تفسير مجمع البيان جلد ۱

امين الاسلام طبرسي
ترجمه : علي کرمي

- ۲۱ -


/ سوره بقره / آيه 37

37. فَتَلَقّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِماتٍ فَتابَ عَلَيْهِ اِنَّهُ هُوَالتَّوّابُ الرَّحيمُ.

ترجمه

37. پس آدم كلماتى از پروردگارش دريافت داشت و [خداى پرمهر ]توبه او را پذيرفت، چرا كه او توبه پذير و مهربان است.

نگرشى بر واژه ها

«تلقّى» به معناى «گرفت» و «دريافت داشت» آمده، و مصدر آن «تلقّى» به معناى «دريافتن» و «گرفتن» است.

«كلمات» جمع «كلمه» و ريشه آن «كلم» به معناى زخم است؛ و همانگونه كه زخم اثرى است نشانگر واردآورنده زخم، كلمه يا كلام نيز اثرى است كه بر معنا و مفهوم مورد نظر گوينده آن دلالت مى كند.

«التّوّاب» صيغه مبالغه و به معناى «بسيار توبه پذير» است. واژه هاى «توبه» و «انابه»، يك معنا دارند. اصل «توبه» به مفهوم اصرارنداشتن برگناه و پشيمانى بر افراطكاريها و تندرويها و بازگشت از اشتباهات گذشته است.

تفسير

آدم پس از وسوسه هاى شيطان و لغزشى كه پديد آمد، براثر حقجويى و به انگيزه پيروى از حق، كلماتى از پروردگار پرمهر خويش دريافت داشت و با روى آوردن به بارگاه او، با همه وجود خداى را با همان كلمات و جملات خواند و به نيايش با او نشست.

قرآن شريف در گزارش فشرده خود از سرگذشت آدم، چگونگى مراحل بازگشت او را نياورده و تنها به ترسيم نتيجه بسنده كرده است.

«فتاب عليه»

خدا توبه او را پذيرفت

اين فراز از آيه شريفه نشانگر اين واقعيت است كه آدم پيش از اين مرحله، توبه اى شايسته و بايسته انجام داده است.

منظور از «كلمات» در اين آيه شريفه چيست؟

در اينكه واژه «كلمات» در اين آيه شريفه به چه منظورى بكار رفته، ديدگاهها متفاوت است:

1. گروهى ازجمله سعيدبن جبير برآنند كه منظور از «كلمات» در آيه شريفه، بازگشت به سوى خدا با اين جمله است كه:

«رَبَّنا ظَلَمْنا اَنْفُسَنا...»(130)

پروردگارا! ما به خويشتن ستم روا داشتيم. اينك بخشايش و آمرزش تو را مى خواهيم؛ توبه ما را بپذير.

2. امّا مجاهد مى گويد: منظور از «كلمات»، اين جملات است:

«اللّهم لا اله الّا انت سبحانك و بحمدك، ربّ انّى ظلمت نفسى فتب علىّ انّك انت التّوّاب الرّحيم.»

بار خدايا! جز تو خدايى نيست؛ پاك و منزّهى؛ با ستايش تو، تو را تنزيه مى كنم؛ پروردگارا! من به خود ستم روا داشتم [و اينك سخت پشيمانم ]؛ پس، از سر مهر توبه ام را بپذير كه تو بسيار توبه پذير و مهربانى.

گفتنى است كه اين ديدگاه از قول حضرت باقر (ع) نيز روايت شده است.

3. پاره اى گفته اند: منظور از «كلمات»، اين فرازهاى بلند و پرمعناست:

«سبحان اللَّه والحمدللَّه و لا اله الّااللَّه واللَّه اكبر.»

پاك و منزّه است خدا؛ ستايش از آنِ خداست؛ خدايى جز خداى يگانه نيست؛ و خدا بزرگتر و پرشكوه تر است.

4. در روايات بسيارى، از امامان نور (ع) نقل شده است كه آدم به هنگام ندامت و بازگشت به سوى خدا، نامهاى بزرگ و پرشكوهى را بر عرش نگريست و از حقيقت آنها پرسيد. پيام آمد كه: اينها نامهاى محبوب ترين و برترين بندگان خداست. و اين نامها عبارتند از: محمّد، على، فاطمه، حسن و حسين. و آدم پس از آموختن نام آنان و آگاهى از منزلت رفيعشان در بارگاه خدا، به آن شايسته ترينها توسّل جست.

«فتاب عليه»

خدا توبه آدم را پذيرفت، و يا توفيق بازگشت و توبه را به او ارزانى داشت، و كلماتى به وى آموخت تا با بيان آنها، توبه اش به بارگاه خدا پذيرفته شود.

«انّه هوالتّوّاب الرّحيم»

چرا كه او همان بسيار توبه پذير است كه توبه اى را پس از توبه ديگر مى پذيرد و با آمرزش گناه بندگان، از كيفر و عذاب آنان مى گذرد. و او پرمهر است و اين توبه پذيرى و بخشايش او، تنها از روى لطف و مهر است.

حسن بصرى بر اين انديشه است كه: خداى حكيم آدم را براى زندگى در زمين آفريد؛ از اين رو، اگر آن لغزش نيز از او سر نمى زد، او را از بهشت خارج مى ساخت و در زمين فرود مى آورد تا در آن بساط زندگى بگسترد.

و عدّه اى بر اين باورند كه خدا آدم را آفريد كه اگر گناهى از وى سرزند، او را در زمين فرود آورد و گرنه در جهانى ديگر زندگى كند.

توبه و شرايط آن از ديدگاه قرآن

از شرايط اساسى توبه، پشيمانى از گذشته و تصميم به بازنگشتن به گناه و نافرمانى خدا است.

چنين بازگشت و توبه اى به باور همه پيروان قرآن باعث مى شود كه خداى پرمهر گناه انسان را ببخشايد و كيفر الهى را از وى بردارد.

به اين اصل توبه همگان معتقدند؛ امّا در مسائل فرعى آن، نظرها گوناگون است.

توبه از هرگناه و انجام دادن كار حرام و نادرستى واجب است، همانگونه كه توبه از ترك واجب نيز لازم است. به باور ما، توبه از ترك مستحبّات نيز درست و منطقى مى نمايد و معناى آن اين است كه آدمى تصميم مى گيرد از اين پس، همواره كارهاى استحبابى انجام دهد؛ و توبه پيام آوران خدا كه در قرآن شريف آمده است، همه به اين معنا برمى گردد.

به نظر ما، پذيرش توبه ازسوى خدا و گذشت از لغزشهاى انسان و آمرزش او، از سر مهر و لطف به بندگان و بخشايش است و بر او چنين كارى لازم نيست. امّا برخى بر اين پندارند كه پذيرش توبه بر خدا واجب است؛ چرا كه او آن را وعده فرمود، و او هرگز در وعده خود تخلّف نمى ورزد، گرچه وعده اش از سر مهر و بخشايش باشد.

دو نكته ديگر

1. بيشتر دانشمندان را اعتقاد بر آن است كه توبه كردن از يك گناه و در همان حال ارتكاب گناهى ديگر بصورت آگاهانه، كارى زشت است، امّا توبه فرد از گناه نخست، درست بنظر مى رسد.

و مى افزايند: همانگونه كه اگر فردى كار زشتى انجام دهد، بر او رواست كه در كنار آن، كار حرام ديگرى را وانهد و مرتكب نشود، امكان دارد فردى از يك گناه پشيمان شود و از آن توبه كند، گرچه گناه ديگرى را مرتكب شود.

2. بعضى گفته اند: انسان گناهكار اگر تا هنگام ظهور نشانه هاى رستاخيز از گناه دست نشسته و راه توبه را پيش نگرفته باشد، با پيدايش نشانه هاى رستاخيز، ديگر توبه او پذيرفته نيست. امّا برخى ديگر گفته اند: ممكن است ظهور پاره اى از نشانه هاى رستاخيز، به حرمان از توبه و پذيرفته نشدن آن بينجامد، امّا همه نشانه هاى آن اينگونه نيست، و انسان در هر صورت بايد به بارگاه خدا باز گردد بدان اميد كه مورد لطف و بخشايش او قرار گيرد.