تفسير مجمع البيان جلد ۲

امين الاسلام طبرسي
ترجمه : علي کرمي

- ۸ -


/ سوره بقره/ آيه هاى 176 - 172

172. يا ايُّهَاالَّذينَ آمَنُوا كُلُوا مِنْ طَيِّباتِ ما رَزَقْناكُمْ وَاشْكُرُوا لِلَّهِ اِنْ كُنْتُمْ اِيّاهُ تَعْبُدُونَ.

173. اِنَّما حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنْزيرِ وَ ما اُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِاللَّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ باغٍ وَلاعادٍ فَلا اِثْمَ عَلَيْهِ اِنَ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ.

174. اَنَ الَّذينَ يَكْتُمُونَ ما اَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ الْكِتابِ وَ يَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَناً قَليلاً اُولئِكَ ما يَأكُلُونَ فى بُطُونِهِمْ اِلَّاالنّارَ وَ لايُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَ لايُزَكّيهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ اَليمٌ.

175. اُولئِكَ الَّذينَ اشْتَرَوُاالضَّلالَةَ بِالْهُدى وَالْعَذابَ بِالْمَغْفِرَةِ فَما اَصْبَرَهُمْ عَلَى النّارِ.

176. ذلِكَ بِاَنَ اللّهَ نَزَّلَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ وَ اِنَ الَّذينَ اخْتَلَفُوا فِى الْكِتابِ لَفى شِقاقٍ بَعيدٍ.

ترجمه

172. هان اى كسانى كه ايمان آورده ايد! از نعمتهاى پاكيزه اى كه روزى شما ساخته ايم، بخوريد و سپاس خدا را بگزاريد؛ اگر تنها او را مى پرستيد.

173. [خداى يكتا] تنها مردار و خون و گوشت خوك و آنچه را كه [هنگام سربريدنش ] نام غير خدا برآن خوانده شود، بر شما حرام كرده است؛ امّا كسى كه ناگزير شود [براى نجات جان خويش از آن بخورد]، درصورتيكه ستمكار و تجاوزگر نباشد، بر او گناهى نيست؛ چرا كه خدا آمرزنده و مهربان است.

174. آنان كه آنچه را خدا از [آيات ] كتاب [در نويد به آمدن پيامبر اسلام ] فرو فرستاده است، پوشيده مى دارند و از اينطريق بهاى ناچيزى بدست مى آورند، جز آتش [سوزان، چيزى ] در شكمهاى خويش فرو نمى برند؛ و خدا در روز رستاخيز با آنان سخن نخواهد گفت و آنان را [از گناه و پليدى آن ] پاك نخواهد ساخت؛ و برايشان عذابى دردناك خواهد بود.

175. آنان كسانى هستند كه گمراهى [و سرشكستگى ] را دربرابر هدايت، و عذاب [سهمگين ] را به بهاى آمرزش [خدا ]خريدند؛ از اين رو، براستى بر آتش [شعله ور دوزخ ]، چه [پرطاقت و ]شكيبايند!

176. اين [كيفر] بدان جهت است كه خدا كتاب [آسمانى تورات ] را بحق فرو فرستاده [و در آن، نويدها و نشانه اى روشن قرارداده ] است؛ و كسانى كه درباره آن كتاب با هم به كشمكش پرداختند، بى ترديد در شكاف [و پراكندگى و نزاع ]دور و درازى هستند.

نگرشى بر واژه ها

«اشكر»: اقرار و اعتراف به نعمتها، و سپاس از ارزانى دارنده نعمت كه دوگونه است: الف - اعتراف به نعمتها هنگام برخورد با آنها يا بيادآوردن آنها؛ ب - فرمانبردارى از ارزانى دارنده نعمت به تناسب شكوه و عظمت. و بهاى نعمتى كه ارزانى داشته، و پرستش خدا، نوعى سپاس از نعمتهاى آن ارزانى دارنده نعمتهاى گران و بيشمار است.

«اُهِلّ و اهلال»: منظور بردن نام خدا به هنگام ذبح حيوانات است.

«اضطرار»: كارى كه انسان بر انجام دادن آن ناگزير است.

«باغى»: جوينده، طلب كننده.

«عادٍ»: تجاوز كننده از حدود و مقرّرات.

«بطون»: جمع «بطن» به معناى شكم.

شأن نزول

از ديد همه مفسّران و قرآن پژوهان، آيه 174، درمورد اهل كتاب و حق پوشى آنان، بويژه حق ستيزى و شيوه ظالمانه دانشمندان يهود، فرود آمده است؛ چرا كه آنان نشانه هاى آخرين پيامبر خدا و نويد آمدنش را از كتاب آسمانى خويش دريافت داشته بودند و مژده برانگيخته شدن آن حضرت را به مردم مى دادند، به اين اميد و آرزوى نژادپرستانه كه آن پيامبر موعود، به نوعى از نژاد و تبار آنان باشد؛ امّا هنگامى كه آن گرانمايه عصرها و نسلها، فرمان بعثت يافت و آدميان را به توحيد و تقوا فراخواند و با تعصّبات و نژادپرستى و خودكامگى درافتاد، آنان دريافتند كه منافع نامشروع و هداياى گوناگونى كه داشتند و دين را ابزار دنيا و سلطه ساخته بودند، همه وهمه در خطر قرار گرفته است؛ از اين رو، نشانه هاى آن حضرت را كتمان كردند و عليه او به سمپاشى و خيانت پرداختند. و آنگاه بود كه اين آيات فرود آمد تا ضمن برملا ساختن ماهيت عوامفريبان، زشتى حق پوشى و كيفر سهمگين آن را نيز نشان دهد.

تفسير

غذاهاى پاكيزه و پليد

روى سخن نخستين آيه شريفه اين بحث - آيه 172 - با مردم باايمان است؛ و در آن، نعمتهاى گران پروردگار به بندگانش يادآورى مى شود.

«يا ايّهاالّذين آمنوا كلوا من طيّبات ما رزقناكم واشكروا للّه»

هان اى كسانى كه ايمان آورده ايد! از نعمتهاى پاك و پاكيزه اى كه روزى شما ساخته ايم، بخوريد و خداى را سپاس گزاريد

قرآن شريف، در اين آيه مباركه به مؤمنان فرمان مى دهد: بخوريد... «كلوا»؛ امّا منظور نظر اين دستور، روا و حلال است، نه وجوب و لزوم؛ چرا كه همه خوردنيها و نوشيدنيهاى دلخواه انسان اطاعت كردنى نيست و امر هماره به چيزى تعلّق مى گيرد كه قابل اطاعت و تعبّد باشد.

با اين وصف، برخى برآنند كه از اين «امر» وجوب دريافت مى شود، زيرا مى توان گفت قرآن دستور مى دهد كه از غذاهاى حلال بهره گيريد و نيز به هنگام نياز و به اندازه احتياج بخوريد.

امّا به اعتقاد مؤلّف، آيه قيد و شرطى ندارد و از آن عموميت استنباط مى شود.

عدّه اى با توجّه به عبارت «من طيّبات مارزقناكم»، معتقدند كه آيه هشدار مى دهد از روزيهاى پاكيزه بخوريد و از خوردن غذاهاى پليد دورى گزينيد؛ امّا به نظر نگارنده، اين بيان در همه جا چنين پيامى ندارد؛ براى نمونه، از جمله «از غذاى حسن بخوريد»، نمى توان نتيجه گرفت كه «از غذاى احمد نخوريد»؛ و براى رساندن پيام دوّم، به سخن ديگرى نياز است.

«ان كنتم ايّاه تعبدون»

اگر براستى تنها او را مى پرستيد

بيان اين شرط، نشانگر ضرورت و لزوم سپاس است و بيانگر اين واقعيت كه اگر شما خدا را از آن جهت كه آفريدگار و پروردگارتان است، مى پرستيد، سپاس او نيز لازم است؛ زيرا اوست كه همه اين نعمتها را به شما ارزانى داشته است.

«انّما حرّم عليكم الميتة والدّم و لحم الخنزير»

خداوند تنها مردار و خون و گوشت خوك را بر شما تحريم فرمود

قرآن شريف پس از بيان روابودن بهره گيرى از روزيها و نعمتهاى پاكيزه خدا، اينك خوردنيهاى پليد و حرام را برمى شمرد و به انسانها هشدار مى دهد كه از آنها نخورند.

منظور از مردار، هر حيوانى است كه خودبه خود بميرد؛ و مفهوم خون نيز روشن است؛ امّا علّت اينكه چرا با وجود حرام بودن همه وجود خوك، فقط از گوشت آن نام برده مى شود، اين است كه مهمترين قسمتهاى بدن خوك را گوشت تشكيل مى دهد.

«و ما اهلّ به لغيراللّه»

و هر آنچه كه به هنگام سربريدنش، نام غيرخدا برآن برده شود.

«فمن اضطرّ غير باغٍ و لاعادٍ»

پس كسى كه براى نجات خويش از خطر گرسنگى و مرگ، به خوردن يكى از آنها ناگزير شود، درصورتيكه به انگيزه لذّت جويى نباشد، و از مقدارى كه براى نجات او لازم است، بيشتر نخورد و زياده روى نكند، بر او گناهى نيست.

دسته اى منظور از «اضطرار» را فشار گرسنگى و بخطرافتادن جان دانسته اند؛ و گروهى ديگر آن را به مفهوم اكراه و اجبار گرفته اند.

در تفسير «غير باغٍ ولا عادٍ»، ديدگاهها متفاوت است:

1. بعضى از مفسّران مى گويند: منظور اين است كه از چيزهايى كه تحريم شده است، به قصد لذّت جويى نخوريد و تنها براى رفع خطر بهره ببريد.

2. و جمعى مى گويند: منظور اين است كه به هنگام اضطرار، در خوردن آنچه تحريم شده است، افراط نكنيد و از اندازه لازم نيز كمتر مصرف نكنيد؛ آنچنانكه خود را بخطر افكنيد.

3. از دو امام نور - حضرت باقر و صادق - (ع) نقل كرده اند كه منظور از «باغ»، كسى است كه برضّد پيشواى عدالت پيشه اسلامى قيام كند؛ و مقصود از «عاد»، راهزن است.

«على بن عيسى» در درستى اين روايت ترديد كرده و گفته است: در آيين اسلام، خودكشى حرام است؛ و مواردى كه به انسان اجازه داده شده است از غذاهاى حرام بخورد، براى نجات جان از گرسنگى و مرگ است و عموميت دارد. بنابراين، نمى توان گفت كسى كه برضدّ پيشواى عادل اسلامى قيام كرده يا راهزن است، مى تواند انتحار كند.

امّا به اعتقاد مؤلّف، روايت درست است، و ايراد على بن عيسى وارد نيست؛ زيرا آن كه دربرابر حق و عدالت مى ايستد يا راه مردم را مى بندد، خود جان خويشتن را بخطر افكنده است؛ از اين رو، بر او روا نيست از آنچه به هنگام اضطرار براى ديگران حلال شده است، بهره گيرد؛ همانگونه كه مجاز نيست براى نجات خود، ديگرى را بكشد.

«فلا اثم عليه» بر او گناهى نيست

اين جمله از آيه شريفه نشانگر آن است كه همه آنچه نام برده شد، به خودى خود حرام هستند؛ و تنها به وقت ضرورت و با شرايطى كه ذكر شد، مباح مى شوند.

«انّ اللّه غفورٌ رحيمٌ»

چرا كه خداوند آمرزنده و مهربان است

آرى؛ خداوند به كارى كه خود اجازه انجام دادن آن را داده است، كسى را كيفر نمى كند؛ و بر گناهانى كه گناهكار درمورد آنها، بواقع توبه و بازگشت مى كند، باران رحمت و آمرزش خويش را مى باراند.

«انّ الّذين يكتمون ما انزل اللّه من الكتاب»

بى گمان كسانى كه آنچه را خدا در كتاب فرو فرستاده [و در آنها آمدن پيامبر اسلام (ص) را نويد داده و نشانه هاى او را برشمرده ] است، مى پوشانند

به عقيده بسيارى از مفسّران، منظور آيه شريفه، نشانه ها و ويژگيهاى پيامبر (ص) و نويدِ آمدنِ اوست كه يهود و نصارا آنها را كتمان مى كردند؛ و عدّه اى را نيز اعتقاد بر آن است كه منظور، پنهان ساختن مقرّرات خدا است.

مفهوم «الكتاب» در آيه شريفه، مطابق ديدگاه نخست تورات و بنابر ديدگاه دوّم قرآن است؛ و ممكن است همه كتابهاى آسمانى مورد نظر باشد.

«ويشترون به ثمناً قليلاً»

و از اينطريق بهاى اندكى بدست مى آورند

آرى، اينان با كتمان ويژگيهاى پيامبر (ص) و نويد آمدن آن حضرت، يا مخفى نگه داشتن مقرّرات خدا، بهاى اندكى بدست مى آورند.

البتّه، مفهوم اين جمله از آيه شريفه، آن نيست كه اگر آنچه نصيبشان مى شود، هنگفت باشد، كارشان رواست، هرگز؛ بلكه منظور اين است كه دربرابر اين خيانت به كتاب خدا، اگر دنيا را هم بدست آورند، اندك است. از اينگونه تعبيرهاى رسا، در قرآن شريف بسيار است؛ براى نمونه، مى فرمايد:

«وَ مَنْ يَدْعُ مَعَ اللَّهِ اِلهَاً آخَرَ لا بُرْهانَ لَهُ بِهِ ...»(317)

و هر كس خداى ديگرى را با خداى يكتا بخواند و بپرستد، دليل و برهانى براى آن نخواهد داشت...

كه مقصود اين است كه دليل او بى اساس است.

و نيز مى فرمايد:

«... وَيَقْتُلُونَ الْاَنْبِياءَ بِغَيْرِ حَقٍّ ...»(318)

... و پيامبران را بناحق مى كشند ...

كه منظور اين است كه كشتن پيامبر (ص) هماره بناحق است و بيدادى است آشكار.

«اولئك مايأكلون فى بطونهم الّاالنّار»

آنان جز آتش در شكمهاى خويش فرو نمى برند و نمى خورند

بيشتر مفسّران در تفسير اين جمله از آيه شريفه گفته اند: منظور اين است كه خوردن حرام گرچه در اين جهان بظاهر لذّت بخش است، امّا درواقع چيزى جز آتش نمى خورند؛ چرا كه كيفر حرام خوراگى آتش سوزان است؛ درست همانگونه كه قرآن شريف همين تعبير را در آيه ديگرى، درمورد خوردن مال يتيم، دارد(319).

دربرابر اين دسته، عدّه اى نيز معتقدند منظور آيه شريفه اين است كه آنان براستى آتش مى خورند؛ زيرا آنچه را امروز به اين شيوه زشت مى خورند، در قيامت به آتش تبديل خواهد شد؛ از اين رو، قرآن از هم اكنون مى فرمايد كه آنان آتش مى خورند.

«ولايكلّمهم اللّه يوم القيامه»

و خدا در روز رستاخيز با آنان سخن نخواهد گفت

در تفسير اين جمله از آيه شريفه، دو ديدگاه مطرح است:

1. به اعتقاد پاره اى از دانشمندان، تفسير آيه اين نيست كه خدا هرگز با آنان سخن نخواهد گفت، بلكه منظور اين است كه ازسر مهر و دوستى با آنان سخن نخواهد گفت؛ چرا كه قرآن مى فرمايد: خداوند با همگان سخن خواهد گفت و از همه بازخواست خواهد فرمود(320). و نيز تصريح مى كند كه خطاب به گناهكاران، خواهد گفت: «اَخْسَئُوا فيها وَ لا تُكَلِّمُونِ.»(321) (برويد در آن آتش دوزخ گم شويد و با من سخن مگوييد).

2. امّا جمعى نيز اعتقاد دارند مفهوم اين جمله از آيه شريفه اين است كه خداوند با گناهكارانى كه آيات او را به بهايى اندك فروختند و حقيقت را كتمان كردند، سخن نخواهد گفت. با اين بيان، فرشتگان ازجانب او، از مردم سؤال خواهند كرد؛ و خطاب به دوزخيان نيز به اين معناست كه آنان سزاوار اين خطاب اند، نه آنكه خدا آنان را اينگونه خطاب مى كند.

«ولايزكّيهم ولهم عذابٌ اليمٌ»

و آنان را [از گناه و پليدى آن ] پاك نخواهد ساخت؛ و برايشان عذابى دردناك خواهد بود

گروهى در تفسير اين جمله از آيه شريفه گفته اند: خدا آنان را نمى ستايد و به درستى و پاكى وصف نمى كند؛ و فرجام هر كه خداوند او را به پاكى وصف نكند، دوزخ است.

جماعتى ديگر بر اين عقيده اند كه منظور اين است كه خداوند آنگونه كه كردار پاكان را مى پذيرد، از آنان نمى پذيرد.

و برخى نيز مى گويند: مقصود اين است كه خدا با آمرزش خود، آنان را پاك نمى سازد تا درخور بهشت باشند.

«اولئك الّذين اشترواالضّلالة بالهدى والعذاب بالمغفرة»

آنان [كه ويژگيهاى پيامبر و آيات الهى را كتمان مى كنند و مردم را گمراه مى سازند]، همانهايى هستند كه گمراهى را دربرابر وا نهادن هدايت خريدند، [و ايمان به قرآن و پيامبر را به كفر و مادّه پرستى تبديل ساختند،] و عذاب سهمگين را به بهاى ازدست دادن آمرزش خدا بدست آوردند

راستى چه جرأتى!

در اين آيه شريفه نيز سخن از همان دين فروشان است؛ همانان كه آيات خدا را به بهايى اندك مى فروشند.

بعضى از مفسّران، اين جمله از آيه شريفه را تأكيد جمله پيش دانسته اند؛ امّا برخى معتقدند منظور اين است كه آن تيره بختان پس از اينكه دريافتند فرجام گناه و حق پوشى عذاب است و سرانجام ايمان و فرمانبردارى از خدا پاداش و بهشت او، باز هم برگناه اصرار ورزيدند.

به اعتقاد مؤلّف، معناى دوّم بهتر است؛ چرا كه اصل در قرآن شريف، عدم تكرار است؛ و معناى دوّم، نشانگر آن است كه آنان دانسته از راه بهشت به كوره راه دوزخ روى آوردند.

«فما اصبرهم على الّنار»

براستى كه آنان دربرابر آتش [شعله ور دوزخ ]، چه [پرطاقت و] شكيبايند

در تفسير اين جمله از آيه شريفه نيز ديدگاهها متفاوت است:

1. على بن ابراهيم به نقل از امام صادق(ع) آورده است: تفسير آيه اين است كه: راستى كه آنان چه جرأتى بر رفتن به آتش دوزخ دارند!! «ما اجرأهم على النّار».

2. برخى از آن حضرت نقل كرده اند كه فرمود: راستى كه آنان تا چه حد در انجام دادن كارهاى دوزخيان مى كوشند!! «ما اعملهم باعمال اهل النّار».

3. عدّه اى گفته اند منظور اين است كه: آنان چقدر مى توانند در شعله هاى آتش دوزخ طاقت بياورند و بمانند؟! درست مثل اينكه بگوييم اين جنايتكار چقدر مى تواند در زندان بماند؟!

4. و پاره اى مى گويند مقصود اين است كه: اينان تا كى به كارهاى دوزخيان ادامه مى دهند؟!

به نظر مؤلّف، همه اين ديدگاهها بر نوعى تعجّب دلالت دارند؛ و اين بر خدا نشايد، چرا كه شگفتى همواره درمورد كارها و رويدادهايى ظهور مى كند كه علّت آنها بروشنى معلوم نباشد، امّا خداوند از همه امور و رويدادها آگاه است و چيزى بر او پوشيده نمى ماند.

با اين توضيح، آيه شريفه اين معنا را مى رساند كه اعمال اين تيره بختان براستى درخور تعجّب و شگفتى است؛ چرا كه گمراهى را به بهاى هدايت و آتش دوزخ را با ازدست دادن بهشت فراهم مى آورند! و قرآن شريف بدينوسيله مى خواهد مردم را به انديشه و انتخاب درست راه زندگى توجّه دهد.

ابن عبّاس مى گويد: تفسير آيه اين است كه: چه چيز آنان را بر تحمّل آتش سوزان دوزخ جرأت و طاقت داده است؟

در اين تفسير، «مااصبر» فعل تعجّب نيست؛ بلكه «ما» براى استفهام است؛ همانگونه كه در ديدگاه اوّل تا سوّم نيز ممكن است «ما» را از ادات استفهامى بدانيم و آيه را اينگونه تفسير كنيم كه: «چه چيز آنان را بر تحمّل آتش جرأت داده است؟».

«ذلك بانّ اللّه نزّل الكتاب بالحقّ»

در اين آيه شريفه، علّت وعده عذاب و كيفر سهمگين براى كتمان كنندگان حق و دين فروشان ترسيم مى شود.

واژه «ذلك» به يكى از سه مورد زير اشاره دارد:

1. رفتن به آتش دوزخ كه براى آنان نوشته شده است.

2. عذاب خفّت بار و سهمگين كه براى آنان مقرّر شده است.

3. گمراهى و سرگشتگى كه آنان براى خود خريدند.

با اين بيان، «ذلك» مبتدا، و خبر آن يكى از سه مورد فوق است؛ و تقدير آيه، با بيان نخست بدينصورت است: «ذلك الامر بانّ اللّه نزّل الكتاب بالحقّ ...»؛ و بر مبناى ديدگاه دوّم، بدين ترتيب است: «ذلك الحكم بالنّار معلوم بدلالة انّ اللّه نزّل الكتاب ...»؛ و مطابق ديدگاه سوّم اين است كه: «ذلك العذاب ...». معناى آيه نيز بدينگونه است كه: «اين عذاب و گمراهى آنان بدين سبب است كه خداوند كتاب را بحق فرو فرستاد، امّا آنان به كتاب خدا ايمان نياوردند و حق را پوشيده داشتند و مردم را منحرف ساختند».

«و انّ الّذين اختلفوا فى الكتاب لفى شقاقٍ بعيدٍ»

و بى گمان كسانى كه درمورد كتاب و مفاهيم بلند آن با هم به كشمكش پرداختند، در ستيزه و گمراهى دور و درازى هستند

بيشتر مفسّران بر اين اعتقادند كه خطاب اين جمله از آيه شريفه، همه كفرگرايان و مشركانى است كه با وجود دريافت نويدها و نشانه ها درمورد قرآن و پيامبر(ص) باز هم در اين باب، با يكديگر كشمكش مى كردند؛ گروهى مى گفتند: پيامبر اسلام(ص) ساحر است و قرآن نيز كتاب سحر؛ دسته اى ديگر مى گفتند: پيامبر(ص)، قرآن را از انسانى آگاه آموخته است؛ جماعتى نيز مى گفتند: پيامبر(ص) انسانى هوشمند و بسيار متفكّر است و آنچه مى گويد، نتيجه تراوشات مغزى و فكرى خود اوست.

و جمعى ديگر از مفسّران برآنند كه مقصود آيه شريفه، پيروان اديان گذشته اند؛ چرا كه آنان نويد آمدن پيامبر (ص) و قرآن را دريافت داشته بودند و بااينحال به تحريف كتابهاى خويش دست يازيدند و آنگاه دستخوش اختلاف شدند. آنها در تأويل تورات و انجيل به كشمكش پرداختند و با كتمانِ حقيقت، آمدن قرآن و پيامبر(ص) را انكار كردند.

در تفسير جمله پايانى آيه شريفه - لفى شقاقٍ بعيدٍ - نيز پاره اى از مفسّران معتقدند منظور اين است كه آنان در كشمكش شديد و عميقى هستند؛ چرا كه هر كدام به گمراهى ديگرى اصرار مى ورزد. و عدّه اى ديگر مى گويند: مقصود اين است كه آنان درمورد مقرّرات و آيات تورات و انجيل در اختلاف و كشمكش هستند.