تفسير نور
(سوره ى انعام )

حجة الاسلام و المسلمين حاج شيخ محسن قرائتى

- ۶ -


118- فَكُلُواْ مِمّا ذُكِرَ اسْمُ اللّهِ عَلَيْهِ إِن كُنتُم بَِايَتِهِ مُؤْمِنينَ
ترجمه :
پس اگر به آيات الهى ايمان داريد (تنها از) آنچه نام خداوند (هنگام ذبح ) بر آن برده شد بخوريد.
نكته ها :
O بردن نام خداوند هنگام ذبح حيوان ، نوعى مصونيّت دادن به ماديات و به صحنه آوردن ايمان است . ياد خدا در هر كارى خوب است ، امّا در ذبح حيوان كه گرفتن جان آن مطرح است ، ضرورت مى يابد.
O از نشانه هاى جامعيّت مكتب اسلام اين است كه در يك مسئله ى جزيى مانند ذبح ، همه ى جوانب آن را مطرح كرده است : هم مكتب (نام خدا)، هم وسيله (آهن )، هم شيوه ى بريدن رگ ها، هم امّت (مسلمان بودن كسى كه ذبح مى كند) و هم جهت (قبله ) و هم موارد مصرف . فكلوا مما ذكر اسم اللّه
پيام ها :
1- غذا و خوراك مؤ من بايد جهت الهى داشته باشد. فكلوا مما ذكر اسم اللّه
2- نام خداوند، مُهر جواز مصرف و پروانه ى استفاده از گوشت حيوانات قابل مصرف است . فكلوا ممّا ذكر اسم اللّه عليه ...
3- براى تحكيم پايه هاى توحيد، از هر فرصتى ، حتّى ذبح حيوان بايد استفاده كرد. آرى توحيد، تنها يك مساءله ى ذهنى نيست . فكلوا ممّا ذكر اسم اللّه عليه
4- تغذيه ى حلال و التزام به احكام ، شرط ايمان است . اِن كنتم بآياته مؤ منين
119- وَمَا لَكُمْ اءَلا تَاءْكُلُواْ مِمَّا ذُكِرَ اسْمُ اللّهِ عَلَيْهِ وَقَد فَصَّلَ لَكُمْ ما حَرَّمَ عَلَيْكُمْ إِلا مَا اضْطُرِرْتُمْ إِلَيْهِ وَإِنَّ كَثِيراً لَيُضِلُّونَ بِاءَهْوَائِهِم بِغَيْرِ عِلْمٍ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ اءَعْلَمُ بِالْمُعْتَدِينَ
ترجمه :
و شما را چه شده كه از آنچه كه نام خداوند بر آن برده شده است نمى خوريد؟ (و بى جهت حلال ما را بر خود حرام مى كنيد،) در صورتى كه خداوند آنچه را بر شما حرام كرده خودش به تفصيل براى شما بيان كرده است ، مگر آنچه (از محرّمات ) كه به خوردن آن مضطرّ شديد، همانا بسيارى از مردم ، ديگران را جاهلانه به خاطر هوس هاى خود گمراه مى كنند. قطعاً پروردگارت به متجاوزان آگاه تر است .
نكته ها :
O گروهى با با شبهه افكنى ومقايسه ميان حيوان ذبح شده و مرده ، مردم را به انحراف كشيده و مى گفتند: چرا حيوانى را كه ما مى كشيم حلال است و آنچه را خدا مى كشد، حرام ؟ كه اين آيه ضمن هوشيار نمودن مردم ، پاسخ آنان را نيز مى دهد.
پيام ها :
1- هر كس بدون دليل حلال هاى الهى را بر خود حرام كند بايد توبيخ شود. و ما لكم الاّ تاءكلوا... (گويا بعضى از مسلمانان تحت تاءثير سنّت هاى جاهلى قرار مى گرفتند و حلال هايى را بر خود حرام مى كردند.)
2- خوردن گوشت حيوان هم اگر رنگ الهى داشته باشد حلال ، و گرنه حرام است . ذكر اسم اللّه
3- همه ى محرّمات الهى ، در مكتب آسمانى اسلام بيان شده است . و قد فصّل لكم ما حرّم عليكم (235)
4- اصل و قانون كلّى در خوردنى ها، حلال بودن است و هر چه حرام باشد، خداوند بيان مى كند. فصّل لكم ما حرّم
5- احكام اسلام ، بن بست ندارد. الاّ ما اضطررتم اليه
6- اضطرار، تكليف را ساقط مى كند. الاّ ما اضطررتم اليه
7- تكليف هاى الهى ، متناسب با شرايط زمان ، مكان و توان انسان است . الاّ ما اضطررتم اليه
8- استفاده از خوردنى هاى حرام ، در موارد اضطرارى جايز است . الاّ ما اضطررتم اليه
9- تعيين حلال و حرام ، بر پايه ى دستورات الهى است . حرّم عليكم
10- جهل و هواپرستى ، از عوامل انحراف است . ليضلّون باءهوائهم بغير علم
11- گمراه ساختن مردم ، تجاوز به حقوق جامعه است . اءعلم بالمعتدين
120- وَذَرُواْ ظَهِرَ الاِْثْمِ وَبَاطِنَهُ إِنَّ الَّذِينَ يَكْسِبُونَ الاِْثْمَ سَيُجْزَوْنَ بِمَا كَانُواْ يَقْتَرِفُونَ
ترجمه :
و گناه آشكار و پنهان را رها كنيد، همانا كسانى كه مرتكب گناه مى شوند، به زودى كيفر كارهايى را كه مرتكب شده اند، خواهند ديد.
نكته ها :
O چه در گذشته چه امروز، مردم تنها از گناه آشكار هراس داشته و دارند.
O بعضى گفته اند مراد از گناهان پنهان ، گناهانى است كه آثار آن پنهان است ، مثل غذاهاى حرام كه قساوت قلب مى آورد.
پيام ها :
1- گناه ، جاذبه وكششى دارد كه بايد با اراده ى قاطع ، از آن دل كند. و ذروا ظاهر الاثم و باطنه
2- اسلام ، هم به طهارت ظاهر توجّه دارد، هم باطن ، هم بايد از گناهان عملى دورى كرد و هم از گناهان قلبى ، مانند سوء ظنّ. ظاهر الاثم و باطنه
3- كيفر الهى ، براى گناهانى است كه با علم و عمد انجام مى گيرد. انّ الّذين يكسبون الاثم
4- گرچه شيطان وسوسه مى كند، امّا انسان با اراده گناه مى كند. يكسبون الاثم
5- قيامت و كيفر آخرت ، دور نيست . سيجزون
6- كيفرهاى الهى ، نتيجه ى عملكرد خود ماست . بما كانوا يقترفون
121- وَلاَ تَاءْكُلُواْ مِمَّا لَمْ يُذْكَرِ اسْمُ اللّهِ عَلَيْهِ وَإِنَّهُ لَفِسْقٌ وَإِنَّ الشَّيَطِينَ لَيُوحُونَ إِلَى اءَوْلِيَائِهِمْ لِيُجَدِلُوكُمْ وَإِنْ اءَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ
ترجمه :
و از آنچه نام خداوند بر آن برده نشده ، نخوريد، چرا كه خوردن آن فسق (و خروج از مدار بندگى ) است . همانا شياطين ، به دوستان خود القا مى كنند تا به جدال با شما برخيزند (كه مثلا چه فرقى است ميان حيوان مرده يا ذبح شده ) و اگر از آنان اطاعت كنيد، قطعاً شما هم مشرك مى شويد.
نكته ها :
O چون حرام خوارى ، قساوت قلب مى آورد و زمينه ى گناهان ديگر است ، اسلام آن را به شدّت منع كرده است .
O در آيه 5 سوره ى مائده خوانديم كه طعام اهل كتاب براى شما حلال است . اين آيه مى گويد: گوشت هر حيوانى كه نام خداوند بر آن برده نشود حرام است . از آنجا كه اهل كتاب ، اين شرط را رعايت نمى كنند، پس گوشت حيوان آنها براى ما حرام است و مراد از طعام در آن آيه ، حبوبات و امثال آن است ، نه گوشت .(236)
O وسوسه ى شياطين اين گونه است كه مى گويد: حيوان مرده را خدا كشته و كشته ى خدا بهتر از كشته ى انسان است ! پس چرا حيوانِ مرده ، حرام ولى حيوانِ ذبح شده حلال است ؟! غافل از آنكه اجراى فرمان الهى مهم است و حيوان مرده ، به خاطر بيرون نيامدن خون هاى كثيف از بدنش ، معمولا بيمارى هايى را همراه دارد. علاوه بر آنكه مردن ، خود دليل بيمارى و ناسالم بودن حيوان است .
پيام ها :
1- مسلمان ، حتّى در مسائل تغذيه بايد تعهّد دينى را مراعات كند. و لاتاءكلوا ممّا لم يذكر اسم اللّه عليه
2- بردن نام خدا به هنگام ذبح ، تشريفات نيست ، بلكه حكمى لازم الاجراست و ترك آن ، فسق است . اِنّه لَفِسق
3- هر كجا ناباورى بيشتر است ، تاءكيد نيز لازم است . چون پذيرفتن شرايط حلال بودن ذبح ، براى مردم جاهل سنگين بود، خداوند با چند تاءكيد مسئله را مطرح كرد. انّه لفسق (جمله اسميّه ، اِنّ وحرف لام ، نشان تاءكيد است )
4- انسان ، در اثر مصرف حرام ، زمينه ى پذيرش القائات شيطانى را پيدا مى كند. و لا تاءكلوا... و انّ الشياطين ليوحون
5- شيطان ها، قدرت وسوسه و القا دارند. انّ الشياطين ليوحون
6- وسوسه هاى شياطين ، تنها در اولياى آنان نافذ است ، نه در اولياى خدا. ليوحون الى اءوليائهم
7- پشتوانه ى جدال هاى انسان ، وسوسه ها وهوس هاست . ليوحون ... ليجادلوكم
8- جدال در احكام الهى ، از حربه ها و القائات شيطانى است . و انّ الشياطين ... ليجادلوكم
9- جدال در احكام دينى ، انسان را به شرك مى كشاند. ليجادلوكم ... لمشركون
10- خداپرستانى كه در عمل ، مطيع غير خدا مى باشند، مشركند. انّكم لمشركون
122- اءَوَمَنْ كَانَ مَيْتاً فَاءَحْيَيْنَهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُوراً يَمْشِى بِهِ فِى النَّاسِ كَمَن مَثَلُهُ فِى الظُّلُمَتِ لَيْسَ بِخَارِجٍ مِنْهَا كَذَ لِكَ زُيِّنَ لِلْكَفِرِينَ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ
ترجمه :
وآيا آنكه (به واسطه ى جهل و شرك ) مرده بود، پس او را (با هدايت خويش ) حيات بخشيديم و براى او نورى (از ايمان ) قرار داديم كه با آن در ميان مردم راه خود را بيابد، مَثَل او مَثَل كسى است كه در ظلمت هاى (جهل و شرك ) قرار دارد و از آن بيرون آمدنى نيست ؟ اين گونه براى كافران ،كارهايى كه مى كردند جلوه داده شده بود.
نكته ها :
O اين آيه درباره ى ايمان آوردن حضرت حمزه ، عموى پيامبر نازل شده است ، كه چون از اذيت و آزار ابوجهل نسبت به رسول خدا صلى الله عليه و آله و مكتب او آگاه شد، به حمايت از پيامبر سراغ ابوجهل رفت و با مشت بر سر او كوبيد. آنگاه گفت : من از امروز، به محمّد ايمان مى آورم .
از آن پس تا زمان شهادت ، يك افسر رشيد و با ايمان براى اسلام بود.
O در تعابير قرآنى ، مرگ ، هم بر مرحله قبل از نطفه گفته شده است : كنتم امواتا فاءحياكم (237) هم به گمراهى : اءوَ مَن كان ميتا هم به منطقه ى بى گياه و خشك : فسقناه الى بلد ميّت (238) هم به مرگ موقّت : فقال لهم اللّه موتوا ثمّ اءحياهم (239) و هم به مرگ حقيقى : انّك ميّت و انّهم ميّتون (240).
O امام باقر عليه السلام فرمود: نورى كه در ميان مردم راه را از چاه نشان مى دهد، امام و رهبر آسمانى است .(241)
پيام ها :
1- حيات و مرگ واقعى انسان ، ايمان و كفر اوست . ميتا فاءحييناه
2- ارشاد و هدايت ، كار خداست ، هر چند خود انسان زمينه ى هدايت را فراهم مى كند. فاءحييناه
3- استفاده از تمثيل ، سؤ ال و مقايسه ، در تبليغ و تربيت مؤ ثّر است . اءومن كان ... كمن مثله ...
4- مؤ من ، هرگز به بن بست نمى رسد. او در جامعه هم بينش دارد و هم حركت . نورا يمشى به فى النّاس
5- وقتى نور نباشد، ظلمت ها انسان را فرامى گيرد. فى الظلمات ليس بخارج منها
6- حقّ، يكى وباطل بسيار است . (كلمه ى نور مفرد آمده ، ولى كلمه ى ظلمات جمع آمده است )
7- جز نور ايمان وهدايت الهى ، براى بشر نجات بخشى نيست . ليس بخارج منها
8- زيبا پنداشتن اعمال ، مانع رشد و خروج انسان از تاريكى است . ليس بخارج منها كذلك زيّن للكافرين
9- كارهاى انسان بى ايمان ، در ديد و تفكّر او مؤ ثّر است . كذلك زيّن لكافرين ما كانوا يعملون
10- كارهاى پر جاذبه ، كفّار (مثل ابتكارات و اختراعات و تكنولوژى و تمدّن )، چنان براى آنان جلوه كرده كه نمى گذارد انحرافات و سقوط انسانيّت خود را درك كنند. زيّن للكافرين ما كانوا يعملون
123- وَكَذَ لِكَ جَعَلْنَا فِى كُلِّ قَرْيَةٍ اءَكَبِرَ مُجْرِمِيهَا لَِيمْكُرُواْ فِيهَا وَمَا يَمْكُرُونَ إِلا بِاءَنْفُسِهِمْ وَمَا يَشْعُروُنَ
ترجمه :
و ما اين گونه در هر ديارى مجرمان بزرگش را مى گماريم تا در آن قريه ها و مناطق ، حيله (و فسق و فساد) كنند، امّا جز به خودشان نيرنگ نمى كنند ولى نمى فهمند (كه نتيجه ى حيله ، به خودشان باز مى گردد).
نكته ها :
O در شاءن نزول آيه ى قبل ، به جنگ و ستيز ابوجهل با پيامبر اسلام اشاره شد، اين آيه مى فرمايد: وجود ابوجهل ها، چيز تازه اى نيست و هميشه و همه جا در مقابل دعوت هاى حقّ، چنين مهره هاى فاسدى بوده است . و كذلك
پيام ها :
1- سنّت الهى ، پاسخ دادن به مكر و حيله هاى دشمنان است . و كذلك
2- تلاش هاى خوبان و بدان ، همه در مدار قدرت الهى است . جعلنا... مجرميها
(هم در اين آيه كه مربوط به مجرمان است و هم در آيه قبل كه درباره مؤ منين بود كلمه ى جعلنا بكار رفته است )
3- رهبران فاسد و مفسد، ريشه ى فساد جامعه اند. اكابر مجرميها ليمكروا فيها
4- مكر و تزوير، حربه ى رهبران مفسد است . ليمكروا
5- از دست دادن صفا و صداقت و گرفتار شدن به قهر الهى ، بزرگ ترين ضربه اى است كه حيله گران به خود مى زنند. ما يمكرون الاّ باءنفسهم
6- بدتر از بيمارى ، جهل به بيمارى است و بدتر از حيله ، ندانستن اينكه آثار سوء آن به حيله گر برمى گردد. ما يشعرون
124- وَإِذَا جَاءَتْهُمْ ءَايَةٌ قَالُواْ لَنْ نُؤْمِنَ حَتَّى نُؤْتَى مِثْلَ مَا اءُوِتِىَ رُسُلُ اللّهِ اللّهُ اءَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ سَيُصِيبُ الَّذِينَ اءَجْرَمُواْ صَغَارٌ عِنْدَ اللّهِ وَعَذَابٌ شَدِيدُ بِمَا كَانُوا يَمكُرُونَ
ترجمه :
ون آيه و نشانه اى (از سوى خدا براى هدايت آنان ) نازل شد گفتند: ما هرگز ايمان نمى آوريم تا آنكه به ما هم مثل آنچه به فرستادگان خدا داده شد، داده شود، (بگو:) خداوند بهتر مى داند كه رسالت خود را كجا (و نزد چه كسى ) قرار دهد. به زودى به آنها كه گناه كردند، به سزاى آن مكر ونيرنگ ها كه مى كردند، خوارى و عذاب سخت از نزد خداوند خواهد رسيد.
نكته ها :
O در شاءن نزول آيه گفته اند كه وليدبن مغيره ، مغز متفكّر كفّار، مى گفت : چون سن وثروت من بيش از محمّد صلى الله عليه و آله است ، پس بايد به من هم وحى شود. البتّه چنين حرفى از ابوجهل هم نقل شده است .
O درباره ى جمعى از سران كفر كه در جنگ بدر كشته شدند، وعده ى الهى عملى شد و ذلّت به آنان رسيد.
پيام ها :
1- سردمداران قدرتمند، به دليل خود برتربينى ، استكبار نموده ودعوت اسلام را نمى پذيرند. قالوا لن نؤ من حتّى نؤ تى مثل ما اوتى
2- ملاك گزينش هاى الهى ، علم او به شايستگى هاست . اللّه اءعلم
3- نتيجه ى استكبار در برابر حقّ، ذلّت و خوارى است . لن نؤ من ... سيصيب الّذين اجرموا صغار عند اللّه
125- فَمَنْ يُرِدِ اللّهُ اءَن يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلاِْسْلَمِ وَمَن يُرِدْ اءَن يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقاً حَرَجاً كَاءَنَّمَا يَصَّعَّدُ فِى الْسَّمَاءِ كَذَلِكَ يَجْعَلُ اللّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ
ترجمه :
خداوند هركه را بخواهد هدايت كند، سينه اش را براى (پذيرش ) اسلام مى گشايد و هر كه را (به خاطر اعمال وخصلت هاى خلافش ) بخواهد گمراه كند، سينه اش را (از پذيرفتن ايمان ) سخت قرار مى دهد، گويا به زحمت در آسمان بالا مى رود. خداوند اين چنين پليدى (كفر) را بر كسانى كه ايمان نمى آورند قرار مى دهد.
نكته ها :
O رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: نشانه ى شرح صدر چند چيز است : الانابة الى دارالخلود والتجافى عن دار الغرور والاستعداد للموت قبل نزول الفوت توجّه و گرايش خاضعانه به سوى آخرت و دورى از دنياى حيله گر و آمادگى براى مرگ قبل از آنكه فرصت را از دست بدهد.(242) امام سجاد عليه السلام نيز در شب 27 رمضان دعايى را كه متضمّن همين خواسته است ، مكرّر مى خواند.(243)
O مراد از هدايت و ضلالت الهى ، فراهم كردن اسباب هدايت براى شايستگان و از بين بردن اسباب ، براى نااهلان است .
O منظور از صدر، روح و دل است . مراد از شرح صدر، گسترش افق عقل و فكر بلندى روح ، براى پذيرش ‍ حقّ و هدايت است و اين نيازمند گذشتن از هوسها و تمنيات دل است . آنكه شرح صدر نداشته باشد، همواره در لاك خود مى ماند و بيرون نمى آيد. نتيجه ى شرح صدر، بصيرت و نورانيّت همراه با قلب رقيق و حقّپذير است .
O اين آيه يكى از معجزات علمى قرآن است كه عوارض صعود به آسمان را بيان كرده و مى فرمايد: كسى كه حاضر به پذيرش حقّ نگردد، روحش تنگ و كم ظرفيت مى شود، همانند كسى كه مى خواهد به آسمان برود كه به علّت سنگينى و فشردگى هوا و نبود اكسيژن ، سينه اش تنگ و تنفّسش سخت مى شود.
O امام رضا عليه السلام فرمود: نشانه ى سعه صدر، تسليم خدا بودن ، اطمينان به او داشتن و دلگرم شدن به وعده هاى الهى است و نشانه ضيق صدر، ترديد و اضطراب است .(244)
O از سنّت هاى الهى آن است كه براى پاكدلان حقّپذير، شرح صدر قرار دهد و لجوجانِ گريزان از ايمان را گرفتار سلب توفيق و رجس سازد.
O حضرت موسى همين كه ماءمور تبليغ شد، در اوّلين دعاى خود از خداوند خواست : ربّ اشرح لى صدرى (245) ولى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله بدون درخواست ، خداوند به او سعه ى صدر عطا كرد. اءلم نشرح لك صدرك (246).
پيام ها :
1- قبول حق ، ظرفيّت و زمينه درونى مى خواهد. يشرح صدره للاسلام
2- شرح صدر، موهبتى الهى است . يشرح صدره للاسلام
3- خروج از مدار فطرت و عقل ، عامل خفقان و تنگى روح و روان مى گردد. يصّعّد فى السماء
4- منحرفان هر چند به ظاهر، خود را در گشايش و آرامش ببينند، ولى در واقع گرفتار تنگناها و فشارند. ضيّقا حرجا
5- بى حوصلگى و كم ظرفيّتى ، نوعى رجس و پليدى روح است . يجعل صدره ضيّقا... الرِّجس
6- كسى كه به حقّ ايمان نياورد، به تدريج آلوده مى شود. كذلك يجعل اللّه الرِّجس على الّذين لايؤ منون
126- وَهَذَا صِرَطُ رَبِّكَ مُسْتَقِيماً قَدْ فَصَّلْنَا الاَْيَتِ لِقَوْمٍ يَذَّكَّرُونَ
ترجمه :
و اين راه پروردگار تو است كه مستقيم است ، قطعاً ما آيات خود را براى قوم و گروهى كه پند مى پذيرند به تفصيل بيان كرده ايم .
نكته ها :
O كلمه ى هذا، ممكن است اشاره به كلمه ى اسلام باشد كه در آيه ى قبل آمده بود.
پيام ها :
1- جز راه خدا، راه هاى ديگر بيراهه است . وهذا صراط ربك مستقيماً
2- براى تذكر، تفصيل و تنوع و تكرار لازم است . فصّلنا... يذّكرون
3- خداوند، حجت را بر همه تمام كرده است ، اگر اهل توجّه باشند، آيات و نشانه هاى حق ، با بيان هاى مختلف روشن شده است . لقوم يذكرون
4- توجّه دائمى به تذكّرات الهى ، راه دستيابى به صراط مستقيم است . هذا صراط ربّك ... لقوم يذّكّرون
127- لَهُمْ دَارُ السَّلَمِ عِنْدَ رِبِّهِمْ وَهُوَ وَلِيُّهُمْ بِمَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ
ترجمه :
سراى سلامت نزد پرردگارشان ، تنها براى آنان است و او به پاداش اعمالى كه انجام مى دادند، سرپرست و پشتيبان و دوست آنان است .
پيام ها :
1- در بهشت ، خشونت ، رقابت ، حسرت ، تهمت ، حسد، كينه ، دروغ ، اندوه و هيچ گونه مرگ و مرض و فقر راهى ندارد. دار السّلام
2- برتر از نعمت امنيّت و سلامت ، در سايه ى لطف مخصوص پروردگار بودن است . دار السّلام عند ربّهم
3- خداوند خود امور رهروان راه مستقيم را به عهده دارد. و هو وليّهم
4- رسيدن به ولايت الهى ، در سايه ى عمل و تلاش انسان است . و هو ولّيهم بما كانوا يعملون
128-سْتَكْثَرْتُم مِنَ الاِْنْسِ وَقَالَ اءَوْلِياؤُهُم مِنَ الاِْنْسِ رَبَّنَا اسْتَمْتَعَ بَعْضُنَا بِبَعْضٍ وَ بَلَغْنَا اءَجَلَنَا الَّذِى اءَجَّلْتَ لَنَا قَالَ النَّارُ مَثْوَيكُمْ خَلِدِينَ فِيهَا إِلا مَا شَاءَ اللّهُ إ نَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ
ترجمه :
(به ياد آوريد) روزى كه خداوند، همه آنان را گرد مى آورد (سپس به جِنّيان خطاب مى فرمايد:) اى گروه جنّ! از انسان ها (پيروان ) بسيارى يافتيد. و دوستان ايشان از نسل بشر گفتند: پروردگارا! ما انسان ها و شياطين از يكديگر بهره گرفتيم و اينك به سرانجامى كه برايمان قرار داده بودى رسيديم . خداوند مى فرمايد: آتش جايگاهتان است كه هميشه در آن خواهيد بود، مگر آنكه خداوند بخواهد (كه گروهى از شمارا ببخشايد). همانا پروردگار تو حكيم و داناست .
نكته ها :
O در آيات قبل ، به كارهاى شياطين و وسوسه هايشان اشاره شد، در اينجا سرنوشت وسوسه پذيرى از شياطين را كه دوزخ است ، بيان مى كند. ضمنا به گفته قرآن ، شيطان از جنّ است و جنّى كه مردم را گمراه كرده همان شيطان است .
پيام ها :
1- به عاقبت كار خود بينديشيم . ويوم (هر كجا كلمه يوم در آغاز آيه بكار رفته ، مراد يادآورى چنين روزى است .)
2- جنّ، مكلّف و مختار است و مورد خطاب و توبيخ وكيفر و پاداش قرار مى گيرد. يا معشر الجنّ
3- شيطان ، به گمراه كردن گروه كم راضى نيست و گروه زيادى از انسان ها را منحرف كرده است . قد استكثرتم من الانس در آيه اى ديگر مى فرمايد: ولقد اضلّ منكم جبلاّ كثيرا اءفلم تكونوا تعقلون (247)
4- دادگاه قيامت ، علنى است . يحشرهم ، يا معشر الجنّ
5- در قيامت ، جنِّ اغواگر پاسخى در برابر توبيخ ندارد و تنها پيروان انسانى او سخن مى گويند. يا معشر الجنّ... قال اولياؤ هم من الانس
6- بهره گيرى انسان و جنّ از يكديگر طرفينى است . استمتع بعضنا ببعض
7- در قيامت ، انسان و جنّ، يكجا جمع و محشور مى شوند. جمعيا
8- پيروى از وسوسه هاى شيطانى ، به تدريج انسان را به ولايت پذيرى از او وامى دارد. اولياؤ هم
9- همه ى منحرفان ، كيفر يكسان ندارند و باقى ماندن در آتش ، وابسته به اراده ى خداوند است . الاّ ماشاء اللّه
10- احكام دادگاه الهى ، بر مبناى علم و حكمت است . حكيم عليم
129- وَكَذَ لِكَ نُوَلِّى بَعْضَ الظَّلِمِينَ بَعْضاً بِمَا كَانُواْ يَكْسِبُونَ
ترجمه :
و بدين گونه بعضى ستمگران را بر بعضى مسلّط مى كنيم ، (تا كيفرى باشد) براى آنچه عمل مى كردند.
نكته ها :
O در آيه 127 خوانديم كه سرپرست آنان كه به راه مستقيم مى روند، تنها خداست . در اين آيه مى خوانيم كه سرپرست گروهى از مردم به خاطر عملكردشان ستمگرانند.
O طبق روايات ، كيفر ترك كنندگان امر به معروف و نهى از منكر، متخلّفان از اداى خمس و زكات و يارى كنندگان به ظالمان ، تسلّطِ ستمگران بر آنان است .(248) در حديث مى خوانيم : هر گاه خداوند از كار قومى راضى باشد، كارشان را به نيكان مى سپارد و اگر ناراضى باشد، كارشان را در دست بدان قرار مى دهد.(249)
پيام ها :
1- همان گونه كه شياطينِ جنّ بر انسان مسلّط مى شوند، برخى از ظالمان نيز بر بعضى ديگر تسلّط مى يابند. كذلك
2- كام جويى هاى حرام ، زمينه ساز حكومت هاى باطل و سلطه ى ظالمان است . استمتع بعضنا ببعض ... نولّى بعض الظالمين بعضا
3- تنها حاكمان ظالم نيستند، محكومانِ ترسو و ساكت و عياش هم ظالمند. بعض الظالمين بعضاً
4- سبب سلطه ى ستمگران ، رفتار خود مردم است . نُولّى ... بما كانوا يكسبون
130-لاِْنسِ اءَلَمْ يَاءْتِكُمْ رُسُلٌ مِنكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ ءَايَتِى وَيُنذِرُونَكُمْ لِقَاءَ يَوْمِكُمْ هَذَا قَالُواْ شَهِدْنَا عَلَى اءَنفُسِنَا وَ غَرَّتْهُمُ الْحَيَوةُ الدُّنْيَا وَشَهِدُواْ عَلَى اءَنْفُسِهِمْ اءَنَّهُمْ كَانُواْ كَفِرِينَ
ترجمه :
در قيامت به آنان گفته مى شود:) اى گروه جنّ و انس ! آيا پيامبرانى از خودتان به سويتان نيامدند تا آيات مرا بر شما بخوانند و شما را از ديدار اين روز بيمتان دهند؟ گويند: ما عليه خودمان گواهى مى دهيم و زندگى دنيا آنان را فريب داد و بر عليه خود شهادت دادند كه كافر بوده اند.
نكته ها :

O از آيات قرآن استفاده مى شود كه حضرت محمّد صلى الله عليه و آله ، براى جنّ نيز فرستاده شده و آنان نيز قرآن را مى فهمند، گروهى هم ايمان مى آورند.(250) به گفته ى برخى مفسّران (مثل آلوسى ، قرطبى ، طبرسى و سيّد قطب ) رسولان جنّ، وحى را از طريق رسولان انس دريافت كرده و به نژاد خود مى رساندند. زيرا كلمه ى رسول به غير انسان هم گفته مى شود، مثل : اللّه يصطفى من الملائكة رسلاً(251)
O در اين آيه ، دو اقرار از سوى كافران آمده است ، يكى گواهى به آمدن پيامبران ، دوّم اعتراف به كفر خويش .
O مواقف در قيامت مختلف است ؛ گاهى در موقفى كفّار ابتدا انحراف خود را انكار مى كنند، مثل آيه 23 همين سوره : واللّه ربّنا ما كنّا مشركين ، آنگاه كه فهميدند قيامت جاى انكار نيست ، به گناه خود اعتراف مى كنند.
پيام ها :
1- جنّ و انس هر دو مكلف به پذيرش دعوت انبيايند و رسولان براى هر دو نژاد آمده اند. الجنّ والانس
2- انذار، قوى ترين اهرم تربيت و وظيفه ى مهم پيامبران است . و ينذرونكم
3- قوى ترين ضامن اجراى احكام الهى براى اصلاح فرد وجامعه ، ايمان به معاد است . ينذرونكم لقاء يومكم هذا
4- قيامت ، جاى كتمان وانكار نيست ، لذا انسان ها عليه خود اقرار مى كنند. شهدوا على انفسهم
5- دنياخواهى ، عامل بى اعتنايى به دعوت هاى انبياست . غرّتهم الحياة ... (فريفته شدن به دنيا، موجب فراموشى آخرت است .)
6- علاقه ى افراطى به دنيا، انسان را به كفر مى كشاند. غرّتهم الحياة الدنيا... انهم كانوا كافرين
131- ذَلِكَ اءَن لَمْ يَكُن رَبُّكَ مُهْلِكَ الْقُرَى بِظُلْمٍ وَاءَهْلُهَا غَفِلُونَ
ترجمه :
اين (اتمام حجّت و هشدار) براى آنست كه پروردگارت هرگز از روى ستم ، آبادى هايى را كه اهلش (از شناخت حقّ) غافلند نابود نمى كند. (خداوند ابتدا مردم را از غفلت و جهل بيرون مى آورد و با پيامبرانش به آنان هشدار مى دهد و سپس اگر قبول نكردند هلاكشان مى كند).
نكته ها :
O سنّت خداوند آن است كه راه حقّ را با فرستادن انبيا و هشدارهاى مختلف به مردم نشان مى دهد و حقايق را بيان كرده ، اتمام حجّت مى كند. در آن صورت اگر بى اعتنايى كردند، كيفر مى دهد. اين قانون و سنّت كلّى در آيات متعدّدى مطرح شده است ، از جمله : و ما اءهلكنا من قرية الاّ لها منذرون (252) ما هيچ قريه اى را هلاك نكرديم مگر آنكه مردم آنجا بيم دهندگانى داشتند. و ما كنّا معذّبين حتّى نبعث رسولاً(253) ما تا پيامبرى نفرستيم ، عذاب نمى كنيم .
پيام ها :
1- كيفردادن گناهكار، از شئون ربوبيّت خداوند است . ربّك مهلك القرى
2- عقاب بدون بيان وهشدار، ظلم و قبيح است . مهلك القُرى بظلمٍ و اهلها غافلون
132- وَلِكُلٍّ دَرَجتٌ مِمَّا عَمِلُواْ وَمَا رَبُّكَ بِغَفِلٍ عَمَّا يَعْمَلُونَ
ترجمه :
و براى هر كس بر اساس آنچه انجام داده اند درجاتى است ، و پروردگار تو از آنچه مى كنند غافل نيست .
نكته ها :
O مراد از درجات در اين آيه ، درجاتِ رشد نيست ، بلكه شامل دركاتِ سقوط نيز مى شود.
پيام ها :
1- خداوند، عادل است و مرتبه ى هر كس را طبق عملكرد خود او قرار مى دهد. درجاتٌ ممّا عملوا
2- سعادت و شقاوت انسان ، بسته به اعمال اوست . ممّا عملوا
3- انسان بايد بهوش باشد، زيرا تحت نظر خداست . و ما ربّك بغافل عمّا يعملون
133- وَرَبُّكَ الْغَنِىُّ ذُو الرَّحْمَةِ إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَيَسْتَخْلِفْ مِنْ بَعْدِكُمْ مَا يَشَاءُ كَمَا اءَنْشَاءَكُم مِن ذُرِيَّةِ قَوْمٍ ءَاخَرِينَ
ترجمه :
و پروردگار تو بى نياز و صاحبِ رحمت است . اگر بخواهد، شما را مى برد و پس از شما هر كه را بخواهد جايگزين مى كند، همان گونه كه شما را از نسل قوم ديگرى پديد آورد.
134- إِنَّ مَا تُوعَدُونَ لاََتٍ وَمَا اءَنْتُمْ بِمُعْجِزِينَ
به راستى آنچه وعده داده مى شويد، آمدنى است و شما نمى توانيد (خدا را) ناتوان سازيد (و از كيفر و عدل او بگريزيد).
پيام ها :
1- تنها خداوند بى نياز مطلق است ، پس هرگز خود را بى نياز نبينيم . ربّك الغنى در جاى ديگر مى فرمايد: يا اءيّها النّاس اءنتم الفقراء الى اللّه واللّه هو الغنىّ الحميد(254) اى مردم ! همه شما نيازمند خداييد و تنها اوست كه بى نياز وستوده است .
2- گناهكاران ، بايد در همين دنيا هم بترسند، زيرا محو آنان توسط قدرت الهى بسيار ساده است . يذهبكم
3- ريشه ى ظلم (كه در دو آيه قبل آمده بود)، يا نياز است ، يا سنگدلى و هيچ يك از اين دو در خدا وجود ندارد. الغنىّ ذوالرّحمة
4- شرط مربّى خوب ، بى نيازى و عطوفت است . ربّك الغنىّ ذو الرّحمة
5- بقاى اجتماعات بشرى ، به مشيّت الهى بستگى دارد. اِن يشاء يذهبكم
6- بود و نبود انسان ها، نفع و زيانى براى خداوند ندارد. الغنىّ... اِن يشاء يذهبكم
7- خداوند از عبادات ما بى نياز است ، دستورهاى عبادى ، عامل رشد خودماست . الغنىّ
8- رحمت خداوند، فراگير است ، ولى گاهى بشر كار را به جايى مى رساند كه خداوند همه را نابود مى كند. ذوالرّحمة ... يذهبكم
9- وعده هاى الهى قطعى است ، نه شوخى . انّ ما توعدون لآت
10- مجرم در قيامت نمى تواند با قدرت الهى در افتد. و ما انتم بمعجزين
135- قُلْ يَقَوْمِ اعْمَلُواْ عَلَى مَكَانَتِكُمْ إِنِّى عَامِلٌ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَن تَكُونُ لَهُ عَقِبَةُ الْدَّارِ إِنَّهُ لاَ يُفْلِحُ الظَّلِمُونَ
ترجمه :
بگو: اى قوم من ! بر جايگاه و سيرت خويش عمل كنيد كه من نيز (بر اساس سيرت خويش ) عمل مى كنم و به زودى خواهيد دانست كه سرانجام آن سراى از كيست ، همانا ستمكاران رستگار نمى شوند.
پيام ها :
1- پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله ، چون به راه خود يقين دارد، ماءمور است در برخوردهاى خود، ثبات و قاطعيّت خود را به ديگران اعلام كند. قل يا قوم اعملوا على مكانتكم انّى عامل ...
2- سرپيچى مردم ، وظيفه ى پيامبران را عوض نمى كند. انّى عامل
3- سرنوشت مردم ، وابسته به عملكرد خودشان است . اعملوا ... فسوف تعلمون
4- ملاك موفقيّت ، حسن عاقبت و سرانجام كار است ، نه جلوه ها و تلاشهاى زودگذر. عاقبة الدّار
5- ظالم ، رستگار نمى شود. انّه لا يفلح الظالمون
6- سرپيچى از راه خدا و انبيا ظلم است . الظالمون
136-لِلَّهِ مِمّا ذَرَاءَ مِنَ الْحَرْثِ وَالاَْنْعَمِ نَصِيباً فَقَالُواْ هَذَا لِلَّهِ بِزَعْمِهِمْ وَهَذَا لِشُرَكَائِنَا فَمَا كَانَ لِشُرَكَائِهِمْ فَلاَ يَصِلُ إِلَى اللّهِ وَمَا كَانَ لِلَّهِ فَهُوَ يَصِلُ إِلَى شُرَكَائِهِمْ سَاءَ مَا يَحْكُمُونَ
ترجمه :
و (بت پرستان ) از آنچه خداوند از كشت و چهارپايان آفريده است ، سهمى را براى خدا قرار دادند و به پندار خودشان گفتند: اين قسمت براى خداست و اين قسمت براى (بت هايى كه هم ) شريكان (خدايند، هم شريك اموال ) ما پس آنچه سهم شركا و بت ها بود به خدا نمى رسيد، ولى هرچه سهم خدابود به شركا مى رسيد، چه بد است آنچه داورى مى كنند!
نكته ها :

O آنان كه از مدار تربيت انبيا بيرون رفته و به وادى خيال مى روند، حرف ها و تصميم هايشان نيز خيالى و بى منطق است و خود را مالك همه چيز مى دانند و تقسيم بندى مى كنند. يكبار پسران را سهم خود و دختران را سهم خدا مى دانند. الكم الذكر و له الانثى (255) يكبار هم غلات و حيوانات را بين خدا و بت ها تقسيم مى كنند. مشركان مى پنداشتند سهم بت ها غير قابل تغيير است و آن را خرج بتكده ها و خدمه آنها مى كردند، و سهم خدا را نيز به اين بهانه كه خداى آسمان ها بى نياز است ، هنگام كم و كسر آمدن ها خرج بتخانه ها مى كردند. نه خرج كودكان ، فقرا و مهمانان .
پيام ها :
1- در كشاورزى و دامدارى ، گرچه انسان نقش دارد، امّا زارع و خالق اصلى خداست . للّه ممّا ذراء در آيه اى ديگر مى فرمايد: ءانتم تزرعونه اءم نحن الزّارعون (256)
2- قانون زكات و تقسيم درآمد و منافع ، در عقائد انسان هاى قبلى نيز بوده است ، هر چند به صورت خرافى . هذا للّه ... هذا لشركائنا
3- مشركان با آنكه بت ها را شريك خدا مى پنداشتند، ولى براى خداوند موقعيّت ويژه اى از عزّت و غنا قائل بودند و تلفات را از سهم خدا كم مى كردند و مى گفتند: او نيازى ندارد. ما كان للّه فهو يصل الى شركائهم
4- رسالت انبيا، مبارزه با خرافات است . ساء ما يحكمون
137- وَكَذَلِكَ زَيَّنَ لِكَثِيرٍ مِنَ الْمُشْرِكِينَ قَتْلَ اءَوْلَدِهِمْ شُرَكَاؤُهُمْ لِيُرْدُوهُمْ وَلِيَلْبِسُواْ عَلَيْهِمْ دِينَهُمْ وَلَوْ شَاءَ اللّهُ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَ مَا يَفْتَرُونَ
ترجمه :
و بدين سان (بت ها و خادمان بت ها كه ) شريكان آنها (در اموالشان محسوب مى شدند،) كشتن فرزند را براى بسيارى از مشركان (به عنوان قربانى براى بت ها) زيبا جلوه دادند تا آنان را به هلاكت كشيده و آيين آنان را مشتبه سازند. و اگر خداوند مى خواست چنين نمى كردند (و به اجبار جلو آنان را مى گرفت )، پس آنان را با دروغ هايى كه مى بافند واگذار.
نكته ها :
O همان گونه كه تقسيم كشت و دام ، ميان خدا و شريكان ، در نظر مشركان جلوه داشت ، عشق به بت و فرزندكشى در پاى بت را هم وسوسه هاى شيطانى در نظرشان آراسته بود.
O يُردُوهُم : از ارداء به معناى هلاك كردن است .
O مشركان يا مى گويند: دختر ننگ است و زنده به گورش مى كنند، اءيمسكه على هون (257) يا مى گويند: خرجى ندارم و بايد نابود شود، خشية املاق (258) يا آن را نوعى قرب به بت ها مى دانند، كه همه ى اينها نوعى تزيين است .
پيام ها :
1- بينش غلط و خرافى ، سبب مى شود كه انسان ، فرزند خود را پاى بت سنگى و چوبى قربانى كرده و به آن افتخار نمايد. زَيَّن ... قتل اءودلاهم
2- مجرمان ، حتّى براى فرزندكشى هم توجيه درست مى كنند تا روان و وجدان خود را آرام كنند. زَيَّن
3- در انتقاد، انصاف را مراعات كنيم . لكثير من المشركين نه آنكه همه چنين اند.
4- توجيه گناه و آراستن زشتى ها، عامل هلاكت و سقوط است . زَيَّن ... ليُردُوهم
5- خرافه گرايى ، سبب التقاط و آميختگى دين با شبهات است . وليلبسوا
6- پيامبر، مسئول ابلاغ است نه اجبار، اگر مردم گوش نكردند، آنان را رها كرده و به سراغ دل هاى آماده مى رود. فذرهم
7- افكار و رفتار منحرفان ، نبايد حقّجويان را دلسرد كند. فذرهم و ما يفترون
8- شريك پنداشتن براى خداوند، افترا به اوست . فذرهم و ما يفترون
138- وَقَالُواْ هَذِهِ اءَنْعَمٌ وَحَرْثٌ حِجْرٌ لا يَطْعَمُهَا إِلا مَن نَشَاءُ بِزَعْمِهِمْ وَاءَنْعَمٌ حُرِّمَتْ ظُهُورُهَا وَاءَنْعَمٌ لاَ يَذْكُرُونَ اسْمَ اللّهِ عَلَيْهَا افْتِرَاءً عَلَيْهِ سَيَجْزِيِهم بِمَا كَانُواْ يَفْتَرُونَ
ترجمه :
و مشركان (به پندار خويش ) گفتند: اينها، دام ها و كشت هايى ممنوع است ، كسى نخورد مگر آن (خادمين بتكده ها) كه ما بخواهيم . و چهارپايانى است كه (سوار شدن بر) پشت آنها حرام است و چهارپايانى كه نام خدا را (هنگام ذبح ) بر آن نمى برند (اين احكام را) به دروغ به خدا نسبت مى دادند. خداوند به زودى آنان را به كيفر آنچه به او افترا مى بستند جزا خواهد داد.
نكته ها :
O حِجْر به معناى منع است و تحجير يعنى منطقه اى را سنگ چين كردن و مانع شدن از ورود ديگران براى تصاحب آن . حِجر اسماعيل نيز جايى است كه با ديوار سنگى جدا شده است . عقل را هم حِجر گويند، چون انسان را از زشتى ها باز مى دارد. هل فى ذلك قسم لِذى حِجر(259)
O در دو آيه ى قبل ، عقائد خرافى مشركان درباره ى سهم خدا و بت ها از كشاورزى و چهارپايان مطرح بود. در اين آيه چگونگى مصرف سهم بت ها بيان شده كه احدى حقّ استفاده ندارد، مگر خادمين بت ها و بتكده ها.
O با توجّه به اين آيه ، مشركان چهار انحراف داشتند: 1 ممنوع شمردن بعضى از چهارپايان . 2 ممنوع شمردن بعضى از محصولات كشاورزى . 3 ممنوع كردن سوارى برخى از چهارپايان . 4 نبردن نام خدا به هنگام ذبح حيوانات .
O قرآن ، هدف آفرينش چهار پايان را سوار شدن بر آنها و مصرف از گوشت آنها مى داند: جعل لكم الانعام لتركبوا منها و منها تاءكلون (260) و تحريم بهره بردارى از چهارپايان را، از بدعت هاى جاهلى مى شمرد كه در آيه 103 سوره ى مائده نيز بيان شده است .
O اسلام ، آيين جامعى است كه حتّى انحراف در بهره گيرى از حيوانات را هم تحمّل نمى كند. وقتى قرآن ، از بى مصرف ماندن حيوان وتحريم سوارشدن بر آن نكوهش مى كند، به طريق اولى از بى مصرف ماندن انسان ها، منابع ، سرمايه ها واستعدادها بيشتر نكوهش مى كند.
پيام ها :
1- احكام دين بايد منسوب به خدا باشد، نه بر پايه ى گمان ، خيال ، قياس و استحسان . قالوا... بزعمهم ... افتراءً عليه
2- مبارزه با خرافات ، يكى از وظايف اصلى پيامبران است . افتراء عليه سيجزيهم
3- تحريم حلال ها و تحليل حرام ها، افترا بر خداست . هذه انعام و حرث حجر... افتراء
4- بدعت گذاران ، در انتظار كيفر قوانين موهوم خود باشند. سيجزيهم
139- وَقَالُواْ مَا فِى بُطُونِ هذِهِ الاَْنْعَمِ خَالِصَةً لِذُكُورِنَا وَمُحَرَّمٌ عَلَى اءَزْوَجِنَا وَإِن يَكُن مَيْتَةً فَهُمْ فِيهِ شُرَكَاءُ سَيَجْزِيِهمْ وَصْفَهُمْ إِنَّهُ حَكِيمٌ عَلِيمٌ
ترجمه :
و (از ديگر عقائد خرافى مشركان ، اين بود كه مى )گفتند: آنچه در شكم اين چهارپايان (نذر شده براى بت ها) است ، (اگر زنده به دنيا آيد) مخصوص مردان ماست و بر زنان ما حرام است و اگر مرده به دنيا آيد، پس همه (زن و مرد) در آن شريكند، خداوند به زودى آنان را به سزاى اين گونه توصيف هاى باطل كيفر خواهد داد. همانا او حكيم و داناست .
نكته ها :
O آشنايى با خرافات دوران جاهليّت ، انسان را با زحمات رسول خدا براى هدايت آنان آشنا ساخته ، روح قدرشناسى را در انسان ، زنده و شكوفا مى كند.
پيام ها :
1- تبعيض بى جا ميان زن و مرد، عملى جاهلى و مطرود است . خالصة لذكورنا و محرّم على ازواجنا
2- در جاهليّت ، تحقير زن تا آن حد بود كه در برخى موارد از حيوان سالم بهره اى نداشت و فقط در گوشت حيوان مرده شريك بود. شركاء
3- جزا و كيفر الهى ، بر اساس علم و حكمت اوست . سيجزيهم ... حكيم عليم
140- قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ قَتَلُواْ اءَوْلَدَهُمْ سَفَهاً بِغَيْرِ عِلْمٍ وَحَرَّمُواْ مَا رَزَقَهُمُ اللّهُ افْتِرَاءً عَلَى اللّهِ قَدْ ضَلُّواْ وَمَا كَانُواْ مُهْتَدِينَ
ترجمه :
به يقين زيان كردند كسانى كه فرزندان خود را سفيهانه و از روى جهل كشتند، و آنچه را خداوند روزى آنان ساخته بود با افترا بر خدا حرام كردند، آنان گمراه شدند و هدايت يافته نبودند.
نكته ها :
O ابن عباس از بزرگان صدر اسلام مى گويد: هر كه مى خواهد ميزان جهالت اقوام دوران جاهلى را بداند، همين آيات سوره ى انعام كه بيانگر خرافات و اعتقادات بى اساس مشركان است ، را بخواند.(261)
O جاهلان عرب ، به گمان تقرّب به بت ها، يا به جهت حفظ آبرو، دختران خود را گاهى قربانى بت ها يا زنده به گور مى كردند.
پيام ها :
1- جهالت و سفاهت ، عامل خسارت است . (خسارت هايى چون : از دست دادن فرزند، از دست دادن عاطفه ، فقدان نعمت هاى حلال ، كسب دوزخ و كيفر الهى ). قد خَسر
2- خسارت واقعى ، فدا شدن انسان در راه باطل است . (چه قربانى بت شدن ، چه فداى خيال و غيرت نابجا) قد خَسر
3- تحريم نابجاى حلال ها، افترا بر خداوند است . وحرّموا ما رزقهم اللّه افتراء
4- انجام هر كارى و تحريم هر چيزى ، يا دليل شرعى مى خواهد يا عقلى . بغير علم افتراء على اللّه
5- با خرافات ، با شديدترين وجه مقابله وبرخورد كنيم .
141-و هو الذي انشا جنت معروشت وَغَيْرِ معْرُوشَتٍ وَالنَّخْلَ وَ الزَّرْعَ مُخْتَلِفاً أُكُلُهُ وَالزَّيْتُونَ وَالرُّمَّانَ مُتَشَبِهاً وغَيْرَ مَتَشَبِهٍ كُلُواْ مِن ثَمَرِهِ إِذَا اءَثْمَرَ وَءَاتُواْ حَقَّهُ يَوْمَ حَصَادِهِ وَ لاَ تُسْرِفُواْ إِنَّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ
ترجمه :
و اوست كسى كه به وجود آورد باغهايى با داربست و بى داربست ، و درخت خرما و كشتزار با خوردنى هاى گوناگون ، و زيتون و انار، (برخى ميوه ها) شبيه به همند و برخى شباهتى با هم ندارند. همين كه باغها ثمر داد، از ميوه اش بخوريد و روز درو كردن و ميوه چيدن حقّ آن (محرومان )را بدهيد و اسراف نكنيد، چرا كه خداوند، اسراف كاران را دوست ندارد.
نكته ها :
O جَنّات ، باغ هاى پر درخت و زمين هاى پوشيده از زراعت است . معروش ، درختى است كه نياز به داربست دارد. اُكُل به معناى ماءكول و خوراكى است .
O در آيه 99 همين سوره خوانديم : اُنظروا الى ثمره اذا اءثمر هنگامى كه درخت بار آورد، با دقّت به آن نگاه كنيد. در اين آيه مى خوانيم كه كلوا من ثمره اذا اثمر، هنگامى كه بار داد، بخوريد. نتيجه اينكه : خوردن بايد با تاءمّل و دقّت باشد، نه غافلانه .
O امام باقر عليه السلام پس از تلاوت اين آيه فرمود: شخصى زراعتى داشت كه تمام محصولاتش را صدقه مى داد و خود و عيالش بى چيز مى ماندند. خداوند اين عمل را اسراف خواند.(262)
اين آيه ، درس خداشناسى را همراه با اجازه مصرف خواركى ها و رسيدگى به طبقات محروم و انفاق به آنان و اعتدال داشتن و زياده روى نكردن در مصرف و انفاق را بيان مى كند. انشاء، كلوا، آتو، لا تسرفوا چنانكه در جاى ديگر نيز مى خوانيم : و الّذين اذا انفقوا لم يسرفوا و لم يقتروا و كان بين ذلك قواماً(263)
O امام صادق عليه السلام ذيل اين آيه فرمودند: حتّى اگر مسلمان يافت نشد، حقِّ برداشت را به مشرك فقير بپردازيد(264) در روايتى ديگر فرمود: اين حقِّ برداشت ، غير از زكات است .(265)
O امام صادق عليه السلام فرمود: ميوه را در شب برداشت نكنيد و شبانه درو نكنيد تا فقيران نيز بتوانند حاضر شوند و چيزى بگيرند.(266)
در سوره ن والقلم نيز مى خوانيم كه خداوند باغ كسانى را كه تصميم گرفتند شبانه و به دور از چشم فقرا ميوه ها را بچينند و به آنها ندهند، سوزاند.
پيام ها :
1- تنوّع ميوه ها و محصولات كشاورزى ، آن هم از يك آب وخاك ، نشانه قدرت الهى است . انشاء... مختلفاً اُكله
2- خداوند براى خود در محصولات ، حقّى قرار داده است . آتوا حقّه
(آرى ، نور و هوا، آب و خاك ، توان و نيرو و فكر و استعداد، همه و همه از آنِ خداوند است و او بر همه حقّ دارد.)
3- در انفاق نيز ميانه رو باشيم . و آتوا حقّه يوم حصاده و لاتسرفوا
4- اسلام ، دين اعتدال است ، هم تحريم نابجا را ممنوع مى كند (در آيه قبل ) و هم مصرف بى رويّه را. لاتسرفوا
5- شرط مصرف ، پرداخت حقّ محرومان است . كلوا... آتوا حقّه
6- مقدار مصرف ، محدود به عدم اسراف است . كلوا... لا تسرفوا
7- هنگام برداشت محصول ، به ياد محرومان باشيم . يوم حصاده
8- توليد و محصول را در زمانى برداشت كنيم تا زمينه ى بهره بردارى ديگران هم باشد. يوم حصاده
9- هنگام رسيدن وبرداشت محصول ، آمادگى انسان براى انفاق بيشتر است ، پس فرصت را از دست ندهيم . آتوا حقّه يوم حصاده
10- ميوه ى نارس نخوريد وميوه را تازه مصرف كنيد. كلوا من ثمره اذا اثمر
11- اسراف كار، مبغوض خداوند است . انّه لايحبّ المسرفين

 

next page

fehrest page

back page