تفسير مجمع البيان جلد ۱

امين الاسلام طبرسي
ترجمه : علي کرمي

- ۱۹ -


/ سوره بقره / آيه 35

35. وَ قُلْنا يا آدَمُ اسْكُنْ اَنْتَ وَ زَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَ كُلا مِنْها رَغَدَاً حَيْثُ شِئْتُما وَ لاتَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونا مِنَ الظّالِمينَ.

ترجمه

35. و گفتيم: «اى آدم! خود و همسرت در اين باغ سكونت گزينيد و از [نعمتهاى رنگارنگ ] آن هر چه خواستيد بخوريد؛ و به اين درخت نزديك نشويد كه از ستمكاران خواهيد شد.

نگرشى بر واژه ها

«اسكن» در فرهنگ واژه شناسان به معناى «آرام گير» آمده، و از سكون به مفهوم «آرامش و اطمينان» برگرفته شده است.

«زوج» به معناى «همسر و جفت» است.

«كلا» يعنى «بخوريد»؛ و سه واژه «اَكَلَ»، «مضغ» و «لقم» در معنا به هم نزديكند.

«رغداً» به سودى گفته مى شود كه براى بدست آوردن آن رنجى برده نشود. و برخى نيز آن را به «گشايش» معنا كرده اند.

«شئتما» از مشيّت گرفته شده و به معناى «خواستيد» است. واژه هاى «محبّت»، «اختيار» و «ايثار» نيز با اندكى تفاوت همين مفهوم را مى رسانند.

«لاتقربا» از واژه «قرب» گرفته شده و به معناى «نزديك نشويد» است.

«شجره» به آنچه بر روى ساقه است و ازجمله به درخت گفته مى شود. جمع اين واژه «اشجار» و «شجرات» است. و به بگو و مگو در ميان مردم نيز بدان جهت «تشاجر» مى گويند كه بسان شاخه هاى درخت، جدايى مردم از يكديگر را نشان مى دهد.

تفسير

پس از اينكه آن دانش ارزشمند به آدم ارزانى شد و سبب شد كه مقام و شايستگى او به مرتبه اى برسد كه فرشتگان بر وى خضوع كنند، به او پيام رسيد كه: هان اى آدم! تو و همسرت در اين باغ پرطراوت و زيباى بهشت منزل گيريد.

فرمانهايى كه در اين آيه شريفه آمده است، همچون «اُسْكُنْ» و «كُلا»، به باور بعضى، بيانگر وجوب و به اعتقاد برخى ديگر بيانگر اباحه است؛ امّا هشدار از نزديك شدن به درخت مورد نظر، با آمدن واژه «لاتقربا»، نشانگر حرمت نزديك شدن به آن است.

بهشت آدم كجا بود؟

در پاسخ به اين پرسش كه بهشت يا باغ پرطراوت و زيبا و بهشت گونه آدم كجا و چگونه بوده است، ديدگاههاى مفسّران يكسان نيست و نظرهاى گوناگونى در اين مورد ارائه شده است:

1. عدّه اى مى گويند: اين بهشت، باغى پرطراوت و سرسبز از باغهاى آسمان و غير از بهشت موعود و جاودانه اى است كه در آن تكليف نيست.

2. گروهى نيز معتقدند كه اين باغ زيبا، يكى از باغهاى سرسبز و خرّم دنيا در روى زمين بوده است؛ و جمله «اهبطوا منها» نيز دلالت نمى كند كه اين باغ از باغهاى آسمان بوده باشد، چرا كه قرآن درمورد ورود به شهر نيز همين واژه را بكار مى برد و مى فرمايد: «اِهْبِطُوا مِصْرَاً» (به شهر وارد شد). درحاليكه اينان از آسمان فرود نيامده بودند.

با اين بيان، ديدگاهى كه عنوان مى كند بهشت آدم، باغى از باغهاى آسمان بوده است و براى آن جمله «اهبطوا منها» را دليل مى آورد، درست نيست.

3. پاره اى بر اين باورند كه منظور از باغ پرطراوت و زيبايى كه در آيه شريفه آمده است، بهشت جاودانه نيست، چرا كه شيطان، به بيان قرآن، به آدم گفت: «هَلْ اَدُلُّكَ عَلى شَجَرَةِالْخُلْدِ وَ ...»(124) (... آيا تو را به درخت جاودانگى و ... راه نمايم؟)؛ و روشن است كه اگر منظور، بهشت جاودانه بود، آدم مى دانست و نيازى به راهنمايى و وسوسه شيطان نبود.

4. امّا بيشتر مفسّران پيشين بر اين انديشه اند كه اين باغ زيبا و پرطراوت، همان بهشت جاودانه يا باغى از باغهاى وصف ناپذير آن بوده است.

يك پرسش: اگر براستى بهشت آدم، همان بهشت موعود و جاودانه بوده، پس شيطان در آنجا چه مى كرده است تا آدم را زير باران وسوسه هاى خويش گيرد و فريب دهد؟

پاسخ: ممكن است آدم در درون بهشت بوده و صداى شيطان را در خارج از بهشت مى شنيده است.

و پرسشى ديگر: چگونه آدم از بهشت جاودانه بيرون رانده شد با اينكه هر كس داخل آن شود، براى هميشه در آنجا غرق در نعمتها خواهد بود؟

پاسخ: در پاسخ به اين پرسش گفته اند: جاودانه ماندن در بهشت هنگامى خواهد بود كه بهشتيان پس از عملكرد شايسته و بايسته و بعنوان دريافت پاداش در آن وارد شوند؛ امّا پيش از آن جز آفريدگار هستى، همه چيز و همه كس فانى خواهند بود: «...كُلُّ شَىْ ءٍ هالِكٌ اِلّا وَجْهَهُ ...»(125).

«و كُلامنها رغداً حيث شئتما و لاتقربا هذه الشّجرة»

از انواع ميوه ها و نعمتهاى گوناگون بهشت، بدون هيچ رنج و مشكلى بهره ببريد و هر آنچه خواستيد، بخوريد؛ امّا به آن درخت نزديك نشويد.

به بيان پنجمين امام نور (ع)، منظور از «لاتقربا ...» يعنى از آن نخوريد.

دليل اين مطلب آن است كه مخالفت با اين هشدار، از خوردن ميوه آن درخت پيش آمد، نه از نزديك شدن به آن.

شاهد ديگر، اين آيه شريفه است كه مى فرمايد: «فَاَ كَلامِنْها فَبَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما ...»(126) (آنگاه از [ميوه ] آن [درخت ممنوع ] خوردند و برهنگى آنان بر ايشان نمايان شد).

خوردن ميوه آن درخت زيبنده نبود

در اينكه خوردن ميوه آن درخت زيبنده نبود يا حرام بود، اختلاف هست:

1. كسانى كه پيام آوران خدا را معصوم مى دانند و از گناه كوچك و بزرگ بدور، اين هشدار و نهى خدا را به معناى «حرمت» نگرفته اند و بر اين باورند كه براى آدم زيبنده بود پس از آمدن هشدار ازجانب خدا، از ميوه آن درخت نخورد، امّا حرام نبود؛ از اين رو، آدم مرتكب حرام نشد، بلكه ترك زيبندگى و شايستگى كرد.

2. امّا به باور برخى، خوردن ميوه بعد از آن هشدار براى آدم، گناه صغيره بود كه آگاهانه و بطور عمد يا سهو و يا بر اساس تأويل و تفسير، مرتكب آن شد.

به اعتقاد ما، ديدگاه نخست درست است؛ چرا كه ما بر اين انديشه ايم كه پيامبران به گناهى، چه كوچك و چه بزرگ، نزديك نمى شوند. بعلاوه، به نظر ما، همه گناهان بزرگند و اگر گناهى را صغيره گفته اند، در مقايسه با گناه بزرگتر است؛ و دست يازنده به گناه، به هر صورت درخور نكوهش و كيفر است. و موضوع «حبط» در گناهان نيز كه برخى در حلّ مشكل گفته اند، به باور ما درمورد پيامبران نادرست است؛ چرا كه ساحت مقدّس و پرمعنويت آن فرستادگان خدا از سرزنش و كيفر بسى دور است. بنابراين، بايد به عصمت آنان معتقد بود.

افزون بر آنچه آمد، اگر پيامبرى خود گناه كند و به زشتيها آلوده شود، هشدارها و دستورات او در مردم اثر نمى گذارد؛ زيرا روح انسان بطور طبيعى از كسى كه خود برخلاف دستورات خويش عمل مى كند، حالت پذيرش و اطاعت ندارد، و از آنجا كه هدف بزرگ بعثتها، تربيت و آموزش و نجات بشر از راههاى ارائه الگوى فكرى و عقيدتى و عملى است، پيامبران بايد به جاذبه ها آراسته باشند و از نقاط ضعف و ضدّ ارزشها، حتّى بيماريهاى نفرت انگيز جسمى و روحى، پاك و پاكيزه باشند، چه رسد به آنكه به گفتار و دستورات خويش عمل نكنند.

اين درخت، چه درختى بود؟

در پاسخ به اين پرسش، نظرهاى گوناگونى ارائه شده است:

1. ابن عبّاس مى گويد: منظور «سنبله گندم» بوده است.

2. ابن مسعود آن را «درخت انگور» مى داند.

3. ابن جريح مى گويد: «درخت انجير» بوده است.

4. از اميرمؤمنان (ع) نقل كرده اند كه «درخت كافور» بوده است.

5. كلبى مى گويد: منظور «درخت دانش خير و شرّ» بوده است.

6. و ابن جذعان معتقد است: درختى بوده كه فرشتگان با خوردن ميوه آن جاودانه شدند.

«فتكونا من الظّالمين»

اين فراز از آيه شريفه هشدار است؛ مى فرمايد: شما با خوردن ميوه آن درخت، از ستمكاران به خويشتن خواهيد شد؛ زيرا وقتى كسى خود را از پاداش و ثوابى محروم سازد، مى توان درمورد او گفت: «به خويشتن ستم روا داشته است».

چگونه پاداش بدون عمل؟

چگونه آدم در بهشت جاودانه آفريده مى شود و بدون عملكردى، به دريافت آن پاداش پرشكوه نائل مى آيد؟

در پاسخ به اين پرسش، گروهى گفته اند: پاداش، هماره دربرابر عملكرد نيست، بلكه گاه ممكن است از سر مهر و بخشايش، بدون عملكرد نيز به انسان ارزانى شود؛ از اين رو، آفرينش انسان در بهشت جاودانه، مانعى ندارد.

امّا برخى ديگر اين ديدگاه را نمى پذيرند و مى گويند: اگر بپذيريم كه خدا آدم و همسرش را در بهشت جاودانه آفريد، اين پرسش مطرح خواهد شد كه آيا آنان تكاليف و وظايفى هم داشتند يا نه؟ در صورت نخست، ناگزير بايد آنان در اين جهان پديدآمده باشند تا به ايمان و پروا و كارهاى شايسته و ارزشهاى والا آراسته شوند و آنگاه در سراى آخرت به پاداش آن نائل آيند؛ و در صورت دوم بايد اين پندار بى اساس را بپذيريم كه آفرينش آنان بيهوده بوده و آنان بدون برنامه رها شده بودند؛ كه اين سخن نادرست است، زيرا آفرينش جهان و انسان هدفدار است.

عدّه اى نيز بدينگونه به اين ديدگاه پاسخ داده اند كه: مانعى نخواهد داشت كه خدا آدم و همسرش را در بهشت بيافريند و آنان را به كارهاى شايسته و پرواى از خدا و دورى از نارواها راه نمايد و يا بدون انجام دادن كارى، به آنان پاداش بدهد. مگر كودكانى را كه پيش از رسيدن به سنّ تكليف و انجام دادن عمل شايسته جهان را بدرود مى گويند، در بهشت جاى نمى دهد و آنان را از نعمتهاى خويش بهره ور نمى سازد؟!