تفسير مجمع البيان جلد ۱۳

امين الاسلام طبرسي
ترجمه : علي کرمي

- ۱۱ -


/ سوره رعد / آيه هاى 4 - 1

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

1 . المر تِلْكَ آياتُ الْكِتابِ وَ الَّذِي أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ الْحَقُّ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يُؤْمِنُونَ.

2 . اللَّهُ الَّذِي رَفَعَ السَّماواتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي لِأَجَلٍ مُسَمًّى يُدَبِّرُ الْأَمْرَ يُفَصِّلُ اْلاياتِ لَعَلَّكُمْ بِلِقاءِ رَبِّكُمْ تُوقِنُونَ.

3 . وَ هُوَ الَّذِي مَدَّ الْأَرْضَ وَ جَعَلَ فِيها رَواسِيَ وَ أَنْهاراً وَ مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ جَعَلَ فِيها زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهارَ إِنَّ فِي ذلِكَ لاياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ.

4 . وَ فِي الْأَرْضِ قِطَعٌ مُتَجاوِراتٌ وَ جَنَّاتٌ مِنْ أَعْنابٍ وَ زَرْعٌ وَ نَخِيلٌ صِنْوانٌ وَ غَيْرُ صِنْوانٍ يُسْقى بِماءٍ واحِدٍ وَ نُفَضِّلُ بَعْضَها عَلى بَعْضٍ فِي الْأُكُلِ إِنَّ فِي ذلِكَ َلآياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ.

ترجمه

به نام خداوند بخشاينده مهربان

1 - الف، لام، ميم، راء. اين ها آيات كتاب آسمانى است، و آنچه از جانب پروردگارت به سوى تو فرو فرستاده شده، حق است، امّا بيشتر مردم به اين حقيقت ايمان نمى آورند.

2 - خداست آن كه آسمانها را بى هيچ ستون هايى كه [ شما بتوانيد ]آنها را ببينيد برافراشت؛ آن گاه بر عرش استقرار يافت و خورشيد و ماه را رام گردانيد؛ هر كدام [ از آنها] تا سرآمدى مقرّر [ در مدار خود] سير مى كنند؛ كارِ [ جهان هستى ] را [ بر اساس حكمت و فرزانگى ] تدبير مى نمايد، [ و ]آيات [ قدرت و نشانه هاى يكتايى خود] را به روشنى بيان مى كند، باشد كه شما به ديدارِ [ پاداش و كيفر ]پروردگارتان يقين آوريد.

3 - و اوست آن [ خدايى ] كه زمين را بگسترانيد و در آن كوه ها و جويبارهايى [ زيبا] قرارداد و از تمام ميوه ها در آن دو گونه پديد آورد. روز [ روشن ] را به وسيله شب [ تار] مى پوشاند. به راستى كه در اين [ قدرت نمايى ها] براى مردمى كه مى انديشند نشانه هايى [ از يكتايى و قدرت بى كران او]ست.

4 - و در [ روى ] زمين قطعاتى است [ در] كنار يكديگر و باغ هايى است از انگورها و كشتزارها و درختان خرمايى چندتنه كه بر يك ريشه روييده اند و غير چند تنه كه بر يك ريشه روييده است، كه [ همه ] با يك آب آبيارى مى گردند، و [ با اين وصف، ما ]پاره اى از آنها را بر پاره اى [ ديگر] در [ رنگ و چگونگى ]ميوه برترى مى بخشيم.

راستى كه در اين ها [ نيز] براى مردمى كه خرد خويشتن را به كار مى گيرند نشانه هايى [ روشن از تدبير آفريدگار هستى ] است.

نگرشى بر واژه ها

عَمَد: اين واژه اسم جمع و به مفهوم «عُمُد» كه ستون هاست، مى باشدو مفرد آن، «عمود» و «عماد» است.

صنوان: اين واژه به مفهوم نخل هاى چندتنه است كه همه از يك ريشه سر بر آورده باشند.

غير صنوان: درخت خرماى يك تنه كه بر يك ريشه روييده است.

قطع: بخش هاى گوناگون و قطعه هاى مختلف.

متجاور: از ريشه «جار» برگرفته شده كه به مفهوم همسايه و نزديك به هم است.

تفسير

نشانه هاى او در كران تا كران هستى

سوره مباركه يوسف با ياد و نامى از پيامبران و سرگذشتى از آنان پايان يافت، اينك اين سوره اين گونه آغاز مى گردد: هان اى پيامبر! اين هايى كه بر تو وحى مى شود، آيات كتاب آسمانى مى باشد و فرو فرستنده آن نيز خداى يكتاست؛

المر تِلْكَ آياتُ الْكِتابِ

در مورد حروفى كه در آغاز برخى از سوره ها، از جمله همين سوره آمده است، بحث شد(33) و ديدگاه هاى گوناگون مفسّران را آورديم. در اينجا تنها به اين بسنده مى شود كه به باور پاره اى اين حروف به اين معناست كه خدا مى فرمايد: «انّا اللّه اعلم و ارى»

من خداى يكتا هستم كه مى دانم و مى بينم.

واژه «تلك» به باور «ابن عباس» و «حسن» به آيات همين سوره اشاره دارد و منظور اين است كه اين سوره مباركه، همان آيات قرآنى است كه وعده فرود آن ها داده شده بود و هرگز دروغ و يا افسون و جادويى در كار نيست.

امّا به باور «مجاهد» و «قتاده» منظور از كتاب در آيه شريفه، تورات و انجيل مى باشد و معناى آيه اين است كه: اى پيامبر! اين سرگذشت ها و اخبارى كه براى تو بازگفتيم، آياتى است از تورات و انجيل و ديگر كتابهاى آسمانى پيشين.

يادآورى مى گردد كه منظور از آيات، نشانه هاى شگفت انگيزى است كه خداى يكتا و بى همتا را به انسان مى شناساند و روشنگرى مى كند كه ذات پاك او از همه نقايص و عيوبى كه شرك گرايان مى پندارند و وصف مى كنند پاك و منزّه است.

وَ الَّذِي أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ الْحَقُ

اين قرآنى كه بر تو فرو فرستاده شده، حق است؛ پس به خداى توانا پناه بر و برابر مقررات و مفاهيم آن رفتار كن و مردم را به سوى خدا فرا خوان.

به بيان «ابن عباس» و «حسن»، در اين فراز قرآن شريف به دو صفت وصف شده است: يكى با اين صفت كه اين قرآن، كتاب است،

و ديگر اين كه از جانب خدا فرود آمده است و ساخته مغز و انديشه و نبوغ انسان نيست.

وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يُؤْمِنُونَ.

امّا بيشتر مردم به اين واقعيت - كه اين قرآن كتابى است برحق و از جانب خدا فرو فرستاده شده است - ايمان نمى آورند و اين حقيقت را گواهى نمى كنند.

در آيه نخست ضمن تأكيد بر آسمانى بودن قرآن فرمود: امّا بيشتر مردم به آن ايمان نمى آورند، اينك در اين آيه شريفه به ترسيم نشانه هاى قدرت بى كران خدا و يكتايى فرو فرستنده قرآن پرداخته و مى فرمايد:

اللَّهُ الَّذِي رَفَعَ السَّماواتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها

خداست كه آسمان ها را بدون ستون هايى كه شما آنها را ببينيد برافراشت.

واژه «عَمَدْ» اسم جمع مى باشد و در تفسير آن دو نظر است:

1 - به باور گروهى از جمله «ابن عباس»، «قتاده»، «حسن»، «جبايى» و «ابومسلم»، منظور اين است كه: خدا همان كسى است كه آسمان ها را بدون ستونى برافراشت و شما هم اين را مى بينيد كه آسمان ها بدون ستونى برافراشته شده اند؛ آن ها نه از پايين بر روى پايه و ستونى قرار دارند و نه از بالا به چيزى آويخته اند.

«زجاج» بر آن است كه اين آيه روشن ترين و محكم ترين دليل بر قدرت بى كران خداست؛ چرا كه هر كس مى تواند اين استدلال را دريابد و بنگرد كه چگونه آسمان ها، زمين را احاطه كرده اند، امّا از آن جدا هستند و بدون هيچ ستون و پايه اى برافراشته شده اند.

2 - امّا به باور برخى ديگر از جمله «مجاهد» واژه «ترونها» صفت براى «عمد» مى باشد و منظور اين است كه: خداست كه آسمان ها را بدون ستونى كه شما بنگريد برافراشت. به بيان ديگر براى آسمان ها ستون و پايه اى نيست، بلكه آنها بر پايه قدرت بى كران خدا استوارند.

به باور ما ديدگاه نخست درست است.

ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ

آن گاه بر عرش استيلا يافت و تدبير امور و تنظيم شئون جهان هستى را به دست گرفت.

اگر واژه «استواء» را به مفهوم استيلا و اقتدار بگيريم، واژه «ثم» كه بر تأخير دلالت دارد، با اقتدار هماره و ازلى و ابدى خدا نمى سازد، مگر اين كه گفته شود اين به خاطر آن است كه تا عرش پديد نيامده باشد، استيلا و اقتدار خدا بر آن مفهومى نخواهد داشت و تعليق قدرتِ آن پديد آورنده بى همتا بر پديده ها، هنگامى قابل تصوّر است كه پديده ها را به زيور هستى آراسته باشد.

وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ

و خدا خورشيد و ماه را رام گردانيد تا موجودات جهان هستى و انسانها از وجود آنها بهره ور گردند.

كُلٌّ يَجْرِي لِأَجَلٍ مُسَمًّى

هر كدام از اين پديده ها تا سرآمدى مقرّر در حركت خواهند بود.

به باور «حسن» اين «سرآمد معيّن»، روز رستاخيز مى باشد كه با فرارسيدن آن پايان عمر جهان فرا مى رسد و خورشيد و ماه و ستاراه نيز تيره و تار مى گردند.

امّا به باور «ابن عباس» منظور منزل هاى ماه و خورشيد است.

يُدَبِّرُ الْأَمْرَ

كارِ جهان هستى و پديده هاى گوناگون را بر اساس مصلحت و حكمت تدبير مى نمايد.

يُفَصِّلُ اْلآياتِ

آيات و نشانه هاى قدرت بى كران خود را پياپى و به روشنى بيان مى كند تا بهتر بتوانيد در مورد آنها بينديشيد. و ممكن است منظور از آيات، شگفتى هاى جهان آفرينش باشد كه آفريدگار آنها هر كدام از اين شگفتى ها را جداگانه در برابر ديدگان انسان ها قرار داده و هر كدام نظر خردمندان را به سوى خود جلب نموده و آنان را به حيرت واداشته و تفكّر آنان را برمى انگيزند.

لَعَلَّكُمْ بِلِقاءِ رَبِّكُمْ تُوقِنُونَ.

باشد كه شما به روز رستاخيز و ديدارِ پاداش و كيفر خدا و زنده شدن مردگان يقين پيدا كنيد و ايمان آوريد و بدانيد كه آن آفريدگار توانا و بى همتايى كه بر پديد آوردن اين شگفتى ها تواناست، همو مى تواند شما را پس از مرگ زنده سازد.

رهنمود آيه

آيه مورد بحث روشنگر آن است كه بر هر انسان خردمندى لازم است كه بر كران تا كران هستى بنگرد و شگفتى هاى آن را مورد تفكّر قرار دهد تا آفريدگار آنها را بشناسد و هرگز به دنباله روى كوركورانه از ديگران دل خوش نگردد؛ چرا كه بدون اين واقعيت بيان روشن و پياپى آيات و نشانه هاى قدرت بى كران خدا مفهومى نخواهد داشت.

در دو آيه پيش به برخى از شگفتى هاى جهان آفرينش و نعمت هاى گران خدا، همچون برافراشته داشتن آسمان ها و رام نمودن خورشيد و ماه براى بهره ورى انسان ها و ديگر موجودات از آنها، اشاره رفت و روشنگرى گرديد كه هر كدام از آنها دليل بر يكتايى آفريدگار خود و نمايشگر قدرت بى كران اويند، اينك در اين آيه در ترسيم شگفتى هاى زمين و پديده هاى زمينى مى فرمايد:

وَ هُوَ الَّذِي مَدَّ الْأَرْضَ

و او همان خدايى است كه زمين را از هر سو گسترش بخشيد تا حيوانات گوناگون بتوانند بر روى آن قرار گيرند و زندگى كنند.

وَ جَعَلَ فِيها رَواسِيَ

و در آن، كوه هايى استوار پديد آورد تا زمين را از لرزش باز دارند. اگر او مى خواست زمين را به وسيله ديگرى جز كوه ها از لرزش باز دارد، برايش آسان بود، امّا حكمت او چنين اقتضا كرد؛ چرا كه اين كار شگفت انگيز و سپردن چنين نقشى شگرف به كوه ها براى مردم تفكّرانگيزتر و جالب تر است و بهتر مى تواند نظر مردم را به سوى خود جلب كند.

وَ أَنْهاراً

افزون بر پديد آوردن كوه ها در زمين، شكم آن را از هر سو به وسيله جويبارها و چشمه سارها كوچك و بزرگ شكافت تا آبها روان گردند؛ چرا كه اگر اين جويبارها و رودخانه ها نبود آب هاى زندگى ساز به هدر مى رفت و آبيارى زمين و سرسبز و خرّم ساختن آن ناممكن مى شد.

وَ مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ جَعَلَ فِيها زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ

به باور «ابن عباس» منظور اين است كه: از تمام ميوه هاو فراورده هاى زمينى كه تأمين كننده خوراك مورد نياز مردم هستند، در سراسر زمين، دو گونه و دو نوع پديد آورد، كه اين دو نوع به باور «ابن عباس»، سياه و سفيد، شيرين وترش، تر و خشك و يا زمستانى و تابستانى مى باشند.

امّا به باور «ابوعبيده» منطور اين است كه: از تمام ميوه هاى و فراورده هاى زمينى رنگارنگ ومختلف آفريد؛ چرا كه واژه «زوج» گاهى به مفهوم يكى و گاهى دوتاست؛ درست بسان زوج يا لنگه كفش و يا زوج و جفتِ كفش. و واژه «اثنين» براى تأكيد «زوجين» مى باشد، و مى دانيم كه «زوج» در حيوانات به مفهوم نر و ماده، و در ميوه ها به مفهوم تنوّع و رنگارنگ بودن آنهاست.

و از ديدگاه «ماوردى» منظور از دو زوج، يكى نر و ديگرى ماده است، درست بسان نخل هاى نر و ماده. و در ديگر درختان و گياهان - گر چه ممكن است زوج آنها مخفى باشد - امّا در آنها نيز زوجيّت به اين صورت است كه ميوه برخى از آنها شيرين هستند و برخى ترش، برخى گوارا هستند و برخى نمكين، پاره اى سفيد مى باشند و پاره اى سياه، بعضى سرخ و برخى ديگر زردند؛ چرا كه هر كدام از گياهان داراى دو نوع مى باشند، كه با اين بيان هر ميوه اى داراى دو زوج و چهار نوع است.

يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهارَ

خدا به وسيله پرده سياه شب، روشنايى روز را مى پوشاند.

به باور «ابن عباس» منظور اين است كه خدا شب را در روز و روز را در شب فرو مى برد.

امّا به باور پاره اى ديگر خدا شب را مى آورد تا روشنايى روز را ببرد و انسان و حيوان در آرامش شب به استراحت بپردازند، و روشنى روز را مى آورد تا سياهى و تاريكى شب را برطرف سازد و مردم پى زندگى خويش بروند.

إِنَّ فِي ذلِكَ لاياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ.

به راستى كه در اين پديده هاى شگفت انگيز و نشانه هايى كه ترسيم گرديد، براى مردمى كه مى انديشند دليل هاى روشن و روشنگرى بر يكتايى خداست، تا متفكران و انديشمندان براى سناخت خدا و شناساندن او، به آنها استدلال نمايند.

در آخرين آيه مورد بحث مى فرمايد:

وَ فِي الْأَرْضِ قِطَعٌ مُتَجاوِراتٌ

به باور گروهى از جمله «ابن عباس» منظور اين است كه: در روى زمين بخش هاى گوناگونى است كه در كنار يكديگرند. برخى از اين بخش ها به صورت كوهى سخت و فاقد آب و گياه مى باشند و برخى نرم و آماده براى رويش گياه و دانه. پاره اى شوره زارند و پاره اى ديگر قابل كشت و حاصلخيز.

در اين فراز آفريدگار هستى به تنوّع زمين هاى كنار يكديگر اشاره مى كند تا يكى از شگفتى هاى زمين را نشان دهد و روشنگرى كند كه او داراى چنان قدرتى است كه مى تواند بخش هاى گوناگون زمين را كه در كنار هم قرار دارند، خاصيت هاى گوناگون بخشد به گونه اى كه پاره اى حاصلخيز و قابل كشت باشند و پاره اى ديگر شوره زار و فاقد قابليت براى زراعت و رويش گياه و درخت.

و به باور «زجاج» منظور اين است كه: در زمين بخش هايى در كنار يكديگر هستند كه پاره اى از آنها آباد هستند و پاره اى ويران.

وَ جَنَّاتٌ مِنْ أَعْنابٍ وَ زَرْعٌ وَ نَخِيلٌ صِنْوانٌ وَ غَيْرُ صِنْوانٍ

در روى زمين باغ هاى سرسبز و پرطراوتى از انگورها و كشتزارها و درختان خرمايى است كه چند تنه از يك ريشه سر برآورده اند و يا يك تنه از يك ريشه روييده است.

به باور گروهى از جمله «ابن عباس» و «مجاهد»، واژه «صنو» به مفهوم «اصل» مى باشد و منظور اين است كه: در روى زمين... نخل هايى است كه از يك اصل و يا اصل هاى مختلف برخاسته اند.

امّا به باور «براء بن عازب» و «سعيد بن جبير»، واژه «صنوان» به مفهوم خرمابنى است كه خرمابنان ديگرى بر گرد آن سربرآورده و آن را محاصره كرده باشند، و منظور از «غيرصنوان، نخل هاى پراكنده است.

«جبايى» گويد: واژه «صنو» به مفهوم «مثل»، و واژه «صنوان» به مفهوم «امثال» است.

و پيامبر گرامى صلى الله عليه وآله فرمود: «عمّ الرّجل صنو ابيه.»

عموى انسان همانند پدر اوست.

يُسْقى بِماءٍ واحِدٍ

همه آن زمين ها و بوستان ها و باغ هاى مجاور، با يك آب آبيارى مى گردند.

وَ نُفَضِّلُ بَعْضَها عَلى بَعْضٍ فِي الْأُكُلِ

و با اين كه همه آنها با يك آب آبيارى مى گردند و در يك زمين مى رويند و از يك هوا بهره ور مى گردند، ميوه آنها را از نظر مزه و رنگ و خواص، بر پاره اى ديگر برترى مى بخشيم؛ از اين رو برخى شيرين و برخى ترش و پاره اى تلخ است، و اين شگفتى ها و تنوّع نشانگر اين است كه اين ميوه هاى گوناگون و متنوّع آفريدگارى دارند كه آنها را بر اساس مصلحت و حكمت خود از نظر رنگ ها و طعم ها و خواصّ به صورت هاى گوناگون پديد مى آورد.

يادآورى مى گردد كه منظور از واژه «اُكُل» ميوه اى است كه خورده مى شود.

إِنَّ فِي ذلِكَ لاياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ.

به باور «ابن عباس» منظور اين است كه: در اين تنوّع رنگ ها و گوناگونى مزه و طعم ميوه ها، براى مردمى كه خرد خود را به كار مى گيرند نشانه هاى روشنى از قدرت آفريدگار آنهاست.

امّا به باور پاره اى ديگر منظور اين است كه: در آنچه از شگفتى ها كه ترسيم شد، براى مردمى كه خرد خود را به كار مى گيرند نشانه هايى از قدرت خدا جلوه گر است.

شكوه و عظمت اميرمؤمنان

در تفسير آيه مورد بحث، برخى از جمله «جابر» آورده است كه خودم از پيامبر گرامى صلى الله عليه وآله شنيدم كه به اميرمؤمنان عليه السلام مى فرمود:

«النّاس من شجر شتى و انا و انت من شجرة واحدة، ثم قرأ: و فى الارض قطع متجاورات...

على جان! مردم از درختان پراكنده و گوناگون هستند و من و تو از يك درخت؛ و آن گاه به تلاوت اين آيه پرداخت كه: و در روى زمين بخش هاى گوناگونى در كنار يكديگرند...

پرتوى از آيات

1 - نشانه هاى هيجده گانه از او

در آياتى كه گذشت قرآن زنجيره اى از نشانه هاى يكتايى و قدرت بى كران او را بدين صورت در چشم انداز خردمندان و حق طلبان قرار مى دهد:

1 - برافراشته داشتن آسمان ها بدون ستون.

2 - استيلا بر عرش پرشكوه.

3 - رام گردانيدن خورشيد، اين چشمه حرارت و روشنايى.

4 - مسخّر ساختن ماه.

5 - حركت هر كدام از اين پديده ها.

6 - حركت هر پديده اى در مدار خويش.

7 - عمر و سرآمد مقرّر قرار دادن براى آنها.

8 - تدبير امور جهان هستى.

9 - نمايش زيباى پديده ها و نشانه و بيان روشن آيات.

10 - گسترش بخشيدن به زمين.

11 - كنترل لرزش و حركات تند زمين به وسيله كوه ها.

12 - روان ساختن رودخانه هاى خروشان، و به جوشش آوردن چشمه هاى جوشان و پديدار ساختن آبشارهاى ريزان و زيبا و دل انگيز در روى زمين.

13 - پديدار ساختن ميوه هاى گوناگون و متنوع.

14 - اصل زوجيّت در جهان نبات و گياه.

15 - پوشاندن روشنايى روز با پرده سياه شب.

16 - تنوّع قطعات مجاور زمين به صورت كوه و دشت، درّه و صخره، شوره زار و حاصلخيز، سخت و نرم، آباد و ويران با خاصيت هاى گوناگون.

17 - پديد آوردن باغ ها، بوستان ها، مزرعه هاى سرسبز و خرّم و نخلستان هاى گوناگون.

18 - و شگفت انگيزتر از همه، از يك آب و هوا و يك زمين، پديدار ساختن ميوه هاى رنگارنگ با مزه و طعم و خواصّ متنوع.

به راستى آيا هر كدام از اين نشانه ها و شگفتى ها نشانى روشن از قدرت بى كران و حكمت وصف ناپذير آفريدگار هستى را به نمايش نمى گذارد؟

2 - شناخت آگاهانه نه دنباله روى كوركورانه

از آياتى كه گذشت به خوبى دريافت مى گردد كه انسان بايد با نگرش متفكرانه بر اين نشانه ها، آفريدگار آنها را نوانديشانه و آگاهانه و با دليل و برهان بشناسد و بشناساند؛ از اين رو، هم تعصب ورزى و تعصب انگيزى و دنباله روى كوركورانه مردود است و هم تحميل اين شيوه ظالمانه به ديگران و تشويق ساده دلان به آن.

حتى در خداشناسى و خداپرستى و قلمرو دين نيز اين كار مردود است؛ چرا كه مى فرمايد:

إِنَّ فِي ذلِكَ لاياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ.

...به راستى كه در اين پديده هاى شگفت انگيز و نشانه هايى كه ترسيم گرديد، براى مردمى كه مى انديشند دليل هاى روشن و روشنگرى بر يكتايى خداست، تا متفكران و انديشمندان براى سناخت خدا و شناساندن او، به آنها استدلال نمايند.

و مى فرمايد:

إِنَّ فِي ذلِكَ لاياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ.

...در اين تنوّع رنگ ها و گوناگونى مزه و طعم ميوه ها، براى مردمى كه خرد خود را به كار مى گيرند نشانه هاى روشنى از قدرت آفريدگار آنهاست.

3 - شناخت مبدأ و معاد

و نيز اين حقيقت دريافت مى گردد كه از اين راه، بايد از سويى پديدآورنده اين همه شگفتى و عظمت و نظم و حكمت را شناخت و از دگرسو دريافت كه آن قدرت بى كرانى كه اين پديده هاى شگفت انگيز را به زيور هستى آراست، مى تواند دگرباره شما را زنده كند؛ پس به روز رستاخيز، حساب و كتاب، پاداش و كيفر، و بازخواست و چون و چراى آن روز سهمگين ايمان بياوريد و بدانيد كه بهشت و دوزخ حقيقت دارد...(34)