تفسير كاشف (جلد اول)
سوره هاى فاتحه و بقره

علامه محمد جواد مغنيه
مترجم : موسي دانش

- پى‏نوشت‏ها -


1- پدر محمد جواد مغنيه در روستاى طيردبا در جبل عامل به دنيا آمد و در نجف اشرف علوم حوزوى را تا بالاترين سطح فرا گرفت و به بالاترين مقامات علمى دست يافت . شيخ محمود مغنيه افزون بر دانش هاى حوزوى ، در ادبيات و شعر نيز بسيار توانا بود؛ اما سوگمندانه از اشعار وى جز مجموعه اى كه در اعيان الشيعه آمده چيزى بر جاى نمانده است .
2- او در سه يا چهار سالگى محمد جواد مغنيه چشم از جهان فرو بست .
3- شيخ محمد بن شيخ مهدى بن محمد بن على بن حسن بن حسين بن محمود بن محمد بن على آل مغنيه (متولد 1253 ق .) از شخصيت هاى معروف سياسى ، دينى و اجتماعى عصر خود بود. وى در حكومت لبنان قرب و منزلت ويژه اى داشت .
4- بقره (2) آيه 102.
5- بقره (2)، آيه 35.
6- بقره (2)، آيه 259.
7- ص (38) آيه هاى 21 - 25.
8- ص (38) آيه 41.
9- يوسف (12) آيه 23.
10- اعراف (7) آيه 155.
11- انعام (6) آيه 100.
12- قصص ، 28، آيه 23.
13- آل عمران ، 3، آيه 96.
14- اسراء، 17، آيه 70.
15- كهف ، 18، آيه 84.
16- انعام ، 6، آيه 74.
17- توبه ، 9، آيه 29.
18- بقره ، 2، آيه 127.
19- آل عمران ، 3، آيه 96.
20- مائده ، 25، آيه 38.
21- انفال ، 8، آيه 1.
22- مائده ، 5، آيه 13.
23- آل عمران ، 3، آيه 130.
24- يوسف ، 12، آيه 77.
25- بقره ، 2، آيه 260.
26- مائده ، 5، آيه هاى 101 - 102.
27- اعراف ، 7، آيه هاى 19 - 25.
28- يوسف ، 12، آيه 31.
29- مائده ، 5، آيه 17.
30- مائده ، 5، آيه 5.
31- مائده ، 5، آيه 96.
32- بقره ، 2، آيه 149.
33- احزاب ، 33، آيه 53.
34- انعام ، 6، آيه 145.
35- بقره ، 2، آيه 144.
36- اسراء، 17، آيه 78.
37- بقره ، 2، آيه 259.
38- يوسف ، 12، آيه 23.
39- نساء، 4، آيه 82.
40- كهف ، 18، آيه 101.
41- نور، 24، آيه 55.
42- بقره 2، آيه 143.
43- حجرات 49، آيه 6.
44- بقره 2، آيه 159.
45- بقره 2، آيه 174.
46- بقره 2، آيه 177.
47- نحل 16، آيه 106.
48- فرقان 25، آيه 27.
49- بقره 2، آيه 185.
50- اسراء 17، آيه 106.
51- قدر 97، آيه 1.
52- دخان 44، آيه 2.
53- فرقان 25، آيه 32.
54- آل عمران 3، آيه 7.
55- انبياء 21، آيه 91.
56- يونس 10، آيه 3.
57- بقره 2، آيه 228.
58- مائده 5، آيه 38.
59- بقره 2، آيه 79.
60- رعد 13، آيه 39.
61- قمر 54، آيه 1.
62- توبه 9، آيه 122.
63- انفال 8، آيه هاى 15 - 16.
64- انفال 8، آيه 66.
65- انعام 6، آيه 38.
66- اسراء 17، آيه 16.
67- جن 72، آيه 6.
68- اسراء 17، آيه 78.
69- حج 22، آيه 15.
70- مائده 5، آيه 51.
71- مائده 5، آيه 17.
72- توبه 9، آيه 108.
73- يوسف 12، آيه 31.
74- نساء 4، آيه 43.
75- نساء 4، آيه 59.
76- مائده 5، آيه 6.
77- بقره 2، آيه 196.
78- بقره 2، آيه 217.
79- رعد 13، آيه 35.
80- توبه 9، آيه 34.
81- بقره 2، آيه هاى 196 - 203.
82- توبه 9، آيه 103.
83- شعراء 26، آيه 196.
84- بقره 2، آيه 257.
85- آل عمران 3، آيه 28.
86- نمل 27، آيه 88.
87- قصص 28، آيه 46.
88- رعد 13، آيه 13.
89- انعام 6، آيه 92.
90- مائده 5، آيه 1.
91- مائده 5، آيه 3.
92- بقره 2، آيه 234.
93- طلاق 65، آيه 4.
94- بقره 2، آيه 81.
95- بقره 2، آيه 257.
96- هود 11، آيه 35.
97- بقره 2، آيه 165.
98- بقره 2، آيه 62.
99- توبه 9، آيه 122.
100- نساء 4، آيه 43.
101- آل عمران 3، آيه 13.
102- بقره 2، آيه 127.
103- آل عمران 3، آيه 78.
104- بقره 2، آيه 55.
105- بقره 2، آيات 35 - 39.
106- حديد 57، آيه 22.
107- بقره 2، آيه 164.
108- بقره 2، آيه 275.
109- رعد 13، آيه 3.
110- اعراف 7، آيه 11.
111- اعراف 7، آيه 27.
112- اين كتابها عبارتند از: الله و العقل ، النبوة و العقل ، الاخرة و العقل ، امامة على و العقل ، المهدى المنتظر و العقل ، على و القرآن ، مفاهيم انسانية فى كلمات الامام جعفر الصادق و فلسفد المبداء و المعاد.
113- لقمان 31، آيه 34.
114- مجموعه علوم مربوط به زبان و ادبيات عربى را ((علوم عربى)) مى گويند؛ همچون صرف ، نحو، لغت ، اشتقاق ، علوم بلاغت و... - م .
115- انفال 8، آيه 24.
116- نحل 16، آيه 125.
117- فصلت 41، آيه 53.
118- هود 11، آيه 89.
119- آل عمران 3، آيه 20.
120- رعد 13، آيه 40.
121- نحل 16، آيه 70.
122- قيامت 75، آيه 36.
123- حجر 15، آيه 92.
124- مائده 5، آيه 33.
125- مائده 5، آيه 32.
126- اسراء 17، آيه 70.
127- انبياء 2، آيه 107.
128- آل عمران 3، آيه 142.
129- حشر 59، آيه 7.
130- بقره 2، آيه 282.
131- نحل 16، آيه 98.
132- اعراف 7، آيه 200.
133- آل عمران 3، آيه 87.
134- به عالم شايسته اى گفتند: فلانى خوبى شما را مى گويد و آن شخص به گناه و خلافكارى معروف بود. ا: بنده صالح گفت : بايد من گناهى را مرتكب شده باشم ، وگرنه فردى همانند او نبايد از فردى همچون من ستايش كند.
135- اعراف 7، آيه 156.
136- مؤ منون 23، آيه 70.
137- اعراف 7، آيه 187.
138- يونس 10، آيه 60.
139- مائده 5، آيه 103.
140- يس 36، آيه 7.
141- ترجمه اين عبارات به ترتيب چنين است : بارخدايا به نام تو، به نام او كه بزرگ است ، به نام آغاز كننده و بازگرداننده ، به نام پدر و پسر و روح القدس - م .
142- اسراء 17، آيه 110.
143- زخرف 43، آيه 32.
144- انبياء 21، آيه 107.
145- فاتحة الكتاب 1، آيه 6.
146- هود 11، آيه 112.
147- فصلت 41، آيه 30.
148- اعراف 7، آيه 16.
149- اسراء 17، آيه 79.
150- حمد السوق من ربح ... .
151- عند الصباح يحمد القوم السرى (اين ضرب المثل را وقتى به كار مى برند كه پس از دشوارى اميد آسانى باشد).
152- آل عمران 3، آيه 96.
153- همان گونه كه جزا مى دهى جزا داده مى شوى .
154- معناى ((اصالت وجود يا وجودگرايى)) كه سارتر بدان قائل بود آن است كه هر فردى از افراد انسان ، مستقل و دور از ديگران است و تنها چيزى كه براى او مطرح است ، همانا وجودش مى باشد. وجود او هم تنها در صورتى تحقق پيدا مى كند كه همراه با آزادى اش باشد و هيچ قيد و شرطى آن را محدود نكند. اما دين ، قوانين ، معيارها و مقياسها، سخنى است تو خالى ؛ زيرا نيكى جز نيكى فرد و بدى جز بدى خود فرد، وجود ندارد. سارتر براى اثبات مدعاى خود، چنين استدلال مى كند: انسان از جهانى ناشناخته آمده است و به سوى جهانى ناشناخته مى رود. او پيش از قوانين عقلى و دينى بوده است . بنابراين ، هر كس كه تسليم دين يا قانونى شود، خود را به زنجير بسته ، از آزادى اش دست برداشته و در نتيجه ، از وجود خود صرف نظر كرده است .
آن گاه سارتر از اين فلسفه خود عدول كرده و به يك آزادى بزرگ ترى گردان نهاده است و آن عبارت است از: آزادى براى انسانها و اين كه انسان زمانى وجود خود را در مى يابد كه آن را در خدمت ديگران قرار دهد و انسان حقيقى كسى است كه به اين اصل ، پايبند باشد. سارتر پس از آن كه فردگرا بود و از آن دفاع مى كرد. ملى گرا شد و به دفاع از ملت ها پرداخت .
155- بقره 2، آيه 281.
156- محمد 47، آيه 24.
157- يس 36، آيه 38.
158- يس 36، آيه 39.
159- فصلت 41، آيه 53.
160- ابراهيم 14، آيه 1.
161- اعراف 7، آيه 203.
162- اسراء 17، آيه 82.
163- انعام 6، آيه 38.
164- انعام 6، آيه 38.
165- حجرات 49، آيه 13.
166- محمد 47، آيه 17.
167- اسراء 17، آيه 85.
168- انعام 6، آيه 59.
169- خداوند با عقل ، از طريق جهان هستى شناخته مى شود و پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله و سلم ) با عقل از طريق معجزه .
170- انعام 6، آيه 79.
171- توبه 9، آيه 103.
172- حشر 59، آيه 7.
173- در پيوست روزنامه النهار، چاپ بيروت ، به تاريخ 12/7/1964، مقاله مفصلى را خواندم كه در آن آمده بود: كارشناسان و نيز مسيحيان ، از طريق آزمايش و عقل الكترونيكى ثابت كرده اند كه بيشتر رساله هايى كه به پولس رسول ، بنيان گذار بزرگ مسيحيت ، نسبت داده شده ، جعلى و دروغ است . بدين مناسبت ، خوب است كه تعليقه آيه 79 از همين سوره را بخوانيد.
174- اعراف 7، آيه 156.
175- مائده 5، آيه 5.
176- انبياء 21، آيه 73.
177- نحل 16، آيه 90.
178- گويند: دو نفر از دور سياهى اى را ديدند. يكى گفت : آن بز است . ديگرى گفت : كلاغ است . هر كدام بر گفته خويش پاى فشرد. پس از چند لحظه ، كلاغ پرواز كرد. آن كه سخنش درست از كار درآمده بود به دوستش گفت : ديدى ؟ رفيقش گفت : ماده بز است هر چند پراوز كرد! و ضرب المثل شد.
179- فصلت 41، آيه 5.
180- فاطر 35، آيه 14.
181- نساء 4، آيه 99.
182- ق 50، آيه 37.
183- بقره 2، آيه 282.
184- فقها بر قاعده اى وحدت نظر دارند كه نام آن را ((حمل فعل مسلمان بر صحت)) گذارده اند. مثالى كه مى توان براى اين قاعده ارائه داد اين است : اگر فردى را ببينيد كه مايعى را مى نوشد و شما نمى دانيد كه آيا آن مايع حلال است يا حرام و يا اين كه مى دانيد كه حرام است ؛ ولى شك مى كنيد كه آيا اين مايع را به سبب معالجه مى نوشد، يا حرمت آن را نمى داند و يا به بهانه ديگرى آن را مى نوشد، وظيفه شما اين است كه اين عمل را بر صحت حمل كنيد، مگر اين كه عكس آن ثابت نشود.
185- براى نمونه ، اگر انسانى را ببيند كه گوشت خوك مى خورد و مى داند كه آن گوش خوك است ؛ ولى نمى داند كه خوردن آن حرام است ، بر شما واجب است كه او را به حكم خدا ارشاد كنيد كه آن حرام است ؛ اما اگر آن شخص حكم را مى داند، ولى معتقد است كه اين گوشت ، گوشت گوسفند است . در اين صورت ، بر شما واجب نيست كه موضوع را بيان كنيد؛ زيرا او معذور است . شخص ‍ اول را جاهل به حكم و دوم را جاهل به موضوع مى نامند.
186- شعراء 26، آيه 111.
187- نساء 4، آيه 108.
188- اسلام عبارت است از: عقيده و شريعت . عقيده همانند ايمان به خدا و صفات او، به پيامبر و عصمت او، به روز قيامت و ديگر امور غيبى است . مسائل عقيده جز از راه يقين ثابت نمى شود و از همين جهت ، جايى براى اجتهاد نيست و شريعت نظير عبادات ، معاملات و جنايات . مسائل شريعت را مى توان از طريق ظن و اجتهاد ثابت كرد، مشروط به اين كه دليل قطعى بر صحت عمل به اين ظن خاص وجود داشته باشد، به قسمى كه يقين و قطع منبع عمل به ظن باشد.
189- هيوم ، فيلسوف انگليسى منكر اصل ((عليت)) است . او مى گويد: دليلى بر اين مطلب نداريم كه وجود يك چيز مستلزم وجود چيزى دير باشد و تنها عادت جارى شده است كه اين دو چيز با هم وجود پيدا كنند، وگرنه هيچ گونه ملازمه اى ميان آنها وجود ندارد.
البته ، تنها دليلى كه ما براى رد نظريه داريم آن است كه باطل كردن اصل ((عليت)) به معناى باطل كردن ضرورت عقلى در نزد تمام مردم است ؛ زيرا هيچ كس نيست كه وجودى را بدون علت تصور كند. به علاوه تكرار شدن همزمان دو وجود و عدم تخلف يكى از آنها از ديگرى - هرچند بر حسب عادت باشد، عادت را آن قدر نيرومند مى سازد كه تجربه ، آن را ندارد؛ تجربه اى كه تنها وسيله شناخت به شمار مى رود.
190- من اين مطلب را در هفتمين روز از سومين ماه سال 1967 مى نگارم . در اين روز انتشارات (((دارالعلم للملايين ))) پنج كتاب مرا تحت يك عنوان الاسلام و العقل براى تجديد چاپ به چاپخانه فرستاده است . اين كتابها عبارتند از: الله و العقل ، النبوة و العقل ، الاخرة و العقل ، امامة على و العقل ، المهدى المنتظر و العقل .
191- اسراء 17، آيه 16.
192- بقره 2، آيه 272.
193- حج 22، آيه 16.
194- بقره 2، آيه 272.
195- يونس 10، آيه 9.
196- رعد 13، آيه 27.
197- نساء 4، آيه 116.
198- طه 20، آيه 79.
199- طه 20، آيه 85.

200- غفر 40، آيه 74.
201- ابراهيم 14، آيه 27.
202- غافر 40، آيه 34.
203- دين كاملا همانند قوه مقننه است ؛ اما اجراى قانون به عهده ديگران است . سازمان ملل متحد در بسيارى از وظايف خود شكست خورده و همچنين كنفرانسهاى صلح در تحقق بخشيدن صلح با شكست روبه رو شده و نيز ديدارهاى حاكمان و سران كشورهاى غير متعهد. چه قدر زيادند شكست خوردگان ، در حال يكه هيچ گونه مسئوليتى به عهده آنها نيست ، آن وقت چگونه مسئوليت كسانى كه تنها به نام مسلمان ياد مى شوند به گردن اسلام انداخته مى شود!
204- چارلى چاپلين ، هنرپيشه جهانى سينما كه شهرت او از گاندى هم بالاتر رفت مى گويد: ((در عالم ناشناخته ، نيروى خيرى وجود دارد كه حد و مرزى ندارد)). كاير كجارد مى گويد: ((خداوند براى روح ماءيوس ، در مشكل ترين لحظات نااميدى و در پايين ترين حد درماندگى تجلى مى كند)).
205- احقاف 46، آيه 33.
206- حج 22، آيه 5.
207- در سال 1959، مصطفى محمود مصرى كتاب الله و الانسان را تاءليف كرد و در آن خدا و قيامت را منكر شد. من در رد اين كتاب ، كتاب الله و العقل را تاءليف كردم كه تا كنون پنج بار چاپ شده است . در تاريخ 10.4.1967، مقاله اى را از مصطفى محمود در مجله روز اليوسف خواندم . او در اين مقاله عينا چنين نوشت : ((ايمانم دايما به من مى گويد كه پيش از اين زندگى ام به نام ديگرى وجود داشتم و پس از مرگم هرگز فانى نمى شوم و به زودى به گونه اى به زندگى باز خواهم گشت و زندگى هميشه هست)).
208- يونس 10، آيه 59.
209- توبه 9، آيه 80.
210- به بخش ((سارتر و مكتب ماترياليسم)) از كتاب ما به نام فلسفه المبداء و المعاد كه آن را به منظور رد و باطل كردن فلسفه مادى تاءليف كرده ام ، رجوع كنيد.
211- گفته مى شود پيش از حضرت آدم ، انسانهاى زيادى در زمين بودند؛ آنها نيز مانند ما در زمين فساد كردند سپس منقرض شدند و... و فرشتگان آن را مى دانستند.
212- حجر 15، آيه 31.
213- در روايت آمده است كه به منظور احترام و تعظيم به مقام آدم (عليه السلام ) كنيه او در بهشت ((ابو محمد)) است و در بهشت ، هيچ انسانى جز او كنيه ندارد.
214- نجم 53، آيه هاى 3 - 4.
215- حشر 59، آيه 7.
216- تفاوت ميان حكم و فتوا آن است كه موضوع حكم ، خاص است ؛ نظير حكم قاضى به اين كه مثلا فلان قراردادى كه ميان زيد و بكر منعقد شده ، باطل است . اما موضوع فتوا عام است ؛ همانند حلال بودن بيع و حرام بودن ربا.
217- احزاب 33، آيه 33.
218- حج 2، آيه 78.
219- در اين جا دو نمونه از اين جنايت را يادآور مى شويم : اول آن كه صهيونيست ها بيست زن باردار فلسطينى را در روستاى ((دير ياسين )) گرد آوردند و شكم هاى آنان را با سر نيزه پاره كردند. دوم اين كه اهالى روستاى ((زيتونه)) را در مسجد گرد آوردند و سپس مسجد را با ديناميت منفجر و بر سر آنها خراب نموند.
220- عبس 80، آيه هاى 34 - 37.
221- اعراف 7، آيه 149.
222- اعراف 7، آيه 168.
223- صاحب مجمع البيان مى گويد: فرعون خوابى وحشتناك ديد. ساحران اين خواب را براى او چنين تعبير كردند كه جوانى از بنى اسرائيل او را مى كشد. از اين رو، فرعون آن جنايت ها را درباره اسرائيليان مرتكب شد. البته ، اين سخن ذاتا امكان پذير است ؛ ولى دليلى كه بتوان بر آن تكيه كرد وجود ندارد.
224- آنچه در برخى از تفاسير آمده خنده آور است و آن اين كه كودك اسرائيلى به اندازه اندامش لباس مى پوشيد و به هر اندازه كه كودك رشد مى كرد، لباس او هم خود به خود، از لحاظ درازا و پهنا پا به پاى او، بدون كم و زياد، افزايش پيدا مى كرد. اين سخن هر چند ذاتا امكان پذير است ؛ ولى هيچ دليلى بر اثبات آن وجود ندارد.
225- در سال 1936، ادوارد هشتم از امپراتورى انگليس كه در آن زمان ، خورشيد در قلمرو حكومت آن غروب نمى كرد كناره گرفت و اين كناره گيرى به خاطر يك زن به نام ((واليس)) بود. اين زن پيش از ادوارد، دو بار ازدواج كرده و طلاق گرفته بود. او ترجيح داد كه (دست از سلطنت بريتانيا بردارد) در حال هجرت با آن زن زندگى كند و از اين شهر بدان شهر برود و جوياى كار باش . دليلى نيرومندتر از اين حادثه ، بر بطلان منحصر كردن تمام انگيزه ها به انگيزه مادى وجود ندارد.
226- انعام 6، آيه 73.
227- ملا صدرا از بزرگان قرن شانزدهم ميلادى است ، در حالى كه داروين در اواخر قرن نوزدهم بوده است .
228- بقره 2، آيه 7.
229- جمعه 62، آيه 5.
230- قرآن و انجيل يهود را به عنوان دشمن انسانيت معرفى كرده اند و تاريخ به اين حقيقت گواهى مى دهد. به همين دليل است كه آنان مى خواهند بر اين موضوع تاكيد كنند كه ميان نژادها و اديان تفاوتى وجود ندارد و به همين منظور، كتابها تاءليف كرده ، مؤ سسه ها ساخته ، تبليغات به راه انداخته و انجمنها تشكيل داده اند كه از جمله آنها انجمن ماسونى جهانى است كه جامه انسان دوستى بر آن پوشانيده اند.
231- اين قسمتى از اطلاعاتى است كه من درباره گروه شاهدان يهوه از روزنامه هاى مختلف به دست آورده ام كه آخرين آنها عبارت بود از: روزنامه هاى مصرى صباح الخير، تاريخ 13 / 4 / 1967؛ المصور، تاريخ 14 / 4 / 1967.
232- اسراء 17، آيه 44.
233- از حوادث عجيب و شگفت آور روزگار اين كه پس از نوشتن سخنان ياد شده در جايى خواندم كه مارشال مشهور انگليسى ، مونتگمرى ، خودش را چنين وصف كرده است : او سرباز كوچكى است تحت فرمان يك نيروى غالب ، و او در جنگ پيروز نشد، بلكه دست تقدير خواست تا پيروز گردد. و بدون ايمان به اين نيروى بزرگ و خردمند، در هيچ ميدانى ، پيروزى برايش امكان پذير نخواهد بود. او به پيروزى اش در جنگ جهانى دوم و در جنگ ((العلمين)) اشاره مى كند. اين فرمانده ايمان دارد كه كمك نيروى مخفى زمينه پيروزى او را بر ((رومل)) فراهم كرد؛ مردى كه روباه صحرا ناميده مى شد و بزرگ ترين فرمانده نظامى آن زمان بود.
234- كارشناسان تاريخ زبان ها و آداب و رسوم ثابت كرده اند كه تورات فعلى كه يهوديان اعتقاد دارند از سوى خدا بر موسى (عليه السلام ) نازل شده ، در زمانى نه چندان كوتاه پس از موسى تاءليف گرديده است . محققان اين حقيقت را از بررسى واژه ها و اسلوبها، از احكام و موضوعات و نيز از محيطهاى اجتماعى و سياسى اى كه در تورات منعكس است و به هيچ وجه به عصر موسى مربوط نمى شوند، استنباط كرده اند. ما به خواست خدا، بار ديگر به اين موضوع به شكل گسترده ترى خواهيم پرداخت .
235- طه 20، آيه 61.
236- اين آيه كريمه مى تواند پاسخى باشد به كسى كه مى گويد: گناه ، كبيره و صغيره ندارد، بلكه تمام گناهان كبيره اند و دليل اين رد، آن است كه واژه ((اللمم)) به معناى اندك است . چنان كه گفته مى شود: ((اءلم بالطعام : اندكى از آن خورده است)).
237- هود 11، آيهى 114.
238- نور 24، آيهى 61.
239- انسان 76، آيه 12.
240- اعراف 7، آيه 32.
241- فصلت 41، آيه 5.
242- نساء 4، آيه 155.
243- آنچه درباره سبب كفر يهود به محمد (صلى الله عليه و آله و سلم ) گفته شد، سخن مفسرانى است كه بر وفق ظاهر آيه آن را بيان كرده اند؛ اما به زودى در تفسير آيه 96 خواهد آمد كه سبب حقيقى كفر يهود به محمد (صلى الله عليه و آله و سلم ) عبارت بود از: منفعت شخصى و به دست آوردن ثورت از طريق فحشا، تقلب ، ربا و ديگر چيزهايى كه از ديدگاه اسلام حرامند.
244- طارق 86، آيه 4.
245- بقره 2، آيه 279.
246- يوسف 12، آيه 31.
247- انعام 6، آيه 112.
248- مدثر 74، آيه هاى 24 - 25.
249- اسراء 17، آيه هاى 4 - 5.
250- طه 20، آيه 66.
251- بقره 2، آيه 102.
252- هر كس مايل است جزئيات حكم جادوگرى را بداند، بايد به كتاب جواهر، باب تجارت و قصاص و نيز به مكاسب شيخ انصارى مراجعه كند. صاحب جواهر مى گويد: ((هر امر شگفت انگيزى جادو نيست ؛ زيرا بسيارى از علوم ، آثارى شگفت انگيز دارند و در اين باره ، كافى است كه به صنايع شگفت آور فرنگ بنگريد)). ما اكنون در سال 1967 ميلادى زندگى مى كنيم و از وفات مولف بزرگ جواهر، 121 سال گذشته است و اگر ايشان در عصر حاضر مى بود، چيزى به نظرش شگفت انگيز نمى رسيد؛ زيرا هر چيزى كه در اين عصر وجود دارد شگفت آور است . به زودى عصرى خواهد آمد كه عصر ما نيز نسبت به آن همچون عصر صاحب جواهر نسبت به عصر ما خواهد بود.
253- آل عمران 3، آيه 119.
254- هرگاه امر اول مطلق باشد و مقيد به دوام نباشد، آن گاه امرى ديگر وارد شود كه متضاد با امر اول است ، در اين صورت ، ناسخ آن نمى باشد؛ زيرا صيغه امر اقتضاى تكرار را ندارد؛ چرا كه اطلاق امر صرفا بر وجود طبيعت دلالت دارد و طبيعت - با صرف نظر از قلت و كثرت - با يك بار انجام دادن تحقق پيدا مى كند.
255- توبه 9، آيه 29.
256- حج 22، آيه 39.
257- يونس 10، آيهى 32.
258- به آيه سوم همين سوره ، جمله ((يقيمون الصلوة)) نگاه كنيد.
259- قصص 28، آيه 88.
260- به بخش ((سبب ، تاءمين منافع اس ، نه نژاد)) در تفسير آيه 96 از همين سوره نگاه كنيد.
261- شعراء 26، آيه هاى 224 - 226.
262- از باب تصادف اين اشاره طبرى را در همان روز خواندم كه مقاله اى را درباره او در روزنامه مصرى الجمهوريه كه در تاريخ 5 مه 1967 منتشر شده بود خواندم . در اين مقاله از جمله چنين آمده بود: ((بى ترديد طبرى از بزرگان مورخان اسلام است ... و كتاب او كتاب مهمى در تفسير مى باشد)). طبرى در سال 310 هجرى وفات يافت ؛ يعنى بيش از 1050 سال قبل . وقتى كهن ترين و موثق ترين مورخ و مفسر چنين باشد، چگونه مى توان به ديگران اعتماد كرد؟ و بر چه كسى بايد اعتماد كرد؟
263- صاحب مفتاح الكرامه از گروهى از علما نقل مى كند كه اگر مسجد بلند ساخته شود كراهت دارد. آنها گفته اند: مسجد بايد، از لحاظ ارتفاع ، حد وسط ساخته شود. همچنين ، وى كراهت ساختن محراب هاى برجسته در مساجد را از هفت كتاب فقهى نقل كرده است . به نظر من ، مسلمان ها تنها به سبب رقابت با كنيسه ها و كليساها به بزرگى و شكوه مساجد اهميت مى دادند و سخن اميرالمومنين (عليه السلام ): ((گويى اين مسجد كنيسه است)) به همين مطلب اشاره دارد.
264- به تفسير آيه 142، بخش ((چرا نماز به سوى جهتى خاص ؟)) نگاه كنيد؛ چرا كه كامل كننده اين تفسير است .
265- نساء 4، آيه 171.
266- حديد 57، آيه 27.
267- نساء 4، آيه 153.
268- اعراف 7، آيه 138.
269- كهف 18، آيه 29.
270- بقره 2، آيه 96.
271- ص 38، آيه 29.
272- صاحب البحر المحيط گفته است : ابراهيم سى و يكمين جد محمد (صلى الله عليه و آله و سلم ) است و او ابراهيم فرزند تارح فرزند ناجور، فرزند ساروغ ، فرزند ارغو، فرزند فالغ ، فرزند عابراست و اين آخرى هود پيامبر است و زادگاهش سرزمين اهواز مى باشد.
273- انبياء 21، آيه 73.
274- قصص 28، آيه 41.
275- آنچه از همه بيشتر باعث تعجبم شد، نظريه آقاى طباطبائى در تفسير الميزان ، ج 1، ص 196 است كه مى گويد: ((عدم صحت سند خبر موجب طرد آن نمى شود، مادام كه مخالفت عقل و يا روايت متواتر نباشد))؛ زيرا بديهى است كه عدم مخالفت با عقل و روايت صحيح از شرايط خبرى است كه صحت سند آن ثابت شده ، نه از شرايط خبرى كه صحت سندش ثابت نشده است ؛ چرا كه اگر صحت سند خبرى ثابت نشده باشد، همين موضوع براى طرد آن كافى است و نياز به شرط ديگرى ندارد و اگر چنين نباشد، بايد به هر خبر غير صحيح عمل كرد، مگر آن كه اين خبر مخالفت عقل و خبر متواتر باشد و بطلان چنين نظريه اى پر واضح است .
276- شعراء 26، آيه 219.
277- توبه 9، آيه 28.
278- احزاب 33، آيه 33.
279- يعنى در مورد اين الفاظ، واژه هاى متضاد آنها را به كار مى برند، تا با كاربرد نام زيبا و خوب ، مثلا مارگزيده يا لنگ شفا يابد و يا بيابان موجب هلاكت نشود - مترجم .
280- مراد از دو قريه ، مكه و طايف مراد از مرد مورد نظر آنها در مكه وليد بن مغيره و در طايف عروة بن مسعود است .
281- زحرف 43، آيه 32.
282- بقره 2، ا يه 283.
283- بقره 2، آيه 115.
284- بقره 2، آيه 144.
285- و يساءلونك عن الروح قل الروح من اءمر ربى (اسراء 17، آيه 85.)
286- هود 11، آيه 114.
287- اسراء 17، آيه 79.
288- آل عمران 3، آيه 59.
289- روم 30، آيه 32.
290- متن حديث از اين قرار است : بنى الاسلام على خمس : شهادة اءن لا اله الا الله و اءن محمد رسول الله و اقام الصلاة و ايتاء الزكاة و صوم شهر رمضان و حج البيت من استطاع اليه سبيلا.
291- آل عمران 3، آيه 169.
292- بقره 2، آيه 214.
293- آل عمران 3، آيه 146.
294- بقره 2، آيه 153.
295- فرقان 25، آيه 75.
296- زمر 39، آيه 10.
297- بقره 2، آيه 55.
298- بقره 2، آيه 157.
299- بقره 2، آيه 157.
300- عنكبوت 29، آيه 25.
301- اعراف 7، آيه 44.
302- هود 11، آيه 18.
303- اسراء 17، آيه 42.
304- انبياء 21، آيه 22.
305- مومنون 23، آيه 91.
306- اسراء 17، آيه 85.
307- يس 36، آيه 37.
308- بقره 2، آيه 170.
309- اعراف 7، آيه هاى 16 - 17.
310- انبياء 21، آيه 7.
311- زخرف 43، آيه 24.
312- مائده 5، آيه 104.
313- انعام 6، آيه 36.
314- انفال 8، آيه 21.
315- شعراء 26، آيه هاى 193 - 194.
316- آل عمران 3، آيه 92.
317- انسان 76، آيه 8.
318- نور 24، آيه 22.
319- حنفيه گفته اند: نفقه خويشاوند بر خويشاوند در صورتى واجب است كه اين خويشاوندى موجب حرمت تاءويل شود. حنبليه گفته اند: شرط وجوب نفقه دادن اين است كه نفقه دهنده وارث كسى باشد كه بر وى نفقه مى دهد (وارث منفق عليه .) مالكيه گفته اند: ((نفقه دادن ، تنها به پدر و مادر و اولادى كه از نسل انسان باشند واجب است ، نه به ساير خويشاوندان . اماميه و شافعيه گفته اند: نفقه دادن به پدران و مادران هر چه بالا روند و به فرزندان ، هر چه پايين بيايند واجب است ، نه به ديگر خويشاوندان .
320- قتل عمد آن است كه قاتل هم قصد فعل و هم قصد قتل را داشته باشد، همانند اين كه فردى ، فردى ديگر را با چاقو مى زند، در حال يكه هم قصد زدن او را دارد و هم قصد كشتن او را. يا اين كه قاتل تنها قصد فعل يعنى فرو كردن چاقو در قلب او را داشته باشد، لكن كشتن او را هدف نداشته باشد كه اين هم قتل عمد خواهد بود. قتل خطايى محض آن است كه قاتل نه قصد فعل را داشته باشد و نه قصد كشتن را نظير اين كه شخصى به قصد حيوانى تير را شليك مى كند، ولى تير به انسانى مى خورد. در اين صورت ، قاتل نه هدف تير اندازى به سوى مقتول را داشته و نه هدف كشتن او را. قتل شبه عمد آن است كه قاتل قصد فعل را داشته باشد، ولى در قصد خود دچار اشتباه شود، مثل اين كه شخصى كودكى را به قصد تربيت كردن كتك مى زند و او مى ميرد. در اين جا، زدن هدف قاتل بوده ، نه مردن . در قتل خطايى و شبه عمد ديه واجب است و به هيچ وجه قصاص جايز نيست .
321- مائده 5، آيه 45.
322- اسراء 17، آيه 33.
323- شورى 42، آيه 40.
324- بقره 2، آيه 194.
325- اين نظريه را در برخى از كتابهاى تفسيرى كه در نزدم است ديدم . اين نظريه را آيه 106 از همين سوره (بقره ) رد مى كند: ما ننسخ من آية او ننسها ناءت بخير منها چرا كه لفظ خير در اين جا به معناى ((آيه)) است ، نه مال . 326- عاديات 100، آيه 8.
327- نور 24، آيه 33.
328- هود 11، آيه 84.
329- نساء 4، آيه 11.
330- انعام 6، آيه 164.
331- دخان 44، آيه 3.
332- عنكبوت 29 آيه 56.
333- غافر 40، آيه 60.
334- اعراف 7، آيه هاى 14 - 15.
335- فتح 48، آيه 23.
336- فاتحة الكتاب 1، آيه 6.
337- فلق 113، آيه هاى 1 - 2.
338- طله 20، آيه هاى 25 - 26.
339- اعراف 7، آيه 56.
340- قطران ماده اى است كه از شيره چوب به دست مى آيد و در دامپزشكى براى درمان امراض عفونى به كار مى رود - مترجم .
341- نساء 4، آيه 43.
342- نساء 4، آيه 21.
343- اعراف 7، آيه 189.
344- بقره 2، آيه 222.
345- نساء 4، آيه 29.
346- يونس 10 آيه 5.
347- اين واقعه در ذى قعده سال ششم هجرى اتفاق افتاد حديبيه در آن زمان ، داراى آب و درختان زيادى بود؛ اما امروز، آن گونه كه من در سال 1964 ديدم ، بيابان خشكى است .
348- توبه 9، آيه 36.
349- در سال 1957 كتاب مستقبل الطافة الذريه آينده انرژى اتمى اثر ترايتون ، در ايالات متحده آمريكا منتشر شد، در اين كتاب چنين آمده است : پيشرفت علمى قيمت آدم كشى را به مقدار زيادى پايين آورد؛ زيرا قبل از ساخته شدن بمب اتمى ، براى كشتن هر انسان و جدا كردن سر او، تنها به چند پوند نياز بود، ولى پس از ساخت آن براى از بين بردن هر انسان فقط يك پوند صرف مى شود. و اين هزينه پس از ساخته شدن بمب هيدروژنى به يك شيلينگ كاهش يافت .
350- شورى (42) آيه 40.
351- فرقان 25، آيه 67.
352- شيخ مظفر در جلد دوم كتاب دلائل الصدق مى گويد: رازى ، ثعلبى صاحب ينابيع الموده ، ابو السعادات ، در كتاب فضائل العترة الطاهره و غزالى ، در احياء و حاكم ، در مستدرك و احمد بن حنبل ، در مسندش (از جمله كسانى هستند كه ) نقل كرده اند اين آيه در شاءن حضرت على (عليه السلام ) نازل شده است . تازه اينها غير از روايات زيادى است كه از طريق شيعه نقل شده است .
353- محمد 47، آيه 17.
354- لقمان 31، آيه 34.
355- يوسف 12، آيه 87.
356- اعراف 7، آيه 99.
357- در حديث است : ((بهترين شما كسى نيست كه دنيا را به خاطر آخرت و يا آخرت را به خاطر دنيا ترك مى كند، بلكه بهترين شما كسى است كه هم از دنيا بهره مى گيرد و هم از آخرت . مومن نيرومند در پيشگاه خدا بهتر و محبوب تر از مومن ضعيف است .))
358- نحل 16، آيه 27.
359- مطففين 83، آيه 34.
360- بقره 2، آيه 82.
361- در تفسير روح از جمع بسيارى نقل شده است كه فاصله زمانى ميان حضرت آدم و نوح هشتصد سال بوده است .
362- يوسف 12، آيه 110.
363- انفاق 8، آيه 65.
364- مرتد فطرى آن است كه پدر و مادرش و يا يكى از آنها مسلمان باشد. و مرتد ملى آن است كه پدر و مادرش كافر باشند و او مسلمان شود و سپس مرتد گردد.
365- اءنصاب و اءزلام تيرهايى بودند كه در زمان جاهليت آنها را براى قمار آماده مى كردند.
366- نساء 4، آيه 10.
367- انعام 6، آيه 152؛ اسراء 17 آيه 34.
368- نساء 4، آيه 6.
369- ازدواج و ميراث مترتب بر اسلام ظاهرى است ، نه بر اسلام واقعى . ما اين موضوع را در كتاب اصول الاثبات بخش دعوا و مخالفت با شرع ، تحت عنوان ((اسلام ، به تفصيل بحث كرديم .
370- ممتحنه 60، آيه 10.
371- بقره 2، آيه 259.
372- قلم 68، آيه 10.
373- احزاب 33، آيه 49.
374- طلاق 65 آيه 4.
375- مسابقه آن است كه اگر اسبى بر اسب ديگر پيشى گيرد، براى پيشى گيرنده جايزه مشخصى داده شود. تير اندازى آن است كه دو نفر به سوى يك هدف تيراندازى مى كنند و قرار مى گذارند كه هر كدام به هدف بزند، فلان مبلغ از آن او باشد و اسلام اين دو عمل را جايز دانسته است .
376- نساء 4، آيه 20.
377- نساء 4، ا يه 4.
378- ابن قدامه ، مغنى ، ج 7، ص 55.
379- نساء 4، آيه 18.
380- از معقل بن يسار نقل شده كه گفت : من خواهرى داشتم كه پسر عمويش با وى ازدواج كرد. آن گاه طلاقش داد و رجوع نكرد تا اين كه مدت عده اش سپرى شد. پس از آن ، هر دو به يكديگر تمايل پيدا كردند و شوهر از همسرش خواستگارى كرد، لكن وى را از اين عمل ممانعت كردم . از اين رو، اين آيه نازل شد.
381- عشرا يعنى ده شب و روز. بنابراين ، عشرا (در اين جا معدود شب و روز يعنى ليلة و يوم ) هر دو مى باشد. اشاره مولف محترم به اين است كه عشر در آيه به اعتبار اين كه معدود ليلة (مونث ) قرار گرفته است (از باب غلبه شب بر روز) مذكر آورده شد - مترجم .
382- طلاق 65، آيه 4.
383- ر.ك : بداية المجتهد.
384- بقره 2، آيه 98.
385- مومنون 23 آيه هاى 1 - 2.
386- بقره 2، آيه 234.
387- نساء 4، آيه 12.
388- بقره 2، آيه 229.
389- بقره 2، آيه 237.
390- بقره 2، آيه 236.
391- فرقان 25، آيه 41.
392- رعد 13، آيه 8.
393- نساء 4، آيه 163.
394- انبياء 21، آيه 80.
395- انبياء 21، آيه 45.
396- نساء 4، آيه 125.
397- نساء 4، آيه 164.
398- نساء 4، آيه 170.
399- احزاب 33، آيه 40.
400- درباره از هم پاشيدگى مسلمانان و ضعيف شدن اسلام در دلهاى آنان ، سخنان زيادى گفته و كتابهاى فراوانى نوشته و دلايل بسيارى براى آن بيان كرده اند. به اعتقاد ما، عامل اصلى سقوط مسلمانان اين است كه آنان نسبت به دين اسلام ، هم از لحاظ نظرى و هم از لحاظ عملى سهل انگارى كردند. و استعمار به خوبى اين موضوع را درك كرد. از اين رو، از همان وقتى كه به كشورهاى اسلامى قدم گذاشت ، تلاش كرد كه قوانين اسلامى را از مدرسه ها و دادگاه ها دور كند و قوانين بشرى و بيگانه را جاى گزين آنها سازد و بدين ترتيب ، مسلمانان را از دين ، قرآن و سنت پيامبرشان دور كرد... و ما در جا و زمان مناسب به اين مطلب پرداختيم .
401- آل عمران 3، آيه 103.
402- مريم 19، آيه 65.
403- طه 20، ا يه 50.
404- فرقان 25، آيه 2.
405- فرقان 25، آيه 2.
406- يونس 10، ا يه 18.
407- توبه 9، آيه 103.
408- كهف 18، آيه 29.
409- يونس 10، آيه 99.
410- بقره 2، آيه 190.
411- حجرات 49، آيه 9.
412- بقره 2، آيه 39.
413- نساء 4، آيه 93.
414- نساء 4، آيه 14.
415- بقره 2، آيه 81.
416- در برخى روايات است كه حاتم به خاطر كافر بودن داخل جهنم مى شود، لكن به سبب سخاوت وى ، در خيمه اى قرار مى گيرد كه او را از حرارت آتش نگه مى دارد.
417- برخى از مفسران جديد گفته اند: اين آيات در واقع بنيان ((نظام اقتصادى)) را پى ريزى مى كند ولى به نظر ما در حقيقت اين آيات ربطى به اين مسئله ندارد، زيرا شالوده نظام اقتصادى قبل از هر چيز بر فراهم سازى ابزار توليد و تعيين متخصصان آن پى ريزى مى شود، در حالى كه اين آيات اشاره اى به مسائل فوق ندارد و فقط ثروتمندان را به بخشش اموالشان در راه خدا تشويق مى كند.
418- قلم 68، آيه 3.
419- نوح 71، آيه 25.
420- آل عمران 3، آيه 92.
421- بقره 2، آيه 43.
422- توبه 9، آيه 103.
423- سبا 34، آيه 39.
424- لقمان 31، آيه 12.
425- ص 38، آيه 20.
426- در جايى خواندم كه برخى از كشورهاى بزرگ ، بمبهايى دارند كه يكى از آنها نيروى يكصد ميليون تن مواد منفجره را در خود دارد و اين بمب قادر است كه در فاصله چند لحظه ، يكصد و بيست ميليون نفر را بكشد. همچنين ، سفينه هاى فضايى ، تصاويرى را در اختيار هواپيماهاى جنگى قرار مى دهند كه دقيقا اهداف و موسساتى كه دشمن قصد نابودى آنها را دارد مشخص مى سازند و نيز از منابع زمين كه احتكارگران و استثمارگران چشم طمع به آنها دوخته اند، عكس بردارى مى كنند اين امر، نشان مى دهد كه تبليغات صاحبان اين اختراعات مبنى بر اين كه هدف از اختراع آنها تامين صلح و آسايش انسان و نيز بردن او در مسافرتهاى تفريحى به كره ماه و زهره مى باشد، دروغ محض است .
427- رعد 13، آيه 40.
428- يونس 10، آيه 99.
429- معارج 70، آيه هاى 24 - 25.
430- حج 22، آيه 5.
431- زمر 39، آيه 45.
432- نساء 4، آيه 22.
433- ر.ك : المغنى و فتح القدير، باب الشهادة .
434- نساء 4، آيه 58.
435- مريم 19، آيه 30.
436- علق 96، آيه 1.
437- يونس 10، آيه 94.
438- آل عمران 3، آيه 182.