تفسير نور
(جلد دوم)
حجة الاسلام و المسلمين حاج
شيخ محسن قرائتى
- ۱۶ -
تفسير آيه :(116) إِنَّ اللّهَ لاَ يَغْفِرُ اءَنْ يُشْرَكَ
بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَنْ يَشَاءُ وَ
مَنْ يُشْرِكْ بِاللّهِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلاَلاً بَعِيداً
ترجمه :
همانا خداوند از اينكه به او شرك ورزيده شود (بدون توبه ) درنمى گذرد ولى پائين تر
و كمتر از آن را براى هر كس كه بخواهد (و شايسته بداند) مى بخشد. و هركس به خداوند
شرك ورزد حتماً گمراه شده است ، گمراهى دور و دراز.
نكته ها
O اين آيه با اندك تفاوتى در آيه ى 48 همين سوره گذشت .
آرى ، در هدايت و تربيت تكرار لازم است .
O تا ريشه ى شرك كه يك مرض روحى عميق است قطع نشود،
اخلاق و اعمال صالح سودى ندارد. توبه ، درمان شرك است و مشرك بايد از مدار شرك
بيرون آيد تا عفو و رحمت الهى شامل او شود.
O اين آيه ، اميدبخش ترين آيات قرآن است .(372)
پيام ها
1- مخالفت با رسول خدا و شكستن وحدت مسلمين (كه در آيه قبل آمده بود) نوعى شرك است
. (و من يشاقق ... يشرك به )
2- شرك ، بزرگ ترين گناه نابخشودنى است . (لايغفر ان يشرك به )
3- انسان بايد در حالتى بين بيم و اميد نسبت به مغفرت الهى باشد. (لمن يشاء)
4- شرك ، مايه ى گمراهى و دورى از هرگونه كمال است . (ضلالا بعيدا)
تفسير آيه :(117) إِنْ يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ إِلا إِنَاثاً
وَإِنْ يَدْعُونَ إِلا شَيْطاناً مَرِيداً
ترجمه :
(مشركان ) به جاى خدا، جز معبودانى مؤ نث (كه نام زن بر آنها نهاده اند مانند لات
ومناة وعُزّى ) نمى خوانند وجز شيطان سركش وطغيانگر را نمى خوانند.
نكته ها
O آيه ى قبل ، مشركان را در ضلالت و گمراهى دانست ، اين
آيه ، علّت آن را پرستش بت ها و پيروى از شيطان مى داند.
O مراد از معبودانِ مؤ نث در آيه (اناثا)، يا بت هايى
است كه مشركان نام هاى مؤ نث چون لات و مناة و عُزّى بر آنها مى گذاشتند و يا
فرشتگان كه به عقيده ى مشركان دختران خدا بودند. شايد هم مراد از
((اناث )) در آيه ، موجود تاءثيرپذير و ضعيف
است و لذا صلاحيّت پرستش را ندارد.
پيام ها
1- معبودهاى غير الهى ، يا ضعيفند يا طيغانگر. (الاّاناثاً... الاّ شيطاناً مريداً)
2- فرار از معبود حقّ، راهى جز پناه به معبودهاى باطل و شيطان ندارد.
(الاّاناثاً... الاّ شيطاناً مريداً)
3- همه ى راههاى انحرافى ، به يك راه پيروى از شيطان منتهى مى شود. (ان يدعون الا
شيطانا مريدا)
4- پرستش هر معبودى جز خداوند در حقيقت شيطان پرستى است . (يدعون من دونه ...
شيطانا مريدا)
تفسير آيه :(118) لَعَنَهُ اللّهُ وَقَالَ لاَتَّخِذَنَّ
مِنْ عِبَادِكَ نَصِيباً مَفْرُوضاً
ترجمه :
خداوند لعنتش كرده وقتى كه گفت : من حتماً از بندگان تو سهمى معيّن خواهم گرفت . (و
گروهى را منحرف خواهم كرد)
تفسير آيه :(119) وَلاَُضِلَّنَّهُمْ وَلاَُمَنِّيَنَّهُمْ
وَلاََمُرَنَّهُمْ فَلَيُبَتِّكُنَّ ءَاذَانَ الاَنْعَمِ وَ
لاَمُرَنَّهُمْ فَلَيُغَيِّرُنَّ خَلْقَ اللّهِ وَمَنْ يَتَّخِذِ الْشَّيْطَنَ
وَلِيّاً مِنْ دُونِ اللّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَاناً مُبِيناً
ترجمه :
و حتماً آنان را گمراه مى كنم و قطعاً به آرزوها سرگرمشان مى سازم و دستورشان مى
دهم كه گوش چهارپايان را بشكافند (تا علامت باشد كه اين حيوان سهم بت هاست ) و به
آنان فرمان مى دهم كه آفرينش خدا را دگرگون سازند. و هر كس به جاى خدا، شيطان را
دوست و سرپرست خود بگيرد،بى گمان زيان كرده است ، زيانى آشكار.
نكته ها
O جمله (لاُمنينّهم ) به معناى القاى آرزوهاى پوچ و
بيجا است .
O شكافتن گوش حيوان ، از برنامه هاى خرافى جاهليّت بود
كه پس از آن ، سوار شدن و ذبح و هر استفاده اى را از آن حيوان حرام مى پنداشتند.
O تاءكيدهاى بسيار شيطان بر گمراه ساختن مردم ، كه در
اين دو آيه آمده ، هشدارى بر صاحبان ايمان است .
O عبارت (من عبادك نصيباً مفروضاً) را دو گونه مى توان
معنا كرد:
الف : بعضى از بندگان را گمراه مى كند.
ب : از هر بنده اى لحظاتى را شيطانى مى كند.
O در روايتى مى خوانيم : جمله (فليغيّرنّ خلق اللّه )
تغيير دين خدا را نيز شامل مى شود.(373)
پيام ها
1- شرك ورزيدن در دام شيطان قرار گرفتن است . (ان يدعون من دونه الاّ اناثا...
لاتّخذن من عبادك )
2- ريشه ى همه ى شقاوت هاى شيطان ، ملعون شدن اوست . (لعنه الله )
3- شيطان ، دشمن ديرين انسان است ، به هوش باشيم در دام او نيفتيم . (لاتّخذن )
4- شيطان براى گمراهى انسان ، آخرين تلاش خود را مى كند. (تمام آيه ى 119)
5- شيطان ، همه را نمى تواند گمراه كند. (لاتخذن من عبادك )
6- شيطان ، خالقيّت خدا را قبول دارد. (عبادك )
7- خطر وسوسه ها، جدّى و دائمى است ، دشمن خود را بشناسيم . (حرف لام كه بر سر تمام
افعال آمده است نشانه جدّى بودن خطر است ). (لاتخذنّ...)
8- شيطان ، هر كس را به نحوى گمراه مى كند. بدعت در دين ، تغيير در آفرينش .
(لامنّينّهم ، فليبتّكنّ، فليغيّرنّ)
9- آرزوهاى طولانى از القائات شيطان است . (لاءمنّينّهم )
10- شيطان ، ابتدا در فكر و روح انسان اثر مى گذارد، سپس او را تسليم خود مى
گرداند. (جمله ى گمراه كردن و آرزوى طولانى ابتدا مطرح شده ، سپس فرمان دادن )
(لاضلنّهم و لامنينّهم و لامرنّهم )
11- انسان فطرتاً در مسير حقّ است . كلمه (اضلال ) در جايى بكار مى رود كه قبلاً
مسير حقّ باشد. (لاضلنّهم )
12- شيطان مردم را به حرام كردن حلال هاى الهى دعوت مى كند. (فليبتّكنّ اذان
الانعام )
13- آرزوها زمينه اطاعت پذيرى از شيطان است . (لاُمنينّهم و لامرنّهم )
14- خرافات ، از القائات شيطانى است . (فليبتّكنّ اذان الانعام )
15- اسلام ، اجازه ى بى مصرف ماندن يك حيوان را نمى دهد تا چه رسد به بى مصرف ماندن
انسان ها. (فليبتّكنّ اذان الانعام )
16- تغيير مخلوقات (نظير زن را به مرد و مرد را به زن تبديل كردن ) كار حرام و
شيطانى است . (فليُغيّرنّ خلق اللّه )
17- اطاعت از شيطان در حقيقت پذيرش ولايت اوست . (يتّخذ الشيطان وليّاً)
18- تنها خداوند شايسته ولايت بر انسان است . (و من يتّخذ الشيطان ولياً من دون
اللّه فقد خسر خسراناً مبيناً)
تفسير آيه :(120) يَعِدُهُمْ وَيُمَنِّيهِمْ وَمَا
يَعِدُهُمُ الشَّيطَنُ إِلا غُرُوراً
ترجمه :
(شيطان ) به آنان وعده مى دهد و ايشان را در آرزو مى افكند و شيطان جز فريب ، وعده
اى به آنان نمى دهد.
تفسير آيه :(121) اءُوْلَِكَ مَاءْوَيهُمْ جَهَنَّمُ وَلاَ
يَجِدُونَ عَنْهَا مَحِيصاً
ترجمه :
آنانند كه جايگاهشان دوزخ است و از آن راه گريزى نيابند.
نكته ها
O ((مَحيص
)) از ((حِيص ))
به معناى عدول و صرف نظر كردن است .
O وقتى آيه ى 135 آل عمران در مورد بخشايش گناهان از
سوى خداوند نازل شد ابليس با فريادى يارانش را جمع كرد و گفت : با توبه ى انسان ،
همه ى زحمات ما ناكام مى شود. هر يك سخنى گفتند. يكى از شياطين گفت : هر گاه كسى
تصميم به توبه گرفت ، او را گرفتار آرزوها و وعده ها مى كنم تا توبه را به تاءخير
اندازد. ابليس راضى شد.(374)
O هم خدا و هم شيطان وعده داده اند، ولى وعده ى الهى
راست (و لن يخلف الله وعده )(375)
و وعده هاى شيطان جز دروغ و فريب چيز ديگرى نيست . (و ما يعدهم الشيطان الا غرورا)
O نشانه ى وعده هاى شيطان ، دعوت به تنگ نظرى و فساد
است . در آيه ى ديگر مى خوانيم : (الشيطان يعدكم الفقر و ياءمركم بالفحشاء)(376)
پيام ها
1- دلبستگى به آرزوها، افتادن در دام فريب شيطان است . (يعدهم و يمنّيهم )
2- آنان كه به ديگران حتّى به كودكان وعده ى دروغ مى دهند، كارى شيطانى مى كنند. (و
ما يعدهم ...)
3- دوزخ ، براى گروهى جايگاه ابدى و خلود است . (ماءواهم جهنّم و...)
4- تهديد به كيفر، يكى از شيوه هاى جلوگيرى از فساد است . (ماءواهم جهنّم )
5- از همه ى ناگوارى هاى دنيا مى توان گريخت ، ولى از عذاب آخرت هرگز! (لا يجدون
عنها محيصا)
6- در آخرت ، برگشت امكان ندارد، پس تا از دنيا نرفته ايم از بدى ها برگرديم .
(لايجدون ...)
تفسير آيه :(122) وَالَّذِينَ ءَامَنُوا وَعَمِلُوا
الصَّلِحَتِ سَنُدْخِلُهُمْ جَنَّتٍ تَجْرِي مِنْ
تَحْتِهَا الاَْنْهَرُ خَالِدِينَ فِيهَا اءَبَداً وَعْدَ اللّهِ حَقّاً وَمَنْ
اءَصْدَقُ مِنَ اللّهِ قِيلاً
ترجمه :
و كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده اند، به زودى آنان را در باغهايى كه
از زير (درختان ) آن ها جوى ها روان است وارد مى كنيم . هميشه در آن جاودانند. وعده
ى الهى حقّ است . و چه كسى در سخن از خداوند،راستگوتر است ؟
پيام ها
1- ايمان از عمل جدا نيست . (آمنوا و عملوا)
2- اگر همه ى اعمال صالح بود، كارساز خواهد گشت . كلمه (الصالحات ) با الف و لام
نشانه همه كارهاى نيك است .
3- تشويق در كنار تهديد، از شيوه هاى تربيتى قرآن است . (آيه ى قبل تهديد بود،
اينجا تشويق است ). (ماءويهم حهنم ... سندخلهم جنّات )
4- وعده ى الهى از ذات مقدّس توانا وبى نياز اوست . (سندخلهم جنات ) ولى وعده هاى
ديگران يا از روى جهل ونياز است ، يا برخاسته از عجز وناتوانى .
5- لذّت هاى دنيا، نگرانى از دست دادن دارد، امّا نعمت هاى بهشت ، جاودانه است .
(خالدين فيها)
6- با مقايسه ى وعده هاى دروغ شيطان و وعده هاى راست خدا، به وعده ى الهى دل ببنديم
. (وعداللّه حقّا)
تفسير آيه :(123) لَيْسَ بِاءَمَانِيِّكُمْ وَلاَ
اءَمَانِيِّ اءَهْلِ الْكِتَبِ مَنْ يَعْمَلْ سُوَّءاً يُجْزَ بِهِ وَ
لاَ يَجِدْ لَهُ مِنْ دُونِ اللّهِ وَلِيّاً وَلاَ نَصِيراً
ترجمه :
(پاداش و عقاب و برترى ) به آرزوهاى شما و آرزوهاى اهل كتاب نيست ! هر كه بدى كند
بدان كيفر داده مى شود و جز خداوند، براى خويش سرپرست و ياورى نيابد.
نكته ها
O مسلمانان به خاتميّت پيامبر اسلام واينكه بهترين
امّتند افتخار مى كردند.(377)
و اهل كتاب نيز به سابقه ى خود مى باليدند ومى گفتند: جز ايّام معدودى در آتش
نخواهيم بود.(378)
اين آيه در تصحيح پندار هر دو گروه ، ملاك را
((عمل )) قرار داد.
O در دوآيه قبل ، امانىّ را از شيطان دانست ، در اين
آيه آرزوهاى باطل را ردّ مى كند.
O تعبير (يُجزَ به ) شامل جزاى دنيوى ، يا اخروى يا هر
دو مى باشد. روايات ، جزاى خلافكارى مؤ من را گرفتارى ها و سختى هاى دنيا و برزخ
معرّفى كرده است .(379)
O برخى مسلمانان انتظار داشتند كه پيامبر صلّى اللّه
عليه و آله در مشاجرات مسلمانان و اهل كتاب ، از مسلمانان جانبدارى كند، در حالى كه
اصل بر عدالت است ، نه حمايت .(380)
O پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله در پاسخ كسى كه از
جمله ى ((من يعمل سوء يجز به ))
به وحشت افتاده بود، فرمود: امراض جسمى و گرفتارى ها، نوعى كيفر اعمال انسان است .(381)
پيام ها
1- از خيال ها و آرزوهاى بى اساس بپرهيزيد، كه كارآيى ندارد. (ليس بامانيكم )
2- در هر گروه و قشرى افراد پر توقّع و امتيازطلب پيدا مى شود. (ليس بامانيكم ، اهل
الكتاب )
3- در گفتار و داورى منصفانه عمل كنيد و اگر انتقاد مى كنيد از ضعف همه بگوييد.
(ليس باءمانيّكم و لااءمانىّ اءهل الكتاب )
4- در انتقاد يا رفع عيب ، از خودتان شروع كنيد. جمله (ليس باءمانيّكم ) قبل از
جمله (اءمانى اهل الكتاب ) است .
5- قاطعيّت بجا و ايستادگى در مقابل اميتازطلبى هاى پوچ ، از بهترين شيوه هاى تربيت
است . (ليس باءمانيّكم )
6- اسلام بر واقعيّات استوار است ، نه بر خيالات يا تمايلات افراد. (ليس بامانيّكم
...)
7- خداوند عادل است و پاداش و كيفرش بر اساس عمل است . (من يعمل )
8- در مكتب وحى ، همه در برابر قانون برابرند. (من يعمل ) (سوء استفاده و امتياز
طلبى از نام و آرم ممنوع است )
9- اصل ، عمل است نه شعار، ضابطه است نه رابطه ! (من يعمل )
10- در اجراى حدود نسبت به مجرم ، وساطت و شفاعت ممنوع است . (لايجد... وليّا و
لانصيرا)
تفسير آيه :(124) وَمَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّلِحَتِ مِنْ
ذَكَرٍ اءَوْ اءُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ
فَاءُوْلَِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَلاَ يُظْلَمُونَ نَقِيراً
ترجمه :
و هر كس كارهاى شايسته انجام دهد، چه مرد باشد و چه زن ، در حالى كه مؤ من باشد پس
آنان به بهشت وارد مى شوند و كمترين ستمى به آنان نمى شود.
نكته ها
O كلمه ى ((نقير))
از نوك زدن گرفته شده و به گودى هسته ى خرما كه گويا نوك خورده است ، گفته مى شود.
O در آيه ى قبل (من يعمل سوء) بود، اينجا (يعمل من
الصالحات )، يعنى كيفر و پاداش ، هر دو بر پايه ى
((عمل )) است .
O در اين آيه بهشت ، و در آيه ى 97 سوره ى نحل ، علاوه
بر آن ((حيات طيّبه )) بيان
شده است : (من عمل صالحاً من ذكر او انثى و هو مؤ من فلنحيينه حياة طيبة ولنجزينهم
اجرهم باحسن ماكانوا يعملون )
پيام ها
1- عامل ورود به بهشت ، ايمان و عمل صالح است ، نه نژاد و ادّعا و آرزو (كه در آيه
ى قبل مطرح بود). (ليس باءمانيّكم ... من يعمل من الصالحات ...)
2- همه ى نژادها، رنگ ها، ملل و طبقات ، در بهره گيرى از لطف خدا يكسانند. (من يعمل
)
3- با انجام قسمتى از كارهاى صالح ، به بهشت اميد داشته باشيد. چون كمال بى نهايت
است و قدرت كسب انسان محدود. (من الصالحات )
4- زن و مرد، در رسيدن به كمالات معنوى برابرند. (من ذكر و اءنثى ) بر خلاف
اعتقادات گروهى از يهود و مسيحيان .(382)
5- ايمان ، شرط قبولى اعمال است و خدمات انسان هاى بى ايمان ، در همين دنيا جبران
مى شود و ارزش اخروى ندارد.(383)
(من يعمل ... و هو مؤ من )
6- جزاى مؤ منِ نيكوكار بهشت است . (فاؤ لئك يدخلون الجنّة )
7- كارهاى نيك ، گرچه اندك باشد ارزش دارد. (ولايظلمون نقيرا)
تفسير آيه :(125) وَمَنْ اءَحْسَنُ دِيناً مِمَّنْ اءَسْلَمَ
وَجْهَهُ لِلّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ وَاتَّبَعَ مِلَّةَ
إِبْرَاهِيْمَ حَنِيفاً وَاتَّخَذَ اللّهُ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلاً
ترجمه :
و دين و آيين چه كسى بهتر از آن كس است كه خود را تسليم خدا كرده ، در حالى كه
نيكوكار است و از آيين ابراهيمِ حق گرا پيروى كرده است ؟ و خداوند، ابراهيم را به
دوستى خود برگزيد.
نكته ها
O در دو آيه ى قبل ، اصل را بر ((عمل
)) دانست ، نه انتساب به اسلام يا مسيحيّت . اين آيه براى جلوگيرى از
اين است كه پنداشته نشود همه ى اديان وعقايد يكسانند.
O مخفى نماند كه تسليم خدا بودن از رضا به قضاى او
بالاتر است . چون در رضا، انسانِ راضى خود را كسى مى داند ولى در تسليم ، انسان
براى خود ارزشى در برابر خدا قائل نيست .(384)
O ((حَنيف
)) يعنى كسى كه از راه انحرافى به حقّ گرويده است ، بر عكس
((جنيف ))
كه كسى را گويند كه از حقّ به باطل گرويده است .
O ((خَليل
)) يا از ريشه ى ((خُلَّت
)) به معناى دوستى است ، يا از ((خَلَّت
)) به معناى نياز است ، ولى معناى اوّل مناسب تر است .
O طبق روايات ، مقام خليل اللّهى ابراهيم ، به خاطر
سجده هاى بسيار، اطعام مساكين ، نماز شب ، رد نكردن سائل و مهمان نوازى او بوده است
.(385)
O پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله تابع آيين
ابراهيم است . (اوحينا اليك ان اتبع ملة ابراهيم حنيفا)(386)
O ابراهيم ، ((خليل اللّه
)) است و محمّد، ((حبيب اللّه
)).(387)
O كسانى كه وجهه ى خود را الهى كنند، برنده اند. چون
(كل شى ءهالك الا وجهه )(388)
جز وجه الهى ، همه چيز فانى است .
پيام ها
1- برترين آيين ، پيروى از دين ابراهيم است . (و من احسن ديناً)
2- تسليم در برابر خداوند واحسان به مردم از اصول اديان الهى است . (اَسلم ... و هو
محسن )
3- مكتب ، بر پايه ى ايمان و عمل ، هر دو استوار است و هر كدام بدون ديگرى ناقص است
. (اسلم ...و هو محسن )
4- بهترين الگوهاى مردم كسانى هستند كه خداوند آنان را براى خود برگزيده است . (و
اتّبع ملّة ابراهيم حنيفاً و اتّخذ اللّه ابراهيم خليلاً)
5- هر كس از باطل روى گرداند خود را آماده مقام خليل اللّهى مى كند. (حنيفاً و
اتّخذ اللّه ابراهيم خليلاً)
تفسير آيه :(126) وَلِلّهِ مَا فِي السَّموَاتِ وَمَا فِي
الاَْرْضِ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ
مُحِيطاً
ترجمه :
و آنچه در آسمان ها و آنچه در زمين است تنها از آن خداوند است . و خداوند همواره بر
هر چيز احاطه دارد.
نكته ها
O خداوند بر همه ى مخلوقاتش احاطه ى كامل دارد. احاطه ى
قهر و تسخير، احاطه ى علم و تدبير و احاطه ى خلق و تغيير.
پيام ها
1- چون همه چيز از آن اوست ، پس بايد تنها در مقابل اراده ى حكيمانه ى او تسليم
بود. (اشاره به آيه ى قبل ) (و من اسلم وجهه للّه ... للّه ما فى السموات )
2- انتخاب ابراهيم به عنوان دوست (آيه قبل )، به خاطر نياز خداوند نيست . انسان هاى
برگزيده نيز مملوك او هستند. (ابراهيم خليلاً و لله ما فى السموات ...)
3- مالكيّت مطلقه ، همراه با علم و احاطه ى كامل بر مملوك ، مخصوص خداست . (بكل شى
ء محيط)
تفسير آيه :(127) وَ يَسْتَفْتُونَكَ فِى النِّسَاءِ قُلِ
اللّهُ يُفْتِيكُمْ فِيهِنَّ وَمَا
يُتْلَى عَلَيْكُمْ فِى الْكِتَبِ فِي يَتَمَى النِّسَاءِ الَّتِى لاَ
تُؤْتُونَهُنَّ مَا كُتِبَ لَهُنَّ وَتَرْغَبُونَ اءَنْ تَنْكِحُوهُنَّ
وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الْوِلْدَانِ وَاءَنْ تَقُومُوا لِلْيَتَمَى بِالْقِسْطِ
وَمَا تَفْعَلُوا مِنْ خَيْرٍ فَإِنَّ اللّهَ كَانَ بِهِ عَلِيماً
ترجمه :
ودرباره ى (ارث ) زنان از تو فتوى مى خواهند، بگو: خدا درباره آنها به شما فتوى مى
دهد، وآيه هاى قرآن كه بر شما تلاوت مى شود، درباره ى زنان يتيم كه حقّشان را نمى
دهيد ومى خواهيد به ازدواجشان درآوريد وكودكانى كه مستضعفند (به شما فتوى مى دهد)
كه با يتيمان به انصاف رفتار كنيد و هركار نيكى انجام دهيد، خدا از آن آگاه است .
پيام ها
1- حقوق زن ، مورد بحث و گفتگوى مسلمانان صدر اسلام بوده است . (يستفتونك فى
النساء)
2- دفاع از حقوق زنان ، كودكان و يتيمان در كنار هم ، نشانه ى ظلم به آنان در طول
تاريخ است . (النساء، يتامى ، الولدان )
3- حمايت از حقوق زنان ، حكم خدشه ناپذير خداوند است . (قل الله يفتيكم )
4- تشريع حكم از جانب خداوند است و بيان بر عهده ى پيامبر. (قل اللّه يفتيكم )
5- سنّت هاى جاهلى را بايد با فتواهاى صريح شكست . (قل اللّه يفتيكم )
6- به خاطر تفكّرات جاهلى ، زنان را از ارث محروم نكنيد. (لاتؤ تونهنّ ماكتب لهنّ)
7- خدا زنان را مالك دانسته وبرايشان بهره اى از ارث قرار داده است . (كتب لهن )
8- بى ميلى به ازدواج با دختران يتيم ، هم رديفِ محروم كردن آنان از ارث است .
همچنين تمايل به ازدواج با آنان به خاطر تصاحب ارثشان ، نوعى ظلم به آنان است .
(ترغبون ) (هم به معنى مايل بودن است وهم به معناى مايل نبودن )
9- حفظ حقوق يتيمان وظيفه همگان است . (و ان تقوموا لليتامى )
10- بايد جامعه اسلامى براى اجراى عدالت در ميان يتيمان قيام كند. (تقوموا لليتامى
بالقسط)
11- برخورد عادلانه با يتيم ، نمونه ى كار خير است . (و ما تفعلوا من خير)
12- خدمت و حمايت از محرومان ، فراموش نمى شود. (فانّ اللّه كان به عليما)
13- ايمان به علم الهى ، بهترين تشويق براى انجام كار خير است . (كان به عليما)
14- علم خداوند به رخدادها، قبل از تحقّق آن است . (تفعلوا... كان به عليما)
تفسير آيه :(128) وَإِنِ امْرَاءَةٌ خَافَتْ مِنْ بَعْلِهَا
نُشُوزاً اءَوْ إِعْرَاضاً فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْهِمَا
اءَنْ يُصْلِحَا بَيْنَهُمَا صُلْحاً وَالصُّلْحُ خَيْرٌ وَاءُحْضِرَتِ الاَْنْفُسُ
الشُّحَّ وَإِنْ تُحْسِنُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ اللّهَ كَانَ بِمَاتَعْمَلُونَ
خَبِيراً
ترجمه :
و اگر زنى از شوهرش بيم ناسازگارى يا اعراض داشته باشد بر آن دو باكى نيست كه به
گونه اى با يكديگر صلح كنند (گرچه با چشم پوشى بعضى از حقوقش باشد) و صلح بهتر است
، ولى بخل وتنگ نظرى ، در نفْس ها حاضر شده (ومانع صلح ) است ، واگر نيكى كنيد و
تقوا ورزيد، پس بدانيد كه همانا خداوند به آنچه مى كنيد آگاه است .
نكته ها
O ((نُشوز))،
از ريشه ى ((نشز)) زمين
بلند و معناى آن طغيان است . در آيه ى 34 سخن از نشوز زن بود (تخافون نشوزهنّ) و
اينجا كلام از نشوز وسركشى مرد است .
O ((شُحّ))
در زن ، نپوشيدن لباس خوب و ترك آرايش است . و در مرد، نپرداختن مهريّه و نفقه و
نشان ندادن علاقه .
O رافع بن خديج دو همسر داشت ، يكى پير و ديگرى جوان .
همسر مسنّ را به خاطر اختلاف هايى طلاق داد و پيش از تمام شدن عدّه ، به او گفت :
اگر حاضر باشى به اين شرط با تو آشتى مى كنم كه اگر همسر جوانم را مقدّم داشتم صبر
كنى ، وگرنه پس از تمام شدن مدّت عدّه ، از هم جدا مى شويم . زن ، آشتى را پذيرفت .
سپس اين آيه نازل شد.
O امام صادق عليه السّلام در ذيل آيه فرمود: اين آيه
مربوط به كسى است كه از همسرش لذّتى نمى برد و بناى طلاقش را دارد، زن مى گويد: مرا
طلاق نده ، اگر خواستى همسر ديگرى بگير و مرا هم داشته باش .(389)
پيام ها
1- علاج واقعه قبل از وقوع بايد كرد. در مسائل خانوادگى قبل از آنكه كار به طلاق
بكشد بايد چارهاى انديشيد. (خافت )
2- گذشت از حقّى براى رسيدن به مصلحت بالاتر وحفظ خانواده ، مانعى ندارد و بهتر از
پافشارى براى گرفتن حقّ است . (فلا جناح )
3- در مسائل خانواده ، مرحله ى اوّل اصلاح خود زوجين ، بدون دخالت ديگران است . اگر
نشد، ديگران دخالت كنند. (ان يصلحا بينهما)
4- بهره ى همسر از همسر، حقّى قابل گذشت است . حكمى نيست كه قابل تغيير نباشد. (لا
جناح عليهما ان يصلحا)
5- حقّ خانواده بيش از حقّ شخصى زن يا مرد است . به خاطر حفظ خانواده ، بايد از حقّ
شخصى گذشت . (والصلح خير)
6- صلح ، هميشه با پرداخت مال نيست . گاهى گذشت از حقّ، زمينه ساز مصالحه و آشتى
است . و بخل مانع آن است . (و اُحضرت الانفس الشُح )
7- رمز تزلزل بسيارى از خانواده ها، تنگ نظرى و بخل و حرصى است كه انسان را احاطه
كرده است . (واُحضرت الانفس الشح )
8- گذشت مرد از تمايلات جنسى و رعايت عدالت ميان دو همسر، از نمونه هاى تقوا و
احسان است . (ان تحسنوا و تتّقوا)
9- نظام حقوقى اسلام با نظام اخلاقى آن آميخته است . (يُصلحا.... تحسنوا)
10- چه گذشتن از حقّ خود و چه نيكى به همسر، همه در محضر خداوند است . (فان الله
كان بما تعملون خبيرا)
11- مرد هوسباز بداند كه اگر به خاطر كاميابى خود، همسر قبل را در فشار قرار دهد و
او به ناچار مسئله اى را بپذيرد، خدا به عملكردش آگاه است . (كان بما تعملون
خبيراً)
تفسير آيه :(129) وَلَنْ تَسْتَطِيعُوا اءَنْ تَعْدِلُوا
بَيْنَ النِّسَاءِ وَلَوْ حَرَصْتُمُ
فَلاَ تَمِيلُوا كُلَّ الْمَيْلِ فَتَذَرُوهَا كَالْمُعَلَّقَةِ وَإِنْ تُصْلِحُوا
وَتَتَّقُوا فَإِنَّ اللّهَ كَانَ غَفُوراً رَّحِيماً
ترجمه :
و هرگز نمى توانيد (از نظر علاقه ى قلبى ) ميان همسران به عدالت رفتار كنيد، هرچند
كوشش فراوان كنيد. پس تمايل خود را يكسره متوجّه يك طرف نسازيد تا ديگرى را
بلاتكليف رها كنيد. و اگر راه صلح و آشتى و تقوا پيش گيريد، به يقين خداوند همواره
آمرزنده و مهربان است .
نكته ها
O قانون آسمانى با فطرت تضاد ندارد. انسان به همسر جوان
بيشتر از همسر سالخورده علاقه دارد. و لذا فرمان عدالت تنها نسبت به رفتار با آن دو
است نه علاقه ى قلبى . حالا كه عدالت قلبى نمى شود عدالت در عمل بايستى باشد.(390)
در اسلام ، تكليف فوق توان نيست . انسان قدرت بر تعديل محبّت را ندارد ولى حداقل
عدالت در برخورد، را بايد داشته باشد.
O در روايات آمده است : پيامبر صلّى اللّه عليه و آله
حتّى در ايام بيمارى در آستانه ى رحلت ، بستر خود را به عدالت به اتاق هاى همسران
خود منتقل مى كرد، و حضرت على عليه السّلام در روزى كه متعلّق به همسرى بود، حتّى
در خانه ى همسر ديگر وضو نمى گرفت .(391)
پيام ها
1- بلاتكليف گذاشتن زن ، حرام است . (فتذروها كالمعلقة )
2- با صلح و تقوا، هم ضعف هاى گذشته بخشوده مى شود، هم غفلت هاى ناآگاهانه ى امروز.
(و ان تصلحوا و تتقوا فانّ اللّه كان غفوراً رحيماً)
تفسير آيه :(130) وَإِنْ يَتَفَرَّقَا يُغْنِ اللّهُ كُلاًّ
مِنْ سَعَتِهِ وَكَانَ اللّهُ وَسِعاً حَكِيماً
ترجمه :
و اگر آن دو از يكديگر جدا شدند، خداوند هر يك را از كرم و وسعت خويش بى نياز مى
كند. و خداوند همواره گشايش دهنده ى حكيم است .
پيام ها
1-در اسلام ، براى خانواده بن بست نيست ، (بر خلاف مسيحيّت فعلى ،) اگر عفو، صلح و
اجراى حدود و هشدارها كارساز نبود، طلاق وجود دارد. (و ان يتفرّقا...)
2- با پيدايش گره در زندگى ، نبايد ماءيوس شد. بلكه مسير را بايد عوض كرد. (وان
يتفّرقا يغن الله ...)
3- گام اوّل ، اصلاح و تقوا است . (آيه ى قبل )، گام آخر، جدايى و طلاق است . (وان
يتفّرقا)
4- طلاق و جدايى همه جا بد نيست ، گاهى راهگشاست . زيرا چه بسا اختلافات خانوادگى
به خودكشى و روابط نامشروع بيانجامد. طلاق ، اميدِ تشكيل زندگى مجدّد را نويد مى
دهد. (يغن اللّه كلاً من سعته )
5- خداوند، ضامن گره گشايى است . (يغن الله كلا من سعته )
6- راه توسعه ى زندگى براى هركس به گونه اى است . گاهى با ازدواج (ان يكونوا فقراء
يغنهم اللّه )(392)
گاهى با طلاق (و ان يتفّرقا يغن الله ) تا وظيفه چه باشد. نه از ازدواج بايد ترسيد،
چون خدا وعده ى بى نيازى داده است ؛ و نه از طلاق ، چون خداوند آن جا هم وعده ى
وسعت رزق داده است . (يغن اللّه )
7- روزى دست خداست . (واسعا حكيما)
8-تشريعِ طلاق يك تفضل الهى و بر اساس حكمت است . (واسعا حكيما)
9- بهره گيرى از وسعت و قدرت ، اگر همراه با حكمت باشد ارزش است وگرنه خطر است .
(واسعاً حكيماً)
تفسير آيه :(131) وَلِلّهِ مَا فِى الْسَمَوَتِ وَمَا فِى
الاَْرْضِ وَلَقَدْ وَصَّيْنَا الَّذِينَ
اءُوتُوا الْكِتَبَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَإِيَّاكُمْ اءَنِ اتَّقُوا اللّهَ وَإِنْ
تَكْفُرُوا فَإِنَّ لِلّهِ مَا فِى السَّمَوَتِ وَمَا فِى الاَْرْضِ وَكَانَ اللّهُ
غَنِيّاً حَمِيداً
ترجمه :
و آنچه در آسمان ها و آنچه در زمين است از آن خداست و همانا كسانى را كه پيش از شما
كتاب آسمانى داده شدند و نيز شما را به تقواى الهى سفارش كرديم و اگر كافر شويد،
(چه باك كه ) آنچه در آسمان ها و آنچه در زمين است از آن خداست و خداوند همواره بى
نياز و ستوده (شايسته ى ستايش ) است .
تفسير آيه :(132) وَلِلّهِ مَا فِي السَّمَوَتِ وَمَا فِي
الاَْرْض وَكَفَى بِاللّهِ وَكِيلاً
ترجمه :
و براى خداست آنچه در آسمان ها و آنچه در زمين است و خداوند بس كارساز است .
نكته ها
O در آيه قبل خداوند وعده داد كه در صورت جدائى زن و
شوهر هر دو را از رحمت گسترده خود بى نياز مى كند.
O تكرار جمله ى (و لِلّه ما فى السموات ) در اين آيات ،
براى دفع اين توهم است كه كسى نپندارد خداوند نمى تواند همسران طلاق داده شده را
كفايت كند، يا اينكه سفارش به تقوا به سود خداست ، يا اينكه خدا مجبور است شما را
نگهدارد. چون آنچه در آسمان ها و زمين است از آن اوست و اگر بخواهد شما را مى برد و
ديگران را جايگزين شما مى سازد.
O على عليه السّلام درباره ى رابطه انسان با خدا مى
فرمايد: ((غنياً عن طاعتهم لاتضره معصية من عصاء و
لاتنفعه طاعة من اطاعه ))(393)
نه گناه كسانى كه گناه مى كنند به او ضرر مى رساند نه عبادت عبادت كنندگان براى او
سودى دارد.
پيام ها
1- قدرت و مالكيّت الهى ، ضامن اجراى وعده هاى اوست . (و للّه ما فى السموات )
2- سفارش به پرهيزگارى سفارش همه ى انبياست و تكرار اين توصيه در همه اديان ، از
اصول مهم تربيتى است . (وصينا... من قبلكم و اياكم )
3- مشترك بودن دستورات الهى در همه اديان ، عمل به آنها را آسان مى نمايد.
(وصينا... من قبلكم و ايّاكم ان اتقوا اللّه )
4- از او كه مالك آسمان ها و زمين است بايد پروا داشت ، نه ديگرى . (و لله ما فى
السموات ...اتقواالله )
5- بى تقوايى زمينه ساز كفر است . (ان اتقوا اللّه و ان تكفروا)
6- خداوند غنى است و با داشتن مالكيّت آسمان ها و زمين ، نيازى به عبادت و ايمان ما
ندارد. (ان تكفروا فان لله ما فى السموات )
7- كفر، مردم را از تحت قدرت خدا خارج نمى كند. (ان تكفروافانّللّه مافى السموات )
8- چون خدا بى نياز مطلق است پس بايد ستايش شود. (غنيا حميدا)
9- غناى او دائمى است . (كان اللّه غنيّاً)
10- خداوند به ايمان وتقواى مردم نيازى ندارد. (ان اتقوااللّه وان تكفروا... كان
اللّه غنياً)
11- به كسى توكّل كنيد كه مالك آسمان ها و زمين است . (كفى باللّه وكيلا)
تفسير آيه :(133) إِنْ يَشَاءْ يُذْهِبْكُمْ اءَيُّهَا
النَّاسُ وَيَاءْتِ بِاخَرِينَ وَكَانَ اللّهُ عَلَى
ذَلِكَ قَدِيراً
ترجمه :
(اى مردم !) اگر خدا بخواهد شما را از ميان مى برد و ديگران را مى آورد و خداوند بر
اين كار تواناست .
نكته ها
O چون اين آيه نازل شد، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله
دست مبارك خود را بر پشت سلمانِ فارسى زد و فرمود: آن جمعيّت كه خدا مى آورد، از
قوم فارس هستند.(394)
پيامبر صلّى اللّه عليه و آله با اين سخن خود، هم اسلام ايرانيان را پيشگويى كرد و
هم خدمات آنان را به اسلام .
پيام ها
1- مهلت دادن خداوند به كافران از عجز او نيست بلكه از حكمت اوست . (ان يشاء يذهبكم
)
2- امكانات و موقعيّتى كه داريد، هميشگى نيست ، بلكه مربوط به اراده ى خداست . به
خود مغرور نشويد. (ان يشاء يذهبكم و ياءت باخرين )
تفسير آيه :(134) مَنْ كَانَ يُرِيدُ ثَوَابَ الدُّنْيَا
فَعِنْدَ اللّهِ ثَوَابُ الدُّنْيَا وَالاَْخِرَةِ وَ
كَانَ اللّهُ سَمِيعاً بَصِيراً
ترجمه :
هر كس پاداش دنيا را بخواهد، پس (بداند كه ) پاداش دنيا و آخرت نزد خداست و خداوند
همواره شنواى بيناست .
نكته ها
O انسان كه مى تواند از خداوند، دنيا و آخرت را بخواهد
و از نعمت هاى هر دو سرا بهره مند شود، اگر تنها به دنيا اكتفا كند و در كارهاى نيك
، در پى اهداف مادّى باشد، به شدّت در اشتباه است .
O يكى از علل گرايش به كفر و بى تقوايى ، گمان رسيدن به
دنياست كه اين آيه آن را ردّ مى كند.
پيام ها
1- در انسان غريزه سودجويى است . قرآن از اين غريزه در تربيت انسان ها استفاده مى
كند. (من كان يريد ثواب الدنيا)
2- اسلام دين جامع و خواهان سعادت مردم در دنيا و آخرت و دستيابى به هر دو است .
(فعنداللّه ثواب الدنيا و الاخرة )
3- دنيا و آخرت ، همه به دست اوست ، پس ديد خود را گسترش دهيم و از مادّيات وتنگ
نظرى برهيم . (فعنداللّه ثواب الدنيا و الاخرة )
4- اگر دنيا هم مى خواهيم ، از خدا بخواهيم ، كه همه چيز به دست اوست . (فعنداللّه
ثواب الدنيا و الاخرة )
5- مؤ منانى كه از خداوند، هم دنيا و هم آخرت را طلب كنند برنده اند.(395)
(فعنداللّه ثواب الدنيا و الاخرة )
6- پاداش الهى بر اساس علم و آگاهى او به اعمال ما است . (فعنداللّه ثواب الدنيا و
الاخرة و كان اللّه سميعاً بصيرا)
7- بايد به حقيقت ، مؤ من و مخلص بود نه به ظاهر، چرا كه خداوند، شنوا و بيناست .
(كان اللّه سميعا بصيرا)
تفسير آيه :(135) يََّاءَيُّهَا
الَّذِينَ ءَامَنُوا كُونُوا قَوَّ مِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلّهِ وَلَوْ
عَلَى اءَنْفُسِكُمْ اءَوِ الْوَ لِدَيْنِ وَالاَْقْرَبِينَ إِنْ يَكُنْ غَنِيّاً
اءَوْ فَقِيراً فَاللّهُ اءَوْلَى بِهِمَا فَلاَ تَتَّبِعُوا الْهَوَىَّ اءَنْ
تَعْدِلُوا وَإِنْ تَلْوُواْاءَوْ تُعْرِضُوا فَإِنَّ اللّهَ كَانَ بِمَا
تَعْمَلُونَ خَبِيراً
ترجمه :
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! همواره بر پا دارنده ى عدالت باشيد و براى خدا گواهى
دهيد، گرچه به ضرر خودتان يا والدين و بستگان باشد. اگر (يكى از طرفين دعوا)
ثروتمند يا فقير باشد، پس خداوند به آنان سزاوارتر است . پس پيرو هواى نفس نباشيد
تا بتوانيد به عدالت رفتار كنيد.(396)
و اگر زبان بپيچانيد (و به ناحق گواهى دهيد) يا (از گواهى دادن به حقّ) اعراض
كنيد،پس (بدانيد كه ) خداوند به آنچه مى كنيد آگاه است .
نكته ها
O كلمه ى ((تلووا))
از ريشه ى ((لىّ)) به معناى
پيماندن و تاب دادن است كه مراد از آن در اين آيه يا گرداندن زبان به ناحق و تحريف
گواهى است و يا تاب دادن به اجراى عدالت و ايجاد تاءخير در آن است .
O تمام كلمات و جملات اين آيه در راستاى تشويق و تاءكيد
بر عدالت است . قيام به عدالت و گواهى به عدالت ودورى از هرگونه فردگرايى ،
نژادگرايى و ياضعيف گرايى ، معيار حقّ و عدالت است ، نه فقر و غنى ، يا خويش و
خويشاوند.
O گواهى انسان چند حالت دارد:
گاهى عليه ثروتمندان به خاطر روحيّه ى ضدّ استكبارى .
گاهى به نفع ثروتمندان بخاطر طمع به مال و مقام او.
گاهى عليه فقير به خاطر بى اعتنايى به او.
گاهى به نفع فقير به خاطر دلسوزى براى او.
كه اين آيه همه ى اين انگيزه ها را باطل و تنها قيام به عدل را حقّ مى داند.
O امام صادق عليه السّلام فرمود: مؤ من بر مؤ من هفت
حقّ دارد كه واجب ترين آنها گفتن حقّ است ، گرچه به زيان خود و بستگانش تمام شود.(397)
پيام ها
1- به پاداشتن عدالت هم واجب است ، هم لازمه ى ايمان است . (يا ايها الذين امنوا
كونوا قوّامين بالقسط)
2- قيام به عدالت ، بايد خوى و خصلت مؤ من گردد. كلمه (قوّام ) يعنى بر پا كننده
دائمى قسط و عدل .
3- عدالت ، حتّى نسبت به غير مسلمان نيز بايد مراعات شود. به اقتضاى اطلاق (كونوا
قوّامين بالقسط)
4- عدالت بايد در تمام ابعاد زندگى باشد. در اقامه عدل نام مورد خاصّى برده نشده
است . (قوّامين بالقسط)
5- گواه شدن و گواهى دادن به حقّ، واجب است . (كونوا... شهداء للّه )
6- نبايد هدف از گواهى دادن ، دست يابى به اغراض دنيوى باشد. (شهداء للّه )
7- اقرار انسان عليه خودش معتبر است . (شهداء للّه و لو على انفسكم )
8- ضوابط بر روابط مقدّم است . (ولو على انفسكم او الوالدين و الاقربين )
9- رعايت مصالح خود و بستگان و فقرا، بايد تحت الشعاع حقّ و رضاى خدا باشد. (شهداء
للّه و لو على انفسكم ...)
10- سود و مصلحت واقعى فقرا و اغنيا از طريق شهادت به ناحقّ تاءمين نخواهد شد. (ان
يكن غنيّاً او فقيراً فاللّه اولى بهما)
11- همه در برابر قانون مساويند. (غنياً او فقيراً)
12- پيروى از هواى نفس مانع اجراى عدالت است و ملاحظه فاميل و فقر و غنا نشانه ى
هوى پرستى است . (فلا تتّبعوا الهوى ان تعدلوا)
13- اداى شهادت واجب است وكتمان وتحريف آن ممنوع . (ان تلووا او تعرضوا)
14- هر نوع كارشكنى ، تاءخير وجلوگيرى از اجراى عدالت ، حرام است . (ان تلووا)
15- ضامن اجراى عدالت ، ايمان به علم الهى است . (فان الله كان بما تعملون خبيراً)
تفسير آيه :(136) يََّاءَيُّهَا
الَّذِينَ ءَامَنُواْ ءَامِنُواْ بِاللّهِ وَرَسُولِهِ وَالْكِتَبِ الَّذِي نَزَّلَ
عَلَى رَسُولِهِ وَالْكِتَبِ الَّذِي اءَنْزَلَ مِنْ قَبْلُ وَمَنْ يَكْفُرْ
بِاللّهِ وَ مَلئِكَتِهِ وَكُتُبِهِ ورُسُلِهِ وَالْيَوْمِ الاَْخِرِ فَقَدْ
ضَلَّضَلَلاً بَعِيداً
ترجمه :
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! به خداوند و پيامبرش و كتابى كه بر پيامبرش نازل كرده
و كتابى كه پيشتر فرستاده است ، (به همه ى آنها) ايمان (واقعى ) بياوريد. و هر كس
به خدا و فرشتگان و كتب آسمانى و پيامبرانش و روزقيامت كفر ورزد پس همانا گمراه شده
است ، گمراهى دور و درازى .
نكته ها
O مراد آيه يا آن است كه : اى مؤ منان ! گامى فراتر
نهيد وبه درجات بالاتر دست يابيد، يا آنكه بر ايمانتان براى هميشه استوار بمانيد و
اندكى از آن عدول نكنيد.
O ايمان داراى درجاتى است ، چنانكه در آيات ديگر نيز مى
فرمايد: (والذين اهتدوا زادهم هدى )(398)
كسانى كه هدايت شدند خداوند ب هدايت آنان بيافزايد، (ليزدادوا ايماناً مع ايمانهم )(399)
تا ايمانى بر ايمان خويش بيافزايند.
پيام ها
1- مؤ من ، بايد تلاش كند تا خود را به مرتبه ى بالاترى از ايمان برساند.(400)
(يا ايها الذين آمَنوا آمِنوا)
2- اديان آسمانى ، هدف و حقيقت واحدى دارند، همچون كلاس هاى يك مدرسه كه تحت نظارت
يك مدير است . (الكتاب الذى نزل على رسوله والكتاب الذى انزل من قبل )
3- ايمان به همه ى پيامبران و كتاب هاى آسمانى ، لازم است . (امنوا... و من يكفر...
فقد ضلّ)
تفسير آيه :(137) إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا
ثُمَّ ءَامَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ ازْدَادُوا كُفْراً
لَمْ يَكُنِ اللّهُ لِيَغْفِرَ لَهُمْ وَلاَ لِيَهْدِيَهُمْ سَبِيلاً
ترجمه :
آنان كه ايمان آوردند، سپس كافر شدند، بار ديگر ايمان آوردند و دوباره كفر ورزيدند،
سپس بر كفر خود افزودند، قطعاً اميدى به آن نيست كه خداوند آنان را ببخشد و به راه
حقّ هدايتشان كند.
نكته ها
O در صدر اسلام گروهى از اهل كتاب در حضور مسلمانان
اظهار ايمان مى كردند و براى القاى شبهه دوباره كافر مى شدند و دليل كفر خود را
نادرستى اسلام قلمداد مى كردند چنانكه قوم يهود ابتدا به موسى ايمان آوردند، سپس
گوساله پرست شدند، سپس توبه كرده و خداپرست گشتند، باز بر عيسى عليه السّلام كفر
ورزيدند و سپس با كفر خود به پيامبر اسلام ، بر كفر خود افزودند.
O مشابه اين آيه قبلاً نيز گذشت ، كه چنين كسانى توبه
شان پذيرفته نيست و گمراهان واقعى مى باشند. (انّ الّذين كفروا بعد ايمانهم ثمّ
ازدادوا كفراً لن تقبل توبتهم و اولئك هم الضالّون )(401)
O هر روز به رنگى درآمدن ، يا به خاطر عدم تحقيق در
پذيرش دين است ، يا از روى توطئه و نقشه براى متزلزل كردن عقيده ى مؤ منان . در آيه
ى 72 آل عمران نيز از اين نقشه پرده برداشته كه آنان ، طرف صبح ايمان مى آورند و
آخر روز كافر مى شوند تا مسلمانان را متزلزل كنند.
O از مصاديق بارز اين آيه ، كسانى همچون
((شَبَث بن ربعى )) هستند كه در تاريخ آورده
اند: او در زمان پيامبر مسلمان شد، پس از پيامبر مرتد شد، سپس توبه كرد و يار حضرت
على گشت . امّا بعد فرمانده خوارج شد وجنگ نهروان را به راه انداخت . باز توبه كرد
ويار امام حسن و امام حسين عليهما السّلام شد واز كسانى بود كه به امام حسين عليه
السّلام نامه دعوت نوشت ، امّا در كوفه با مسلم بى وفايى كرد. در كربلا جزء لشكر
يزيد شد وبه شكرانه قتل امام حسين عليه السّلام مسجدى در كوفه ساخت .(402)
پيام ها
1- خطر ارتداد و بازگشت از دين ، هر مؤ منى را تهديد مى كند. (آمنوا ثمّ كفروا)
2- بى ثباتى در عقيده ، به گمراهى نهايى و عدم آمرزش الهى مى انجامد. (آمنوا ثمّ
كفروا... لم يكن ليغفر لهم و لاليهديهم )
تفسير آيه :(138) بَشِّرِ الْمُنَفِقِينَ بِاءَنَّ لَهُمْ
عَذَاباً اءَلِيماً
ترجمه :
منافقان را بشارت ده كه برايشان عذابى دردناك است .
تفسير آيه :(139) الَّذِينَ يَتَّخِذُونَ الْكَفِرِينَ
اءَوْلِيَآءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ اءَيَبْتَغُونَ
عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعاً
ترجمه :
آنان كه كافران را بجاى مؤ منان ، سرپرست و دوست خود مى گيرند آيا عزّت را نزد آنان
مى جويند؟ همانا عزتّ به تمامى از آن خداست .
نكته ها
مضمون اين آيه كه انتقاد شديد از دوست و سرپرست گرفتن كفّار است ، در آيه ى 28 آل
عمران نيز بيان شده است .
O در صدر اسلام ، منافقان با يهود مدينه و مشركان مكّه
رابطه داشتند تا اگر مسلمانان شكست خوردند، آنها ضررى نبينند و جايگاه خود را از
دست ندهند.
O عزّت تنها به دست خداست . چون سرچشمه ى عزّت يا علم
است يا قدرت ، و ديگران از علم و قدرت بى بهره اند. در مناجات شعبانيّه مى خوانيم :
((الهى بيدك لا بيد غيرك زيادتى و نقصى ))
خداوندا! زيادى و يا كاستى من تنها در دست توست ، نه در دست ديگرى .
پيام ها
1- عزّت را در وابستگى به كفّار جستن ، خصلتى منافقانه است . (الذين يتخذون
الكافرين اولياء...)
2- كفّار، حقّ سرپرستى مؤ منان را ندارند و مؤ منان نيز نبايد ننگ سلطه ى كفّار را
بپذيرند. (يتخذون الكافرين اولياء)
3- در سياست خارجى ، به جاى گسترش روابط با كشورهاى كفر، در فكر برقرارى روابط با
كشورهاى اسلامى باشيم . (يتخذون الكافرين اولياء من دون المؤ منين )
|