تفسير نور
(جلد اول)
حجة الاسلام و المسلمين حاج
شيخ محسن قرائتى
- ۱۶ -
تفسير آيه : (179) وَلَكُمْ فِى الْقِصَاصِ حَيَوةٌ
يَاءُوْلِى الاَْلْبَبِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ
ترجمه آيه :
اى صاحبان خرد! براى شما در قصاص ، حيات (و زندگى نهفته ) است . باشد كه شما تقوى
پيشه كنيد.
نكته ها:
O گويا آيه در مقام پاسخ به يك سرى ايرادهايى است كه به
حكم قصاص ، به خصوص از سوى روشنفكر نمايان مطرح مى شود. قرآن مى فرمايد: حكم قصاص
براى جامعه انسانى تاءمين كننده ى حيات و زندگى است . قصاص يك برخورد و انتقام
شخصى نيست ، بلكه تاءمين كننده امنيّت اجتماعى است . در جامعه اى كه متجاوز قصاص
نشود، عدالت و امنيّت از بين مى رود و آن جامعه گويا حياتى ندارد و مرده است .
چنانكه در پزشكى و كشاورزى و دامدارى ، لازمه حيات و سلامت انسان ، گياه و حيوان ،
از بين بردن ميكروب ها و آفات است .
اگر به بهانه اينكه قاتل هيجان روانى پيدا كرده ، بگوييم او رها شود، هيچ ضمانتى
نيست كه در ديگر جنايت ها اين بهانه مطرح نشود، چون تمام جنايتكاران در حال سلامت و
آرامش روحى و فكرى دست به جنايت نمى زنند. با اين حساب تمام خلافكاران بايد آزاد
باشند و جامعه سالم نيز تبديل به جنگل شود كه هركس بر اثر هيجان و دگرگونى هاى روحى
و روانى ، هركارى را بتواند انجام دهد. گمان نشود كه دنياى امروز، دنياى عاطفه و
نوع دوستى است و قانون قصاص ، قانونى خشن و ناسازگار با فرهنگ حقوق بشر دنياست .
اسلام در كنار حكم قصاص ، اجازه عفو و اخذ خون بها داده تا به مصلحت اقدام شود.
توجيهاتى از قبيل اينكه از مجرمان و قاتلان در زندان با كار اجبارى به نفع پيشرفت
اقتصادى بهره گيرى مى كنيم ، قابل قبول نيست . چون اين برنامه ها، تضمين كننده
امنيّت عمومى نيستند. اصل ، مقام انسانيّت و جامعه عدالت پرور است ، نه دنياى پرخطر
همراه با توليد بيشتر، آن هم به دست جنايتكاران و قاتلان !
O از آنجا كه قانون قصاص ، ضامن عدالت و امنيّت و رمز
حيات جامعه است ، در پايان آيه مى فرمايد: (لعلّكم تتقون ) يعنى اجراى اين قانون ،
موجب خوددارى از بروز قتل هاى ديگر است .
O حيات ، داراى انواعى است :
1 حيات طبيعى . مثل زنده شدن زمين در بهار و بعد از باران . (يحيى الارض )(527)
2 حيات معنوى . مثل دعوت پيامبر كه عامل زنده شدن مردم است . (دعاكم لما يحييكم )(528)
3 حيات برزخى كه شهدا دارند. (لا تقولوا لمن يقتل فى سبيل اللّه اموات بل احياء)(529)
4 حيات اخروى كه براى همه است . (يميتكم ثم يحييكم )(530)
5 حيات اجتماعى در سايه امنيّت و عدالت . نظير همين آيه (لكم فى القصاص حياة )
پيام ها:
1 اجراى عدالت ، تضمين كننده حيات جامعه است . (لكم فى القصاص حياة )
2 تعادل ميان راءفت و خشونت ، لازم است . خدايى كه رحمن و رحيم است ، قصاص را رمز
حيات مى داند. (لكم فى القصاص حياة )
3 حذف عنصر خطرناك ، يك اصل عقلانى است . (يا اولى الالباب )
4 زود قضاوت نكنيد. ممكن است در برخورد سطحى ، قصاص را خوب ندانيد ولى با خرد
وانديشه درمى يابيد كه قصاص رمز حيات است . (يا اولى الالباب )
5 تقوا و دورى از گناه ، فلسفه احكام دين است . چه احكام عبادى و چه قضايى .(531)
(لعلّكم تتقون )
6 قصاص ، سبب بازدارى مردم از تكرار قتل است . (لعلكم تتقون )
تفسير آيه : (180) كُتِبَ عَلَيْكُمْ إِذَا حَضَرَ
اءَحَدَكُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَكَ خَيْراً
الْوَصِيَّةُ لِلْوَلِدَيْنِ وَالاَْقْرَبِينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقّاً عَلَى
الْمُتَّقِينَ
ترجمه آيه :
بر شما مقرّر شده كه چون يكى از شما را (نشانه هاى ) مرگ فرا رسد، اگر مالى از خود
به جاى گذارده ، براى پدر ومادر ونزديكان به طور شايسته وصيّت كند، اين كار حقّ و
شايسته پرهيزكاران است .
نكته ها:
O بعضى ها فكر مى كنند وصيّت كردن ، زمينه ى زود مردن
است ، در حالى كه يك نوع دورانديشى است واينكه مى فرمايد: هنگام مرگ وصيّت كنيد.
چون آن لحظه ، آخرين فرصت است وگرنه مى تواند سالها قبل از فرا رسيدن مرگ ، وصيّت
كند.
O بعضى وصيّت كردن را واجب دانسته اند، امّا از جمله ى
(حقّاً على المتّقين ) استفاده مى شود كه اين عمل مستحبّ است وگرنه مى فرمود:
((حقّاً على المؤ منين ))
O در آيه ى شريفه به جاى كلمه ((مال
)) از كلمه (خير) استفاده شده تا روشن شود كه مال و ثروت ، مايه ى خير و
نيكى است و آنچه در اسلام مورد انتقاد قرار گرفته ، مال حرام يا علاقه ى زياد به
مال يا ترجيح دادن مال بر كمالات فردى و نيازهاى اجتماعى و يا استثمار مردم براى
تحصيل آن است .
O وصيّت بايد بر اساس (معروف ) يعنى عقل پسند باشد، نه
از روى كينه و انتقام و يا مهرورزى هاى بى جا و بى رويه . چون از ارث ، تنها بعضى
از بستگان بهره مند مى شوند آن هم به مقدار معيّن ، لذا اسلام سفارش مى كند اگر در
ميان فاميل كسانى هستند كه از ارث محرومند و يا سهم ارث آنان اندك است با وصيّت ،
در مورد توسعه ى سهميّه آنان اقدام نمايد، ولى اگر كسى در اين وصيّت رعايت عدالت
نكند و يا ظلمى را روا دارد، گناه كبيره انجام داده است .(532)
در لابلاى متون روائى آمده است : شخصى با داشتن كودكانى صغير، تمام اموال خود را در
راه خدا بخشيد. چون پيامبر صلّى اللّه عليه و آله متوجّه شدند، پرسيدند با اين مرده
چه كرديد؟ گفتند: او را دفن كرديم . فرمود: اگر قبلاً به من خبر داده بوديد، اجازه
نمى دادم او را در قبرستان مسلمانان دفن كنيد، چرا كه او با داشتن اين همه فرزند،
براى آنان هيچ مالى نگذاشته و همه را در راه خدا داده است .(533)
O وصيّت ، كار دقيقى است كه اگر خداى ناكرده با بى
توجّهى انجام شود و بعداً عامل فتنه و ناراحتى هايى گردد، تمام كارهاى خير محو مى
شود. از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله روايت شده است كه فرمودند: گاهى انسان شصت
سال عبادت مى كند، ولى چون وصيّت نامه ى خود را عادلانه تنظيم نمى كند، به دوزخ مى
رود.(534)
O وصيّت ، نشانه ى آن است كه مالكيّت انسان حتّى بعد از
مرگ در مورد قسمتى از دارايى هايش ادامه دارد.
O مقدار وصيّت ، يك سوم مال است و اگر شخصى در مورد بيش
از اين مقدار وصيّت كند، اجازه ى وارثان شرط است . براى اينكه ياد بگيريم چگونه
وصيّت كنيم ، بهتر است وصيّت نامه هاى اولياى خدا، شهدا و علما را بخوانيم .
O رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: هركس ابتدا به
عهده بگيرد كه وصيّت شخصى را انجام دهد، ولى سپس بدون عذر آنرا رها كند، هيچ عملى
از او قبول نمى شود وتمام فرشتگانِ ميان آسمان و زمين او را لعنت مى كنند و دائماً
در غضب خداوند است ودر برابر هر كلمه ى ((يا ربّ))
كه مى گويد، يك لعنت بر او نثار مى شود و پاداش تمام كارهاى قبلى او به پاى وصيّت
كننده ثبت مى گردد.(535)
آثار و بركات وصيّت
1 وصيّت ، نشانه ى دقّت و اهل حساب بودن است .
2 وصيّت ، نشانه ى احترام به حقوق ديگران است .
3 وصيّت ، انجام امور خيرى است كه از آن غفلت شده و تداوم عمل صالح ، پس از مرگ است
.
4 وصيّت ، راهى براى پركردن خلاءهاى اقتصادى و تعديل ثروت است .
رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرموده اند: هركس با وصيّت از دنيا برود، گويا
شهيد مرده است
(536)
O وصيّت براى والدين وبستگان ، عامل تجديد محبّت ويك
نوع قدرشناسى است . لذا در آغاز آيه وصيّت ، والدين مطرح شده اند تا علاوه بر سهم
ارث ، وصيّت به نوعى تنظيم شود كه نفعش به آنان نيز برسد كه اين خود از مصاديق
احسان است .
اقسام وصيّت
1 واجب : مثل وصيّت به حقّ اللّه ، حقّالناس ، قضاى نماز و عبادات ديگر، پرداخت
حقوق واجبه مانند خمس ، زكات ، ديون ، بدهكارى هاى مردم .
2 مستحبّ: مثل وصيّت به امور خيريّه .
3 مباح : مثل وصيّت فرزندان به نوع شغل ، حرفه ، لباس ، طعام .
4 مكروه : مثل وصيّت به مقبره سازى .
5 حرام : مثل وصيّت به ايجاد مراكز فساد، انتشار كتب ضالّه .
پيام ها:
1 گرچه با مرگ ، انسان از دنيا مى رود، امّا پرونده ى عمل او با كارهايى نظير وصيّت
باز مى ماند. (اذا حضر احدكم الموت .... الوصية )
2 مال و ثروت ، اگر در راه درست مصرف شود خير است . (ان ترك خير الوصيّة )
3 در وصيّت بايد علاوه بر ارث ، براى والدين و نزديكان سهمى قرار داد. (الوصيّة
للوالدين و الاقربين )
4 وصيّت بايد بر اساس عرف پسنديده ى جامعه باشد. (الوصيّة ... بالمعروف )
5 ترك وصيّت ، نوعى بى تقوايى نسبت به حقوق ديگران است . (الوصيّة ... حقّا على
المتّقين )
تفسير آيه : (181) فَمَنْ بَدَّلَهُ بَعْدَ مَا سَمِعَهُ
فَإِنَّمَآ إِثْمُهُ عَلَى الَّذِينَ يُبَدِّلُونَهُ إِنَّ
اللّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ
ترجمه آيه :
پس هركس كه آن (وصيّت را) بعد از شنيدن ، تغيير دهد، گناهش تنها بر كسانى است كه آن
را تغيير مى دهند، همانا خداوند شنوا و داناست .
نكته ها:
O اين آيه هم هشدارى است به كسانى كه در صدد تغيير و يا
تبديل وصيّت ديگران برمى آيند. اگر كسى بعد از شنيدن و باخبر شدن از موضوع وصيّت و
موارد مصرف آن ، دست به تغيير يا تبديل آن بزند، گناه اين تغيير و تبديل به گردن
همان كسى است كه اين عمل ناشايست را مرتكب شده است ، ولى وصيّت كننده به پاداش خود
مى رسد. مثلاً اگر كسى وصيّت كند كه به صد فقير كمك شود، ولى به جاى صد فقير، اموال
او را به ديگران دهند و آنان نيز خبر نداشته و مال را مصرف كنند، در اين صورت وصيّت
كننده كه از دنيا رفته ، به پاداش كمك به فقرا مى رسد و گيرندگان بى خبر هم گنهكار
نيستند، در اين ميان ، گناه تنها به عهده ى كسى است كه وصيّت را تغيير داده است و
بايد بداند كه خداوند شنوا و آگاه است و كيفر اين خيانت را در دنيا و آخرت به او
خواهد داد.
O در حديث مى خوانيم : وصيّت را اگر چه به نفع يهودى يا
نصرانى باشد، تغيير ندهيد.(537)
پيام ها:
1 تغيير وصيّت از سوى ديگران ، حرام است . (فمن بدّله ... فانما اثمه )
2 حقّ مالكيّت ، بعد از مرگ نيز محترم است و كسى حقّ تغيير وصيّت را ندارد. (فمن
بدّله ... فانّما اثمه )
3 گناه آگاهانه و مغرضانه ، خطرناك تر است . (بعد ما سمعه )
4 در وصيّت كردن ، بايد شاهد گرفت . (بعد ما سمعه )
5 وصيّت كنندگان ، به پاداش مى رسند هرچند كسى وصيّت آنان را تغيير دهد. (اثمه على
الّذين يبدّلونه )
6 ايمان به اينكه ما در محضر خدا هستيم ، بهترين عامل تقوى و دورى از تغيير و تبديل
وصيّت مردم است . (فمن بدّله ... ان اللّه سميع عليم )
تفسير آيه : (182) فَمَنْ خَافَ مِنْ مُّوصٍ جَنَفاً اءَوْ
إِثْماً فَاءَصْلَحَ بَيْنَهُمْ فَلاَ إِثْمَ
عَلَيْهِ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ
ترجمه آيه :
پس كسى كه از انحراف وصيّت كننده (و تمايل بى جاى او به بعض ورثه ) يا از گناه او
(به اينكه به كار خلافى وصيّت كند،) بترسد و ميان آنها را اصلاح دهد، گناهى بر او
نيست (و مشمول قانون مجازات تبديل وصيّت نمى شود،) همانا خداوند آمرزنده و مهربان
است .
نكته ها:
O صاحب تفسير مجمع البيان كلمه ى ((جنف
)) را به معناى تمايل به انحرافِ ناآگاهانه و كلمه ى
((اثم )) را به معناى گناه آگاهانه گرفته
است .
O آنچه در اسلام ممنوع شده ، تغيير وتبديل وصيّت هاى
صحيح است ، ولى اگر وصيّت سبب فتنه مى شود و يا خلاف موازين شرع بود، تغيير آن
اشكال ندارد. چنانكه اگر وصيّت كننده بيش از يك سوم اموالش را وصيّت كند، مى توان
آن مقدار را كم نمود، اگر سفارش به گناه كرد، مى توان وصيّت را تغيير داد، يا اگر
عمل به وصيّت ايجاد فتنه وفساد مى كند، مى توان زير نظر حاكم اسلامى در وصيّت
تغييراتى داد. به هر حال در اسلام بن بست وجود ندارد وچون مسير تمام اعمال رسيدن به
تقواست ، مى توان براساس تقوا تمام موارد ضد تقوا را اصلاح كرد.
پيام ها:
1 اصل اهمّ و مهمّ را بايد مراعات كرد. احترام به وصيّت مهمّ است ، ولى رفع فتنه و
اصلاح امور مسلمين مهمّتر است . (فمن خاف ... فاصلح بينهم فلا اثم عليه )
2 تغيير وصيّت بايد براساس فتنه زدايى واصلاح باشد. (فمن خاف ... فاصلح )
تفسير آيه : (183) يَاءَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ كُتِبَ
عَلَيْكُمْ الْصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ
مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ
ترجمه آيه :
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! روزه بر شما مقرّر گرديد، همانگونه كه بر كسانى كه
پيش از شما بودند مقرّر شده بود، باشد كه پرهيزگار شويد.
نكته ها:
O تقوى ، به معناى خويشتن دارى از گناه است . بيشتر
گناهان ، از دو ريشه غضب و شهوت سرچشمه مى گيرند. و روزه ، جلوى تندى هاى اين دو
غريزه را مى گيرد و لذا سبب كاهش فساد و افزايش تقواست .(538)
O به نظر مفسّران و دانشمندان علوم قرآنى ، آياتى كه با
خطاب (يا ايّها الّذين آمنوا) شروع شده اند، در مدينه نازل شده و جزء آيات مدنى مى
باشند. فرمان روزه نيز همچون دستور جهاد و پرداخت زكات در سال دوّم هجرى صادر
گرديده است .
آثار و بركات روزه
O تقوى و خداترسى ، در ظاهر و باطن ، مهم ترين اثر روزه
است . روزه ، يگانه عبادت مخفى است . نماز، حج ، جهاد، زكات و خمس را مردم مى
بينند، امّا روزه ديدنى نيست . روزه ، اراده انسان را تقويت مى كند. كسى كه يك ماه
نان وآب وهمسر خود را كنار گذاشت ، مى تواند نسبت به مال وناموس ديگران خود را
كنترل كند. روزه ، باعث تقويت عاطفه است . كسى كه يك ماه مزه ى گرسنگى را چشيد، درد
آشنا مى شود ورنج گرسنگان را احساس ودرك مى كند. رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله
فرمودند: روزه ، نصف صبر است .(539)
روزه ى مردمان عادّى ، همان خوددارى از نان و آب و همسر است ، امّا در روزه خواص
علاوه بر اجتناب از مفطرات ، اجتناب از گناهان نيز لازم است ، و روزه ى خاصّالخاص
علاوه بر اجتناب از مفطرات و پرهيز از گناهان ، خالى بودن دل از غير خداست .(540)
روزه ، انسان را شبيه فرشتگان مى كند، فرشتگانى كه از خوردن و آشاميدن و شهوت
دورند.(541)
O رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمودند: هركس ماه
رمضان را براى خدا روزه بدارد، تمام گناهانش بخشيده مى شود.(542)
چنانكه در حديث قدسى نيز آمده است كه خداوند مى فرمايد: ((الصوم
لى و اَنَا اَجزى به )) روزه براى من است و من آن را
پاداش مى دهم .(543)
اهميّت روزه به قدرى است كه در روايات پاداش بسيارى از عبادات را همچون پاداش روزه
دانسته اند.(544)
هرچند كه روزه بر امّت هاى پيشين نيز واجب بوده ، ولى روزه ى ماه رمضان ، مخصوص
انبيا بوده است و در امّت اسلامى ، روزه رمضان بر همه واجب شده است .(545)
از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله نقل شده است كه فرمود: براى هر چيز زكاتى است و
زكات بدنها، روزه است .(546)
پيام ها:
1 خطابِ زيبا، گامى براى تاءثير گذارى پيام است . (يا ايّها الّذين آمنوا)
در حديثى از تفسير مجمع البيان مى خوانيم : لذّت خطاب (يا ايّها الّذين آمنوا) سختى
روزه را آسان مى كند. اگر والدين بخواهند كه فرزندشان به سخنانشان گوش دهند، بايد
آنان را زيبا صدا زنند.
2 از شيوه هاى تبليغ آن است كه دستورات مشكل ، آسان جلوه داده شود. اين آيه مى
فرمايد: فرمان روزه مختص شما مسلمانان نيست ، در امّت هاى پيشين نيز اين قانون بوده
است . و عمل به دستورى كه براى همه امّت ها بوده ، آسان تر از دستورى است كه تنها
براى يك گروه باشد. (كما كُتب على الّذين من قبلكم )
3 قرآن ، فلسفه بعضى احكام همچون روزه را بيان داشته است . زيرا اگر مردم نتيجه ى
كارى را بدانند، در انجام آن نشاط بيشترى از خود نشان مى دهند. (لعلّكم تتّقون )
تفسير آيه : (184) اءَيَّاماً مَعْدُودَ تٍ فَمَنْ كَانَ
مِنْكُمْ مَّرِيْضاً اءَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ
اءَيَّامٍ اءُخَرَ وَ عَلَى الَّذِينَ يُطِيقُونَهُ فِدْيَةٌ طَعَامُ مِسْكِينٍ
فَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ وَاءَنْ تَصُومُواْ خَيْرٌ لَّكُمْ
إِنْكُنْتُمْ تَعْلَمُونَ
ترجمه آيه :
چند روزى معدود (روزه بر شما مقرّر شده است )، ولى هر كس از شما بيمار يا در سفر
باشد، پس (به همان ) تعداد از روزهاى ديگر (را روزه بگيرد) و بر كسانى كه طاقت روزه
ندارند (همچون بيماران مزمن و پيرمردان و پيرزنان )، لازم است كفّاره اى بدهند،
مسكينى را اطعام كنند. و هر كس به ميل خود بيشتر نيكى كند (وبيش از مقدار واجب ،
طعام بدهد)، براى او بهتر است ، ولى اگر (آثار روزه را) بدانيد، (مى فهميد كه )
روزه گرفتن ، برايتان بهتر است . (و هرگز به روزه خوارى معذوران ، غبطه نمى
خورديد.)
نكته ها:
O يكى از معانى باب اِفعال در زبان عربى ، سلب است .
مثلا كلمه ((عُجْمه ))
به معناى گنگى است ، وقتى به باب افعال مى رود و ((اِعجام
)) مى شود، به معناى از بين بردن گنگى است . در اين آيه نيز كلمه
(يطيقونه ) به معناى سلب طاقت و توان است .
O تسليم فرمان خدا بودن ، ارزش است . اگر دستور روزه
گرفتن داد، بايد روزه گرفت و اگر حكم به افطار كرد، بايد روزه را شكست .
در مجمع البيان آمده است : گروهى از اصحاب پيامبر حتّى در حال سفر روزه گرفته و
مايل نبودند كه روزه خود را بشكنند. رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله آنان را
گناهكار خواندند. امام صادق عليه السّلام فرمود: اگر كسى در سفر روزه بگيرد، من بر
جنازه ى او نماز نمى گزارم .
در تفسير قرطبى نيز آمده است كه رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله در سفر از مدينه
به مكّه در ماه رمضان ، آب خواستند، آنگاه ظرف آب را بر سر دست گرفتند تا مردم
ببينند و سپس از آب ميل فرمودند.
به هر حال اگر مسافر يا مريضى روزه گرفت ، روزه اش باطل و بايد قضاى آنرا به جا
آورد.(547)
امام صادق عليه السّلام فرمودند: حتّى اگر مادرى نسبت به شير كودك يا جنين نگرانى
داشت ، بايد روزه خود را افطار نمايد و اين نشانه ى راءفت خداوند است .(548)
پيام ها:
1 اسلام براى هر فرد در هر شرايطى ، قانون مناسب دارد. در اين آيه ، حكم مسافران ،
بيماران و سالمندان بيان شده است . (فمن كان منكم مريضا او على سفر)
2 شرايط نبايد فلسفه كلّى حكم و آثار و منافع آنرا تماماً از بين ببرد. اگر انسان
مريض يا مسافر در شرايطى نمى تواند روزه بگيرد، بايد در ايام ديگرى قضا كند تا از
منافع روزه برخوردار شود. (فعدة من ايّام اُخر)
3 قصد سفر، به تنهايى مانع روزه نيست ، در سفر بودن لازم است . (على سفر)
4 قضاى روزه ، زمان خاصّى ندارد. (فعدة من ايام اُخر)
5 توانايى ، شرط تكليف است . (على الّذين يطيقونه )
6 تغذيه ى فقرا، در متن احكام جاسازى شده است . (طعام مسكين )
7 عباداتى سبب رشد و قرب است كه با علاقه و رغبت باشد. (فمن تطوّع )
8 دستورات الهى بگونه اى است كه حداقل را بر همه واجب كرده است و بيش از آن را به
اختيار انسان مى گذارد. در اين آيه سير كردن يك گرسنه واجب ، ولى بيش از آن به
عنوان عمل مستحبّى در اختيار خود انسان است . (فمن تطوع خيرا فهم خير له )
9 انجام دستورات خداوند، آثار خوبى دارد كه به خود انسان باز مى گردد نه خدا. (ان
تصوموا خير لكم )
تفسير آيه : (185) شَهْرُ رَمَضَانَ اَلَّذِىَّ اءُنْزِلَ
فِيهِ الْقُرْءَانُ هُدىً لِّلنَّاسِ وَبَيِّنَتٍ
مِنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمْ الْشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ
وَمَنْ كَانَ مَرِيْضاً اءَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ اءَيَّامٍ اءُخَرَ
يُرِيدُ اللّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلاَ يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ وَلِتُكْمِلُواْ
الْعِدَّةَ وَلِتُكَبِّرُواْ اللّهَ عَلَى مَا هَدَيكُم وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ
ترجمه آيه :
(روزه در) ماه رمضان ، ماهى است كه قرآن در آن نازل شده است . (و قرآن كتابى است كه
) هدايتگر مردم همراه با دلائل روشنِ هدايت و وسيله تشخيص حقّ از باطل است ، پس هر
كس از شما كه اين ماه را دريابد، بايد روزه بگيرد. و آنكس كه بيمار يا در سفر باشد،
روزهاى ديگرى را به همان تعداد روزه بگيرد. خداوند براى شما آسانى مى خواهد و براى
شما دشوارى نمى خواهد (اين قضاى روزه ) براى آن است كه شماره مقرّر روزها را تكميل
كنيد وخدارابر اينكه شما را هدايت كرده ، به بزرگى ياد كنيد، باشد كه شكرگزار
گرديد.
نكته ها:
O ((رمضان
)) از ماده ((رَمض ))
به معناى سوزاندن است . البتّه سوزاندنى كه دود و خاكستر به همراه نداشته باشد. وجه
تسميه اين ماه از آن روست كه در ماه رمضان ، گناهان انسان سوزانده مى شود.
O ماه رمضان ، ماه نزول قرآن مى باشد و تنها ماهى است
كه نامش در قرآن آمده و شب قدر نيز در اين ماه است . در تفسير برهان از پيامبر اكرم
صلّى اللّه عليه و آله نقل شده است كه فرمودند: تمام كتاب هاى آسمانى ، در ماه
رمضان نازل شده اند. ماه رمضان ، بهترين ماه خدا است . آن حضرت در جمعه آخر ماه
شعبان ، خطبه مفصلى در عظمت ماه رمضان ايراد كرده اند كه در بعضى از تفاسير وكتب
روايى آمده است .(549)
همچنين در صحيفه سجاديه ، امام سجادعليه السّلام در وداع ماه رمضان مناجات جان سوزى
دارند.
O اسلام دين آسان و بناى آن بر سهولت و عدم سخت گيرى
است . هر كس مريض يا مسافر بود روزه نگيرد و قضاى آن را انجام دهد. اگر وضو گرفتن
مشكل است ، تيمّم را جايگزين مى كند. اگر ايستادن در نماز مشكل است ، اجازه ى نشسته
نماز خواندن را مى دهد. كه اين قانون به نام ((قاعده
لاحرج ))
در فقه مشهور است .
رمضان ماه مهمانى خدا
O در رمضان ، مؤ منان با كارت (يا ايّها الّذين آمنوا
كُتب عليكم الصّيام ) به ميهمانى خداوند دعوت شده اند، و اين ميهمانى ويژگى هايى
دارد:
1 ميزبان ، خداوند است و ميهمانان را شخصاً دعوت كرده است .
2 وسيله پذيرايى ، شب قدر، نزول قرآن ، فرود آمدن فرشتگان ، استجابت دعا، لطافت روح
، و دورى از دوزخ است .
3 زمان پذيرايى ، ماه رمضان است كه به گفته ى روايات ، اوّل آن رحمت ، وسط آن مغفرت
و آخر آن پاداش است .
4 چگونگى پذيرايى ، شب قدر به گونه اى است كه در آن نياز يك سال ميهمانان تاءمين مى
شود و زمين با نزول فرشتگان در شب قدر مزيّن مى گردد.
5 غذاى اين ماه ، غذاى روح است كه براى رشد معنوى لازم است ، نه غذاى جسم . لطف
غذاى اين مهمانى ، آيات قرآن است كه تلاوت يك آيه آن در ماه رمضان همچون تلاوت تمام
قرآن در ماه هاى ديگر است .
اين ميهمانى هيچ سنخيّتى با ميهمانى هاى دنيوى ندارد. خداوندِ عالِم و غنى و خالق و
باقى و عزيز و جليل ، ميزبان انسان هاى جاهل و فقير و فانى و مخلوق و ذليل مى شود و
مى گويد: من دعايتان را مستجاب مى كنم و براى هر نفسى كه در ماه رمضان مى كشيد،
پاداش تسبيحى عطا مى كنم .(550)
آداب مهمانى
O در وسائل الشيعه
(551) براى اخلاق روزه دار در ضمن روايت مفصلى مى خوانيم : روزه دار، از
دروغ ، گناه ، مجادله ، حسادت ، غيبت ، مخالفت با حقّ، فحش و سرزنش و خشم ، طعنه و
ظلم و مردم آزارى ، غفلت ، معاشرت با فاسدان ، سخن چينى و حرام خوارى ، دورى كند و
نسبت به نماز، صبر و صداقت و ياد قيامت توجّه خاصّ داشته باشد.
شرط حضور در اين مهمانى ، فقط تحمّل گرسنگى نيست . در حديث آمده است : آن كس كه از
اطاعت رهبران آسمانى ، سرباز زند ويا در مسائل خانوادگى و شخصى با همسر خود بدرفتار
و نامهربان باشد ويا از تاءمين خواسته هاى مشروع او خوددارى كند و يا والدين از او
ناراضى باشند، روزه او قبول نيست وشرايط اين ضيافت را به جاى نياورده است .
O روزه گرچه فوائد ومنافع طبّى از قبيل دفع وبرطرف شدن
مواد زايد بدن در اثر گرسنگى را دارد، امّا سحرخيزى ولطافت روح واستجابت دعا در ماه
رمضان چيز ديگرى است ومحروم واقعى كسى است كه از اين همه خير وبركت محروم باشد.
پيام ها:
1 ارزش رمضان ، به نزول قرآن است . ارزش انسان ها نيز مى تواند به مقدارى باشد كه
قرآن در آنها نفوذ كرده باشد. (الّذى اُنزل فيه القرآن )
2 هدايت ، داراى مراحلى است : يك مرحله ى عمومى است ؛ (هدى للناس ) و يك مرحله ى
خاصّ است . (وبيّنات من الهدى )
3 وجوب روزه ، بعد از يقين به حلول ماه رمضان است . (فمن شهد منكم فليصمه )
4 قضاى روزه بر مريض و مسافر واجب است . (فعدة من ايام اُخر)
5 روزه ى قضا، مشروط به زمان خاصّى نيست . (ايّام اُخر)
6 احكام خداوند بر اساس آسانى و مطابق طاقت انسان است . (يريد بكم اليسر)
7 عسر وحرج ، واجبات را از دوش انسان برمى دارد. (لايريد بكم العسر)
8 روزه ى قضا بايد به تعداد روزهايى باشد كه عذر داشته است . (لتكملوا العدة )
9 هدايت و توفيق انجام عبادات ، از طرف خداست . تكبير، نشان بزرگداشت خدا و عدم
توجّه به خود و ديگران است . (لتكبّروا اللّه على ما هداكم )
10 روزه ، زمينه ساز هدايت انسان و سپاسگزارى اوست . (لتكبّروا اللّه على ما هداكم
و لعلّكم تشكرون )
تفسير آيه : (186) وَإِذَا سَاءَلَكَ عِبَادِى عَنِّى
فَإِنّى قَرِيبٌ اءُجِيبُ دَعْوَةَ الْدَّاعِ إِذَا
دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُواْ لِى وَ لْيُؤ مِنُوا بِى لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ
ترجمه آيه :
و هرگاه بندگانم از تو درباره من پرسند (بگو:) همانا من نزديكم ؛ دعاى نيايشگر را
آنگاه كه مرا مى خواند پاسخ مى گويم . پس بايد دعوت مرا بپذيرند و به من ايمان
آورند، باشد كه به رشد رسند.
نكته ها:
O برخى افراد از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله مى
پرسيدند: خدا را چگونه بخوانيم ؟ آيا خدا به ما نزديك است كه او را آهسته بخوانيم و
يا اينكه دور است كه با فرياد بخوانيم ؟! اين آيه در پاسخ آنان نازل شد.
O دعا كننده ، آنچنان مورد محبّت پروردگار قرار دارد كه
در اين آيه ، هفت مرتبه خداوند تعبير خودم را براى لطف به او بكار برده است : اگر
بندگان خودم درباره خودم پرسيدند، به آنان بگو: من خودم به آنان نزديك هستم وهرگاه
خودم را بخوانند، خودم دعاهاى آنان را مستجاب مى كنم ، پس به خودم ايمان بياورند
ودعوت خودم را اجابت كنند. اين ارتباط محبّت آميز در صورتى است كه انسان بخواهد با
خداوند مناجات كند.
O دعا كردن ، همراه وهمرنگ شدن با كلّ هستى است . طبق
آيات قرآن ، تمام هستى در تسبيح و قنوت هستند؛ (كلّ له قانتون )(552)
و تمام موجودات به درگاه او اظهار نياز دارند؛ (يَسئله مَن فى السموات والارض )(553)
پس ما نيز از او درخواست كنيم تا وصله ى ناهمگون هستى نباشيم .
O قرآن درباره دعا سفارشاتى دارد، از آن جمله :
1 دعا و درخواست بايد خالصانه باشد. (فادعوا اللّه مخلصين له الدين )(554)
2 با ترس و اميد همراه باشد. (وادعوه خوفاً وطمعاً)(555)
3 با عشق و رغبت و ترس تواءم باشد. (يدعوننا رغباً و رهباً)(556)
4 با تضرّع و در پنهانى صورت بگيرد. (ادعوا ربكم تضرعاً و خفية )(557)
5 با ندا و خواندنى مخفى همراه باشد. (اذ نادى ربّه نداء خفياً)(558)
O در اصول كافى ، صدها حديث در اهميّت ، نقش وآداب دعا،
توجّه واصرار وذكر حاجت ها هنگام دعا ودعاى دسته جمعى وايمان به استجابت آن آمده
است .(559)
سؤ ال : چرا گاهى دعاى ما مستجاب نمى شود؟
پاسخ :عدم استجابت دعاى ما به خاطر شرك يا جهل ماست .
در تفسير الميزان مى خوانيم كه خداوند در اين آيه مى فرمايد: (اجيب دعوة الداع اذا
دعان ) خودم اجابت مى كنم دعا كننده اى را كه فقط مرا بخواند و با اخلاص تمام ، از
من طلب خير كند. پس اگر دعا مستجاب نشد، يا به جهت آن است كه ما از خداوند خير
نخواسته ايم ، و در واقع براى ما شرّ بوده و يا اگر واقعاً خير بوده ، خالصانه و
صادقانه از خداوند درخواست نكرده ايم و همراه با استمداد از غير بوده است . و يا
اينكه استجابت درخواست ما، به مصلحت ما نباشد كه به فرموده روايات ، در اين صورت به
جاى آن بلايى از ما دور مى شود ويا براى آينده ما يا نسل ما ذخيره مى شود ويا در
آخرت جبران مى گردد.
در اصول كافى مى خوانيم : كسى كه غذاى حرام بخورد، يا امر به معروف ونهى از منكر
نكند ويا از سر غفلت وبى اعتنايى دعا كند، دعايش مستجاب نمى گردد.
O معناى دعا، ترك كسب وكار نيست ، بلكه توكّل به خداوند
همراه با تلاش است . لذا در حديث مى خوانيم : دعاى بيكار مستجاب نمى شود.
O شايد قرار گرفتن آيه ى دعا در ميان آيات روزه به خاطر
تناسب بيشترى است كه ماه خدا با دعا دارد.
سؤ ال : با اينكه كارهاى خداوند قانون مند و براساس
عوامل و سنّت هاى ثابت است ، پس دعا چه نقشى دارد؟
پاسخ : همانگونه كه انسان در سفر، حكم نماز و روزه اش
غير از انسان در وطن است ، انسان دعا كننده با انسان غافل از خدا متفاوت هستند و
سنّت خداوند لطف به اوّلى است ، نه دوّمى . آرى ، دعا و گفتگو با خداوند، ظرفيّت
انسان را براى دريافت الطاف الهى بيشتر مى كند. همانگونه كه توسل و زيارت اولياى
خدا، شرايط انسان را عوض مى كند. چنانكه اگر كودكى همراه پدر به مهمانى رود، دريافت
محبّتش بيش از آن خواهد بود كه تنها برود. بنابراين دعا، زيارت و توسل ، سبب تغيير
شرايط است ، نه برهم زدن سنّت هاى قطعى الهى .
O درباره نزديكى خدا به انسان ، فيض كاشانى قدّس سرّه مى گويد:
گفتم كه روى خوبت ، از ما چرا نهان است گفتا تو خود حجابى ورنه رخم عيان است
فتم فراق تا كى ، گفتا كه تا تو هستى گفتم نفس همين است ، گفتا سخن همان است
پيام ها:
1 دعا در هرجا ودر هر وقت كه باشد، مفيد است . چون خداوند مى فرمايد: من نزديك هستم
. (فانّى قريب )(560)
2 خداوند به ما نزديك است ، ولى ما چطور؟ اگر گاهى قهر او دامن ما رامى گيرد،
به خاطر دورى ما از خداوند است كه در اثر گناهان مى باشد. (فانّى قريب )
3 استجابت خداوند دائمى است ، نه موسمى . ((اُجيب
)) نشانه ى دوام است .
4 با آنكه خدا همه چيز را مى داند،امّا دعا كردن وظيفه ى ماست . (فليستجيبوا لى )
5 دعا آنگاه به اجابت مى رسد كه همراه با ايمان باشد. (فليؤ منوا بى )
6 دعا، وسيله ى رشد و هدايت است . (لعلّهم يرشدون )
|