تفسير مجمع البيان جلد ۲

امين الاسلام طبرسي
ترجمه : علي کرمي

- ۱۶ -


/ سوره بقره/ آيه هاى 195 - 190

190. وَ قاتِلُوا فى سَبيلِ اللَّهِ الَّذينَ يُقاتِلُونَكُمْ وَلاتَعْتَدُوا اِنَ اللَّهَ لايُحِبُ الْمُعْتَدينَ.

191. وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَ اَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَيْثُ اَخْرَجُوكُمْ وَالْفِتْنَةُ اَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ وَلا تُقاتِلُوهُمْ عِنْدَالْمَسْجِدِالْحَرامِ حَتّى يُقاتِلُوكُمْ فيهِ فَاِنْ قاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ كَذلِكَ جَزاءُالْكافِرينَ.

192. فَاِنِ انْتَهَوْا فَاِنَ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ.

193. وَ قاتِلُوهُمْ حَتّى لاتَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدّينُ لِلَّهِ فَاِنِ انْتَهَوْا فَلاعُدْوانَ اِلّا عَلَى الظّالِمينَ.

194. اَلشَّهْرُالْحَرامُ بِالشَّهْرِالْحَرامِ وَالْحُرُماتُ قِصاصٌ فَمَنِ اعْتَدى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَااعْتَدى عَلَيْكُمْ وَاتَّقُوااللَّهَ وَاعْلَمُوا اَنَ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقينَ.

195. وَ اَنْفِقُوا فى سَبيلِ اللَّهِ وَلاتُلْقُوا بِاَيْديكُمْ اِلَى التَّهْلُكَةِ وَاحْسِنُوا اِنَ اللَّهَ يُحِبُ الْمُحْسِنينَ.

ترجمه

190. و در راه خدا با كسانى كه با شما به پيكار برخاسته اند، كارزار كنيد؛ و از مرزها[ى حقّ و عدالت ] نگذريد؛ همانا كه خداوند تجاوزكاران را دوست نمى دارد.

191. و هرجا آنان را يافتيد، بكشيد؛ و از همانجا كه شما را بيرون راندند، شما نيز آنان را بيرون برانيد! [چرا كه آنان شرك گرا و فتنه گرند] و فتنه [گرى آنان ]، از كشتار سخت تر [و شرربارتر ]است؛ و [با اين همه ]در كنار مسجدالحرام با آنان كارزار نكنيد، مگر اينكه در آنجا با شما به پيكار برخيزند؛ پس اگر با شما [در آنجا] به جنگ دست يازيدند، آنان را بكشيد، كه كيفر كفرگرايان [فتنه گر] چنين است.

192. امّا اگر [از شرك و بيداد خود] باز ايستادند، [از كيفر آنان دست بداريد كه ] خدا بسيار آمرزنده و مهربان است.

193. و با آنان كارزار كنيد تا فتنه اى نماند، و دين از آن خدا شود [و تنها از او فرمانبردارى و پرستش شود]؛ و اگر [از شرك و تجاوز خويش ]دست برداشتند، [با آنان براساس عدالت رفتار كنيد؛ چرا كه ] تجاوز جز بر بيدادگران [روا] نيست.

194. [كارزار شما در] ماه حرام، دربرابر [كارزار آنان در] ماه حرام، [عادلانه ] است؛ [و مى توانيد از خود دفاع كنيد.] و [شكستن ]حرمتها، قصاصى دارد؛ بنابراين، هركه بر شما تعدّى كرد، همانگونه كه بر شما تعدّى كرده است، بر او تعدّى كنيد؛ و پرواى خدا را پيشه سازيد و بدانيد كه خدا با پرواپيشگان است.

195. و در راه خدا [و دين او و در هر راهى كه او فرمان داده است، ]انفاق كنيد؛ و خويشتن را به دست خود به تباهى و هلاكت نيفكنيد؛ و نيكى كنيد كه خداوند نيكوكاران را دوست دارد.

نگرشى بر واژه ها

«قاتلوا» از واژه «قتال» برگرفته شده است؛ به معناى كارزار كنيد.

«لاتعتدوا»: تجاوز نكنيد و از اندازه خارج نشويد.

«ثقفتموهم»: آنان را پيدا كرديد و به آنان دست يافتيد.

«فتنه» در فرهنگ واژه شناسان، به معناى آزمون و امتحان(348) است؛ امّا در آيات قرآن، به مفهوم عذاب(349)، شرك(350)، و جلوگيرى از ديندارى و عمل به مقرّرات دين(351) بكار رفته است.

«انتهوا»: باز ايستادند، و بس كردند.

«غفور»: آمرزنده گناهان و پوشاننده لغزشها.

«دين» به معناى اطاعت و فرمانبردارى و عقيده است؛ و درمورد اسلام نيز بكار رفته است.

«الشّهرالحرام»: ماه حرام. و بدان جهت به بعضى از ماهها، ماه حرام و پرحرمت گفته اند كه در آنها، جنگ و كارهايى مانند آن تحريم شده بود.

«حرمات» جمع حرمت است؛ و حرمت، امرى است كه احترام و نگاهدارى آن واجب و هتك آن حرام است.

«قصاص»: گرفتن حقّ ستمديده از ستمكار.

«اعتدى»: ستم كرد.

شأن نزول

در شأن نزول نخستين آيه اين بحث - آيه 190 - از ابن عبّاس نقل كرده اند كه:

اين آيه شريفه درمورد صلح «حديبيه» است؛ و فشرده ماجرا اين است كه پيامبر خدا(ص) با 1400 نفر از يارانش، براى انجام دادن عمره، از مدينه به سوى مكّه حركت كرد. هنگامى كه به نقطه اى به نام «حديبيه» رسيدند، شرك گرايان از پيشروى آنان به طرف مكّه جلوگيرى كردند، و پيامبر گرامى(ص) پس از گفتگوى بسيار، پيمان نامه اى براى سازش و مسالمت با آنان امضا كردند و در همان سرزمين قربانيهاى خويش را سربريدند و به مدينه بازگشتند.

بندهايى از پيمان نامه پيامبر(ص) در صلح «حديبيه» عبارت بودند از اينكه پيامبر(ص) در آن سال به مكّه داخل نشود، تا سال آينده شرك گرايان هيچ مزاحمتى براى آن حضرت و يارانش فراهم نياورند و آنان در امنيت وارد مكّه شوند و به مدّت سه روز آداب و مقرّرات حج را بجا آورند، سپس از مكّه خارج شوند.

درنتيجه، پيامبر(ص) و مردم مسلمان، آن سال به مدينه باز گشتند و سال بعد آماده حركت به جانب مكّه و اجراى طواف شدند؛ امّا بسيارى، با وجود پيمان عدم تعرّض، بازهم نگران عهدشكنى شرك گرايان و آغاز جنگ و كشتار ازسوى آنان در حرم امن خدا و در ماه حرام بودند، و از خود مى پرسيدند كه در آنصورت تكليف چيست؟ و درست در همين زمان بود كه اين آيه شريفه بر قلب پاك محمّد(ص) - پيامبر مهر و عدالت - فرود آمد و وظيفه را روشن ساخت.

برخى از دانشمندان برآنند كه اين آيه شريفه، نخستين آيه اى است كه درمورد جهاد و پيكار فرود آمده است؛ كه برطبق آن، پيامبر(ص) از آن پس با هر نيروى تجاوزكارى كه برضدّ اسلام و مسلمانان وارد پيكار مى شد، قهرمانانه كارزار مى كرد و با كسى كه سر جنگ نداشت، در همزيستى بود. تا اينكه آيه بعد نازل شد، كه در آن خداوند فرمان جهاد ابتدايى را نيز به آن گرانمايه عصرها و نسلها صادر كرد.

و امّا در شأن نزول دوّمين آيه اين بحث - آيه 191 - آورده اند كه:

يكى از ياران پيامبر(ص)، عنصر كفرپيشه اى را در يكى از ماههاى حرام ازپا درآورد. عدّه اى از مسلمانان او را براى اين كارش زير باران نكوهش گرفتند. در اين هنگام، اين آيه شريفه فرود آمد و روشن ساخت كه اگرچه عمل آن مسلمان، تجاوزكارانه و حرام بوده است، امّا شرك گرايى و فتنه انگيزى شرك گرايان نيز كمتر از كشتار نيست كه سخت تر و بدتر است.

تفسير

حقّ دفاع

قرآن شريف، پس از ترسيم مقرّرات گوناگون در راه خودسازى و پالايش جان از ناخالصيها، اينك در اين آيات مباركه، به بيان اصل حقّ دفاع مى پردازد و آن را يك حقّ طبيعى و انسانى معرفى مى كند.

«وقاتلوا فى سبيل اللّه الّذين يقاتلونكم...»

با كسانى كه با شما به جنگ دست مى يازند، در راه خدا كارزار كنيد

به عقيده بعضى از مفسّران، مفهوم اين جمله از آيه شريفه اين است كه: اى مردم باايمان! با مردان تجاوزكار و جنگ افروز پيكار كنيد، امّا با زنان آنان، نه. برخى نيز بر اين اعتقادند كه آيه تنها اجازه پيكار با شرك گرايان تجاوزكار مكّه در عصر رسالت را مى دهد. امّا به نظر مؤلّف، اين آيه، فرمان جنگ با همه تجاوز كاران و شرك گرايان جنگ افروزى است كه با مردم توحيد گرا به مقابله برخيزند؛ و اگر دليل و مدركى نداشته باشيم كه آن را قيد بزنيم، مى توان به اطلاق آن عمل كرد.

«ولاتعتدوا اِنّ اللّه لايحبّ المعتدين»

و شما [از مرزهاى مقرّرات يك دفاع عادلانه و انسانى ] تجاوز نكنيد كه خداوند تجاوزكاران از مرز حقّ و عدالت را دوست نمى دارد

در تفسير اين جمله از آيه شريفه، دو نظر ارائه شده است:

1. تنها با كسانى كه به پيكار با شما دست يازيده اند، پيكار كنيد، نه با ديگران.

2. هم با كسانى كه با شما به جنگ برخاسته اند، بجنگيد و هم با كسانى كه با شما سر نزاع و ناسازگارى دارند؛ و از اين دستور تجاوز نكنيد؛ و مبادا با كسانى كه با شما سر پيكار ندارند، كارى داشته باشيد، كه خداوند تجاوزكاران را دوست نمى دارد.

يادآور مى شود كه منظور از دوست نداشتن خدا اين است كه بر شما خشم خواهد گرفت؛ و آيه شريفه قهر خدا و نكوهش او را درمورد تجاوز و تجاوزكاران بدينصورت ترسيم مى كند.

به اعتقاد گروهى از دانشمندان، اين آيه شريفه كه پيكار با شرك گرايان تجاوزكار را بعنوان حقّ دفاع روا و لازم اعلام مى كند؛ با فرود آيه ديگرى كه جهاد ابتدايى را نيز شامل است، نسخ شده است؛ چرا كه در آن آيه مى فرمايد: «... فَاقْتُلُواالْمُشْرِكينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ...»(352) (شرك گرايان را هركجا يافتيد، بكشيد...).

امّا جمعى به نسخ اين آيه معتقد نيستند و مى گويند: اين آيه از همان زمان فرود، بيانگر حقّ دفاع دربرابر تجاوزكاران و عدم تعرض به زنان و كودكان بود؛ و اين دستور و اين حق همچنان باقى است.

و از پيشوايان راستين اسلام روايت است كه اين آيه شريفه با بيان حقّ دفاع و پيكار درمقابل تجاوزكاران، آيه مباركه زير را نسخ كرد:

«... كُفُّوا اَيْديكُمْ وَ اَقيمُواالصَّلوةَ...»(353)

... اينك دست از پيكار بداريد و نماز را برپا كنيد...

آيه 191 سوره بقره نيز اين آيه شريفه را نسخ كرد كه به پيامبر(ص) فرمان گذشت مى داد و مى فرمود: «وَلا تُطِعِ الْكافِرينَ وَالْمُنافِقينَ وَدَعْ اَذاهُمْ...»(354) (و از كافران و منافقان فرمان مبر و از آزارشان بگذر...).

«واقتلوهم حيث ثقفتموهم و اخرجوهم من حيث اخرجوكم والفتنة اشدّ من القتل»

در آيه قبل، از ارزانى شدن اصل حقّ دفاع به مردم باايمان سخن بميان آمد؛ و اينك در اين آيه خداوند مؤمنان را خطاب قرار مى دهد و چگونگى پيكار با كافران و تجاوزكاران را براى آنان ترسيم مى كند.

نخست مى فرمايد: آنان را كه از هيچ بيداد و تجاوزى روى نمى گردانند، هركجا يافتيد، بكشيد؛ و همانگونه كه شما را از شهر و ديار و خانه و زندگيتان، ظالمانه راندند، شما نيز بر اساس حقّ دفاع و كيفر عادلانه بيدادگران، آنان را برانيد. درست است كه اقدام به كشتار در ماههاى حرام، كارى ناروا و ناپسند است و بايد تا آنجا كه ممكن است در اين امر خويشتندارى كرد، امّا نبايد فراموش كرد كه شرك گرايى و فتنه انگيزى آنان، فاجعه آفرين و سخت تر از كشتار است.

در اين آيه شريفه، از آن روى از شرك و كفر به «فتنه» تعبير شده است كه اين دو انسان را سرانجام به نابودى سوق مى دهند، همانگونه كه ثمره شوم فتنه براى جامعه، نابودى و انحطاط است. برخى را نيز اعتقاد بر آن است كه بدان جهت قرآن اين تعبير را آورده است كه كفر و شرك، تباهى نهانى و محنتى است كه به هنگام آزمون، ماهيت زشت و منحطّ آن آشكار مى شود.

«ولاتقاتلوهم عندالمسجدالحرام حتّى يقاتلوكم فيه فان قاتلوكم فاقتلوهم كذلك جزاءالكافرين»

و در كنار مسجدالحرام با آنان مجنگيد، مگر آنكه در آنجا با شما به پيكار برخيزند؛ و چون با شما [در آنجا] جنگيدند، آنان را بكشيد، كه اين كيفر كفرگرايان (فتنه گر) است

اين جمله از آيه شريفه، بيانگر آن است كه پيكار در كنار مسجدالحرام، حرام است و نبايد در آنجا به كشتار و خونريزى دست زد مگر بعنوان دفاع از جان.

آرى؛ اگر تجاوزكاران و كافران، پيكار برضدّ شما را در كنار خانه خدا آغاز كردند، شما مى توانيد از خود دفاع كنيد و آنان را به هلاكت برسانيد؛ كه اين سزاى تجاوزكاران است.

از اين آيه شريفه اين نكته نيز دريافت مى شود كه بيرون راندن كافران فتنه انگيز و تجاوزكار از اطراف خانه خدا لازم است تا ريشه فتنه بركنده شود و نزديك حرم سالم و آرام باشد و به دين خدا عمل شود.

در روايت نيز آمده است كه:

«لايجتمع فى جزيرة العرب دينان».

در اين سرزمين، توحيد و شرك گرد نمى آيند؛ اينجا پايگاه توحيد است و بس.

«فان انتهوا فانّ اللّه غفورٌ رحيمٌ»

پس اگر از تجاوز و فتنه گرى خود دست برداشتند، شما نيز از كيفر بيشتر آنان درگذريد. براستى كه خداوند بسيار آمرزنده و مهربان است

قرآن شريف در اين آيه مباركه، با ترسيم پرتوى از مهر و لطف خدا هشدار مى دهد كه پيكار با تجاوز و كفر و بيداد رواست، امّا تا آنجا كه آنان دست از تجاوز و فتنه بردارند.

از اين آيه شريفه همچنين اين نكته دريافت مى شود كه توبه درمورد شرك و كفر و قتل عمد نيز اگر واقعى باشد، پذيرفته مى شود.

«وقاتلوهم حتّى لاتكون فتنةٌ ويكون الدّين للّه»

و با شرك گرايان تجاوزكار پيكار كنيد تا ديگر فتنه اى نباشد و تنها دين خدا حاكم شود

در اين آيه شريفه، خداى جهان آفرين، مردم باايمان را مخاطب مى سازد و هدف جهاد در راه حق را حاكميت مقرّرات خدا و پرستش و فرمانبردارى يكتاآفريدگار هستى اعلان مى كند.

منظور از «فتنه»، شرك و كفر است؛ و تفسير اين جمله آن است كه تنها بايد از خدا و مقرّرات او فرمانبردارى كرد و فقط اسلام و هدفهاى بلند و انسانى آن بايد تحقّق يابد، نه زور و زر و تزوير كه با نامها و فرمهاى رنگارنگ مردم را تحتِ سلطه خود درمى آورند.

«فان انتهوا فلاعدوان الّا على الظّالمين»

اگر تجاوزكاران شرك گرا از شقاوت و بيداد خويش دست برداشتند و به راه حقّ و عدالت گام نهادند، ديگر كيفرى نخواهند داشت؛ و كيفر سخت تنها براى كسانى است كه بر شرك و بيداد خود اصرار ورزند و با حقّ و عدالت ستيزه كنند.

چرا؟

چرا كيفر تجاوزكاران كه همانا پيكار با آنان و نابودساختنشان است، به «عدوان» تعبير شده، درحاليكه كشتن تجاوزكاران بيدادگر بعنوان حقّ دفاع و براى برپايى حقّ و عدالت است، نه ظلم و تجاوز؟

پاسخ

پيش از اين نيز يادآور شديم كه به اعتقاد گروهى از مفسّران، اعراب گاه كيفر و پاداش هر عمل شايسته يا ناپسندى را به يك نام مى خوانند؛ از اين رو، كيفر تجاوز، با همان تعبير بيان شده است؛ درست مانند اين آيه شريفه كه مى فرمايد: «مَنْ عَمِلَ سَيِّئَةً فَلا يُجْزى اِلّا مِثْلَها...»(355) كه در اينجا نيز كيفر تجاوز با همان نام آمده است. همچنين بسان اين آيه شريفه كه مى فرمايد: «وَجَزاؤُا سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُها...»(356)

امّا برخى برآنند كه منظور از واژه «عدوان» در آيه شريفه، آغاز پيكار و شروع جنگ است.

«الشّهرالحرام بالشّهرالحرام»

كارزار شما در ماه حرام، دربرابر كارزار آنان در ماه حرام، عادلانه است؛ چرا كه جنگ و جنون را آنان آغاز كردند و شما از خود دفاع مى كنيد

قرآن شريف، پس از ترسيم حقّ دفاع و برخى مقرّرات آن، اينك در اين آيه شريفه، پيكار در ماههاى حرام و حكم آن را بيان مى كند.

در تفسير اين جمله از آيه شريفه، دو نظر ارائه شده است:

1. گروهى مى گويند: منظور اين است كه پيكار در ماه حرام دربرابر پيكار در همين ماه است و جنبه دفاعى دارد، نه ابتدايى.

2. و دسته اى معتقدند تفسير آيه مباركه اين است كه: اين ماه حرام، در سال هفتم بعثت كه پيامبر (ص) و يارانش با امنيت به مكّه وارد شدند و طواف كردند، دربرابر ماه حرام سال گذشته است كه شرك گرايان از ورود شما به مكّه جلوگيرى كردند و با عقد قرارداد صلح «حديبيه»، شما به مدينه بازگشتيد.

يادآور مى شود كه ماههاى حرام عبارتند از: ذيقعده، ذيحجّه، محرّم و رجب. اعراب جنگ را در اين چهار ماه حرام مى شمردند و به گونه اى بدان اهميت مى دادند كه اگر كشنده عزيزترين كسان خود را در اين ماهها مى ديدند و بر او دست مى يافتند، وى را نمى كشتند.

«والحرمات قصاص»

در مفهوم اين جمله نيز دو ديدگاه مطرح است:

1. نخست اينكه منظور از قصاص در اين جمله اين است كه در سال ششم بعثت، شرك گرايان قريش از ورود پيامبر(ص) و يارانش به مكّه و انجام دادن طواف جلوگيرى كردند، و آن حضرت ناگزير با امضاى صلحنامه «حديبيه»، بى آنكه وارد مكّه شوند، به مدينه بازگشتند. پس ورود پيامبر(ص) و يارانش به مكّه در امنيت كامل در سال هفتم، دربرابر سال گذشته است.

2. ديدگاه ديگر اين است كه: جنگ و پيكار در ماههاى حرام براى مردم باايمان ممنوع است، مگر آنكه به آنها حمله شود و آنان در مقام دفاع از جان و مال و ناموس و وطن خويش برآيند؛ كه اين نوعى قصاص است و رواست.

گفتنى است كه واژه «حرمات» بصورت جمع، اشاره است به ماههاى حرام، مكّه و خانه حرمت يافته خدا و حرمت جامه احرام. و برخى برآنند كه بكاررفتن اين واژه به صيغه جمع، نشانه آن است كه دفاع و ايستادگى درمقابل هر حرمتى كه دشمن حلال شمرد، جايز است.

«فمن اعتدى عليكم فاعتدوا عليه بمثل مااعتدى عليكم واتّقوااللّه واعلموا انّ اللّه مع المتّقين»

پس هر كه به شما تعدّى كرد، شما نيز به همان اندازه بر او تعدّى كنيد؛ و پرواى خدا را پيشه سازيد و بدانيد كه خداوند با پرواپيشگان است

از اين آيه شريفه، اين نكته انسانساز نيز دريافت مى شود كه اگر كسى مال ديگرى را غصب يا آن را تلف كرد، بر اوست كه آن مال يا مانند آن و يا اگر مانندى ندارد، بهاى آن را بپردازد.

«وانفقوا فى سبيل اللّه ولاتلقوا بايديكم الى التّهلكه»

و در راه خدا [و دين او و در هر راهى كه او فرمان داده است،] انفاق كنيد و در اين راه از نثار جان و مال خويش دريغ نورزيد و خويشتن را به دست خويش به تباهى و هلاكت نيفكنيد

پس از آنكه حقّ دفاع دربرابر تجاوز و تهاجم ددمنشان بعنوان يك حقّ طبيعى و انسانى، در آيه هاى قبل به تصوير كشيده شد، اينك لزوم انفاق در راه خدا و هزينه كردن ثروت و دارايى در اين مسير طرح مى شود.

واژه «سبيل» كه در اين آيه شريفه بكار رفته، در لغت به معناى «راه» است؛ و راه خدا همان طريق حقّ و عدالت و احياى ارزشهاى انسانى و آرمانهاى توحيدى است؛ و واژه «فى سبيل اللّه» بيشتر درمورد «جهاد» بكار مى رود.

در تفسير «ولاتلقوا بايديكم الى التّهلكة»، ديدگاهها متفاوت است:

1. جمعى از مفسّران، ازجمله ابن عبّاس، مى گويند منظور اين است كه: با ترك انفاق و بخشش در راه صحيح، خود را به بدبختى نيندازيد؛ چرا كه دراينصورت دشمنان بر شما چيره مى شوند و شما را از پاى درمى آورند.

2. و پاره اى اعتقاد دارند مقصود اين است كه: براثر نوميدى و يأس از رحمت خدا و آمرزش او، مرتكب گناهان بيشترى نشويد.

3. بعضى مى گويند تفسير آيه اين است كه بدون داشتن ساز و برگ و امكانات جهاد، با دشمن درگير نشويد كه خود را نابود مى سازيد.

4. و برخى نيز بر اين عقيده اند كه منظور اين است كه در انفاق زياده روى نكنيد و خود را به فقر و فلاكت نيفكنيد.

اين ديدگاه در روايتى از پنجمين امام نور(ع)، به نوعى تأييد مى شود. آن حضرت مى فرمايند: اگر كسى همه دارايى خويش را در راه خدا به ديگران ببخشد، كاردرستى نكرده و به هشدار خدا در اين آيه توجّه نكرده است.

«واحسنوا انّ اللّه يحبّ المحسنين»

و نيكى كنيد كه خدا نيكوكرداران را دوست دارد

بنظر مى رسد كه مفهوم «نيكى» در اينجا، ميانه روى و مقصود از «نيكوكرداران»، مردم معتدل و ميانه رو باشند؛ آنان كه از اسراف و تبذير و نيز از امساك و بخل دورى مى جويند و به طريق اعتدال رفتار مى كنند.

عدّه اى گفته اند منظور آن است كه: گمان خود را به پروردگارتان نيكو كنيد تا خدا به شما نيكى كند. و گروهى ديگر در تفسير اين جمله از آيه شريفه گفته اند كه «پيوسته به نيازمندان كمك كنيد».

و به عقيده مؤلّف، آيه مباركه مورد بحث، همه اين ديدگاهها را شامل مى شود و هركدام مصداقى از مفهوم اين آيه شريفه اند.

دو نكته

از اين آيه شريفه اين نكته دريافت مى شود كه بر انسان خردمند و باايمان زيبنده نيست دست به كارهايى بزند كه برايش خطرهاى بسيارى به همراه داشته باشد؛ همچنين به هنگامى كه دعوت به ارزشها و نهى از منكر، خطر مرگ را درپى دارد، ترك آن رواست.

و نيز اين پيام استنتاج مى شود كه صلح و همزيستى با كافران و شرك گرايان، درصورتيكه پيشواى عادل و لايق امّت آن را به مصلحت بنگرد و بدون آن، شرايط را براى خود و يا جامعه خطرناك ارزيابى كند، جايز است. نمونه آن، صلح «حديبيه» و ماجراى صفّين و آتش بس حضرت امام حسن مجتبى(ع) با سردمدار فاسد و خودكامه اموى است.

امّا براى قيام قهرمانانه حسين(ع) برضدّ يزيد و تبهكاريهاى او با پذيرش خطر، مى توان دو جنبه را درنظر گرفت:

نخست آنكه آن گرانمايه عصرها و نسلها، با وجود آگاهى از راه پرافتخار خويش و فرجام آن، فكر مى كرد كه مردم پيوند او را با پيامبر گرانقدر اسلام درنظر خواهند داشت، و حاضر نمى شوند پسر پيامبر(ص) را بخاطر دعوت به حق و مبارزه با ستم و خودكامگى، به دست جلّادان حكومت بسپارند و از يارى او دست بكشند.

و ديگر اينكه آن حضرت آگاه بود كه اگر دعوت به حقّ و عدالت را ترك كند و حكومت را در ستم و استبداد به حال خود واگذارد، بازهم دشمنان از او دست برنخواهند داشت و خون پاكش را بر ريگهاى تفتيده آن سرزمين خواهند ريخت؛ مگر اينكه با آنان همراه و همگام باشد و بربريت حاكم را به نام اسلام و قرآن و پيامبر امضا كند. از اين رو، راه عزّت و افتخار را كه جهاد در راه عدالت و كرامت بود، برگزيد و براى خشنودى خدا، به قربانگاه عشق شتافت.