) (لايحبّ كلّ خَوّان ...)
8 همه ى مردم در برابر خداوند يكسانند، (كلّ خَوّان )و خيانت از هيچ كس بخشيده نيست .
9 بدتر از خيانت ، خيانت پيشگى ؛ (خَوّان )بدتر از كفر، كفرپيشگى است . (كَفور)
10 خيانت ، زمينه ى كفر است . (اوّل ((خَوّان )) مطرح شده ، بعد ((كَفور)))
11 كسى كه ايمان ندارد به خود و خدا و رسول خدا صلى الله عليه و آله خيانت كرده است . (((خوّان )) در برابر ((آمنوا)) قرار داده شده )
(39) اءُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَتَلُونَ بِاءَنَّهُمْ ظُلِمُواْ وَإِنَّ اللّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ 
ترجمه :
به كسانى كه همواره و مظلومانه مورد تهاجم و قتل عام قرار گرفته اند، اجازه دفاع وجهاد داده شده است والبتّه خداوند بر يارى آنان قادر است .
نكته ها : 
O گفته اند: اين آيه اوّلين آيه اى است كه به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله اجازه جهاد و جنگ مسلحانه داده است ، زيرا كار آن حضرت چند مرحله داشت : 1 دعوت و اصلاح قلبى و خودسازى نيروها. 2 تشكّل و بسيج نيروها. 3 دفاع يا حمله .
پيام ها : 
1 جهاد، بدون اذن خدا و رسول جايز نيست . (اُذِنَ)
2 مظلومان ، مجازند با دشمنان خود جهاد كنند. (اُذِن بانّهم ظلموا)
3 نصرت خدا، بعد از بپاخاستن وحركت ماست . (اُذِن اِنّاللّه على نصرهم لقدير)
4 به رزمندگان روحيه دهيد. (واِنّ اللّه على نَصرهم لقدير)
5 حقّ بر باطل پيروز است . (و اِنّ اللّه على نَصرهم لقدير)
6 امداد الهى ، تنها جنبه ى نظامى ندارد و انواع نصرت ها و امدادها را شامل مى شود. (نصرهم )به طور مطلق مطرح شده است .
7 نصرت الهى حتمى است . (كلمه ((انّ))، ((لقدير))، حرف لام و جمله ى اسميّه )
8 امداد و يارى خداوند نسبت به مؤ منان گسترده است . (قدير)، نفرمود: ((قادر))
ترجمه :
(40) اءَلَّذِينَ اءُخْرِجُواْ مِن دِيَرِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلا اءَن يَقُولُواْ رَبُّنَا اللّهُ وَلَوْلاَ دَفْعُ اللّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَّهُدِّمَتْ صَوَمِعُ وَبِيَعٌ وَصَلَوَتٌ وَ مَسَجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ اللّهِ كَثِيراً وَلَيَنصُرَنَّ اللّهُمَن يَنصُرُهُ إِنَّاللّهَ لَقَوِىُّ عَزِيزٌ
ترجمه :
(مظلومان مورد تهاجم ،) كسانى هستند كه به ناحق از خانه و كاشانه ى خود رانده شدند (و گناهى نداشتند) جز اين كه مى گفتند: پروردگار ما خداى يكتا است و اگر خداوند (ظلم و تجاوز) بعضى از مردم را به وسيله ى بعضى ديگر دفع نكند، صومعه ها و كنيسه ها و كليساها و مساجدى كه نام خداوند در آنها بسيار برده مى شود ويران مى گردد، و قطعاً خداوند كسى كه (دين ) او را يارى كند، يارى مى دهد، همانا خداوند نيرومند شكست ناپذير است .
نكته ها : 
O كلمه ى ((صَوامِع )) جمع ((صومعه )) به معناى دِير و محل عبادت و رياضت راهبان در بيابان ها و غارهاست . كلمه ى ((بِيَع )) جمع ((بيعه ))، محل عبادت مسيحيان است و كلمه ى ((صَلوات )) جمع ((صلاة ))، همان كنيسه و محل عبادت يهوديان است .
O خرابى مسجد يعنى : محو اتّحاد و تشكّل ، قطع رابطه با امام عادل ، فراموشى فقرا، عدم آگاهى از اوضاع و غفلت از خدا و لذا اگر دشمن بتواند، اوّل اين مراكز را قلع و قمع مى كند. (لهُدّمت صَوامع و بِيَع ...)
پيام ها : 
1 آوارگى از وطن روشن ترين نمونه مظلوميّت است . (ظُلموا ... الّذين اُخرجوا)
2 علاقه به وطن ، حقّ طبيعى انسان واخراج از وطن ، سلب اين حقّ و سبب ظلم است . (اُخرجوا من ديارهم )
3 در قرآن ، تبعيد مفسدين فى الارض حقّ وتبعيد مؤ منان ناحقّ است . (بغيرحقّ)
4 ديندارى ، سختى و ناگوارى دارد. (اُخرجوا... الاّ اءن يقولوا ربّنا اللّه )
5 مؤ منان ، وسيله ى تحقّق اراده ى الهى اند. (دَفعُ اللّه النّاس بعضهم ببعض )(دفاع از خداوند است ولى بدست مؤ منين )
6 براى حفظ مراكز دينى ، گاهى بايد خون داد. (دَفعُ اللّه النّاس بعضهم ببعض ...)
7 آنچه مهم است ، دفاع از حريم مساجد است ، خواه با جنگ باشد و وخواه با قلم و بيان و يا برنامه هاى ديگر. (دَفعُ اللّه ...)
8 مهم ترين برنامه ى دشمن ، نابودى مراكز دينى بيدار كننده است . (لَهُدّمت )(معابد، نشانه ى حضور دين در جامعه است ).
9 نام عبادتگاه مهم نيست ، كفّار و متجاوزين با ياد خدا و راه او به هر شكل و در هر كجا كه باشد مخالفند. (صَوامع بِيَع صَلَوات مساجد)
10 ياد خدا هدف اصلى و روح اعمال در مراكز دينى است . (يُذكر فيها اسم اللّه )
11 مساجدى مورد ستايش قرآن است كه در آنها از خداوند بسيار ياد شود و به حداقل اكتفا نشود. (كثيرا)(در هر مكانى كه بيشتر ياد او شود، مقدّس تر است )
12 امداد و نصرت الهى ، بعد از حركت و تلاش ماست . (ليَنصُرَنّ اللّه مَن ينصره )
(41) اءَلَّذِينَ إ ن مَّكَّنَّهُمْ فِى الاَْرْضِ اءَقَامُواْ الصَّلَوةَ وَءَاتَوُاْ الزَّكَوةَ وَ اءَمَرُواْبِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْاْ عَنِالْمُنْكَرِ وَلِلَّهِ عَقِبَةُ الاُْمُورِ
ترجمه :
كسانى كه اگر آنان را در زمين به قدرت رسانيم ، نماز بر پا مى دارند و زكات مى دهند و (ديگران را) به خوبى ها دعوت مى كنند و از بدى ها باز مى دارند؛ و پايان همه ى امور براى خداست .
نكته ها : 
O اگر قدرت و امكانات ، در دست افراد صالح باشد، بهره بردارى صحيح مى كنند و اگر در اختيار نااهلان قرار گيرد سوء استفاده مى كنند. بنابراين دنيا و قدرت ، براى گروهى نعمت و براى گروهى وسيله ى بدبختى است و قرآن از هر دو نمونه ياد كرده است : اگر مؤ منان به قدرت برسند، به سراغ نماز و زكات و امر به معروف مى روند ولى انسان هاى منحرف و نااهل ، اگر قدرتمند شوند كارشان طغيان است ، (اِنّ الانسان لَيَطغى )(41) و در راه نابودى منابع اقتصادى و نسل بشر گام بر مى دارند، (و اذا تَولّى سَعى فى الارض ليفسد فيها و يُهلك الحَرث و النَّسل )(42) و عاقبت ، مردم را به دوزخ مى كشانند. (ائمّة يدعون الى النّار)(43)
پيام ها : 
1 يارى خداوند از طريق احياى دين اوست . (و لينصرنّ اللّه من ينصره ) ، (الّذين اِن مَكّنّاهم ...)
2 امر به معروف و نهى از منكر، به قدرت نياز دارد. (مكّنّاهم )
3 پيروزى مؤ منان ، زمينه ى بندگى و تعاون مالى و فرهنگى را فراهم مى كند و غفلت و غرور را از بين مى برد. (اِن مَكّنّاهم ...)
4 براى مؤ منان ، تمام زمين يكسان است ، آنان هر كجا كه توان دارند هدف مقدّس خود را پياده مى كنند. (فى الارض )
5 همه ى قدرت ها را از خدا بدانيم . (مَكّنّا)
6 اوّلين ثمره ى حكومت صالحان ، نماز و زكات و امر به معروف و نهى از منكر است . (اِن مكّناهم فى الارض اَقاموا الصلوة ...)
7 رابطه با خدا و دستگيرى از محرومان و آگاهى دادن به جامعه و جلوگيرى از مفاسد، از هم جدا نيست . (اَقاموا الصلوة و آتوا الزّكوة و امروا بالمعروف ...)
8 اقامه ى نماز و اداى زكات و امر به معروف و نهى از منكر از وظايف و كارهاى قطعى مسئولان حكومت اسلامى است . (اَقاموا)نه ((يقيمون ))
9 حاكمان مؤ من ، هم در فكر ارتقاى روحى و رشد امور معنوى هستند و هم به دنبال رفاه و حل مشكلات اقتصادى و فقرزدايى و اصلاح جامعه . (اَقاموا الصلوة و آتوا الزّكوة ...)
10 جامعه اى تحت حمايت خداوند است كه اين چهار ارزش محورى را داشته باشد: نماز، زكات ، امر به معروف و نهى از منكر. (و لينصرن اللّه من ينصره ) ، (الّذين اِن مكنّاهم اَقاموا الصلوة )
11 امر و نهى شما، زمانى در جامعه موثّر است كه اوّل به وظايف فردى خود عمل كنيد. (اقاموا الصلوة ... اَمَروا بالمعروف )
12 اقامه ى نماز، به قدرت و امكانات نياز دارد. (اِن مكنّاهم ... اقاموا الصلوة )
13 زكات ، همتاى ناگسستنى نماز است . (اَقاموا الصلوة و آتوا الزكوة ) (در 28 آيه ى قرآن ، زكات در كنار نماز آمده است ).
14 با انجام همه ى وظايف ، باز هم به حسن عاقبت خود و نتيجه ى نهايى كارتان مطمئن نشويد و بر خداوند اميد و توكل داشته باشيد. (وللّه عاقبة الامور)
15 امكانات ، بيش از چند روزى در دست شما نيست . (وللّه عاقبة الامور)
(42) وَإِن يُكَذِّبُوكَ فَقَدْ كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَعَادٌ وَثَمُودُ 
ترجمه :
و (اى پيامبر!) اگر تو را تكذيب مى كنند (نگران مباش ، زيرا) قوم نوح و عاد و ثمود نيز كه قبل از اينها بودند، انبيا را تكذيب كردند.
(43) وَقَوْمُ إِبْرَهِيمَ وَقَوْمُ لُوطٍ 
ترجمه :
و قوم ابراهيم و لوط (نيز پيامبرشان را تكذيب كردند).
(44) وَاءَصْحَبُ مَدْيَنَ وَكُذِّبَ مُوسَى فَاءَمْلَيْتُ لِلْكَفِرِينَ ثُمَّ اءَخَذْتُهُمْ فَكَيْفَ كَانَ نَكِيرِ
ترجمه :
ومردم (منطقه ى ) مَدْيَن ، انبياى خود را تكذيب كردند، موسى (نيز) مورد تكذيب مردم قرار گرفت ، پس به كافران مهلت دادم (و همين كه در غفلت غرق شدند) آنان را (با قهر خود) گرفتم ، پس چگونه خواهد بود عذابى كه براى آنان مجهول و مبهم است (و نمى توانند عمق آن را بفهمند)؟
پيام ها : 
1 تكذيب دشمنان ، نبايد مانع ادامه ى راه شود. (و اِن يُكذّبوك ...)
2 از دشمنى كفّار نهراسيد. (اِن يكذّبوك ...)(خداوند پيامبر را دلدارى مى دهد)
3 تاريخ تكرار مى شود. (فقد كُذّبت قبلهم )
4 براى عبرت و تربيت ، از تاريخ استفاده كنيد. (قبلهم )
5 نوح و ابراهيم و لوط از طرف قوم خود تكذيب شدند. (قوم ابراهيم قوم لوط قوم نوح ) ولى موسى از طرف قومش تكذيب نشد بلكه از طرف قبطيان تكذيب شد. (كذّب موسى )و نفرمود: ((قوم موسى ))
6 سنّت خداوند بر فرستادن انبياست . (نوح ، ابراهيم ، موسى ، شعيب ، و لوط)
7 خداوند به تبهكاران مهلت مى دهد. (فَاءمليت )
8 تبهكاران ، مهلت خداوند را نشانه ى محبت يا غفلت او ندانند. (ثم اءخذتهم )
(45) فَكَاءَيِّن مِّن قَرْيَةٍ اءَهْلَكْنَهَا وَهِىَ ظَالِمَةٌ فَهِىَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا وَ بِئْرٍ مُّعَطَّلَةٍ وَقَصْرٍ مَّشِيدٍ
ترجمه :
پس چه بسيار از (شهرها و) آبادى هايى كه ستمگر بودند و آنها را هلاك كرديم ، پس (ديوارهاى ) آن بر سقف هايش فرو ريخت ، (نخست سقف ها ويران شد، و بعد ديوارها و پايه ها بر روى سقف ها سقوط كرد). و چه بسيار چاه (پر آب )، متروكه و چه بسا قصرهاى بلند (و محكمى كه بى ساكن يا مخروبه شد).
نكته ها : 
O كلمه ((خاوية )) از ((خواء)) به معناى فرو ريختن و سقوط كردن است و كلمه ((مَشيد)) هم به معناى كاخ بلند است و هم كاخ گچ كارى شده .
پيام ها : 
1 قهر خدا بر ستمگران حادثه نيست ، يك جريان است . (فكاءيّن )
2 از تاريخ درس بگيريد. (فكاءيّن من قَرية ...)
3 نتيجه ى ظلم ، نابودى است . (و هى ظالمة اهلكناها)
4 در برابر قهر خدا، نه سقفى مى ماند و نه ستونى . (خاوية على عُروشها)
(46) اءَفَلَمْ يَسِيِرُواْ فِى الاَْرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَآ اءَوْ ءَاذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا فَإِنَّهَا لاَ تَعْمَى الاَْبْصَرُ وَلَكِن تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِى فِى الصُّدُورِ
ترجمه :
آيا آنان در زمين سير نكردند تا دل هايى داشته باشند كه با آن حقيقت را درك كنند، يا گوش هايى كه با آن حقيقت را بشنوند؟ البتّه چشم هاى آنان كور نيست ، لكن دل هايى كه در سينه دارند نابينا است .
پيام ها : 
1 سفرهاى علمى و تجربى ، كارى ارزشمند و راهى مطلوب براى گسترش شناخت است . (اءفلَم يسيروا)
2 زمين و زمان ، كلاس درس است و كسانى كه عبرت نمى گيرند سزاوار توبيخ هستند. (اءفلَم يسيروا فى الارض )
3 گروهى از مردم ، نه از پيامبران بيرونى پند مى گيرند و نه از عقل كه پيامبر درونى است . (يعقلون بها)
4 عقل ، گوش و چشم از ابزار شناخت است . (يعقلون ... آذان ... ابصار)
5 بدتر از نابينايى چشم ، نابينايى دل است كه با پند گرفتن بينا نمى شود. (تعمى القلوب )
آرى ، اصرار در لجاجت و دشمنى با حقّ، انسان را مسخ مى كند و او را به جايى مى رساند كه نه با عقل حقيقت را درك مى كند و نه با چشم و گوش .
(47) وَيَسْتَعْجِلُونَكَ بِالْعَذَابِ وَلَن يُخْلِفَ اللّهُ وَعْدَهُ وَإِنَّ يَوْماً عِندَ رَبِّكَ كَاءَلْفِ سَنَةٍ مِّمَّا تَعُدُّونَ
ترجمه :
و كفّار، تعجيل عذاب الهى را از تو مى خواهند، در حالى كه خداوند هرگز از وعده ى خود تخلف نمى كند و يك روز نزد پروردگارت به منزله ى هزار سال (از سال هايى ) است كه شما مى شمريد.
نكته ها : 
O در برابر هشدار انبيا، كفّار بارها از آنان مى پرسيدند: آن قهر الهى كه از آن سخن مى گوييد، چه زمانى مارا فرا خواهد گرفت ؟ (ويقولون مَتى هذا الوَعد اِن كنتم صادقين )(44)، اين آيه به آنان پاسخ مى دهد كه عجله نكنيد، وعده ى الهى حتمى است .
پيام ها : 
1 مهلت دادن خدا را نشانه ى غفلت او و رها شدن خود ندانيم . (يَستعجِلونك )
2 درخواست هاى بيجا و جوسازى ها و سؤ ال هاى بى ربط، ما را تحت تاءثير قرار ندهد. (يَستَعجِلونك )
3 زمان در نزد ما با نزد خداوند متفاوت است . (و اِنّ يَوما عند ربّك )
(48) وَكَاءَيِّن مِّن قَرْيَةٍ اءَمْلَيْتُ لَهَا وَهِىَ ظَالِمَةٌ ثُمَّ اءَخَذْتُهَا وَإِلَىَّ الْمَصِيرُ 
ترجمه :
و چه بسيار از (شهرها و) آبادى هايى كه به (اهل ) آن مهلت دادم در حالى كه ستمگر بودند (امّا از اين مهلت ، براى توبه و اصلاح خويش استفاده نكردند و بر كفر خود اصرار ورزيدند). سپس آن (ها) را با قهر خود گرفتم و بازگشت (همه ) به سوى من است .
پيام ها : 

next page

fehrest page

back page