تفسير نور
(جلد هفتم)

حجة الاسلام و المسلمين حاج شيخ محسن قرائتى

- ۱۷ -


(113) وَكَذَلِكَ اءَنزَلْنَهُ قُرْءَاناً عَرَبِيّاً وَصَرَّفْنَا فِيهِ مِنَ الْوَعِيدِ لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ اءَوْ يُحْدِثُ لَهُمْ ذِكْراً
ترجمه :
و بدينسان ما آن را قرآنى عربى نازل كرديم و در آن با انواع بيان ها هشدار داديم ، شايد آنها پروا كنند و يا برايشان پندى ايجاد شود.
نكته ها
O ((كذلك انزلناه )) يعنى ما با بيان صحنه هاى قيامت (در آيات قبل ) و پاداش و عذاب هاى آنچنانى ، اين گونه قرآن را هشدار دهنده فرستاديم .
O كلمه ى ((عربى )) از نظر لغت به معناى روشن است و احتمال دارد كه به معناى منسوب به زبان عربى باشد. كلمه ى ((صرّفنا)) به معناى بيانات گوناگونى از يك واقعيّت است ؛ گاهى با اشاره ، گاهى با استدلال ، گاهى با مثال و تمثيل و گاهى از طريق نقل تاريخ .
پيام ها :
1 مقدّس بودن قانون وحى (انزلنا) ، روشن بودن مقاصد آن (عربيّا )، گوناگونى وتنوّع بيانات آن (صرفّنا) للّه و هشداردهندگى آن (من الوعيد ) از زمينه هاى تقواگرايى و پندپذيرى است . (لعلّهم يتّقون او يحدث لهم ذكرا)
2 همه ى مردم به وحى نياز دارند، ليكن بعضى از باب اخطار و بعضى از باب تذكّر. (يتّقون ، ذكرا )
3 هشدار بى اثر نيست ، يا تاءثير عميق دارد، (يتّقون ) ويا حداقل ، تذكّر است . (ذكرا ) يا نتيجه مى دهد، (يتّقون )للّه و يا اتمام حجّت مى كند. (ذكرا )
(114) فَتَعَلَى اللّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ وَلاَ تَعْجَلْ بِالْقُرْءَانِ مِن قَبْلِ اءَن يُقْضَى إِلَيْكَ وَحْيُهُ وَقُل رَّبِّ زِدْنِى عِلْماً
ترجمه :
پس (بدان كه ) بلند مرتبه است خداى فرمانرواى بر حقّ، و تو (اى پيامبر!) بر خواندن قرآن پيش از آنكه وحى آن بر تو پايان يابد شتاب مكن و بگو: پروردگارا! علم مرا زياد كن .
نكته ها
O از عبارت ((لاتعجل بالقرآن ))(628) به دست مى آيد كه پيامبراكرم صلى الله عليه و آله مجموعه آيات قرآن را مى دانسته و آن را پيش خوانى مى كرده است واين خود دليل روشنى است بر آنكه قرآن مجيد دو بار بر پيامبر نازل شده است ، يكبار به صورت دفعى و بار ديگر به شكل تدريجى و آنچه را پيامبر در نزول دفعى در شب قدر دريافت كرده بوده ، در هنگام نزول تدريجى ، قبل از وحى مى خوانده است .(629)
O ميان شتابزدگى و عجله از يك طرف و سرعت و سبقت كه در قرآن با عباراتِ (سارعوا) (630)، (سابقوا )(631) مورد ستايش و دستور قرار گرفته از طرف ديگر، تفاوت و اختلاف اساسى وجود دارد. حُسن سرعت و سبقت در جايى است كه تمام مسائل محاسبه و تنظيم شده باشد، لذا نبايد فرصت و وقت را از دست داد، ولى شتابزدگى و عجله در جايى است كه هنوز موعد انجام نرسيده و يا نياز به تكميل و بررسى است ، از اين روى مى بايست درنگ كرد.
O سرچشمه ى عجله و شتاب ، گاه امور منفى چون كم صبرى ، غرور و اظهار وجود است كه البتّه اين صفات ، مذموم ، و از ذات مقدّس نبوى به دور است ، و گاهى به خاطر شدّت عشق و علاقه به دريافت مطلب و دلسوزى براى حفظ چيزى است ، كه در اين صورت امر نيكويى به شمار مى رود و تعجيل پيامبر صلى الله عليه و آله در وحى از اين جهت بوده است ، يعنى دريافت عاشقانه ، و هيجان و نگرانى براى حفظ وحى .
O خداوند، حضرت موسى عليه السلام را براى آموزش در اختيار حضرت خضر گذاشت ، لذا موسى عليه السلام از او كسب اجازه كرد كه (هل اتّبعك على ان تعلّمن ممّا علّمت رشدا) (632) آيا اجازه مى دهى كه من همراه و پيرو تو باشم تا از آنچه آموخته اى به من نيز بياموزى ؟ امّا تعليم و آموزش پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله را ذات مقدّس ‍ الهى بر عهده گرفت و به او فرمود: (قل ربّ زدنى علما ) بگو: پروردگارا! علم مرا زياد كن .
O اوّلين معلّم ، خداوند علاّم و عليم است ، (علّم آدم الاسماء) (633)، (الرحمن ، علّم القرآن ، علّمه البيان )(634) پس علم را از او بخواهيم . (ربّ زدنى علما)
O در حديث آمده است كه رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمودند: اگر روزى بر من بگذرد و در آن بر علم من افزوده نشود، آن روز براى من مبارك نيست .(635)
پيام ها :
1 آفرينش بى هدف و انسان رها نيست ، زيرا بيهودگى وبى هدفى در شاءن خدا نيست . (فتعالى ا للّه )
2 ذات مقدّس الهى را از هر فكر و انديشه اى برتر و افعال او را از هر امر باطل ، پاك ومنزّه بدانيم . (فتعالى اللّه )
3 حكومت حكيمانه ، حقيقى ، مطلق ومنحصربه فرد، از آنِ خداست . (الملك الحق للّه )
4 پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله عاشقانه طالب شنيدن و گرفتن وحى بود. (لاتعجل بالقرآن )
5 فراگيرى هر چيزى به تناسب خود آدابى دارد. (لا تعجل بالقرآن )
6 نهى ها وعتاب هاى قرآن نسبت به پيامبر، نشانه ى صداقت پيامبر است وگرنه كسى خود را مورد نهى وعتاب قرار نمى دهد. (لاتعجل بالقرآن )
7 در بيان قوانين الهى ، بايد به شرايط زمانى توجّه كرد. (لاتعجل ... قبل ان يقضى )
8 علم را از عالم حقيقى طلب كنيم . (ربّ زدنى علما)
9 براى علم و دانش نهايتى نيست و فارغ التحصيل معنا ندارد. (زدنى علماللّه )
10 علم حقيقى ، قرآن مجيد است . (لا تعجل بالقرآن و قل ربّ زدنى علما)
11 اگر كسى را از چيزى نهى مى كنيم ، در مقابل ، راه صحيح و حقّ را هم به او نشان دهيم . (لا تعجل قل ربّ زدنى علما )
12 افزون طلبى در كمالات ارزش است . (ربّ زدنى علما)
13 علم ، وسيله ى رشد انسان هاست . (ربّ زدنى علما )
14 علمى داراى ارزش و اعتبار است كه همراه با فراگيرى آن ، ظرفيّت انسان نيز زياد شود و رشد كند. (زدنى علما) ، نه ، ((زد علمى ))
15 اگر چه خداوند مى تواند بدون دعا هم لطف كند، ولى از پيامبرش مى خواهد كه دعا نمايد. (قل ربّ زدنى علما )
16 در دعا از كلمه ربّ و ربوبيّت خدا استمداد كنيم . (ربّ زدنى علما) للّه
17 جز خداوند، علم همه حتّى علم پيامبر محدود است . (ربّ زدنى علما )
(115) وَلَقَدْ عَهِدْنَآ إِلَى ءَادَمَ مِن قَبْلُ فَنَسِىَ وَلَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً
ترجمه :
وبه تحقيق ، پيش از اين با آدم پيمان بستيم ، امّا او فراموش كرد و ما عزم استوارى براى او نيافتيم .
(116) وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلََّئِكَةِ اسْجُدُواْ لاَِدَمَ فَسَجَدُوَّاْ إِلا إِبْلِيسَ اءَبَى
ترجمه :
وزمانى كه به فرشتگان گفتيم : براى آدم سجده كنيد، پس همگى سجده كردند، مگر ابليس كه سرپيچى و امتناع كرد.
نكته ها
O اين ششمين مرتبه اى است كه از آغاز قرآن تاكنون به داستان آدم و ابليس برمى خوريم ، قبلا نيز در سوره هاى بقره ، اعراف ، حجر، اسراء و كهف در اين مورد اشاراتى شده بود.(636)
O مراد از عهد و پيمان ، همان فرمانِ نخوردن از گياه مخصوص است و مراد از نسيان ، دقّت نكردن در انجام فرمان ، وگرنه فراموشى مطلق ، عتاب و انتقاد ندارد. منظور از ((عزم ))، اراده ى محكم در برابر وسوسه هاى ابليس است .
O امام كاظم عليه السلام مى فرمايد: فرمان سجده و نافرمانى ابليس ، نوعى تسلّى و دلدارى پيامبر اسلام است كه اگر به فرمان تو عمل نشد نگران نباش كه ابليس فرمان مرا نيز اطاعت نكرد.(637)
پيام ها :
1 خداوند، بشر را به حال خود رها نكرده است . (عهدنا الى آدم )
2 انسان موجودى است كه به طور طبيعى در معرض خطر افراط وتفريط قرار دارد، مگر آنكه خداوند انسان را حفظ نمايد. (لا تعجل فنسى )
3 عزم بر انجام تكاليف الهى ، لازم است . (لم نجد له عزما)
4 از عوامل مهم انحراف انسان ، يكى غفلت از كرامت و مقام انسانيّت و ديگرى غفلت از دشمن درونى و بيرونى است كه قرآن بارها بر آن هشدار داده است . (و اذقلنا للّه )
5 سجده فرشتگان بر آدم ، به دستور خداوند بر كرامت هاى والاى آدم ونشانه ى برترى او بر آنها بود وگرنه ابليس نمى گفت : ((انَا خير منه )) (اسجدوا لآدم )
6 فرشتگان در انجام ماءموريت الهى ، لحظه اى درنگ نمى كنند. (فسجدواللّه )
(117) فَقُلْنَا يَََّادَمُ إِنَّ هَ ذَا عَدُوُّ لَّكَ وَلِزَوْجِكَ فَلاَ يُخْرِجَنَّكُمَا مِنَ ترجمه :
الْجَنَّةِ فَتَشْقَى
پس گفتيم : اى آدم ! همانا اين (ابليس ) دشمن تو وهمسر توست ، پس (مواظب باش كه با وسوسه هايش ) شما را از بهشت بيرون نكند كه به رنج و مشقّت خواهى افتاد.
(118) إِنَّ لَكَ اءَلا تَجُوعَ فِيهَا وَلاَ تَعْرَى
ترجمه :
(در صورتى كه ) همانا تو در آنجا (بهشت )، نه گرسنه مى شوى و نه برهنه مى مانى .
(119) وَاءَنَّكَ لاَ تَظْمَؤُاْ فِيهَا وَلاَ تَضْحَى
ترجمه :
ودر آنجا (بهشت )، نه تشنه مى شوى و نه از حرارت آفتاب آزار مى بينى .
نكته ها
O گرچه شيطان در اينجا، تنها دشمن آدم و حوا معرّفى شده است ، ولى در جاى ديگر به دشمنى او با همه ى انسان ها هشدار داده شده است . (عدوٌ لكم للّه )(638)
O مراد از (تشقى ) در اينجا، مشقّت هاى زندگى مادّى است كه از آيات بعدى استفاده مى شود كه مى فرمايد: در بهشت ، گرسنگى ، برهنگى و تشنگى نيست ، يعنى اگر از بهشت بيرون شديد، به مشقّت مبتلا خواهيد شد.
پيام ها :
1 از بزرگ ترين الطاف الهى بر بندگان ، معرّفى خطر شيطان است . (هذا عدوٌ )
2 جنگ و دشمنى ميان حقّ و باطل ، از ابتداى آفرينش انسان وجود داشته است . (هذا عدوٌ لك و لزوجك )
3 زن و مرد، هر دو در تيررس تبليغات دشمن و وسوسه هاى شيطان قرار دارند. (عدوٌ لك و لزوجك )
4 سنّت الهى بر اتمام حجّت با بندگان است . (هذا عدوٌ لك و لزوجك ) للّه
5 زندگى در دنيا، همراه با مشقّت است . (فتشقى )
6 نيازها و خواسته هاى اوليّه ى انسان در چهار چيز نمود پيدا مى كند: گرسنگى و تشنگى كه مشقّت درونى است وبرهنگى وبى مسكنى كه مشقّت بيرونى است و در آيه به هر چهار مورد اشاره شده است . (الاّ تجوع ، لاتعرى ، لاتظماء لاتضحى ) للّه
(120) فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطَنُ قَالَ يَََّادَمُ هَلْ اءَدُلُّكَ عَلَى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْكٍ لا يَبْلَى
ترجمه :
پس شيطان او را وسوسه كرد (و) گفت : اى آدم ! آيا (مى خواهى كه ) تو را به درخت جاودانگى و مُلك (و پادشاهى ) فنا ناپذير راهنمايى كنم ؟!
(121) فَاءَكَلاَ مِنْهَا فَبَدَتْ لَهُمَا سَوْءَتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِن وَرَقِ الْجَنَّةِ وَعَصَى ءَادَمُ رَبَّهُ فَغَوَى
ترجمه :
پس (آدم و همسرش فريفته شده و) هر دو از آن (درخت ممنوعه ) خوردند، پس (به ناگاه لباس هايشان ريخت و) شرمگاهشان براى آنان ظاهر شد و (ناچارا) هر دو به چسبانيدن برگ (درختان ) بهشت بر خودشان مشغول شدندو (اين چنين ) آدم پروردگارش را نافرمانى كرد و بيراهه رفت .
نكته ها
O شيطان ، نام ديگر ابليس است . (فسجدوا الا ابليس ... فوسوس اليه الشيطان )
O وسوسه شدن آدم ، قبل از رسيدن او به مقام نبوّت بوده است .(639)
O سيدبن طاووس قدس سره در بيان لطيفى مى فرمايد: شيطان ابتدا با شعار راهنمايى و دلالت به سراغ آدم آمد، (هل ادلّك ) وبعد او را تدليه و وسوسه كرد (فدلاّهما بغرورللّه )(640)، پس واى به حال ما كه شيطان از ابتدا به قصد اغرا وفريب ما مى آيد. (فبعزّتك لاغوينّهم اجمعين ) (641)
O كلمه ((غَوى )) از ((غَىّ)) در برابر رشد است ، يعنى راهى كه انسان را از مقصد باز مى دارد. خداوند درباره ى آدم فرمود: ((فغوى )) امّا درباره ى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مى فرمايد: (ما ضلّ صاحبكم و ما غوى )(642)
O وسوسه ى شيطان ، اختيار انسان را سلب نمى كند، از اين رو بعد از وسوسه شدن ، انسان مورد ملامت خود و ديگران قرار مى گيرد، در حالى كه اگر وسوسه ، اختيار انسان ها را سلب مى كرد، ديگر كسى از آنها انتقاد نمى كرد.
گناه حضرت آدم
در ارتباط با جمله (عصى آدم ربّه فغوى ) چند احتمال داده شده است :
الف : آدم گناه نكرد، بلكه مرتكب ترك اولى شد و ((غوى )) يعنى رشد نكرد، نه اينكه گمراه شد.
ب : نهى آدم از درخت ممنوعه ، نهى ارشادى بود، نه نهى مولوى .(643)
ج : ((عصيان )) هم در ترك واجب بكار مى رود و هم در ترك مستحب .(644)
امّا هيچ كدام از اين احتمالات مورد پذيرش نيست زيرا؛
اوّلا: اين آيه و آيات مشابه آن صراحت در عصيان آدم دارند.
ثانيا: دليلى بر ارشادى بودن نهى نداريم .
ثالثا: ادعاى نبودن حكم تكليفى در آن زمان درست نيست ، زيرا در اين صورت بايد بگوييم كه شيطان هم مرتكب خلافى نشده و گناه نكرده است .
رابعا: مگر توبه از كار منهىّعنه با نهى ارشادى معنا دارد؟
خامسا: عصيان در قرآن ، تنها به معناى گناه بكار رفته است .
بنابراين بهتر است به سراغ امام معصوم برويم آنجا كه ماءمون از امام رضا عليه السلام پرسيد: اگر پيامبران معصومند، پس معناى آيه (و عصى آدم ربّه فغوى ) چيست ؟ امام عليه السلام فرمودند: ((كان ذلك من آدم قبل النبوة ... من الذنوب الّتى تجوز على الانبياء قبل نزول الوحى عليهم ...))(645) يعنى نافرمانى حضرت آدم قبل از بعثت او بوده است و خلافى بوده كه ارتكاب آن با مقام نبوّت منافاتى ندارد.
پيام ها :
1 راه نفوذ شيطان ، تمايلات انسانى است . (هل ادلّك على شجرة الخلد)
(شيطان بر نيازها وخواسته هاى آدمى آگاه بوده است لذا آدم را از راه ميل به جاودانگى ، اغفال كرد. آرى آرزوهاى طول ودراز، انسان را به گناه مى كشاند.)
2 شياطين از نام ها و عناوين زيبا و جذاب براى انحراف مردم و مقاصد شوم خود استفاده مى كنند. (هل ادلّك على شجرة الخلد )
3 دروغ ، ابزار شيطان براى فريفتن انسان هاست . (هل ادلّك على شجرة الخلد)
4 اگر اولياى الهى لغزش داشته باشند، فوراً تنبيه مى شوند. (فبدت للّه )
5 ظاهر شدن زشتى ها وبرهنگى ، اوّلين اثر عصيان آدم بود. (فبدت لهما)
6 پوشش براى انسان ، كرامت وزيبايى ، وبرهنگى ، پستى وزشتى است . (سوءاتهما )
7 لقمه ى نابجا، سبب ريختن شرم وحيا و ظهور زشتى ها مى شود. (فاكلا... فبدت لهما سوءاتهما)
8 پوشاندن زشتى ، در فطرت تمام انسان هاست . (و طفقا يخصفان للّه )
9 مخالفت با امر خدا، مخالفت با رشد وتربيت خود انسان است . (عصى آدم ربّه )
10 پيامدهاى گناه براى تمامى مرتكبان آن يكسان نيست . (فاكلا... عصى آدم ) (با اينكه هر دو نافرمانى كرده و از درخت ممنوعه خوردند، ولى معصيت به آدم نسبت داده شده است .)
11 گناه سبب محروميت انسان مى شود. (عصى ... فغوى )
(122) ثُمَّ اجْتَبَهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَيْهِ وَهَدَى
ترجمه :
سپس پروردگارش او را برگزيد، پس (لطف خويش را) بر او باز گرداند و او را هدايت كرد.
(123) قَالَ اهْبِطَا مِنْهَا جَمِيعاً بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوُّ فَإِمَّا يَاءْتِيَنَّكُم مِّنِّى هُدىً فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَاىَ فَلاَ يَضِلُّ وَلاَ يَشْقَى
ترجمه :
(خداوند به آدم وحوا) فرمود: از آن (بهشت و مقام والا) فرود آييد (كه ) بعضى از شما، دشمن بعض ديگر خواهد بود، پس اگر از جانب من رهنمودى براى شما آمد، پس (بدانيد كه ) هر كس از رهنمون من پيروى كند، نه گمراه مى شود و نه تيره بخت .
نكته ها
O ((اجتباء)) از ((جباية )) به معناى جمع آورى و انتخاب و برگزيدن است .
O ((تاب )) اگر با حرف ((الى )) بيايد، توبه ى انسان خواهد بود، مثل جمله ((تبت اليك )) ولى اگر در كنار حرف ((على )) قرار گرفت ، توبه ى خداوند قلمداد مى گردد، مانند آيه ى فوق يعنى خداوند لطف خودش را بر بنده باز گرداند.
O در اينكه مخاطب ((اهبطا)) چه كسانى هستند، مى توان گفت : يا آدم و حوا هستند، يا انسان و شيطان است ، و يا آدم و ذريّه او بوده اند.
O در حديثى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نقل شده است كه فرمودند: هيچ پيامبرى به اندازه حضرت آدم عليه السلام گريه نكرد.(646) تا پس از نافرمانى توبه كند.
پيام ها :
1 در گزينش افراد به سرشت پاك آنها توجّه كنيد و يكى دو لغرش را ملاك ردّ انتخاب قرار ندهيد. (ثم اجتباه ربّه فتاب عليه )
2 گناه آدم ، قبل از بعثت او به مقام پيامبرى بوده است . (ثم اجتباه )
3 زمان ، در گزينش نقش دارد. (ثمّ اجتباه ) (((ثمّ)) نشان گذشت زمان است )
4 پذيرش توبه ، از شئون ربوبيت الهى است . (ثم اجتباه ربّه فتاب عليه )
5 به جاى طرد نيروهاى خلافكار، آنها را با عفو، جذب و هدايت كنيم . (فتاب عليه و هدى )
6 توبه ، زمينه ى هدايت است . (فتاب عليه و هدى )
7 پذيرش توبه ، مانع بروز آثار وضعى گناه نيست . (فتاب عليه اهبطا )
8 يك گناه مى تواند نسلى را در هبوط نگه دارد. (اهبطا منها جميعا)
9 هبوط بشر، سبب بروز دشمنى ها مى گردد. (اهبطا... بعضكم لبعض عدّوللّه )
10 اوّلين بشارت به آدم ، آمدن رهنمودهاى الهى است كه با پيروى از آنها راه براى سعادت و برگشت به بهشت باز مى شود. (اهبطا فمن اتبع ...)
11 آمدن انبيا و هدايت الهى قطعى است . (((ياءتينّكم )) نون تاءكيد دارد)
12 در مديريت و تربيت ، حتّى اگر بنا به مصالحى فرمان اخراج داديم باز هم وسيله ى رشد وبازسازى او را فراهم كنيم . (اهبطا ياءتينّكم منّى هدى ... )
13 كسى جز خداوند نمى تواند هادى و راهنماى انسان باشد. (ياءتينّكم منّى هدى )
14 در جهان مادّيات ، بروز تضاد و تزاحم قطعى است ، مهم آن است كه انسان در اين بين خط الهى را گم نكند. (بعضكم لبعض عدو... فمن اتّبع هداى ... )
15 انسان ها در انتخاب آزادند. (فمن اتّبع )
16 خوشبختى و نجات انسان ، در سايه ى پيروى از اوامر الهى است . (فمن اتّبع هداى فلايضلّ و لا يشقى )
(124) وَمَنْ اءَعْرَضَ عَن ذِكْرِى فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكاً وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَمَةِ اءَعْمَى
ترجمه :
و هر كس از ياد من روى گرداند، پس همانا براى او زندگى تنگ و سختى خواهد بود و ما او را در قيامت نابينا محشور مى كنيم .
(125) قَالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِى اءَعْمَى وَقَدْ كُنتُ بَصِيراً
ترجمه :
(در قيامت خواهد) گفت : پروردگارا! چرا مرا نابينا محشور كردى در حالى كه من (در دنيا) بينا بودم ؟!
نكته ها
O آيه ى قبل بشارت به پيروان حقّ مى داد، ولى اين آيه هشدار واخطار به روى گردانان از حقّ، تا بيم و اميد در كنار هم مطرح شده و مؤ ثّر باشد.
O در روايات ، رها كردن خط ولايت اهلبيت عليه السلام يا ترك كردن فريضه ى حج ، مصداق اعراض از ياد خدا شمرده شده است .(647)
O مراد از سختى و تنگى زندگى ، نداشتن نيست ، بلكه بسيارى از سرمايه داران به خاطر حرص ، ترس و دلهره ، در فشار و تنگنا زندگى مى كنند.(648)
O سؤ ال : كور بودن مجرمين ، با آيه (اقرء كتابك ) (649) كه خواندن نامه اعمال نياز به چشم دارد، چگونه قابل جمع است ؟
پاسخ : چون در قيامت مواقف متعدّد است ، ممكن است در موقفى بينا و در موقف ديگر اعمى باشند.
O روايات متعدّدى مراد از كورى در قيامت را نديدن راه حقّ وخير دانسته اند.(650)
O امام سجاد عليه السلام پس از تلاوت آيه ى (مَن اعرض ... ضنكا للّه ) فرمودند: قسم به خداوند! همانا قبر، باغى از باغ هاى بهشت يا گودالى از گودال هاى جهنّم است .(651) بنابراين دامنه معيشت تنگ تا برزخ نيز ادامه دارد.
پيام ها :
1 انسان ها در انتخاب آزادند. (من اعرض )
2 فطرت انسان بر خداپرستى است ، انبيا و اديان آسمانى تنها آن را يادآورى مى كنند. (عن ذكرى )(652)
3 دورى از ياد خدا مايه اضطراب ، حيرت و حسرت است ، هر چند تمكّن مالى بالا باشد. (من اعرض ...)
4 زندگى آرام و شيرين ، فقط در پرتو ياد و ذكر خداست . (من اعرض عن ذكرى )
5 معنويت در زندگى مادّى نيز نقش مهمى دارد. (ومن اعرض عن ذكرى فان له معيشة ضنكا)
6 كسى كه در دنيا چشم جانش را بر روى حقايق بست ، در قيامت كور محشور خواهد شد. (من اعرض يوم القيامة اعمى )
7 بى ايمان ، هم در دنيا زندگى مشقّت بار دارد و هم در آخرت از نعمت ديدن محروم است . (من اعرض معيشة ضنكا يوم القيامة اعمى )
(126) قَالَ كَذَلِكَ اءَتَتْكَ ءَايَتُنَا فَنَسِيتَهَا وَكَذَلِكَ الْيَوْمَ تُنسَى
ترجمه :
(وخداوند در جواب خواهد) فرمود: همان گونه كه آيات ما به تو رسيد وتو آنها را فراموش كردى ، امروز هم همانطور فراموش گرديده اى .
(127) وَكَذَلِكَ نَجْزِى مَنْ اءَسْرَفَ وَلَمْ يُؤْمِن بَِايَتِ رَبِّهِ وَلَعَذَابُ الاَْخِرَةِ اءَشَدُّ وَاءَبْقَى
ترجمه :
و ما اين گونه هر كس را كه افراط واسراف كند و به آيات پروردگارش ايمان نياورد جزا مى دهيم وقطعا عذاب آخرت سخت تر وپايدارتر است .
نكته ها
O از مصاديق روشن ياد خدا، نماز است ، خداوند مى فرمايد: (اقم الصلوة لذكرى )(653) و بديهى است كه هر كس خدا را ياد كند، خداوند هم او را ياد خواهد كرد، اين وعده ى الهى است كه (اُذكرونى اَذكركم ) (654) و قهرا كسانى كه خدا را فراموش كنند، خداوند نيز آنان را رها خواهد كرد. (و كذلك اليوم تنسى )
O رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: كسى كه قرآن بخواند و عمل نكند، خداوند او را كور محشور مى كند. آن بنده مى گويد: چرا مرا كور محشور كردى ؟ خطاب مى رسد او را به دوزخ ببريد.(655) (و لعذاب الاخرة اشدّ و ابقى )
O امام صادق عليه السلام درباره ى جمله (اتتك ايتنا ) فرمود: امامان معصوم آيات خدا هستند و كسى كه آنان را ترك كند، روز قيامت در آتش ‍ رها خواهد شد.(656)
پيام ها :
1 كيفرهاى الهى عادلانه است . (كذلك ... نسيتها... تنسى )
2 اگر سرچشمه ى نسيان ، بى اعتنايى باشد، عقوبت خواهد داشت و گرنه نسيانى كه بدون اختيار باشد توبيخى ندارد. (فنسيتها )
3 خداوند ابتدا اتمام حجّت مى كند، آنگاه قهر وعذاب . (اتتك اياتنا... اليوم تنسى )
4 اسراف واستفاده نابجا از نعمت ها، زمينه ساز كفر است . (اسرف ولم يؤ من للّه )
(128) اءَفَلَمْ يَهْدِ لَهُمْ كَمْ اءَهْلَكْنَا قَبْلَهُم مِّنَ الْقُرُونِ يَمْشُونَ فِى مَسَكِنِهِمْ إِنَّ فِى ذَلِكَ لاََيَتٍ لاُِّولِى النُّهَى
ترجمه :
پس آيا مردمانى كه پيش از اين مورد قهر و هلاكت ما قرار گرفتند و (اينان امروز) در خانه هاى آنان رفت و آمد مى كنند، براى هوشيارى و هدايتشان كافى نيست ؟! همانا در آن (حوادث ) براى صاحبان عقل و انديشه نشانه ها و عبرت هاست .
(129) وَلَوْلاَ كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِن رَّبِّكَ لَكَانَ لِزَاماً وَاءَجَلٌ مُّسَمّىً
ترجمه :
و اگر سنّت و تقدير پروردگارت و (ملاحظه ى ) زمان مقرّر نبود، هر آينه عذاب الهى لازم مى آمد (و دامان آنان را نيز مى گرفت ).
نكته ها
O كلمه ((نُهى )) جمع ((نُهيه )) به معناى چيزى است كه انسان را از زشتى ها نهى مى كند و از اين روى به عقل ، ((نُهيه )) گفته مى شود، زيرا انسان را از هوسها بازمى دارد. بنابراين عقل واقعى ، علاوه بر انديشيدن و فهميدن ، سبب دور شدن از خطرها و بدى ها مى شود.
O ((قَرن )) به معناى قوم و مردمى است كه در يك زمان زندگى مى كنند و گاهى به خود زمان نيز گفته مى شود. ((لزام )) به معناى امر ملازم و حتمى است .
O مراد از ((كلمة سبقت )) همان جمله اى است كه خداوند هنگام هبوط به حضرت آدم فرمود:(657) (و لكم فى الارض مستقر و متاع الى حين ) (658)
O اهل مكّه در سفرهاى خود از مكان هاى قوم عاد و ثمود مى گذشتند و آثار باقيمانده و خرابه هاى آنها را مى ديدند. خداوند در اين آيات به آنان هشدار مى دهد كه سرنوشت آنان را فراموش نكنيد وبا تفكّر وانديشه در آثار آنان ، درس عبرت بگيريد.(659)
پيام ها :
1 تاريخ ، بهترين معلّم و صادق ترين واعظ است ، هر كس از آن عبرت نگيرد، سزاوار توبيخ است . (افلم يهد... )
2 تهديدات الهى را جدّى بگيريم . (كم اهلكنا...)
3 تحوّلات تاريخى به دست خداوند است . (اهلكنا... )
4 علم به تنهايى كافى نيست ، عبرت لازم است . آنان با رفت و آمد خود ماجرا را مى بينند، ولى غافلند. (يمشون فى مساكنهم )
5 مناطق مخروبه و مقهوره ، براى هر صاحب عقلى مايه تاءمل و انديشه است . (آيات لاولى النّهى )
6 در بازديد از آثار باستانى ، تنها به جنبه تفريحى آن اكتفا نشود. (آيات لاولى النّهى ) هركس عبرت نگيرد بى خرد است .
7 هركسى چشم عبرت بين ندارد، عبرت گرفتن مخصوص كسانى است كه نفس خود را از آلودگى ها باز دارند. (آيات لاولى النّهى )
8 تاريخ داراى فلسفه وبراساس قانون علّت و معلول است . (كم اهلكنا آيات لاولى النّهى ) آرى هلاكت اقوام پيشين براساس دلايلى بود كه اگر امروز نيز آن امور باشد، همان هلاكت ها خواهد بود.
9 سنّت الهى بر مبناى برنامه وزمان بندى و مهلت دادن است وگرنه مجرمان فورا به هلاكت مى رسيدند. (و لولا كلمة ... ) (هر امّتى زمانى خاص دارد)
10 ستمكاران بى ايمان از تاءخير عذاب الهى مغرور نشوند. (كلمه سبقت من ربّك )
11 خداوند، مجرمان را پس از اتمام حجّت به عذاب مى رساند. (لولا كلمه سبقت من ربّك )
12 عمر انسان ها براساس برنامه و زمان بندى است . (اجلٌ مسّمى )
(130) فَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ غُرُوبِهَا وَمِنْ ءَانَآئِ الَّيْلِ فَسَبِّحْ وَاءَطْرَافَ النَّهَارِ لَعَلَّكَ تَرْضَى
ترجمه :
پس بر آنچه مى گويند، شكيبا باش و پيش از طلوع آفتاب و قبل از غروب آن با ستايش پروردگارت (او را) تسبيح كن و (همچنين ) برخى از اوقات شب و اطراف روز را تسبيح بگوى ، باشد كه خشنود شوى .
نكته ها
O اين آيه همچون آيه ى (واستعينوا بالصبر والصلوة ) (660) پيامبر صلى الله عليه و آله را به شكيبايى و حمد وستايش پروردگار دعوت مى كند، وگرچه مخاطب اين آيه ظاهرا پيامبر صلى الله عليه و آله است ، امّا بديهى است كه آيه جنبه عمومى دارد.
O خداوند در قرآن كريم ، 19 مرتبه پيامبر صلى الله عليه و آله را به صبر، فرمان داده است .
O بر طبق بعضى از روايات (661) و نظر برخى از مفسّرين ، اين آيه با نمازهاى يوميه و شبانه روزى تطبيق دارد و مراد از ((اطراف النهار)) نوافل روزانه است .
پيام ها :
1 توجّه به تدبير خداوند و قانون مند بودن كيفر و عذاب و توجّه به سنّت هاى الهى ، مقدمه ى صبر و تسبيح وتحميد است . (فاصبر ) (با توجّه به آيات قبل )
2 صبر در امور بايد به اندازه ى مشكلات باشد. (فاصبر على ما يقولون )
3 حمد و تسبيح الهى وسيله اى براى تقويت روحيه در مقابل لجاجت ها و تبليغات دشمن است . (فاصبر سبّح )
4 تنزيه خداوند از راه ستايش و حمد او است . (سبّح بحمد)
5 پيرايش از بدى ها بر آرايش به خوبى ها مقدم است . تسبيح بر تحميد تقدم دارد. (سبّح بحمد )
6 قرآن براى بيان زمان انجام تكاليف ، از ابزار و معيارهاى طبيعى استفاده كرده است . (قبل طلوع ... وقبل غروبها)
7 تسبيح و حمد الهى قبل از طلوع وغروب آفتاب اثر خاصى دارد. (قبل طلوع ... و قبل غروبها )
8 اوقات خود را با ياد خدا پر كنيم تا زمينه اى براى ساير افكار باقى نماند. (قبل طلوع قبل غروب آناء الليل اطراف النهار)
9 شب ، تنها براى استراحت و خواب نيست ، بايد بخشى از آن را به عبادت اختصاص داد. (و من آناء الليل )
10 اگر ذكر خدا با ساير شرايط انجام شود، نتيجه بخش خواهد بود. (لعلّك ) (662)
11 مقام رضا، بالاترين درجه ى تكامل است . (لعلّك ترضى )
(تكامل داراى درجاتى است : اوّل : صبر (فاصبر) ، دوّم : تنزيه خداوند (وسبّح ... فسبّح )، سوّم : سپاس و ستايش پروردگار (فسبّح بحمد ربّك ) ، چهارم : رضا به قضاى الهى . (لعلّك ترضى ))
(131) وَلاَ تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ اءَزْوَ جاً مِّنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَرِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَاءَبْقَى
ترجمه :
و هرگز به متاعى كه ما به گروهى از آنها داده ايم ، چشم مدوز كه (اين ) شكوفه و جلوه ى زندگى دنياست (و ما مى خواهيم ) تا آنها را در آن بيازمائيم و (به يقين ) روزىِ پروردگارت بهتر و پايدارتر است .
نكته ها
O از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه فرمودند: هر كس چشم به دست مردم داشته باشد، غم او طولانى گردد و غيظش باقى ماند.(663)
O گرچه قرآن كريم ، مال دنيا را خير(664)، فضل (665) و زينت (666) مى داند و بهره مندى از آن را حلال و مجاز مى شمارد، ليكن دلبستگى شديد به آن را مذمّت مى كند. چرا كه زندگى دنيا مثل يك غنچه ، عمرى كوتاه دارد و با يك نسيم از بين مى رود.
پيام ها :
1 رسيدن به مقام رضايت از خداوند، در صورتى است كه به زرق و برق دنيا خيره نشوى . (آرى كسى كه جذب جلوه هاى مادّى شد، احساس كمبود و تبعيض مى كند و از خدا راضى نمى شود) (لعلّك ترضى ، لا تمدّن عينيك )
2 انسان به طور طبيعى به سوى مادّيات گرايش دارد، امّا بايد آن را مهار كند. (لاتمدّن )
3 نگاه ، مقدّمه جذب و دلبستگى است . (لا تمدّن عينيك )
ز دست ديده و دل هر دو فريادgggggكه هر چه ديده بيند دل كند ياد
4 رهبرى امّت نبايد چشم داشتى به مال ديگران و توجّهى به مادّيات داشته باشد و مقهور و شيفته ى دنياى پر زرق و برق ديگران شود. (لا تمدّن عينيك للّه )
5 جلوه هاى مادّى حتّى براى انبيا مى تواند خطرساز باشد. (لاتمدّن عينيك )
6 همه ى متاع هاى دنيوى و وسايل كاميابى ، نعمت الهى محسوب نمى شوند. (متّعنا ) نه ، ((انعمنا))
7 همه ى كافران ، كامياب نيستند. (ازواجا منهم )
8 جلوه هاى زندگى دنيوى همچون غنچه و شكوفه اى است كه هرگز گل نمى شود. (زهرة الحيوة الدنيا )
9 جلوه هاى زندگى دنيا، ابزار آزمايش انسان هاست . (لنفتنهم فيه ) للّه
10 به آنچه در خود داريم بينديشيم ، نه آنچه در دست ديگران مى بينيم . (رزق ربّك خير )
11 رزق دادن از شئون ربوبيّت خداوند است . (رزق ربّك )
12 همه ى دارايى هاى انسان رزق او نيست . چون بسيارند كسانى كه همه نوع امكانات دارند، امّا بهره خودشان كم است . (لاتمدنّ... متّعنا... رزق ربّك خير )
13 ملاك ارزش هر چيز دو امر است ؛ يكى خير بودن و ديگرى پايدار بودن . (خير و ابقى )
(132) وَاءْمُرْ اءَهْلَكَ بِالصَّلَوةِ وَاصْطَبِرْ عَلَيْهَا لاَ نَسْئَلُكَ رِزْقاً نَّحْنُ نَرْزُقُكَ وَالْعَقِبَةُ لِلتَّقْوَى
ترجمه :
وخانواده ات را به نماز فرمان ده و بر آن پايدار باش . ما از تو روزى نمى خواهيم ، (بلكه ) ما تو را روزى مى دهيم ، و سرانجامِ (نيكو) براى (اهل ) تقوا است .
نكته ها
O در روايات متعدّدى آمده است كه پس از نزول اين آيه ، پيامبر صلى الله عليه و آله تا چندين ماه دَرب خانه ى حضرت على و فاطمه عليهما السلام را مى زدند و در آستانه در مى فرمودند: ((الصلوة )) آنگاه به قرائت آيه تطهير مى پرداختند.(667)
O هرگاه وضع زندگى رسول خدا صلى الله عليه و آله تنگ مى شد، اين آيه را تلاوت مى فرمود، آنگاه به افراد خانه دستور مى دادند تا نماز بخوانند.(668)
O ((اِصطَبر عليها)) يعنى هم در انجام نماز وهم در امر به آن تاءكيد وپايدارى كن .
پيام ها :
1 امر به معروف از كسانى اثر بيشترى دارد كه خود جذب مادّيات نشده باشند. (لا تمدّن ... وامر اهلك )
2 رهبر جامعه ى اسلامى نبايد از خانواده خود غافل باشد. (وامر اهلك بالصلوة )
3 مرد نسبت به سرنوشت فكرى و دينى خانواده خود مسئول است و تنها رعايت امور مادّى آنان كافى نيست . (واءمر اهلك )
4 يكى از مهم ترين زمينه هاى امر به معروف ، خانواده ونزديكان انسان است . (واءمر اهلك ... ) (دايره ى اهل ، به زن و فرزند منحصر نيست ، بلكه همه ى افراد خاندان را شامل مى شود.)
5 مبلّغ بايد در مرحله ى اوّل به تبليغ خانواده خود بپردازد. (واءمر اهلك )
6 اوّلين مرحله ى تربيت ، كانون خانواه است . (واءمر اهلك )
7 فرمان به نماز از ميان ساير واجبات ، رمز بيمه شدن اعضاى خانواده است . (واءمر اهلك بالصلوة )
8 براى عدم وابستگى به زرق و برق دنيا، به نماز پناهنده شويم . (لا تمدّن ... وامر اهلك بالصلوة )
9 يكى از مصاديق روشن و بلند معروف ، نماز است . (واءمر اهلك بالصلوة )
10 موضوع نماز در خانواده داراى اهميت خاصى است ، بايد والدين بر آن اصرار كنند.(669) (واءمر اهلك بالصلوة واصطبر عليها )
11 امر به معروف ، مداومت و پايدارى لازم دارد. (اصطبر عليها)
12 خداوند از عبادت ما سودى نمى برد، ثمره ى آن به خود ما باز مى گردد. (لانسئلك رزقا )
13 سفارش به نيكى ها بايد جدّى و همراه بيان آثار باشد. (وامر اهلك ... و العاقبة للتّقوى )
14 نماز، زمينه ساز پاكدامنى و تقواست . (واءمر اهلك بالصلوة ... والعاقبة للتقوى )
15 حسن عاقبت در سايه ى تقواى الهى است ، نه مادّيات . (والعاقبة للتقوى )
(133) وَقَالُواْ لَوْلاَ يَاءْتِينَا بََايَةٍ مِّن رَّبِّهِ اءَوَلَمْ تَاءْتِهِم بَيِّنَةُ مَا فِى الصُّحُفِ الاُْولَى
ترجمه :
و (كافران ) گفتند: چرا (پيامبر) از جانب پروردگارش معجزه و نشانه اى براى ما نمى آورد؟ آيا دليل و نشانه ى روشن در كتب قبلى برايشان نيامده (كه ايمان نياورند؟)
نكته ها
O مشركين توقّع داشتند كه پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله نيز معجزه اى همانند عصاى موسى و شكافتن دريا بياورد، امّا خداوند مى فرمايد: مگر نمى دانيد كه معجزه ى قرآن ، از تمام معجزات قبلى بالاتر است ، با اين وجود مگر در برابر همان معجزات لجاجت نكردند؟!
O مراد از (صحف اولى ) تورات و انجيل و زبور است .
پيام ها :
1 به درخواست هايى كه جنبه ى بهانه جويى دارد، نبايد توجّه كرد. (فاصبر على ما يقولون ... و قالوا لولا ياءتينا... ) (اين خصيصه ى انسان هاى لجوج و متكبّر است كه معجزات و دلايل روشن موجود (قرآن ) را كنار مى گذارند و از سر لجاجت دليل ديگر طلب مى كنند.)
2 نوع معجزه مهم نيست ، روحيّه پذيرش لازم است . (لولا ياءتينا... او لم تاءتهم )
(134) وَلَوْ اءَنَّآ اءَهْلَكْنَهُم بِعَذَابٍ مِّن قَبْلِهِ لَقَالُواْ رَبَّنَا لَوْلاَ اءَرْسَلْتَ إِلَيْنَا رَسُولاً فَنَتَّبِعَ ءَايَتِكَ مِن قَبْلِ اءَن نَّذِلَّ وَنَخْزَى
ترجمه :
واگر ما آنان را قبل از (آمدن پيامبر ونزول قرآن ) با عذابى هلاك مى كرديم ، مى گفتند: پروردگارا! چرا پيامبرى براى ما نفرستادى تا ما از آيات تو پيروى كنيم ، پيش از آنكه ذليل و خوار شويم .
پيام ها :
1 بعثت انبيا عليهم السلام براى اتمام حجّت است ، تا مردم بى خبرى خود را بهانه قرار ندهند. (لولا ارسلت ...)
2 تا قانون ابلاغ نشود، جريمه و كيفر عادلانه نخواهد بود. (لولا ارسلت ... )
3 تبليغ دين واجب است ، خواه مردم توجّه كنند يا نكنند. زيرا در غير اين صورت آنان حقّ اعتراض خواهند داشت . (لولا ارسلت ...)
4 پيروى از انبيا كليد عزت و آبرومندى است . (من قبل ان نذلّ و نخزى )
(135) قُلْ كُلُّ مُّتَرَبِّصٌ فَتَرَبَّصُواْ فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ اءَصْحَبُ الصِّرَطِ السَّوِىِّ وَمَنِ اهْتَدَى
ترجمه :
بگو: هر يك (از ماو شما) در انتظاريم ، پس انتظار بكشيد كه به زودى خواهيد دانست ياران راه راست كيانند و چه كسى راه يافته است .
نكته ها
O مراد از (اصحاب الصراط السوّى ) امامان معصوم عليهم السلام و منظور از (من اهتدى ) ياوران آنها مى باشد.(670)
O امام كاظم عليه السلام درباره آيه ى (مَن اصحاب الصراط السوىّ و مَن اهتدى ) فرمودند: راه راست ، راه قائم عليه السلام ما است و هدايت يافته آن كسى است كه به اطاعت او هدايت شود.(671)
پيام ها :
1 پيامبر مامور انذار و هشدار است . (فتربّصوا)
2 گذشت زمان وتاريخ همه چيز را روشن مى كند. (فستعلمون )
3 كفّار خود را هدايت يافته مى پندارند. (فستعلمون من اهتدى )
4 اسلام مكتب اعتدال و مسلمانان هدايت يافتگانند. (من اصحاب الصراط السوى و من اهتدى )
نكته آخر آيه 94

next page

fehrest page

back page