تفسير نمونه جلد ۲۱

جمعي از فضلا

- ۱۵ -


4 - مـسـاءله حـفـظ ايـمـان تـا پـايـان عـمـر مـهـمـتـريـن شـرط بـقـاى آثـار عمل است چرا كه قرآن به صراحت مى گويد: (كسانى كه بى ايمان از دنيا بروند تمام اعمالشان حبط و نابود مى شود).
از ايـنـجـا اسـت كـه بـه اهـمـيـت و مـشـكـلات مـسـاءله نـگـهـدارى اعـمـال پـى مـى بـريـم ، و لذا در حـديثى از امام باقر (عليه السلام ) آمده كه فرمود: الا بـقـاء عـلى العـمـل اشـد مـن العـمـل ، قـال و مـا الابـقـاء عـلى العـمـل ؟ قـال يـصـل الرجـل بـصـلة و يـنـفق نفقة لله وحده و لا شريك له ، فكتب له سرا ثم يذكرها فتمحى فتكتب له علانية ، ثم يذكرها فتمحى و تكتب له رياء!:
(نگهدارى عمل از خود عمل سختتر است ).
راوى سؤ ال مى كند منظور از نگهدارى عمل چيست .
پاسخ فرمود انسان بخششى مى كند و يا انفاقى در راه خداوند يكتا و به عنوان يك انفاق پـنـهـانى براى او ثبت مى شود، سپس در جائى آنرا مطرح مى كند اين انفاق پنهانى حذف مى شود و بجاى آن انفاق آشكار نوشته مى شود، دگر بار در جائى ديگر آنرا مطرح مى كند باز حذف مى شود و به عنوان رياء نوشته مى شود!.
آيه مورد بحث اشاره سربستهاى به همه اين امور كرده مى گويد: و لا تبطلوا اعمالكم .
آيه و ترجمه


فلا تهنوا و تدعوا إ لى السلم و اءنتم الا علون و الله معكم و لن يتركم اءعملكم (35)


ترجمه :

35 - هرگز سست نشويد و دشمنان را به صلح (ذلت بار) دعوت نكنيد در حالى كه شما برتريد و خداوند با شماست و چيزى از ثواب اعمالتان را هرگز كم نمى كند
تفسير:
صلح بيجا و ذلت بار!
در تـعـقـيـب آيـات گـذشـتـه پـيـرامـون مـسـئله جـهاد اين آيه به يكى از نكات مهم پيرامون (جـهـاد) اشـاره مى كند و آن اينكه افراد سست و ضعيف الايمان براى فرار از زير بار جهاد و مشكلات ميدان جنگ غالبا مساءله صلح را مطرح مى كنند، مسلما صلح بسيار خوب است امـا در جاى خود، صلحى كه تاءمين اهداف والاى اسلامى كند، و حيثيت و عظمت و آبروى مسلمين را حفظ نمايد، نه صلحى كه آنها را به خوارى و ذلت كشاند.
لذا مى فرمايد: (اكنون كه دستورهاى گذشته را شنيديد سست نشويد و دشمنان را دعوت بـه صـلح نـكـنـيـد در حـالى كـه شما برتريد) (فلا تهنوا و تدعوا الى السلم و انتم الاعلون ).
يـعـنـى حـالا كه نشانه هاى پيروزى و برترى شما آشكار شده چگونه با پيشنهاد صلح كه مفهومش عقب نشينى و شكست است پيروزيهاى خود را عقيم مى گذاريد؟ اين در حقيقت صلح نيست ، اين تسليم و سازشى است كه از سستى و زبونى سرچشمه مى گيرد، اين يك نوع عافيت طلبى زشتى است كه عواقب دردناك و خطرناك به بار مى آورد.
و در ذيـل آيـه براى تقويت روحيه مسلمين مجاهد مى افزايد: (و خدا با شما است ، و ثواب اعـمـالتـان را هـرگـز نمى كاهد) (و الله معكم و لن يتركم اعمالكم ) كسى كه خدا با او اسـت هـمـه عوامل پيروزى را در اختيار دارد، هرگز احساس تنهائى نمى كند، ضعف و سستى بـه خـود راه نـمـى دهـد، بـه نـام صـلح ، تسليم دشمن نمى شود، و فراورده هاى خونهاى شهيدان را در لحظات حساس ‍ به باد نمى دهد.
(لن يتركم ) از ماده (وتر) (بر وزن سطر) به معنى منفرد است ، و لذا به كسانى كـه بعضى از بستگان نزديكشان كشته مى شود و آنها تنها مى مانند (وتر) (بر وزن فـكـر) مـى گـويـنـد، و بـه مـعـنـى نقصان و كمبود نيز آمده است و در آيه مورد بحث كنايه زيـبائى از اين مطلب است كه خداوند شما را تنها نمى گذارد و اجر و پاداش اعمالتان را همراه شما مى كند.
بـه خـصـوص ايـنكه مى دانيد هر گامى در راه جهاد برداريد براى شما ثبت مى شود، نه تـنـهـا چـيـزى از پـاداشـتـان را كـم نـمـى گـذارد كـه از فضل و كرمش نيز بر آن مى افزايد.
از آنـچـه گـفـتـيـم روشـن شـد كـه آيـه مـورد بـحـث هـيـچ تـضـادى بـا آيـه 61 سـوره انـفـال نـدارد، آنـجـا كـه مـى فـرمـايـد و ان جـنـحـوا للسـلم فـاجـنـح لهـا و تـوكـل عـلى الله انـه هـو السـمـيـع العـليـم : (اگـر آنـهـا تـمـايل به صلح نشان دهند تو نيز از در صلح درآ، و بر خدا تكيه كن كه او شنوا و دانا است ) تا يكى را ناسخ ديگرى قرار دهيم .
بـلكـه هـر يـك از ايـن دو نـاظـر بـه مـورد خـاصـى اسـت ، يـكـى اشـاره بـه (صـلح مـعـقـول ) و ديـگـرى (صـلح نابجا) است ، يكى صلحى است كه منافع مسلمين را كاملا تـاءمـيـن مـى كـنـد، و ديـگـرى صـلحـى اسـت كه از ناحيه مسلمانان ضعيف و سست در آستانه پيروزيها مطرح مى گردد.
و لذا به دنبال آيه سوره انفال مى گويد: و ان يريدوا ان يخدعوك فان حسبك الله : (اما اگر آنها بخواهند با مطرح كردن صلح تو را فريب دهند و نيرنگى در كار باشد هرگز تسليم مشو، و نگرانى به خود راه مده ، چرا كه خداوند پشتيبان تو است .
امـير مؤ منان على (عليه السلام ) در فرمان مالك اشتر به هر دو قسم از صلح اشاره كرده ، مـى فـرمـايد: و لا تدفعن صلحا دعاك اليه عدوك و لله فيه رضا: هر گاه دشمن تو را به صلحى دعوت كند كه رضاى خدا در آن بوده باشد پيشنهاد صلح را رد مكن مطرح شدن صـلح از نـاحـيـه دشـمـن از يكسو و توام بودن با رضاى خدا از سوى ديگر، تقسيم شدن صلح را به دو قسم كه در بالا گفتيم نشان مى دهد.
بـه هـر حـال امـراى مـسـلمـيـن بـايـد در تـشخيص موارد صلح و جنگ كه از پيچيده - ترين و ظـريـفـتـرين مسائل سرنوشت ساز است فوق العاده دقيق و هوشيار باشند، چرا كه كمترين اشـتـبـاه مـحـاسـبـه در ايـن جـهـت عـواقـب مـرگـبـارى را بـه دنبال دارد.
آيه و ترجمه


إ نـمـا الحـيـوة الدنـيـا لعـب و لهـو و إ ن تـؤ مـنـوا و تـتـقـوا يـؤ تـكم اءجوركم و لا يسلكم اءمولكم (36)
إ ن يسلكموها فيحفكم تبخلوا و يخرج اءضغنكم (37)
هـاءنـتـم هـؤ لاء تـدعـون لتـنـفـقـوا فـى سـبـيـل الله فـمـنـكـم مـن يـبـخـل و مـن يـبـخـل فـإ نـمـا يـبـخـل عـن نـفـسـه و الله الغنى و اءنتم الفقراء و إ ن تتولوا يستبدل قوما غيركم ثم لا يكونوا اءمثلكم (38)


ترجمه :

36 - زنـدگـى دنـيا تنها بازى و سرگرمى است و اگر ايمان آوريد و تقوى پيشه كنيد پـاداشـهـاى شـمـا را بـه نـحـو كـامـل مـى دهـد و (در بـرابـر آن ) چـيـزى از اموال شما نمى طلبيد.
37 - چـرا كـه هـر گـاه امـوال شـمـا را مـطـالبـه كـنـد، و حـتـى اصـرار نـمـايـد، بخل مى ورزيد، و كينه و خشم شما را آشكار مى سازد!
38 - آرى شـمـا همان جمعيتى هستيد كه دعوت براى انفاق در راه خدا مى شويد و بعضى از شـمـا بـخـل مـى ورزنـد، و هـر كـس بـخـل كـنـد نـسـبـت بـه خـود بـخـل كـرده اسـت ، و خـداونـد بـى نـياز است و شما همه نيازمنديد و هرگاه سرپيچى كنيد خداوند گروه ديگرى را بجاى شما مى آورد كه مانند شما نخواهند بود.
تفسير:
اگر سرپيچى كنيد اين رسالت را به گروه ديگرى مى دهد
گـفـتـيـم سوره (محمد) (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) سوره (جهاد) است ، از مساءله جهاد آغاز شده و با مساءله جهاد پايان مى گيرد.
آيـات مـورد بـحـث كـه آخـريـن آيـات ايـن سـوره اسـت نـيـز بـه يـكـى ديـگـر از مسائل زندگى انسانها در اين رابطه مى پردازد، و براى تشويق و تحريك هر چه بيشتر مسلمانان در زمينه اطاعت خداوند عموما و مساءله جهاد خصوصا بى ارزش بودن زندگى دنيا را مـطـرح مـى كـنـد، زيـرا يـك عـامل مهم بازدارنده از جهاد، سرگرم شدن و دلبستگى به زندگى مادى دنيا است .
مـى فـرمـايـد: (زنـدگـى دنـيا تنها بازى و سرگرمى است ) (انما الحياة الدنيا لعب و لهو).
(لعـب ) (بـازى ) بـه كـارهـائى گـفـتـه مـى شـود كـه داراى يـكنوع نظم خيالى براى وصـول بـه يـك هـدف خـيـالى اسـت ، و لهـو (سرگرمى ) به هر كارى گفته مى شود كه انسان را به خود مشغول داشته و از مسائل اصولى منحرف سازد.
و بـه راسـتـى زنـدگـى دنـيـا (بـازى ) و (سـرگـرمـى ) اسـت ، نـه از آن كـيفيتى حـاصـل مـى شـود و نـه حـالى ، نـه دوامـى دارد و نـه بـقـائى ، لحظاتى است زودگذر، و لذاتى است ناپايدار و تواءم با انواع دردسر!
بـه دنـبال آن مى افزايد: (و اگر ايمان آوريد و تقوا پيشه كنيد خداوند پاداشهاى شما را بـه نـحـو كـامـل و شـايـسـتـه مـى دهـد، و در بـرابـر آن اموال شما را نمى طلبيد) (و ان تؤ منوا و تتقوا يؤ تكم اجوركم و لا يسئلكم اموالكم ).
نـه خـداونـد در بـرابر هدايت و راهنمائى و آنهمه پاداشهاى عظيم در دنيا و آخرت مالى از شما مى طلبد، و نه پيامبرش ، اصولا خدا نيازى ندارد، و نياز پيامبرش نيز فقط به خدا است .
و اگـر مـقدار ناچيزى از اموالتان به عنوان زكات و حقوق شرعى ديگر گرفته مى شود آنـهـم بـراى خـود شـمـا مـصـرف مـى گـردد، بـراى نـگـهـدارى يـتـيـمـان و مـستمندان و ابن السبيل شما، و براى دفاع از امنيت و استقلال كشورتان و برقرارى نظم و آرامش و تاءمين نيازمنديها و عمران و آبادى شهر و ديار شما است .
بـنـابـراين همين مقدار نيز براى خود شما است كه خدا و پيامبرش ‍ از همگان بى نيازند، و به اين ترتيب تناقضى بين مفهوم آيه و آيات انفاق و زكات و مانند آن وجود ندارد.
در تفسير جمله و لا يسئلكم اموالكم و رفع تناقض احتمالات متعدد ديگرى نيز داده اند:
بعضى گفته اند: در برابر هدايت و پاداش چيزى از اموالتان را طلب نمى كند.
بعضى ديگر گفته اند: كل اموال شما را نمى طلبيد، و تنها قسمتى از آن را مى خواهد.
بـعـضـى نـيـز گـفـتـه انـد: ايـن جـمـله اشـاره بـه ايـن اسـت كـه اموال همه از آن خدا است گر چه چند روزى اين امانت نزد ما است .
ولى از همه مناسبتر همان تفسير اول است .
بـه هـر حـال نـبـايـد فـرامـوش كـرد كـه بـخـشـى از جـهـاد، (جـهـاد بـا امـوال ) اسـت و اصـولا هـر گـونـه نبرد با دشمن نياز به هزينه هائى دارد كه بايد از سـوى مـسـلمـانـان بـا ايـمـان و پـرهـيـزگـار و آنها كه وابسته و دلبسته به دنيا نيستند گردآورى شود و آيات مورد بحث در حقيقت زمينه هاى فكرى و فرهنگى را براى اين مساءله آماده مى كند.
در آيـه بـعـد بـراى نـشـان دادن مـيـزان دلبـسـتـگـى غـالب مـردم بـه امـوال و ثـروتـهـاى شـخـصـى مـى افـزايـد: (هـر گـاه امـوال شـمـا را مـطـالبـه كـنـد، و حـتـى اصـرار ورزد بخل مى كنيد، بلكه از آن بالاتر كينه ها و خشم شما را آشكار مى سازد)! (ان يسئلكموها فيحفكم تبخلوا و يخرج اضغانكم ).
(يـحـفـكـم ) از مـاده احـفـاء بـه مـعـنـى اصـرار در مـطـالبـه و سـؤ ال اسـت ، و در اصـل از حفا به معنى پابرهنه راه رفتن است . اين تعبير كنايه از كارهائى اسـت كه انسان تا آخرين حد آنرا پيگيرى مى كند، لذا (احفاء شارب ) به معنى اصلاح كردن سبيل در كوتاهترين حد است .
و (اضـغـان ) جـمـع (ضغن ) چنانكه قبلا هم اشاره كرديم به معنى (كينه شديد) است .
خـلاصـه ايـنـكـه آيـه بـيـانـگـر دلبـسـتـگـى شـديـد بـسـيـارى از مـردم بـه مـسـائل مـالى اسـت و در حـقـيـقـت يـكـنـوع مـلامـت و سـرزنـش آنـهـا و در عـيـن حـال تـشـويـق به ترك اين وابستگى است ، تا آنجا كه اگر خدا نيز از آنها مطالبه كند خشم و كينه او را به دل مى گيرند!
و بـه ايـن تـرتـيب با اين تازيانه ملامت روح خفته انسانها را بيدار مى سازد، تا زنجير اسـارت و بـردگى اموال را از گردن خويش ‍ بردارند و آنچنان شوند كه در راه دوست از همه چيز بگذرند، و همه را بر پاى او نثار كنند، در عوض ايمان و تقوا و رضا و خشنودى او را بطلبند.
آخـريـن آيـه مـورد بـحـث كـه آخـريـن آيـه سـوره محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) است تـاءكـيـد ديـگـرى اسـت بـر آنـچـه در آيـات گـذشـتـه پـيـرامـون مسائل مادى و دلبستگيهاى مردم به آن و انفاق در راه خدا آمده است .
مـى فـرمـايـد: بـدانـيد شما همان جمعيتى هستيد كه دعوت براى انفاق در راه خدا مى شويد، بـعـضـى از شـمـا ايـن فـرمـان الهـى را اطـاعـت مـى كـنـنـد در حـالى كـه بـعـضـى بـخـل مـى ورزنـد (هـا انـتـم هـؤ لاء تـدعـون لتـنـفـقـوا فـى سبيل الله فمنكم من يبخل ).
در ايـنـجـا ايـن سـؤ ال مـطـرح مـى شـود كـه در آيـات قـبـل گـفته شد خداوند اموال شما را مطالبه نمى كند چگونه در اين آيه دستور به انفاق فى سبيل الله داده شده است ؟
ولى دنـبـاله خـود آيـه در حـقـيـقـت به اين سؤ ال از دو راه پاسخ مى دهد: نخست مى گويد: (كـسـى كـه در انـفـاق بـخـل كـنـد نـسـبـت بـه خـود بـخـل كـرده اسـت ) (و مـن يبخل فانما يبخل عن نفسه ).
چرا كه نتيجه انفاقها هم در دنيا به خود شما بازمى گردد، زيرا فاصله هاى طبقاتى كم مـى شود آرامش و امنيت در جامعه حكمفرما مى گردد، محبت و صفا و صميميت جاى كينه و عداوت را مى گيرد اين پاداش دنيوى شما است .
و هـم در آخـرت در برابر هر درهم و دينارى مواهب و نعمتهائى به شما ارزانى مى دارد كه هـرگـز بـه فـكـر بـشـرى خـطـور نـكـرده اسـت ، بـنـابـرايـن هـر قـدر بخل كنيد به خودتان بخل كرده ايد!
به تعبير ديگر مساءله انفاق در اينجا بيشتر ناظر به انفاق براى جهاد است و تعبير به فى سبيل الله نيز تناسب با همين معنى دارد، و واضح است كه هر گونه كمك به پيشرفت امر جهاد ضامن حفظ موجوديت و استقلال و شرف يك جامعه است .
پاسخ ديگر اينكه (خداوند غنى و بى نياز است و شما همه نيازمنديد) (و الله الغنى و انتم الفقراء).
او هم از انفاق شما بى نياز است ، و هم از اطاعتتان ، اين شما هستيد كه در دنيا و آخرت نياز به لطف و رحمت و پاداش او داريد.
اصولا موجودات امكانيه و ما سوى الله سر تا پا فقر و نيازند، و غنى بالذات تنها خدا اسـت ، آنـهـا حـتـى در اصل وجودشان دائما وابسته به اويند، و لحظه به لحظه از منبع لا يزال فيض وجود او مدد مى گيرند كه اگر يك لحظه از آنها قطع فيض كند هستى همه بر باد مى رود (و فرو ريزند قالبها)!
آخـريـن جمله هشدارى است به همه مسلمانان كه قدر اين نعمت بزرگ و موهبت عظيم را بدانيد كـه خـداوند شما را پاسدار آئين پاكش قرار داد تا حاميان دين و ياوران پيامبر او باشيد، اگر به اين نعمت بزرگ ارج ننهيد (و اگر رويگردان شويد اين ماءموريت را به گروه ديـگـرى مـى سـپـارد گـروهـى كـه هـمـانـنـد شـمـا نـخـواهـنـد بـود)! (و ان تـتـولوا يستبدل قوما غيركم ثم لا يكونوا امثالكم ).
آرى ايـن بـار هـرگـز بـر زمـيـن نـمـى ماند، اگر شما به اهميت موقفتان پى نبريد، و اين رسالت عظيم را ناديده بگيريد، خداوند قوم ديگرى را برمى انگيزد و اين رسالت عظيم را بـر دوش آنـهـا مـى افـكـنـد، قـومـى كـه در ايـثـار و فـداكـارى و بذل جان و مال و انفاق فى سبيل الله به مراتب از شما برتر و بالاتر باشند!
ايـن تهديد بزرگى است كه نظير آن در آيه 54 سوره مائده نيز آمده است : يا ايها الذين آمـنـوا مـن يـرتـد منكم عن دينه فسوف ياتى الله بقوم يحبهم و يحبونه اذلة على المؤ منين اعزة على الكافرين يجاهدون فى سبيل الله و لا يخافون لومة لائم :
(اى كـسـانـى كـه ايـمـان آورده ايد! هر كس از شما از آئين خود بازگردد (به خدا زيانى نـمـى رسـانـد) خـداونـد در آيـنده جمعيتى را مى آورد كه آنها را دوست دارد و آنها نيز خدا را دوست دارند، در برابر مؤ منان متواضع ، و در برابر كافران نيرومند و شكست ناپذير، مردانى كه در راه خدا جهاد مى كنند و هرگز از سرزنش ‍ سرزنش كنندگان هراسى به خود راه نمى دهند) (مائده - 53).
جـالب تـوجـه ايـن كـه اكـثـر مـفـسـران در ذيـل آيـه مـورد بـحـث نـقـل كـرده انـد كـه بـعـد از نـزول ايـن آيـه جـمـعـى از اصـحـاب رسـول خـدا (صـلى اللّه عـليـه و آله و سـلّم ) عرض كردند: من هؤ لاء الذين ذكر الله فى كتابه : (اين گروهى كه خداوند در اين آيه به آنها اشاره كرده كيانند)؟!
در اين هنگام سلمان نزديك پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) نشسته بود، پيامبر دست بـر پاى سلمان (و طبق روايتى بر شانه سلمان ) زد و فرمود: هذا و قومه ، و الذى نفسى بـيـده لو كـان الايـمـان مـنـوطـا بـالثـريـا لتـنـاوله رجـال مـن فارس : (منظور اين مرد و قوم او است ، سوگند به آن كس كه جانم به دست او است اگر ايمان به ثريا بسته باشد گروهى از مردان فارس آنرا به چنگ مى آورند)!
ايـن حديث و مشابه آن را محدثان معروف اهل سنت مانند محدث معروف بيهقى و ترمذى در كتب مـعـروف خـود آورده انـد، و مـفـسـران مـعـروف شـيـعـه و اهل سنت بر آن اتفاق دارند، مانند: نويسنده تفسير قرطبى ، روح البيان ، و مجمع البيان و فخر رازى و مراغى و ابوالفتوح رازى و مانند آنها.
در تفسير (درالمنثور) در ذيل همين آيه نيز چندين حديث در همين زمينه آورده است .
حـديـث ديـگـرى از امـام صـادق (عـليـه السـلام ) نـقـل شـده كـه مكمل حديث فوق است فرمود: و الله ابدل بهم خيرا منهم ، الموالى : (به خدا سوگند كه خـداونـد بـه ايـن وعـده خـود وفـا كـرده و گروهى را از غير عرب بهتر از آنها جانشين آنها فرمود).
اگـر بـا دقـت و خـالى از هـر گونه تعصب به تاريخ اسلام و علوم اسلامى بنگريم ، و سهم عجم ، و مخصوصا ايرانيان را در ميدانهاى جهاد و مبارزه با دشمنان از يكسو، و تنقيح و تـدويـن عـلوم اسـلامى را از سوى ديگر بنگريم به واقعيت اين حديث پى خواهيم برد و شرح اين سخن بسيار است .
خـداونـدا! مـا را در مـسـيـر جـهـاد و ايثار و فداكارى در طريق آئين پاكت استوار و ثابت قدم بدار.
بارالها! اين افتخار بزرگى را كه به ما مرحمت فرمودى كه داعيان آئين پاك تو باشيم هرگز از ما سلب مكن .
پروردگارا! در اين هنگام كه طوفانهاى شديد از شرق و غرب براى محو آثار آئين پاكت درگـرفته ، به ما قدرت بيشتر، ايمان محكمتر، ايثار فزونتر و اخلاص فراوانتر مرحمت فرما!
آمين يا رب العالمين

fehrest page

back page