تفسير مجمع البيان جلد ۲۰

امين الاسلام طبرسي
ترجمه : علي کرمي

- ۱۶ -


/ سوره عنكبوت / آيه هاى 45 - 41

41 . مَثَلُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِياءَ كَمَثَلِ الْعَنْكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتاً وَ إِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنْكَبُوتِ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ.

42 . إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ مِنْ شَيْ ءٍ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ.

43 . وَ تِلْكَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ وَ ما يَعْقِلُها إِلاَّ الْعالِمُونَ.

44 . خَلَقَ اللَّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ إِنَّ فِي ذلِكَ لَ آيَةً لِلْمُؤْمِنِينَ.

45 . اتْلُ ما أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنَ الْكِتابِ وَ أَقِمِ الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ لَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ ما تَصْنَعُونَ.

ترجمه

41 - داستان آن كسانى كه غير از خدا [براى خود] دوستانى بر گرفته اند، بسان داستان عنكبوت است كه خانه اى [سست و بى بنيان از لعاب دهان خويش ] براى خود ساخته است؛ و به راستى كه سست ترين خانه ها [همان ] خانه عنكبوت است؛ اى كاش [اين را] مى دانستند.

42 - به يقين خدا هر آنچه را كه جز او [به خدايى ] مى خوانند [و مى پرستند] مى داند، و او همان پيروزمند و فرزانه است.

43 - و اين مثال هاست كه آنها را براى مردم مى زنيم، امّا جز دانشمندان [كسى پيام ] آنها را به خرد در نمى يابد.

44 - خداوند [يكتا] آسمان ها و زمين را به حق آفريد؛ به يقين در اين [آفرينش و نظام شگفت انگيزش ] براى ايمان آوردگان نشانه اى [از يكتايى و قدرت بى همانند او] است.

45 - [هان اى پيامبر!] آنچه از اين كتاب به تو وحى شده است، تلاوت كن! و نماز را بپادار، چرا كه نماز از [كارهاى ] زشت و ناپسند باز مى دارد و بى گمان ياد خدا [برتر و] بزرگ تر است؛ و خدا آنچه را انجام مى دهيد مى داند.

نگرشى بر واژه ها

«عنكبوت»: به حشره اى از بند پايان گفته مى شود، كه نام ديگرش «تارتن» است. جمع واژه «عنكبوت»، «عناكب» و تصغير آن «عنيكب» آمده است و مذكر و مؤنت آن يكسان است.

«اولياء»: جمع واژه «ولى» به مفهوم دوست و سرپرست آمده است، كه به باور پاره اى در سرپرستى و سررشته دارى حقيقت و در معانى ديگر مجازى به كار مى رود.

«فحشاء»: اشاره به گناهان و زشتكارى هاى بزرگى دارد كه در نهان انجام مى گردد.

«منكر»: گناهان بزرگى كه در آشكار به آن دست مى زنند.

تفسير - واقعيتى بزرگ و درس آموز در قالب مثالى زيبا

در اين آيات آفريدگار هستى در قالب مثالى جالب و درس آموز به حال و روز كفرگرايان و كسانى - كه به سوى خدايان دروغين رفته و آنان را مى خوانند و مى پرستند و به غير خداى توانا تكيه مى كنند - پرداخته و روشنگرى مى كند كه تكيه گاه هاى همه آنان سست و بى بنيان و بسان تار عنكبوت است. در اين مورد مى فرمايد:

مَثَلُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِياءَ كَمَثَلِ الْعَنْكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتاً

وصف و داستان آن كسانى كه جز خداى يكتا و بى همتا را به خدايى و سرپرستى و دوستى برگرفته اند، بسان داستان عنكبوت است كه براى خود خانه اى سست و بى بنيان بالعاب دهان خويش مى سازد، تا به آن پناه ببرد و در آن بياسايد!

در اين مثال جالب و درس آموز، قرآن شريف حال و وصف كسى را كه بتى از بتهاى رنگارنگ را به خدايى گرفته و شكست و پيروزى و سود و زيان را از او مى جويد، و در فراز و نشيب زندگى دست نياز به سوى او مى برد، به حال و روز عنكبوتى تشبيه مى كند كه از آب دهان خويش خانه اى سست و بى پايه براى خود مى تند و مى سازد تا در شرايط سخت به آن پناه برد و در سايه آن بياسايد! و همان گونه كه لانه عنكبوت سست ترين خانه هاست و در برابر حوادث گوناگون توان پايدارى ندارد و نمى تواند كسى را از گرما و سرما و باد و باران در امان دارد، گرايش به «بت ها» و پرستش خدايان دروغين نيز همين گونه است، چرا كه اين بتهاى رنگارنگ نه مالك سود و خيرى هستند و نه زيان و ضررى؛ و در اين سرا و سراى آخرت كارى از آنها ساخته نيست.

واژه «ولى» به كسى يا قدرتى گفته مى شود كه خود تدبير كارها را به كف دارد، و اين واژه از نظر معنا و مفهوم از واژه «ناصر» جامعتر است، چرا كه ناصر كه به مفهوم يارى رسان آمده است، كه ممكن است به وسيله دستور به ديگرى يارى رساند، امّا «ولىّ» كسى است كه خود تدبير امور و تنظيم شئون مى كند و كار به دست خود اوست.

وَ إِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنْكَبُوتِ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ.

و به يقين سست ترين خانه ها، خانه «عنكبوت» است اى كاش مى دانستند و آنچه را ما به آنان خبرداديم، درباره اش به تحقيق و پژوهش مى پرداختند.

به باور گروهى از مفسّران «لو» به واژه «اتخذوا» پيوند دارد و مفهوم آيه اين است كه: اگر مى دانستند كه يار و تدبيرگر امور و سررشته دار گرفتن بت ها و خدايان دروغين، بسان پناه بردن و تكيه دادن به لانه سست و پوشالى عنكبوت است؛ آرى، اگر اين حقيقت را مى دانستند هرگز به سوى بت ها نرفته و آنها در سرنوشت خويش مؤثر نمى شناختند.

با اين بيان واژه «لو» به، «وَ إِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنْكَبُوتِ...» متعلّق نخواهد بود، چرا كه براى شرك گرايان روشن و آشكار است كه سست ترين خانه ها، خانه عنكبوت است.

در دومين آيه مورد بحث مى فرمايد:

إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ ما يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ مِنْ شَيْ ءٍ

به يقين خدا هر آنچه را جز ذات پاك و بى همتاى او مى خوانند - و بتهاى گوناگون را مى پرستند - مى داند.

در اين فراز آفريدگار هستى به شرك گرايان و ظالمان هشدار داده و از آينده تيره و تار آن جامعه هايى كه به پرستش هاى ذلّت بار مى گرايند، خبر مى دهد و در حقيقت روشنگرى مى كند كه: خداى دانا و توانا مى داند كه كفرگرايان در پى چه رفته اند و چه بتهاى گوناگونى را به خدايى گرفته و آنها را بر سرنوشت خويش حاكم پنداشته اند.

وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ.

و او همان شكست ناپذيرى است كه بر هر آنچه اراده كند توانا و در همه كارهايش درست كردار و فرزانه و سنجيده كار است.

و مى افزايد:

وَ تِلْكَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ

اين مثال هايى را كه در قرآن آمده است براى مردم مى زنيم و به روشنى بيان مى كنيم تا بدينوسيله آنان را به سوى خداى يكتا و تدبيرگر بى همتاى جهان رهنمود گرديم و با معرفت بخشى و آگاهى دهى به آنان، بدين سان آنان را از پليدى و نگونسارى بت پرستى و كرنش در برابر خدايان دروغين رهايى بخشيم و به اوج آزادى و آگاهى و افتخار بندگى خداى دانا و توانا برسانيم.

وَ ما يَعْقِلُها إِلاَّ الْعالِمُونَ.

امّا تنها دانشمندان و دانشوران راستين هستند كه اين مثال ها را در مى يابند، نه ديگران.

به باور پاره اى منظور اين است كه: و اين مثال ها و حقايق در آنها را جز دانشوران با ايمان و دانشمندان خداشناسى كه از آن سرچشمه هستى يارى جويند، ديگران نمى فهمند.

از پيامبر گرامى آورده اند كه ضمن تلاوت اين آيه شريفه فرمود:

منظور از اين دانشوران، آنانى هستند كه در قلمرو شناخت خدا بينديشند و فرمانبردارى او، پيشه سازند و از گناه و نافرمانى و خشمش دورى جويند.

قال: العالم الذى عقل عن اللّه فعمل بطاعته و اجتنب سخطه.(198)

در چهارمين آيه مورد بحث به دليل يكتايى خدا و درخور پرستش بودن او پرداخته و مى فرمايد:

خَلَقَ اللَّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِ

خداى يكتا و بى همتاست كه آسمانها و زمين را بر اساس حكمت و به حق آفريد تا آفريدگان و بندگان در آنها زندگى كنند و از مواهب گوناگون و نعمت هاى بسيار آنها بهره برند و با نگرش بر نظام شگرف و با عظمت آفرينش پديد آورنده اش را بشناسند و بر يكتايى و قدرت او استدلال نمايند.

به باور پاره اى منظور اين است كه: خدا آسمان ها و زمين را به بيهوده و بازيچه نيافريد، بلكه آفرينش آنها هدفدار است. و به باور پاره اى ديگر آنها را آفريد تا با نگرش بر اسرار و رموز و نظام شگفت انگيز آفرينش، حق آشكار گردد، و انسان ها آفريدگار تواناى هستى را بشناسند و به سوى او بروند.

إِنَّ فِي ذلِكَ لَ آيَةً لِلْمُؤْمِنِينَ.

به راستى كه در اين نظام تفكرانگيز آفرينش براى مردمى كه ايمان بياورند نشانه اى روشن از يكتايى و قدرت وصف ناپذيرى آفريدگار هستى است.

در آخرين آيه مورد بحث روى سخن را به پيامبر گرامى نموده و مى فرمايد:

اتْلُ ما أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنَ الْكِتابِ

هان اى پيامبر! آنچه از اين قرآن پرشكوه به تو وحى شده است بر مردمى كه موظّف به عمل به آن شده اند، تلاوت كن! و خودت نيز بر اساس مقررات آن رفتار نما!

وَ أَقِمِ الصَّلاةَ

و نماز و فرهنگ انسان ساز نماز را بپادار!

إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ

چرا كه نماز راستين انسان را از كارهاى زشت و ناپسند - در آشكار و نهان - باز مى دارد.

سازندگى معنوى نماز

آيه شريفه نشانگر اين نكته ظريف و انسان ساز است كه فرمان نماز و انجام شايسته و بايسته آن لطف و مهر خدا به انسان است، چرا كه نماز به انسان نيرو و توانى مى بخشد كه به گناه و زشتى - كه نه خرد سالم آن را مى پسندد و نه دين و آيين آسمانى و درست - نزديك نشود و در زندگى به آنها دست نيازد.

افزون بر اين، انسانى كه نماز را با خشوع و خضوع قلبى بخواند، اثر سازنده و برازنده آن به گونه اى كارا و پرتوان است كه بخودى خود انسان را از آلودگى ها و فرومايگى ها باز مى دارد و روشن است كه وقتى انسان از گناه دورى جويد گام بلند و سرنوشت سازى به سوى نيك بختى و رستگارى برداشته است.

به بيان برخى از بزرگان و فرزانگان نماز بسان نگهبانى خردمند و مراقب دلسوزى است كه با گفتار شايسته و پندآموز خود از انحراف نمازگزار به سوى ظلم و گناه جلوگيرى مى كند و او را از زشتى و گناه باز مى دارد، چرا كه اين برنامه آسمانى و اين نيايش سازنده از بزرگداشت خدا، ستايش ذات پاك او، نيايش با وى، قرائتِ جملاتى درس آموز و ايستادن بنده در برابر سرچشمه قدرت ها تشكيل شده است و هر كدام از اينها كافى است كه انسان را به كارهاى شايسته دعوت نموده و از انجام كارهايى كه او را از خدا دور مى سازد باز دارد.

آرى، نماز از آغاز آن تا پايانش كه نيّت و سلام باشد با زبان پند و اندرز و مژده و هشدار و امر و نهى انسان را به سوى حق و عدالت فرا مى خواند، و روشن است كه هر چيزى انسان را به سوى خدا رهبرى كند او را از شرك و بيداد و گناه و زشتى دور مى سازد.

به باور پاره اى از مفسّران تفسير آيه شريفه اين است كه: نمازِ زيبنده و سزاوار آن است كه انسان را از زشتى و گناه باز دارد؛ و آيه مورد بحث بسان اين آيه است كه در مورد «مكّه» مى فرمايد: و كسى كه به مكّه در آيد در امان خواهد بود و يا سزاوار است كه در امان باشد. و من دخله كان آمنا.(199)

«ابن عباس» در مورد سازندگى نماز مى گويد: در نماز هشدار و انذارى است كه انسان خداشناس و نمازگزار واقعى را از نافرمانى خدا دور ساخته و او را به تدريج به سوى پروردگار و خشنودى او نزديك مى سازد؛ بر اين اساس اگر كسى نماز خواند، امّا نمازش او را از نافرمانى خدا دور نساخت، روشن است كه او نمازش را با كسالت و بدون توجّه قلبى و با عدم رعايت شرايط لازم خوانده، و براى سازندگى فكرى و اخلاقى و انسانى و معنوى خويش از آن بهره نگرفته است، و روشن است كه با چنين نمازى انسان بيشتر از خدا دور مى گردد.

«حسن» و «قتاده» بر آنند كه: هر نمازگزارى كه نمازش او را از زشتكارى و گناه دور نساخته و او را از نافرمانى خدا باز ندارد، بايد بداند كه نمازش در حقيقت نماز نيست، بلكه باعث نگونسارى و بدبختى است.

در روايات

1 - از پيامبر گرامى آورده اند كه فرمود:

من لم تنهه صلوته عن الفحشاء و المنكر لم يزدد من اللّه الاّ بعدا.(200)

كسى كه نمازش او را از زشتى و گناه باز ندارد، جز دورى از خدا هيچ بهره اى از آن نبرده است.

2 - و نيز از آن حضرت آورده اند كه فرمود:

لا صلوة لمن لم يطع الصلوة، و طاعة الصّلوة ان ينتهى عن الفحشاء و المنكر.(201)

كسى كه فرمانبردارى از نماز نكند، نماز او در حقيقت نماز درست و خداپسندانه اى نيست؛ و فرمانبردارى از نماز نيز آن است كه نمازگزار از زشتى و گناه دورى جويد و هشدار نماز را بپذيرد.

به بيان ديگر، پيام روايت اين است كه: نماز هنگامى كه انسان را از گناه و زشتى دور مى سازد كه به آن دل دهد و پيام انسان ساز آن را بشنود و كارهايى انجام دهد كه به خدا نزديك گردد؛ امّا هنگامى كه نمازگزار از گناه و زشتى دورى نجويد، نماز او داراى وصف و شرايط و اثر مورد نظر قرآن نيست، و تنها زمانى نماز او اثربخش و مفيد و انسان ساز مى گردد كه از نافرمانى خدا توبه كند و خويشتن را از اسارت هواها و هوسها و وسوسه هاى شيطان نجات بخشد، و اين كار ممكن است و گاه نماز سرانجام چنين اثرى در نمازگزار مى گذارد.

3 - «انس بن مالك» آورده است كه جوانى از «انصار» نمازهايش را با پيامبر گرامى به جماعت مى خواند، امّا در زندگى به گناه و زشتى نيز دست مى يازيد، برخى جريان او را به پيامبر گرامى گزارش كردند، و پيامبر فرمود: سرانجام نماز او، وى را به راه درست راه نموده و از گناه و نافرمانى خدا باز مى دارد؛ فقال: انّ صلوته تنهاه يوما.(202)

4 - و نيز آورده اند كه: به آن حضرت گزارش گرديد كه يكى از تازه مسلمانان روزها نماز مى گزارد و در همان حال شبانگاهان دست به سرقت مى زند؛ پيامبر گرامى فرمود: نماز او سرانجام وى را از گناهش باز خواهد داشت. قيل لرسول اللّه انّ فلاناً يصلى بالنّهار و يسرق باللّيل؛ فقال انّ صلوته لتردعه.(203)

5 - از ششمين امام نور حضرت صادق آورده اند كه فرمود:

من احبّ ان يعلم أقبلت صلوته ام لم تقبل فلينظر منعته صلوته عن الفحشاء و المنكر؛ فقدر ما منعته قبلت منه.(204)

كسى كه دوست دارد بداند كه آيا نمازش پذيرفته است يا نه، بايد بنگرد كه آن نماز او را از زشتى و گناه باز داشته است يا نه؟ به همان اندازه اى كه نمازش او را از گناه و زشتى باز داشته و به خدا نزديك كرده است، همان اندازه پذيرفته بارگاه خداست.

در ادامه آيه شريفه مى فرمايد:

وَ لَذِكْرُ اللَّهِ أَكْبَرُ

و به يقين ياد خدا از آن هم برتر و پرشكوهتر است.

در تفسير اين جمله ديدگاه ها يكسان نيست:

1 - به باور پاره اى منظور اين است كه: و خدا با ارزانى داشتن رحمت خويش بر شما بيش از فرمانبردارى شما از او يادتان مى كند.

2 - به باور گروهى از جمله «سلمان» منظور اين است كه: از پرشكوه ترين و بزرگ ترين كارهاى بندگان، ياد خدا و توجه واقعى قلبى به ذات پاك اوست.

با اين بيان پيام آيه شريفه گويى اين است كه: مهم ترين و مؤثرترين چيزى كه انسان را از زشتى و گناه باز مى دارد، ياد پروردگار و به يادداشتن فرمان ها و هشدارهاى او و پاداش و كيفرش مى باشد و اين بهترين و پرشكوه ترين رحمت و لطف است كه انسان هماره بياد خدا و مقررات و بهشت و دوزخ او باشد.

3 - به باور پاره اى چون «ابو مالك» منظور اين است كه: در حال نماز قلب و دل را آكنده از ياد و عظمت خدا ساختن و متوجّه او بودن، از سيما و ظاهر نماز بزرگ تر و پرشكوه تر و مهم تر است؛ و بايد چنين نماز خواند.

4 - و «فرّا» بر اين باور است كه: ستايش و بزرگداشت پروردگار و سپاس به بارگاه او و هماره بياد او بودن، از هر كار و هر چيزى بزرگتر و سازنده تر است، و بهتر از هر عاملى انسان را از گناه و نافرمانى خدا باز مى دارد؛ به بيان ديگر اگر انسان به راستى بياد خدا باشد، تنها چنين كسى از گناه و زشتى دورى مى جويد.

«ثابت بنانى» آورده است كه: مردى چهار بنده در راه خدا آزاد كرد و مرد ديگرى چون داستان او را شنيد و قدرت و امكانات مالى براى انجام چنين كار شايسته اى نداشت، با همه وجود به منظور تقرب به خدا گفت: سبحان اللّه و الحمد للّه و لا اله الاّ اللّه و اللّه اكبر. و آن گاه به سوى مسجد رفت و از گروهى پرسيد: شمادر اين مورد چه داورى مى كنيد كه فردى چهار بنده در راه خدا آزاد مى كند و ديگرى با قلبى آكنده از ياد خدا زمزمه مى كند كه: سبحان اللّه و الحمد للّه و لا اله الاّ اللّه و اللّه اكبر. به باور شما كار كدامين اين دو بنده خدا برتر است؟

آنان پس از انديشه و تدبّر گفتند: ما چيزى برتر و بهتر از ياد خدا نمى شناسيم؛ فقالوا ما نعلم شيئاً افضل من ذكر اللّه.

«معاذ بن جبل» در اين مورد آورده است كه: برترين و بهترين كارى كه انسان را از گناه و زشتى و عذاب خدا دور مى سازد، هماره به ياد خدا بودن است.

مردى از او پرسيد: ياد خدا بودن از جهاد در راه او نيز بهتر است؟

او پاسخ داد: آرى، ياد خدا از جهاد نيز برتر است چرا كه قرآن مى فرمايد:

و لذكر اللّه اكبر.

و مى افزايد: از پيامبر گرامى پرسيدم كه اى پيامبر! خدا كدامين كارها در پيشگاه خدا محبوب تر است؟ سألت رسول اللّه صلى الله عليه وآله اىّ الاعمال احبّ الى اللّه؟

آن حضرت فرمود: محبوب ترين كارها اين است كه تا هنگامه مرگ دل و زبانت به ياد خدا باشد. أن تموت و لسانك رطب من ذكر اللّه عزّ و جل.

آن گاه افزود:

يا معاذ انّ السابقين الّذين يسهرون بذكر اللّه، و من احبّ أن يرتع فى رياض الجنّة فليكثر ذكر اللّه.(205)

هان اى معاذ! پيشى گيرندگان به سوى بهشت پرطراوت و زيبا آنانى هستند كه شب ها را با ياد خدا به بامداد مى رسانند، و هر كس دوست دارد كه در بوستان هاى بهشت بهره ور گردد، بايد هماره دل در گرو عشق خدا داشته و بياد او باشد.

«عطاء»، از «عبد اللّه بن ربيعه» آورده است كه «ابن عباس» از او پرسيد: هان اى «ربيعه!» آيا آيه مباركه را ديده اى كه مى فرمايد: و لذكر اللّه اكبر...

و بى گمان ياد خدا بزرگ تر و پرشكوه تر است.

او، پاسخ داد: آرى ديده ام! آرى، ياد خدا چه با تلاوت قرآن باشد و يا به نماز و ستايش او يا به نيايش و راز و نياز با پروردگار و يا سپاس به بارگاه او، همه و همه شايسته و نيكوست، امّا برترين و پرشكوه ترين آن زمانى است كه انسان به هنگام ميدان و امكان يافتن به نافرمانى خدا و بيداد، او را ياد كند و ياد پاداش و كيفر پرشكوه و سهمگين او، وى را از گناه بازدارد.

«ابن عباس» گفت: راستى زيبا سخن گفتى، امّا منظور آيه شريفه اين است كه ياد پروردگار مهربان نسبت به شما بندگان از ياد شما نسبت به ذات پاك او بيشتر است.

وَ اللَّهُ يَعْلَمُ ما تَصْنَعُونَ.

و خدا آنچه را انجام مى دهيد مى داند و به كارهاى شايسته و عادلانه و نيز به كارهاى ناروا و ظالمانه شما پاداش و كيفر درخور خواهد داد.

پرتوى از آيات

نقش دگرگونساز نماز در رشد معنوى و اخلاقى انسان ها

مقررات و برنامه هاى گوناگونى كه اسلام براى تربيت و سازندگى فرد و جامعه آورده است، هر كدام داراى حكمت و نقش دگرگونساز و ارزشمندى است كه افزون بر دلالت آيات و روايات، هر روزى كه مى گذرد پيشرفت دانش بشرى پرده از رموز و اسرار آنها بر مى دارد و هر چه از عمر اسلام و برنامه هاى آن مى گذرد، بر عظمت و شكوه و معنويت آن افزون مى گردد.

گر چه در بحث هاى پيش در مورد نماز و فلسفه آن سخن رفت، امّا بجاست كه در مورد اين برنامه انسان ساز عبادى و معنوى با نگرش بيشترى به آيات و روايات و تعمّق در تعابيرى كه در فرهنگ انسان ساز اهل بيت در اين مورد آمده است نكات ديگرى ترسيم گردد:

1 - قرآن نماز را مايه ياد خدا و توجّه قلبى به بارگاه او كه سرمايه نيك بختى و رستگارى است اعلام مى دارد و مى فرمايد:

و اقم الصّلوة لذكرى.(206)

و به ياد من نماز را بر پادار!

2 - و آن را عامل نيرومندى براى بازداشتن فرد و جامعه از زشتى و گناه و فريب و بيداد مى شمارد و مى فرمايد: به راستى كه نماز انسان را از زشتى و گناه هشدار مى دهد: انّ الصّلوة تنهى عن الفحشاء و المنكر.(207)

3 - و آن را مهم ترين سفارش پيامبران و شايستگان به انسان ها عنوان مى دارد و مى فرمايد: لقمان در سفارش هاى ارزنده اش به فرزند خود گفت: پسركم نماز را بپادار! يا بنىّ اقم الصلوة.(208)

4 - و به همه ايمان آوردگان سفارش مى كند كه از شكيبايى و نماز يارى گيرند. و استعينوا بالصّبر و الصّلوة...(209)

و از شكيبايى و نماز يارى جوييد و راستى كه اين كار جز بر فروتنان گران است.

5 - و اميرمؤمنان آن را پاك سازنده از كبر و خودكامگى مى نگرد.

و الصّلوة تنزيهاً عن الكبر.(210)

6 - و پيامبر، آن را مايه روشنى چشم خويش مى داند.

قرّة عينى فى الصّلوة.(211)

7 - و پيمان خداوند اعلان مى كند:

الصلوة عهد اللّه.(212)

8 - و آن را سيما و چهره دين و آيين مى شمارد:

الصلوة وجه دينكم.(213)

9 - و ستون دين و ايمان مى نگرد:

و هى عمود دينكم.(214)

10 - و پرچم برافراشته اسلام عنوان مى سازد:

علم الاسلام الصلوة.(215)

11 - و كليد بهشت مى شمارد:

الصلوة مفتاح الجنّة.(216)

12 - و وسيله تقرب به بارگاه خداست:

الصلوة قربان كلّى تقىّ.(217)

13 - نماز واقعى داروى شفابخش دل و جانِ زخم خورده از لغزش و وسيله شستشوى معنوى انسان از گناهان و زشتى هاست، چرا كه پيامبر گرامى از يكى از ياران پرسيد:

لو كان على باب دار احدكم نهر و اغتسل فى كلّ يوم منه خمس مرات أكان يبقى فى جسده من الدّرن شيى ء؟

هان اى بنده خدا! اگر بر در سراى يكى از شما مردم، جويبارى لبريز از آب زلال و پاكيزه روان باشد و شما در هر شبانه روز پنج مربته خويشتن را در آن بيفكنى و شستشو دهى، آيا چيزى از آلودگى در بدن او مى ماند؟

شنونده و روايتگر سخن مى گويد: به آن بزرگوار گفتم: نه اى پيامبر خدا: قلت: لا!

آن حضرت فرمود:

فانّ مثل الصلوة كمثل النهر الجارى، كلّما صلى كفرت ما بينهما من الذّنوب.(218)

نماز، اين برنامه انسان ساز و نقش سازنده و انسان پردازش درست همانند اين نهر آكنده از آب روان است، و هرگاه انسان نمازى خالصانه و با شرايط گزارد گناهان و لغزشهايى كه ميان دو نماز انجام شده، اثر ويرانگرش از روح زدوده شده و زنگارهايى كه بر دل نشسته و زخمى كه بر قلب وارد آمده است، با اين داروى شفابخش و معجزه آسا بهبود مى پذيرد.

14 - نماز راستين و با شرايط اثر بيدارگر و هشدار دهنده دارد، و انسان را از غفلت و غرور به خود آورده و هدف آفرينش جهان و انسان را به او خاطر نشان مى سازد. موقعيت و جايگاه او را برايش باز مى گويد، و به او هشدار مى دهد كه غرق در هواها و هوسها و لذت هاى زودگذر نگردد، بلكه بندگى خدا و پرستش و فرمانبردارى او را پيشه سازد كه هدف از آفرينش او اين بوده است:

و ما خلقت الجنّ و الانس الاّ ليعبدون.(219)

15 - در روايات اسلامى از نماز به روح و جان و ارزش دهنده به ديگر كارهاى شايسته انسان تعبير شده است و اين بدان دليل است كه نماز روح را خالص و شفاف مى كند. ارزش اخلاص به بارگاه خدا را در انسان زنده مى سازد و به كارهاى انسان و زندگى اش رنگ و بوى خدايى و خداپسندانه مى دهد، چرا كه انسان به وسيله آن چندين بار در شبانه روز به بارگاه خدا اظهار اخلاص مى كند.

اميرمؤمنان عليه السلام شايد در همين روند باشد كه فرمود:

اوّل ما يحاسب به العبد الصّلوة، فان قبلت، قُبِل سائر عمله، و ان ردّت رد عليه سائر عمله.(220)

نخستين چيزى كه در روز رستاخيز مورد محاسبه قرار مى گيرد، نماز است اگر نماز پذيرفته شد، ديگر كارهاى انسان پذيرفته مى شود و اگر نمازش مردود شناخته شد ديگر عملكردش ارزشى نخواهد داشت و مردود اعلان مى گردد.

16 - نماز انسان را به رعايت حرمت و احترام به حقوق ديگران فرامى خواند، چرا كه براى انجام يك نماز صحيح و خداپسندانه، نمازگزار بايد شرايطى را در مورد لباس خويش، مكان و مسكن خويش، فرش و زيراندازش، آب وضو و حتى جايى كه در آنجا وضو يا غسل انجام مى گردد، و نيز كسب و كار و درآمدش در نظر بگيرد؛ و مجموعه اين شرايط او را ناگزير مى سازد كه از دزدى هاى آشكار و نهان و بهره كشى هاى ناروا و درآمدهاى حرام و حق كشى و تجاوز به حقوق ديگران چشم بپوشد و در امور اقتصادى و مادّى راه عادلانه و شرافتمندانه اى را برگزيند. بدين گونه است كه نماز انسان را به رعايت حقوق ديگران دعوت مى كند و از حرام خوارگى و تجاوز باز مى دارد، چرا كه: انّ الصّلوة تنهى عن الفحشاء و المنكر...(221)

17 - از رموز سازنده و اسرار انسان پرداز نماز پديد آوردن نظم و پرورش روح انضباط در زندگى انسان است، چرا كه وقتى انسان موظّف باشد كه در شبانه روز چندين مرتبه در ساعت هاى مقرر آماده وضو و اذان و نماز گردد و بارها مقرراتى را رعايت كند و با شرايط خاصّى برنامه اى را آغاز و با دقّت و توجّه به پايان برد، چنين فرد و جامعه و خانواده اى با نظم و انضباط رشد مى كند.

18 - نماز، افزون بر شرايطى كه براى پذيرفته شدن دارد، شرايطى نيز براى كمالش آمده است، كه رعايت اين شرايط، گام بلندى ديگرى است در خودسازى و پرورش اخلاق انسانى در فرد و خانواده و جامعه؛ چرا كه نمازگزار واقعى در مى يابد كه با زبان نيايشگر خويش زيبنده نيست غيبت ديگران نمايد و به آنان تهمت بزند، و يا حقوق انسانى شان را پايمال سازد.

با جان و روان و دست و پا و سيما و سيرتى كه به بارگاه خدا مى رود و زمزمه مى كند كه: اياك نعبد...، نبايد ستم كند و يا به ستمكار تكيه نمايد؛ نبايد به اين اعضاء و اندامها غذاى حرام سرازير كند و يا آنها را با نوشابه هاى مست كننده مسموم سازد.

انبوه روايات، بيانگر اين نكته است كه نمازِ پيشواى استبدادگر پذيرفته نمى شود،

نماز حرام خوار مورد قبول نمى افتد،

نمازى كه با روح خودكامگى و خودپرستى و خودپسندى خوانده شود بالا نمى رود،

نمازى كه همراه با قطع پيوندها باشد روح و جان ندارد، و اين نيز گام ديگرى در سازندگى نماز است.

بار خدايا، به آيات انسان ساز و معنويت آفرين ات سوگند كه ما را از نمازگزاران راستين و از تدبّركنندگان به شرايط و بايسته ها و نبايسته هاى نماز واقعى، و از برپادارندگان فرهنگ نماز و فرهنگبانان آگاهى بخش و راه و رسم آزادمنشانه و بشردوستانه و عادلانه آن قرار ده!

آمين رب العالمين

قم: دفتر فرهنگ و انديشه اسلامى

على كرمى - تابستان 1376