تفسير نور
(جلد دوم)
حجة الاسلام و المسلمين حاج
شيخ محسن قرائتى
- ۱۴ -
تفسير آيه :(80) وَمَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ اءَطَاعَ
اللَّهَ وَمَنْ تَوَلَّى فَمَآ اءَرْسَلْنَكَ
عَلَيْهِمْ حَفِيظاً
ترجمه :
هر كس پيامبر را پيروى كند، بى شك خداوند را اطاعت كرده است و هر كه اعراض كند و
سرباز زند، ما تو را بر آنان نگهبان نفرستاده ايم .
پيام ها
1- سخن ورفتار پيامبر همچون قرآن ، حجّت ولازم الاجراست . (من يطع الرسول ...)
2- اطاعت از اوامر حكومتى پيامبر واجب است . (مراد از اطاعت رسول ، فرمان هاى
حكومتى اوست ، وگرنه اطاعت از دستورات الهى كه با بيان رسول ابلاغ مى شود، اطاعت از
خداست نه رسول .) (من يطع الرسول )
3- انبيا معصومند. (من يطع الرسول فقد اطاع اللّه )
4- اوامر پيامبر، پرتوى از اوامر الهى ودر طول آن است . (يطع الرسول فقد اطاع اللّه
)
5- انسان ، مختار است ، نه مجبور. (من يطع ... و من تولّى )
6- وظيفه ى پيامبران ، تبليغ است ، نه تحميل . (و من تولى فما اءرسلناك عليهم
حفيظاً)
تفسير آيه :(81) وَيَقُولُونَ طَاعَةٌ فَإِذَا بَرَزُواْ
مِنْ عِنْدِكَ بَيَّتَ طَآئِفَةٌ مِّنْهُمْ غَيْرَ
الَّذِى تَقُولُ وَاللَّهُ يَكْتُبُ مَا يُبَيِّتُونَ فَاءَعْرِضْ عَنْهُمْ
وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ وَكَفَى بِاللَّهِ وَكِيلاً
ترجمه :
(منافقان ، به هنگام روز و در حضور تو) مى گويند: اطاعت ! پس چون از نزد تو بيرون
مى روند، گروهى از آنان در جلسات شبانه و بيتوته ها برخلاف گفته ى تو كار مى كنند،
ولى خداوند، آنچه را در اين جلسات مى گذرد، مى نويسد. پس از آنان اعراض و بر خداوند
توكّل كن ، وكافى است كه خداوند، پشتيبان باشد.
پيام ها
1- به هر اظهار وفادارى و ايمانى دلگرم نباشيد، چرا كه منافقان با چرب زبانى خود را
مطيع جلوه مى دهند. (يقولون طاعة )
2- منافقان ، جلسات سرّى شبانه و تشكيلات گروهى دارند. (بيّت طائفة )
3- دشمنان از نقاط كور وتاريك استفاده مى كنند، از توطئه هاى آنان غافل نباشيد.
(بيّت )
4- قرآن ، در انتقاد، همه را يكسان نمى داند. (طائفة منهم )
5- خداوند، به حساب توطئه ها وشيطنت هاى منافقان خواهد رسيد. (يكتب ما يبيّتون )
6- در برابر توطئه هاى سرى منافقان تنها بر خدا بايد توكّل كرد، توكّل عامل موفقيّت
است . (توكّل على اللّه )
7- خداوند، حامى مسلمانان و رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله است و پرده از توطئه
هاى منافقان برداشته و با امدادهاى غيبى آنان را يارى مى كند. (و كفى بالله وكيلا)
تفسير آيه :(82) اءَفَلاَ يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْءَانَ
وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدَواْ
فِيهِ اخْتِلَفاً كَثِيراً
ترجمه :
چرا در معانى قرآن تدّبر نمى كنند؟ در حالى كه اگر اين قرآن ، از طرف غير خدا بود
قطعاً اختلاف هاى بسيارى در آن مى يافتند.
نكته ها
O از تهمت هايى كه به پيامبر اسلام مى زدند، آن بود كه
قرآن را شخص ديگرى به محمّد صلّى اللّه عليه و آله ياد داده است : (يُعلّمه بشر)(332)
اين آيه در پاسخ آنان نازل شده است .
O معمولاً در نوع سخنان و نوشته هاى افراد بشر در
درازمدّت تغيير، تكامل و تضاد پيش مى آيد. امّا اين كه قرآن در طول 23 سال نزول ،
در شرايط گوناگون جنگ و صلح ، غربت و شهرت ، قوّت و ضعف ، و در فراز و نشيب هاى
زمان آن هم از زبان شخصى درس نخوانده ، بدون هيچگونه اختلاف و تناقض بيان شده ،
دليل آن است كه كلام خداست ، نه آموخته ى بشر.
O فرمان تدبّر در قرآن براى همه و در هر عصر ونسلى ،
رمز آن است كه هر انديشمندى هر زمان ، به نكته اى خواهد رسيد. حضرت على عليه
السّلام درباره ى بى كرانگى مفاهيم قرآن فرموده است : ((بَحرا
لايُدرك قَعره ))(333)
قرآن ، دريايى است كه تهِ آن درك نمى شود.
پيام ها
1- انديشه نكردن در قرآن ، مورد توبيخ و سرزنش خداوند است . (افلا يتدبرون )
2- تدبّر در قرآن داروى شفابخش نفاق است . (و يقولون طاعة ... افلا يتدبرون ...)
3- راه گرايش به اسلام و قرآن ، انديشه و تدبر است نه تقليد. (افلا يتدبرون )
4- قرآن همه را به تدبّر فراخوانده است و فهم انسان به درك معارف آن مى رسد. (افلا
يتدبّرون القرآن )
5- پندار وجود تضاد و اختلاف در قرآن ، نتيجه ى نگرش سطحى و عدم تدبّر و دقّت است .
(افلايتدبّرون )
6- قرآن ، دليل حقّانيت رسالت پيامبر است . (لو كان من عند غير اللّه ...)
7- يكدستى و عدم اختلاف در آيات نشان آن است كه سرچشمه ى آن ، وجودى تغيير ناپذير
است . (لو كان من عند غير اللّه )
8- هرچه از طرف خداست حقّ و ثابت و دور از تضاد و پراكندگى و تناقض است . (لو كان
من عند غير اللّه لوجدوا...)
9- در قوانين غير الهى همواره تضاد و تناقض به چشم مى خورد. (لو كان من عند غير
اللّه لوجدوا...)
10- اختلاف ، تغيير وتكامل ، لازمه ى نظريات انسان است . (لوجدوا فيه اختلافاً)
11- براى ابطال هر مكتبى ، بهترين راه كشف و بيان تناقض هاى آن است . (لوجدوا فيه
اختلافاً كثيراً)
تفسير آيه :(83) وَإِذَا جَآءَهُمْ اءَمْرٌ مِّنَ الاَْمْنِ
اءَوِ الْخَوْفِ اءَذَاعُواْ بِهِ وَلَوْ رُدُّوهُ إ لى
الرَّسُولِ وَإِلَىَّ اءُولِى الاَْمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ
يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَ لَوْلاَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ
لاَتَّبَعْتُم ُالشَّيْطَنَ إِلا قَلِيلاً
ترجمه :
هنگامى كه خبرى (و شايعه اى ) از ايمنى يا ترس (پيروزى يا شكست ) به آنان (منافقان
) برسد، آن را فاش ساخته و پخش مى كنند، در حالى كه اگر آن را (پيش از نشر) به
پيامبر و اولياى امور خود ارجاع دهند، قطعاً آنان كه اهل درك و فهم و استنباطند،
حقيقت آن را در مى يابند. و اگر فضل و رحمت خداوند بر شما نبود، به جز اندكى ،
پيروى از شيطان مى كرديد.
نكته ها
O نشر و پخش اخبار محرمانه و شايعات هميشه به مسلمانان
ضربه زده است . نشر اخبار سرى معمولاً از روى سادگى ، انتقام ، ضربه زدن ، آلت دست
شدن ، طمع مادّى ، خودنمايى و اظهار اطلاعات صورت مى گيرد. اسلام به خاطر جامعيّتى
كه دارد، به اين مساءله پرداخته و در اين آيه از افشاى رازهاى نظامى نكوهش مى كند و
نقل اخبار پيروزى يا شكست را پيش از عرضه به پيشوايان ، عامل غرور نابجا يا وحشت بى
مورد از دشمن مى داند. و اگر هشدارها و عنايت هاى الهى نبود، مسلمانان بيشتر در اين
مسير شيطانى (افشاى سر) قرار مى گرفتند.
O امام صادق عليه السّلام فرمودند: كسى كه اسرار ما را
فاش كند، همانند كسى است كه به روى ما شمشير كشيده باشد.(334)
O امام باقر عليه السّلام مى فرمايد: مراد از اهل
استنباط در آيه ، ائمّه معصومين هستند.(335)
پيام ها
1- رازدارى و حفظ اخبار امنيّتى وظيفه مسلمانان است و افشاى اسرار آنها حرام است .
(اذا جاءهم امر... اذاعوا به )
2- پخش شايعات ، از حربه هاى منافقان است . (اذاعوا) (با توجّه با آيات قبل )
3- اخبار جبهه و اسرار نظامى بايد به يك نقطه برسد و پس از ارزيابى و تشخيص به
اندازه ى مصلحت منتشر گردد. (ردّوه الى الرسول )
4- عوام و عموم مردم ، بايد به اهل استنباط رجوع كنند. (ردوه الى الرسول ...)
5- اولى الامر بايد از ميان خودِ مؤ منين باشد. (اولى الامر منهم )
6- مسلمانان بايد داراى حكومت و تشكيلات و رهبرى باشند. اولى الامر صاحب دولت و
حكومت و قدرت است . (الى اولى الامر منهم )
7- مسائل نظامى ، سياسى و امنيّتى بايد تحت يك مديريّت داراى اجتهاد و استنباط
باشد. (لعلمه الّذين يستنبطونه )
8- كنترل و هدايت اخبار امنيّتى و اسرار اجتماعى ، ايجاد تشكيلات خبرى براى جمع
آورى و ارزيابى خبرهاى سرنوشت ساز و عرضه آن به مردم از شئون رهبرى است . (لعلمه
الّذين يستنبطونه )
9- بين ولايت و فقاهت رابطه ى تنگاتنگ است . اولوالامر بايد اهل استنباط باشند.
(اولى الامر... يستنبطونه )
10- استنباط، تنها مخصوص احكام فقهى نيست . (امر من الامن او الخوف ... يستنبطونه )
11- خنثى سازى توطئه از راه قراردادن مراجع صلاحيّت دار در جريان اخبار و بررسى
آنها، مصداق فضل ورحمت الهى است . (ردّوه الى الرسول ... فضل اللّه )
12- تعيين رسول اللّه و اولوالامر بعنوان مرجع مردم ، و رهانيدن مردم از پيروى
شيطان بزرگ ترين فضل و رحمت خدا است . (و لولا فضل اللّه عليكم و رحمته ...)
13- مركزيّت صحيح مانع انحراف است و جامعه ى بى رهبر در دام شيطان مى افتد. (لولا
فضل اللّه لاتّبعتم )
14- انتشار اخبار نظامى و عدم مراجعه به رهبران الهى ، پيروى از شيطان است .
(لاتّبعتم الشيطان )
15- اكثر مردم فريب شايعات را مى خورند. (لاتّبعتم الشيطان الا قليلاً)
تفسير آيه :(84) فَقَتِلْ فِى سَبِيلِ اللَّهِ لاَتُكَلَّفُ
إِلاّ نَفْسَكَ وَحَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ
عَسَى اللَّهُ اءَنْ يَكُفَّ بَاءْسَ الَّذِينَ كَفَرُواْ وَاللَّهُ اءَشَدُّ
بَاءْسَاً وَاءَشَدُّ تَنْكِيلاً
ترجمه :
پس در راه خدا پيكار كن ، كه جز شخص تو (كسى بر آن ) مكلّف نيست و مؤ منان را (به
جهاد) ترغيب كن ، باشد كه خداوند از گزند كافران جلوگيرى كند و خداوند قدرتمندتر و
مجازاتش دردناكتر است .
نكته ها
O پس از پيروزى كفّار در احد ابوسفيان با غرور گفت :
بار ديگر با مسلمانان در موسم بدر صغرى (محلّ برپايى بازارى در سرزمين بدر در ماه
ذى قعده ) روبرو خواهيم شد. هنگام رسيدن موعد، پيامبر مردم را به جهاد دعوت كرد.
عده اى به جهت شكست در احد روحيّه ى حضور نداشتند. آيه ى فوق نازل شد و پيامبر بار
ديگر مردم را به جهاد دعوت كرد. هفتاد نفر حاضر شدند ولى درگيرى رخ نداد و مسلمانان
سالم به مدينه برگشتند.
O ((نكول
))، به معناى امتناع كردن از روى ترس است . و
((تنكيل ))، انجام كارى است
كه طرف را منصرف كند، همچون كيفر و مجازات .
O از امام صادق عليه السّلام روايت شده است كه به هيچ
پيامبر ديگرى فرمان نيامد كه اگر تنها شدى جهاد كن .(336)
در زمان ما نيز امام خمينى قدّس سرّه فرمود: ابرقدرت ها بدانند اگر خمينى يكه وتنها
بماند به راه خود ومبارزه با شرك و كفر ادامه خواهد داد.
O امام باقر عليه السّلام فرمود: پس از نزول اين آيه
پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله تمام جنگ ها را شخصاً فرماندهى مى كرد.(337)
پيام ها
1- رهبر بايد پيشاهنگ ديگران باشد. (فقاتل )
2- اگر مسلمانان نسبت به ناله ى مستضعفان بى تفاوت شدند، پيشوا بايد به تنهايى حركت
كند. (الاّ نفسك )
3- رهبر بايد چنان قاطع باشد كه همراهى يا عدم همراهى مردم در جهاد، در او بى اثر
باشد. (الاّ نفسك )
4- هر كس مسئول كار خويش است . (لاتكلّف الا نفسك )
5- بايد دل به خدا بست ، نه مردم . (الاّ نفسك )
6- وظيفه ى پيامبران ، تشويق و دعوت است ، نه اجبار. (حرّض المؤ منين )
7- جبهه و جهاد، نياز به تبليغات قوى دارد. (حرّض المؤ منين )
8- وظيفه ى ما قيام و جهاد است ، شكستِ دشمن كار خداست . (فقاتل ... عسى اللّه ان
يكفّ)
9- قدرت الهى ، برترين قدرت و مايه ى دلگرمى مؤ منان و تهديد متخلّفان است .
(واللّه اشد باءساً)
تفسير آيه :(85) مَّنْ يَشْفَعْ شَفَعَةً حَسَنَةً يَكُنْ
لَّهُ نَصِيبٌ مِّنْهَا وَمَنْ يَشْفَعْ
شَفَعَةً سَيِّئَةً يَكُنْ لَّهُ كِفْلٌ مِّنْهَا وَكَانَ اللَّهُ عَلَى كُلّ
شَىْءٍ مُّقِيتاً
ترجمه :
هر كس وساطت نيكو كند، او هم سهمى از پاداش خواهد داشت و هر كس به كار بد وساطت
كند، بهره اى از كيفر خواهد داشت و خداوند بر هر چيزى نگهبان است .
نكته ها
O ((مُقيت
))، يعنى آنكه قوت ديگرى را مى دهد و حافظ جان اوست و بطور عام ، به
معناى حافظ و حسابرس به كار مى رود.
O در آيه پيش ، هر كس مسئول كار خود بود، امّا اين آيه
نقش دعوت و وساطت در كار نيك را، در بهره داشتن از پاداش و كيفر بيان مى كند.
O موعظه ، آشتى دادن ، تدريس ، تشويق به جبهه ، تعاون
بر كار نيك ، مصاديق (شفاعة حسنة ) هستند، چنانكه در حديث ، دعا در حقّ ديگران ،
امر به معروف ، راهنمايى و حتّى اشاره به كار خير، از مصاديق ((شفاعة
حسنة )) ذكر شده است .(338)
غيبت ، سخن چينى ، كارشكنى ، تهمت ، فتنه ، ترساندن از جبهه ، وسوسه و توطئه ،
مصاديق (شفاعة سيئة ) هستند.
پيام ها
1- فردگرايى و انزوا در اسلام ممنوع است . (يشفع شفاعة حسنة )
2- دعوت به نيك و بد، شركت در پاداش و كيفر است . (نصيبٌ منها)
3- به خاطر محدوديّت ها، نمى توان در هر كارى دخالت مستقيم داشت ، ولى با شفاعت هاى
خير، مى توان از آنها بهره برد. (نصيب منها)
4- به دلاّل بايد حقّى پرداخت شود، كسانى كه در امور خيريّه يا در تجارت واسطه گرى
مى كنند حقّى دارند. (يشفع شفاعة حسنة يكن له نصيب منها)
5- در وساطت ها، بايد خدا را در نظر داشت . (كان اللّه على كل شى ء مقيتاً)
تفسير آيه :(86) وَإِذَا حُيِّيْتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّواْ
بِاءَحْسَنَ مِنْهَآ اءَوْ رُدُّوهَآ إِنَّ اللَّهَ كَانَ
عَلَى كُلِّ شَىْءٍ حَسِيباً
ترجمه :
وهرگاه شما را به درودى ستايش گفتند، پس شما به بهتر از آن تحيّت گوييد يا (لااقّل
) همانند آن را (در پاسخ ) باز گوييد كه خداوند همواره بر هر چيزى حسابرس است .
نكته ها
O مراد از ((تحيّت
))، سلام كردن به ديگران ، يا هر امر ديگرى است
(339) كه با آرزوى حيات و سلامتى و شادى ديگران همراه باشد، همچون هديه
دادن . چنانكه وقتى كنيزى به امام حسن عليه السّلام دسته گلى هديه داد، امام او را
آزاد كرد و در پاسخ سؤ ال مردم ، همين آيه را قرائت فرمود.
در اسلام ، تشويق به سلام به ديگران شده ، چه آنان را بشناسيم يا نشناسيم . و بخيل
كسى شمرده شده كه در سلام بخل ورزد. و پيامبر به هر كس مى رسيد حتّى به كودكان ،
سلام مى داد.
O در نظام تربيتى اسلام ، تحيّت تنها از كوچك نسبت به
بزرگ نيست ، خدا، پيامبر و فرشتگان ، به مؤ منان سلام مى دهند.(340)
(به آداب سلام در روايات مراجعه شود).
پيام ها
1- رابطه ى عاطفى خود را نسبت به يكديگر گرم تر كنيد. (فحيّوا باَحسن )
2- ردّ احسانِ مردم نارواست ، بايد آن را پذيرفت و به نحوى جبران كرد. (حيّوا باحسن
منها)
3- پاسخ محبّت ها و هدايا را نبايد تاءخير انداخت . حرف فاء در كلمه (فحيوا)
4- پاداش بهتر در اسلام استحباب دارد. (فحيّوا باحسن منها)
5-در پاسخ نيكى هاى ديگران ، ابتدا به سراغ پاسخ بهتر رويد، اگر نشد، پاسخى مشابه .
(باحسن منها او ردّوها)
6- در جنگ هم اگر دشمن پيشنهاد صلح كرد، شما با رحمت بيشترى بپذيريد، يا مقابله به
مثل آن را بپذيريد. (حييتم بتحيّة فحيّوا باحسن منها)
7- از تحيّت هاى بى جواب نگران باشيد، كه اگر مردم پاسخ ندهند، خداوند حساب آن را
دارد و نه عواطف مردم را بى جواب گذاريد، كه خداوند به حساب شما مى رسد. (انّ اللّه
كان على كلّ شيى ء حسيباً)
تفسير آيه :(87) اللَّهُ لاََّ إِلَهَ إِلا هُوَ
لَيَجْمَعَنَّكُمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَمَةِ لاَ رَيْبَ فِيهِ
وَمَنْ اءَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ حَدِيثاً
ترجمه :
خداوند كه معبودى جز او نيست ، همه شما را در روز قيامت كه هيچ شكّى در آن نيست جمع
مى كند، و راستگوتر از خدا در سخن كيست ؟
پيام ها
1- مبداء و معاد هر دو به دست يك خداست . (اللّه لااله الا هو ليجمعنكم ...)
2- قيامت روز جمع شدن همه براى حسابرسى است ، پس بايد در راه جلب رضاى او كوشش كرد
و تنها او را پرستيد. (ليجمعنّكم الى يوم القيامة )
3- با آن همه دلايل بر معاد (مثل عدالت خدا، حكمت او، نشانه هاى رستاخيز در طبيعت و
حيات آن پس از مرگ در زمستان ، خواب و بيدارى ، تجديد سلول هاى بدن و ...) جايى
براى ترديد در قيامت نيست . (لاريب )
4- هرجا كه غفلت بيشتر باشد، مربّى بايد هشدارهاى قاطع ترى دهد. (نشانه هاى تاءكيد
در آيه : حرف لام ، نون تاءكيد ثقيله ، جمله (لاريب )، جمله (اصدق حديثاً)، همه به
خاطر غفلت انسان از قيامت است .)
تفسير آيه :(88) فَمَا لَكُمْ فِى الْمُنَفِقِينَ فِئَتَيْنِ
وَاللَّهُ اءَرْكَسَهُمْ
بِمَاكَسَبُوَّاْ اءَتُرِيدُونَ اءَنْ تَهْدُواْ مَنْ اءَضَلَّ اللَّهُ وَمَنْ
يُضْلِلِ اللَّهُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبِيلاً
ترجمه :
چرا درباره ى منافقانى كه خداوند به خاطر اعمالشان ، آنان را سرنگون كرده دو دسته
شده ايد؟! آيا مى خواهيد كسانى را كه خداوند گمراه كرده ، به راه آوريد؟ (مگر نمى
دانيد) هر كه را خداوند گمراه كند، هرگز راهى براى نجاتش نخواهى يافت ؟
نكته ها
O كلمه ((اِركاس
)) به معناى واژگون كردن است ، و مراد از (اركسهم ) در آيه واژگونى فكرى
منافقان است .
O در چند آيه ى قبل براى واسطه شدن و شفاعت در كار خير
و شر آيه اى خوانديم . اين آيه نمونه اى از شفاعت براى منافقان را بيان مى كند.
O گروهى در مكّه به ظاهر مسلمان شدند، ولى هجرت نكردند
و در عمل با مشركان بودند. بعدها كه هجرت كردند، (شايد هم براى جاسوسى ) مؤ منان
درباره ى آنان دو نظر داشتند. بعضى مى گفتند: چون به توحيد و معاد شهادت مى دهند،
رفتار برادرانه با آنان داشته باشيم ، وبعضى به خاطر ترك هجرت وهمكارى آنان با
كفّار، طرفدار برخورد منفى با آنان بودند، كه اين آيه نازل شد.
O جملات قرآن را در كنار هم معنا كنيم . در اين آيه هم
(اضل اللّه ) داريم و هم (يضلل اللّه )، ولى جمله (بما كسبوا) نيز هست . يعنى گمراه
كردن الهى به خاطر عملكرد خود ماست .
پيام ها
1- با وجود رهبرى همچون پيامبر صلّى اللّه عليه و آله ، تشتت آراء ناپسند است .
(فمالكم ...)
2- براى برخورد با منافقان ، قاطعيّت و يكپارچگى لازم است . (فمالكم ...فئتين )
3- عامل سقوط انسان ، اعمال خود اوست . (اركسهم بما كسبوا)
4- دايه ى مهربان تر از مادر نباشيد. آنكه خود، مقدّمات سقوطش را فراهم كرده ، چرا
دلسوزى ؟ (بماكسبوا...اءتريدون )
5- وقتى پيمانه ى گناه پر شود، قهر خدا حتمى است . همه ى عوامل در برابر قدرت
خداوند بى اثر مى شوند. (ومن يضلل اللّه فلن تجد له سبيلاً)
6- كسى كه طبق نظام قانونمند الهى بخاطر عملكردش از گردونه خارج شد، حتى تو كه
پيامبرى راهى براى نجاتش نمى يابى . (فلن تجد له سبيلا)
تفسير آيه :(89) وَدُّواْ لَوْ تَكْفُرُونَ كَمَا كَفَرُواْ
فَتَكُونُونَ سَوَآءً فَلاَ تَتَّخِذُواْ
مِنْهُمْ اءَوْلِيَآءَ حَتَّى يُهَاجِرُواْ فِى سَبِيلِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْاْ
فَخُذُوهُمْ وَ اقْتُلُوهُمْ حَيْثُ وَجَدْتُّمُوهُمْ وَلاَ تَتَّخِذُواْ مِنْهُمْ
وَلِيّاً وَلاَنَصِيراً
ترجمه :
آنان (منافقان ) دوست دارند كه شما همچون خودشان كافر شويد، تا با آنان برابر
گرديد. پس از آنان دوستانى نگيريد تا آنكه (توبه كرده و) در راه خدا هجرت كنند. پس
اگر سرباز زدند (و به همكارى با كفّار ادامه دادند) پس آنان را هر جا يافتيد بگيريد
و بكشيد و از آنان هيچ دوست و ياورى نگيريد.
نكته ها
O روش برخورد با اهل نفاق ، مراتبى دارد. اينگونه احكام
شديد كه در اين آيه آمده ، مربوط به گروهى از منافقان است كه با مشركان در توطئه ها
همكارى مى كردند.
پيام ها
1- خداوند از اسرار و خواسته هاى درونى منافقان پرده برمى دارد. (ودّوا...)
2- منافقان و دشمنان ، فكر و عقيده ى شما را مى خواهند. (ودّوا لو تكفرون )
3- جامعه ى اسلامى بايد از منافقان تصفيه شود و پيوند دوستى و علاقه با آنان را قطع
كند. (فلا تتخذوا منهم اولياء)
4- هجرت از منطقه ى كفر و شرك و توطئه ، واجب است . (حتى يهاجروا)
5- نشانه ايمان واقعى ، هجرت در راه خداست . (حتى يهاجروا فى سبيل الله )
6- راه توبه هميشه باز است . (حتى يهاجروا)
7- توبه ى هر گناهى ، جبران همان گناه است . توبه ترك هجرت ، هجرت است . (حتى
يهاجروا)
8- منافقان كارشكن و توطئه گر، بايد اعدام و سركوب شوند و براى اين كار، جامعه ى
اسلامى بايد قدرتمند باشد. (خذوهم واقتلوهم )
9- اسلام در مبارزه با دشمن و تعقيب مفسدان ، مرز نمى شناسد. (خذوهم واقتلوهم حيث
وجدتموهم )
10- نبايد به امكانات مادّى و نيروى نظامى منافقان دل بست و بايد از كمك آنان چشم
پوشيد. (لاتتّخذوا منهم وليّاً ولانصيراً)
11- هرگونه ارتباط قلبى ، سياسى ، نظامى ، اقتصادى و فرهنگى با منافق در اسلام
محكوم است . (لاتتّخذوا منهم وليّاً ولانصيراً)
تفسير آيه :(90) إِلا الَّذِينَ يَصِلُونَ إِلَى قَوْمٍ
بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ مِّيثَقٌ اءَوْ جَآءُوكُمْ
حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ اءَنْ يُقَتِلُوكُمْ اءَوْ يُقَتِلُوا قَوْمَهُمْ وَلَوْ
شَآءَ اللَّهُ لَسَلَّطَهُمْ عَلَيْكُمْ فَلَقَتَلُوكُمْ فَإِذَا اعْتَزَلُوكُمْ
فَلَم ْيُقَتِلُوكُمْ وَ اءَلْقَوْاْ إِلَيْكُمُ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللَّهُ
لَكُمْ عَلَيْهِمْ سَبِيلاً
ترجمه :
مگر كسانى (از منافقان ) كه به قومى پيوسته اند كه ميان شما و آن قوم پيمانى است ،
يا (كسانى كه ) نزد شما مى آيند در حالى كه سينه هاشان از جنگ با شما يا قوم خودشان
به تنگ آمده است (و اصلاً حال جنگ با هيچ طرفى را ندارند و اين بى حوصلگى آنها لطف
خداست ) زيرا اگر خداوند مى خواست آنان را بر شما مسلّط مى كرد و آنان با شما
مقاتله مى كردند. پس اگر آنان از شما كناره گرفته و با شما نجنگيدند و پيشنهاد صلح
و سازش دادند، خداوند براى شماراهى براى تعرّض و جنگ با آنان قرار نداده است .
پيام ها
1- به پيمان هاى نظامى حتّى با كفّار، بايد احترام گذاشت . (بينكم و بينهم ميثاق )
2- در جنگ ها، به كسانى كه اعلام بى طرفى مى كنند، متعرّض نشويد. (حصرت صدورهم ان
يقاتلوكم او يقاتلوا قومهم )
3- مسلمانان بايد چنان قدرتمند باشند كه مخالفان در فكر هجوم نباشند. (حصرت صدورهم
ان يقاتلوكم )
4- توجّه به قدرت الهى داشته باشيد تا دچار غرور نشويد. (لوشاءالله لسلّطهم )
5- با اراده ومشيّت الهى ، منافقان و كفّار از جنگ با شما باز ماندند. مبادا ضعف
آنان را به حساب قدرت خود بگذاريد. (و لو شاء اللّه لَسلّطهم عليكم )
6- جهاد اسلام براى سلطه و تحميل عقيده نيست ، بلكه براى دفع شرّ و موانع است . پس
اكنون كه آنان از شما دست برداشته اند شما تعرّض بر آنان نكنيد و اگر متعرّض شويد
ممكن است خداوند به آنان نيرو دهد و شما را قلع و قمع نمايند. (و لو شاء اللّه ....
لسلطهم ....)
7- به انگيزه هاى صلح طلبانه و تقاضاى آتش بس ، احترام بگذاريد. چون در اسلام ، صلح
اصل است و جنگ ، در صورت ضرورت مجوّز دارد. (فان اعتزلوكم فلم يقاتلوكم ... فما جعل
الله لكم عليهم سبيلاً)
8- تنها پيشنهاد صلح از سوى دشمن كافى نيست ، براى اطمينان ، ترك جنگ و القاى سلام
لازم است . (فلم يقاتلوكم والقوا اليكم السلم )
9- ملاك و معيار و ضوابط جنگ و صلح را بايد خدا تعيين كند. (فما جعل اللّه لكم
عليهم سبيلاً)
تفسير آيه :(91) سَتَجِدُونَ
ءَاخَرِينَ يُرِيدُونَ اءَنْ يَاءْمَنُوكُمْ وَيَاءْمَنُواْ قَوْمَهُمْ كُلَّ مَا
رُدُّوَّاْ إِلَى الْفِتْنَةِ اءُرْكِسُواْ فِيْهَا فَإِنْ لَّمْ يَعْتَزِلُوكُمْ
وَيُلْقُوَّاْ إِلَيْكُمْ السَّلَمَ وَيَكُفُّوَّاْ اءَيْدِيَهُمْ فَخُذُوهُمْ
وَاقْتُلُوهُمْ حَيْث ُثَقِفْتُمُوهُمْ وَ اءُوْلََِّكُمْ جَعَلْنَا لَكُمْ
عَلَيْهِمْ سُلْطَناً مُّبِيناً
ترجمه :
بزودى گروهى ديگر را خواهيد يافت كه مى خواهند از شما (با اظهار اسلام ) در امان
باشند و از قوم خود نيز (با اظهار كفر) ايمن باشند. آنان هر بار به سوى فتنه (و بت
پرستى ) برگردند، در آن فرو مى افتند. پس اگر از درگيرى با شما كناره نگرفتند و به
شما پيشنهاد صلح ندادند و دست از شما برنداشتند، آنان را هر جا يافتيد، بگيريد و
بكشيد كه آنانند كسانى كه ما براى شما بر ايشان قدرت و تسلّطى آشكار قرار داده ايم
.
نكته ها
O گروهى از مكّيان ، براى حفظ جان خود، نزد پيامبر آمده
و منافقانه اظهار اسلام مى كردند و هنگامى كه به مكّه برمى گشتند، سراغ بت پرستى مى
رفتند تا دچار شكنجه ى كافران نشوند و با اين روش ، از منافع هر دو گروه بهره مند
مى شدند و از خطرات هر دو جناح ، در امان بودند و البتّه گرايش آنان به كفر بيشتر
بود.
پيام ها
1- خداوند مسلمانان را از افكار وحركات آينده دشمن آگاه مى كند. (ستجدون )
2- مسلمانان بايد انواع دشمنان خود را شناخته ، با هر يك برخوردى متناسب داشته
باشند. (ستجدون ءاخرين ...)
3- به اظهارات هر كس اطمينان نكنيد. (يريدون ان ياءمنوكم )
4- هدف منافقان ، رفاه وزندگى آسوده است . (يريدون ان ياءمنوكم وياءمنوا قومهم )
5- محيطها و زمينه هاى مناسب ، خصلت هاى درونى افراد را بروز مى دهد. (كلّما ردّوا
الى الفتنة اُركسوا فيها)
6- عقربه ى روح منافقان به سوى كفر است و با مساعد ديدن زمينه ، در آن فرو مى روند.
(كلّما ردّوا الى الفتنة اُركسوا فيها)
7- برخورد شديد و سركوبگرانه ، با منافقانى است كه حركت هاى براندازى عليه نظام
اسلامى مى دارند. (لم يعتزلوكم ...يكفّوا ايديهم )
8- شناخت منافقان نياز به آگاهى و تحقيق و اطلاعات دقيق دارد. (ثقفتموهم ) از
((ثقافه ))
به معناى فرهنگ و علم است .
9- مسلمانان بايد از هر جهت بر كفّار سلطه يابند. (سلطاناً مبيناً)
10- حكومت اسلامى در سركوب منافقان توطئه گر و تصفيه ى جامعه ، دستش باز است و
ولايت دارد. (جعلنا لكم عليهم سلطاناً مبيناً)
تفسير آيه :(92)َمَا كَانَ
لِمُؤْمِنٍ اءَنْ يَقْتُلَ مُؤْمِناً إ لا خَطَ اً وَمَنْ قَتَلَ مُؤْمِناً خَطَ اً
فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ وَدِيَةٌ مُّسَلَّمَةٌ إِلَىَّ اءَهْلِهِ إِلاَّ اءَنْ
يَصَّدَّقُواْ فَإِنْ كَانَ مِنْ قَوْمٍ عَدُوٍّ لَّكُمْ وَهُوَ مُؤْمِنٌ
فَتَحْرِيرُْمِنَةٍوَإِنْ كَانَ مِنْ قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ مِّيثَقٌ
فَدِيَةٌ مُّسَلَّمَةٌ إِلَىَّْ اءَهْلِهِ وَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مُّؤْمِنَةٍ فَمَنْ
لَّمْ يَجِدْ فَصِيَامُ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ تَوْبَةً مِّنَ اللَّهِ وَكَانَ
اللَّهُ عَلِيماً حَكِيماً
ترجمه :
و هيچ مؤ منى را نسزد كه مؤ من ديگر را بكُشد، مگر از روى اشتباه ، و هر كس مؤ منى
را به خطا كشت ، پس بايد برده ى مؤ منى را آزاد كند و خونبهاى كشته را به خانواده
اش تسليم كند، مگر آنكه (خانواده ى مقتول ، از ديه ى قاتل ) بگذرد و اگر (مقتول )
با آنكه مؤ من است ، از قومى است كه با شما دشمن است (جريمه اش فقط) آزاد كردن يك
برده ى مؤ من است و اگر (مقتول ) از قومى باشد كه ميان شما و آنان پيمان است ، ديه
ى او را به خانواده اش تسليم كند و برده ى مؤ منى را آزاد سازد. و اگر (برده اى
براى آزاد كردن ، يا پولى براى خريد برده ) نيافت ، پس دو ماه پياپى روزه بگيرد.
اين ، (تخفيف و) بازگشتى از سوى خدا (به مردم ) است ، و خداوند دانا و حكيم است .
نكته ها
O مسلمانى به نام ((عيّاش
بن ابى ربيعه )) كه سالها در مكّه به دست
((حارث ))
شكنجه شده بود، روزى پس از هجرت مسلمانان به مدينه ، حارث را در مدينه ديد و بى خبر
از مسلمان شدنش ، او را به عنوان كافر شكنجه گر كشت . خبر به پيامبر دادند، و اين
آيه نازل شد.
O پرداخت ديه آثارى دارد:
الف : مرهمى براى بازماندگان مقتول است .
ب : جلوگيرى از بى مبالاتى مردم است ، تا نگويند قتل خطايى ، بها ندارد.
ج : احترام به جان افراد و امنيّت اجتماعى است .
د: جبران خلاء اقتصادى است كه در اثر قتل پيدا مى شود.
O در جايى كه بستگان مقتول ، از دشمنان مسلمين باشند،
خونبها به آنان داده نمى شود، تا بنيه ى مالى دشمنان اسلام تقويت نشود. به علاوه
اسلام ، ارتباط مقتول مؤ من با خانواده ى كافرش را بريده است ، پس جايى براى
جبران نيست .
O امام صادق عليه السّلام فرمود: آزاد كردن برده ،
پرداخت حقّ خدا و ديه دادن پرداخت حقّ اولياى مقتول است .(341)
O يك ديه و خونبهاى كامل ، به اندازه ى متوسط درآمد يك
فرد عادّى است . هزار مثقال طلا يا صد شتر و يا دويست گاو.(342)
O در آيه مقدار ديه بيان نشده ، تا نياز به مفسران
واقعى قرآن و سنّت پيامبر و اهل بيت بيشتر احساس شود.
O ديه ى پرداختى به خانواده مقتول مسلمان ، اوّل آزادى
برده مطرح شده ، سپس خونبها، (تحرير رقبة و دية ) ولى در بستگان كافر، اوّل سخن از
خونبهاست ، سپس آزادى برده . (فدية مسلّمة ... وتحرير رقبة ) شايد چون خويشانِ غير
مسلمان ، توجّهشان بيشتر به مادّيات است ويا آنكه پرداخت ديه ، در حفظ وبقاى پيمان
مؤ ثّرتر است .
پيام ها
1- قتل بى گناه ، در اسلام حرام است . (وما كان لمؤ من ان يقتل )
2- قتل ، با ايمان ناسازگار است . (وما كان لمؤ من ان يقتل )
3- مؤ من ، جايزالخطاست ، بايد مواظب باشد. (و من قتل مؤ مناً خطاء)
4- احترام جان مسلمان تا حدّى است كه از قتل خطايى هم نمى توان به آسانى گذشت . (و
من قتل مؤ مناً خطاء فتحرير)
5- خطا، يكى از ملاك هاى رفع تكليف يا تخفيف در كيفر است . (فتحرير رقبة )
6- جبران فقدان مؤ من ، با آزاد كردن انسان با ايمان است . (تحرير رقبة مؤ منة )
7- آزادى ، نوعى حيات است . وقتى حيات يك نفر گرفته مى شود، به جبرانش بايد يك نفر
را آزاد كرد.(343)
(تحرير رقبة )
8- آزادى بردگان ، در لابلاى برنامه هاى اسلام گنجانده شده است . (فتحرير رقبةٍ)
9- تسليم ديه ، مشروط به درخواست خانواده مقتول نيست ، بلكه وظيفه ى قاتل پرداخت آن
است . (مُسلّمة الى اهله )
10- به هركس نبايد ديه داد، بايد به خانواده مقتول داد تا حقّ به حق دار برسد.
(مسلّمة الى اهله )
11- خانواده ى مقتول ، مالك خونبها مى شود. (مسلّمة الى اهله )
12- تعيين ديه ى خطاكار، رمز وجود جريمه در نظام اسلامى است . (ديةٌ مسلّمة )
13- در حالات هيجانى هم ، عواطف و رحم نبايد فراموش شود و عفو از خطاكار، يك صدقه ى
پسنديده است . (الاّ ان يصّدقوا)
14- ارزش پيمان تا آنجاست كه گاهى كافر را در رديف مؤ من قرار مى دهد. خونبها را به
كافرى كه هم پيمان است بايد داد. (فَديةٌ مسلّمة ... و تحرير رقبة )
15- نوع جريمه ها بايد از يك سو به نفع افراد مؤ من باشد، (فتحرير رقبة مؤ منة ) و
از سوى ديگر سبب تقويت جامعه ى كفّار نگردد. لذا پرداخت ديه و خونبها به دشمن حربى
، ممنوع است . (فان كان من قوم عدوٍّ لكم و هو مؤ من فتحرير رقبة )
16- شرط ايمان براى آزاد كردن برده ، تشويقى است براى بردگان كه به سراغ پذيرش
اسلام بروند. (رقبة مؤ منة )
17- در اسلام و قوانينش ، بن بست نيست . احكام اسلامى تعطيل نمى شود، ولى تخفيف
دارد. (فمن لم يجد)
18- در اسلام ، جريمه به مقدار توان جسمى و مالى افراد است . (فمن لم يجد)
19- روزه هاى پياپى ، وسيله اى براى پاكسازى روح است . (صيام شهرين متتابعين )
20- اسلام ، به بعد ايمانى افراد تكيه دارد. آزاد كردن برده و پرداخت ديه ، ديدنى
است ، ولى روزه گرفتن ، ديدنى نيست و به اين وسيله ، انسان وجدان دينى و اخلاقى خود
را جريمه مى كند. (فصيام شهرين متتابعين )
21- جان مؤ من بسيار مهم است ، و كفّارات ، نوعى تخفيف و ارفاق الهى است . (توبة من
الله )
22- قتل غير عمدى نيز انسان را از لطف خدا دور مى كند و پرداخت ديه و آزاد كردن
برده راهى است براى برگرداندن لطف الهى به قاتل . (توبة من اللّه )
23- قوانين الهى ، بر اساس علم و حكمت و با ملاحظه ى همه ى جوانب مساءله است . (كان
الله عليماً حكيما)
تفسير آيه :(93) وَمَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِناً مُّتَعَمِّداً
فَجَزَآؤُهُ جَهَنَّمُ خَلِداً فِيهَا وَغَضِبَ اللَّهُ
عَلَيْهِ وَلَعَنَهُ وَاءَعَدَّ لَهُ عَذَاباً عَظِيماً
ترجمه :
و هر كس به عمد مؤ منى را بكشد پس كيفرش دوزخ است كه هميشه در آن خواهد بود، و
خداوند بر او غضب و لعنت كرده و براى او عذابى بزرگ آماده ساخته است .
نكته ها
O در شرايط بحرانى جنگ احد، يكى از مسلمانان ، مسلمان
ديگرى را به خاطر خصومت هاى شخصى دوران جاهليّت كشت . پيامبر اكرم از طريق وحى آگاه
شد و در بازگشت از اُحد، در محلّه ى ((قُبا))
به قصاص قتل مؤ من دستور داد، آن مسلمان قاتل را بكشند و به پشيمانى او توجّهى
نكرد.(344)
O اسلام براى جان مسلمان و حفظ امنيّت افراد، اهميّت
بسيار قائل شده و كيفر عذاب ابدى را براى آن مقرّر داشته تا جلوى قتل و جرائم سنگين
گرفته شود. تعبيراتى كه در اين آيه براى
((قتل عمدى مؤ من )) به كار
رفته ، درباره ى هيچ گناهى نيامده است . امام صادق عليه السّلام فرمود: توبه ى كسى
كه از روى عمد مؤ منى را بكشد قصاص است .(345)
O ((تعمّد))
از ((عمود)) است واز آنجا
كه ستون كارها نيّت است ، به كارى كه با انگيزه ى قبلى باشد، عمدى گويند.
O در روايات متعدّدى به بزرگى گناه قتل تصريح شده ، از
جمله :
1- در قيامت ، قتل بى گناهان اوّلين مساءله اى است كه از آن سؤ ال مى شود.
2- ياغى ترين افراد، كسى است كه انسانى را بكشد يا بزند.
3- علاوه بر گناه قتل ، گناهان مقتول هم به دوش قاتل مى افتد.
4- اگر اهل آسمان و زمين در قتل مؤ منى شريك شوند، همه عذاب مى شوند.
5- اگر همه دنيا فنا شود، آسان تر از قتل يك بى گناه است .(346)
پيام ها
1- در نظام اسلامى ، هيچ مقامى حقّ قتل و اعدام بى جهت ديگران را ندارد.(347)
(من يقتل ... متعمّدا)
2- ارزش انسان به افكار و عقايد صحيح اوست . (مؤ مناً)
3- در كيفر، حساب لغزشهاى آگاهانه و مغرضانه جداست . (متعمداً)
4- قتل و خونريزى از گناهان كبيره است . (فجزاؤ ه جهنّم )
5- مجازات و كيفر سنگين ، از عوامل بازدارنده فساد در جامعه و عامل ايجاد و حفظ
امنيّت اجتماعى است . (من يقتل ... فجزاؤ ه جهنّم )
تفسير آيه :(94) يََّاءَيُّهَا
الَّذِينَ ءَامَنُوَّاْ إِذَا ضَرَبْتُمْ فِى سَبِيلِ اللَّهِ فَتَبَيَّنُواْ وَ
لاَتَقُولُواْ لِمَنْ اءَلْقَىَّ إِلَيْكُمْ السَّلَمَ لَسْتَ مُؤْمِناً
تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَيَو ةِ الدُّنْيَا فَعِنْدَ اللَّهِ مَغانِمُ كَثِيرَةٌ
كَذَ لِكَ كُنْتُمْ مِّنْ قَبْل ُفَمَنّ َاللَّهُ عَلَيْكُم فَتَبَيَّنُوَّاْ إِنَّ
اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيراً
ترجمه :
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! هرگاه در راه خدا (براى جهاد) گام برداشتيد پس (در
كار دشمن ) تحقيق كنيد و به كسى كه نزد شما (با كلامى يا عملى يا سلامى يا پيشنهادى
) اظهار اسلام و صلح مى كند، نگوييد: تو مؤ من نيستى ، تا بدين بهانه كالاى زندگى
دنيا و غنائم بدست آوريد. زيرا كه غنائم بسيار، نزد خداوند است . شما نيز خودتان
قبلاً اين گونه بوديد، پس خداوند بر شما منّت نهاد (تا ايمان در جانتان نفوذ كرد)
پس تحقيق كنيد (و زود دست به اسلحه نبريد) كه خداوند همواره به آنچه انجام مى دهيد،
به خوبى آگاه است .
نكته ها
O پس از نبرد خيبر، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله
((اُسامة بن زيد)) را همراه گروهى از
مسلمانان به سوى يهوديان در يكى از روستاهاى فدك اعزام كرد تا آنان را به اسلام يا
قبول شرايط ذمّه دعوت كنند. يكى از يهوديان به نام ((مرداس
)) با آگاه شدن از آمدن سپاه اسلام ، اموال و خانواده ى خود را در پناه
كوهى قرار داد و در حالى كه به توحيد و نبوّت پيامبر گواهى مى داد، به استقبال
مسلمانان آمد. اُسامه به خيال آنكه او از روى ترس اظهار اسلام مى كند، او را كشت و
اموالش را به غنيمت گرفت . پيامبر خدا از اين رفتار كه به كشتن يك مسلمان انجاميد،
ناراحت شد.
O انگيزه ى مادّى و كسب غنائم در جهاد، چيزى است كه
اسلام آن را نكوهش كرده و از اقدام شتابزده و كشتن بى تحقيق ، زير عنوان حركت
انقلابى و قاطعيّت ، انتقاد نموده است .
O جمله ى (كذلك كنتم من قبل ) هم مى تواند اشاره به اين
باشد كه شما خودتان هم در آغاز، به ظاهر ادّعاى اسلام مى كرديد و هم مى تواند (آن
گونه كه در الميزان آمده است ) اشاره به اين باشد كه خود شما نيز در جاهليّت با
انگيزه هاى مادّى و براى رسيدن به غنائم مى جنگيديد و اسلام آن انگيزه ها را از
ميان برد.
O ممكن است مراد از (القى اليكم السلام ) اظهار اسلام
وگفتن شهادتين باشد كه با شاءن نزول موافق است ويا مراد از القاء سلام ، پيشنهاد
آتش بس و ترك جنگ و تسليم باشد نه اسلام آوردن ، كه معناى آيه اين مى شود: به كسى
كه پيشنهاد عدم تعرّض مى كند و اظهار تسليم و ترك جنگ دارد، نگوييد: تو به حرفت
ايمان ندارى ودروغ مى گويى تا بتوانيد او را بكشيد و غنائمى به دست آوريد.(348)
O البتّه ممكن است مراد از جمله (تبيّنوا) در آخر آيه ،
تحقيق در تاريخ جاهليّت باشد. يعنى شما قبل از اسلام براى دنيا جنگ مى كرديد پس
تحقيق كنيد يعنى تاريخ را بررسى كنيد كه چگونه اسلام به شما رشد داد، پس از تازه
مسلمانان توقّع بالا نداشته باشيد.(349)
پيام ها
1- جهاد بايد بر اساس اطلاعات وآگاهى از وضعيّت واهداف دشمن باشد. (فتبيّنوا)
2- كسانى را كه اظهار اسلام مى كنند، با آغوش باز بپذيريد. (لاتقولوا... لست مؤ
مناً)
3- در جبهه ى جهاد، از قدرت خود سوء استفاده نكنيد. (لا تقولوا... لستَ مؤ مناً)
4- بر چسبِ بى دينى به ديگران زدن و عجله در نسبت دادن كفر به افراد مشكوك ممنوع .
(لا تقولوا... لستَ مؤ مناً)
5- ما ماءمور به ظاهريم ، نه درون افراد، اگر گفتارشان را نمى پذيريم ، فورى هم ردّ
نكنيم . (لا تقولوا... لستَ مؤ مناً)
6- نه تنها ادّعا دليل مى خواهد، بلكه ردّ مطلب نيز دليل مى خواهد. (لاتقولوا...
لستَ مؤ منا)
7- با انگيزه هاى مادّى ديگران را تكفير نكنيد. (تبتغون عرض الحياة الدنيا)
8- در جنگ ها، اهداف مادّى را كنار بگذاريد و قداست جهاد را با غنيمت طلبى نشكنيد.
(تبتغون عرض الحياة الدنيا)
9- جاذبه ى دنيا، رزمندگان جان بر كف را هم رها نمى كند. (اذا ضربتم فى سبيل اللّه
... تبتغون عرض الحياة الدنيا)
10- هدف از جهاد، پيوستن ديگران به اسلام است ، نه كسب غنائم . پس به خاطر غنائم ،
ديگران را متّهم به بى دينى نكنيم . (لا تقولوا... لستَ مؤ مناًتبتغون عرض الحياة
الدنيا)
11- خطر عوض شدن انگيزه ها در جهاد، بسيار مهم است .(تبتغون )
12- دنيا، عارضى ، ناپايدار و زودگذر است . (عرض الحياة الدينا)
13- زهد و بى اعتنايى به دنيا، بايد اخلاق رزمنده ى مؤ من باشد. (تبتغون عرض الحياة
الدنيا)
14- شما بى تحقيق و بى پروا گام برنداريد، خداوند مسائل مادّى را حل مى كند.
(فعنداللّه مغانم كثيرة )
15- ياد پاداش هاى الهى ، دنيا را در نظر كوچك مى كند. (فعنداللّه مغانم كثيرة )
16- نعمت هاى مادّى را هم از خدا بخواهيم . (فعندالله مغانم )
17- انسان فطرتا دنبال منافع مادّى است و بايد به نحوى تاءمين شود، چه بهتر كه با
شناساندن ارزشهاى بهتر و جهت دادن به اين خواسته فطرى او را از سقوط در ورطه سودهاى
كم و ناروا باز داريم . (فعندالله مغانم كثيرة )
18- دنياگرايى ، خصلتى جاهلى است . (كذلك كنتم من قبل )
19- خود را به جاى ديگران بگذاريد، بعد قضاوت كنيد. شما هم روزى چنين بوديد. (كذلك
كنتم من قبل )
20- مغرور نشويد، كه ايمانتان از خداست . (فمنّ الله عليكم )
21- هدايت هاى الهى ، منّت خداوند بر ماست . (فمنّ الله عليكم )
22- نعمت ها مسئوليّت آورند. (منّ اللهّ عليكم فتبيّنوا)
23- خطر و ضرر قتل نابجا، بيش از احتمال نفاق از سوى دشمنان و از دست دادن غنائم
است . عهده داران مال و جان و آبروى مردم ، بايد اصل احتياط و تحقيق را فراموش
نكنند. (فتبيّنوا... فتبيّنوا)
24- نه ساده انديش باشيد، نه زود باور. نه بد انديش و نه كينه توز. (فتبيّنوا)
25- در حوادث جنگ كه زمينه و بهانه براى قتل بى گناهان است ، با عقل و حوصله برخورد
كنيد، نه با احساسات ، كه خداوند، آگاه و بيناست . (ان اللّه كان بما تعملون خبيرا)
|