تفسير مجمع البيان جلد ۲

امين الاسلام طبرسي
ترجمه : علي کرمي

- ۲۰ -


/ سوره بقره / آيه هاى 212 - 208

208. يا اَيُّهَاالَّذينَ آمَنُواادْخُلُوا فِى السِّلْمِ كافَّةً وَلاتَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ اِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبينٌ.

209. فَاِنْ زَلَلْتُمْ مِنْ بَعْدِ ماجاءَتْكُمُ الْبَيِّناتُ فَاعْلَمُوا اَنَ اللَّهَ عَزيزٌ حَكيمٌ.

210. هَلْ يَنْظُرُونَ اِلّا اَنْ يَأْتِيَهُمُ اللَّهُ فى ظُلَلٍ مِنَ الْغَمامِ وَالْمَلائِكَةُ وَ قُضِىَ الْاَمْرُ وَ اِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْاُمُورُ.

211. سَلْ بَنى اِسْرائيلَ كَمْ آتَيْناهُمْ مِنْ آيَةٍ بَيِّنَةٍ وَ مَنْ يُبَدِّلْ نِعْمَةَاللَّهِ مِنْ بَعْدِ ماجاءَتْهُ فَاِنَ اللَّهَ شَديدُالْعِقابِ.

212. زُيِّنَ لِلَّذينَ كَفَرُواالْحَيوةُالدُّنْيا وَ يَسْخَرُونَ مِنَ الَّذينَ آمَنُوا وَالَّذينَ اتَّقَوْا فَوْقَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَاللَّهُ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ بِغَيْرِ حِسابٍ.

ترجمه

208. هان اى كسانى كه ايمان آورده ايد! همگى به صلح [و آشتى ]درآييد؛ و ازپى گامهاى شيطان نرويد، كه او برايتان دشمنى آشكار است.

209. و اگر پس از آنكه آن دليلهاى روشن [و روشنگر] براى شما آمد، [بازهم ] دچار لغزش شويد [و راه درست را گم كنيد]، بدانيد كه خدا [شما را سخت كيفر خواهد كرد؛ چرا كه او] پيروزمند و فرزانه است.

210. آيا [دوستداران و رهروان شيطان، پس از اين همه روشنگرى،] جز اين انتظار مى برند كه [عذاب ] خدا در سايبانهايى از ابر به سوى آنان مى آيد و فرشتگان [نيز به فرمان خدا سررسند] و كار يكسره شود؟! و كارها تنها به سوى خدا باز گردانده مى شود.

211. [اى پيامبر!] از بنى اسرائيل بپرس: چه نشانه هاى روشنى [كه ما ]به آنان داديم؛ [ امّا آنان بجاى حق پذيرى و سپاس نعمتها، ناسپاسى كردند و آنها را دگرگون ساختند و به ابزار فريب تبديل كردند]؛ و هركه نعمت خدا را پس از آنكه برايش آمد، دگرگون سازد [و در راه ظالمانه بكار گيرد، كيفر عملكرد زشت خويش را خواهد ديد؛ همانا كه ] خدا سخت كيفر است.

212. زندگى اين جهان براى كفر گرايان آراسته شده است و [با اين بينش دنياپرستانه است كه ] ايمان آوردگان را به باد استهزا مى گيرند؛ درحاليكه كسانى كه پرواپيشه ساخته اند، در روز رستاخيز برفراز آنان هستند [و از آنان برتر و بالاترند]؛ و خدا به هركه بخواهد، [فراوان و ]بيشمار روزى مى دهد.

نگرشى بر واژه ها

«كافّة»: همگى.

«زللتم»: دستخوش لغزش شديد.

«عزيز»: توانا، شكست ناپذير.

«ينظرون»: اين واژه در اصل به معناى «طلب درك و دريافت» است و به همين جهت گاه به معناى انديشيدن و فكر كردن و نگاه نيز بكار مى رود؛ امّا در آيه شريفه به مفهوم «انتظار» است.

«ظلل»: جمع «ظّله» به معناى «سايبان» است؛ و بدان جهت به ابر «ظّله» مى گويند كه بسان سايبانى دربرابر نور خورشيد است.

«غمام»: به ابر سفيد و نازك مى گويند. اين واژه در اصل به معناى «پوشش» است؛ و چون ابر آسمان را مى پوشاند، به آن «غمام» مى گويند.

شأن نزول

در شأن نزول آيه 212 - كه پنجمين آيه اين بحث است - سه نظر ارائه شده است:

1. از ابن عبّاس - دانشمند معروف - آورده اند كه: اين آيه شريفه درباره ابوجهل و اشراف ديگر قريش نازل شد؛ چرا كه آنان غرق در امكانات و ارزشهاى مادّى بودند و با بدمستى و غرور، ايمان آوردگان شايسته كردارى چون عبداللّه بن مسعود، عمّار، بلال و ديگران را به گناه تهيدستى و نداشتن ثروت مسخره مى كردند و مى گفتند: اگر محمّد (ص) پيامبر خدا، و دين او درست بود، اشراف از او پيروى مى كردند، نه محرومان و تهيدستان. و اين آيه در پاسخ پندار ابلهانه آنان فرود آمد.

2. عدّه اى ديگر بر اين عقيده اند كه اين آيه شريفه درمورد «عبداللّه بن ابىّ» و هم مسلكانش فرود آمد؛ همانان كه از هر فرصتى براى تحقير و تمسخر مسلمانان تهيدست استفاده مى كردند.

3. و پاره اى از مفسّران نيز مى گويند: اين آيه شريفه درمورد سران يهود و اشراف آنان، كه مهاجران مسلمان را بخاطر تنگدستى و فداكارى و ازدست دادن دارايى خويش در راه خدا مسخره مى كردند، فرود آمد.

تفسير

قرآن و صلح جهانى

قرآن در آيات قبل انسانها را به دسته هاى سه گانه ايمان آوردگان، رياكاران دوچهره و كفرگرايان تقسيم كرد و مهمترين خصلتها و ويژگيهاى هرگروه را برشمرد. و اينك در اين آيات، همه را به فرمانبردارى از آفريدگار خويش و گردن گذاردن دربرابر مقرّرات او و صلح و همزيستى فرا مى خواند.

«يا ايّهاالّذين آمنواادخلوا فى السّلم كافّةً»

اى كسانى كه ايمان آورده ايد! همگان به اطاعت درآييد

اين جمله از آيه شريفه را مفسّران به چند صورت تفسير كرده اند:

1. گروهى ازجمله ابن عبّاس مى گويند: معناى اين جمله اين است كه «هان اى ايمان آوردگان! به اسلام درآييد». و در پاسخ اين پرسش كه چگونه به مردم مسلمان مى توان گفت به اسلام درآييد، گفته اند: مقصود اين است كه به اسلام گرايى خويش ادامه دهيد.

و افزوده اند: در قرآن، نظير اين آيه شريفه بازهم هست؛ ازجمله:

«يا اَيُّهَاالَّذينَ آمَنُوا، آمَنُوا...»(365)

اى ايمان آوردگان! ايمان بياوريد...

2. به اعتقاد برخى، منظور اين است كه تحت فرمان خدا و اطاعت از مقرّرات او درآييد.

3. و به نظر گروهى از مفسّران، مقصود اين است كه به ولايت امامان نور (ع) ايمان آوريد و به فرمانبردارى از آنان همّت گماريد. اين دسته، واژه «سلم» را به «ولايت» معنا كرده اند.

به اعتقاد ما، همه معانى فوق را مى توان از آيه دريافت كرد، امّا ديدگاه دوّم كه عموميت دارد، بهتر است.

در مفهوم واژه «كافّه» نيز دو نظر ارائه شده است:

بعضى گفته اند معناى آن اين است كه همگى به اسلام درآييد؛ و برخى مى گويند منظور اين است كه به همه مقرّرات اسلام ايمان بياوريد و بدانها عمل كنيد.

از پيامبر گرامى (ص) روايتى است كه معناى دوّم را تأييد مى كند؛ و شرح آن بدينصورت است كه: گروهى از يهود به حضور رسول اكرم (ص) شرفياب شدند و اسلام آوردند و از آن حضرت تقاضا كردند برآنان منّت نهد و روز شنبه را كه در آيين يهود تعطيل عمومى است و كار در آن روز تحريم شده است و نيز حرمت گوشت شتر را كه در آيين يهود آمده است، به رسميت بشناسد. پيامبر گرامى (ص) ضمن روشنگرى بسيار، به آنان فرمود: اينك كه به اسلام گرايش يافته ايد، بايد به تمامى مقرّرات آن عمل كنيد.

«ولا تتّبعوا خطوات الشّيطان انّه لكم عدوٌّ مبينٌ»

با پيروى از آثار و كردار شيطان، گام برجاى او مگذاريد و بدانيد كه وانهادن مقرّرات خدا، قدم نهادن در راه شيطان است. و براستى كه شيطان دشمن آشكار شماست. او با خوددارى از سجده بر آدم، دشمنى خويش را با شما آشكار ساخت و بصراحت اعلان كرد كه «... لَاَحْتَنِكَنَّ ذُرِّيَّتَهُ اِلّا قَليلَاً»(366) (پروردگارا! اگر مرا تا روز رستاخيز مهلت دهى، همه فرزندان آدم جز اندكى از آنان را مهار خواهم كرد).

«فان زللتم من بعد ماجاءتكم البيّنات فاعلموا انّ اللّه عزيزٌ حكيمٌ»

و اگر پس از آن دليلهاى روشن و روشنگرى كه برايتان آمد، بازهم دچار انحراف شويد و مقرّرات او را واگذاريد، بدانيد كه خدا شما را بسختى كيفر مى دهد؛ چرا كه او پيروزمند و فرزانه است

هشدار

آفريدگار هستى در آيه پيشين، بندگانش را به فرمانبردارى از خويش و درآمدن به صلح و همزيستى فراخواند؛ و اينك در اين آيه هشدار مى دهد كه اگر پس از آن همه دليل روشن، بازهم از راه درست انحراف يابند، بايد بدانند كه بسختى كيفر خواهند شد؛ چرا كه خدا سخت كيفر است و هيچ چيزى نمى تواند مانع از عذاب خدا شود.

پروردگار پيروزمند و سخت كيفر است؛ چرا كه هيچكس نمى تواند از كيفر عادلانه او بگريزد و هيچ چيز نمى تواند مانع كيفر او شود.

و فرزانه است؛ زيرا مقرّراتش را بيان فرموده و راه صحيح را روشن ساخته است؛ و بعد از اين روشنگرى و راهنمايى، كسانى را كه گناه كنند و مقرّرات او را ناديده گيرند، كيفر مى كند.

«هل ينظرون الّا ان يأتيهم اللّه فى ظللٍ من الغمام والملائكة»

[اى پيامبر!] آيا پيروان شيطان پس از اين همه خيرخواهى و روشنگرى، جز اين انتظار مى برند كه عذاب خدا در سايبانهايى از ابر به سوى آنان مى آيد؟! و فرشتگان نيز [به فرمان خدا سر مى رسند؟!]

در تفسير اين جمله از آيه شريفه بحث هست:

1. گروهى از مفسّران برآنند كه منظور از آمدن خدا در آيه شريفه، رسيدن عذاب و كيفر اوست؛ و تفسير آيه اين است كه: آيا شرك گرايان جز اين انتظار مى برند كه فرمان خدا يا عذاب او در سايبانهايى از ابر به سوى آنان فرود مى آيد؟! و بدان دليل رسيدن عذاب، به آمدن خدا تعبير شده است كه گاه كارى را كارگزاران انجام مى دهند ولى آن را به فرمانروا و دستوردهنده آنها نسبت مى دهند.

2. و برخى را اعتقاد بر آن است كه منظور از آمدن خدا، نازل شدن آيات بزرگ اوست؛ كه براى نشان دادن عظمت و شكوه آن آيه ها، فرود آنها به آمدن خدا و فروفرستنده آنها تعبير شده است؛ همانگونه كه از ورود لشكرى، گاه به ورود امير تعبير مى شود.

3. و پاره اى مى گويند: منظور اين است كه خدا به وعده هاى خويش درمورد كيفر تبهكاران جامه عمل خواهد پوشاند. اين آيه نظير آن آيه شريفه است كه مى فرمايد:

«... فَاَتاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَيْثُ لَمْ يَحْتَسِبُوا...»(367)

... عذاب خدا از جايى كه هيچ حساب آن را نكرده بودند، به سراغشان آمد و آنان را خوار و ذليل ساخت...

گفتنى است كه همه ديدگاههاى فوق به هم نزديك است و به اعتقاد ما، تمامى آنها به يك حقيقت برمى گردند و آن اينكه: آيا اين حق ستيزان انتظار رستاخيز را دارند؟! اين استفهام، انكارى است و منظور اين است كه اينان اين روز سخت را انتظار نمى برند و به آن ايمان ندارند. اين آيه شريفه، نظير آن آيه است كه مى فرمايد:

«هَلْ يَنْظُرُونَ اِلّا اَنْ تَأْتِيَهُمُ الْمَلائِكَةُ اَوْ يَأْتِىَ اَمْرُ رَبِّكَ...»(368)

آيا اينان جز اين انتظار دارند كه فرشتگان به سراغشان بيايند يا عذاب و فرمان پروردگارت برآنان دررسد؟!...

درست است كه در اين نمونه آيات، گاه آمد و رفت به پديده هايى نسبت داده شده است كه فاقد روح هستند، امّا اينگونه سخن گفتن رايج است؛ بعنوان مثال، بعضى وقتها مى گويند: وعده يا كيفر فلانى دررسيد، يا خبرش آمد.

واژه «ملائكه» در آيه مورد بحث - «هل ينظرون الّا ان يأتيهم اللّه فى ظللٍ من الغمام والملائكة...» - يا عطف به «غمام» است كه بايد مجرور خوانده شود و يا عطف به واژه مقدّس «اللّه» كه بايد آن را مرفوع خواند. در صورت نخست، معناى آيه چنين مى شود كه: «آيا آنان جز اين انتظار مى برند كه عذاب خدا در سايبانهايى از ابر و فرشتگان به سوى آنان مى آيد؟!» و در صورت دوّم، معناى آيه بدينصورت مى شود كه: «آيا اينان جز اين انتظار مى برند كه عذاب خدا در سايبانهايى از ابر به سوى آنان بيايد و فرشتگان نيز سر رسند؟!»

«و قضى الأمر و الى اللّه ترجع الامور»

و آنگاه كار يكسره شود؛ و كارها تنها به سوى خدا بازگردانده مى شود

منظور از «يكسره شدن كار» اين است كه كار حسابرسى پايان مى يابد و خوبان به بهشت زيبا و گناهكاران به جانب دوزخ رهسپار مى شوند؛ يا اينكه عذاب خدا آنان را ريشه كن مى سازد و كارشان بپايان مى رسد.

آرى؛ تمامى امور، از حسابرسى تا كيفر گناهكاران و پاداش شايستگان به خداوند بازمى گردد، همانگونه كه در آغاز براى او بود. در اين جهان، بعضى از انسانها به پندار خويش مالك چيزهايى شدند و برخى بر ديگران سلطه يافتند و زمام كارهايى را بدست گرفتند، امّا در فرجام زندگى، همه امور به آفريدگار هستى بازمى گردد؛ و آنجاست كه روشن مى شود تنها مالك حقيقى، اوست.

«سل بنى اسرائيل كم آتيناهم من آيةٍ بيّنةٍ»

[هان اى پيامبر!] از فرزندان اسرائيل [منظور دانشمندان يهود] بپرس كه چقدر آيات و معجزه هاى روشنى كه ما به آنان داديم [و آنان بجاى سپاس نعمتها، ناسپاسى كردند]؟!

در اين آيه شريفه نيز بسان آيه پيشين، روى سخن با پيامبر (ص) است.

به اعتقاد عدّه اى از مفسّران، منظور از اين معجزه ها، «يد و بيضا»، «اژدهاشدن عصاى موسى (ع) به فرمان خدا»، «شكافته شدن دريا»، «سايه افكندن ابر بر سر آنان» و «فرودآمدن مَنّ وسلوى» برآنان است؛ و به عقيده عدّه اى ديگر، مقصود دليلهاى روشنى است كه بر صداقت و درستى دعوت پيامبر اسلام (ص) و رسالت جهانى او گواهى بودند.

«و من يبدّل نعمةاللّه من بعد ماجاءته»

و هر كه نعمت خدا را بعد از آنكه بر او آمد، دگرگون سازد، كيفر گناه خود را خواهد چشيد

در تفسير اين جمله از آيه شريفه، دو نظر ارائه شده است:

1. جمعى معتقدند كه آيه شريفه در اصل بيانگر آن است كه: آنان نعمت خدا را دگرگون ساختند و به آيات او كفر ورزيدند و او را نافرمانى كردند، درنتيجه گمراه شدند و ديگران را نيز گمراه ساختند؛ و هركه نعمت خدا را بجاى سپاس، تغيير دهد، كيفرى دردناك خواهد داشت.

2. و دسته اى ديگر از مفسّران مى گويند: مقصود اين است كه هركس آيات و دليلهاى روشن خدا را با توجيه و تأويل خودسرانه تغيير دهد و آنها را از معنا و پيامشان برگرداند و به دلخواه خويش تفسير كند، كيفرى سخت خواهد داشت.

«فانّ اللّه شديدالعقاب»

براستى كه خدا [بر چنين تبهكارانى ] سخت كيفر است

در اين جمله از آيه شريفه نكته اى است كه توهّم جبرگرايان را كه مى پندارند خدا به كافران نعمتى ارزانى نداشته است، مردود اعلان مى كند؛ چرا كه بصراحت از نعمت پروردگار به كافران و ناسپاسى آنان سخن مى گويد؛ همانگونه كه در آيه ديگرى مى فرمايد كه كفرگرايان نعمتهاى خداوند را شناخته اند و سپس راه انكار را درپيش گرفتند: «يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللَّهِ ثُمَّ يُنْكِرُونَها...»(369).

آرى؛ در اين جمله از آيه مباركه، از نعمت خدا به كافران و آنگاه ناسپاسى آنان خبر مى دهد و به آنها هشدار مى دهد كه عذابى سهمگين خواهند داشت.

به اعتقاد ما، تبديل آيات و نعمتهاى او، تحريف و كتمان حقايق يا تفسير و توجيه و تأويل جاه طلبانه مقرّرات خداست، همان كارى كه پيروان تورات و انجيل انجام دادند و همان شقاوتى كه در تاريخ اسلام، به دست بدعتگذاران و تحريف گران حقايق صورت گرفت و آنان نه متن قرآن و آيات خدا كه مفاهيم آن را در لحظات حسّاس به دلخواه تفسير كردند.

نظم و ارتباط آيات

در آياتى كه گذشت، خداى پرمهر نخست بخشى از مقرّرات خويش را درمورد حجّ بيان فرمود و آنگاه دسته هاى سه گانه مردم را معرّفى كرد و به شايستگان وعده پاداش و به آلودگان به گناه هشدار داد؛ و در پايان، روشنگرى فرمود كه اى پيامبر من! اگر گروهى از مردم دعوت تو را گوش نمى سپارند، نه كوتاهى در ابلاغ پيام است و نه هيچ دليل قانع كننده ديگر، بلكه علّت حق ناپذيرى آنان، درون آلوده شان است و رفتار و كردار زشت آنان... پيش از تو نيز با پيامبران ديگر همينگونه رفتار شد.

«زيّن للّذين كفرواالحيوةالدّنيا»

زندگى دنيا براى كفرگرايان آراسته شده است

انگيزه حق ستيزى

در اين آيه شريفه، خداى جهان آفرين دليل رويگردانى كفرگرايان از حق و انگيزه حق ستيزى آنان را بيان مى كند و روشن مى سازد كه دليل آن نه نارسايى دلايل و آيات خدا، بلكه دنياپرستى و اسارت در كمند خواهشهاى دل و گزينش ارزشهاى مادّى بر ارزشهاى معنوى و دنيا بر آخرت است.

در اينكه چه كسى زندگى دنيا را براى آنان آراسته است، بحث هست:

1. بعضى از مفسّران مى گويند: شيطان، دنيا و ارزشهاى مادّى را براى آنان بسيار زيبا جلوه داده و مايه گناه و انگيزه شرارت را در آنان به جنبش واداشته و درنتيجه انجام دادن كارهاى زشت و ناپسند و وانهادن وظايف را درنظرشان خوب جلوه داده است؛ چرا كه هرگز نمى توان گفت كه آفريدگار هستى دنيا را درنظر اينان آراسته است؛ مگر او همه را به پارسايى فرا نخوانده است؟! و مگر هشدار نداده كه دنيا خانه غرور و فريب است (370) و سرابى بيش نيست؟! و مگر روشنگرى نفرموده كه كالاى دنيا، ناچيز است؟ (371)

2. و برخى برآنند كه آفريدگار هستى، خود، دنيا را براى آنان جلوه بخشيد؛ چرا كه از سويى پديده هاى خوش و دوست داشتنى را آفريد و از دگرسو انگيزه ها و تمايلات را در عمق جان آنان پديد آورد. قرآن مى فرمايد: «زُيِّنَ لِلنّاس ِ حُبُ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ...»(372).

امّا راه بهره ورى صحيح از آنها را نيز نشان داد؛ همچنين به آراستگى به ارزشهاى معنوى و انسانى سفارش كرد.

چرا؟

چرا آفريدگار فرزانه و آگاه، اين انگيزه ها و تمايلات را در وجود انسان آفريد؟ و هدف از آفرينش آنها چه بوده است؟

پاسخ

مسئوليت و تعهّد انسان، و شايستگى و ناشايستگى او، تنها درگرو اين واقعيت است كه او ميان دو جاذبه و دوكشش قرار گيرد و آزادى انتخاب داشته باشد. آنگاه است كه انسان وظيفه شناس و آراسته، به ارزشهاى اخلاقى و انسانى شناخته مى شود و عناصر پليد و خودپرست و قانون شكن برده هواها مى شوند؛ و اگر غير از اين بود، نه چيزى به نام وظيفه مفهوم داشت و نه وظيفه شناسى و اصل آزمون و انتخاب. پيامبر گرامى (ص) مى فرمود:

«انّما حُفّت الجنّة بالمكاره و حفّت النّار بالشّهوات.»

بهشت زيباى خدا، درگرو پايدارى دربرابر رنج و سختى انجام دادن وظيفه است و آتش شعله ور دوزخ، درگرو اسارت در كمند هواها و خواهشهاى دل.

«ويسخرون من الّذين آمنوا»

و با اين بينش مادّيگرايانه، ايمان آوردگان را بخاطر تهيدستى، يا ايمان به زندگى پس از مرگ و يا زهد و پارساييشان به باد استهزا مى گيرند و پول و زور خود را به رخ آنان مى كشند.

«والّذين اتّقوا فوقهم يوم القيامة»

و [اين در حالى است كه ] پرواپيشگان در روز رستاخيز از آنان بالاترند و برفراز آنان هستند

در تفسير اين جمله، ديدگاهها متفاوت است:

1. منظور از برترى، بالا بودن در درجات انسانى است.

2. برترى در بهره ورى از نعمتهاى خداوند در آخرت است.

3. برترى در جايگاه است؛ چرا كه پرواپيشگان، در فردوس برين خواهند بود(373) و كافران در دوزخ.

4. برترى در استهزاى آنان در روز قيامت است؛ همانگونه كه قرآن مى فرمايد:

«اِنَ الَّذينَ اَجْرَمُوا كانُوا مِنَ الَّذينَ آمَنُوا يَضْحَكُونَ... فَالْيَوْمَ الَّذينَ آمَنُوا مِنَ الْكُفّارِ يَضْحَكُونَ»(374).

«واللّه يرزق من يشاء بغير حسابٍ»

و خدا به هر كه بخواهد، روزى فراوان و بيشمار مى دهد

در تفسير اين جمله نيز ديدگاههاى مفسّران متفاوت است:

1. عدّه اى مى گويند: منظور اين است كه خدا به هركه بخواهد، آنقدر مى بخشد كه شمارش آن برايش ناممكن شود.

2. گروهى ديگر معتقدند مقصود اين است كه خدا در اين جهان روزى مردم را دربرابر رفتار و كردارشان به آنان ارزانى نمى دارد، مباداكه ثروت ثروتمند را دليل برترى او در ايمان و عمل بپنداريم. تصوّر اينكه اين روزى و رزق، نعمتهاى سراى آخرت است كه خداوند به مردم باايمان اعطا مى كند، نيز مشكل است؛ چرا كه به هرحال، عمل شايسته آنان محدود است و نمى تواند پاداش بيشمار داشته باشد، مگر اينكه بگوييم پاداش و رزق آخرت براى بندگان، نه دربرابر ايمان و عمل آنها، بلكه براساس فزون بخشى پروردگار ارزانى مى شود.

3. دسته اى آيه را بدينصورت تفسير كرده اند كه: خداوند از چيزى كه به بندگانش ارزانى داشت، ديگر بازخواست نخواهد كرد؛ از اين رو، نعمتهاى او بيشمار و بى حساب است و خود نيز انتظار جبران پاداشش را ندارد.

4. پاره اى مى گويند منظور اين است كه: هرآنچه خداوند ارزانى مى دارد، كم باشد يا زياد، از سرچشمه لطف و بخشندگى پايان ناپذير اوست و اين بخشش به هر اندازه باشد، بسان بخشش بندگان نيست كه در ثروت و دارايى آنان اثر گذارد و بحساب آيد، هرگز؛ بلكه لطف و ارزانى داشتن آن به بندگان، از منبع پايان ناپذيرى است كه كم نمى شود و در آن اثر نمى گذارد و بشمار نمى آيد؛ زيرا او سرچشمه هستيها و نعمتهاست و پديدآورنده آنها.

5. و جمعى نيز برآنند كه تفسير آيه اين است كه: خدا به اهل بهشت چنان رزق و روزى مى دهد كه به شمار و حساب نمى آيد.

همه اين ديدگاهها را مى توان از آيه شريفه دريافت كرد. تمامى آنها درست است و هر يك گوشه اى از پيام و مفهوم آيه را مى رسانند.