آشنایی با تفسیر علمی قرآن

گفت‎وگو با : دكتر ناصر رفیعی محمدی و دكتر محمد علی رضایی اصفهانی

- ۵ -


ادله‎ي منكرين آيات علمي

نظر كساني كه منكر وجود آيات علمي در قرآن‎اند، در اين زمينه چيست؟

دكتر رضايي :

آنها عمدتاً چهار اشكال آورده‌اند:

1. مطالب علمي ثابت مي‌كند كه قرآن از طرف خدا نازل شده است؛ امّا معجزه‌ي قرآن را ثابت نمي‌كند؛

2. در تمام سوره‌هاي قرآن اعجاز علمي وجود ندارد، در حالي كه بايد اعجاز در تمام سوره‌ها باشد؛

3. اعجاز علمي، مخصوص اهل علم و اهل تخصّص است و افراد عادي اين مطلب را متوجّه نمي‌شوند؛

4. اين مطلب با مبحث تفسير علمي قرآن مخلوط شده است. [1]

پاسخ اشكال اوّل: قرآن كريم با تورات و انجيل فرق دارد؛ تورات، انجيل و قرآن از طرف خدا نازل شده‎اند؛ لكن قرآن معجزه است، ولي تورات وانجيل معجزه نيستند؛ به عبارت ديگر، قرآن دو چيز را اثبات مي‌كند: 1. قرآن كلامي الهي است؛ 2. قرآن معجزه‎ي پيامبر اسلام (ص) است؛ يعني اگر كساني مي‌توانستند مثل تورات و انجيل، بيان و آيه‌اي بياورند. لكن همانند قرآن نمي‌توانند بياورند. پس قرآن رازگويي‌هايِ علمي دارد كه كسي نمي‌تواند در طول زمان مثل آن را بياورد.

منظور شما تورات و انجيل تحريف شده است يا تورات و انجيل اصيل؟ به نظر مي‌رسد، همين كه تورات و انجيل اصيل، كلام الهي بوده است و خداوندنياز دانسته است كه آن را براي بشر بيان نمايد دليل بر اين است كه خود بشر نمي‌توانسته به آن برسد، نظر شما در اين زمينه چيست؟

دكتر رضايي :

در اين‌جا دو مطلب وجود دارد:

1. گاهي گفته مي‌شود كه مثلاً عقل عادّي بشر به چند فرمان تورات نمي‌رسد؛

2. گاهي گفته مي‌شود كه در تورات، رازگويي‌هاي علمي‌اي كه هنوز كشف نشده است وجود دارد و آنها اعجاز‌ند. ما قايل‌ايم كه قرآن كريم، داراي چنين مطالب علمي و نيز فصاحت و بلاغت است؛ هم‎چنان‌كه خود قرآن اين ‌ادعا را دارد و ديگران را به مبارزه مي‌طلبد، ولي تورات و انجيل فعلي اين‌گونه نيستند.

پاسخ اشكال دوّم: در اشكال دوّم گفته‌اند كه مطالب اعجاز علمي در همه‎ي سوره‌ها نيست، در حالي كه «تحدّي» قرآن در مورد تمام سوره‌هاي قرآن است. بايد گفت كه در مورد همه‌ي ابعاد اعجاز قرآن اين نكته وجود دارد؛ مثلاً آيا در تمام سوره‌هاي قرآن، در مورد اخبار غيبي و يا قوانين عالي و محتواي عالي قرآن كه جزء وجوه اعجاز قرآن است، مطالبي وجود دارد؟ در پاسخ مي‎گوييم: خير، بسياري از مطالبي كه در وجوه اعجاز قرآن گفته شده است، همانند مسئله‌ي اعجاز علمي، در همه‌ي سوره‌ها نيست؛ پس اعجاز علمي با كل قرآن سنجيده و اعلام مي‌شود.

جوابي كه داده شد جوابي نقضي است، به نظر مي‌رسد جواب ديگري نيز مي‌توان داد و آن اين كه وقتي ما مي‌گوييم قرآن از اين ابعاد معجزه است، يعني مجموع قرآن داراي اعجاز است؛ نظر شما چيست؟

دكتر رضايي :

ممكن است بعضي از نكات علمي قرآن هنوز كشف نشده باشند و بعدها كشف شوند؛ از طرف ديگر، لازم نيست كه وجوه اعجاز در تمام سوره‌ها باشد؛ زيرا همان‎طوري كه گفته شد، بعضي از احكام و قوانين غيبي و عالي در تمام سوره‌ها نيست؛ بنابراين، در بحث اعجاز علمي، قرآن در مجموع معجزه است.

پاسخ اشكال سوم: در اشكال سوم مطرح نمودند كه اعجاز مخصوص اهل علم و متخصّصان است و ممكن است مردم عادي، متوجّه اين مطلب نشوند. اين مطلب ممكن است در مورد بقيه‌ي وجوه اعجاز قرآن نيز گفته شود؛ مثلاً آيا فصاحت و بلاغت قرآن را كه يكي از اصلي‌ترين مباحث اعجاز قرآن است، تمام بشر متوجّه مي‌شوند؟ جواب منفي است؛ شخص بايد اديب باشد تا فصاحت و بلاغت قرآن را متوجه شود. بحث اعجازعلمي قرآن نيز همين طور است.

پاسخ اشكال چهارم: امّا اشكال چهارمي كه مطرح كردند اين كه ممكن است تفسير علمي با اعجاز علمي مخلوط شود. اگر‌چه اين خلط ممكن است، لكن بايد توجّه نمود كه بحث اعجاز از بحث تفسير علمي جدا شود؛ زيرا هدف تفسير علمي، روشن كردن مقاصد و معاني آيات قرآن است؛ هر چند ممكن است گاهي يكي از اهداف تفسير علمي هم، اثبات اعجاز علمي قرآن باشد.

عدم استقبال از تفسير علمي طنطاوي

به چه دليل تفسير طنطاوي مورد استقبال واقعي قرار نگرفته است؟

دكتر رفيعي :

طنطاوي از دانشمندان قرن سيزدهم هجري در مصر است. در تفسير الجواهر ـ كه بيست و شش جلد است ـ و در كتاب القرآن و العلوم العصريّة، مطالب علمي زيادي را مطرح كرده است. اولاً ايشان در اين تفسير ، علم‎زده و منفعل واقع شده و به نظر خودش، با نيّت خير كار خود را آغاز كرده و قايل است كه مسلمانان بايد براي دفاع از قرآن و اسلام در مقابل تمدّن مهاجم غرب به علوم جديد مسلح شوند؛ لكن به حدّي شأن علوم طبيعي را بالا برده است كه در مقدمه‌ي تفسير جواهر مي‌گويد:

علوم طبيعي، همان علم توحيد، همان علم دين، همان حب خداوند، رسيدن به خدا، پيش‎رفت ملّت‌ها و دوستي خداوند، خشيت از او، ترقّي ملّت‌ها در دنيا، برتري آنها در آخرت از نظر مقام، رسيدن به لقاءالله، بهره‌برداري از نظر وجه اللهي است و رسيدن به تمام اين‌ها با اين علوم امكان‌پذير نيست. [2]

به قول ذَهَبي:

تفسير طنطاوي بيش از آن‌كه مورد قبول واقع شود، مورد نقد و خشم و اعتراض واقع شد. [3]

و به تعبير دكتر «فهد رومي» :

طنطاوي در اين تفسيرش، تصاوير فراواني از افلاك،‌سيارات، خورشيد، ماه، آب‌ها، درختان،‌حشرات، ماهي‌ها، گياهان، اجزاي بدن انسان، جدول‌هاي رياضي، شيمي، فيزيك، فلكي و نقشه‌هاي جغرافيايي را مي‌كشد و بيش از آن كه متوجه اين باشد كه مراد آيه را بيان كند، استشهادش به همين مسائل، يعني تصاوير و جدول‌هاي كتاب هزار و يك شب و كليله و دمنه و جمهوريت اخوان الصّفا و مطالب انجيل و تورات، و... بيش از آن چيزي است كه از خود آيات استفاده مي‌شود. [4]

به قول يكي از نويسندگان معاصر كه مي‌گويد:

اگر چه نگارش طنطاوي، علمي و علم آلود است، ولي نگرش طنطاوي علمي نيست. طنطاوي، در اين تفسير، آنچه كه بايد در تبيين آيات علمي داشته باشد، افراط نموده و اين تفسير را از مطالبي پر كرده كه بعضاًَ شبه علمي است و نمي‌توان آنها را علمي خواند، دليل مخالفان هم ممكن است همين باشد. [5]

ذهبي مي‌گويد:

الجواهر، دايرة المعارف علمي است كه در آن از هر علم و فني، به مقدار زياد سخن گفته شده است.

و در جاي ديگر مي‌گويد:

همه چيز، غير از تفسير، در آن مي‌باشد. [6]

بنده تحت چند عنوان، ويژگي‌هاي تفسير طنطاوي را بر مي‌شمارم:

1. تكيه‌ي بيش از حد بر علوم تجربي، علم‌زدگي و ثابت پنداشتن فرضيه‌هاي علمي.

در تفسير حروف مقطعه‌ي قرآن مطالبي دارد كه اصلاً نمي‌توان از قرآن دليل بسيار قوي براي آن يافت؛ مثلاً در تفسير سوره‌ي مباركه‌ي «طه» مي‌گويد:

«دو عبارت «ط» و‌ «ه» ، رمزي براي بررسي دروس علوم رياضي، طبيعي و نجوم است؛ در حالي كه هيچ ارتباطي با اين دروس ندارد. يا در ارتباط با تفسير «الف، لام، ميم» در آغاز سوره‌ي مباركه‌ي بقره مي‌گويد:

اين حروف به جهاد و علوم طبيعي اشاره دارد.

يعني در سوره‌ي بقره دو چيز وجود دارد: يكي جهاد و ديگري علوم بشري، كه خداوند متعال قبل از شروع سوره، در غالب عبارت «ا، ل، م،» به آن اشاره كرده است، اين ادّعا رد شده است؛ زيرا به موضوع اشاره نكرده است. يا در بحث «خَلَقَ الْجَانَّ مِنْ مارِجٍ مِنْ نار» ، بحث تركيب نورهاي هفت‌گانه و شعله‌هاي لرزان و... را مطرح كرده [7] و اين فرضيه‌هاي ثابت نشده را به قرآن تحميل نموده است.

2. در تفسير ايشان، تفسير به رأي و به كار بستن سليقه و نظر شخصي وجود دارد. در موارد بسياري، ايشان ديدگاه‌هاي فردي خود را بر يك آيه تحميل كرده و منجر به تأويل شده است.

3. در تفسير ايشان، خود‌باختگي در برابر فرهنگ غرب وجود دارد؛ هر چند به جهت دل‎سوزي مسلمانان است. ايشان قايل است مسلمانان بايد در مقابل فرهنگ غرب مجهّز باشند و يكي از راه‌هاي تجهيز را تفسير قرآن بر اساس علوم روز و ايستادن در مقابل دانش امروز غرب مي‌داند. اين مطلب صحيح به نظر نمي‌رسد.

4. ايشان، هدف اصلي قرآن را، كه هدايت و تربيت بشر است، فراموش كرده و بيش‌تر به مباحث علمي، مانند علوم فقهي و مباحث شبه علمي و فرا روان‎شناسي پرداخته است. بسيار تحت تأثير تحليل هيپنوتيسم و احضار ارواح قرار گرفته است؛ اما درباره‌ي توحيد، و آيات اخلاقي، به يك تفسير لفظي، شرح مفردات و ترجمه‌ي ساده اكتفا كرده است.

5. بحث‎هاي علمي را اصل و آيات را فرع قرار داده است.

6. برداشت‌هايش، كه ناشي از همان تطبيق ايشان است، با قرآن كريم ناسازگار است. قرآن كريم آيات را مكمّل يك‌ديگر دانسته و اختلاف در آن را رد نموده است؛ امّا برداشت‌هاي ايشان منجر به اختلاف شده‌اند.

7. مطالب بي‌ارتباط با تفسير، مانند مناظر طبيعي، حيوانات، تصاوير و... در آن وجود دارد؛ لذا احمد حنفي مي‌گويد:

گرچه من تلاش پاك و صادقانه‎ي مرحوم استاد طنطاوي را ستايش مي‌كنم، ولي وي در بيان علوم مختلف، زياده‌‎روي كرده است، تا آن‌جا كه از حدود معاني آيات تجاوز نموده است. [8]

يكي از دانشمندان معاصر نيز مي‌گويد:

اگر كسي مختصر آشنايي با قرآن و ترجمه‌ي آن داشته باشد و وارد تفسير طنطاوي شود، مي‌بيند كه او به شدّت در برابر فرهنگ غرب، به جاي دفاع، به خود‌باختگي مبتلا شده است. [9]

دكتر رضايي :

در مورد تفسير طنطاوي يك نكته‌ي اساسي وجود دارد كه ممكن است ريشه‌ي مشكلات تفسير او در همين باشد. ما بحثي با عنوان تفاوت بين روش تفسير و گرايش تفسير داريم؛ روش تفسير اين است كه مطالب علمي را در خدمت آيات علمي قرآن دهيم و براي فهم بهتر قرآن استخدام كنيم؛ امّا گرايش تفسير علمي اين است كه مطالب مختلفي را جمع كرده و داخل تفسير قرار دهيم؛ در حالي كه ممكن است ارتباط چنداني با آيه نداشته باشد و تفسير آيه را روشن‌تر نكند. در حقيقت، تفسير طنطاوي از جمله تفسيرهايي است كه داخل گرايش تفسير علمي قرار مي‌گيرد؛ يعني طنطاوي براي فهم بهتر آيات قرآن، از مطالب علمي استفاده نكرده است، بلكه انباري ساخته است كه مطالب مختلف علمي را به صورت دايرة المعارف، داخل آن قرار داده است.

عوامل روي‎كرد به تفسير علمي

با توجه به اين‎كه تفاسيري مانند تفسير طنطاوي مورد نقد قرار گرفته‎اند، ولي مي‌بينيم كه در قرن‌هاي اخير، استقبال بيش‌تري از تفسير علمي شده است و حتي تفاسير جديد، بيش‌تر از تفاسير قبلي به مسائل علمي پرداخته‌اند؛ به نظر شما عوامل و علل روي‎كرد به تفسير علمي در قرن اخير چيست؟

دكتر رضايي :

عوامل مختلفي وجود دارد:

1. زمينه‌ي اساسي، همان رشد علوم تجربي در قرون اخير است.

از قرن (16ـ 17م) علوم تجربي در غرب رشد نمود و از مصر و هند به كشورهاي اسلامي آورده شد؛ مسلمانان از طريق ترجمه‌ها و مطالعات و افرادي كه براي تحصيل به غرب مي‌رفتند، با اين مسائل آشنا شدند. وقتي اين مطالب وارد كشورهاي اسلامي شدند و در كنار آيات قرآن و روايات و احاديث قرار گرفتند، نگرش نويني براي مطالب و آيات قرآن پديد آمد و مسلمانان دريافتند كه با استفاده‌ از بعضي از اين مطالب و با پيروي از روش صحيح مي‌توان مطالب وآيات قرآن را بهتر فهميد؛ يعني منجر به استخدام علوم در فهم قرآن مي‌شود. بر اين اساس گروهي از مفسّرين براي روشن كردن آيات قرآن، از مطالب جديد و قطعي و ثابت شده‌ي علمي بهره‌ مي‎گيرند.

2. دفاع دانشمندان اسلامي از قرآن و اسلام با طرح انطباق قرآن با علوم تجربي؛ دانشمندان خواسته‌اند نشان دهند كه قرآن قرن‎ها قبل به بسياري از مطالب علمي، اشاره كرده است و با علم مخالف نيست. البته در اين زمينه افراط‌هايي صورت گرفته است كه نمونه‌ي آن تفسير طنطاوي است.

3. مسئله‌ي اثبات اعجاز علمي قرآن.

4. انحراف برخي از مسلمانان؛ «علامه طباطبايي (ره)» در اين زمينه مي‌فرمايد:

وقتي كه اصالت حس در اروپا پيروز شد و يك نوع بي‌توجّهي به ماوراء الطبيعة پيدا شد، بسياري از منحرفين مسلمان كه تحت تأثير شديد اين فرهنگ قرار گرفته بودند، براي انكار ماوراءالطّبيعة، به سراغ قرآن و علم رفتند، و خواستند برخي از مطالب و معجزات قرآن را با توجيهات علمي توجيه كنند و به نحوي ماوراءالطبيعة را نپذيرند؛ براي اين‌كه از طرفي ماوراءالطبيعة را قبول نداشتند و از طرف ديگر، فرهنگ اسلامي و قرآني بر كشور‌هاي اسلامي حاكم بود، سعي كردند با نوعي از تحريف و التقاط، مسئله را حل كنند. [10]

مثلاً در سوره‌ي «فيل» كه مسئله‌ي «سجيل» مطرح است، وقتي «ابابيل» آمدند و «سجّيل‌ها» را انداختند و لشكريان ابرهه نابود شدند، براي توجيه مادّي آن مي‎گويند سجيل‎ها حاصل بيماري و ميكروب (آبله يا وبا) بوده‌اند و آن را بر سر لشكر مي‌انداختند و فوري مي‌مردند. [11] در واقع اين‌ها توجيهات مادي از معجزات پيامبران الهي است كه در قرآن ذكر شده است. اين خود يك نوع انحراف و عامل گسترش نوع غلط تفسير علمي بوده است.

آثار مثبت و منفي تفسير علمي

از سخنان شما اين‌طور استفاده مي‌شود كه اين تفسير علمي داراي آثار مثبت و منفي است، به چند اثر مثبت و منفي اشاره بفرماييد؟

دكتر رفيعي :

اگر معيارهايي كه براي تفسير علمي گفته شده است، رعايت نشود، آثار منفي به دنبال خواهد داشت و اگر آن معيارها و ضوابط رعايت شوند، آثار مثبت به دنبال خواهد داشت. اگر تفسير علمي، به معناي اصل قراردادن آيات و فرع قراردادن علوم تجربي باشد و ارتباط آيات با علم، براساس ضوابط و قوانين مسلّم باشد، همه‌اش مثبت است؛ امّا اگر تفسير علمي به معناي فرع قراردادن آيه واصل قرار دادن فرضيه‌ها، و خضوع قرآن و آيات در مقابل داده‌هاي علمي باشد، طبيعي است كه آثار منفي خواهد داشت.

آثار مثبت تفسير علمي، پي‌بردن به يكي از وجوه اعجاز قرآن، مسئله‌ي مطرح نمودن قرآن در ميان نسل جديد و كساني كه مي‌خواهند با نگرش ديگري به آن بنگرند، مسئله‌ي شمول قرآن از جنبه‌هاي مختلف، پي بردن به عظمت شخصيّت نازل كننده، پي‌بردن به جايگاه و حقّانيّت دين است. آثار منفي نيز، موجب عدم اعتقاد به آيات قرآن مي‌شود.

كتابنامه

1. قرآن.

2. ابن فارس، احمد؛ معجم مقاييس الغة، تحقيق عبدالسلام هارون، مكتب الاعلام الاسلامي، 1404 ق.

3. بوكاي، موريس؛ مقايسه‌اي‌ ميان تورات، انجيل، قرآن و علم، ترجمه‌ي مهندس ذبيح الله دبر، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامي، چ 3، 1365 ش.

4. جفري، آرتور، واژه‎هاي دخيل، ترجمه‎ي فريدون بدره.

5. جمعي از دانشمندان؛ العدد الاول، رسالة القرآن، قاره: انتشارات معارف، 1983 م.

6. حنفي، احمد؛ التفسير‌‌‌العلمي‌‌الآيات الكونية، مصر: دائرة المعارف.

7. خرمشاهي، بهاءالدين؛ تفسير و تفاسير جديد، تهران: انتشارات كيهان، 1364 ش.

8. الخولي، امين؛ التفسير مصالح حيات، منهجة اليوم، طبعة جماعة الكتاب، 1944 ق.م.

9. خويي، سيدابوالقاسم؛ البيان في تفسير القرآن، بيروت: دارالزهراء، 1987 م.

10. الذهبي، محمدحسين؛ التفسير و المفسرون، بيروت: دارالقلم، چ1.

11. رازي، فخرالدين؛ تفسير كبير، بيروت: دارالكتب العلميه، 1990 م.

12. رضايي اصفهاني، محمد علي؛ درآمدي بر تفسير علمي قرآن.

13. رفيعي محمدي، ناصر؛ تفسير علمي قرآن، تهران: انتشارات فرهنگ گستر، چاپ اوّل، مجلد 2، 1379.

14. رومي، فهد؛ اتجاهات، ج 1، رياض: 1407 هـ . ق.

15. الزرقاني، محمدعبدالعظيم؛ مناهل العرفان في علوم القرآن، بيروت: دارالكتب العلميه، 1996 م.

16. الزركشي، بدرالدين محمدبن عبدالله؛ البرهان في علوم القرآن، بيروت: دارالفكر، 1988 م.

17. سيد قطب؛ في ضلال القرآن، چ5، بيروت: دار احياء التراث العربي، 1967 م.

18. السيوطي، جلال الدين عبدالرحمان؛ الاتقان في علوم القرآن، بيروت: دارالكتب العلميه، 1987 م.

19. الشاطبي، ابواسحاق؛ الموافقات في اصول الاحكام، چاپ مصطفي، بي تا.

20. شحاته، محمود عبدالله؛ تفسير الايات الكونيه، قاهره: داراعتصام.

21. شلتوت، محمد؛ تفسير القرآن الكريم، چ11، بيروت: دارالشروق، 1408 ق.

22. طباطبايي، محمد حسين؛ الميزان في تفسير القرآن، بيروت: مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، 1997 م.

23. الطبرسي،‌ ابي علي الفضل بن حسن؛ مجمع البيان، بيروت: مؤسسة الاعلمي للمطبوعات، 1415 ق.

24. الطنطاوي، جوهري؛ الجواهر في تفسير القرآن، بيروت: دارالفكر.

25. ـــــــــــــــ؛ القرآن والعلوم العصريه: مصر: شركة المصطفي، 1371 ق.

26. عبده، محمد؛ تفسير القرآن الكريم، (جزء عمّ) مصر: الجمعية الحرية الاسلامية، چ2، 1341ق.

27. غزالي، ابوحامد؛ احياء علوم الدين، بيروت: دارالفكر.

28. ــــــــــــــ ؛ جواهر القرآن، دمشق: المركز العربي للكتاب.

29. الفراهيدي، خليل بن احمد؛ كتاب العين، تحقيق از فخرومي و سامرايي، انتشارات اسوه، چ1، 1414 ق.

30. فكري، علي؛ القرآن ينبوع العلوم و الفرقان، دار احياء الكتب العربيه، 1951 م.

31. مدحت حافظ، ابراهيم؛ الاشارات العلمية في القرآن الكريم، قاهره: مكتبة غريب.

32. مصباح، محمدتقي؛ معارف قرآن، جهان‌شناسي، قم: مؤسسه‌ي در راه حق، 1362 ش.

33. مظفر، محمدرضا؛ المنطق، قم: انتشارات اسماعيليان، چ5، 1370 ش.

34. مهاجري، مسيح؛ نظريه‌ي تكامل از ديدگاه قرآن، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1363 ش.

35. نوري، حسين؛ دانش عصر فضا، قم: نشر مرتضي، چ1، 1370ش.

36. نوفل، عبدالرزاق؛ القرآن و العلم الحديث، بيروت: دارالكتب العربي، 1972 م.

پي نوشت ها :


[1] . ر.ك: محمد علي رضايي اصفهاني، درآمدي به تفسير علمي قرآن، ص 168 ـ 178.
[2] . طنطاوي، تفسير جواهر، ج 17، ص 17.
[3] . ذهبي‎، همان ، ج 2، ص 566.
[4] . فهد رومي، انجاهات، ج 2، ص 650.
[5] . بهاءالدين خرمشاهي، تفسير و تفاسير جديد، ص 108.
[6] . ذهبي، همان، ج 2،‌ص 556.
[7] . ر.ك: طنطاوي، تفسير الجواهر.
[8] . احمد حنفي، التفسير العلمي الايات الكونيه في القرآن، ص 7.
[9] . محمد تقي مصباح، جهان شناسي، ص 5.
[10] . محمد حسين طباطبايي، تفسير الميزان، ج 1، ص 7 ـ 8.
[11] . محمد عبده، همان، ص 161.