تفسير مجمع البيان جلد ۱

امين الاسلام طبرسي
ترجمه : علي کرمي

- ۴۷ -


/ سوره بقره/ آيه هاى 123 - 120

120. وَلَنْ تَرْضى عَنْكَ الْيَهُودُ وَ لَاالنَّصارى حَتّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ اِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَالْهُدى وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ اَهْوائَهُمْ بَعْدَالَّذى جائَكَ مِنَ الْعِلْمِ مالَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِّىٍ وَ لانَصيرٍ.

121. اَلَّذينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ اُولئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ مَنْ يَكْفُرْ بِهِ فَاُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ.

122. يا بَنى اِسْرائيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِىَ الَّتى اَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَ اَ نّى فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعالَمينَ.

123. وَاتَّقُوا يَوْماً لاتَجْزى نَفْسٌ عَنْ نَفْس ٍ شَيْئاً وَلايُقْبَلُ مِنْها عَدْلٌ وَلاتَنْفَعُها شَفاعَةٌ وَلاهُمْ يُنْصَرُونَ.

ترجمه

120. و هرگز يهوديان و ترسايان از تو خشنود نخواهند شد، مگر اينكه از كيش [تحريف شده ] آنان پيروى كنى [و خواسته هاى آنان را بپذيرى ]. [اى پيامبر!] بگو: «بى گمان تنها رهنمود خداست كه رهنمود [واقعى ]است.» و اگر پس از آن دانشى كه برايت آمد، از هوسهاى آنان پيروى كنى، دربرابر خدا هيچ سررشته دار و ياورى نخواهى داشت.

121. كسانى كه كتاب [آسمانى ] به آنان داده ايم، آن را آنگونه كه بايد، مى خوانند؛ آنانند كه به آن [آخرين پيامبر] ايمان مى آورند. و آنان كه به او كفر ورزند، پس چنين كسانى همان زيانكارانند.

122. هان اى بنى اسرائيل! بياد آوريد نعمتم را كه بر شما ارزانى داشتم، و اينكه شما را بر جهانيان [عصرتان ] برترى دادم.

123. و از روزى بترسيد كه هيچكس بجاى ديگرى، ذرّه اى پاداش و كيفر داده نمى شود، و از وى هيچگونه بدلى نمى پذيرند، و او را شفاعتى سود نمى بخشد؛ و آنان از [هيچ جايى ] يارى نمى شوند.

نگرشى بر واژه ها

ولن ترضى: هرگز خشنود نخواهند شد.

ملّتهم: راه و روش آنان.

تفسير

يهوديان و مسيحيان عصر پيامبر (ص) از آن حضرت درخواست آتش بس كردند و چنين وانمود كردند كه پس از دادن آتش بس و مهلت براى انديشه و آمادگى ازسوى پيامبر (ص)، آنان اسلام را بعنوان آخرين و برترين پيام آسمان خواهند پذيرفت؛ امّا از آنجا كه در گفتار خويش صداقت نداشتند، خدا پيامبر گرامى (ص) را از انگيزه درونى و نيّتهاى قلبى جاه طلبانه آنها آگاه ساخت و فرمود: «ولن ترضى عنك اليهود ولا النّصارى حتّى تتّبع ملّتهم...».

برخى را اعتقاد بر آن است كه پيامبر گرامى (ص) بسيار تلاش مى كرد تا آنان را ازنظر فكرى و عقيدتى، به اسلام گرايى و يكتاپرستى قانع سازد، و مى كوشيد كه هيچگونه برخوردى با آنان پيش نيايد؛ كه پيام رسيد: «لن ترضى عنك اليهود و لاالنّصارى حتّى تتّبع ملّتهم» (يهود و نصارا هرگز از تو خشنود نخواهند شد، مگر اينكه به راه و رسم شرك آلود آنان رو آورى و از آن پيروى كنى).

و اين پيام خدا نشانگر آن است كه آنان چنان ازخودراضى هستند كه جز با پيروى بى چون و چرا از آنان، از كسى خشنود نخواهند شد. آرى؛ آنها فقط هنگامى راضى مى شوند كه فرد و جامعه اى، دين و راه و رسم خود را بى دليل و برهان واگذارد و بى چون و چرا از آيين شرك آلود آنان پيروى كند؛ و روشن است كه اين براى پيامبر (ص) و مردم باايمان روا نيست.

«قل انّ هدى اللَّه هوالهدى»

[اى پيامبر!] بگو: هدايت خداست كه هدايت واقعى است

در تفسير اين جمله از آيه شريفه، ابن عبّاس مى گويد: منظور اين است كه: هان اى پيامبر! تنها دين و آيينى كه اينك مورد خشنودى خداست، همين دين و آيين تو است و بس؛ و بعضى معتقدند: مقصود اين است كه تنها كتابى كه مردم را به نيك بختى دنيا و بهشت پرطراوت خدا راه مى نمايد، قرآن است، نه راه و رسم يهود و نصارا؛ و پاره اى نيز بر اين اعتقادند كه منظور اين است كه: هدايت و رهنمود واقعى، تنها هدايت خدا است و بس.

«ولئن اتّبعت اهوائهم بعدالّذى جائك من العلم مالك من اللَّه من ولىٍّ و لانصيرٍ»

و اگر پس از آن دانشى كه برايت آمد، بازهم بخواهى از خواهشهاى بيجاى آنان پيروى كنى، و با آنان راه مسالمت و نرمش درپيش گيرى، دربرابر خدا نه سرپرستى خواهى داشت و نه يار و ياورى.

پيام آيه شريفه

روح پيام آيه شريفه اين است كه خداى جهان آفرين، كسى را كه مى داند نه نافرمانى او خواهد كرد و نه اشتباه و لغزشى خواهد داشت، هشدار مى دهد؛ تا همگان متوجّه انديشه و عقيده و گفتار و كردار خويش باشند.

نظير اين آيه شريفه در قرآن بسيار است؛ ازجمله به پيامبر برگزيده هشدار داده مى شود كه:

«... لَئِنْ اَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ...»(229)

اگر آنى [به خداوند] شرك آورى، عملت محو و نابود شود.

و اين هشدارها نشانگر آن است كه وقتى خدا برترين و والاترين پيام آور خود را اينگونه هشدار مى دهد، ديگر حال و روز پيروان او روشن است كه اگر به شرك و گناه گرايند، چه سرنوشت دردناكى خواهند داشت.

«الّذين آتيناهم الكتاب يتلونه حقّ تلاوته»

كسانى كه كتاب آسمانى به آنان ارزانى داشته ايم، آن را آنگونه كه شايسته است، تلاوت مى كنند

شأن نزول اين آيه شريفه

1. از ابن عبّاس نقل كرده اند كه اين آيه شريفه درمورد گروهى فرود آمده است كه به همراه كاروان جعفر طيّار از «حبشه» به مدينه وارد شدند. شمار آنان به چهل تن مى رسيد كه 32 تن از مردم حبشه و 8 نفر از راهبان شام بودند. «بحيرا» - راهب مشهور - نيز درميان آنان بود. اين عدّه به همراه كاروان جعفر، براى ديدار پيامبر(ص) و شناخت اسلام آمده بودند.

2. عدّه اى معتقدند كه اين آيه شريفه درباره گروهى از يهود همچون عبداللَّه بن سلام، شعبةبن عمر، ابن صوريا، ابن كعب، اسد، اسيد و... و اسلام آوردن آنان فرود آمده است.

3. و پاره اى بر اين انديشه اند كه درمورد ياران پيامبر (ص) نازل شده است.

مطابق دو نظر اوّل و دوّم، منظور از «الكتاب» در آيه شريفه تورات، و براساس نظر سوّم، منظور قرآن شريف است.

در معناى اين جمله از آيه شريفه، نظرهايى چند ارائه شده است:

1. بعضى از مفسّران بر اين عقيده اند كه منظور از تلاوت شايسته و بايسته كتاب آن است كه تورات را مى خوانند و به مقررّات آن، چنانكه خداپسندانه است، عمل مى كنند؛ حلال آن را حلال مى شمارند و حرام آن را حرام مى دانند و به آن همچون برنامه زندگى مى نگرند و از آن پيروى مى كنند. با اين بيان، «تلاوت» در آيه شريفه به مفهوم «پيروى» است، نظير اين آيه شريفه كه مى فرمايد: «وَالْقَمَرِ اِذا تَلاها.»(230) (و قسم به ماه كه ازپى خورشيد روان است).

يادآور مى شود كه اين سخن را گروهى ازجمله ابن مسعود نيز گفته اند؛ امّا اينان، منظور از كتاب را قرآن اعلان كرده اند.

2. و برخى ديگر ازجمله «كلبى» برآنند كه منظور اين است كه اين تلاوت كنندگان كتاب، از يهود هستند. و معناى آيه اين است كه وقتى از اوصاف و ويژگيهاى آخرين پيامبر خدا محمّد (ص) از اين گروه پرسش مى شود، با دقّت و انصاف، آنچه را كه درمورد او از كتاب آموخته اند، بيان مى كنند. با اين توضيح، ضمير در «يتلونه» به محمّد (ص) برمى گردد، نه به كتاب.

3. از ششمين امام نور (ع) روايت كرده اند كه مقصود آيه شريفه اين است كه:

آنان موقع تلاوت كتاب آسمانى، وقتى به آيه اى مى رسند كه از بهشت پرطراوت و زيبا وصف مى كند، از آفريدگار خويش آن را مى طلبند و هنگامى كه به آياتى مى رسند كه از دوزخ سخن مى گويد، از آن به خدا پناه مى برند.

4. گروهى معتقدند منظور آيه شريفه اين است كه: آنان كتاب آسمانى خويش را به زيبايى و بشايستگى تلاوت مى كنند و درسهاى آن را دريافت مى دارند.

5. و دسته اى ديگر مى گويند: منظور اين است كه: آنان مطابق مقررّات و مفاهيم كتاب آسمانى خويش عمل مى كنند.

«اولئك يؤمنون به و من يكفر به فاولئك هم الخاسرون»

آنانند كه به آن [آخرين پيامبر خدا] ايمان مى آورند؛ و كسانى كه به او كفر ورزند، پس چنين كسانى، همان زيانكارانند

يادآور مى شود كه ضمير «به» در آيه شريفه، به اعتقاد بيشتر مفسّران، به پيامبر گرامى(ص) برمى گردد؛ و منظور از «من يكفر...»، يهود بهانه جو يا همه كفرگرايانند؛ و مقصود از زيان و خسران نيز زيان در دنيا و آخرت است.

«يا بنى اسرائيل اذكروا نعمتى الّتى انعمت عليكم و انّى فضّلتكم على العالمين»

هان اى فرزندان اسرائيل! نعمتم را كه بر شما ارزانى داشتم، بياد آوريد؛ و براستى كه شما را بر جهانيان برترى دادم

دليل تكرار

آيه چهل و هفتم اين سوره مباركه - كه ازنظر شما قرآن پژوه گرامى گذشت - همين واژه ها و پيام را در خود داشت. پس دليل تكرار آن در اين آيه شريفه چيست؟

مفسّران در پاسخ به اين پرسش، نظرهاى مختلفى ارائه داده اند:

1. از آنجا كه نعمتهاى خدا، اساس و ريشه نيك بختى و آسايش انسان است، گاه و بيگاه اين مطلب به آنان يادآورى مى شود تا انسانهاى فراموشكار با خواندن اين آيات، به سپاس نعمتها بپردازند و سر بر آستان ارزانى دارنده آنها بسايند.

2. از آنجا كه بين اين دو آيه فاصله بسيارى است، در اينجا نيز به يادآورى آن نعمتها مبادرت مى شود تا روح بندگى و سپاسگزارى را تقويت كند.

3. به دليل آنكه خداوند در اين آيه شريفه از كتاب آسمانى سخن بميان آورد و يادآورى فرمود كه راجع به حضرت موسى (ع) و ويژگيهاى محمّد (ص) آخرين پيامبر خدا و آمدنش در تورات نويد داده شده است، يكبار ديگر نعمتهاى پروردگار بر فرزندان اسرائيل ترسيم مى شود و از امتياز آنان سخن مى رود تا آنان در مقام بندگى و سپاس به بارگاه خدا، دربرابر حق و پيامبر او سرتسليم فرود آورند. و اين شيوه يادآورى نعمتها نه تنها تكرار نيست كه كارى شايسته و سازنده است، همانگونه كه هشدارهاى مكرّر چنين است؛ به همين جهت، خدا در سوره اى از قرآن به برشمارى نعمتهاى خويش مى پردازد و بارها مى فرمايد: «فَبِاَىِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ؟»(231) (پس كدامين نعمت پروردگارتان را تكذيب مى كنيد؟) و در سوره اى ديگر، پياپى هشدار مى دهد و مى فرمايد: «فَوَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبينَ»(232) (پس واى در آن روز بر تكذيب كنندگان)؛ تا بدينوسيله مردم را از گناه و زشتى باز دارد.

«واتّقوا يوماً لاتجزى نفسٌ عن نفسٍ شيئاً و لايقبل منها عدلٌ و لاتنفعها شفاعةٌ ولاهم ينصرون»

و از روزى بترسيد كه هيچكس بجاى ديگرى پاداش و كيفر داده نخواهد شد، هيچگونه بدل و عوضى پذيرفته نخواهد شد [تا از عذاب خلاص شوند] و شفاعتى سودمند نخواهد افتاد، و از هيچ سويى نيز يارى نخواهند شد

آرى؛ همه راههايى كه در اين جهان براى نجات يافتن ميسّر است، و تمامى وسايلى كه مى توان بدانها توسّل جست، همه و همه در آنجا بى اثرند و بر روى انسان مسدود مى شوند؛ تنها انسان مى ماند و يك راه نجات و رهايى، و آن همان عملكرد او است.