تفسير نمونه جلد ۱۷

جمعي از فضلا

- ۹ -


بنابر اين در سال پنجم هجرت كه غزوه (احزاب ) رخ داد، تنها طايفه (بنى قريظه ) در مدينه باقى مانده بودند، و همانگونه كه در تفسير آيات هفده گانه جنگ احزاب گفتيم آنها در اين ميدان پيمان خود را شكستند، به مشركان عرب پيوستند و به روى مسلمانان شمشير كشيدند.
پس از پايان غزوه احزاب و عقب نشينى رسواى قريش و غطفان و ساير قبائل عرب از مدينه ، طبق روايات اسلامى پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) به منزل بازگشت و لباس جنگ از تن در آورد و به شستشوى خويشتن مشغول شد، در اين هنگام جبرئيل به فرمان خدا بر او وارد شد، و گفت : چرا سلاح بر زمين گذاردى ؟ فرشتگان آماده پيكارند، هم اكنون بايد به سوى (بنى قريظه ) حركت كنى ، و كار آنها يكسره شود.
به راستى هيچ فرصتى براى رسيدن به حساب بنى قريظه بهتر از اين فرصت نبود، مسلمانان گرم پيروزى ، و بنى قريظه ، گرفتار وحشت شديد شكست ، و دوستان آنها از طوائف عرب خسته و كوفته و با روحيه اى بسيار ضعيف در حال هزيمت به شهر و ديار خود بودند و كسى نبود كه از آنها حمايت كند.
به هر حال منادى از طرف پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) صدا زد كه پيش از خواندن نماز عصر به سوى بنى قريظه حركت كنيد، مسلمانان به سرعت آماده جنگ شدند و تازه آفتاب غروب كرده بود كه قلعه هاى محكم بنى قريظه را در حلقه
محاصره خود در آوردند.
بيست و پنج روز اين محاصره به طول انجاميد و بعدا چنانكه در نكته ها خواهد آمد، همگى تسليم شدند، گروهى به قتل رسيدند و پيروزى بزرگ ديگرى بر پيروزى مسلمانان افزوده شده و سرزمين مدينه براى هميشه از لوث وجود اين اقوام منافق و دشمنان سرسخت لجوج پاك گرديد.
آيات مورد بحث اشاره فشرده و دقيقى به اين ماجرا است و همانگونه كه گفتيم اين آيات ، بعد از حصول پيروزى نازل شد، و خاطره اين ماجرا را به صورت يك نعمت و موهبت بزرگ الهى شرح داد.
نخست مى فرمايد: (خداوند گروهى از اهل كتاب را كه از مشركان عرب حمايت كردند از قلعه هاى محكمشان پائين كشيد) (و انزل الذين ظاهر و هم من اهل الكتاب من صياصيهم ).
(صياصى ) جمع (صيصيه ) به معنى قلعه هاى محكم است سپس به هر وسيله دفاعى نيز اطلاق شده است ، مانند شاخ گاو و شاخكى كه در پاى خروس است .
اينجا روشن مى شود كه يهود قلعه هاى خود را در كنار مدينه در نقطه مرتفعى ساخته بودند و بر فراز برجهاى آنها به دفاع از خويشتن مشغول مى شدند. (تعبير به انزل (پائين آورد) نيز ناظر به همين معنى است ).
سپس مى افزايد: (خداوند در دلهاى آنها ترس و رعب افكند) (و قذف فى قلوبهم الرعب ).
و سرانجام كارشان به جائى رسيد كه (گروهى را به قتل مى رسانديد و گروهى را اسير مى كرديد) (فريقا تقتلون و تاسرون فريقا).
و (زمينها و خانه ها و اموال آنها را در اختيار شما گذارد) (و اورثكم
ارضهم و ديارهم ).
اين چند جمله فشرده اى از تمام نتائج غزوه (بنى قريظه ) است كه گروهى از اين خيانتكاران به دست مسلمانان كشته شدند، و گروهى به اسارت در آمدند و غنائم فراوانى از جمله زمينها و خانه و اموالشان به مسلمانان رسيد.
تعبير به (ارث ) از اين غنائم به خاطر آنست كه مسلمانان زحمت چندانى براى آن نكشيدند، و به آسانى آنهمه غنيمت كه نتيجه ساليان دراز ظلم و بيدادگرى يهود و استثمار آنها در مدينه بود به دست مسلمين افتاد.
و در پايان آيه مى فرمايد: (همچنين زمينى در اختيار شما قرار داد كه هرگز در آن گام ننهاده بوديد) (و ارضا لم تطؤ ها).
(و خداوند بر هر چيزى قادر و توانا است ) (و كان الله على كل شى ء قديرا).
در اينكه منظور از (ارضا لم تطؤ ها) كدام سرزمين است ؟ در ميان مفسران گفتگو است :
بعضى آن را اشاره به سرزمين (خيبر) دانسته اند كه بعدا به دست مسلمانان فتح شد.
بعضى اشاره به سرزمين مكه .
بعضى آن را سرزمين روم و ايران مى دانند.
و بعضى آن را اشاره به تمام سرزمينهائى مى دانند
كه از آن روز به بعد تا روز قيامت در قلمرو مسلمين قرار گرفت .
ولى هيچيك از اين احتمالات با ظاهر آيه سازگار نيست ، چرا كه آيه به قرينه فعل ماضى كه در آن آمده (اورثكم ) شاهد بر اين است كه اين زمين در همين ماجراى جنگ بنى قريظه به تصرف مسلمين در آمد، بعلاوه سرزمين مكه كه يكى از تفاسير است سرزمينى نبود كه مسلمانان در آن گام ننهاده باشند در حالى
كه قرآن مى گويد: زمينى را در اختيارتان گذارد كه در آن گام ننهاده بوديد، ظاهرا اين جمله اشاره به باغات و اراضى مخصوصى است كه در اختيار (بنى قريظه ) بود و احدى حق ورود به آن را نداشت ، چرا كه يهود در حفظ و انحصار اموال خود سخت مى كوشيدند.
و اگر از ماضى بودن اين فتح و پيروزى صرف نظر كنيم ، تناسب بيشترى با سرزمين (خيبر) دارد كه به فاصله نه چندان زيادى از طايفه يهود گرفته شد و در اختيار مسلمين قرار گرفت (جنگ خيبر در سال هفتم هجرت واقع شد).
نكته ها:
1 - ريشه اصلى غزوه (بنى قريظه )
قرآن مجيد گواه بر اين است كه عامل اصلى اين جنگ همان پشتيبانى يهود بنى قريظه از مشركان عرب در جنگ احزاب بود (زيرا مى فرمايد: الذين ظاهروهم ... كسانى كه از آنها پشتيبانى كردند...).
علاوه بر اين اصولا يهود در مدينه ستون پنجمى براى دشمنان اسلام محسوب مى شدند، در تبليغات ضد اسلامى كوشا بودند، و هر فرصت مناسبى را كه براى ضربه زدن به مسلمين پيش مى آمد غنيمت مى شمردند.
همانگونه كه گفتيم از طوائف سه گانه يهود (بنى قينقاع و بنى نضير و بنى قريظه ) تنها گروه سوم به هنگام جنگ احزاب باقى مانده بودند، و گروه اول و دوم به ترتيب در سالهاى دو و چهار هجرى بر اثر پيمانشكنى ، محكوم و از مدينه رانده شدند، و مى بايست اين گروه سوم كه از همه آشكارتر به پيمانشكنى و پيوستن به دشمنان اسلام دست زدند به كيفر اعمال ناجوانمردانه خود برسند و كيفر جنايات خود را بينند.
2 - ماجراى غزوه بنى قريظه
گفتيم پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) بلافاصله بعد از پايان جنگ احزاب ، مامور شد حساب يهود بنى قريظه را روشن سازد، مى نويسند: آنچنان مسلمانان براى حضور در منطقه دژهاى بنى قريظه عجله كردند كه حتى بعضى از نماز عصرشان غافل شدند و بناچار آن را بعدا قضا كردند، پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) دستور محاصره دژهاى آنها را صادر كرد، بيست و پنج روز محاصره به طول كشيد، خداوند رعب و وحشت شديدى - همانگونه كه قرآن مى گويد - به دلهاى آنها افكند.
(كعب بن اسد) كه از سران يهود بود، گفت : من يقين دارم كه محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) ما را رها نخواهد كرد، تا با ما پيكار كند، من به شما يكى از سه پيشنهاد را مى كنم هر كدام را خواستيد برگزينيد:
پيشنهاد اولم اين است كه دست در دست اين مرد بگذاريم و به او ايمان بياوريم و پيروى كنيم ، زيرا براى شما ثابت شده است كه او پيامبر خدا است ، و نشانه هاى او را در كتب خود مى يابيد در اين صورت جان و مال و فرزندان و زنان شما محفوظ خواهد بود.
گفتند: ما هرگز دست از حكم تورات بر نخواهيم داشت و چيزى به جاى آن نخواهيم پذيرفت .
گفت : اكنون كه اين پيشنهاد را نپذيرفتيد بيائيد و كودكان و زنان خود را با دست خود به قتل برسانيد تا فكر ما از ناحيه آنها راحت شود! سپس شمشير بر كشيد و با محمد و يارانش بجنگيم ، تا ببينيم خدا چه مى خواهد؟ اگر كشته شديم از ناحيه زن و فرزند نگرانى نداريم ، و اگر پيروز شويم زن و فرزند بسيار است !
گفتند ما اين بيچارهها را با دست خود بقتل برسانيم ؟! بعد از اينها زندگى
براى ما ارزش ندارد.
(كعب بن اسد) گفت حال كه اين را هم نپذيرفتيد امشب شب شنبه است محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) و يارانش گمان مى كنند امشب حمله اى نخواهيم كرد بيائيم و آنها را غافلگير كنيم ، شايد پيروز شويم .
گفتند اين كار را هم نخواهيم كرد ما هرگز احترام شنبه را ضايع نمى كنيم .
(كعب ) گفت هيچ يك از شما از آن روزى كه از مادر متولد شده حتى يك شب آدم عاقلى نبوده است !
بعد از اين ماجرا آنها از پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) تقاضا كردند (ابو لبابه ) را نزد آنان فرستد تا با او مشورت كنند.
هنگامى كه (ابو لبابه ) نزد آنان آمد زنان و بچه هاى يهود در مقابل او به گريه افتادند، او تحت تاثير قرار گرفت ، مردان گفتند: صلاح مى دانى ما تسليم حكم محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) شويم ؟ ابو لبابه گفت آرى ولى در همين حال اشاره به گلوى خود كرد، يعنى همه شما را خواهد كشت !
(ابو لبابه ) مى گويد همين كه از آنجا حركت كردم به خيانت خود متوجه شدم به سوى پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) نيامد مستقيما به مسجد رفت و خود را به يكى از ستونهاى مسجد بست و گفت از جاى خود حركت نمى كنم تا خداوند توبه مرا بپذيرد.
سرانجام خداوند گناه او را بخاطر صداقتش بخشيد و آيه (و آخرون اعترفوا بذنوبهم ...) در اين باره نازل شد (سوره توبه آيه 102).
سرانجام يهود بنى قريظه ناچار بدون قيد و شرط تسليم شدند پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) فرمود آيا راضى هستيد هر چه سعد بن معاذ در باره شما حكم كند اجرا نمايم ؟ (آنها راضى شدند).
(سعد بن معاذ) گفت : اكنون موقعى رسيده كه سعد بدون در نظر گرفتن ملامت ملامت كنندگان حكم خدا را بيان كند.
سعد هنگامى كه از يهود مجددا اقرار گرفت كه هر چه او حكم كند خواهند پذيرفت چشم خود را بر هم نهاد و رو به سوى آن طرف كه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) ايستاده بود كرد عرض كرد شما هم حكم مرا مى پذيريد؟ فرمود: آرى ، گفت : من مى گويم آنها كه آماده جنگ با مسلمانان بودند (مردان بنى قريظه ) بايد كشته شوند، و فرزندان و زنانشان اسير و اموالشان تقسيم گردد، اما گروهى از آنان اسلام را پذيرفتند و نجات يافتند.
3 - پيامدهاى غزوه بنى قريظه
پيروزى بر اين گروه ستمگر و لجوج نتائج پر بارى براى مسلمانان داشت از جمله :
الف - پاك شدن جبهه داخلى مدينه و آسوده شدن خاطر مسلمانان از جاسوسهاى يهود.
ب - فرو ريختن پايگاه مشركان عرب در مدينه و قطع اميد آنان از شورشى از درون .
ج - تقويت بنيه مالى مسلمين بوسيله غنائم اين جنگ .
د - هموار شدن راه پيروزيهاى آينده ، مخصوصا فتح خيبر!
ه - تثبيت موقعيت حكومت اسلامى در نظر دوست و دشمن در داخل و خارج مدينه .
4 - تعبيرات پر معنى آيات
از جمله تعبيراتى كه در آيات فوق به چشم مى خورد اين است كه در مورد كشته شدگان اين جنگ مى گويد (فريقا تقتلون ) يعنى (فريقا) را مقدم بر (تقتلون ) مى دارد در حالى كه در مورد اسيران (فريقا) را از فعل آن يعنى (تاسرون ) مؤ خر داشته است ، بعضى از مفسران در تفسير آن گفته اند اين به خاطر آن است كه در مساله كشته شدگان ، تكيه بيشتر روى اشخاص است چرا كه سران بزرگ آنها در اين گروه بودند، ولى در مورد اسارت ، افراد سرشناسى نبودند كه روى آنها تكيه كند، بعلاوه اين تقديم و تاخير، سبب شده كه قتل و اسر (كشتن و اسارت ) كه دو عامل پيروزى بر دشمن است در كنار هم قرار گيرند و تناسب در ميان آنها رعايت شود.
و نيز در نخستين آيه مورد بحث ، پائين آوردن يهود را از قلعه هايشان ، قبل از جمله (قذف فى قلوبهم الرعب ) (خداوند در دلهاى آنها رعب وحشت افكند) ذكر كرده است ، در حالى كه ترتيب طبيعى بر خلاف اين است ، يعنى نخست ايجاد رعب مى شود سپس ‍ پائين آمدن از آن قلعه هاى محكم ، اين به خاطر آنست كه آنچه به حال مسلمانان مهم و شادى بخش بوده و هدف اصلى را تشكيل داده است ، در هم شكستن قلعه هاى بسيار مستحكم آنها بوده است .
تعبير به (اورثكم ارضهم و ديارهم ) نيز بيانگر اين حقيقت است كه شما بى آنكه زحمت چندانى براى اين جنگ متحمل شويد خداوند زمينها و خانه ها و اموال آنان را در اختيارتان قرار داد.
و بالاخره تكيه بر قدرت خداوند در آخرين آيه (و كان الله على كل شى ء قديرا) اشاره به اين است كه او يك روز وسيله باد و طوفان و لشكر نامرئى ، احزاب را شكست داد و روز ديگر با لشكر رعب و وحشت ، حاميان آنها يعنى يهود بنى قريظه را در هم شكست .
آيه و ترجمه


يا اءيها النبى قل لا زوجك ان كنتن تردن الحيوة الدنيا و زينتها فتعالين اءمتعكن و اءسرحكن سراحا جميلا (28)
و ان كنتن تردن الله و رسوله و الدار الاخرة فان الله اءعد للمحسنت منكن اءجرا عظيما (29)
ينساء النبى من ياءت منكن بفاحشة مبينة يضاعف لها العذاب ضعفين و كان ذلك على الله يسيرا (30)
و من يقنت منكن لله و رسوله و تعمل صالحا نؤ تها اءجرها مرتين و اءعتدنا لها رزقا كريما (31)


ترجمه :

28 - اى پيامبر! به همسرانت بگو: اگر شما زندگى دنيا و زرق و برق آن را مى خواهيد بيائيد هديه اى به شما دهم و شما را به طرز نيكوئى رها سازم !
29 - و اگر شما خدا و پيامبرش و سراى آخرت را طالب هستيد خداوند براى نيكوكاران شما پاداش عظيم آماده ساخته است .
30 - اى همسران پيامبر! هر كدام از شما گناه آشكار و فاحشى مرتكب شود عذاب او دو چندان خواهد بود، و اين براى خدا آسان است .
31 - و هر كس از شما براى خدا و پيامبرش خضوع كند، و عمل صالح انجام دهد، پاداش او را دو چندان خواهيم ساخت ، و روزى پر ارزشى براى او فراهم ساخته ايم .
شان نزول :
مفسران شان نزولهاى متعددى براى آيات فوق ذكر كرده اند كه از نظر نتيجه چندان تفاوتى با هم ندارند.
از اين شان نزولها استفاده مى شود كه همسران پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) بعد از پاره اى از غزوات كه غنائم سرشارى در اختيار مسلمين قرار گرفت تقاضاهاى مختلفى از پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) در مورد افزايش نفقه يا لوازم گوناگون زندگى داشتند، طبق نقل بعضى از تفاسير، (ام سلمه ) از (پيامبر) (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) كنيز خدمتگزارى تقاضا كرد و (ميمونه ) حله اى خواست ، و (زينب ) بنت جحش پارچه مخصوص يمنى و (حفصه ) جامه مصرى ، (جويريه ) لباس ‍ مخصوص خواست ، و (سوده ) گليم خيبرى ! خلاصه هر كدام درخواستى نمودند.
پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) كه مى دانست تسليم شدن در برابر اينگونه درخواستها كه معمولا پايانى ندارد چه عواقبى براى (بيت نبوت ) در بر خواهد داشت ، از انجام اين خواسته ها سر باز زد و يك ماه تمام از آنها كناره گيرى نمود، تا اينكه آيات فوق نازل شد و با لحن قاطع و در عين حال تواءم با راءفت و رحمت به آنها هشدار داد كه اگر زندگى پر زرق و برق دنيا مى خواهيد مى توانيد از پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) جدا شويد و به هر كجا مى خواهيد برويد، و اگر به خدا و رسول خدا و روز جزا دل بسته ايد و به زندگى ساده و افتخار آميز خانه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) قانع هستيد بمانيد و از پاداشهاى (صلى الله عليه و آله ) بزرگ پروردگار برخوردار شويد.
به اين ترتيب پاسخ محكم و قاطعى به همسران پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) كه دامنه توقع را گسترده بودند داد و آنها را ميان (ماندن ) و (جدا شدن ) از او مخير ساخت !.
تفسير:
يا سعادت جاودان يا زرق و برق دنيا!
فراموش نكرده ايد كه در آيات نخست اين سوره خداوند تاج افتخارى بر سر زنان پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) زده و آنها را به عنوان (ام المؤ منين ) (مادر مؤ منان ) معرفى نموده ، بديهى است هميشه مقامات حساس و افتخار آفرين ، وظائف سنگينى نيز همراه دارد، چگونه زنان پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) مى توانند ام المؤ منين باشند ولى فكر و قلبشان در گرو زرق و برق دنيا باشد؟ و چنين پندارند كه اگر غنائمى نصيب مسلمانان شده است همچون همسران پادشاهان بهترين قسمتهاى غنائم را به خود اختصاص ‍ دهند، و چيزى كه با جانبازى و خونهاى پاك شهيدان به دست آمده تحويل آنان گردد، در حالى كه در گوشه و كنار افرادى ، در نهايت عسرت زندگى مى كنند.
از اين گذشته نه تنها پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) به مقتضاى آيات پيشين (اسوه ) مردم است كه خانواده او نيز بايد اسوه خانواده ها، و زنانش مقتداى زنان با ايمان تا دامنه قيامت گردد.
پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) پادشاه نيست كه حرمسرائى داشته باشد پر زرق و برق ، و زنانش غرق جواهرات گرانقيمت و وسائل تجملاتى باشند.
شايد هنوز گروهى از مسلمانان مكه كه به عنوان مهاجر به مدينه آمده بودند بر صفه (همان سكوى مخصوصى كه در كنار مسجد پيغمبر قرار داشت ) شب را تا به صبح مى گذراندند، و خانه و كاشانه اى در آن شهر نداشتند، در چنين
شرائطى هرگز پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) اجازه نخواهد داد زنانش چنين توقعاتى داشته باشند.
از پاره اى از روايات استفاده مى شود كه حتى بعضى از آنان خشونت سخن را با پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) به آن حد رساندند كه گفتند: لعلك تظن ان طلقتنا لا نجد زوجا من قومنا غيرك : (تو گمان مى كنى كه اگر ما را طلاق دهى همسرى غير از تو در ميان قوم و قبيله خود نخواهيم يافت )؟!.
اينجا است كه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) به فرمان خدا مامور مى شود با قاطعيت تمام با اين مساله برخورد كند و براى هميشه وضع خود را با آنها روشن سازد.
به هر حال نخستين آيه از آيات فوق پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) را مخاطب ساخته مى گويد:
(اى پيامبر به همسرانت بگو: اگر شما زندگى دنيا را مى خواهيد، و طالب زينت آن هستيد، بيائيد هديه اى به شما دهم ، و شما را به طرز نيكوئى رها كنم ، بى آنكه خصومت و مشاجره اى در كار باشد) (يا ايها النبى قل لازواجك ان كنتن تردن الحياة الدنيا و زينتها فتعالين امتعكن و اسرحكن سراحا جميلا).
(امتعكن ) از ماده (متعه ) است ، و چنانكه در آيه 236 سوره بقره گفته ايم منظور از آن هديه اى است كه با شؤ ون زن متناسب باشد
در اينجا منظور اين است كه مقدار مناسبى بر مهر بيفزايد و يا اگر مهريه اى تعيين نشده هديه شايسته اى به آنها بدهد به طورى كه راضى و خشنود گردند، و جدائى آنها در محيط دوستانه انجام پذيرد.
(سراح ) در اصل از ماده (سرح ) (بر وزن شرح ) به معنى گياه و درختى است كه برگ و ميوه دارد، و سرحت الابل يعنى شتر را رها كردم تا از گياهان
و برگ درختان بهره گيرند، سپس به معنى وسيعتر، به معنى هر گونه رها كردن هر چيز و هر شخص اطلاق شده ، و گاه به عنوان كنايه از طلاق دادن نيز مى آيد (تسريح الشعر) به شانه زدن مو گفته مى شود كه در آن نيز معنى رهائى افتاده است .
به هر حال منظور از (سراح جميل ) در آيه مورد بحث رها كردن زنان تواءم با نيكى و خوبى و بدون نزاع و قهر است .
در اينجا مفسران و فقهاى اسلامى بحث مشروحى دارند كه آيا منظور از اين سخن در آيه فوق اين است كه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) زنان خود را مخير ميان ماندن و جدا شدن كرد و اگر آنها جدائى را انتخاب مى كردند، خود طلاق محسوب مى شد و نيازى به اجراى صيغه طلاق نداشت ؟ يا اينكه منظور اين بوده كه آنها يكى از دو راه را انتخاب كنند، اگر جدائى را انتخاب مى كردند پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) اقدام به اجراى صيغه طلاق مى فرمود، و گرنه به حال خود باقى مى ماندند.
البته آيه فوق دلالتى بر هيچيك از اين دو امر ندارد، و اينكه بعضى تصور كرده اند آيه گواه بر تخيير زنان پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) است و اين حكم را از مختصات پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) شمرده اند زيرا در حق ساير مردم جارى نمى شود، درست به نظر نمى رسد.
بلكه جمع ميان آيه فوق و آيات طلاق ، ايجاب مى كند كه منظور جدا شدن از طريق طلاق است .
به هر حال اين مساله در ميان فقهاى شيعه و اهل سنت مورد گفتگو است هر چند قول دوم يعنى جدا شدن از طريق طلاق نزديكتر به ظواهر آيات مى باشد بعلاوه تعبير (اسرحكن ) (من شما را رها سازم ) ظهور در اين دارد كه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) اقدام به جدا ساختن آنها مى فرمود، به خصوص اينكه ماده (تسريح ) به معنى طلاق در جاى ديگر از قرآن مجيد به كار رفته است (سوره بقره آيه 229).
در آيه بعد مى افزايد: اما اگر شما خدا و پيامبرش را مى خواهيد و سراى آخرت را، و به زندگى ساده از نظر مادى و احيانا محروميتها قانع هستيد، خداوند براى نيكوكاران شما پاداش عظيم آماده ساخته است (و ان كنتن تردن الله و رسوله و الدار الاخرة فان الله اعد للمحسنات منكن اجرا عظيما).
در حقيقت در اين چند جمله ، تمام پايه هاى ايمان و برنامه هاى مؤ من ، جمع است ، از يكسو ايمان و اعتقاد به خدا و پيامبر و روز قيامت و طالب اين اصول بودن و از سوى ديگر در برنامه هاى عملى نيز در صف نيكوكاران و محسنين و محسنات قرار گرفتن ، بنابر اين تنها اظهار عشق و علاقه به خدا و سراى ديگر و پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) كافى نيست ، برنامه هاى عملى نيز بايد هماهنگ با آن باشد.
و به اين ترتيب خداوند تكليف همسران پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) را كه بايد الگو و اسوه زنان با ايمان باشند براى هميشه روشن ساخت ، داشتن زهد و پارسائى و بى اعتنائى به زرق و برق و تجملات دنيا، و توجه خاص به ايمان و عمل صالح و معنويت ، اگر چنين هستند بمانند و مشمول افتخار بزرگ همسرى رسول خدا باشند، و گرنه راه خود را در پيش گيرند و از او جدا شوند! گر چه مخاطب در اين سخنان همسران پيامبرند، ولى محتواى آيات و نتيجه آن ، همگان را شامل مى شود، مخصوصا كسانى كه در مقام رهبرى خلق و پيشوائى و تاسى مردم قرار گرفته اند، آنها هميشه بر سر دو راهى قرار دارند، يا استفاده از موقعيت ظاهرى خويش ‍ براى رسيدن به زندگى مرفه مادى و يا تن در دادن به محروميتها براى نيل به رضاى خدا و هدايت خلق
سپس در آيه بعد به بيان موقعيت زنان پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) در برابر كارهاى نيك و بد، و همچنين مقام ممتاز و مسئوليت سنگين آنها، با عباراتى روشن پرداخته مى گويد: اى زنان پيامبر! هر كدام از شما گناه آشكار و معصيت فاحشى انجام
دهد عذاب او دو چندان خواهد بود، و اين براى خدا آسان است ! (يا نساء النبى من يات منكن بفاحشة مبينة يضاعف لها العذاب ضعفين و كان ذلك على الله يسيرا).
شما در خانه وحى و مركز نبوت زندگى مى كنيد، آگاهى شما در زمينه مسائل اسلامى با توجه به تماس دائم با پيامبر خدا از توده مردم بيشتر است ، به علاوه ديگران به شما نگاه مى كنند و اعمالتان سرمشقى است براى آنها، بنابر اين گناهتان در پيشگاه خدا عظيمتر است چرا كه هم ثواب و هم عذاب بر طبق معرفت و ميزان آگاهى ، و همچنين تاثير آن در محيط داده مى شود، شما هم سهم بيشترى از آگاهى داريد و هم موقعيت حساسترى از نظر تاثير گذاردن روى جامعه .
از همه اينها گذشته اعمال خلاف شما از يك سو پيامبر را آزرده خاطر مى سازد و از سوى ديگر به حيثيت او لطمه مى زند، و اين خود گناه ديگرى محسوب مى شود و مستوجب عذاب ديگرى است .
منظور از فاحشه مبينه گناهان آشكار است و مى دانيم مفاسد گناهانى كه از افراد با شخصيت سر مى زند بيشتر در زمانى خواهد بود كه آشكارا باشد.
در مورد ضعف و مضاعف سخنى داريم كه در بحث نكات خواهد آمد.
اما اينكه مى فرمايد اين كار بر خدا آسان است اشاره به اين است كه هرگز گمان نكنيد كه مجازات كردن شما براى خداوند مشكلى دارد، و ارتباطتان با پيامبر اسلام مانع از آن خواهد بود، آنگونه كه در ميان مردم معمول است كه گناهان دوستان و نزديكان خود را ناديده يا كم اهميت مى گيرند، نه چنين نيست اين حكم با قاطعيت در مورد شما اجرا خواهد شد.
اما در نقطه مقابل نيز و هر كس از شما در برابر خدا و پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم )
خضوع و اطاعت كند و عمل صالحى بجا آورد پاداش او را دو چندان خواهيم داد، و روزى پر ارزشى را براى او فراهم ساخته ايم (و من يقنت منكن لله و رسوله و تعمل صالحا نؤ تها اجرها مرتين و اعتدنا لها رزقا كريما).
يقنت از ماده قنوت به معنى اطاعت تواءم با خضوع و ادب است و قرآن با اين تعبير به آنها گوشزد مى كند كه هم مطيع فرمان خدا و پيامبر باشند و هم شرط ادب را كاملا رعايت كنند.
در اينجا باز به اين نكته بر خورد مى كنيم كه تنها ادعاى ايمان و اطاعت كافى نيست بلكه بايد به مقتضاى و تعمل صالحا آثار آن در عمل نيز هويدا گردد.
رزق كريم معنى گسترده اى دارد كه تمام مواهب معنوى و مادى را در بر مى گيرد، و تفسير آن به بهشت به خاطر آن است كه بهشت كانون همه اين مواهب است .
نكته :
چرا گناه و ثواب افراد با شخصيت ، مضاعف است ؟
گفتيم گر چه آيات فوق پيرامون همسران پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) سخن مى گويد كه اگر اطاعت خدا كنند پاداشى مضاعف دارند، و اگر گناه آشكارى مرتكب شوند كيفر مضاعف خواهند داشت ، ولى از آنجا كه ملاك و معيار اصلى همان داشتن مقام و شخصيت و موقعيت اجتماعى است ، اين حكم در باره افراد ديگر كه موقعيتى در جامعه دارند نيز صادق است .
اين گونه افراد تنها متعلق به خويشتن نيستند بلكه وجود آنها داراى دو بعد است ، بعدى تعلق به خودشان دارد، و بعدى تعلق به جامعه ، و برنامه زندگى آنها مى تواند جمعى را هدايت يا عده اى را گمراه كند، بنابر اين اعمال
آنها دو اثر دارد، يك اثر فردى و ديگر اثر اجتماعى ، و از اين لحاظ هر يك داراى پاداش و كيفرى است .
لذا در حديثى از امام صادق (عليه السلام ) مى خوانيم كه فرمود: يغفر للجاهل سبعون ذنبا قبل ان يغفر للعالم ذنب واحد! هفتاد گناه جاهل بخشوده مى شود پيش از آنكه يك گناه از عالم بخشوده شود!.
از اين گذشته همواره رابطه نزديكى ميان سطح علم و معرفت با پاداش و كيفر است ، همانگونه كه در بعضى از احاديث اسلامى مى خوانيم : ان الثواب على قدر العقل : پاداش به اندازه عقل و آگاهى انسان است .
و در حديث ديگرى از امام باقر (عليه السلام ) آمده است انما يداق الله العباد فى الحساب يوم القيامة على قدر ما آتاهم من العقول فى الدنيا: خداوند در روز قيامت در حساب بندگان به اندازه عقلى كه به آنها در دنيا داده دقت و سختگيرى مى كند.
حتى در روايتى از امام صادق (عليه السلام ) آمده است كه : توبه عالم در بعضى از مراحل پذيرفته نخواهد شد، سپس به اين آيه شريفه استناد، فرمود، انما التوبة على الله للذين يعملون السوء بجهالة : توبه تنها براى كسانى است كه از روى جهل و نادانى كار بدى انجام مى دهند (سوره نساء آيه 17).
و از اينجا روشن مى شود كه ممكن است مفهوم مضاعف يا مرتين در اينجا افزايش ثواب و عقاب باشد، گاه دو برابر و گاه بيشتر، درست همانند اعدادى كه جنبه تكثير دارد بخصوص اينكه راغب در مفردات در معنى
ضعف مى گويد: ضاعفته ضممت اليه مثله فصاعدا: آن را مضاعف ساختم يعنى همانندش و يا بيشتر و چند برابر آن افزودم (دقت كنيد)
روايتى كه در بالا درباره تفاوت گناه عالم و جاهل تا هفتاد برابر ذكر كرديم گواه ديگرى بر اين مدعا است .
اصولا سلسله مراتب اشخاص و تفاوت آن بر اثر موقعيت اجتماعى و الگو و اسوه بودن نيز ايجاب مى كند كه پاداش و كيفر الهى نيز به همين نسبت باشد.
اين بحث را با حديثى از امام سجاد على بن الحسين (عليهم السلام ) پايان مى دهيم : كسى به امام عرض كرد: انكم اهلبيت مغفور لكم : شما خانوادهاى هستيد كه خداوند شما را مشمول آمرزش خود قرار داده .
امام در غضب شد و فرمود: نحن احرى ان يجرى فينا ما اجرى الله فى ازواج النبى (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) من ان نكون كما تقول ، انا نرى لمحسننا ضعفين من الاجر و لمسيئنا ضعفين من العذاب ، ثم قرء الايتين : ما سزاوارتريم كه آنچه را خدا درباره همسران پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) جارى كرده در مورد ما جارى شود، نه چنانكه تو مى گوئى ، ما براى نيكوكارانمان دو پاداش ، و براى بدكارانمان دو كيفر و عذاب قائل هستيم ، سپس دو آيه فوق را به عنوان شاهد تلاوت فرمود.
آيه و ترجمه


يانساء النبى لستن كاءحد من النساء إ ن اتقيتن فلا تخضعن بالقول فيطمع الذى فى قلبه مرض و قلن قولا معروفا (32)
و قرن فى بيوتكن و لا تبرجن تبرج الجاهلية الا ولى و اءقمن الصلوة و ءاتين الزكوة واءطعن الله و رسوله إ نما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اءهل البيت و يطهركم تطهيرا (33)
و اذكرن ما يتلى فى بيوتكن من ءايت الله و الحكمة إ ن الله كان لطيفا خبيرا (34)


ترجمه :

32 - اى همسران پيامبر! شما همچون يكى از زنان معمولى نيستيد اگر تقوى پيشه كنيد، بنابر اين به گونه اى هوس انگيز سخن نگوئيد كه بيماردلان در شما طمع كنند و سخن شايسته بگوئيد
33 - و در خانه هاى خود بمانيد و همچون جاهليت نخستين (در ميان مردم ) ظاهر نشويد،
و نماز را بر پا داريد و زكاة را ادا كنيد، و خدا و رسولش را اطاعت نمائيد خداوند فقط مى خواهد پليدى و گناه را از شما اهلبيت دور كند و كاملا شما را پاك سازد.
34 - و آنچه را در خانه هاى شما از آيات خداوند و حكمت دانش خوانده مى شود ياد كنيد، خداوند لطيف و خبير است .
تفسير:
همسران پيامبر بايد چنين باشند!
در آيات گذشته سخن از موقعيت و مسئوليت سنگين همسران پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) بود، در آيات مورد بحث اين موضوع همچنان ادامه مى يابد و طى آياتى هفت دستور مهم به همسران پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) مى دهد.
نخست در مقدمه كوتاهى مى فرمايد: اى همسران پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) شما همچون يكى از زنان عادى نيستيد اگر تقوا پيشه كنيد (يا نساء النبى لستن كاحد من النساء ان اتقيتن ).
شما به خاطر انتسابتان به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) از يك سو، و قرار گرفتنتان در كانون وحى و شنيدن آيات قرآن و تعليمات اسلام از سوى ديگر داراى موقعيت خاصى هستيد كه مى توانيد سرمشقى براى همه زنان باشيد، چه در مسير تقوا و چه در مسير گناه .
بنابر اين موقعيت خود را درك كنيد و مسئوليت سنگين خويش را به فراموشى نسپاريد و بدانيد كه اگر تقوا پيشه كنيد در پيشگاه خدا مقام بسيار ممتازى خواهيد داشت .
و به دنبال اين مقدمه كه طرف را براى پذيرش مسئوليتها آماده مى سازد و به آنها شخصيت مى دهد نخستين دستور در زمينه عفت صادر مى كند و مخصوصا به سراغ يك نكته باريك ميرود تا مسائل ديگر در اين رابطه خود بخود روشن
گردد، ميفرمايد بنابر اين به گونهاى هوسانگيز سخن نگوئيد كه بيماردلان در شما طمع كنند (فلا تخضعن بالقول فيطمع الذى فى قلبه مرض ).
بلكه به هنگام سخن گفتن ، جدى و خشك و بطور معمولى سخن بگوئيد، نه همچون زنان كم شخصيت كه سعى دارند با تعبيرات تحريك كننده كه گاه توام با ادا و اطوار مخصوصى است كه افراد شهوت ران را به فكر گناه مى افكند سخن بگوئيد.
تعبير به الذى فى قلبه مرض (كسى كه در دل او بيمارى است ) تعبير بسيار گويا و رسائى است از اين حقيقت كه غريزه جنسى در حد تعادل و مشروع عين سلامت است ، اما هنگامى كه از اين حد بگذرد نوعى بيمارى خواهد بود تا آنجا كه گاه به سر حد جنون مى رسد كه از آن تعبير به جنون جنسى مى كنند و امروز دانشمندان انواع و اقسامى از اين بيمارى روانى را كه بر اثر طغيان اين غريزه و تن در دادن به انواع آلودگيهاى جنسى و محيطهاى كثيف به وجود مى آيد در كتب خود شرح داده اند.
در پايان آيه دومين دستور را به اين گونه شرح مى دهد: شما بايد به صورت شايسته اى كه مورد رضاى خدا و پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) و توام با حق و عدالت باشد سخن بگوئيد (و قلن قولا معروفا).
در حقيقت جمله لا تخضعن بالقول اشاره به كيفيت سخن گفتن دارد و جمله قلن قولا معروفا اشاره به محتواى سخن .
البته قول معروف (گفتار نيك و شايسته ) معنى وسيعى دارد كه علاوه بر آنچه گفته شد، هر گونه گفتار باطل و بيهوده و گناه آلود و مخالف حق را نفى مى كند.
ضمنا جمله اخير مى تواند، توضيحى براى جمله نخست باشد، مبادا كسى تصور كند كه بايد برخورد زنان پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) با مردان بيگانه موذيانه يا دور از ادب
باشد، بلكه بايد بر خورد شايسته و مؤ دبانه و در عين حال بدون هيچگونه جنبه هاى تحريك آميز داشته باشد.
سپس سومين دستور را كه آن در زمينه رعايت عفت است چنين بيان مى كند: شما در خانه هاى خود بمانيد و همچون جاهليت نخستين در ميان جمعيت ظاهر نشويد و اندام و وسائل زينت خود را در معرض تماشاى ديگران قرار ندهيد (و قرن فى بيوتكن و لا تبرجن تبرج الجاهلية الاولى ).
قرن از ماده وقار به معنى سنگينى است ، و كنايه از قرار گرفتن در خانه ها است ، بعضى نيز احتمال داده اند كه از ماده قرار بوده باشد كه از نظر نتيجه تفاوت چندانى با معنى اول نخواهد داشت .
تبرج به معنى آشكار شدن در برابر مردم است ، و از ماده برج گرفته شده كه در برابر ديدگان همه ظاهر است .
اما اينكه منظور از جاهليت اولى چيست ؟ ظاهرا همان جاهليتى است كه مقارن عصر پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) بوده ، و به طورى كه در تواريخ آمده در آن موقع زنان حجاب درستى نداشتند، و دنباله روسريهاى خود را به پشت سر مى انداختند به طورى كه گلو و قسمتى از سينه و گردنبند و گوشواره هاى آنها نمايان بود، و به اين ترتيب قرآن همسران پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) را از اين گونه اعمال باز مى دارد.
بدون شك اين يك حكم عام است ، و تكيه آيات بر زنان پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) به عنوان تاكيد بيشتر است ، درست مثل اينكه به شخص دانشمندى بگوئيم تو كه دانشمندى دروغ مگو، مفهومش اين نيست كه دروغ گفتن براى ديگران مجاز است ، بلكه
منظور اين است كه يك مرد عالم بايد به صورت مؤ كدتر و جديترى از اين كار پرهيز كند.
به هر حال اين تعبير نشان مى دهد كه جاهليت ديگرى همچون جاهليت عرب در پيش است كه ما امروز در عصر خود آثار اين پيشگوئى قرآن در دنياى متمدن مادى را مى بينيم ، ولى مفسران پيشين نظر به اينكه چنين امرى را پيش بينى نمى كردند، براى تفسير اين كلمه به زحمت افتاده بودند لذا جاهليت اولى را به فاصله ميان آدم و نوح ، و يا فاصله ميان عصر داود و سليمان كه زنان با پيراهنهاى بدننما بيرون مى آمدند، تفسير كرده اند، تا جاهليت قبل از اسلام را جاهليت ثانيه بدانند!.
ولى چنانكه گفتيم نيازى به اين سخنان نيست ، بلكه ظاهر اين است جاهليت اولى همان جاهليت قبل از اسلام است كه در جاى ديگر قرآن نيز به آن اشاره شده است (سوره آل عمران آيه 143 و سوره مائده آيه 50 و سوره فتح آيه 26) و جاهليت ثانيه ، جاهليتى است كه بعدا پيدا خواهد شد (همچون عصر ما) شرح بيشتر اين موضوع را در بحث نكات خواهيم داد.
بالاخره دستور چهارم و پنجم و ششم را به اين صورت بيان مى فرمايد: شما زنان پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) نماز را بر پا داريد، زكات را ادا كنيد، و خدا و رسولش را اطاعت نمائيد (و اقمن الصلوة و آتين الزكوة و اطعن الله و رسوله ).
اگر در ميان عبادات روى نماز و زكات ، تكيه مى كند به خاطر آنست كه نماز مهمترين راه ارتباط و پيوند با خالق است ، و زكات هم در عين اينكه عبادت بزرگى است پيوند محكمى با خلق خدا محسوب مى شود.
و اما جمله اطعن الله و رسوله يك حكم كلى است كه تمام برنامه هاى الهى را فرا مى گيرد.
اين دستورات سه گانه نيز نشان مى دهد كه احكام فوق مخصوص به زنان پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) نيست ، بلكه براى همگان است هر چند در مورد آنان تاكيد بيشترى دارد.
در پايان آيه مى افزايد: خداوند فقط مى خواهد پليدى و گناه را از شما اهلبيت (عليهم السلام ) دور كند و كاملا شما را پاك سازد (انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا).
تعبير به انما كه معمولا براى حصر است ، دليل بر اين است كه اين موهبت ويژه خاندان پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) است .
جمله يريد اشاره به اراده تكوينى پروردگار است ، و گرنه اراده تشريعى ، و به تعبير ديگر لزوم پاك نگاهداشتن خويش ، انحصارى به خاندان پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) ندارد، و همه مردم بدون استثناء به حكم شرع موظفند از هر گونه گناه و پليدى پاك باشند.
ممكن است گفته شود اراده تكوينى موجب يكنوع جبر است ، ولى با توجه به بحثهائى كه در مساله معصوم بودن انبياء و امامان داشته ايم پاسخ اين سخن روشن مى شود و در اينجا بطور خلاصه مى توان گفت : معصومان داراى يكنوع شايستگى اكتسابى از طريق اعمال خويشند، و يكنوع لياقت ذاتى و موهبتى از سوى پروردگار، تا بتوانند الگو و اسوه مردم بوده باشند.
به تعبير ديگر معصومان به خاطر تاييدات الهى و اعمال پاك خويش ، چنان هستند كه در عين داشتن قدرت و اختيار براى گناه كردن به سراغ گناه نمى روند درست همانگونه كه هيچ فرد عاقلى حاضر نيست ، قطعه آتشى را بر دارد و به دهان خويش بگذارد با اينكه نه اجبارى در اين كار است و نه اكراهى ، اين حالتى است كه از درون وجود خود انسان بر اثر آگاهيها و مبادى فطرى و طبيعى مى جوشد، بى آنكه جبر و اجبارى در كار باشد.
واژه رجس به معنى شى ء ناپاك است خواه ناپاك از نظر طبع آدمى باشد يا به حكم عقل يا شرع و يا همه اينها.
و اينكه : در بعضى از كلمات رجس به معنى گناه يا شرك يا بخل و حسد و يا اعتقاد باطل و مانند آن تفسير شده ، در حقيقت بيان مصداقهائى از آن است ، و گرنه مفهوم اين كلمه مفهومى عام و فراگير است ، و همه انواع پليديها را به حكم اينكه الف و لام در اينجا به اصطلاح الف و لام جنس است شامل مى شودتطهير به معنى پاك ساختن و در حقيقت تاكيدى است بر مساله اذهاب رجس و نفى پليديها، و ذكر آن به صورت مفعول مطلق در اينجا نيز تاكيد ديگرى بر اين معنى محسوب مى شود.
و اما تعبير اهل البيت به اتفاق همه علماى اسلام و مفسران ، اشاره به اهلبيت پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) است ، و اين چيزى است كه از ظاهر خود آيه نيز فهميده مى شود، چرا كه بيت گرچه به صورت مطلق در اينجا ذكر شد، اما به قرينه آيات قبل و بعد، منظور از آن ، بيت و خانه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) است .
اما اينكه مقصود از اهل بيت پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) در اينجا چه اشخاصى مى باشد؟ در ميان مفسران گفتگو است بعضى آن را مخصوص همسران پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) دانسته اند، و آيات قبل و بعد را كه در باره ازواج رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) سخن مى گويد،
قرينه اين معنى شمرده اند.
ولى با توجه به يك مطلب ، اين عقيده نفى مى شود و آن اينكه ضميرهائى كه در آيات قبل و بعد آمده عموما به صورت ضمير جمع مؤ نث است ، در حالى كه ضمائر اين قسمت از آيه (انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهر كم تطهيرا) همه به صورت جمع مذكر است ، و اين نشان مى دهد معنى ديگرى در نظر بوده است .
لذا بعضى ديگر از مفسران از اين مرحله گام فراتر نهاده و آيه را شامل همه خاندان پيامبر اعم از مردان و همسران او دانسته اند.
از سوى ديگر روايات بسيار زيادى كه در منابع اهل سنت و شيعه وارد شده معنى دوم يعنى شمول همه خاندان پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) را نيز نفى مى كند و مى گويد: مخاطب در آيه فوق منحصرا پنج نفرند: پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم )، على (عليه السلام ) و فاطمه (عليهاالسلام ) و حسن (عليه السلام ) و حسين (عليه السلام ).
با وجود اين نصوص فراوان كه قرينه روشنى بر تفسير مفهوم آيه است تنها تفسير قابل قبول براى اين آيه همان معنى سوم يعنى اختصاص به خمسه طيبه است .
تنها سؤ الى كه در اينجا باقى مى ماند اين است كه چگونه در لابلاى بحث از وظايف زنان پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) مطلبى گفته شده است كه شامل زنان پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) نمى شود.
پاسخ اين سؤ ال را مفسر بزرگ مرحوم طبرسى در مجمع البيان چنين مى گويد: اين اولين بار نيست كه در آيات قرآن به آياتى برخورد مى كنيم كه در كنار هم قرار دارند و اما از موضوعات مختلفى سخن مى گويند، قرآن پر است از اين گونه بحثها، همچنين در كلام فصحاى عرب و اشعار آنان نيز نمونه هاى فراوانى براى اين موضوع موجود است .
مفسر بزرگ نويسنده الميزان پاسخ ديگرى بر آن افزوده كه خلاصه اش چنين است : ما هيچ دليلى در دست نداريم كه جمله انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس ... همراه اين آيات نازل شده است ، بلكه از روايات به خوبى استفاده مى شود كه اين قسمت جداگانه نازل گرديده امام به هنگام جمع آورى آيات قرآن در عصر پيامبر يا بعد از آن در كنار اين آيات قرار داده شده است .
پاسخ سومى كه مى توان از سؤ ال داد اين است كه قرآن مى خواهد به همسران پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) بگويد: شما در ميان خانواده اى قرار داريد كه گروهى از آنان معصومند، كسى كه در زير سايه درخت عصمت و در كانون معصومان قرار گرفته سزاوار است كه بيش از ديگران مراقب خود باشد و فراموش نكنيد كه انتساب او به خانواده اى كه پنج معصوم پاك در آن است مسؤ ليتهاى سنگينى براى او ايجاد مى كند، و خدا و خلق خدا انتظارات فراوانى از او دارند.
در بحث نكات به خواست خدا از روايات اهل سنت و شيعه كه در تفسير اين آيه وارد شده است مشروحا سخن خواهيم گفت .
در آخرين آيه مورد بحث ، هفتمين و آخرين وظيفه همسران پيامبر بيان شده است ، و هشدارى است به همه آنان براى استفاده كردن از بهترين فرصتى كه در اختيار آنان براى آگاهى بر حقايق اسلام قرار گرفته ، مى فرمايد: آنچه را در خانه هاى شما از آيات خداوند و حكمت و دانش خوانده مى شود، ياد كنيد و خود را در پرتو آن بسازيد كه بهترين فرصت را در اختيار داريد (و اذكرن ما يتلى فى بيوتكن من آيات الله و الحكمة ).
شما در خاستگاه وحى قرار گرفته ايد و در مركز و كانون نور قرآن ، حتى اگر در خانه نشسته ايد مى توانيد از آياتى كه در فضاى خانه شما از زبان مبارك پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) طنينافكن است به طور شايسته از تعليمات اسلام و سخنان
پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) بهره مند شويد كه هر نفسش درسى است و هر سخنش برنامه اى !
در اينكه ميان آيات الله و حكمت چه فرقى است ؟ بعضى از مفسران گفته اند، هر دو اشاره به قرآن است منتهى تعبير به آيات جنبه اعجاز آن را بيان مى كند و تعبير به حكمت محتواى عميق و دانشى را كه در آن نهفته است باز مى گويد.
بعضى ديگر گفته اند: آيات الله اشاره به آيات قرآن است و حكمت اشاره به سنت پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) و اندرزهاى حكيمانه او.
گر چه هر دو تفسير، مناسب مقام و الفاظ آيه است ، اما تفسير اول نزديكتر به نظر مى رسد، چرا كه تعبير به تلاوت با آيات الهى مناسبتر است ، بعلاوه در آيات متعددى از قرآن ، تعبير نزول در مورد آيات و حكمت ، هر دو آمده است ، مانند آيه 231 بقره و ما انزل عليكم من الكتاب و الحكمة شبيه همين تعبير در آيه 113 سوره نساء نيز آمده است .
سرانجام در پايان آيه مى فرمايد: خداوند لطيف و خبير است (ان الله كان لطيفا خبيرا).
اشاره به اينكه او از دقيقترين و باريكترين مسائل با خبر و آگاه است ، و نيات شما را به خوبى مى داند، و از اسرار درون سينه هاى شما با خبر است .
اين در صورتى است كه لطيف را به معنى كسى كه از دقايق آگاه است تفسير كنيم ، و اگر به معنى صاحب لطف تفسير شود اشاره به اين است كه خداوند هم نسبت به شما همسران پيامبر، لطف و رحمت دارد، و هم از اعمالتان خبير و آگاه است .
اين احتمال نيز وجود دارد كه تكيه بر عنوان لطيف به خاطر اعجاز آيات قرآن و تكيه بر خبير به خاطر محتواى حكمت آميز آن باشد، در عين حال اين معانى هم با هم منافات ندارند و قابل جمعند.
نكته ها:
1 - آيه تطهير، برهان روشن عصمت است
بعضى از مفسران رجس را در آيه فوق ، تنها اشاره به شرك و يا گناهان كبيره زشت همچون زنا دانسته اند، در حالى كه هيچ دليلى بر اين محدوديت در دست نيست ، بلكه اطلاق الرجس (با توجه به اينكه الف و لام آن الف و لام جنس است ) هر گونه پليدى و گناه را شامل مى شود، چرا كه گناهان همه رجسند، و لذا اين كلمه در قرآن به شرك ، مشروبات الكلى قمار نفاق گوشتهاى حرام و ناپاك و مانند آن اطلاق شده است (حج - 30 - مائده 90 - توبه - 125 - انعام - 145).
و با توجه به اينكه اراده الهى تخلف ناپذير است ، و جمله انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس دليل بر اراده حتمى او مى باشد، مخصوصا با توجه به كلمه انما كه براى حصر و تاكيد است روشن مى شود كه اراده قطعى خداوند بر اين قرار گرفته كه اهلبيت از هر گونه رجس و پليدى و گناه پاك باشند، و اين همان مقام عصمت است .
اين نكته نيز قابل توجه است كه منظور از اراده الهى در اين آيه دستورات و احكام او در مورد حلال و حرام نيست ، چرا كه اين دستورات شامل همگان مى شود و اختصاص به اهل بيت ندارد بنابر اين با مفهوم كلمه انما سازگار نمى باشد.
پس اين اراده مستمر اشاره به يك نوع امداد الهى است كه اهل بيت را بر عصمت و ادامه آن يارى مى دهد و در عين حال منافات با آزادى اراده و اختيار ندارد (چنانكه قبلا شرح داديم ).
در حقيقت مفهوم آيه همان چيزى است كه در زيارت جامعه نيز آمده است عصمكم الله من الذلل و آمنكم من الفتن ، و طهركم من الدنس ،
و اذهب عنكم الرجس ، و طهركم تطهيرا:
خداوند شما را از لغزشها حفظ كرد و از فتنه انحرافات در امان داشت ، و از آلودگيها پاك ساخت و پليدى را از شما دور كرد، و كاملا تطهير نمود.
با اين توضيح در دلالت آيه فوق بر مقام عصمت اهل بيت نبايد ترديد كرد.
2 - آيه تطهير در باره چه كسانى است ؟
گفتيم اين آيه گرچه در لابلاى آيات مربوط به همسران پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) آمده اما تغيير سياق آن (تبديل ضميرهاى جمع مؤ نث به جمع مذكر) دليل بر اين است كه اين آيه محتوائى جداى از آن آيات دارد.
به همين دليل حتى كسانى كه آيه را مخصوص به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) و على و فاطمه و حسن و حسين (عليهم السلام ) ندانسته اند معنى وسيعى براى آن قائل شده اند كه هم اين بزرگواران را شامل مى شود و هم همسران پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) را.
ولى روايات فراوانى در دست داريم كه نشان مى دهد آيه مخصوص اين بزرگواران است ، و همسران در اين معنى داخل نيستند هر چند از احترام متناسب برخوردارند. اينك بخشى از آن روايات را ذيلا از نظر مى گذرانيم :
الف : رواياتى كه از خود همسران پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) نقل شده و مى گويد: هنگامى كه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) سخن از اين آيه شريفه مى گفت ، ما از او سؤ ال كرديم كه جزء آن هستيم فرمود: شما خوبيد اما مشمول اين آيه نيستيد!
از آن جمله روايتى است كه ثعلبى در تفسير خود از ام سلمه نقل كرده كه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) در خانه خود بود كه فاطمه (عليهاالسلام ) پارچه حريرى نزد آن حضرت آورد، پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) فرمود: همسر و دو فرزندانت حسن و حسين را صدا
كن ، آنها را آورد، سپس غذا خوردند بعد پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) عبائى بر آنها افكند و گفت : اللهم هؤ لاء اهلبيتى و عترتى فاذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهيرا: خداوندا اينها خاندان منند، پليدى را از آنها دور كن ، و از هر آلودگى پاكشان گردان و در اينجا آيه انما يريد الله نازل شد... من گفتم آيا من هم با شما هستم اى رسولخدا!، فرمود: انك الى خير تو بر خير و نيكى هستى (اما در زمره اين گروه نيستى ).

next page

fehrest page

back page