(1) -
ـ سوره نساء، آيه 145. ترجمه: البته منافقان را در جهنم پستترين جايگاه است و
(در دو عالم) هرگز براي آنان ياوري نخواهي يافت.
(2) -
ـ في تفسير عليبنابراهيم في قوله تعالي: «لَها سَبْعَةُ اَبوابٍ لِكلِّ بابٍ
مِنهُم جُزْءٌ مَقْسومٌ»، فَبَلَغَني و الله اَعْلم اِنَّ الله جَعَلَها سَبْعُ
دَرْكاتٍ: اَعْلاها: الجَحيمُ يقومُ اَهْلَها عَلَي الصّفامِنْها، تُغْلي
اَدْمِغَتُهُمْ فيها كَغَلْيِ القُدُورِ بِما فيها وَ الثّانِيةُ: لَظي نَزّاعَةً
لِلشَّوي، تَدْعُو مَنْ اَدْبَرَ وَ تَوَلَي، وَ جَمَعَ فَاَوْعي. وَ الثّالِثَةُ:
سَقَرٌ لا تُبْقي و لا تَذَرٌ، لَوَاحَةٌ لِلْبَشَرِ، عَلَيْها تِسْعَةَ عشر. و
الرّابعَِةُ: الحُطَمَةُ و منها يثور شرر (تر مي بشرر) كَالْقَصْر كَاَنَّها
جملاتٌ صُفْر وَالخامِسةُ: الهاوِية فيها مَلأَ يَدْعُونَ: يا مالكُ اَغْثِنا،
فاذا اَغاثَهُم جَعَلَ لَهُمْ آنيةً مِنْ صُفْرٍ مِنْ نارٍ فيهِ صَديدُ ماءٍ يَسيلُ
مِنْ جُلُودِهِمْ كَاَنَّهُ مُهْل و السّادِسَةُ: هِيَ السَّعيرُ فيها ثَلاثُ مِأةُ
سُرادِقٍ مِن نار و السّابِعةُ: جهنم و فيها الفَلَقُ و هُوَ جُبٌّ في جَهَنَّمَ
اِذا فَتحَ اَسْعَرَ النّارِ سُعراً وَ هُوَ اَشَدُّ النّار عَذاباً (بحارالانوار،
ج8، ص289). علي بن ابراهيم در تفسير اين آيه كه «براي دوزخ هفت در است كه هر دري
براي ورود دستهاي است» فرمود: به من رسيده خدا بهتر ميداند كه خداوند براي دوزخ
هفت درك (جايگاه) قرار داده است: بالاترينش، «جحيم» است كه اهلش را بر سنگ سياهي
نگهداشتهاند كه مغزشان ميجوشد مثل جوشيدن آنچه درديگ است. دوم: «لظي» است، آتش
دوزخ شعلهور است كه سر و صورت او را بريان كند و دوزخ ميخواند انساني را كه از
خدا روي گردانده و مخالفت كرده و مال دنيا را جمع كرده و ذخيره نموده است. سوم:
«سقر» است كه شراره آن از دوزخيان هيچ باقي نگذارد و همه را بسوزاند و محو كند. آن
آتش بر آدميان روي نمايد بر آن آتش 19 تن (فرشته) موكلند. چهارم «حطمه» است، فرياد
جرقههاي (آتش) [به انسان پرتاب ميشود[ كه (در بزرگي) مثل قصري است گويا آن
(جرقهها) شتران زرد موي هستند پنجم: «هاويه» است كه در آن گروهي ميخوانند: اي
مالك (دوزخ) ما را پناه ده؛ وقتي پناهشان دهد ظرفي زرد از آتش نزد آنان قرار ميدهد
كه در آن خوناب و چرك است آبي كه از پوستشان سرازير است گويا مس گداخته است ششم:
«سعير» است، در آن سيصد پرده از آتش است هفتم: «فلق» است، و آن جبهاي در دوزخ است
كه وقتي باز شود شعلة آتش زبان كشد و آن عذاب شديدترين عذاب آتش است. با كمي دقت
متوجه ميشويم، تمام اين درجات را از امام(ع)با استفاده از قرآن كريم بيان فرموده
است.
(3) -
ـ سوره توبه، آيه 72. ترجمه: خدا اهل ايمان را از مرد و زن وعده فرموده كه در
بهشت خلد ابدي كه زير درختانش نهرها جاري است در آورد و در عمارات نيكوي بهشت عدن
منزل دهد و برتر و بزرگتر از هر نعمت مقام رضا و خشنودي خدا را به آنان كرامت
فرمايد و آن به حقيقت رستگاري بزرگي است.
(4) -
ـ ترجمه: چگونه مضطرب بين طبقات جهنم باشد؟!
(5) -
ـ عَن اَبي عَبْدِالله(ع) قالَ: لا تَقُولُوا جَنَّةٌ واحِدَةٌ اِنَّ الله
عَزَّوَجَلَّ يَقُولُ: دَرَجاتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْض (بحارالانوار، ج8، ص198)
امام صادق(ع) فرمودند: نگوييد يك بهشت است، خداي تعالي فرموده، درجاتي هست بعضي از
آن برتر از بعضي ديگر است. (بر روي هم درجاتي است)
(6) -
ـ عَنْ عَلي بنِ الحُسَين عليهما السلام عَلَيْكَ بِالْقُرانِ، فَاِنَّ الله
خَلَقَ الجَنَّةَ وَ جَعَلَ دَرَجاتَها عَلي قَدر آياتِ القرانِ فَمَنْ قَرَأَ
القُرْانَ قالَ لَهُ: اِقْرَا وَ ارْقَ وَ مَنْ دَخَلَ مِنْهُم الجَنَّةَ لَم يَكُن
فِي الجَنَّةِ اَعلي دَرَجَةً مِنْهُ ما خَلاَ انَّبيونَ وَ الصّديقُونَ. حضرت
امام زينالعابدين(ع) فرمودند: بر تو باد به قرآن (خواندن)، تحقيقاً خداي تعالي
بهشت را خلق فرمود و درجاتش را به اندازه آيات قرآن قرار داد، پس كسي كه قرآن را
خواند به او گفته ميشود: بخوان و بالا رو و كساني هستند از آنهايي (مؤمنين قرآن
خوان) كه داخل بهشت ميشوند. درجهاي بالاتر از آن نيست مگر براي انبياء و صديقان.
(بحارالانوار، ج8، ص133).
(7) -
ـ از زندهاي كه نميميرد به زندهاي كه نخواهد مرد.
(8) -
ـ از ابن عباس نقل شده كه: اهل بهشت ناگهان نوري چون خورشيد ميبينند كه بهشت را
روشن كرد سؤال ميكنند كه خداوندا مگر وعده نفرمودي كه در بهشت ماه و خورشيدي نيست؟
منادي ندا ميدهد: بله وعده پروردگار حق است ماه و خورشيد نخواهيد ديد. اين نوري كه
مينگريد، در پرتو نور چهرة شيعهای از شيعيان علي(ع) است كه اين چنين بهشت را روشن
نموده است. (بحارالانوار ج8، ص149.
(9) -
ـ عَن النَّبي(ص): اَلا وَ مَنْ اَحَبَّ عَلِيّاً جاءَ يَومَ القيامَة وَ
وَجْهُهُ كَالْقَمَرِ لَيْلَةَ البَدْر (فضائل الشيعه صدوق، ص3). پيامبر(ص) فرمودند
آگاه باشيد كسي كه علي(ع) را دوست بدارد روز قيامت ميآيد در حالي كه صورتش چون ماه
شب چهارده ميدرخشد.
(10) -
ـ وَ لا عَيّاباتٍ وَ لا فَحّاشاتٍ، وَ مِنْ كُلِّ المَكارِه وَ العُيُوبِ
بَرِيّاتٍ و (حوريهها) هيچ عيبي ندارند و بد زبان هم نيستند (بطوركلي) از هر بدي و
عيبي بدور هستند.
(11) -
ـ يا اَحْمَد اِنَّ فِي الجَنَّةِ قَصْراً مِنْ لُؤلُؤه فَوْقَ لُؤلُؤةٍ، وَ
دُرَّةٌ فَوْقَ دُرَةٍ لَيْسَ فيها قَصَمٌ وَ لا وَصْلٌ، فيهًا الخَواصُّ، اَنْظُرُ
اِلَيْهِمْ كُلَّ يَوْمٍ سَبْعينَ مَرَّةٍ (فاكلمهم) وَ اُكَلِمُهُمْ، كُلَّما
نَظَرْتُ اِلَيْهِمْ اَزيدُ في مُلْكِهِمْ سبعين ضِعْفاً وَ اذا تَلَذَّذَ اَهْلُ
الجَنَّةِ بِالطَّعامِ وَ الشَّرابِ تَلَذَّذُوا (اولئك) بِكَلامي وَ ذِكْري وَ
حَديثي قالَ يا رَبِّ ما عَلامات (علامة) اُولئكَ؟ قالَ: هُمْ فِي الدُّنْيا
مَسْجُونُونَ، قَدْ سَجِنُوا اَلْسِنَتُهُمْ مِنْ فُضُولِاَلكَلامِ وبُطُونُهُمْ
مِنْ فُضُولِ الطَّعامِ اين مصاحبهاي عاشقانه است بين خداي تعالي و حضرت رسول
اكرم(ص) كه در شب معراج رخ داده و به روايت معراجيه معروف است. (در اين جمله حضرت
رسول الله صلواتالله عليه و آله با «يا احمد» مورد خطاب خداوندي قرار گرفتهاند و
مشتمل بر دستوراتي عالي با مضامين بلند است) ترجمه: يا احمد در بهشت قصري است از
لؤلؤ بلكه برتر از لؤلؤ و از در اما برتر از در، در آن شكستگي و چسبيدگي نيست. در
آن خواص هستند. به آنها هفتاد با نظر میکنم و با آنها صحبت میکنم، و هر بار به
آنها نظر میافکنم بردارایی آنها هفتاد برابر میافزایم و آنگاه كه اهل بهشت از
خوردن و آشاميدن لذت ميبرند اينها از گفتگو با من و ياد من و صحبتم لذت ميبرند.
حضرت رسول صلواتالله عليه سؤال كردند، پروردگارا نشانه اينها چيست؟ خدا تعالي
فرمود: اينان در دنيا زندان شدهها هستند، كساني كه زبانهاشان از پرگويي بسته و
شكمهاشان از پرخوري (ارشاد القلوب ديلمي ص279، بحارالانوار ج77، ص23).
(12) -
ـ عبارتي است از مرحوم علامه طباطبايي(ره) كه فرمودند: قدرت اراده در آخرت و
بهشت كه ميتواند هر چه بخواهد خلق كند باذن الله، دقيقاً با قدرت اراده شخص در اين
دنيا ارتباط دارد. آن كس كه ميتواند چشم را از نامحرم بپوشد و يا از مال حرام و يا
...، محرمات را انجام ندهد و قدرت انجام تكاليف واجبه و مستحبه را دارد، به همان
اندازه در آن عالم قدرت ايجاد خواهد داشت و رواياتي زياد گوياي اين نكته است كه
ميفرمايد «عبدي اطعني حتي اجعلك مثلي» بندهام اطاعتم كن تا تو را مثل خودم كنم.
همانطور كه من گويم بشو ميشود، تو هم بگو ميشود و يا در مورد كسي كه مستحبات را
انجام دهد چنين بياني هست كه: به من نزديك نميشود بندهاي از بندگانم به چيزي كه
محبوبتر نزد من باشد از آنچه بر او واجب كردهام و البته به مستحبات به من نزديك
ميشود تا او را دوست بدارم وقتي دوستش داشتم من گوش او ميشوم كه با او ميشنود و
چشم او كه با آن ميبيند و زبان او كه با آن تكلم ميكند اگر من را بخواند پاسخش
ميدهم و اگر سؤالم كند عطايش ميكنم. (اصول كافي جلد 2، صفحه 252).
(13) -
ـ سوره زخرف، آيه 71 ترجمه: (و برآن مؤمنان) كاسههاي زرين و كوزههاي بلورين
مملو از انواع طعام لذيذ و شراب طهور دور زنند و در آنجا هر چه نفوس بر آن اشتها
دارند و چشمها را شوق و لذت، مهيا باشد و شما (مؤمنان) در آن بهشت جاويدان متنعم
خواهيد بود.
(14) -
ـ حضرت صادق(ع) در روايتي ميفرمايند وقتي ملائكه با حضرت عزرائيل براي قبض روح
مؤمن ميآيند سلام خداوند را به مؤمن ميرسانند. فيقولون: اَلسَّلامُ عَلَيكَ يا
وَلِيَّ الله اَبْشِر فَانَ الرَّبَ يَقْرَئُك اَلسلام: اَمّا انَّهُ عَنْكَ راضٍ
غَيْرَ غَصْنبانٍ، وَ اَبْشِر بِرَوْحٍ وَ ريحانٍ و جَنّةِ نعيمٍ سپس ميگويند سلام
بر تو اي دوست خدا. بشارت باد بر تو كه پروردگارت سلامت ميرساند، آگاه باش كه او
از تو راضي است و غضبناك نيست. ترا بشارت باد بهشت پرنعمت و راحتي از غم و غصه دنيا
و براي توست هر بوي خوشي در بهشت (اختصاص ص356ـ345).
(15) -
ـ در روايت است بعد از چند قرن اين جواب داده ميشود يعني بعد از
بياعتناييهاي فراوان اين چنين به آنان خطاب ميشود.
(16) -
ـ سوره مؤمنون، آيه 108. ترجمه: پروردگارا ما را از جهنم خارج كن اگر باز به
اينجا آمديم ظالميم كه خطاب ميشود اي سگان به دوزخ شويد و با من سخن مگوييد.
(17) -
ـ سوره يونس، آيه 30. ترجمه: آنجا (قيامت) هر كسي هر چه پيش فرستاده آشكار
ميشود و همه به سوي معبود و مولاي حقيقي خويش باز ميگردند.
(18) -
ـ سوره الرحمن، آيه 39. ترجمه:در آن روز از گناه جن و انس هيچ پرسيده نشود.
(19) -
ـ سوره الرحمن، آيه 41. بدكاران به سيمايشان شناخته ميشوند (كه سيه رويند) پس
موي پيشاني با پاهايشان بگيرند (و در آتش دوزخ افكنند).
(20) -
ـ روايت مفصلي است كه براءبنعازب گويد در منزل ابيايوب انصاري معاذبنجبل
نزديك پيامبراكرم(ص) نشسته بود درباره آيه شريفه «يوم ينفخ في الصور فتأتون
افواجاً» سؤال كرد. فَقالَ: يا مَعاذ سَئَلْتَ عَنْ عظيمٍ مِنَ الاَمْرِ ثُمَّ
اَرْسَلَ عَيْنَيْهِ، ثُمَّ قالَ: يَحْشُرُ عَشْرَةِ اَصْنافٍ مِن اُمَّتي
اَشْتاتاً قَدْ مَيَّزَهُمُ الله مِن المُسْلِمينَ وَ بَدَّلَ صُورَ هم بَعْضَهُمْ
عَلي صُورَةِ القِرَدَةَ وَ بَعْضَهُمْ عَلي صُورَةِ الخَنازيرِ وَ بَعْضَهُمْ
مَنكُوسُونَ اَرْجُلُهُمْ مِنْ فَوْقٍ وَ وُجُوهُهُمْ مِنْ تَحْتٍ ثُمَّ يُسْحَبونَ
عَلَيها وَ بَعْضُهُمْ عَمي يَتَرَدَدَّونَ وَ بَعْضُهُمْ صُمٌّ بُكْمٌ لا
يَعْقِلُونَ و فَاَمَّا الَّذينَ عَلي صُورَةِ القِرَدَةَ فَاْلقَتاتُ مِنَ النّاسِ
وَ اَمَّا الَّذينَ عَلي صُورَةِ الخَنازيرِ فَاَهْلُ السُّحْتِ وَ اَمَّا
المَنكُوسُونَ عَلي رؤسُهِمْ فَاَكَلَةُ الرِبا والعَميَ الجائِرونَ فيِ الحُكْمِ و
الصُّمَ البُكْم، المُعْجِبُونَ بِاَعمالِهِمْ و ... (مجمعالبيان الطبرسي ره، ج10،
ص423). حضرت نبياكرم(ص) فرمودند: يا معاذ! از امر عظيمي سوال نمودي سپس اشك از
چشمان مباركشان جاري شد و فرمودند: ده صنف و گروه از امت من ميآيند كه خداوند از
مسلمين جدايشان كرده است. صورت بعضي از آنها تبديل به ميمون شده، بعضي از آنها به
شكل خوكها هستند، بعضي از آنها وارونهاند كه پاهايشان بالا و صورتها پائين و بر
صورت به خاك كشيده مي شوند، بعضي كور و حيرانند و بعضي از آنها كر و گنگ بيعقلند
اما آن كساني كه به شكل ميمون هستند از سخن چينانند. آنها كه به شكل خوكها هستند
حرام خوارانند (كه از درآمدهاي حرام ارتزاق ميكنند) و كساني كه وارونهاند بر
صورت، ربا خوارنند. كوران، ستمگران در حكم هستند (يعني قاضي ظالمي كه حق ديگري) را
به ديگري ميدهد و يا ضايعكننده حقوق مردم است) وكر و لالها كساني هستند كه با
اعمالشان عجب پيدا ميكنند. (اينها عمل صالح انجام ميدهند، اما خود اين عمل در
درون آنان يك خودبيني به وجود آورده كه او را به چنين شكلي نشان ميدهد)
(21) -
ـ سوره اسراء آيه 97 چون روز قيامت شود محشورشان ميكنيم بر صورتهاشان كور و
گنگ و كر و به دوزخ مسكن كنند و هرگاه آتش دوزخ خاموش شود باز شديدتر، سوزان و
فروزانش ميكنيم.
(22) -
ـ سوره اسراء،آيه 72 ترجمه: آن كسي كه در اين دنيا كور بوده در آخرت هم كور و
گمراهتر است.
(23) -
ـ سوره مطففين آيات 13 و 14. ترجمه: «وقتي بر آنان آيات، تلاوت شود گويند اين
سخنان افسانههاي پيشينيان است. هرگز! چنين نيست بلكه (ظلمت) ظلم و بدكاريهاشان بر
دلهاي تيره آنان غلبه كرده است.» اعمال بد و زشتي كه از انسان سر ميزند باعث
زنگار قلب و دل ميشود و همين مانع عاقبت به خيري شخص ميگردد. چنانچه در روايتي از
حضرت امام باقر(ع) ميفرمايند قلب چون صفحهاي سفيد است وقتي گناه ميكند نقطه
سياهي در آن پيدا ميشود و تا توبه نكند پاك نميشود. ولي اگر تمام اين صفحه سفيد
سياه شد هرگز صاحبش به خير بر نميگردد. كه خداوند فرمود: «كلا بل ران علي قلوبهم
ما كانوا يكسبون» (بحارالانوار، ج73، ص332). بنابراين بايد توجه داشت كه در اين
زندگي دو روزه دنيا چه ميكنيم؟!! آيا براي هميشه چراغ دل را خاموش مينمائيم يا آن
را برافروختهتر و فروزانتر مينمائيم.
(24) -
ـ بحارلانوار علامه مجلسي ره ج39، ص225.
(25) -
ـ سوره ق، آيه 22 ترجمه: تا آن كه (حين مرگ) ما پرده از كارت برانداختيم و چشم
بصيرتت بيناتر گردد.
(26) -
ـ عَنْ اَبي بَصير قالَ حَجَجْتُ مَعَ اَبی عَبْدِالله عَلَيهِ السَّلام
فَلَمّا كُنّا فِِي الطَّوافِ قُلْتُ لَهُ: جُعِلْتُ فِداكَ يَاَبْنَ رَسُولِ الله!
يَغْفِرُ الله لِهذا الخَلْقِ؟ فَقالَ: اَبا بَصير! اِنَّ اَكْثَر مَنْ تَري قِرَده
وَ خَنازيرٍ، قالَ: قُلْتُ لَهُ: ارنيهم، قالَ: فَتَكَلَّمَ بِكَلماتٍ ثُمّ
اَمَرّيدَهُ عَلي بَصَري فّرَأَيْتُهُمْ قِرَدَةَ و خَنازيرٍ! فَهالَني ذلِكَثُمَّ
اَمَريَدَهُ عَلي بَصَري فَرأَيتُهُمْ كَما كانُوا (بحارالانوار، ج47، ص79).
ابيبصير گويد خدمت امام ششم(ع) حج ميكردم تا اين كه در طواف عرض كردم فدايت شوم
اي فرزند پيامبر(ص) آيا خداوند اين خلق را ميآمرزد؟ فرمودند: ابابصير! بيشتر كساني
را كه مينگري ميمون و خوكند. عرض كردم: آيا ميشود كه من نيز ببينم؟ پس حضرت
كلماتي را فرمودند و دست مباركشان را بر چشمم كشيدند. من نيز آنها را به شكل
ميمونها و خوكها ديدم! پس از اين ديدن هول در دلم افتاده و وحشت كردم، پس حضرت
دست مباركشان را بر چشمم كشيدند، دو مرتبه مثل اول ديدم.
(27) -
ـ عَنْ عَبد الرحمان بن كثير قالَ: حَجَجْتُ مَعَ اَبي عَبدالله عَلَيهِ
السَّلامُ فَلَمّا صِرْنا في بَعْضِ الطّريقِ صَعَدَ عَلي جَبَلٍ فَاَشْرَفَ
فَنظَرَ اِلَي النّاس فقالَ: ما اَكْثَرُ الضَّجيج و اَقَلُّ الحَجيج؟! عبدالرحمن
پسر كثير گويد: خدمت امام صادق(ع) حجج مشرف شدم تا به بعض راه رسيده بوديم امام(ع)
از كوهي بالا رفتند تا مشرف شدند آنگاه به مردم نظر فرمودند و گفتند: چقدر فرياد و
سر و صدا زياد است و حاجي كم!! (بحارالانوار، ج27، ص181).
(28) -
ـ سوره اسراء آيه 36 ترجمه: (اي انسان) هرگز آنچه علم نداري دنبال مكن (بي
تحقيق در پي سخني مرو و كسي را نيك و بد مخوان و احدي را نكوهش و ستايش مكن و به
كسي ظن بد مبر، چرا كه) چشم و گوش و دل (نزد خدا) همه مسئولند.
(29) -
ـ سوره اسراء، آيه 14 ترجمه: نامه عملت را بخوان كه امروز خود براي حسابرسي
خويش كافي هستي.
(30) -
ـ زراةبناوفي قالَ دَخَلْتُ عَلي عَلي بن الحُسَيْن(ع) فَقالَ: يا زُرارَةُ
النّاسُ في زَماننا عَلي سِتُّ طَبَقاتٍ: اَسَدٌ وَ ذِنْبٌ و ثَعْلَبٌ وَ كَلْبٌ و
خِنْزيرٌ و شاةٌ حضرت امام سجاد(ع) به زراره فرمودند. مردم ما شش طبقهاند. شير و
گرگ و روباه و سگ و خوك و گوسفند وَ اَمّا الّذِنَبُ فَتُجّارُكُم يَذُمُّونَ اِذا
اشْتَرُوا وَ يَمْدَحُونَ اِذا باعُوا. گرگ، تجار شما هستند كه وقتي ميخواهند
بخرند، بدي (جنس) را ميگويند و وقتي ميفروشند خوبي (جنس) را ميگويند و سگ، آن
كسي است كه با زبانش به مردم پارس ميكند و مردم از شر زبان او در هراسند
(بحارالانوار، ج67، ص225).
(31) -
ـ خر برفت و خر برفت آغاز كرد زين حرارت جمله
را انباز كرد
زين حرارت پاي كوبان تا سحر كف زنان خر رفت و خر رفت اي پسر
از ره تقليد آن صوفي همين خر برفت آغاز كرد
اندر حنين
(32) -
ـ سوره زمر، آيه 18 ترجمه: (اي رسول) تو هم آن بندگان را به لطف و رحمت من
بشارت ده آن بندگاني كه چون سخن بشنوند نيكوتر عمل كنند آنان هستند كه خدا آنها را
به لطف خاص خود هدايت فرموده و هم آنان به حقيقت، خردمندان عالمند.
(33) -
ـ عَنْ اَبي عَبدالله(ع) اِيّاكَ اَن تَنْصَب رَجُلاً دُونَ الحُجَةِ
فَتَصَدَّقَهُ في كُلِّ ما قالَ حضرت امام صادق(ع) فرمودند: بر حذر ميدارم تو را
از اين كه بدون دليل شخصي را در مقابل قرار دهي و هر چه گفت تصديقش كني
(معانيالاخبار، صدوق ره، ص169). در مكتب روحبخش اسلام هرگز انسان حق ندارد بدون
دليل تقليد از ديگران كند. آيات فراواني در قرآنكريم از امم گذشته مذمت ميكند چرا
كه به تقليد از پدران بيخردشان بتپرستي را پيشه خود كردند ازجمله: در سوره مباركه
بقره آيه 170. «و چون كفار را گويند پيروي از شريعت و كتابي كه خدا فرستاده كنيد
پاسخ دهند كه ما پيروي از كيش پدران خود خواهيم كرد و هرگز به حق و راستي راه
نيافتهاند» در سوره مباركه مائده آيه 104 «و چون به آنها گفته شد بيائيد از حكم
كتابي كه خدا فرستاده و از دستور رسول او پيروي كنيد گفتند آن ديني كه پدران خود را
بر آن يافتيم ما را كفايت است. آيا باید از پدران خود در صورتي كه آنها مردم جاهلي
بوده و به حق راه نيافته باشند باز پيروي كنند»
در سوره مباركه انبياء آيه 54 هنگامي كه حضرت ابراهيم به عمو و قومش گفت اين
مجسمههاي بيروح و بتهاي بياثر چيست كه شما ميپرستيد در پاسخ گفتند: ما پدران
خود را بر پرستش آن بتان يافتهايم. ابراهيم گفت البته شما و پدرانتان همه سخت در
گمراهي بوده و هستيد. در سوره مباركه شعراء آيات 76ـ72، شبيه همين صحبت حضرت
ابراهيم(ع) با قومشان را بيان فرموده است. در سوره مباركه صافات، 70، 69 بعد از اين
كه ستمكاران را وعده عذاب داده ميفرمايد «انهم الفوا بائهم ضالين فهم علي آثارهم
يهرعون» آنها پدرانشان را در گمراهي يافتند و باز از پي آنها شتابان رفتند. نتيجه:
قرآن شريف با ظرافت خاص تقليد كوركورانه را محكوم فرموده و به عنوان يكي از رمزهاي
عدم موفقيت انبياء الهي در برخورد با اقوام مختلف گوشزد فرموده و هرگز به عنوان
عذري پذيرفته نميداند. واقعيت هم همين است. بايد هر كس براي فرداي قيامت خود حجتي
تمام داشته باشد.
(34) -
ـ مرحوم علامه بزرگوار محمدباقر مجلسي (نور الله مرقده الشريف) رواياتي را كه
درباره عالم ذر وارد شده در چند جمله جداگانه از بحار به مناسبتهاي مختلفي نقل
فرموده است: الف) مجموعاً 22 روايت از صفحه 276 تا 283 تحت عنوان : دين حنيف و فطرت
و ... ب) در جلد پنجم بحار، كتاب العدل، از صفحه 225 تا 276 تحت عنوان «الطينة و
الميثاق» شصت و هفت روايت نقل فرموده و ضمناً اقوال مختلفي از علماء را جمعآوري و
مورد بررسي قرار دادهاند. ج) از صفحه 131 تا 150، جلد 61 تحت عنوان «تقدم خلق
الارواح قبل الاجساد» نيز حدود بيست و نه روايت نقل فرمودهاند.
(35) -
ـ سوره اعراف، آيه 172 ترجمه: و (اي رسول ما به يادآر و خلق را متذكر ساز)
هنگامي كه خداي تو از پشت فرزندان آدم ذريه آنها را برگرفت و آنها را بر خود گواه
گرفت كه آيا من پروردگار شما نيستم؟ همه گفتند بلي ما به خدايي تو گواهي ميدهيم.
كه ديگر در روز قيامت نگوئيد، از اين واقعه غافل بوديم.
(36) -
ـ سوره قصص، آيه 88 ترجمه: هيچ معبودي جز ذات پاك او نيست، هر چيزي هلاك و
نابود شدني است مگر او.
(37) -
ـ سوره حشر، آيه 24 ترجمه: هر چه در آسمانها و زمين است تسبيح خداوند ميكند و
اوست يكتا خداي مقتدر حكيم.
(38) -
ـ سوره تغابن، آيه 1 ترجمه: هر چه در آسمانها و زمين است تسبيح خداوند ميكند.
پادشاهي و سپاس فقط براي اوست.
(39) -
ـ سوره قمر، آيه 50 ترجمه: فرمان ما در عالم يكي است (و در سرعت) مانند چشم به
هم زدني انجام گيرد.
(40) -
ـ اَقُولَ: الَّذي يَظْهَرُ مِنَ الاَخْبارِ هُوَ اَنَّ الله تَعالي قَرَّرَ
عُقُولَ الخَلْقِ عَلَي التَّوحيدِ و الاِقْرارِ بِالصّانِعِ في بَدْءِ الخَلْقِ
عِنْدَ الميثاقِ، فَقُلُوبُ جَميعِ الخَلْقِ مُذْعِنَةٌ بِذلِكَ وَ اِنْ جَحَدُوهُ
مُعانِدَةً (بحار ج3، ص277). آنچه كه از اخبار به نظر ميرسد اين است كه خداي تعالي
عقل بشري را بر توحيد تقرير فرموده و در بدو خلقت در ميثاق اعتراف به صانع و خالق
خود نموده و قلب جميع خلائق اين نكته را پذيرفته گرچه از روي عناد و لجاج الآن
انكار كند.
(41) -
ـ سوره اعراف، آيه 172. ترجمه: و (اي رسول ما به يادآر و خلق را متذكر ساز)
هنگامي كه خداي تو، از پشت فرزندان آدم ذريه آنان را برگرفت و آنها را بر خود گواه
ساخت كه آيا من پروردگار شما نيستم؟ همه گفتند: بلي.
(42) -
ـ سوره ص، آيه 83/84، ترجمه آيه: شيطان گفت به عزت و جلال تو قسم كه تمام خلق
را گمراه ميكنم. مگر خاصان از بندگانت را كه دل از غير بريدند (و براي تو خالص
شدند).
(43) -
ـ سوره ملك، آيه 10 ترجمه: (اهل دوزخ به همديگر) گويند اگر ما (در دنيا سخن
انبياء الهي را) ميشنيديم يا به (دستور) عقل عمل ميكرديم امروز از دوزخيان
نبوديم.
(44) -
ـ سوره فصلت، آيه 20 ترجمه: تا اين كه آورده ميشوند، گوشها و چشمها و
پوستهاشان شهادت بر عليه آنها ميدهند، كه چه كردهاند.
(45) -
ـ سوره اسراء، آيه 36 ترجمه: و هرگز بر آنچه علم و اطمينان نداري دنبال مكن كه
(در پيشگاه حكم خدا) چشم و گوش و دلها همه مسئولند.
(46) -
ـ حضرت امام صادق(ع) درباره اين آيه شريفه «ان السمع و البصر و الفؤاد كل اولئك
كان عنه مسئولا» فرمودند: يُسألُ السَّمْعُ عَمَا يَسْمَع، والبَصَرَ عَمَا يُطْرفُ
وَ الفُؤاد عَمّا عَقَد عَلَيْهِ گوش از آنچه شنيده و چشم از آنچه به آن نگريسته و
دل از آنچه بدان وابستگي داشته، سوال ميشود. (تفسير عياشي، ج2، ص292)
(47) -
ـ سوره فصلت، آيه 21. ترجمه: و آنها به پوستهايشان گويند چگونه بر اعمال ما
شهادت داديد؟ آن اعضا جواب ميدهند خدايي كه همه موجودات را به نطق آورد ما را نيز
گويا كرد.
(48) -
ـ نكته: كسي كه نگاه كرده، وقتي به او گفته شود چرا چنين كردي؟ اگر انكار كند،
شاهدي زيادي بر اعمال خود دارد كه عبارتند از: الف) زميني كه روي آن گناه و معصيت
كرده است: «يومئذٍ تحدث اخبارها» ب) اعضاء بدن، يكي يكي شهادت ميدهند: «يوم تشهد
عليهم السنتهم و ايديهم بما كانوا يكسبون» ج) ددو ملك مقرب خداوند، كه در طول
شبانهروز همراه ما هستند و اعمالمان را ثبت ميكنند: «كراماً كاتبين، يعلمون ما
تفعلون هـ) امام زمان(ع)، كه هميشه در محضر آنجناب هستيم و به علاوه هفتهاي دوبار
نامة عملمان را خدمتشان عرضه ميدارند: «و كل شيي احصيناه في امام مبين» و: حضرت
رسول اكرم صلوات الله عليه و آله: «قل اعلموا فسيري الله عملكم و رسوله» ز: خداوند
متعال و خدا نخواهد كه انسان آن قدر پست شود و كارش به جايي برسد كه همه گواهان را
تكذيب كند در حاليكه نامه عمل او به گردنش آويخته «كل انسان الزمناه طائره في عنقه»
و قيافه او گوياي وضع اوست «يعرف المجرمون بسيماهم».
(49) -
ـ سوره نحل،آيه 18 «اگر بخواهيد نعمتهاي بيحد و حصر خدا را شماره كنيد هرگز
نتوانيد كه خدا بسيار غفور و مهربان است»
(50) -
ـ اين بيان سعدي تقريباً ترجمه اين روايت شريف است كه: قالَ الصادقُ(ع): في
كُلِّ نَفْسٍ مِنْ اَنْفاسِكَ شُكْرٌ لازمٌ لَكَ بُلْ اَلْفَ و اَكْثَرَ حضرت
فرمودند: در هر نفسي از نفسهايت شكري بر تو لازم است بلكه هزار شكر و بيشتر از
هزار (بحار ج71، ص52).
(51) -
ـ سوره سبأ، آيه 13 اي آلداود شكر خداي را بجا آوريد در حالي كه بندگان
شكرگزارم كماند.
(52) -
ـ سوره عبس، آيه 17.
(53) -
ـ سوره ابراهيم. آيه 7 ترجمه: (و باز به خاطر آوريد) وقتي كه خدا اعلام فرمود
كه شما بندگان اگر شكر نعمت بجاي آريد بر نعمت شما ميافزايم و اگر كفران كنيد
البته عذابم شديد است.
(54) -
ـ سوره لقمان، آيه 20 ترجمه: آيا مشاهده نميكنيد كه خداوند آنچه در آسمانها و
زمين است را مسخر شما كرد و و نعمتهاي ظاهر و باطن خود را براي شما فراوان فرمود.
(55) -
ـ درباره نعمتهاي ظاهر و باطن در روايات بياناتي شده از جمله: الف) در
روايتي كه فرموده پيامبراكرم(ص) است: نعمت ظاهر را اسلام و اين كه خداوند تو را با
خلقت مناسبي آفريد و رزقي كه بسويت سرازير كرد. و اما نعمت باطني بديهاي تو را
پوشانيد و تو را افتضاح نكرد. (كنزالعمال، خ3024). ب) امام محمدباقر(ع) فرمودند:
نعمت ظاهر نبياكرم(ص) و آنچه از معرفةالله و توصيه به همراه آورده ميباشد. اما
نعمت باطني، ولايت ما اهلبيت است و اينكه به ما دلبسته هستيد. (مجمعالبيان ج8،
ص320). ج) از حضرت امام موسي كاظم صلواتالله عليه رسيده كه نعمت ظاهر، امام
ظاهر(ع) است و نعمت باطن امام غائب(ع) است. (نوادر راوندي ره ج4، ص212). اما اينها
با هم منافاتي ندارد. فرد اكمل نعم الهي پيامبراكرم و امام معصوم عليهم صلوات الله
هستند. و بعد بقيه نعم كه آن بزرگواران به همراه ميآورند، از هدايت خلق و ... و
سپس ساير منافع معنوي مادي كه خداي تعالي به بندگان خويش انعام فرموده است.
(56) -
ـ سوره ابراهيم آيه34. ترجمه: و اگر بخواهيد نعمت خدا را شماره كنيد به شماره
نيايد، البته انسان بسيار ظلمكننده و ناسپاس است.
(57) -
ـ عَنْ اَبي عَبْدِالله(ع) قالَ: اَوْحَي الله عَزَّوَجَلَّ اِلي مُوسي عَلَيهِ
السَّلامُ يا مُوسي اشْكُرني حَقَّ شُكْري فَقالَ: يا رَبَ فَكَیفَ اَشْكُرُكَ
حَقَّ شُكْرِكَ ولیسَ مِنْ شُكْرٍ اَشْكُرُكَ بِهِ اِلاّ وَ اَنْتَ اَنعَمْتَ بِهِ
عَلَيَّ؟ قالَ: يا مُوسي الانَ شَكَرْتَني حينَ عَلِمْتَ اَنَّ ذلِكَ مِنَّي. حضرت
امام بحق ناطق جعفربنمحمدالصادق(ع) فرمودند: خداوند متعال به حضرت موسي(ع) و
ميفرمود: اي موسي چنانكه سزاوارم شكر مرا بجاي آر. عرض كرد: پروردگارا چگونه
آنطور كه سزاواري، تو را شكر كنم در حالي كه نميتوانم شكري بجاي آرم مگر اين كه
خود آن نعمت را نيز تو به من دادي؟! خطاب شد: اي موسي الآن شكرم را بجاي آوردي چرا
كه دانستي (توفيق بجا آوردن) آن شكر هم از من است. (بحارالانوار، ج71، ص36، حديث 22
اصول كافي، ج2، ص80).
(58) -
ـ عن الصادق عليهالسلام وَ تَمامُ الشُّكرِ اِعْتِرافٌ لِسانِ السِّر خاضِعاً
لِلّهِ تَعاي بِالْعَجْزِ عَنْ بُلُوغ اَدْني شُكْرهِ لِاَنَّ التَّوفيقَ
لِلْشُّكْرِ نِعْمَةٌ حادِثَةٌ يَجِبُ الشُّكْرِ عَلَيْها حضرت فرمودند: و شكر تام
وقتي تحقق ميپذيرد كه بنده با زبان نهان، اعتراف به عجز از كوچكترين شكر او كند.
چرا كه توفيق شكر، خود نعمتي جديد است و شكرش لازم. (مصباح الشريعه، صفحه6).
(59) -
ـ قالَ اميرُالمُؤمِنينَ عَلَيْهِ السَّلامُ لِشيعَتِهِ: كُونُوا كَالنَّحْلِ
فِي الطَّير (بحارالانوار، ج2، ص79). مثل زنبور عسل بين پرندگان باشيد. (خصوصيت
زنبور عسل اين است كه هميشه بر بهترين گلهاي مينشيند و آن را كه خوشبوتر است
انتخاب ميكند، در نتيجه غذاي مطبوع و مفيدي نيز تحويل جامعه ميدهد).
(60) -
ـ پيامبراكرم فرمودند: دو نعمت (بيشتر) مورد ناسپاسي است، امنيت و سلامتي
(بحارالانوار، 81، ص170).
(61) -
ـ سوره عبس، آيه 17 ترجمه: كشته باد انسان، چقدر ناسپاس است.
(62) -
ـ سوره ابراهيم آيه 34 ترجمه: انسان بسيار تجاوزكار و ناسپاس است.
(63) -
ـ سوره انفال آيه 22 ترجمه: بدترين جانوران نزد خدا كساني هستند كه (از شنيدن و
گفتن حرف حق) كر و لالند و اصلاً تعقل نميكنند.
(64) -
ـ به عنوان نمونه يكي ديگر از انواع تغيير حالت طبيعي انسان يعني همين خردشدن
خلقت در حين پيري و كهولت را بيان فرموده است.
(65) -
ـ وَ الشَّعَراءُ يَتَبِعُهُمْ الغاوُون، اَلَم تَرَاَنَّهُمْ في كُلِّ وادٍ
يَهيمُوَن وَ اَنِّهُمْ يَقُولُونَ ما لا يَفْعَلُونَ اِلاّ الَّذينَ امَنُوا وَ
عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ ذَكَرُوا الله كَثيراً وَ اَنْتَصِرُوا مِن بَعْد ما
ظُلِمُوا و شاعران را مردم گمراه پيروي كنند. آيا ننگري كه آنها خود به هر وادي
سرگشتهاند. و آنان بسيار سخن ميگويند كه خود عمل نميكنند. مگر آن شاعران كه اهل
ايمان و نيكوكار بوده و ياد خدا بسيار كردند و براي انتقام از هجو يا ستمي كه به
آنها شده از حق، ياري خواستند (سوره شعرا، 224ـ227).
(66) -
ـ عن موسيبنجعفر(ع) عن ابائه عن النبي(ص): اِنَّ مِنَ البَيانِ لَسِحْراً وَ
مِنَ العِلْمِ جَهْلاً وَ مِنَ الشِّعْرِ حكماً وَ مِنَ القَوْلِ عَدْلاً حضرت امام
موسي كاظم(ع) از پيامبر اكرم(ص) نقل فرمودند البته بعضي سخنها سحر است و بعضي
علمها ناداني است و بعضي از اشعار حكمت (و حكم) است و بعضي از گفتهها عدالت است.
(بحارالانوار، ج1، ص218).
(67) -
ـ سوره انفال، آيه 24 ترجمه: اي اهل ايمان چون خدا و رسول، شما را به آنچه موجب
زنده شدن شماست (به ايمان) دعوت كنند اجابت كنيد تا به حيات ابد برسيد و بدانيد كه
خدا در ميان شخص و قلب او حايل است و (همه) به سوي او محشور خواهيد شد.
(68) -
ـ سوره نمل، آيه 80 ترجمه: همانا تو (با آنكه پيغمبر بحق و هادي مطلقي) نتواني
كه مردگان (و مردهدلان كفر) را سخني بشنواني و يا كران (باطن) را كه (به گمراهي)
از گفتارت روي ميگردانند به حقيقت شنوا كني.
(69) -
ـ يد در لغت به معناي دست است اما از آنجا كه خدا دست ندارد و جسم نيست و دست
ابزار اعمال قدرت در انسانهاست هر كجا دست به خدا نسبت داده شود بايد حقيقت ماديتش
را برداشت تا معني درست شود، لذا «يد» در اينجا به معني قدرت است.
(70) -
ـ سوره حاقه، آيات 28 و 29 ترجمه: واي كه مال و ثروت من امروز به فريادم نرسيد
و همه قدرت و حشمتم نابود گرديد.
(71) -
ـ سوره شعرا، آيه 3 ترجمه: اي رسول ما تو چنان در انديشه هدايت خلقي كه خواهي
جان عزيزت را از غم اين كه ايمان نميآورند هلاك سازي.
(72) -
ـ سوره انعام، آيه 91 ترجمه: بگو آن (كه رسول خدا و كتاب ميفرستد) خداست آنگاه
آنان را بگذار به بازيچه خود فرو روند.
(73) -
ـ سوره حجر، آيه 3 ترجمه: اي رسول ما، اين كافران را به خورد و خواب طبيعت و
لذت حيواني واگذار تا آمال و اوهام دنيوي آنان را غافل گرداند كه نتيجه اين كامراني
بيهوده را به زودي بيايند.
(74) -
ـ سوره اسراء، آيه 70 ترجمه: و تحقيقاً ما فرزندان آدم را گرامي داشتيم.
(75) -
ـ سوره فجر، آيه 28 و 29 ترجمه: اي نفس قدسي مطمئن و دل آرام (به ياد خدا)
امروز به حضور پروردگارت بازآي كه تو خشنود (به نعمتهاي ابدي او) و او را راضي از
تو است.
(76) -
ـ عنِ النَّبِيَ صَلَّي الله عَلَيْهي وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ اِنَّ رَبِّكَ
يُباهِي المَلائِكَةَّ بِثَلاثَةِ نَفَرٍ رَجُلٌ يُصْبِحُ في اَرْضِ قَفْرٍ
فَيُؤذِّنُ وَ يُقيمُ ثُمَّ يُصَلَي فَيَقُولُ رَبُّكَ عَزَوَجَلَ لِلْمَلائِكَةِ:
اُنْظُروُا اِلي عَبْدي يُصَلّیِ وَ لا يَراهُ اَحَدٌ عَيْزي وَ رَجُلٌ قامَ مِنَ
اللَّيْل يُصَلِّ وَحْدَهُ فَسَجَدَ وَ نامَ وَ هُوَ ساجِدٌ فَيَقُولُ انْظُرُوآ
اِلي عَبْدي رُوحَهُ عِندي وَ جَسَدَهُ ساجدٌ لي، وَ رَجُلٌ في زَحْف فَيَفِرُّ
اَصْحابَهُ يُثْبِتُ هُوَ يُقاتِلُ حَتِّی قُتِلَ (بحارالانوار، علامه مجلسي ره
ج84، ص259). پيامبراكرم(ص) فرمودند: البته پروردگار تو در برابر ملائكه به سه نفر
مباهات ميكند 1ـ مردي كه در بيابان صبح كند اذان و اقامه بگويد سپس مشغول نماز
شود. اينجاست كه پروردگارت به ملائكه خطاب ميفرمايد: به بندهام نگاه كنيد نماز
ميخواند در حالي كه غير از من كسي او را نميبيند. 2ـ مردي كه قسمتي از شب را به
تنهايي از خواب بلند شود و سجده كند و در سجده خوابش ببرد پس خطاب ميرسد نگاه كنيد
به بندهام روحش نزد من است و بدنش براي من در حال سجده. 3ـ مردي كه در ميدان جنگ
است و يارانش فرار كنند، ولي او ثابت قدم بايستد و بجنگد تا كشته شود.
(77) -
ـ يَجِبُ اَن يُعْلَمَ اَنَّ المَعادَ منْهُ ما هُوَ منقول مِنَ الشَّرْعِ وَ
لا سَبيلَ اِلي اِثْباتِهِ اِلاّ مِنْ طَريقِ الشَّريعَةِ وَ تَصْديقِ خَبَرِ
النَّبيِّ وَ هُو الَّذي يَلْبَدِنَ عِنْدَ البَعْثِ وَ خَيْراتُ البَدَنِ وَ
شُرُورهِ، مَعْلُومَةٌ لا يَحْتاجُ اِْلي تَعَلُّم وَ قَدْ بَسَطَتِ الشَّريعَةُ
الحَقَّهِ الَّتي اَتانابِها نَبِيُّنا وَ سَيِدُنا و مَوْلانا مُحَمَّدٌ رَسُولُ
الله صَلِّي الله عَلَيْهِ وَ آلِهِ حالَ السَّعادَةِ وَ الشَّقاوَةِ الَّتي
بِحِسابِ البَدَنِ. لازم است دانسته شود كه معاد جسماني از راه شرع به ما رسيده و
راهي جز راه دين و تصديق خبر پيامبراكرم(ص) براي اثباتش نيست و آن اينكه: وقتي بدن
برانگيخته شد خيرات و شروري برايش هست كه نياز به تعلم ندارد و شريعت حقهاي كه
براي ما آورده پيامبر و آقا و سرپرست ما حضرت محمدرسولالله(ص) درباره سعادت و
شقاوت اين بدن مفصل در اين مورد بحث فرموده است.
(78) -
ـ سوره بقره، آيه 259.
(79) -
ـ سوره بقره، آيه 260.
(80) -
ـ سوره بقره، آيه 259 ترجمه« (اي پيامبر! مثال بزن عزير را) آن كه به دهكدهاي
گذر كرد كه خراب و ويران شده بود، گفت به حيرتم كه خدا چگونه باز اين مردگان را
زنده خواهد كرد. پس خدا او را صد سال ميراند، سپس زندهاش كرد و بدو فرمود كه چند
مدت درنگ نمودي؟ جواب داد يكروز با پارهاي از روز. خداوند فرمود: نه چنين است،
بلكه صد سال است (كه به خواب مرگ افتادي) نظر در طعام و شراب خود بنما كه هنوز
تغيير ننموده والاغ خود را نيز بنگر تا احوال بر تو معلوم شود و ما تو را حجت براي
خلق قرار دهيم كه امر بعثت را انكار نكنند و بنگر در استخوانهاي آن (حيوان) كه
چگونه درهمش پيوسته و گوشت بر آن پوشانيم چون اين كار بر او روشن و آشكار گرديد،
گفت همانا اكنون به حقيقت و يقين ميدانم كه خداوند بر همه چيز توانا است.
(81) -
ـ سوره بقره، آيه 260 ترجمه: و چون گفت ابراهيم، پروردگارا به من بنما كه چگونه
مردگان را زنده خواهي كرد. خداوند فرمود: باور نداري. گفت آري باور دارم ليكن خواهم
كه به مشاهده آن دلم آرام گيرد. خداوند فرمود چهار مرغ بگير و گوشت آنها بهم درآميز
نزد خود، آنگاه هر قسمي بر سر كوهي بگذار سپس آن مرغان را بخوان تا سوي تو شتابان
پرواز كنند و آنگاه بدان كه خداوند بر همه چيز توانا و حقايق امور عالم دانا است.
(82) -
ـ سوره قيامت، آيات 1 تا4 ترجمه: چنين نيست قسم به روز (بزرگ) قيامت. و قسم به
نفس پرحسرت و ملامت. آيا آدمي پندارد كه ما ديگر ابداً استخوانهاي (پوسيده) او را
دوباره جمع نميكنيم. بلي ما قادريم كه (حتي) سر انگشتان او را هم درست گردانيم.
(83) -
ـ سوره نساء، آيه 56 ترجمه: كساني كه كافر به آيات ما هستند بزودي به آتش
(دوزخشان ميافكنيم كه هر چه پوست تن آنها بسوزد پوست ديگري غير آن بر او
ميرويانيم تا عذاب را بچشند. البته خدا عزيز و حكيم است.
(84) -
ـ سوره حج، آيه 5 ترجمه: اي مردم اگر شما درباره برانگيخته شدن مردگان شك و
ترديدي داريد (براي رفع شك خود به اين دليل توجه كنيد كه) ما شما را نخست از خاك
آفريديم آنگاه از نطفه، آنگاه از خون بسته و بعد از پارة گوشت تمام و ناتمام تا (در
اين انتقال و تحول قدرت خود را) بر شما آشكار سازيم (و از نطفهها) آنچه را مشيت ما
تعلق گيرد در رحمها قرار دهيم تا به وقتي معين (چون گوهر از صدف) طفلي از رحم
بيرون آوريم.
(85) -
ـ سوره حج، آيه 6 ترجمه: آن (قدرت نمايي الهي) خود دليل است كه خداي قادر حق
است و هم او البته مردگان را زنده خواهد كرد و او محققاً بر هر چيز تواناست.
(86) -
ـ حَتّي اِذا جاءَ اَحَدَهُم المَوْتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلّي اَعْمَلُ
صالِحاً فيما تَرَكْتُ كَلاّ اِنَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْ وَرائِهِمْ
بَرْزَخٌ اِلي يَوْمِ يُبْعَثُونَ. فَاِذا نُفِخَ فِي الصُّورِ فَلا اَنْسابَ
بَيْنَهُمْ يَوْمَئذٍ وَ لا يَتَسائَلُونَ (سورة مؤمنون آيات 99 تا 101). (كافران
در جهل و غفلت و دنبالهرو شيطانند) تا آنگاه كه وقت مرگ هر يك فرا رسد در آن حال
(آگاه و نادم شده) گويد بارالها مرا به دنيا بازگردان. تا شايد به تدارك گذشته عمل
صالحي بجاي آرم، هرگز نخواهد شد و اين كلمه (ارجعوني، مرا بازگردان) را از روي حسرت
همي گويد و (ثمري نميبخشد كه) از عقب آنها عالم برزخ است تا روزي كه برانگيخته
شوند (و در عرصه قيامت حضور يابند) پس آنگاه كه نفخه صور قيامت دميده شد، ديگر نسب
و خويشي در بينشان نماند و كسي از ديگري حال نپرسد.
(87) -
ـ الهيات شفا، بوعلي سينا، مقاله 9، فصل 2و3، ص 302 تا 424.
(88) -
ـ اسفار اربعه، فصل 5، ج9، ص119 تا 104.
(89) -
ـ سوره زمر، آيه 67 ترجمه: و آسمانها پيچيده شده به دست قدرت اوست، آن ذات پاك
يكتا منزه از شرك مشركان است.
(90) -
ـ سوره ابراهيم، آيه 48 روزي كه زمين تبديل به زميني ديگر گردد و آسمانها هم
(دگرگون شوند) و خلق در پيشگاه خداي يكتاي قادر قاهر حاضر شوند.
(91) -
ـ سوره زالزال، آيه 4.
(92) -
ـ سوره قصص، آيه 88 «معبودي جز او نيست. هر چيزي مگر او هلاك شدني است.»
(93) -
ـ سوره واقعه، آيه 60 و 61 ترجمه: ما مرگ را براي همه خلق (به اختلاف سن) مقدر
ساختيم و هيچكس بر قدرت ما سبق نتواند برد. اگر بخواهيم هم، شما را فاني كرده و
خلقي ديگر مثل شما بيافرينيم و شما را به صورتي (در جهان ديگر) كه اكنون از آن
بيخبريد، بر ميانگيزيم.
(94) -
ـ سوره عنكبوت، آيه 64 ترجمه: اين زندگاني چند روزة دنيا افسوس و بازيچهاي بيش
نيست و زندگاني اگر مردم بدانند به حقيقتدار آخرت است.
(95) -
ـ سورة انبياء، آيه 23 ترجمه: و او بر هر چه ميكند بازخواست نشود ولي خلق از
كردارشان بازخواست ميشوند.
(96) -
ـ عَنِ الصّادِقِ(ع): فَقالَ لَعَنَ الله المُعْتَزِلَهَ اَرادَتْ اَنْ
تَوَحَّدَتْ فَاَالْحَدَتْ وَ رامت اَنْ تَرْفَعَ التَّشْبيهَ فَاَثْبَتَتْ امام
صادق(ع) فرمودند: خداوند معتزله را لعنت كند. خواستند خدا را يكي دانند و توحيد
درست كنند ملحد شدند (و بطور كلي انكار قدرت او را كردند) و خواستند تشبيه از
خداوند رفع كنند (كه بگويند هيچكس و چيزي جز او نيست) اما تشبيه را بر او اثبات
كردند (به طور ناخودآگاه از آنچه فرار ميكردند در آن واقع شدند) (بحارالانوار
علامه مجلسي ره، ج5، ص8).
(97) -
ـ عن النبي(ص) القَدريةُ مَجُوسُ اُمَتي (بحارالانوار، ج5، ص6). پيامبر(ص)
فرمودند. «قدريه» مجوس امتم هستند (شايد از اين جهت شباهت به مجوس دارند كه مجوس
خير را به يزدان اهورامزدا نسبت ميدهند و شر را به اهرمن).
(98) -
ـ سورة مائده، آيه 64 ترجمه: قوم يهود گفتند دست خدا بسته است، دست خودشان
بسته باد (دست خودشان بسته است) و به واسطه آنچه گفتند ملعون واقع شدند بلكه دو دست
خدا (دست قدرت و رحمت او) باز و گشاده است و هرگونه بخواهد انفاق ميكند.
(99) -
ـ عن ابيعبد الله(ع): قالَ لا جَبْرَ وَ لا تَفْويض وَ لكِنْ اَمْرٌ بَيْنَ
الاَمْرَيْنِ (بحار، روايت 27، ج5، ص17) از امام صادق(ع) است كه فرمود: نه جبر است
و نه تفويض بلكه امري است بين اين دو.
(100) -
ـ سوره قمر، آيه 49 ترجمه: هر چيزي را به اندازه آفريديم.
(101) -
ـ سوره طلاق، آيه 3 ترجمه: و هر كس بر خدا توكل كند خدا او را كفايت خواهد كرد
كه خدا امرش (بر همه عالم) نافذ و روان است و بر هر چيزي قدر و اندازه مقرر داشته
است.
(102) -
ـ سوره حجر، آيه 21 ترجمه: (و بدان كه) هيچچيز در عالم نيست جز آن كه منبع و
خزانة آن نزد ما خواهد بود ولي ما (از آن بر عالم خلق) مگر به قدر معين كه مصلحت
است نميفرستيم.
(103) -
ـ سوره طه، آيه 49 (فرعون كه نصائح آن دو بزرگوار را شنيد) «گفت اي موسي خداي
شما كيست؟»
(104) -
ـ سوره طه، آيه 50 «موسي پاسخ داد كه خداي ما آن كسي است كه همه موجودات عالم
را نعمت وجود بخشيده سپس به راه كمالش هدايت نموده است.»
(105) -
ـ سوره انسان، آيه 3 ترجمه: ما به حقيقت، راه (حق و باطل) را به انسان نموديم،
حال خواهد كه هدايت پذيرد و شكر اين نعمت گويد و خواهد آن نعمت را كفران كند.
(106) -
ـ آن هدايت كه حضرت موسي فرمود، يعني راه او را براي حركت در مقابلش قرار داد
(قدرت تخلف نداردو جبر است) اما در اينجا هدايت تكويني نيست، تشريعي است. يعني راه
حق را به انسان نشان داديم خواه شكر كند يا ناسپاسي. پس معلوم ميشود جبر نيست كه
هم ميتواند مخالفت از اين هدايت كند و هم ميتواند راه هدايت را بپذيرد و اين خود
دليل مختار بودن انسان است.
(107) -
ـ «سلمان، از ما اهلبيت است» در جنگ خندق هنگامي كه مسلمين مشغول كندن خندق
بودند و اشعاري حماسي ميخواندند، سلمان ساكت و آرام مشغول كار بود. نبياكرم(ص)
وقتي او را چنين مشغول ديدند در حقش دعا نمودند كه بارالها زبان سلمان را به شعر
باز كن گرچه به دو بيت باشد. سلمان بالبداهه اشعاري سرود و اشعارش به قدري جالب
بود، كه هر گروه از مسلمين، او را به خود و قبيله خود منسوب ميساختند، فقال
النبي(ص): سَلمانُ منّا اَهْلَ البَيت (بحارالانوار، ج18، ص9 روايت 45) در روايت
ديگري فضلبنعيسي الهاشمي ميگويد: بر امام صادق(ع) وارد شدم در حالي كه من و
ابيعيسي خدمت حضرت بوديم. ابنعيسي پرسيد: آيا پيامبراكرم صلواتالله عليه
فرمودهاند سلمان مردي از ما اهلبيت است؟ حضرت فرمودند: بلي (بحارالانوار، ج25،
ص12 روايت 22).
(108) -
ـ سوره نساء، آيه 145 ترجمه: همانا منافقين را در جهنم پستترين درجه است و
براي آنان، هرگز ياوري نخواهي يافت.
(109) -
ـ سوره يس، آيه 60.
(110) -
ـ سوره قصص، آيه 88 ترجمه: و هرگز با خداي يكتا كه خدايي (و معبودي جز او نيست
ديگري را به خدايي مخوان و (بدان) كه هر چيزي جز ذات پاك الهي هالك الذات و نابود
است.
(111) -
ـ سوره فصلت، آيه 53 ترجمه: ما آيات قدرت و حكمت خود را در آفاق جهان و نفوس
بندگان كاملاً هويدا و روشن ميگردانيم تا ظاهر و آشكار شود كه (خدا و قيامت و
رسالتش هم) حق است. آيا اي رسول، (اين كه) خدا بر همة موجودات عالم پيدا و گواه است
كفايت از برهان نميكند؟
(112) -
ـ سوره نور، آيه 39 ترجمه: و آنان كه كافرند اعمالشان در مثال به سرابي ماند
در بيابان هموار بيآب كه شخص تشنه آن را آب پندارد و به جانب آن شتابد چون بدانجا
رسيد هيچ آب نيابد و ...
(113) -
ـ سوره نجم، ايات 8 و 9 ترجمه: آنگاه نزديك آمد و بر او (به وحي حق) نازل
گرديد. بدان نزديكي كه با او به قدر دو كمان، يا نزديكتر از آن شد.
(114) -
ـ سوره شوري، آيه 53 ترجمه: به راه خدا، همان خدايي كه هر چه در آسمانها و
زمين است همه ملك اوست و رجوع تمام (عالم آفرينش) به سوي اوست.
(115) -
ـ سوره انعام، آيه 75 ترجمه: و همچنين ما به ابراهيم ملكوت و باطن آسمانها و
زمين را ارائه داديم.
(116) -
ـ سوره آلعمران، آيه 2 ترجمه: خداي جهان نيست جز آنكه زنده و پاينده ابدي
است.
(117) -
ـ سوره فصلت، آيه 53.
(118) -
ـ سوره قصص، آيه 77 ترجمه: (اين پند الهي را بشنو) و به هر چيزي كه خدا به تو
عطا فرموده (از قواي ظاهري و باطني و مال و ساير نعم دنيا) بكوش تا ثواب و
سعادتدار آخرت تحصيل كني (ليكن) بهرهات را هم از (لذت و نعم حلال) دنيا فراموش
مكن و تا تواني نيكي كن چنانچه خدا به تو نيكويي كرده و هرگز در روي زمين فتنه و
فساد بر ميانگيز كه خدا ابداَ مفسدان را دوست نميدارد. تذكر: بايد توجه داشت كه در
صدر مسائل، سعادت اخروي است و بهرهوري از نعمتهاي دنيوي هم بايد در كانال عبوديت
الهي باشد و اين وقتي ميسر است كه انسان تمام همت خود را به نيكي به مردم و همنوعان
خويش بگمارد نه براي كسب مفاهيمي ناپايدار چون جاه و زراندوزي و ... كه در اسلام
مذموم دانسته شده، اگر هم مضر نباشد مصداق غفلت از خداي تعالي است و اتلاف عمر، كه
به دنبالش حسرت هميشگي است.
(119) -
ـ سوره انفال، آيه 60 ترجمه: و شما (اي مؤمنان) در مقام مبارزه با آنها
(كافران) خود را مهيا كنيد و تا آن حد كه بتوانيد از آذوقه و تسليحات و قواي جنگي و
اسبان سواري براي تهديد و ترساندن دشمنان خدا و دشمنان خودتان كاملاً فراهم كنيد.
جالب توجه اين كه بعد از اين قرآن امر به آمادگي با دشمن بالفعل ميكند فوراً امر
ميفرمايد كه اي مسلمان براي دشمن بالقوه يعني دشمني كه هنوز در عرصه كارزار
خودنمايي نكرده ولي در آينده نزديك و حتي دورتر بالاخره با شما درگير ميشود خود را
مجهز سازيد. و آخرين من دو نهم لا تعلمونهم الله يعلهم و ما تنفقوا من شييٍ في سبيل
الله يوف اليكم و انتم لا تظلمون. و بر قوم ديگري كه شما بر دشمني آنان مطلع نيستيد
(منافقان به ظاهر مسلمان كه كفر دروني دارند و بالاخره روزي بروز ميكند و...) و
خدا آنان را ميشناسد، نيز مهيا باشيد و آنچه در راه خدا صرف كنيد خدا تمام و كمال
به شما عوض ميدهد و هرگز به شما ستم نخواهد شد. نتيجه: مسلمان بايد دورانديش هم
باشد و فقط به نقطهنظرهاي مقطعي نينديشد بلكه براي احياء اسلام بايد به تمام معني
مجهز بود و هر اندازه در اين راه نيرو مصرف شود تماماً به حساب ميآيد.