تفسير مجمع البيان جلد ۱

امين الاسلام طبرسي
ترجمه : علي کرمي

- ۲۸ -


/ سوره بقره / آيه هاى 54 - 51

51. وَ اِذْ واعَدْنا مُوسى اَرْبَعينَ لَيْلَةً ثُمَ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَ اَنْتُمْ ظالِمُونَ.

52. ثُمَّ عَفَوْنا عَنْكُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ

53. وَ اِذْ آ تَيْنا مُوسَى الْكِتابَ وَالْفُرْقانَ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ.

54. وَ اِذْ قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ يا قَوْمِ اِنَّكُمْ ظَلَمْتُمْ اَنْفُسَكُمْ بِاتِّخاذِكُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوا اِلى بارِئِكُمْ فَاقْتُلُوا اَنْفُسَكُمْ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ عِنْدَ بارِئِكُمْ فَتابَ عَلَيْكُمْ اِنَّهُ هُوَالتَّوّابُ الرَّحيمُ.

ترجمه

51. و [يادآريد] هنگامى را كه با موسى چهل شب وعده گذارديم [و او براى دريافت وحى آمد]؛ سپس شما در غيبت او، گوساله را [به پرستش ]برگرفتيد، درحاليكه ستمكار بوديد.

52. آنگاه پس از آن [شرك گرايى، باز هم ] از شما درگذشتيم؛ باشد كه سپاسگزار باشيد.

53. و [بياد آوريد] هنگامى را كه به موسى كتاب و وسيله شناخت حق از باطل ارزانى داشتيم؛ شايد شما راه [حق را] بيابيد.

54. و زمانى را كه موسى به قوم خود گفت: «اى قوم من! شما با [ به پرستش ]برگرفتن اين گوساله، بر خويشتن ستم كرديد. اينك به درگاه آفريننده خود [روى ] توبه آريد و [بانيان فتنه در جامعه ] خودتان را بكشيد؛ كه اين [كار] براى شما نزد آفريدگارتان بهتر است». آنگاه [خداى پرمهر ]توبه شما را پذيرفت؛ چرا كه او بسيار توبه پذير و مهربان است.

نگرشى بر واژه ها

«واعدنا»: «قرار گذارديم». اين واژه از مادّه «وعد» است؛ و نيز از «ميعاد» به مفهوم «مكان قرار». «وعد» به معناى «گزارش» و «نويد» نيز آمده؛ همانگونه كه دربرابر آن، «وعيد» به مفهوم «خبردادن از شرّ و بدى» يا «تهديد و وعده كيفر» آمده است؛ و همه اين واژه ها از همين مادّه برگرفته شده اند.

«موسى» از دو لغت عبرى «مو» به معناى «آب» و «سى» به معناى «درخت» تشكيل شده؛ و وجه تسميه آن اين است كه صندوق يا كشتى كوچك و بى ناخدايى كه موسى(ع) در آن قرار داشت، در نزديكى درخت و بر روى آب نيل يافت شد.

«ليله» به معناى «شب» است؛ و منظور از چهل شب در آيه شريفه، چهل شبانه روز است. از آنجا كه حساب روز و ماه نزد عرب عصر فرود قرآن به كمك ماه انجام مى گرفت و ماه نيز در شب نمايان مى شود، در اين آيه شريفه، شب، پايه و اساس حساب قرار گرفته است.

«عجل» به گوساله مى گويند. اين واژه از مادّه «عجله» برگرفته شده است؛ و چون پيش از بازگشت موسى (ع) از ميقات، بنى اسرائيل گوساله را خداى خويش خواندند، به اين نام ناميده شد.

«عفو» به معناى «درگذشتن» و «بخشيدن» است و با واژه هايى چون «صفح»، «مغفرت» و «تجاوز» هم معناست. اصل اين واژه و معناى آن از «عفت الرّيح الاثر» (باد اثر آن را نابود ساخت) گرفته شده؛ و چون با بخشش خدا، اثر گناه و كيفر آن از پرونده عمل انسان زدوده مى شود، به آن «عفو» گفته اند. برخى نيز برآنند كه معناى «عفو»، «ترك كردن» و «وانهادن» است؛ همانگونه كه در اين آيه شريفه آمده است: «... فَمَنْ عُفِىَ لَهُ مِنْ اَخيهِ شَىْ ءٌ...»(156).

«فرقان» به وسيله اى گفته مى شود كه دو چيز را از هم جدا سازد؛ و از آنجا كه كتاب آسمانى، جداسازنده حق از باطل است، به آن فرقان مى گويند

«بارئ» به معناى «آفريننده» است؛ و تفاوت آن با «خالق» اين است كه «بارئ» پديدآورنده پديده ها از نيستى به جهان هستى است، امّا «خالق» حال به حال و دگرگون سازنده آنهاست. به بيمارى كه از آفت بيمارى نجات يابد نيز «برء» و «بارئ» گفته مى شود.

«فاقتلوا»: «پس بكشيد». فرمان به كشتن است و فعل امر.

تفسير

روى سخن اين آيه شريفه نيز فرزندان اسرائيل است؛ مى فرمايد:

و هنگامى را بياد آوريد كه به موسى وعده داديم در چهل شب نيايش، يا پس از آن، به او الواحى ارزانى داريم كه در آن تورات باشد؛ همان كتاب آسمانى كه مايه شفا براى مردم و بيانگر مقررّات بندگى و ترسيم كننده راه افتخارآفرين توحيد و تقواست.

در آيه ديگرى نيز از اين وعده نيايش سخن بميان مى آيد؛ مى فرمايد:

«وَ واعَدْنا مُوسى ثَلاثينَ لَيْلَةً وَ اَتْمَمْناها بِعَشْرٍ ...»(157)

و سى شب با موسى وعده گذارديم و آن را با ده شب ديگر تمام كرديم.

مشهور است كه اين چهل شب نيايش، شبهاى ماه ذيقعده و ده شب از ذيحجّه بود.

به عقيده مفسّران، بعد از نابودى فرعون و سپاهيانش و نجات بنى اسرائيل، موسى (ع) آنان را به مصر راه نمود؛ و خداوند براى اداره شايسته آن جامعه نوين وعده فرمود تا مقررّاتى عادلانه فروفرستد. از اين رو، موسى (ع) جامعه تازه تأسيس خويش را به سرپرستى برادرش هارون (ع) وانهاد و خود به كوه «طور» شتافت و چهل شبانه روز در آنجا خدا را عاشقانه و خالصانه خواند؛ و آنگاه بود كه تورات بر او فرود آمد.

«ثمّ اتّخذتم العجل»

اين فراز از آيه بيانگر اين واقعيت دردناك است كه آنان گوساله را به خدايى گرفتند؛ نه چنانكه برخى پنداشته اند كه تصوير آن را كشيدند؛ چرا كه ترسيم شكل حيوانات نه گناه بود و نه ترسيم كننده آن درخور چنين كيفر شديدى.

«من بعده»

منظور از اين دو كلمه اين است كه شما اين شرك گرايى را بعد از غيبت موسى (ع) از جامعه خويش مرتكب شديد، يا پس از دريافت وعده تورات، و يا بعد از نجات خودتان از دريا و نابودى دشمن و ديدن نشانه هاى روشنى از قدرت خدا.

«و انتم ظالمون»

و مردمى كه از پس اين همه نشانه روشن و ارزانى شدن نعمتها به چنين انحراف عظيم و سهمگينى دست يازند، به خود ستم كرده اند؛ چرا كه كيفر خداى را براى خود خواسته اند.

گوساله ساز فريبكار

عدّه اى - ازجمله ابن عبّاس - نقل كرده اند كه: «سامرى» عنصرى گاوپرست بود و «ميخا» يا «موسى» نام داشت. او در ظاهر به خدا و پيام آورش موسى (ع) ايمان آورده بود، امّا در دل همچنان شرك گرا و گاوپرست بود. بعد از شتافتن موسى (ع) به كوه طور براى نيايش، هارون (ع) به مردم گفت: «هان اى بنى اسرائيل! شما پس از نابودى فرعونيان، مقدارى از زيورآلات آنان را با خود برداشته و گويى به آنها دل بسته ايد. اينك برخيزيد و خود را از وسوسه آنها نجات دهيد».

گفتند: چگونه؟

پاسخ داد: آتشى برافروزيد و آنها را به كام آن فرو ريزيد.

آنگاه به بيان جبايى، سامرى گوساله ساز، از آن زيورآلات بهره جست و مجسّمه گوساله اى تراشيد و به گونه اى آن را رديف ساخت كه هوا بر آن وارد و خارج مى شد و با دميدن آن، صدايى بسان صداى گاو طنين افكن مى ساخت. او در پى اين گوساله سازى، مردم را بعد از توحيدگرايى، دگرباره به گوساله پرستى و كفر بازگردانيد.

«ثمّ عفونا عنكم من بعد ذلك»

و ما با پذيرش توبه شما، كيفرى را كه درخور آن شديد، برداشتيم و بخشوديم. و به بيان برخى، در كيفر اين گناه سهمگين شتاب نكرديم.

«لعلّكم تشكرون»

شايد شما با نظاره بر آن همه نعمت و با توجّه به مهر و بخشايش خدا، به خود آييد و سپاس او را بگزاريد.

سه نكته در سپاس و سپاسگزارى

1. دو واژه «غفور» و «شكور» از صفات خدا هستند. منظور از «شكور» اين است كه خدا فرمانبردارى و عبادتهاى بندگان خويش را بحق مى شناسد و به آنان پاداش ارزانى مى دارد. و اين حق شناسى بى كم و كاست را به «شكر» تعبير فرموده است.

2. انسان نمى تواند سپاسگزار خود باشد؛ چرا كه سپاس دربرابر ارزانى دارنده نعمت است؛ به همين جهت، دو طرف بايد باشد: طرف نعمت دهنده و دريافت دارنده. آرى؛ ممكن است انسان درحقِّ خود نيكى يا بدى كند و سود و زيان آن را بنگرد، امّا سپاس بايد دربرابر خدا باشد كه ارزانى دارنده نعمتهاست، و يا در مرحله بعد دربرابر بنده اى شايسته.

3. كافر دربرابر كارهاى نيك (اگر انجام دهد)، تنها درخور مزد و پاداش است، نه سپاس؛ يعنى بايد طلب او را پرداخت. و تفاوت ميان پاداش و سپاس اين است كه در سپاس، تكريم و بزرگداشت نهفته است؛ امّا در پاداش چنين نيست. افزون براين اختلاف، پاداش و مزد هماره با نيكى برابر است؛ امّا در سپاس اينگونه نيست و ممكن است سپاس بسيار كمتر از نعمتى باشد كه ارزانى شده است. زيرا گاه نعمت در چنان حجم عظيمى است كه انسان هرگز توان سپاس آن را در همه عمر نخواهد داشت، درست بسان نعمتهاى خدا به انسان؛ به همين جهت، بايد تا آنجا كه ممكن است، سپاسگزار نعمتهاى بيكران و بيشمار و بى مانند او بود و برآستانش سر بر سجده و سپاس فروآورد.

«و اذ آتينا موسى الكتاب والفرقان»

و [بياد آوريد] هنگامى را كه به موسى كتاب و فرقان ارزانى داشتيم

منظور از واژه «كتاب» در اين آيه شريفه، همان تورات است. امّا در اين مورد كه «فرقان» چيست، ديدگاهها متفاوت است:

1. ابن عبّاس مى گويد: منظور از فرقان، همان تورات است و اين دو تنها در ظاهر و نام با هم تفاوت دارند.

2. بعضى گفته اند: منظور از كتاب، تورات و منظور از فرقان، شكافته شدن دريا است؛ كه هر دو براى موسى (ع) نعمتى بزرگ بودند.

3. برخى نيز برآنند كه: فرقان همان جداسازى روا از ناروا و حلال از حرام، يا تفاوت ميان موسى (ع) و ايمان آوردگان به او، با فرعون و دارودسته اش است؛ و يا به امورى همچون نجات ايمان آوردگان به همراه موسى (ع) و نابودى فرعون و فرعونيان گفته شده است.

4. پاره اى از مفسّران، فرقان را به قرآن كريم تفسير مى كنند و مى گويند: تقدير آيه شريفه اينگونه است: «ما به موسى (ع) كتاب و به محمّد (ص)، قرآن ارزانى داشتيم». امّا اين ديدگاه را برخى ضعيف شمرده اند؛ چرا كه با ظاهر آيه شريفه هماهنگ نيست؛ افزون بر آن، قرآن در آيه ديگرى مى فرمايد: «وَلَقَدْ آ تَيْنا مُوسى و هارُونَ الْفُرْقانَ...»(158)

«لعلّكم تهتدون»

شايد شما به كمك تورات و آموزشها و نويدهاى آن، ازجمله نويد به آمدن محمّد (ص) آخرين پيامبر او، راه حق را بيابيد.

«و اذ قال موسى لقومه يا قوم انّكم ظلمتم انفسكم باتّخاذكم العجل»

و [بياد آوريد] آنگاه را كه موسى پس از بازگشت از طور، به بنى اسرائيل كه به گوساله پرستى گراييده بودند، گفت: «شما با اين انحراف عميق فكرى و عقيدتى، به خويشتن ستم روا داشتيد»؛ چرا كه آنان با اين گرايش ننگين و ارتجاعى، درخور كيفر و عذاب شدند و هر فرد و جامعه اى چنين كند، براستى به خود ستم كرده است.

«فتوبوا الى بارئكم فاقتلوا انفسكم»

اينك به بارگاه آفريدگار خويش، روى توبه آوريد؛ و با اصلاح انديشه و عقيده و پرستش خداى يكتا، از شرك و كفر باز گرديد، و به درگاه خدا توبه اى واقعى كنيد.

در اين آيه شريفه، گويى فرازى در تقدير است و آن اينكه: «اينك چگونه توبه كنيم؟» كه قرآن چگونگى آن را ترسيم مى كند و مى فرمايد: «فاقتلوا انفسكم».

ابن عبّاس مى گويد: «منظور اين است كه رهروان ساده انديش و بيگناه، بانيان فتنه و گوساله پرستى را بكشند». «انفسكم» در اين آيه شريفه، مانند اين آيه است كه مى فرمايد: «فَاِذا دَخَلْتُمْ بُيُوتاً فَسَلِّمُوا عَلى اَنْفُسِكُمْ»(159)؛ و منظور اين است كه برخى به برخى ديگر سلام كنيد.

امّا عدّه اى ديگر گفته اند: مقصود اين است كه همه شما خود را براى كشته شدن آماده كنيد.

چه كسى بايد...؟

در اينكه چه كسى بايد اين حكم را به اجرا درآورد، ديدگاهها متفاوت است:

1. دسته اى بر اين باورند كه موسى (ع) دستور داد تا همه غسل كنند و كفن بپوشند و در صفهاى منظم قرار گيرند. آنگاه هارون (ع) و گروهى كه بر توحيد و تقوا ثابت قدم بودند و سخت مخالف گوساله پرستى، با شمشيرهاى آخته آنان را بكشند. بدينسان، گروهى كشته شدند و بقيّه مورد بخشايش خدا قرار گرفتند.

2. امّا گروهى از مفسّران گفته اند: گوساله پرستان، به دستور موسى (ع)، دو صف منظّم تشكيل دادند و به كشتن يكديگر پرداختند؛ تا پس از كشته شدن جماعتى، خدا آنان را مورد بخشايش خويش قرار داد.

3. و پاره اى نيز معتقدند: آنگاه كه تاريكى، پرده سياه خويش را بر آنان افكند، به كشتن يكديگر پرداختند؛ و اين كار تا روشن شدن هوا ادامه يافت. و پس از بررسى، معلوم شد كه هفتاد هزار نفر كشته شده اند.

چرا؟

در روايت است در همانحال كه بنى اسرائيل يكديگر را مى كشتند، موسى (ع) و هارون (ع) دست نيايش به بارگاه خدا برداشتند و از او خواستند تا آن قوم را ببخشايد. و ازپى آمرزش خواهى آن دو بود كه پيام بخشايش رسيد و توبه آنان پذيرفته شد.

برخى از مفسّران مى گويند: دليل اين دستور كه خدا به بنى اسرائيل فرمود: «فاقتلوا انفسكم»، اين بود كه گرچه گروهى از آنان به پرستش گوساله و شرك سهمگين نگراييدند، اين گناه را مرتكب شدند كه دربرابر شرك گرايان به امر به معروف و هشدار از ناپسنديها و زشتيها قيام نكردند و راه سكوت و سازش با شرك و ارتجاع را به زشت ترين شكل درپيش گرفتند و به همين جهت شريك جرم بحساب آمدند.

راستى، پاداش مردمى كه با ديدن آن همه دلايل روشن و معجزات خيره كننده و ارزانى شدن نعمتهاى فراوان و با حضور پيامبرى چون هارون (ع) در ميان آنان، بازهم عدّه اى راه گوساله پرستى را درپيش مى گيرند و عدّه اى دربرابر آن انحراف سهمگين سكوت مى كنند، جز كيفرى سهمگين چه مى تواند باشد؟ جز كيفرى دردناك، آنهم به دست خويشتن؟!

آرى؛ آنان موظّف شدند كيفر جنايت خويش را به دست خويش بچشند و به دست يكديگر كشته شوند؛ تا برخى به كيفر عملكرد خود برسند. آنگاه هم توبه كشته شدگان و هم بازگشت درس آموز و فراموش نشدنى بازماندگان پذيرفته شود.

اين بيان با ديدگاهى منطبق است كه اعتقاد دارد فرمان خدا اجرا شد و بنى اسرائيل به آيه شريفه عمل كردند. ليكن گروهى از مفسّران براين عقيده اند كه آنان به دستور خدا، فقط آماده انجام وظيفه شدند، امّا پيش از شروع به كار، مورد بخشايش قرار گرفتند و توبه آنها پذيرفته شد؛ به بيان ديگر، آنها تنها به اين كار مأموريت يافتند، ولى آن را انجام ندادند.

چرا و چگونه؟

دسته اى بر اين پندارند كه درست است سكوت دربرابر گناه شرك و گوساله پرستى، كارى زشت و گناهى آشكار و نابخشودنى است، امّا اينكه انسان حاضر شود بدون هيچ تحرّك و دفاعى، به دست ديگرى كشته شود نيز صحيح نيست، بلكه گناه است. به همين دليل هم است كه همه پيام آوران خدا قهرمانانه دربرابر ظالمان و خودكامگان ايستادند؛ و هنگامى كه به دليل بيان حق و ترسيم راه و رسم عدالت و نجات و آزادى توده ها، قدرتهاى پوشالى روزگار برآنان خشم گرفتند و جانشان بخطر افتاد، دليرانه مقاومت كردند، و فقط آن زمان به شهادت نائل آمدند كه ديگر توان و امكانات دفاع نداشتند. با اين بيان، سكوت كنندگان دربرابر گوساله پرستى، چرا و چگونه بايد بدون مقاومت آماده مرگ باشند؟

پاسخ

درست است كه ريختن خون انسان بيگناه، جنايتى سهمگين و گناهى نابخشودنى است و قاتل در دنيا به كيفرى سخت و در آخرت به عذابى جاودانه محكوم خواهد شد، امّا گاه انسانها به فتنه و شقاوت و انحرافى دست مى يازند كه براى پاك كردن آثار ننگين و ويرانگر آن، مصلحت دينى و اجتماعى دگرگون مى شود و خون ناپاكان آن حرمت را ندارد.

درمورد بنى اسرائيل، جريان به همين صورت بود؛ به همين جهت بايد براى پاك كردن و زدودن آثار نكبت بار آن كار زشت، گروهى گروه ديگر را مى كشتند و به دليل انحراف عميق و سكوت ذلت بار، همه خود را براى اين كيفر دردناك به دست خويشتن آماده مى كردند؛ و اين توبه و آمادگى براى انجام دادن فرمان، كارى پسنديده است.

«ذلكم خيرٌ لكم عند بارئكم»

اين فراز از آيه شريفه، به اين مطلب اشاره دارد كه چنين توبه اى براى شما - گرچه سخت و دردناك است، امّا - بهتر است؛ چرا كه پس از آن، از عذاب وجدان و آتش دوزخ رهايى خواهيد يافت. تلخى اجراى فرمان خدا در برخى ذائقه ها زودگذر است؛ و آنگاه پاداش توبه كاران، خوش و ماندگار.

«فتاب عليكم»

در اين قسمت از آيه شريفه، جمله اى در تقدير است؛ و آن مى تواند اين جمله باشد كه: بنى اسرائيل سرانجام توبه كردند و فرمان خدا را همانگونه كه شرط توبه بود، به انجام رساندند؛ و خدا نيز توبه آنان را پذيرفت.

«انّه هوالتّوّاب الرّحيم»

چرا كه او بسيار توبه پذير و مهربان است

واژه «توّاب» معنايى مبالغه اى دارد. علّت يا اين است كه خدا بارها و بارها توبه ها را مى پذيرد يعنى ازنظر تكرار، و يا ازنظر پذيرش توبه پس از گناهان سهمگين؛ و او نسبت به بندگان خويش مهربان است و آنان را پس از توبه خالصانه و صادقانه، به بهشت زيبا وارد خواهد ساخت.

يك نكته ديگر: درس ديگر در اين مورد آن است كه توبه و بازگشت به سوى خدا، گاه با همان حال تضرّع و ندامت كفايت مى كند؛ گاه افزون بر آن، آمادگى همه جانبه براى عمل كردن لازم است تا توبه پذيرفته شود؛ و گاه علاوه بر ندامت عميق و آمادگى براى انجام دادن فرمان خدا، عمل كردن نيز ضرورى مى شود، كه نمونه آن، جريان بنى اسرائيل است.