تفسير مجمع البيان جلد ۲

امين الاسلام طبرسي
ترجمه : علي کرمي

- ۳۱ -


/ سوره بقره/ آيه هاى 242 - 240

240. وَالَّذينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنْكُمْ وَ يَذَرُونَ اَزْواجَاً وَصِيَّةً لِاَزْواجِهِمْ مَتاعَاً اِلَى الْحَوْلِ غَيْرَ اِخْراجٍ فَاِنْ خَرَجْنَ فَلا جُناحَ عَلَيْكُمْ فى ما فَعَلْنَ فى اَنْفُسِهِنَّ مِنْ مَعْرُوفٍ وَاللَّهُ عَزيزٌ حَكيمٌ.

241. وَلِلْمُطَلَّقاتِ مَتاعٌ بِالْمَعْرُوفِ حَقَّاً عَلَى الْمُتَّقينَ.

242. كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آياتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ.

ترجمه

240. و كسانى از شما كه [به سوى خدا] باز مى گردند و همسرانى برجاى مى گذارند، بايد [پيش از فرارسيدن مرگ،] براى همسرانشان وصيت كنند كه تا يك سال بى آنكه آنان را از خانه [او] بيرون كنند، [از هزينه زندگى، وى را] بهره مند سازند؛ امّا اگر [خود آنان ] بيرون رفتند، درمورد كار پسنديده اى كه راجع به [آينده و سرنوشت ] خويشتن انجام مى دهند، بر شما گناهى نيست. و خدا پيروزمند و فرزانه است.

241. و براى همه طلاق داده شدگان، به گونه اى پسنديده [هديه و] بهره اى است، كه [شوهران بايد به آنان بدهند؛ و اين ] بر پرواپيشگان واجب است.

242. خداوند اينگونه آيات خود را براى شما [بروشنى ] بيان مى كند؛ باشد كه خرد خود را بكار گيريد.

شأن نزول

در شأن نزول دوّمين آيه اين بحث - آيه 241 - برخى از مفسّران گفته اند: بعد از آنكه آيه 236 از دوّمين سوره قرآن فرود آمد كه «اگر زنان را پيش از نزديكى با آنان يا مقرّرساختن مهريه طلاق داديد، بر شما گناهى نيست؛ ولى آنان را با هديه اى شايسته و بطور پسنديده و محترمانه بهره مند سازيد و فراموش نكنيد كه اين هديه بر توانگران به اندازه توان آنان و بر تنگدستان نيز به اندازه امكانات مالى آنان خواهد بود»، جمعى از پول پرستان گفتند: اگر خواستيم، چنين مى كنيم؛ و چنانچه نخواستيم، نه هديه اى به آنان مى دهيم و نه بهره اى. و اينجا بود كه خداى فرزانه و عادل براى حفظ حقوق و تأكيد بر رعايت حرمت زنان، اين آيه شريفه را فرو فرستاد.

تفسير

آيات شريفه اين بحث درمورد زنان است؛ كه در اوّلين آنها توصيه مى كند مردانى كه خود را در آستانه مرگ مى بينند و همسرانى برجاى مى گذارند، بايد سفارش كنند كه بازماندگان تا يك سال آنان را از خانه شوى خود خارج نسازند و هزينه زندگى آنان را نيز بپردازند.

«والّذين يتوفّون منكم و يذرون ازواجاً وصيّةً لازواجهم متاعاً الى الحول غير اخراجٍ»

روشن است كه واژه «يتوفّون» در آيه شريفه به معناى «كسانى كه جانشان گرفته شده» نيست، بلكه منظور كسانى است كه در آستانه مرگ قرار دارند؛ زيرا انسان مرده نه مى تواند وصيت كند و نه دستورى و هشدارى بدهد. و مقصود از هزينه يك سال، عبارت است از هزينه خوراك، پوشاك، مسكن و ديگر ضروريات زندگى؛ گرچه عدّه اى برآنند كه منظور از بهره ورساختن آنان، همان چيزى است كه در طلاق زن، بر مرد مقرّر شده است و او بايد به اندازه توان و در شأن خود و آن زن، وى را بهره مند سازد. آرى؛ درمورد زنان شوهرمرده نيز بهره ورساختن به همان صورت است كه از مال شوهر خويش تا يك سال تأمين شوند.

«فان خرجن فلاجناح عليكم فى مافعلن فى انفسهنّ من معروفٍ»

امّا اگر خود آنان بيرون رفتند، درمورد كار پسنديده اى كه راجع به سرنوشت و زندگى آينده خويش انجام مى دهند، بر شما گناهى نيست

چنانكه ذكر شد، مرد بايد در آستانه رحلت وصيت كند كه بازماندگان تا يك سال او را از خانه شوهر بيرون نكنند و هزينه زندگى او را نيز بپردازند.

درمورد «فان خرجن»، بعضى معتقدند كه «ان» در اينجا به معناى «اذا» است؛ بنابراين، مفهوم جمله بدينصورت مى شود كه «اگر خود آنان پيش از پايان سال بيرون رفتند، بر شما گناهى نيست».

در تفسير «لاجناح» ميان مفسّران بحث هست كه كدام وظيفه را از ورثه برمى دارد و به آنان مى فرمايد بر شما گناهى نيست:

1. گروهى برآنند كه با بيرون رفتن زن از خانه پيش از پايان يك سال، هزينه زندگى او، ديگر بر شما واجب نيست و ندادن آن گناه بشمار نمى رود.

2. دسته اى ديگر مى گويند: منظور اين است كه بعد از مرگ شوهر، مستحب است كه زن يك سال در خانه بماند و حرمت او را نگه دارد؛ پس از آن، اگر خواست، ازدواج كند. و بر بازماندگان آن مرد نيز ازنظر اخلاقى و انسانى واجب است كه هزينه زندگى او را در اين مدّت بدهند. امّا اگر زن به دلخواه خود زودتر رفت، بر شما لازم نيست كه مانع او شويد و او را از رفتن بازداريد. در اين حالت، نه بر شما گناهى است و نه بر خود آنان؛ چرا كه كار آنان در ماندن در خانه به مدّت يك سال، كارى اخلاقى و انسانى است، نه حقوقى و واجب. بنابراين مى تواند زودتر برود.

3. و پاره اى را نيز اعتقاد بر آن است كه اگر اين زنان پس از گذشت آن مدّت مقرّر، از عدّه خارج شدند و ازدواج كردند، نه بر شما گناهى است و نه بر خود آنان.

به نظر مؤلّف، ديدگاه سوّم از دو ديدگاه ديگر بهتر و با مفهوم آيه شريفه هماهنگ تر است. واژه «معروف» نيز نشان دهنده آن است كه اگر آنان بعد از خروج از عدّه، بطور پسنديده آرايش كردند و يا ازدواج كردند، بر آنان و شما گناهى نيست.

«واللّه عزيزٌ حكيمٌ»

و خدا پيروزمند و فرزانه است

نه چيزى او را ناتوان مى سازد و نه كارى جز بنا به مصلحت و حكمت انجام مى دهد.

بيشتر مفسّران بر اين اعتقادند كه دستور اين آيه شريفه، با آيه 234 از سوره بقره و نيز آيه اى كه بيانگر مقرّرات ارث زنان از شوهران خويش، به نسبت 14 يا 18 است، نسخ شده است.(420)

در اين باره از ششمين امام نور(ع) نقل كرده ند كه فرمود: در آغاز اسلام، دستور اين بود كه پس از مرگ مرد مسلمان، تا يك سال هزينه زندگى همسرش را از اصل مال شوهر برمى داشتند و به زن مى پرداختند و بعد از پايان اين مدّت، آن زن بدون داشتن ارث و يا حقوقى، به سراغ آينده خويش مى رفت. تا اينكه آيه ارث فرود آمد و روشن ساخت كه زنان طبق مقرّرات، از شوهرانشان ارث مى برند.

همچنين از آن حضرت روايت كرده اند كه فرمود: اين آيه شريفه كه عدّه وفات را يك سال عنوان مى سازد و مقرّراتى براى آن بيان مى كند، تا آيه 234 سوره بقره نسخ و از آن پس مقرّر شد كه زنان بجاى يك سال، چهار ماه و ده روز عدّه نگاه دارند: «وَالَّذينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنْكُمْ وَ يَذَرُونَ اَزْواجَاً يَتَرَبَّصْنَ بِاَنْفُسِهِنَّ اَرْبَعَةَ اَشْهُرٍ وَ عَشْرَاً...».

«و للمطلّقات متاعٌ بالمعروف»

براى زنان طلاق داده شده، به گونه اى پسنديده و شايسته، هديه و بهره اى است

در اين آيه شريفه نيز از رعايت حقوق و حرمت زنان سخن بميان مى رود؛ به اين قصد كه به هنگام انحلال خانواده و گسستن پيوند آن، از هرگونه بدرفتارى و خشونت و كينه توزى ممانعت بعمل آيد و اصل انسانساز اسلامى در خانه و خانواده - كه عبارت است از زندگى يا جدايى شرافتمندانه - براستى رعايت شود. بر اين مبناست كه دگرباره به مردان باايمان و غيرتمند توصيه مى شود كه چنانچه ناگزير از انحلال خانواده و جدايى هستند، هديه و بخششى درخور شأن خود و همسرانشان به آنان تقديم دارند و هر كدام ازپى سرنوشت خويش بروند.

درخصوص بهره و واژه «متاع» در آيه شريفه، ميان مفسّران بحث هست:

1. عدّه اى ازجمله سعيدبن جبير مى گويند: منظور از «متاع»، بهره ورساختن زنان از همه وسايل ضرورى و لازم زندگى است؛ و بر مردان است كه به هنگام انحلال خانواده و طلاق، آنان را از اين مايحتاج زندگى بهره مند سازند.

2. بعضى معتقدند كه منظور از آن، همان هزينه يك ساله زندگى آنان است كه در آيه قبل آمده است.

3. و برخى بر اين عقيده اند كه دستور اين آيه شريفه با حكم آيه 237 همين سوره نسخ شده است كه مى فرمايد: اگر پيش از نزديكى با زنان، طلاقشان داديد، درحاليكه مهرى برايشان مقرّر داشته ايد، بر شماست كه نيمى از آنچه را معيّن كرده ايد، به آنان بدهيد (... فنصف ما فرضتم...).

امّا به اعتقاد ما، هزينه زندگى و مسكن، تنها از آنِ زنانى است كه پيش از نزديكى با آنان، بى آنكه مهرى برايشان مقرّر شده باشد، طلاق داده شوند؛ ولى زنى كه با او نزديكى نشده است، درصورت مقرّرشدن مهريه اش، بايد نيمى از آن را دريافت دارد؛ و چنانچه با وى نزديكى صورت گرفته باشد، همه مهريه بايد به او پرداخت شود؛ همچنانكه درصورت نزديكى با او و مشخّص نبودن مهريه، مهرالمثل بايد به او داده شود.

با اين بيان، از چهار گروه زنان طلاق داده شده اى كه وصف آنان رفت، فقط يك گروه از هزينه زندگى و مسكن برخوردار مى شوند و سه گروه ديگر به سبب دريافت مهريه كامل يا مهرالمثل يا نيمى از مهريه به گونه اى كه گذشت، حقّ واجب و لازمى برعهده شوهران خويش ندارند، مگر اينكه آنان خود ازنظر اخلاقى و انسانى، آنها را با هديه اى درخور بهره ور سازند.

بر اين اساس، اگر آيه 237 سوره بقره به همراه اين آيه فرود آمده باشد، آن آيه شريفه، مخصّص اين آيه است؛ و اگر پس از آن فرود آمده باشد، مى تواند ناسخ حكم اين آيه باشد.

يادآور مى شود كه جمعى از مفسّران نيز اين ديدگاه را برگزيده اند.

«حقّاً على المتّقين»

و اين كار شايسته بر پرواپيشگان مقرّر و لازم شده است.

«كذلك يبيّن اللّه لكم آياته لعلّكم تعقلون»

قرآن مجيد پس از ترسيم يك سلسله مقرّرات حقوقى و اخلاقى درباره نظام خانه و خانواده و حقوق زنان و كودكان و نيز سفارش به اهميت دادن به نماز و رعايت آداب و شرايط آن و بجاآوردن شايسته و بايسته اش در وقتهاى مقرّر خود، اينك مى فرمايد: خداوند آيات خود را اينگونه براى شما انسانها بروشنى بيان مى كند؛ باشد كه خرد خويش را بكار گيريد؛ چه، در آنصورت است كه مى كوشيد به مقرّرات او عمل كنيد و از آنچه هشدار داده است، دورى گزينيد.

مقصود اين است كه مقرّرات و آداب و رسوم مترقّى و شايسته و درخور يك زندگى شرافتمندانه و عادلانه و انسانى را كه بدانها نيازمنديد، و نيز برهانها و دليلهايى كه حق را از باطل و داد را از بيداد جدا مى كند، همه را براى شما بيان مى دارد.

و منظور از «لعلّكم تعقلون» به عقيده برخى، يعنى «باشد كه خرد خويش را بكار گيريد». و بعضى مى گويند: منظور اين است كه «باشد كه خرد شما كامل شود»؛ چرا كه خرد فطرى و طبيعى تنها در پرتو خرد اكتسابى و تجربى رشد مى يابد و مى شكفد. و پاره اى نيز معتقدند: منظور اين است كه «خرد خويش را با دانش و آگاهى به آن نعمت گرانبهاى خدا بكار گيريد»؛ زيرا هركه خرد خويش را بكار نگيرد، بسان كسى است كه از آن بى بهره است؛ درست نظير اين آيه شريفه كه در آن، مردمى را كه خرد خويش را وانهاده اند و از هوا و هوس خود پيروى مى كنند، نادان مى خواند، تو گويى از نعمت دانش و بينش بى بهره اند:

اِنَّمَاالتَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَةٍ ...»(421)

توبه به بارگاه خدا، تنها براى كسانى است كه از روى نادانى مرتكب گناه مى شوند و آنگاه بيدرنگ توبه مى كنند و رو به جانب خدا مى آورند...

پرتوى از آيات

با ژرف نگرى در آياتى كه واژه «عقل» و مشتقّات آن بكار رفته است، اين نكته ظريف و سرنوشت ساز دريافت مى شود كه قرآن شريف اگر نه هميشه، در بيشتر موارد از اين واژه و مشتقّات آن استفاده مى كند؛ تا به طريقى انسان را به خردورزى و خردمندى فراخواند، چرا كه خرد و درك از يك سو و عواطف و احساسات از سوى ديگر، او را به راه دلخواه خويش راه مى نمايند و انسان در كشاكش اين دو نيروى شگرف در سازمان وجود خويش، ناگزير از تصميم گيرى و انتخاب است و در اين ميان، افزون بر دريافت يك سلسله آگاهى و اطّلاعات، به گاه عمل نزديك مى شود؛ براى نمونه: در آيات همين بحث كه قرآن شريف مسئله مقرّرات عادلانه و انسانى انحلال خانواده را طرح مى كند، روشن است كه از يك سو خرد و وجدان، انسان را به عدالت و آزادگى و بشردوستى و رعايت حقوق و مهر و لطف در حقّ انسانى دعوت مى كنند كه روزگارى با او زندگى كرده و اينك ناچار است از او بگسلد و به او ندا مى دهند كه اين جدايى بايد شرافتمندانه باشد و علاوه بر حقوق او، به نوعى موجبات خشنودسازى وى را نيز فراهم آورد تا هر كدام با رضايت پى سرنوشت خويش بروند؛ امّا از ديگرسو عواطف و احساسات، انسان را به طرف خودبينى و جلب منافع و خودخواهى و تصميم گيرى شتابزده و كينه توزى و بدرفتارى سوق مى دهند. و درست در اين بحران مبارزه خرد و احساسات است كه قرآن شريف انسان را به خردورزى و خردمندى فرا مى خواند و از او مى خواهد كه با همه وجود به مقرّرات خدا بنگرد و عقل خويش را بكار گيرد و آنگاه با ژرف نگرى و پرواپيشگى وارد عمل شود و عادلانه عمل كند، كه اين همان بكارگيرى عقل و نعمت گرانبهايى است كه انسان را به توحيد و تقوا و پرستش واقعى خدا اوج مى بخشد و بهشت پرطراوت و زيبا را برايش به ارمغان مى آورد: «العقل ماعبد به الرّحمن و اكتسب به الجنان».

در اين مورد همچنين مى توان به آيه 10 از سوره ملك، آيه 46 از سوره حج، آيه 46 از سوره بقره، آيه 62 از سوره يس و آيه 151 از سوره انعام، آنگونه كه شايسته است، انديشيد و براى تقرّب به خدا و عمل به دستورات او و آراستگى به ارزشهاى والاى انسانى درس گرفت.(422)